1|1|به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
1|2|ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.
1|3|(خداوندى كه) بخشنده و بخشايشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته).
1|4|(خداوندى كه) مالك روز جزاست.
1|5|(پروردگارا!) تنها تو را مىپرستيم; و تنها از تو يارى مىجوييم.
1|6|ما را به راه راست هدايت كن...
1|7|راه كسانى كه آنان را مشمول نعمت خود ساختى; نه كسانى كه بر آنان غضب كردهاى; و نه گمراهان.
2|1|الم (بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده).
2|2|آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد; و مايه هدايت پرهيزكاران است.
2|3|(پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است) ايمان مىآورند; و نماز را برپا مىدارند; و از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند.
2|4|و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده، ايمان مىآورند; و به رستاخيز يقين دارند.
2|5|آنان بر طريق هدايت پروردگارشانند; و آنان رستگارانند.
2|6|كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمىكند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد.
2|7|خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهايشان پردهاى افكنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست.
2|8|گروهى از مردم كسانى هستند كه مىگويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردهايم.» در حالى كه ايمان ندارند.
2|9|مىخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند; در حالى كه جز خودشان را فريب نمىدهند; (اما) نمىفهمند.
2|10|در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست.
2|11|و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مىگويند: «ما فقط اصلاحكنندهايم سذللّه!
2|12|آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمىفهمند.
2|13|و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مىگويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمىدانند!
2|14|و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مىكنند، و مىگويند: «ما ايمان آوردهايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مىكنند، مىگويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مىكنيم!»
2|15|خداوند آنان را استهزا مىكند; و آنها را در طغيانشان نگه مىدارد، تا سرگردان شوند.
2|16|آنان كسانى هستند كه «هدايت» را به «گمراهى» فروختهاند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافتهاند.
2|17|آنان ( منافقان) همانند كسى هستند كه آتشى افروخته (تا در بيابان تاريك، راه خود را پيدا كند)، ولى هنگامى كه آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مىفرستد و) آن را خاموش مىكند; و در تاريكيهاى وحشتناكى كه چشم كار نمىكند، آنها را رها مىسازد.
2|18|آنها كران، گنگها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمىگردند!
2|19|يا همچون بارانى از آسمان، كه در شب تاريك همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاى خود مىگذارند; تا صداى صاعقه را نشنوند. و خداوند به كافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).
2|20|(روشنائى خيره كننده) برق، نزديك است چشمانشان را بربايد. هر زمان كه (برق جستن مىكند، و صفحه بيابان را) براى آنها روشن مىسازد، (چند گامى) در پرتو آن راه مىروند; و چون خاموش مىشود، توقف مىكنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بين مىبرد; چرا كه خداوند بر هر چيز تواناست.
2|21|اى مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد; آن كس كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بودند آفريد، تا پرهيزكار شويد.
2|22|آن كس كه زمين را بستر شما، و آسمان ( جو زمين) را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد; و از آسمان آبى فرو فرستاد; و به وسيله آن، ميوهها را پرورش داد; تا روزى شما باشد.بنابر اين، براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه مىدانيد (هيچ يك از آنها، نه شما را آفريدهاند، و نه شما را روزى مىدهند).
2|23|و اگر در باره آنچه بر بنده خود ( پيامبر) نازل كردهايم شك و ترديد داريد ،( دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد; و گواهان خود را - غير خدا - براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مىگوييد!
2|24|پس اگر چنين نكنيد - كه هرگز نخواهيد كرد - از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگها ( بتها) است، و براى كافران، آماده شده است!
2|25|به كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام دادهاند، بشارت ده كه باغهايى از بهشت براى آنهاست كه نهرها از زير درختانش جاريست. هر زمان كه ميوهاى از آن، به آنان داده شود، مىگويند: «اين همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود.(ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.)» و ميوههايى كه براى آنها آورده مىشود، همه (از نظر خوبى و زيبايى) يكسانند. و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.
2|26|خداوند از اين كه (به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه، و حتى كمتر از آن، مثال بزند شرم نمىكند. (در اين ميان) آنان كه ايمان آوردهاند، مىدانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان; و اما آنها كه راه كفر را پيمودهاند، (اين موضوع را بهانه كرده) مىگويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه، و گروه بسيارى را هدايت مىكند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد!
2|27|فاسقان كسانى هستند كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن، ميشكنند; و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمين فساد ميكنند; اينها زيانكارانند.
2|28|چگونه به خداوند كافر مىشويد؟! در حالى كه شما مردگان (و اجسام بىروحى) بوديد ، و او شما را زنده كرد; سپس شما را مىميراند; و بار ديگر شما را زنده مىكند; سپس به سوى او بازگردانده مىشويد.(بنابر اين، نه حيات و زندگى شما از شماست، و نه مرگتان; آنچه داريد از خداست).
2|29|او خدايى است كه همه آنچه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد; سپس به آسمان پرداخت; و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود; و او به هر چيز آگاه است.
2|30|(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى ( نمايندهاى) قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آيا كسى را در آن قرار مىدهى كه فساد و خونريزى كند؟! (زيرا موجودات زمينى ديگر، كه قبل از اين آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را بجا مىآوريم، و تو را تقديس مىكنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقى را مىدانم كه شما نمىدانيد.»
2|31|سپس علم اسماء ( علم اسرار آفرينش و نامگذارى موجودات) را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مىگوييد، اسامى اينها را به من خبر دهيد! سذللّه
2|32|فرشتگان عرض كردند: «منزهى تو! ما چيزى جز آنچه به ما تعليم دادهاى، نمىدانيم; تو دانا و حكيمى.»
2|33|فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) اين موجودات آگاه كن.» هنگامى كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمانها و زمين را ميدانم؟! و نيز ميدانم آنچه را شما آشكار ميكنيد، و آنچه را پنهان ميداشتيد!»
2|34|و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند; جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانى و تكبرش) از كافران شد.
2|35|و گفتيم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن; و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مىخواهيد، گوارا بخوريد; (اما) نزديك اين درخت نشويد; كه از ستمگران خواهيد شد.
2|36|پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد; و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: «همگى (به زمين) فرود آييد! در حالى كه بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود. و براى شما در زمين، تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهره بردارى خواهد بود.»
2|37|سپس آدم از پروردگارش كلماتى دريافت داشت; (و با آنها توبه كرد.) و خداوند توبه او را پذيرفت; چرا كه خداوند توبهپذير و مهربان است.
2|38|گفتيم: «همگى از آن، فرود آييد! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند.»
2|39|و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند; و هميشه در آن خواهند بود.
2|40|اى فرزندان اسرائيل! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به ياد آوريد! و به پيمانى كه با من بستهايد وفا كنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا كنم.( و در راه انجام وظيفه، و عمل به پيمانها) تنها از من بترسيد!
2|41|و به آنچه نازل كردهام ( قرآن) ايمان بياوريد! كه نشانههاى آن، با آنچه در كتابهاى شماست، مطابقت دارد; و نخستين كافر به آن نباشيد! و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانههاى قرآن و پيامبر اسلام را، كه در كتب شما موجود است، پنهان نكنيد!) و تنها از من (و مخالفت دستورهايم) بترسيد (نه از مردم)!
2|42|و حق را با باطل نياميزيد! و حقيقت را با اينكه مىدانيد كتمان نكنيد!
2|43|و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد، و همراه ركوع كنندگان ركوع كنيد (و نماز را با جماعت بگزاريد)!
2|44|آيا مردم را به نيكى (و ايمان به پيامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده) دعوت مىكنيد، اما خودتان را فراموش مىنماييد; با اينكه شما كتاب (آسمانى) را مىخوانيد! آيا نمىانديشيد؟!
2|45|از صبر و نماز يارى جوئيد; (و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار ، نيرو بگيريد;) و اين كار، جز براى خاشعان، گران است.
2|46|آنها كسانى هستند كه مىدانند ديداركننده پروردگار خويشند، و به سوى اوبازمىگردند.
2|47|اى بنى اسرائيل! نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم به خاطر بياوريد; و (نيز به ياد آوريد كه) من، شما را بر جهانيان، برترى بخشيدم.
2|48|و از آن روز بترسيد كه كسى مجازات ديگرى را نمىپذيرد و نه از او شفاعت پذيرفته مىشود; و نه غرامت از او قبول خواهد شد; و نه يارى مىشوند.
2|49|و (نيز به ياد آوريد) آن زمان كه شما را از چنگال فرعونيان رهايى بخشيديم; كه همواره شما را به بدترين صورت آزار مىدادند: پسران شما را سر مىبريدند; و زنان شما را (براى كنيزى) زنده نگه مىداشتند. و در اينها، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود.
2|50|و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه دريا را براى شما شكافتيم; و شما را نجات داديم; و فرعونيان را غرق ساختيم; در حالى كه شما تماشا مىكرديد.
2|51|و (به ياد آوريد) هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم; (و او، براى گرفتن فرمانهاى الهى، به ميعادگاه آمد;) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نموديد; در حالى كه ستمكار بوديد.
2|52|سپس شما را بعد از آن بخشيديم; شايد شكر (اين نعمت را) بجا آوريد.
2|53|و (نيز به خاطر آوريد) هنگامى را كه به موسى، كتاب و وسيله تشخيص (حق از باطل) را داديم; تا هدايت شويد.
2|54|و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم كرديد! پس توبه كنيد; و به سوى خالق خود باز گرديد! و خود را (يكديگر را) به قتل برسانيد! اين كار، براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذيرفت; زيرا كه او توبهپذير و رحيم است.
2|55|و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه گفتيد: «اى موسى! ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد; مگر اينكه خدا را آشكارا (با چشم خود) ببينيم!» پس صاعقه شما را گرفت; در حالى كه تماشا مىكرديد.
2|56|سپس شما را پس از مرگتان، حيات بخشيديم; شايد شكر (نعمت او را) بجا آوريد.
2|57|و ابر را بر شما سايبان قرار داديم; و «من» ( شيره مخصوص و لذيذ درختان ) و «سلوى» ( مرغان مخصوص شبيه كبوتر) را بر شما فرستاديم; (و گفتيم:) «از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى دادهايم بخوريد!» (ولى شما كفران كرديد!) آنها به ما ستم نكردند; بلكه به خود ستم مىنمودند.
2|58|و (به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيم: «در اين شهر ( بيت المقدس) وارد شويد! و از نعمتهاى فراوان آن، هر چه مىخواهيد بخوريد! و از در (معبد بيت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گرديد! و بگوييد: «خداوندا! گناهان ما را بريز!» تا خطاهاى شما را ببخشيم; و به نيكوكاران پاداش بيشترى خواهيم داد.»
2|59|اما افراد ستمگر، اين سخن را كه به آنها گفته شده بود، تغيير دادند; (و به جاى آن، جمله استهزاآميزى گفتند;) لذا بر ستمگران، در برابر اين نافرمانى ، عذابى از آسمان فرستاديم.
2|60|و (به ياد آوريد) زمانى را كه موسى براى قوم خويش، آب طلبيد، به او دستور داديم: «عصاى خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!» ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشيد; آنگونه كه هر يك (از طوايف دوازدهگانه بنى اسرائيل)، چشمه مخصوص خود را مىشناختند! (و گفتيم:) «از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد! و در زمين فساد نكنيد!»
2|61|و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: «اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مىروياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد.» موسى گفت: «آيا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىكنيد؟! (اكنون كه چنين است، بكوشيد از اين بيابان) در شهرى فرود آئيد; زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نياز، بر پيشانى آنها زده شد; و باز گرفتار خشم خدائى شدند ; چرا كه آنان نسبت به آيات الهى، كفر مىورزيدند; و پيامبران را به ناحق مىكشتند. اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و متجاوز بودند.
2|62|كسانى كه (به پيامبر اسلام) ايمان آوردهاند، و كسانى كه به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان ( پيروان يحيى) هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است; و هيچگونه ترس و اندوهى براى آنها نيست. (هر كدام از پيروان اديان الهى، كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل كردهاند، ماجور و رستگارند.)
2|63|و (به ياد آوريد) زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم; و كوه طور را بالاى سر شما قرار داديم; (و به شما گفتيم:) «آنچه را (از آيات و دستورهاى خداوند) به شما دادهايم، با قدرت بگيريد; و آنچه را در آن است به ياد داشته باشيد (و به آن عمل كنيد); شايد پرهيزكار شويد!»
2|64|سپس شما پس از اين، روگردان شديد; و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد.
2|65|به طور قطع از حال كسانى از شما، كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شدهايد! ما به آنها گفتيم: «به صورت بوزينههايى طردشده درآييد!»
2|66|ما اين كيفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم.
2|67|و (به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور مىدهد مادهگاوى را ذبح كنيد (و قطعهاى از بدن آن را به مقتولى كه قاتل او شناخته نشده بزنيد، تا زنده شود و قاتل خويش را معرفى كند; و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آيا ما را مسخره مىكنى؟» (موسى) گفت: «به خدا پناه مىبرم از اينكه از جاهلان باشم!»
2|68|گفتند: «(پس) از خداى خود بخواه كه براى ما روشن كند اين مادهگاو چگونه مادهگاوى باشد؟ سذللّه گفت: خداوند مىفرمايد: «مادهگاوى است كه نه پير و از كار افتاده باشد، و نه بكر و جوان; بلكه ميان اين دو باشد. آنچه به شما دستور داده شده، (هر چه زودتر) انجام دهيد.»
2|69|گفتند: «از پروردگار خود بخواه كه براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ « گفت: خداوند مىگويد: «گاوى باشد زرد يكدست،كه رنگ آن، بينندگان را شاد و مسرور سازد.»
2|70|گفتند: «از خدايت بخواه براى ما روشن كند كه چگونه گاوى بايد باشد؟ زيرا اين گاو براى ما مبهم شده! و اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد!»
2|71|گفت: خداوند مىفرمايد: «گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده; و نه براى زراعت آبكشى كند; از هر عيبى بركنار باشد، و حتى هيچگونه رنگ ديگرى در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردى!» سپس (چنان گاوى را پيدا كردند و) آن را سر بريدند; ولى مايل نبودند اين كار را انجام دهند.
2|72|و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فردى را به قتل رسانديد; سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختيد; و خداوند آنچه را مخفى مىداشتيد، آشكار مىسازد.
2|73|سپس گفتيم: «قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد! (تا زنده شود، و قاتل را معرفى كند.) خداوند اينگونه مردگان را زنده مىكند; و آيات خود را به شما نشان مىدهد; شايد انديشه كنيد!»
2|74|سپس دلهاى شما بعد از اين واقعه سخت شد; همچون سنگ، يا سختتر! چرا كه پارهاى از سنگها مىشكافد، و از آن نهرها جارى مىشود; و پارهاى از آنها شكاف برمىدارد ، و آب از آن تراوش مىكند; و پارهاى از خوف خدا (از فراز كوه) به زير مىافتد; (اما دلهاى شما، نه از خوف خدا مىتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانى است!) و خداوند از اعمال شما غافل نيست.
2|75|آيا انتظار داريد به (آئين) شما ايمان بياورند، با اينكه عدهاى از آنان، سخنان خدا را مىشنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مىكردند، در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟!
2|76|و هنگامى كه مؤمنان را ملاقات كنند، مىگويند: «ايمان آوردهايم.» ولى هنگامى كه با يكديگر خلوت مىكنند، (بعضى به بعضى ديگر اعتراض كرده،) مىگويند: «چرا مطالبى را كه خداوند (در باره صفات پيامبر اسلام) براى شما بيان كرد، به مسلمانان بازگو مىكنيد تا (روز رستاخيز) در پيشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال كنند؟! آيا نمىفهميد؟!»
2|77|آيا اينها نمىدانند خداوند آنچه را پنهان مىدارند يا آشكار مىكنند مىداند؟!
2|78|و پارهاى از آنان عوامانى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها نمىدانند; و تنها به پندارهايشان دل بستهاند.
2|79|پس واى بر آنها كه نوشتهاى با دست خود مىنويسند، سپس مىگويند: «اين، از طرف خداست.; سذللّه تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه بادست خود نوشتند; و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مىآورند!
2|80|و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسيد.» بگو: «آيا پيمانى از خدا گرفتهايد؟! -و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمىورزد- يا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد»؟!
2|81|آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند; و جاودانه در آن خواهند بود.
2|82|و آنها كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند; و هميشه در آن خواهند ماند.
2|83|و (به ياد آوريد) زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد; و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد; و به مردم نيك بگوييد; نماز را برپا داريد; و زكات بدهيد. سپس (با اينكه پيمان بسته بوديد) همه شما -جز عده كمى- سرپيچى كرديد; و (از وفاى به پيمان خود) روىگردان شديد.
2|84|و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد; و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد; (و بر اين پيمان) گواه بوديد.
2|85|اما اين شما هستيد كه يكديگر را مىكشيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان بيرون مىكنيد; و در اين گناه و تجاوز، به يكديگر كمك مىنماييد; (و اينها همه نقض پيمانى است كه با خدا بستهايد) در حالى كه اگر بعضى از آنها به صورت اسيران نزد شما آيند، فديه مىدهيد و آنان را آزاد مىسازيد! با اينكه بيرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مىآوريد، و به بعضى كافر مىشويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى) را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار مىشوند. و خداوند از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست.
2|86|اينها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروختهاند; از اين رو عذاب آنها تخفيف داده نمىشود; و كسى آنها را يارى نخواهد كرد.
2|87|ما به موسى كتاب (تورات) داديم; و بعد از او، پيامبرانى پشت سر هم فرستاديم; و به عيسى بن مريم دلايل روشن داديم; و او را به وسيله روح القدس تاييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد); پس عدهاى را تكذيب كرده، و جمعى را به قتل رسانديد؟!
2|88|و (آنها از روى استهزا) گفتند: دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چيزى نمىفهميم. آرى، همين طور است!) خداوند آنها را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته، (به همين دليل، چيزى درك نمىكنند;) و كمتر ايمان مىآورند.
2|89|و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانههايى بود كه با خود داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مىدادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند; لعنت خدا بر كافران باد!
2|90|ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند; كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مىكند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند. و براى كافران مجازاتى خواركننده است.
2|91|و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!»مىگويند: «ما به چيزى ايمان مىآوريم كه بر خود ما نازل شده است.» و به غير آن، كافر مىشوند; در حالى كه حق است; و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مىكند. بگو: «اگر (راست مىگوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده) ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مىرسانديد؟!»
2|92|و (نيز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از (غيبت) او، گوساله را انتخاب كرديد; در حالى كه ستمگر بوديد.
2|93|و (به ياد آوريد) زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم; و كوه طور را بالاى سر شما برافراشتيم; (و گفتيم:) «اين دستوراتى را كه به شما دادهايم محكم بگيريد، و درست بشنويد!» آنها گفتند: سخللّهشنيديم; ولى مخالفت كرديم.» و دلهاى آنها، بر اثر كفرشان، با محبت گوساله آميخته شد. بگو: «ايمان شما، چه فرمان بدى به شما مىدهد، اگر ايمان داريد!»
2|94|بگو: «اگر آن (چنان كه مدعى هستيد) سراى ديگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوييد!»
2|95|ولى آنها، به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد; و خداوند از ستمگران آگاه است.
2|96|و آنها را حريصترين مردم -حتى حريصتر ازمشركان- بر زندگى (اين دنيا، و اندوختن ثروت) خواهى يافت; (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بيناست.
2|97|(آنها مىگويند: «چون فرشتهاى كه وحى را بر تو نازل مىكند، جبرئيل است، و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمىآوريم!») بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است; در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مىكند; و هدايت و بشارت است براى مؤمنان.»
2|98|كسى كه دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل باشد (كافر است; و) خداوند دشمن كافران است.
2|99|ما نشانههاى روشنى براى تو فرستاديم; و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمىورزد.
2|100|و آيا چنين نيست كه هر بار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر)بستند، جمعى آن را دور افكندند (و مخالفت كردند.) آرى، بيشتر آنان ايمان نمىآورند.
2|101|و هنگامى كه فرستادهاى از سوى خدا به سراغشان آمد، و با نشانههايى كه نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان كه به آنها كتاب (آسمانى) داده شده بود ، كتاب خدا را پشت سر افكندند; گويى هيچ از آن خبر ندارند!!
2|102|و (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند. سليمان هرگز (دست به سحر نيالود; و) كافر نشد; ولى شياطين كفر ورزيدند; و به مردم سحر آموختند. و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پيروى كردند. (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مىدادند. و) به هيچ كس چيزى ياد نمىدادند، مگر اينكه از پيش به او مىگفتند: «ما وسيله آزمايشيم كافر نشو! (و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند; ولى هيچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها قسمتهايى را فرامىگرفتند كه به آنان زيان مىرسانيد و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!!
2|103|و اگر آنها ايمان مىآوردند و پرهيزكارى پيشه مىكردند، پاداشى كه نزد خداست ، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!!
2|104|اى افراد باايمان! (هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مىكنيد) نگوييد: ; سخللّهراعنا»; بلكه بگوييد: «انظرنا». (زيرا كلمه اول، هم به معنى «ما را مهلت بده!»، و هم به معنى «ما را تحميق كن!» مىباشد; و دستاويزى براى دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده مىشود) بشنويد! و براى كافران (و استهزاكنندگان) عذاب دردناكى است.
2|105|كافران اهل كتاب، و (همچنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد; در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد ، اختصاص مىدهد; و خداوند، صاحب فضل بزرگ است.
2|106|هر حكمى را نسخ كنيم، و يا نسخ آن را به تاخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مىآوريم. آيا نمىدانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟!
2|107|آيا نمىدانستى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغيير و تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و ياورى براى شما نيست. (و اوست كه مصلحت شما را مىداند و تعيين مىكند).
2|108|آيا مىخواهيد از پيامبر خود، همانتقاضاى (نامعقولى را) بكنيد كه پيش از اين، از موسى كردند؟! (و با اين بهانهجويىها، از ايمان آوردن سر باز زدند.) كسى كه كفر را به جاى ايمان بپذيرد، از راه مستقيم (عقل و فطرت) گمراه شده است.
2|109|بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد -كه در وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مىكردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند; با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد; تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد; خداوند بر هر چيزى تواناست.
2|110|و نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد; و هر كار خيرى را براى خود از پيش مىفرستيد، آن را نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت; خداوند به اعمال شما بيناست.
2|111|آنها گفتند: «هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» اين آرزوى آنهاست! بگو: «اگر راست مىگوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد!»
2|112|آرى، كسى كه روى خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است; نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند. (بنابر اين، بهشت خدا در انحصار هيچ گروهى نيست.)
2|113|يهوديانگفتند: «مسيحيان هيچ موقعيتى (نزد خدا) ندارند»، و مسيحيان نيز گفتند: «يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطلند)»; در حالى كه هر دو دسته، كتاب آسمانى را مىخوانند (و بايد از اين گونه تعصبها بركنار باشند)افراد نادان (ديگر، همچون مشركان) نيز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قيامت، در باره آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى مىكند.
2|114|كيست ستمكارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرد و سعى در ويرانى آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين (كانونهاى عبادت) شوند. بهره آنها در دنيا (فقط)رسوايى است و در سراى ديگر، عذاب عظيم (الهى)!!
2|115|مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بىنياز و داناست!
2|116|و (يهود و نصارى و مشركان) گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود انتخاب كرده است»! -منزه است او- بلكه آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست; و همه در برابر او خاضعند!
2|117|هستى بخش آسمانها و زمين اوست! و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مىگويد: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مىشود.
2|118|افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمىگويد؟! و يا چرا آيه و نشانهاى براى خود ما نمىآيد؟ !» پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مىگفتند; دلها و افكارشان مشابه يكديگر است; ولى ما (به اندازه كافى) آيات و نشانهها را براى اهل يقين (و حقيقتجويان) روشن ساختهايم.
2|119|ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن (مردم جهان) فرستاديم; و تو مسئول (گمراهى) دوزخيان (پس از ابلاغ رسالت) نيستى!
2|120|هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور كامل، تسليم خواستههاى آنها شوى، و) از آيين (تحريف يافته) آنان، پيروى كنى. بگو: «هدايت، تنها هدايت الهى است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شدهاى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.
2|121|كسانى كه كتاب آسمانى به آنها دادهايم ( يهود و نصارى) آن را چنان كه شايسته آن است مىخوانند; آنها به پيامبر اسلام ايمان مىآورند; و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند.
2|122|اى بنى اسرائيل! نعمت مرا، كه به شما ارزانى داشتم، به ياد آوريد! و(نيز به خاطر آوريد) كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم!
2|123|از روزى بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمىكند; و هيچگونه عوضى از او قبول نمىشود; و شفاعت، او را سود نمىدهد; و (از هيچ سوئى) يارى نمىشوند!
2|124|(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».
2|125|و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى مردم قرار داديم! و (براى تجديد خاطره،) از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: «خانه مرا براى طوافكنندگان و مجاوران و ركوعكنندگان و سجدهكنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!»
2|126|و (به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم عرض كرد: «پروردگارا! اين سرزمين را شهر امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها كه به خدا و روز بازپسين، ايمان آوردهاند- از ثمرات (گوناگون)، روزى ده! سذللّه (گفت:) «ما دعاى تو را اجابت كرديم; و مؤمنان را از انواع بركات، بهرهمند ساختيم; (اما به آنها كه كافر شدند، بهره كمى خواهيم داد; سپس آنها را به عذاب آتش مىكشانيم; و چه بد سرانجامى دارند»
2|127|و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايههاى خانه (كعبه) را بالا مىبردند، (و مىگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى!
2|128|پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى كه تسليم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير ، كه تو توبهپذير و مهربانى!
2|129|پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و آنها را كتاب و حكمت بياموزد، و پاكيزه كند; زيرا تو توانا و حكيمى (و بر اين كار، قادرى)!»
2|130|چز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، (با آن پاكى و درخشندگى،) روىگردان خواهد شد؟! ما او را در اين جهان برگزيديم; و او در جهان ديگر، از صالحان است.
2|131|در آن هنگام كه پروردگارش به او گفت: اسلام بياور! (و در برابر حق، تسليم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذيرفت; و) گفت: «در برابر پروردگار جهانيان، تسليم شدم.»
2|132|و ابراهيم و يعقوب (در واپسين لحظات عمر،) فرزندان خود را به اين آيين، وصيت كردند; (و هر كدام به فرزندان خويش گفتند:) «فرزندان من! خداوند اين آيين پاك را براى شما برگزيده است; و شما، جز به آيين اسلام ( تسليم در برابر فرمان خدا) از دنيا نرويد!»
2|133|آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چيز را مىپرستيد؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا را، و ما در برابر او تسليم هستيم.»
2|134|آنها امتى بودند كه درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نيز مربوط به خود شماست; و شما هيچگاه مسئول اعمال آنها نخواهيد بود.
2|135|(اهل كتاب) گفتند: «يهودى يا مسيحى شويد، تا هدايت يابيد!» بگو: «(اين آيينهاى تحريف شده، هرگز نمىتواند موجب هدايت گردد،) بلكه از آيين خالص ابراهيم پيروى كنيد! و او هرگز از مشركان نبود!»
2|136|بگوييد: «ما به خدا ايمان آوردهايم; و به آنچه بر ما نازل شده; و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران از فرزندان او نازل گرديد ، و (همچنين) آنچه به موسى و عيسى و پيامبران (ديگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در ميان هيچ يك از آنها جدايى قائل نمىشويم، و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم; (و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمىشود كه بعضى را بپذيريم و بعضى را رها كنيم.)»
2|137|اگر آنها نيز به مانند آنچه شما ايمان آوردهايد ايمان بياورند، هدايت يافتهاند; و اگر سرپيچى كنند، از حق جدا شدهاند و خداوند، شر آنها را از تو دفع مىكند; و او شنونده و داناست.
2|138|رنگ خدايى (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام;) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىكنيم.
2|139|بگو: «آيا در باره خداوند با ما محاجه مىكنيد؟! در حالى كه او، پروردگار ما و شماست; و اعمال ما از آن ما، و اعمال شما از آن شماست; و ما او را با اخلاص پرستش مىكنيم، (و موحد خالصيم) .»
2|140|يا مىگوييد: «ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند»؟! بگو: سخللّهشما بهتر مىدانيد يا خدا؟! (و با اينكه مىدانيد آنها يهودى يا نصرانى نبودند، چرا حقيقت را كتمان مىكنيد؟)» و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را كه نزد اوست، كتمان مىكند؟! و خدا از اعمال شما غافل نيست.
2|141|(به هر حال) آنها امتى بودند كه درگذشتند. آنچه كردند، براى خودشان است; و آنچه هم شما كردهايد، براى خودتان است; و شما مسئول اعمال آنها نيستيد.
2|142|به زودى سبكمغزان از مردم مىگويند: «چه چيز آنها ( مسلمانان) را، از قبلهاى كه بر آن بودند، بازگردانيد؟!» بگو: «مشرق و مغرب، از آن خداست; خدا هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مىكند.»
2|143|همانگونه (كه قبله شما، يك قبله ميانه است) شما را نيز، امت ميانهاى قرار داديم (در حد اعتدال، ميان افراط و تفريط;) تا بر مردم گواه باشيد; و پيامبر هم بر شما گواه است. و ما، آن قبلهاى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مىكنند، از آنها كه به جاهليت بازمىگردند، مشخص شوند. و مسلما اين حكم، جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده، دشوار بود. (اين را نيز بدانيد كه نمازهاى شما در برابر قبله سابق، صحيح بوده است;) و خدا هرگز ايمان ( نماز) شما را ضايع نمىگرداند; زيرا خداوند، نسبت به مردم، رحيم و مهربان است.
2|144|نگاههاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مىبينيم! اكنون تو را به سوى قبلهاى كه از آن خشنود باشى، باز مىگردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن! و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مىدانند اين فرمان حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده; (و در كتابهاى خود خواندهاند كه پيغمبر اسلام، به سوى دو قبله، نماز مىخواند). و خداوند از اعمال آنها (در مخفى داشتن اين آيات) غافل نيست!
2|145|سوگند كه اگر براى (اين گروه از) اهل كتاب، هرگونه آيه (و نشانه و دليلى) بياورى، از قبله تو پيروى نخواهند كرد; و تو نيز، هيچگاه از قبله آنان، پيروى نخواهى نمود. (آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير قبله امكانپذير است!) و حتى هيچيك از آنها، پيروى از قبله ديگرى نخواهد كرد! و اگر تو، پس از اين آگاهى، متابعت هوسهاى آنها كنى، مسلما از ستمگران خواهى بود!
2|146|كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، او ( پيامبر) را همچون فرزندان خود مىشناسند; (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مىكنند!
2|147|اين (فرمان تغيير قبله) حكم حقى از طرف پروردگار توست، بنابراين، هرگز از ترديدكنندگان در آن مباش!
2|148|هر طايفهاى قبلهاى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است; (بنابراين، زياد در باره قبله گفتگو نكنيد! و به جاى آن،) در نيكىها و اعمال خير، بر يكديگر سبقت جوييد! هر جا باشيد، خداوند همه شما را (براى پاداش و كيفر در برابر اعمال نيك و بد، در روز رستاخيز،) حاضر مىكند; زيرا او، بر هر كارى تواناست.
2|149|از هر جا (و از هر شهر و نقطهاى) خارج شدى، (به هنگام نماز،) روى خود را به جانب «مسجد الحرام» كن! اين دستور حقى از طرف پروردگار توست! و خداوند، از آنچه انجام مىدهيد، غافل نيست!
2|150|و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام كن! و هر جا بوديد، روى خود را به سوى آن كنيد! تا مردم، جز ظالمان (كه دست از لجاجت برنمىدارند،) دليلى بر ضد شما نداشته باشند; (زيرا از نشانههاى پيامبر، كه در كتب آسمانى پيشين آمده، اين است كه او، به سوى دو قبله، نماز مىخواند.) از آنها نترسيد! و (تنها) از من بترسيد! (اين تغيير قبله، به خاطر آن بود كه) نعمت خود را بر شما تمام كنم، شايد هدايت شويد!
2|151|همانگونه (كه با تغيير قبله، نعمت خود را بر شما كامل كرديم،) رسولى از خودتان در ميان شما فرستاديم; تا آيات ما را بر شما بخواند; و شما را پاك كند; و به شما، كتاب و حكمت بياموزد; و آنچه را نمىدانستيد، به شما ياد دهد.
2|152|پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم! و شكر مرا گوييد و (در برابر نعمتهايم) كفران نكنيد!
2|153|اى افرادى كه ايمان آوردهايد! از صبر (و استقامت) و نماز، كمك بگيريد! (زيرا) خداوند با صابران است.
2|154|و به آنها كه در راه خدا كشته مىشوند، مرده نگوييد! بلكه آنان زندهاند،ولى شما نمىفهميد!
2|155|قطعا همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش مىكنيم; و بشارت ده به استقامتكنندگان!
2|156|آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مىرسد، مىگويند: «ما از آن خدائيم; و به سوى او بازمىگرديم!»
2|157|اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آنها هستند هدايتيافتگان!
2|158|«صفا» و «مروه» از شعائر (و نشانههاى) خداست! بنابراين، كسانى كه حج خانه خدا و يا عمره انجام مىدهند، مانعى نيست كه بر آن دو طواف كنند; (و سعى صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بىرويه مشركان، كه بتهايى بر اين دو كوه نصب كرده بودند، از موقعيت اين دو مكان مقدس نمىكاهد!) و كسى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كند، خداوند (در برابر عمل او) شكرگزار، و (از افعال وى) آگاه است.
2|159|كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كردهايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مىكند; و همه لعنكنندگان نيز، آنها را لعن مىكنند;
2|160|مگر آنها كه توبه و بازگشت كردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نيك،) اصلاح نمودند، (و آنچه را كتمان كرده بودند; آشكار ساختند;) من توبه آنها را مىپذيرم; كه من تواب و رحيمم.
2|161|كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود!
2|162|هميشه در آن (لعن و دورى از رحمت پروردگار) باقى مىمانند; نه در عذاب آنان تخفيف داده مىشود، و نه مهلتى خواهند داشت!
2|163|و خداى شما، خداوند يگانهاى است، كه غير از او معبودى نيست! اوست بخشنده و مهربان (و داراى رحمت عام و خاص)!
2|164|در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شبو روز، و كشتيهايى كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن، زمين را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان زمين و آسمان مسخرند، نشانههايى است (از ذات پاك خدا و يگانگى او) براى مردمى كه عقل دارند و مىانديشند!
2|165|بعضى از مردم، معبودهايى غير از خداوند براى خود انتخاب مىكنند; و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. اما آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشركان نسبت به معبودهاشان،) شديدتر است. و آنها كه ستم كردند، (و معبودى غير خدا برگزيدند،) هنگامى كه عذاب (الهى) را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمام قدرت ، از آن خداست; و خدا داراى مجازات شديد است; (نه معبودهاى خيالى كه از آنها مىهراسند.)
2|166|در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراهكننده) از پيروان خود، بيزارى مىجويند; و كيفر خدا را مشاهده مىكنند; و دستشان از همه جا كوتاه مىشود.
2|167|و (در اين هنگام) پيروان مىگويند: «كاش بار ديگر به دنيا برمىگشتيم، تا از آنها ( پيشوايان گمراه) بيزارى جوييم، آن چنان كه آنان (امروز) از ما بيزارى جستند! (آرى،) خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورت حسرتزايى به آنان نشان مىدهد; و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد!
2|168|اى مردم! از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد! و از گامهاى شيطان، پيروى نكنيد! چه اينكه او، دشمن آشكار شماست!
2|169|او شما را فقط به بديها و كار زشت فرمان مىدهد; (و نيز دستور مىدهد) آنچه را كه نمىدانيد، به خدا نسبت دهيد.
2|170|و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مىگويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مىنماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمىفهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟!
2|171|مثل (تو در دعوت) كافران، بسان كسى است كه (گوسفندان و حيوانات را براى نجات از چنگال خطر،) صدا مىزند; ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمىشنوند; (و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمىكنند. اين كافران، در واقع) كر و لال و نابينا هستند; از اين رو چيزى نمىفهمند!
2|172|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از نعمتهاى پاكيزهاى كه به شما روزى دادهايم، بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد; اگر او را پرستش مىكنيد!
2|173|خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوك و آنچه را نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است. (ولى) آن كس كه مجبور شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست; (و مىتواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد;) خداوند بخشنده و مهربان است.
2|174|كسانى كه كتمان مىكنند آنچه را خدا از كتاب نازل كرده، و آن را به بهاى كمى مىفروشند، آنها جز آتش چيزى نمىخورند; (و هدايا و اموالى كه از اين رهگذر به دست مىآورند، در حقيقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قيامت، با آنها سخن نمىگويد; و آنان را پاكيزه نمىكند; و براى آنها عذاب دردناكى است.
2|175|اينان، همانهايى هستند كه گمراهى را با هدايت، و عذاب را با آمرزش، مبادله كردهاند; راستى چقدر در برابر عذاب خداوند، شكيبا هستند!!
2|176|اينها، به خاطر آن است كه خداوند، كتاب (آسمانى) را به حق، (و توام با نشانهها و دلايل روشن،) نازل كرده; و آنها كه در آن اختلاف مىكنند، (و با كتمان و تحريف، اختلاف به وجود مىآورند،) در شكاف و (پراكندگى) عميقى قرار دارند.
2|177|نيكى، (تنها) اين نيست كه (به هنگام نماز،) روى خود را به سوى مشرق و (يا) مغرب كنيد; (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغيير آن باشد; و همه وقت خود را مصروف آن سازيد;) بلكه نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا، و روز رستاخيز ، و فرشتگان، و كتاب (آسمانى)، و پيامبران، ايمان آورده; و مال (خود) را، با همه علاقهاى كه به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مىكند; نماز را برپا مىدارد و زكات را مىپردازد; و (همچنين) كسانى كه به عهد خود -به هنگامى كه عهد بستند-وفا مىكنند; و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج مىدهند; اينها كسانى هستند كه راست مىگويند; و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است;) و اينها هستند پرهيزكاران!
2|178|اى افرادى كه ايمان آوردهايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر كسى از سوى برادر (دينى) خود، چيزى به او بخشيده شود، (و حكم قصاص او، تبديل به خونبها گردد،) بايد از راه پسنديده پيروى كند. (و صاحب خون، حال پرداخت كننده ديه را در نظر بگيرد.) و او ( قاتل) نيز، به نيكى ديه را (به ولى مقتول) بپردازد; (و در آن، مسامحه نكند.) اين، تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما! و كسى كه بعد از آن، تجاوز كند، عذاب دردناكى خواهد داشت.
2|179|و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد.
2|180|بر شما نوشته شده: «هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر چيز خوبى ( مالى) از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزديكان، بطور شايسته وصيت كند! اين حقى است بر پرهيزكاران!»
2|181|پس كسانى كه بعد از شنيدنش آن را تغيير دهند، گناه آن، تنها بر كسانى است كه آن (وصيت) را تغيير مىدهند; خداوند، شنوا و داناست.
2|182|و كسى كه از انحراف وصيت كننده (و تمايل يكجانبه او به بعض ورثه)، يا از گناه او (كه مبادا وصيت به كار خلافى كند) بترسد، و ميان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نيست; (و مشمول حكم تبديل وصيت نمىباشد.) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
2|183|اى افرادى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد; تا پرهيزكار شويد.
2|184|چند روز معدودى را (بايد روزه بداريد!) و هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را (روزه بدارد) و بر كسانى كه روزه براى آنها طاقتفرساست; (همچون بيماران مزمن، و پيرمردان و پيرزنان،) لازم است كفاره بدهند: مسكينى را اطعام كنند; و كسى كه كار خيرى انجام دهد، براى او بهتر است; و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد!
2|185|(روزه، در چند روز معدود) ماه رمضان است; ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانههاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن كس از شما كه در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن كس كه بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد; و خدا را بر اينكه شما را هدايت كرده، بزرگ بشمريد; باشد كه شكرگزارى كنيد!
2|186|و هنگامى كه بندگان من، از تو در باره من سؤال كنند، (بگو:) من نزديكم! دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)!
2|187|آميزش جنسى با همسرانتان، در شب روزهايى كه روزه مىگيريد، حلال است. آنها لباس شما هستند; و شما لباس آنها (هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد). خداوند مىدانست كه شما به خود خيانت مىكرديد; (و اين كار ممنوع را انجام مىداديد;) پس توبه شما را پذيرفت و شما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نماييد! و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد صبح، از رشته سياه (شب) براى شما آشكار گردد! سپس روزه را تا شب، تكميل كنيد! و در حالى كه در مساجد به اعتكاف پرداختهايد، با زنان آميزش نكنيد! اين، مرزهاى الهى است; پس به آن نزديك نشويد! خداوند، اين چنين آيات خود را براى مردم، روشن مىسازد، باشد كه پرهيزكار گردند!
2|188|و اموال يكديگر را به باطل (و ناحق) در ميان خود نخوريد! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهيد، در حالى كه مىدانيد (اين كار، گناه است)!
2|189|در باره «هلالهاى ماه» از تو سؤال مىكنند; بگو: «آنها، بيان اوقات (و تقويم طبيعى) براى (نظام زندگى) مردم و (تعيين وقت) حج است». و (آن چنان كه در جاهليت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامه احرام مىپوشيدند، از در خانه وارد نمىشدند، و از نقب پشت خانه وارد مىشدند، نكنيد!) كار نيك، آن نيست كه از پشت خانهها وارد شويد; بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد! و از در خانهها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد!
2|190|و در راه خدا، با كسانى كه با شما مىجنگند، نبرد كنيد! و از حد تجاوز نكنيد ، كه خدا تعدىكنندگان را دوست نمىدارد!
2|191|و آنها را ( بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند) هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند ( مكه)، آنها را بيرون كنيد! و فتنه (و بت پرستى) از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران!
2|192|و اگر خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است.
2|193|و با آنها پيكار كنيد! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند; و دين، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد! زيرا) تعدى جز بر ستمكاران روا نيست.
2|194|ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (به طور كلى) هر كس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدى كنيد! و از خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد)! و بدانيد خدا با پرهيزكاران است!
2|195|و در راه خدا، انفاق كنيد! و (با ترك انفاق،) خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد! و نيكى كنيد! كه خداوند، نيكوكاران را دوست مىدارد.
2|196|و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر محصور شديد، (و مانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى، اجازه نداد كه پس از احرامبستن، وارد مكه شويد،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح كنيد، و از احرام خارج شويد)! و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر كسى از شما بيمار بود، و يا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) بايد فديه و كفارهاى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد! و هنگامى كه (از بيمارى و دشمن) در امان بوديد، هر كس با ختم عمره، حج را آغاز كند، آنچه از قربانى براى او ميسر است (ذبح كند)! و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفتروز هنگامى كه باز مىگرديد، روزه بدارد! اين، ده روز كامل است. (البته) اين براى كسى است كه خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد ( اهل مكه و اطراف آن نباشد). و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد كه او، سختكيفر است!
2|197|حج، در ماههاى معينى است! و كسانى كه (با بستن احرام، و شروع به مناسك حج،) حج را بر خود فرض كردهاند، (بايد بدانند كه) در حج، آميزش جنسى با زنان، و گناه و جدال نيست! و آنچه از كارهاى نيك انجام دهيد، خدا آن را مىداند. و زاد و توشه تهيه كنيد، كه بهترين زاد و توشه، پرهيزكارى است! و از من بپرهيزيد اى خردمندان!
2|198|گناهى بر شما نيست كه از فضل پروردگارتان (و از منافع اقتصادى در ايام حج) طلب كنيد (كه يكى از منافع حج، پى ريزى يك اقتصاد صحيح است). و هنگامى كه از «عرفات» كوچ كرديد، خدا را نزد «مشعر الحرام» ياد كنيد! او را ياد كنيد همانطور كه شما را هدايت نمود و قطعا شما پيش از اين، از گمراهان بوديد.
2|199|سپس از همانجا كه مردم كوچ مىكنند، (به سوى سرزمين منى) كوچ كنيد! و از خداوند، آمرزش بطلبيد، كه خدا آمرزنده مهربان است!
2|200|و هنگامى كه مناسك (حج) خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد، همانند يادآورى از پدرانتان (آنگونه كه رسم آن زمان بود) بلكه از آن هم بيشتر! (در اين مراسم ، مردم دو گروهند:) بعضى از مردم مىگويند: «خداوندا! به ما در دنيا، (×نيكى×) عطا كن!» ولى در آخرت، بهرهاى ندارند.
2|201|و بعضى مىگويند: «پروردگارا! به ما در دنيا (×نيكى×) عطا كن! و در آخرت نيز (×نيكى×) مرحمت فرما! و ما را از عذاب آتش نگاه دار!»
2|202|آنها از كار (و دعاى) خود، نصيب و بهرهاى دارند; و خداوند، سريع الحساب است.
2|203|و خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد! (روزهاى 11 و 12 و 13 ماه ذى حجه). و هر كس شتاب كند، (و ذكر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهى بر او نيست، و هر كه تاخير كند، (و سه روز انجام دهد نيز) گناهى بر او نيست; براى كسى كه تقوا پيشه كند. و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد!
2|204|و از مردم، كسانى هستند كه گفتار آنان، در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مىشود; (در ظاهر، اظهار محبت شديد مىكنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مىگيرند. (اين در حالى است كه) آنان، سرسختترين دشمنانند.
2|205|(نشانه آن، اين است كه) هنگامى كه روىبرمىگردانند (و از نزد تو خارج مىشوند)، در راه فساد در زمين، كوشش مىكنند، و زراعتها و چهارپايان را نابود مىسازند; (با اينكه مىدانند) خدا فساد را دوست نمىدارد.
2|206|و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از خدا بترسيد!» (لجاجت آنان بيشتر مىشود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه مىكشاند. آتش دوزخ براى آنان كافى است; و چه بد جايگاهى است!
2|207|بعضى از مردم (با ايمان و فداكار، همچون على (ع) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
2|208|اى كسانى كه ايمان آوردهايد همگى در صلح و آشتى درآييد! و از گامهاى شيطان، پيروى نكنيد; كه او دشمن آشكار شماست
2|209|و اگر بعد از اين همه نشانههاى روشن، كه براى شما آمده است، لغزش كرديد (و گمراه شديد)، بدانيد (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانيد كرد;) كه خداوند، توانا و حكيم است.
2|210|آيا (پيروان فرمان شيطان، پس از اين همه نشانهها و برنامههاى روشن) انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان، در سايههائى از ابرها به سوى آنان بيايند (و دلايل تازهاى در اختيارشان بگذارند؟! با اينكه چنين چيزى محال است!) و همه چيز انجام شده، و همه كارها به سوى خدا بازمىگردد.
2|211|از بنى اسرائيل بپرس: «چه اندازه نشانههاى روشن به آنها داديم؟» (ولى آنان، نعمتها و امكانات مادى و معنوى را كه خداوند در اختيارشان گذاشته بود، در راه غلط به كار گرفتند.) و كسى كه نعمت خدا را، پس از آن كه به سراغش آمد، تبديل كند (و در مسير خلاف به كار گيرد، گرفتار عذاب شديد الهى خواهد شد) كه خداوند شديد العقاب است.
2|212|زندگى دنيا براى كافران زينت داده شده است، از اينرو افراد باايمان را (كه گاهى دستشان تهى است)، مسخره مىكنند; در حالى كه پرهيزگاران در قيامت، بالاتر از آنان هستند; (چراكه ارزشهاى حقيقى در آنجا آشكار مىگردد، و صورت عينى به خود مىگيرد;) و خداوند، هر كس را بخواهد بدون حساب روزى مىدهد.
2|213|مردم (در آغاز) يك دسته بودند; (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافات و تضادهايى در ميان آنها پيدا شد، در اين حال) خداوند، پيامبران را برانگيخت; تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مىكرد، با آنها نازل نمود; تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نكردند;) تنها (گروهى از) كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، و نشانههاى روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند. خداوند ، آنهايى را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (اما افراد بىايمان، همچنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مىكند.
2|214|آيا گمان كرديد داخل بهشت مىشويد، بىآنكه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتاريها و ناراحتيها به آنها رسيد، و آن چنان ناراحت شدند كه پيامبر و افرادى كه ايمان آورده بودند گفتند: «پس يارى خدا كى خواهد آمد؟!» (در اين هنگام، تقاضاى يارى از او كردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشيد، يارى خدا نزديك است!
2|215|از تو سؤال مىكنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: «هر خير و نيكى (و سرمايه سودمند مادى و معنوى) كه انفاق مىكنيد، بايد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر كار خيرى كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است.( لازم نيست تظاهر كنيد، او مىداند).
2|216|جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد; در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خير شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا مىداند، و شما نمىدانيد.
2|217|از تو، در باره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مىكنند; بگو: «جنگ در آن، (گناهى) بزرگ است; ولى جلوگيرى از راه خدا (و گرايش مردم به آيين حق) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام، و اخراج ساكنان آن، نزد خداوند مهمتر از آن است; و ايجاد فتنه، (و محيط نامساعد، كه مردم را به كفر، تشويق و از ايمان بازمىدارد) حتى از قتل بالاتر است. و مشركان، پيوسته با شما مىجنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند; ولى كسى كه از آيينش برگردد ، و در حال كفر بميرد، تمام اعمال نيك (گذشته) او، در دنيا و آخرت، برباد مىرود; و آنان اهل دوزخند; و هميشه در آن خواهند بود.
2|218|كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها اميد به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.
2|219|در باره شراب و قمار از تو سؤال مىكنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است; و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد; (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است. و از تو مىپرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از مازاد نيازمندى خود.» اينچنين خداوند آيات را براى شما روشن مىسازد، شايد انديشه كنيد!
2|220|(تا انديشه كنيد) درباره دنيا و آخرت! و از تو در باره يتيمان سؤال مىكنند، بگو: «اصلاح كار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، (مانعى ندارد;) آنها برادر (دينى) شما هستند.» (و همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمىشناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مىاندازد; (و دستور مىدهد در عين سرپرستى يتيمان، زندگى و اموال آنها را بكلى از اموال خود، جدا سازيد; ولى خداوند چنين نمىكند;) زيرا او توانا و حكيم است.
2|221|و با زنان مشرك و بتپرست، تا ايمان نياوردهاند، ازدواج نكنيد! (اگر چه جز به ازدواج با كنيزان، دسترسى نداشته باشيد; زيرا) كنيز باايمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است; هر چند (زيبايى، يا ثروت، يا موقعيت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ايمان نياوردهاند، در نياوريد! (اگر چه ناچار شويد آنها را به همسرى غلامان باايمان درآوريد; زيرا) يك غلام باايمان، از يك مرد آزاد بتپرست، بهتر است; هر چند (مال و موقعيت و زيبايى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مىكنند; و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مىنمايد، و آيات خويش را براى مردم روشن مىسازد; شايد متذكر شوند!
2|222|و از تو، در باره خون حيض سؤال مىكنند، بگو: «چيز زيانبار و آلودهاى است; از اينرو در حالت قاعدگى، از آنان كنارهگيرى كنيد! و با آنها نزديكى ننمايد، تا پاك شوند! و هنگامى كه پاك شدند، از طريقى كه خدا به شما فرمان داده، با آنها آميزش كنيد! خداوند، توبهكنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد.
2|223|زنان شما، محل بذرافشانى شما هستند; پس هر زمان كه بخواهيد، مىتوانيد با آنها آميزش كنيد. و (سعى نمائيد از اين فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نيكى براى خود، از پيش بفرستيد! و از خدا بپرهيزيد و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد و به مؤمنان، بشارت ده!
2|224|خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد! و براى اينكه نيكى كنيد، و تقوا پيشه سازيد، و در ميان مردم اصلاح كنيد (سوگند ياد ننماييد)! و خداوند شنوا و داناست.
2|225|خداوند شما را به خاطر سوگندهايى كه بدون توجه ياد مىكنيد، مؤاخذه نخواهد كرد، اما به آنچه دلهاى شما كسب كرده، (و سوگندهايى كه از روى اراده و اختيار، ياد مىكنيد،) مؤاخذه مىكند. و خداوند، آمرزنده و بردبار است.
2|226|كسانى كه زنان خود را «ايلاء» مىنمايند ( سوگند ياد مىكنند كه با آنها ، آميزشجنسى ننمايند،) حق دارند چهار ماه انتظار بكشند. (و در ضمن اين چهار ماه، وضع خود را با همسر خويش، از نظر ادامه زندگى يا طلاق، روشن سازند.) اگر (در اين فرصت،) بازگشت كنند، (چيزى بر آنها نيست; زيرا) خداوند،آمرزنده و مهربان است.
2|227|و اگر تصميم به جدايى گرفتند، (آن هم با شرايطش مانعى ندارد;) خداوند شنوا و داناست.
2|228|زنان مطلقه، بايد به مدت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند! ( عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند، براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده، كتمان كنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشويى) در اين مدت، (از ديگران) سزاوارترند; در صورتى كه (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايستهاى قرار داده شده; و مردان بر آنان برترى دارند; و خداوند توانا و حكيم است.
2|229|طلاق، (طلاقى كه رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است; (و در هر مرتبه،) بايد به طور شايسته همسر خود را نگاهدارى كند (و آشتى نمايد)، يا با نيكى او را رها سازد (و از او جدا شود). و براى شما حلال نيست كه چيزى از آنچه به آنها دادهايد، پس بگيريد; مگر اينكه دو همسر، بترسند كه حدود الهى را برپا ندارند. اگر بترسيد كه حدود الهى را رعايت نكنند، مانعى براى آنها نيست كه زن، فديه و عوضى بپردازد (و طلاق بگيرد). اينها حدود و مرزهاى الهى است; از آن، تجاوز نكنيد! و هر كس از آن تجاوز كند، ستمگر است.
2|230|اگر (بعد از دو طلاق و رجوع، بار ديگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود; مگر اينكه همسر ديگرى انتخاب كند (و با او، آميزشجنسى نمايد. در اين صورت،) اگر (همسر دوم) او را طلاق گفت، گناهى ندارد كه بازگشت كنند; (و با همسر اول، دوباره ازدواج نمايد;) در صورتى كه اميد داشته باشند كه حدود الهى را محترم ميشمرند. اينها حدود الهى است كه (خدا) آن را براى گروهى كه آگاهند، بيان مىنمايد.
2|231|و هنگامى كه زنان را طلاق داديد، و به آخرين روزهاى «عده» رسيدند، يا به طرز صحيحى آنها را نگاه داريد (و آشتى كنيد)، و يا به طرز پسنديدهاى آنها را رها سازيد! و هيچگاه به خاطر زيان رساندن و تعدى كردن، آنها را نگاه نداريد! و كسى كه چنين كند، به خويشتن ستم كرده است. (و با اين اعمال، و سوء استفاده از قوانين الهى،) آيات خدا را به استهزا نگيريد! و به ياد بياوريد نعمت خدا را بر خود، و كتاب آسمانى و علم و دانشى كه بر شما نازل كرده، و شما را با آن، پند مىدهد! و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد خداوند از هر چيزى آگاه است (و از نيات كسانى كه از قوانين او، سوء استفاده مىكنند، با خبر است)!
2|232|و هنگامى كه زنان را طلاق داديد و عده خود را به پايان رساندند، مانع آنها نشويد كه با همسران (سابق) خويش، ازدواج كنند! اگر در ميان آنان، به طرز پسنديدهاى تراضى برقرار گردد. اين دستورى است كه تنها افرادى از شما، كه ايمان به خدا و روز قيامت دارند، از آن، پند مىگيرند (و به آن، عمل مىكنند). اين (دستور)، براى رشد (خانوادههاى)شما مؤثرتر، و براى شستن آلودگيها مفيدتر است; و خدا مىداند و شما نمىدانيد.
2|233|مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شير مىدهند. (اين) براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند. و بر آن كس كه فرزند براى او متولد شده ( پدر)، لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته (در مدت شير دادن بپردازد; حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هيچ كس موظف به بيش از مقدار توانايى خود نيست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به كودك را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد ( هزينه مادر را در دوران شيرخوارگى تامين نمايد). و اگر آن دو، با رضايت يكديگر و مشورت، بخواهند كودك را (زودتر) از شير بازگيرند، گناهى بر آنها نيست. و اگر (با عدم توانايى، يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايهاى براى فرزندان خود بگيريد، گناهى بر شما نيست; به شرط اينكه حق گذشته مادر را به طور شايسته بپردازيد. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و بدانيد خدا، به آنچه انجام مىدهيد، بيناست!
2|234|و كسانى كه از شما مىميرند و همسرانى باقى مىگذارند، بايد چهار ماه و ده روز، انتظار بكشند (و عده نگه دارند)! و هنگامى كه به آخر مدتشان رسيدند، گناهى بر شما نيست كه هر چه مىخواهند، در باره خودشان به طور شايسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود، ازدواج كنند). و خدا به آنچه عمل مىكنيد، آگاه است.
2|235|و گناهى بر شما نيست كه به طور كنايه، (از زنانى كه همسرانشان مردهاند) خواستگارى كنيد، و يا در دل تصميم بر اين كار بگيريد (بدون اينكه آن را اظهار كنيد). خداوند مىدانست شما به ياد آنها خواهيد افتاد; (و با خواسته طبيعى شما به شكل معقول، مخالف نيست;) ولى پنهانى با آنها قرار زناشويى نگذاريد، مگر اينكه به طرز پسنديدهاى (به طور كنايه) اظهار كنيد! (ولى در هر حال،) اقدام به ازدواج ننماييد، تا عده آنها سرآيد! و بدانيد خداوند آنچه را در دل داريد، مىداند! از مخالفت او بپرهيزيد! و بدانيد خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمىكند)!
2|236|اگر زنان را قبل از آميزشجنسى يا تعيين مهر، (به عللى) طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست. (و در اين موقع،) آنها را (با هديهاى مناسب،) بهرهمند سازيد! آن كس كه توانايى دارد، به اندازه تواناييش، و آن كس كه تنگدست است، به اندازه خودش، هديهاى شايسته (كه مناسب حال دهنده و گيرنده باشد) بدهد! و اين بر نيكوكاران، الزامى است.
2|237|و اگر آنان را، پيش از آن كه با آنها تماس بگيريد و (آميزشجنسى كنيد) طلاق دهيد، در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كردهايد، (لازم است) نصف آنچه را تعيين كردهايد (به آنها بدهيد) مگر اينكه آنها (حق خود را) ببخشند; يا (در صورتى كه صغير و سفيه باشند، ولى آنها، يعنى) آن كس كه گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت كردن شما (و بخشيدن تمام مهر به آنها) به پرهيزكارى نزديكتر است، و گذشت و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد، كه خداوند به آنچه انجام مىدهيد، بيناست!
2|238|در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى ( نماز ظهر) كوشا باشيد! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخيزيد!
2|239|و اگر (به خاطر جنگ، يا خطر ديگرى) بترسيد، (نماز را) در حال پياده يا سواره انجام دهيد! اما هنگامى كه امنيت خود را بازيافتيد، خدا را ياد كنيد! ( نماز را به صورت معمولى بخوانيد!) همانگونه كه خداوند، چيزهايى را كه نمىدانستيد، به شما تعليم داد.
2|240|و كسانى كه از شما در آستانه مرگ قرارمىگيرند و همسرانى از خود بهجا مىگذارند، بايد براى همسران خود وصيت كنند كه تا يك سال، آنها را (با پرداختن هزينه زندگى) بهرهمند سازند; به شرط اينكه آنها (از خانه شوهر) بيرون نروند (و اقدام به ازدواج مجدد نكنند). و اگر بيرون روند، (حقى در هزينه ندارند; ولى) گناهى بر شما نيست نسبت به آنچه در باره خود، به طور شايسته انجام مىدهند. و خداوند، توانا و حكيم است.
2|241|و براى زنان مطلقه، هديه مناسبى لازم است (كه از طرف شوهر، پرداخت گردد). اين، حقى است بر مردان پرهيزكار.
2|242|اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما شرح مىدهد; شايد انديشه كنيد!
2|243|آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آنها گفت: بميريد! (و به همان بيمارى، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آنها را زنده كرد; (و ماجراى زندگى آنها را درس عبرتى براى آيندگان قرار داد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مىكند; ولى بيشتر مردم، شكر (او را) بجا نمىآورند.
2|244|و در راه خدا، پيكار كنيد! و بدانيد خداوند، شنوا و داناست.
2|245|كيست كه به خدا «قرض الحسنهاى» دهد، (و از اموالى كه خدا به او بخشيده، انفاق كند،) تا آن را براى او، چندين برابر كند؟ و خداوند است (كه روزى بندگان را) محدود يا گسترده مىسازد; (و انفاق، هرگز باعث كمبود روزى آنها نمىشود). و به سوى او باز مىگرديد (و پاداش خود را خواهيد گرفت).
2|246|آيا مشاهده نكردى جمعى از بنى اسرائيل را بعد از موسى، كه به پيامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب كن! تا (زير فرمان او) در راه خدا پيكار كنيم. پيامبر آنها گفت: سخللّهشايد اگر دستور پيكار به شما داده شود، (سرپيچى كنيد، و) در راه خدا، جهاد و پيكار نكنيد!» گفتند: «چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم، در حالى كه از خانهها و فرزندانمان رانده شدهايم، (و شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسير شدهاند)؟!; سذللّه اما هنگامى كه دستور پيكار به آنها داده شد، جز عده كمى از آنان، همه سرپيچى كردند. و خداوند از ستمكاران، آگاه است.
2|247|و پيامبرشان به آنها گفت: «خداوند (×طالوت×) را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) كرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حكومت كند، با اينكه ما از او شايستهتريم، و او ثروت زيادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزيده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است. خداوند، ملكش را به هر كس بخواهد، مىبخشد; و احسان خداوند، وسيع است; و (از لياقت افراد براى منصبها) آگاه است.»
2|248|و پيامبرشان به آنها گفت: «نشانه حكومت او، اين است كه (×صندوق عهد×) به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى كه) در آن، آرامشى از پروردگار شما، و يادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد; در حالى كه فرشتگان، آن را حمل مىكنند. در اين موضوع، نشانهاى (روشن) براى شماست; اگر ايمان داشته باشيد.»
2|249|و هنگامى كه طالوت (به فرماندهى لشكر بنى اسرائيل منصوب شد، و) سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسيله يك نهر آب، آزمايش مىكند; آنها (كه به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نيستند; و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده كمى، همگى از آن آب نوشيدند. سپس هنگامى كه او، و افرادى كه با او ايمان آورده بودند، (و از بوته آزمايش، سالم بهدر آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از كمى نفرات خود، ناراحت شدند; و عدهاى) گفتند: «امروز، ما توانايى مقابله با (×جالوت×) و سپاهيان او را نداريم.» اما آنها كه مىدانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خدا، بر گروههاى عظيمى پيروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامتكنندگان) است.
2|250|و هنگامى كه در برابر (×جالوت×) و سپاهيان او قرارگرفتند گفتند: «پروردگارا! پيمانه شكيبايى و استقامت را بر ما بريز! و قدمهاى ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعيت كافران، پيروز بگردان!
2|251|ج832(152)سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزيمت واداشتند. و «داوود» (نوجوان نيرومند و شجاعى كه در لشكر «طالوت» بود)، «جالوت» را كشت; و خداوند، حكومت و دانش را به او بخشيد; و از آنچه مىخواست به او تعليم داد. و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمىكرد، زمين را فساد فرامىگرفت، ولى خداوند نسبت به جهانيان، لطف و احسان دارد.
2|252|اينها، آيات خداست كه به حق، بر تو مىخوانيم; و تو از رسولان (ما) هستى.
2|253|بعضى از آن رسولان را بر بعضى ديگر برترى داديم; برخى از آنها، خدا با او سخن مىگفت; و بعضى را درجاتى برتر داد; و به عيسى بن مريم، نشانههاى روشن داديم; و او را با «روح القدس سذللّه تاييد نموديم; (ولى فضيلت و مقام آن پيامبران، مانع اختلاف امتها نشد.) و اگر خدا مىخواست، كسانى كه بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانههاى روشن كه براى آنها آمد، جنگ و ستيز نمىكردند; (اما خدا مردم را مجبور نساخته; و آنها را در پيمودن راه سعادت، آزاد گذارده است;) ولى اين امتها بودند كه با هم اختلاف كردند; بعضى ايمان آوردند و بعضى كافر شدند; (و جنگ و خونريزى بروز كرد. و باز) اگر خدا مىخواست، با هم پيكار نمىكردند; ولى خداوند، آنچه را مىخواهد، (از روى حكمت) انجام مىدهد (و هيچكس را به قبول چيزى مجبور نمىكند).
2|254|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از آنچه به شما روزى دادهايم، انفاق كنيد! پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن، نه خريد و فروش است (تا بتوانيد سعادت و نجات از كيفر را براى خود خريدارى كنيد)، و نه دوستى (و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت; (زيرا شما شايسته شفاعت نخواهيد بود.) و كافران، خود ستمگرند; (هم به خودشان ستم مىكنند، هم به ديگران).
2|255|هيچ معبودى نيست جز خداوند يگانه زنده، كه قائم به ذات خويش است، و موجودات ديگر، قائم به اوهستند; هيچگاه خواب سبك و سنگينى او را فرانمىگيرد; (و لحظهاى از تدبير جهان هستى، غافل نمىماند;) آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آن اوست; كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟! (بنابراين، شفاعت شفاعتكنندگان، براى آنها كه شايسته شفاعتند، از مالكيت مطلقه او نمىكاهد.) آنچه را در پيش روى آنها ( بندگان) و پشت سرشان است مىداند; (و گذشته و آينده، در پيشگاه علم او، يكسان است.) و كسى از علم او آگاه نمىگردد; جز به مقدارى كه او بخواهد. (اوست كه به همه چيز آگاه است; و علم و دانش محدود ديگران، پرتوى از علم بىپايان و نامحدود اوست.) تخت (حكومت) او، آسمانها و زمين را دربرگرفته; و نگاهدارى آن دو ( آسمان و زمين )، او را خسته نميكند. بلندى مقام و عظمت، مخصوص اوست.
2|256|در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر اين، كسى كه به طاغوت ( بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.
2|257|خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند; آنها را از ظلمتها،به سوى نور بيرون مىبرد. (اما) كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوتها هستند; كه آنها را از نور، به سوى ظلمتها بيرون مىبرند; آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.
2|258|آيا نديدى (و آگاهى ندارى از) كسى ( نمرود) كه با ابراهيم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو كرد؟ زيرا خداوند به او حكومت داده بود; (و بر اثر كمى ظرفيت، از باده غرور سرمست شده بود;) هنگامى كه ابراهيم گفت: «خداى من آن كسى است كه زنده مىكند و مىميراند.» او گفت: سخللّهمن نيز زنده مىكنم و مىميرانم!» (و براى اثبات اين كار و مشتبهساختن بر مردم دستور داد دو زندانى را حاضر كردند، فرمان آزادى يكى و قتل ديگرى را داد) ابراهيم گفت: سخللّهخداوند، خورشيد را از افق مشرق مىآورد; (اگر راست مىگويى كه حاكم بر جهان هستى تويى،) خورشيد را از مغرب بياور!» (در اينجا) آن مرد كافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمىكند.
2|259|يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن، به روى سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراكنده بود; او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مىكند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال ميراند; سپس زنده كرد; و به او گفت: «چهقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز; يا بخشى از يك روز.» فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردى! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى، با گذشت سالها) هيچگونه تغيير نيافته است! (خدايى كه يك چنين مواد فاسدشدنى را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر توست، و هم) براى اينكه تو را نشانهاى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها(ى مركب سوارى خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مىدهيم، و گوشت بر آن مىپوشانيم!» هنگامى كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «مىدانم خدا بر هر كارى توانا است».
2|260|و (به خاطر بياور) هنگامى را كه ابراهيم گفت: «خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مىكنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياوردهاى؟!» عرض كرد: «آرى، ولى مىخواهم قلبم آرامش يابد. سذللّه فرمود: «در اين صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب كن! و آنها را (پس از ذبح كردن،) قطعه قطعه كن (و در هم بياميز)! سپس بر هر كوهى، قسمتى از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوى تو مىآيند! و بدان خداوند قادر و حكيم است; (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانايى بر جمع آنها دارد)».
2|261|كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند; كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد; و خداوند آن را براى هر كس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مىكند; و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست.
2|262|كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، سپس به دنبال انفاقى كه كردهاند، منت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است; و نه ترسى دارند، و نه غمگين مىشوند.
2|263|گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است; و خداوند، بىنياز و بردبار است.
2|264|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مىكند; و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمىآورد; (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد; (و بذرهايى در آن افشانده شود;) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام دادهاند، چيزى به دست نمىآورند; و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمىكند.
2|265|و (كار) كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبيت (ملكات انسانى در) روح خود، انفاق مىكنند، همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد كافى بهره گيرد،) و ميوه خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
2|266|آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن، نهرها بگذرد، و براى او در آن (باغ)، از هر گونه ميوهاى وجود داشته باشد، در حالى كه به سن پيرى رسيده و فرزندانى (كوچك و) ضعيف دارد; (در اين هنگام،) گردبادى (كوبنده)، كه در آن آتش (سوزانى) است، به آن برخورد كند و شعلهور گردد و بسوزد؟! (همينطور است حال كسانى كه انفاقهاى خود را، با ريا و منت و آزار، باطل مىكنند.) اين چنين خداوند آيات خود را براى شما آشكار مىسازد; شايد بينديشيد (و با انديشه، راه حق را بيابيد)!
2|267|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از قسمتهاى پاكيزه اموالى كه (از طريق تجارت) به دست آوردهايد، و از آنچه از زمين براى شما خارج ساختهايم (از منابع و معادن و درختان و گياهان)، انفاق كنيد! و براى انفاق، به سراغ قسمتهاى ناپاك نرويد در حالى كه خود شما، (به هنگام پذيرش اموال،) حاضر نيستيد آنها را بپذيريد; مگر از روى اغماض و كراهت! و بدانيد خداوند، بىنياز و شايسته ستايش است.
2|268|شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهيدستى مىدهد; و به فحشا (و زشتيها) امر مىكند; ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مىدهد; و خداوند، قدرتش وسيع، و (به هر چيز) داناست. (به همين دليل، به وعدههاى خود، وفا مىكند.)
2|269|(خدا) دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مىدهد; و به هر كس دانش داده شود، خير فراوانى داده شده است. و جز خردمندان، (اين حقايق را درك نمىكنند، و) متذكر نمىگردند.
2|270|و هر چيز را كه انفاق مىكنيد، يا (اموالى را كه) نذر كردهايد (در راهخدا انفاق كنيد)، خداوند آنها را مىداند. و ستمگران ياورى ندارند.
2|271|اگر انفاقها را آشكار كنيد، خوب است! و اگر آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد، براى شما بهتر است! و قسمتى از گناهان شما را مىپوشاند; (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهيد شد.) و خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
2|272|هدايت آنها (بهطور اجبار،) بر تو نيست; (بنابر اين، ترك انفاق به غير مسلمانان، براى اجبار به اسلام، صحيح نيست;) ولى خداوند، هر كه را بخواهد (و شايسته بداند)، هدايت مىكند. و آنچه را از خوبيها و اموال انفاق مىكنيد، براى خودتان است; (ولى) جز براى رضاى خدا، انفاق نكنيد! و آنچه از خوبيها انفاق مىكنيد، (پاداش آن) به طور كامل به شما داده مىشود; و به شما ستم نخواهد شد.
2|273|(انفاق شما، مخصوصا بايد) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند; (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاى خويش آواره ساخته; و شركت در ميدان جهاد، به آنها اجازه نمىدهد تا براى تامين هزينه زندگى، دست به كسب و تجارتى بزنند;) نمىتوانند مسافرتى كنند (و سرمايهاى به دست آورند;) و از شدت خويشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنياز مىپندارند; اما آنها را از چهرههايشان مىشناسى; و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمىخواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است.
2|274|آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مىكنند، مزدشان نزد پروردگارشان است; نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين مىشوند.
2|275|كسانى كه ربا مىخورند، (در قيامت) برنمىخيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده (و نمىتواند تعادل خود را حفظ كند; گاهى زمين مىخورد، گاهى بپا مىخيزد). اين، به خاطر آن است كه گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى ميان آن دو نيست.)» در حالى كه خدا بيع را حلال كرده، و ربا را حرام! (زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است.) و اگر كسى اندرز الهى به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى كند، سودهايى كه در سابق ( قبل از نزول حكم تحريم) به دست آورده، مال اوست; (و اين حكم، گذشته را شامل نمىگردد;) و كار او به خدا واگذار مىشود; (و گذشته او را خواهد بخشيد.) اما كسانى كه بازگردند (و بار ديگر مرتكب اين گناه شوند)، اهل آتشند; و هميشه در آن مىمانند.
2|276|خداوند، ربا را نابود مىكند; و صدقات را افزايش مىدهد! و خداوند، هيچ انسان ناسپاس گنهكارى را دوست نمىدارد.
2|277|كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است; و نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين مىشوند.
2|278|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها كنيد; اگر ايمان داريد!
2|279|اگر (چنين) نمىكنيد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيكار خواهند كرد! و اگر توبه كنيد، سرمايههاى شما، از آن شماست ( اصل سرمايه، بدون سود); نه ستم مىكنيد، و نه بر شما ستم وارد مىشود.
2|280|و اگر (بدهكار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانايى، مهلت دهيد! (و در صورتى كه براستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشيد بهتر است; اگر (منافع اين كار را) بدانيد!
2|281|و از روزى بپرهيزيد (و بترسيد) كه در آن روز، شما را به سوى خدا بازمىگردانند; سپس به هر كس، آنچه انجام داده، به طور كامل باز پس داده مىشود، و به آنها ستم نخواهد شد. (چون هر چه مىبينند، نتايج اعمال خودشان است.)
2|282|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه بدهى مدتدارى (به خاطر وام يا داد و ستد) به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد! و بايد نويسندهاى از روى عدالت، (سند را) در ميان شما بنويسد! و كسى كه قدرت بر نويسندگى دارد، نبايد از نوشتن -همان طور كه خدا به او تعليم داده- خوددارى كند! پس بايد بنويسد، و آن كس كه حق بر عهده اوست، بايد املا كند، و از خدا كه پروردگار اوست بپرهيزد، و چيزى را فروگذار ننمايد! و اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه (يا از نظر عقل) ضعيف (و مجنون) است، يا (به خاطر لال بودن،) توانايى بر املاكردن ندارد، بايد ولى او (به جاى او،) با رعايت عدالت، املا كند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر اين حق) شاهد بگيريد! و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد! (و اين دو زن، بايد با هم شاهد قرار گيرند،) تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند. و شهود نبايد به هنگامى كه آنها را (براى شهادت) دعوت مىكنند، خوددارى نمايند! و از نوشتن (بدهى خود،) چه كوچك باشد يا بزرگ،ملول نشويد (هر چه باشد بنويسيد)! اين، در نزد خدا به عدالت نزديكتر، و براى شهادت مستقيم تر، و براى جلوگيرى از ترديد و شك (و نزاع و گفتگو) بهتر مىباشد; مگر اينكه داد و ستد نقدى باشد كه بين خود، دست به دست مىكنيد. در اين صورت، گناهى بر شما نيست كه آن را ننويسيد. ولى هنگامى كه خريد و فروش (نقدى) مىكنيد، شاهد بگيريد! و نبايد به نويسنده و شاهد، (به خاطر حقگويى،) زيانى برسد (و تحت فشار قرار گيرند)! و اگر چنين كنيد، از فرمان پروردگار خارج شدهايد. از خدا بپرهيزيد! و خداوند به شما تعليم مىدهد; خداوند به همه چيز داناست.
2|283|و اگر در سفر بوديد، و نويسندهاى نيافتيد، گروگان بگيريد! (گروگانى كه در اختيار طلبكار قرار گيرد.) و اگر به يكديگر اطمينان (كامل) داشته باشيد، (گروگان لازم نيست، و) بايد كسى كه امين شمرده شده (و بدون گروگان، چيزى از ديگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد; و از خدايى كه پروردگار اوست. بپرهيزد! و شهادت را كتمان نكنيد! و هر كس آن را كتمان كند، قلبش گناهكار است. و خداوند، به آنچه انجام مىدهيد، داناست.
2|284|آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست. و (از اين رو) اگر آنچه را در دل داريد، آشكار سازيد يا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مىكند.سپس هر كس را بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، مىبخشد; و هر كس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مىكند. و خداوند به همه چيز قدرت دارد.
2|285|پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، كاملا مؤمن مىباشد.) و همه مؤمنان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش، ايمان آوردهاند; (و مىگويند:) ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمىگذاريم (و به همه ايمان داريم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داريم); و بازگشت (ما) به سوى توست.»
2|286|خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمىكند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده; و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است. (مؤمنان مىگويند:) پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان،) بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايى، پس ما را بر جمعيت كافران، پيروز گردان!
3|1|الم
3|2|معبودى جز خداوند يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده، نيست.
3|3|(همان كسى كه) كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانههاى كتب پيشين، منطبق است; و سخللّهتورات» و «انجيل» را.
3|4|پيش از آن، براى هدايت مردم فرستاد; و (نيز) كتابى كه حق را از باطل مشخص مىسازد، نازل كرد; كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدى دارند; و خداوند (براى كيفر بدكاران و كافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.
3|5|هيچ چيز، در آسمان و زمين، بر خدا مخفى نمىماند. (بنابر اين، تدبير آنها بر او مشكل نيست.)
3|6|او كسى است كه شما را در رحم (مادران)، آنچنان كه مىخواهد تصوير مىكند. معبودى جز خداوند توانا و حكيم، نيست.
3|7|او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» ( صريح و روشن) است; كه اساس اين كتاب مىباشد; (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مىگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است ( آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود; ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مىگردد.) اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند); و تفسير (نادرستى) براى آن مىطلبند; در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها كه به دنبال فهم و درك اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگويند: «ما به همه آن ايمان آورديم; همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمىشوند (و اين حقيقت را درك نمىكنند).
3|8|(راسخان در علم، مىگويند:) «پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زيرا تو بخشندهاى!
3|9|پروردگارا! تو مردم را، براى روزى كه ترديدى در آن نيست، جمع خواهى كرد; زيرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمىكند. (ما به تو و رحمت بىپايانت، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم.)»
3|10|ثروتها و فرزندان كسانى كه كافر شدند، نمىتواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد; (و از كيفر، رهايى بخشد.) و آنان خود، آتشگيره دوزخند.
3|11|(عادت آنان در انكار و تحريف حقايق،) همچون عادت آل فرعون و كسانى است كهپيش از آنها بودند; آيات ما را تكذيب كردند، و خداوند آنها را به (كيفر) گناهانشان گرفت; و خداوند، شديد العقاب است.
3|12|به آنها كه كافر شدند بگو: «(از پيروزى موقت خود در جنگ احد، شاد نباشيد!) بزودى مغلوب خواهيد شد; (و سپس در رستاخيز) به سوى جهنم، محشور خواهيد شد. و چه بد جايگاهى است!
3|13|در دو گروهى كه (در ميدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى) براى شما بود: يك گروه، در راه خدا نبرد مىكرد; و جمع ديگرى كه كافر بود، (در راه شيطان و بت،) در حالى كه آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مىديدند. (و اين خود عاملى براى وحشت و شكست آنها شد.)و خداوند، هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، با يارى خود، تاييد مىكند. در اين، عبرتى است براى بينايان!
3|14|محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است; (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند; ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است; و سرانجام نيك (و زندگى والا و جاويدان)، نزد خداست.
3|15|بگو: «آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايههاى مادى)، بهتر است؟» براى كسانى كه پرهيزگارى پيشه كردهاند، (و از اين سرمايهها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مىكنند، ) در نزد پروردگارشان (در جهان ديگر)، باغهايى است كه نهرها از پاى درختانش مىگذرد; هميشه در آن خواهند بود; و همسرانى پاكيزه، و خشنودى خداوند (نصيب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بيناست.
3|16|همان كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! ما ايمان آوردهايم; پس گناهان ما را بيامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار!»
3|17|آنها كه (در برابر مشكلات، و در مسير اطاعت و ترك گناه،) استقامت مىورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مىكنند، و در سحرگاهان، استغفار مىنمايند.
3|18|خداوند، (با ايجاد نظام واحد جهان هستى،) گواهى مىدهد كه معبودى جز او نيست; و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر كدام به گونهاى بر اين مطلب،) گواهى مىدهند; در حالى كه (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد; معبودى جز او نيست، كه هم توانا و هم حكيم است.
3|19|دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است. و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود; و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، (خدا به حساب او مىرسد; زيرا) خداوند، سريع الحساب است.
3|20|اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: «من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شدهايم.» و به آنها كه اهل كتاب هستند ( يهود و نصارى) و بىسوادان ( مشركان) بگو: «آيا شما هم تسليم شدهايد؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسليم شوند، هدايت مىيابند; و اگر سرپيچى كنند، (نگران مباش! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است; و خدا نسبت به (اعمال و عقايد) بندگان، بيناست.
3|21|كسانى كه نسبت به آيات خدا كفر مىورزند و پيامبران را بناحق مىكشند، و (نيز) مردمى را كه امر به عدالت مىكنند به قتل مىرسانند، و به كيفر دردناك (الهى) بشارت ده!
3|22|آنها كسانى هستند كه اعمال (نيكشان، به خاطر اين گناهان بزرگ،) در دنيا و آخرت تباه شده، و ياور و مددكار (و شفاعت كنندهاى) ندارند.
3|23|آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از كتاب (آسمانى) داشتند، به سوى كتاب الهى دعوت شدند تا در ميان آنها داورى كند، سپس گروهى از آنان، (با علم و آگاهى،) روى مىگردانند، در حالى كه (از قبول حق) اعراض دارند؟
3|24|اين عمل آنها، به خاطر آن است كه مىگفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزى به ما نمىرسد. (و كيفر ما، به خاطر امتيازى كه بر اقوام ديگر داريم، بسيار محدود است.)» اين افترا (و دروغى كه به خدا بسته بودند،) آنها را در دينشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند).
3|25|پس چه گونه خواهند بود هنگامى كه آنها را براى روزى كه شكى در آن نيست ( روز رستاخيز) جمع كنيم، و به هر كس، آنچه (از اعمال براى خود) فراهم كرده ، بطور كامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زيرا محصول اعمال خود را مىچينند).
3|26|بگو: «بارالها! مالك حكومتها تويى; به هر كس بخواهى، حكومت مىبخشى; و از هر كس بخواهى، حكومت را مىگيرى; هر كس را بخواهى، عزت مىدهى; و هر كه را بخواهى خوار مىكنى. تمام خوبيها به دست توست; تو بر هر چيزى قادرى.
3|27|شب را در روز داخل مىكنى، و روز را در شب; و زنده را از مرده بيرون مىآورى، و مرده را زنده; و به هر كس بخواهى، بدون حساب، روزى مىبخشى.»
3|28|افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند; و هر كس چنين كند، هيچ رابطهاى با خدا ندارد (و پيوند او بكلى از خدا گسسته مىشود); مگر اينكه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقيه كنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مىدارد; و بازگشت (شما) به سوى خداست.
3|29|بگو: «اگر آنچه را در سينههاى شماست، پنهان داريد يا آشكار كنيد، خداوند آن را مىداند; و (نيز) از آنچه در آسمانها و زمين است، آگاه مىباشد; و خداوند بر هر چيزى تواناست.
3|30|روزى كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر مىبيند; و آرزو مىكند ميان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زمانى زيادى باشد. خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، برحذر مىدارد; و (در عين حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.»
3|31|بگو: «اگر خدا را دوست مىداريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد; و گناهانتان را ببخشد; و خدا آمرزنده مهربان است.»
3|32|بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمىدارد.»
3|33|خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.
3|34|آنها فرزندان و (دودمانى) بودند كه (از نظر پاكى و تقوا و فضيلت،) بعضى از بعض ديگر گرفته شده بودند; و خداوند، شنوا و داناست (و از كوششهاى آنها در مسير رسالت خود، آگاه مىباشد) .
3|35|(به ياد آوريد) هنگامى را كه همسر «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه «محرر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى!
3|36|ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت،) گفت: «خداوندا! من او را دختر آوردم -ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نيست. (دختر نمىتواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مريم نام گذاردم; و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم.»
3|37|خداوند، او ( مريم) را به طرز نيكويى پذيرفت; و به طرز شايستهاى، (نهال وجود) او را رويانيد (و پرورش داد); و كفالت او را به «زكريا» سپرد. هر زمان زكريا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آن جا مىديد. از او پرسيد: «اى مريم! اين را از كجا آوردهاى؟!» گفت:«اين از سوى خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بى حساب روزى مىدهد.»
3|38|در آنجا بود كه زكريا، (با مشاهده آن همه شايستگى در مريم،) پروردگار خويش را خواند و عرض كرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزهاى (نيز) به من عطا فرما، كه تو دعا را مىشنوى!»
3|39|و هنگامى كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: «خدا تو را به» يحيى «بشارت مىدهد; (كسى) كه كلمه خدا ( مسيح) را تصديق مىكند; و رهبر خواهد بود; و از هوسهاى سركش بركنار، و پيامبرى از صالحان است.»
3|40|او عرض كرد: «پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه پيرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدين گونه خداوند هر كارى را بخواهد انجام مىدهد. سذللّه
3|41|(زكريا) عرض كرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هيچ علت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از كار مىافتد.) پروردگار خود را (به شكرانه اين نعمت بزرگ،) بسيار ياد كن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبيح بگو!
3|42|و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته; و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.
3|43|اى مريم! (به شكرانه اين نعمت) براى پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و با ركوعكنندگان، ركوع كن!
3|44|(اى پيامبر!) اين، از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مىكنيم; و تو در آن هنگام كه قلمهاى خود را (براى قرعهكشى) به آب مىافكندند تا كداميك كفالت و سرپرستى مريم را عهدهدار شود، و (نيز) به هنگامى كه (دانشمندان بنى اسرائيل، براى كسب افتخار سرپرستى او،) با هم كشمكش داشتند، حضور نداشتى; و همه اينها، از راه وحى به تو گفته شد.)
3|45|(به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خداوند تو را به كلمهاى ( وجود باعظمتى) از طرف خودش بشارت مىدهد كه نامش «مسيح، عيسى پسر مريم» است; در حالى كه در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيت خواهد بود; و از مقربان (الهى) است.
3|46|و با مردم، در گاهواره و در حالت كهولت (و ميانسال شدن) سخن خواهد گفت; و از شايستگان است.»
3|47|(مريم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اينگونه هر چه را بخواهد مىآفريند! هنگامى كه چيزى را مقرر دارد (و فرمان هستى آن را صادر كند)، فقط به آن مىگويد: «موجود باش!» آن نيز فورا موجود مىشود.
3|48|و به او، كتاب و دانش و تورات و انجيل، مىآموزد.
3|49|و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مىگويد:) من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برايتان آوردهام; من از گل، چيزى به شكل پرنده مىسازم; سپس در آن مىدمم و به فرمان خدا، پرندهاى مىگردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص ( پيسى) را بهبودى مىبخشم; و مردگان را به اذن خدا زنده مىكنم; و از آنچه مىخوريد، و در خانههاى خود ذخيره مىكنيد، به شما خبر مىدهم; مسلما در اينها، نشانهاى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!
3|50|و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق مىكنم; و (آمدهام) تا پارهاى از چيزهايى را كه (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپايان و ماهيها،) حلال كنم; و نشانهاى از طرف پروردگار شما، برايتان آوردهام; پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد!
3|51|خداوند، پروردگار من و شماست; او را بپرستيد (نه من، و نه چيز ديگر را)! اين است راه راست!; سذللّه
3|52|هنگامى كه عيسى از آنان احساس كفر (و مخالفت) كرد، گفت: «كيست كه ياور من به سوى خدا (براى تبليغ آيين او) گردد؟» حواريان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: «ما ياوران خداييم; به خدا ايمان آورديم; و تو (نيز) گواه باش كه ما اسلام آوردهايم.
3|53|پروردگارا! به آنچه نازل كردهاى، ايمان آورديم و از فرستاده (تو) پيروى نموديم; ما را در زمره گواهان بنويس!»
3|54|و (يهود و دشمنان مسيح، براى نابودى او و آيينش،) نقشه كشيدند; و خداوند (بر حفظ او و آيينش،) چارهجويى كرد; و خداوند، بهترين چارهجويان است.
3|55|(به ياد آوريد) هنگامى را كه خدا به عيسى فرمود: «من تو را برمىگيرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از كسانى كه كافر شدند، پاك مىسازم; و كسانى را كه از تو پيروى كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كسانى كه كافر شدند، قرارمىدهم; سپس بازگشت شما به سوى من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داورى مىكنم.
3|56|اما آنها كه كافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انكار كردند،) در دنيا و آخرت، آنان را مجازات دردناكى خواهم كرد; و براى آنها، ياورانى نيست.
3|57|اما آنها كه ايمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور كامل خواهد داد; و خداوند، ستمكاران را دوست نمىدارد.»
3|58|اينها را كه بر تو مىخوانيم، از نشانهها(ى حقانيت تو) است، و يادآورى حكيمانه است.
3|59|مثل عيسى در نزد خدا، همچون آدم است; كه او را از خاك آفريد، و سپس به او د: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابر اين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيت او نيست.)
3|60|اينها حقيقتى است از جانب پروردگار تو; بنابر اين، از ترديد كنندگان مباش!
3|61|هرگاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله كنيم; و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
3|62|اين همان سرگذشت واقعى (مسيح) است. (و ادعاهايى همچون الوهيت او، يا فرزند خدا بودنش، بىاساس است.) و هيچ معبودى، جز خداوند يگانه نيست; و خداوند توانا و حكيم است.
3|63|اگر (با اين همه شواهد روشن، باز هم از پذيرش حق) روى گردانند، (بدان كه طالب حق نيستند; و) خداوند از مفسدهجويان، آگاه است.
3|64|بگو: «اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است; كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم; و بعضى از ما، بعضى ديگر را -غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد.» هرگاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد كه ما مسلمانيم!»
3|65|اى اهل كتاب! چرا درباره ابراهيم، گفتگو و نزاع مىكنيد (و هر كدام، او را پيرو آيين خودتان معرفى مىنماييد)؟! در حالى كه تورات و انجيل، بعد از او نازل شده است! آيا انديشه نمىكنيد؟!
3|66|شما كسانى هستيد كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بوديد، گفتگو و ستيز كرديد; چرا درباره آنچه آگاه نيستيد، گفتگو مىكنيد؟! و خدا مىداند، و شما نمىدانيد.
3|67|ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى; بلكه موحدى خالص و مسلمان بود; و هرگز از مشركان نبود.
3|68|سزاوارترين مردم به ابراهيم، آنها هستند كه از او پيروى كردند، و (در زمان و عصر او، به مكتب او وفادار بودند; همچنين) اين پيامبر و كسانى كه (به او) ايمان آوردهاند (از همه سزاوارترند); و خداوند، ولى و سرپرست مؤمنان است.
3|69|جمعى از اهل كتاب (از يهود)، دوست داشتند (و آرزو مىكردند) شما را گمراه كنند; (اما آنها بايد بدانند كه نمىتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمىكنند مگر خودشان را، و نمىفهمند!
3|70|اى اهل كتاب! چرا به آيات خدا كافر مىشويد، در حالى كه (به درستى آن) گواهى مىدهيد؟!
3|71|اى اهل كتاب! چرا حق را با باطل (مىزميزيد و) مشتبه مىكنيد (تا ديگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقيقت را پوشيده مىداريد در حالى كه مىدانيد؟!
3|72|و جمعى از اهل كتاب (از يهود) گفتند: «(برويد در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد; و در پايان روز، كافر شويد (و باز گرديد)! شايد آنها (از آيين خود) بازگردند! (زيرا شما را، اهل كتاب و آگاه از بشارات آسمانى پيشين مىدانند; و اين توطئه كافى است كه آنها را متزلزل سازد).
3|73|و جز به كسى كه از آيين شما پيروى مىكند، (واقعا) ايمان نياوريد!» بگو: «هدايت، هدايت الهى است! (و اين توطئه شما، در برابر آن بى اثر است)»! (سپس اضافه كردند: «تصور نكنيد) به كسى همانند شما (كتاب آسمانى) داده مىشود، يا اينكه مىتوانند در پيشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو كنند، (بلكه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!)» بگو: «فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار كسى نيست; بلكه) به دست خداست; و به هر كس بخواهد (و شايسته بداند،) مىدهد; و خداوند، واسع ( داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شايسته آن) است.
3|74|هر كس را بخواهد، ويژه رحمت خود مىكند; و خداوند، داراى مواهب عظيم است.»
3|75|و در ميان اهل كتاب، كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى، به تو باز مىگردانند; و كسانى هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمىگردانند; مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده (و بر آنها مسلط) باشى! اين بخاطر آن است كه مىگويند: «ما در برابر اميين ( غير يهود)، مسؤول نيستيم.» و بر خدا دروغ مىبندند; در حالى كه مىدانند (اين سخن دروغ است).
3|76|آرى، كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگارى پيشه نمايد، (خدا او را دوست مىدارد; زيرا) خداوند پرهيزگاران را دوست دارد.
3|77|كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنها بهرهاى در آخرت نخواهند داشت; و خداوند با آنها سخن نمىگويد و به آنان در قيامت نمىنگرد و آنها را (از گناه) پاك نمىسازد; و عذاب دردناكى براى آنهاست.
3|78|در ميان آنها ( يهود) كسانى هستند كه به هنگام تلاوت كتاب (خدا)، زبان خود را چنان مىگردانند كه گمان كنيد (آنچه را مىخوانند،) از كتاب (خدا) است;در حالى كه از كتاب (خدا) نيست! (و با صراحت) مىگويند: «آن از طرف خداست!» با اينكه از طرف خدا نيست، و به خدا دروغ مىبندند در حالى كه مىدانند!
3|79|براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسمانى و حكم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: «غير از خدا، مرا پرستش كنيد!» بلكه (سزاوار مقام او، اين است كه بگويد:) مردمى الهى باشيد، آنگونه كه كتاب خدا را مىآموختيد و درس مىخوانديد! (و غير از خدا را پرستش نكنيد!)
3|80|و نه اينكه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به كفر دعوت مىكند؟!
3|81|و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خداوند، از پيامبران (و پيروان آنها)،پيمان مؤكد گرفت، كه هرگاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق مىكند، به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان مؤكد بستيد؟» گفتند: «(آرى) اقرار داريم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم.»
3|82|پس كسى كه بعد از اين (پيمان محكم)، روى گرداند، فاسق است.
3|83|آيا آنها غير از آيين خدا مىطلبند؟! (آيين او همين اسلام است;) و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابر (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مىشوند.
3|84|بگو: «به خدا ايمان آورديم; و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده; و آنچه به موسى و عيسى و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است; ما در ميان هيچ يك از آنان فرقى نمىگذاريم; و در برابر (فرمان) او تسليم هستيم.»
3|85|و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد; و او در آخرت، از زيانكاران است.
3|86|« چگونه خداوند جمعيتى را هدايت مىكند كه بعد از ايمان و گواهى به حقانيت رسول و آمدن نشانههاى روشن براى آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد!
3|87|كيفر آنها، اين است كه لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگى بر آنهاست.
3|88|همواره در اين لعن (و طرد و نفرين) مىمانند; مجازاتشان تخفيف نمىيابد; و به آنها مهلت داده نمىشود.
3|89|مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند; (و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند، كه توبه آنها پذيرفته خواهد شد;) زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است.
3|90|كسانى كه پس از ايمان كافر شدند و سپس بر كفر (خود) افزودند، (و در اين راه اصرار ورزيدند،) هيچگاه توبه آنان، (كه از روى ناچارى يا در آستانه مرگ صورت مىگيرد،) قبول نمىشود; و آنها گمراهان (واقعى)اند (چرا كه هم راه خدا را گم كردهاند، و هم راه توبه را!).
3|91|كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، اگر چه روى زمين پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فديه (و كفاره اعمال بد خويش) بپردازند، هرگز از هيچيك آنها قبول نخواهد شد; و براى آنان، مجازات دردناك است; و ياورانى ن
3|92|هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست مىداريد، (در راه خدا) انفاق كنيد; و آنچه انفاق مىكنيد، خداوند از آن آگاه است.
3|93|همه غذاها(ى پاك) بر بنى اسرائيل حلال بود، جز آنچه اسرائيل (يعقوب)، پيش از نزول تورات، بر خود تحريم كرده بود; (مانند گوشت شتر كه براى او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست مىگوييد تورات را بياوريد و بخوانيد! (اين نسبتهايى كه به پيامبران پيشين مىدهيد، حتى در تورات تحريف شده شما نيست!)»
3|94|بنا بر اين، آنها كه بعد از اين به خدا دروغ مىبندند، ستمگرند! (زيرا از روى علم و عمد چنين مىكنند).
3|95|بگو: «خدا راست گفته (و اينها در آيين پاك ابراهيم نبوده) است. بنا بر اين، از آيين ابراهيم پيروى كنيد، كه به حق گرايش داشت، و از مشركان نبود!»
3|96|نخستين خانهاى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكه است، كه پر بركت، و مايه هدايت جهانيان است.
3|97|در آن، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است; و هر كس داخل آن ( خانه خدا) شود; در امان خواهد بود، و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان، بىنياز است.
3|98|بگو: «اى اهل كتاب! چرا به آيات خدا كفر مىورزيد؟! و خدا گواه است بر اعمالى كه انجام مىدهيد!»
3|99|بگو: «اى اهل كتاب! چرا افرادى را كه ايمان آوردهاند، از راه خدا بازمىداريد، و مىخواهيد اين راه را كج سازيد؟! در حالى كه شما (به درستى اين راه) گواه هستيد; و خداوند از آنچه انجام مىدهيد، غافل نيست!»
3|100|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر از گروهى از اهل كتاب، (كه كارشان نفاقافكنى و شعلهورساختن آتش كينه و عداوت است) اطاعت كنيد، شما را پس از ايمان، به كفر بازمىگردانند.
3|101|و چگونه ممكن است شما كافر شويد، با اينكه (در دامان وحى قرار گرفتهايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مىشود، و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنابر اين، به خدا تمسك جوييد!) و هر كس به خدا تمسك جويد، به راهى راست، هدايت شده است.
3|102|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! آن گونه كه حق تقوا و پرهيزكارى است، از خدا بپرهيزيد! و از دنيا نرويد، مگر اينكه مسلمان باشيد! (بايد گوهر ايمان را تا پايان عمر، حفظ كنيد!)
3|103|و همگى به ريسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسيله وحدت)، چنگ زنيد ، و پراكنده نشويد! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد! و شما بر لب حفرهاى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد; اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مىسازد; شايد پذيراى هدايت شويد.
3|104|بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند.
3|105|و مانند كسانى نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند; (آن هم) پس از آنكه نشانههاى روشن (پروردگار) به آنان رسيد! و آنها عذاب عظيمى دارند.
3|106|(آن عذاب عظيم) روزى خواهد بود كه چهرههائى سفيد، و چهرههائى سياه مىگردد، اما آنها كه صورتهايشان سياه شده، (به آنها گفته مىشود:) آيا بعد از ايمان، و (اخوت و برادرى در سايه آن،) كافر شديد؟! پس بچشيد عذاب را، به سبب آنچه كفر مىورزيديد!
3|107|و اما آنها كه چهرههايشان سفيد شده، در رحمت خداوند خواهند بود; و جاودانه در آن مىمانند.
3|108|« اينها آيات خداست; كه بحق بر تو مىخوانيم. و خداوند (هيچ گاه) ستمى براى (احدى از) جهانيان نمىخواهد.
3|109|و (چگونه ممكن است خدا ستم كند؟! در حالى كه) آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، مال اوست; و همه كارها، به سوى او باز مىگردد (و به فرمان اوست.)
3|110|شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شدهاند; (چه اينكه) امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد و به خدا ايمان داريد. و اگر اهل كتاب، (به چنين برنامه و آيين درخشانى،) ايمان آورند، براى آنها بهتر است! (ولى تنها) عده كمى از آنها با ايمانند، و بيشتر آنها فاسقند، (و خارج از اطاعت پروردگار)
3|111|آنها ( اهل كتاب، مخصوصا» يهود) هرگز نمىتوانند به شما زيان برسانند، جز آزارهاى مختصر; و اگر با شما پيكار كنند، به شما پشت خواهند كرد (و شكست مىخورند; سپس كسى آنها را يارى نمىكند.
3|112|هر جا يافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است; مگر با ارتباط به خدا، (و تجديد نظر در روش ناپسند خود،) و (يا) با ارتباط به مردم (و وابستگى به اين و آن); و به خشم خدا، گرفتار شدهاند; و مهر بيچارگى بر آنها زده شده; چرا كه آنها به آيات خدا، كفر مى بناحق مىكشتند. اينها بخاطر آن است كه گناه كردند; و (به حقوق ديگران،) تجاوز مىنمودند.
3|113|آنها همه يكسان نيستند; از اهل كتاب، جمعيتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مىكنند; و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مىخوانند; در حالى كه سجده مىنمايند.
3|114|به خدا و روز ديگر ايمان مىآورند; امر به معروف و نهى از منكر مىكنند; و در انجام كارهاى نيك، پيشى مىگيرند; و آنها از صالحانند.
3|115|و آنچه از اعمال نيك انجام دهند، هرگز كفران نخواهد شد! (و پاداش شايسته آن را مىبينند.) و خدا از پرهيزكاران، آگاه است.
3|116|كسانى كه كافر شدند، هرگز نمىتوانند در پناه اموال و فرزندانشان، از مجازات خدا در امان بمانند! آنها اصحاب دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند.
3|117|آنچه آنها در اين زندگى پست دنيوى انفاق مىكنند، همانند باد سوزانى است كه به زراعت قومى كه بر خود ستم كرده (و در غير محل و وقت مناسب، كشت نمودهاند)، بوزد; و آن را نابود سازد. خدا به آنها ستم نكرده; بلكه آنها، خودشان به خويشتن ستم مىكنند.
3|118|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد! آنها از هرگونه شر و فسادى در باره شما، كوتاهى نمىكنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانههاى) دشمنى از دهان (و كلام)شان آشكار شده; و آنچه در دلهايشان پنهان مىدارند، از آن مهمتر است. ما آيات (و راههاى پيشگيرى از شر آنها) را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد!
3|119|شما كسانى هستيد كه آنها را دوست مىداريد; اما آنها شما را دوست ندارند! در حالى كه شما به همه كتابهاى آسمانى ايمان داريد (و آنها به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند). هنگامى كه شما را ملاقات مىكنند، (به دروغ) مىگويند: «ايمان آوردهايم!» اما هنگامى كه تنها مىشوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مىگزند! بگو: «با همين خشمى كه داريد بميريد! خدا از (اسرار) درون سينهها آگاه است.»
3|120|اگر نيكى به شما برسد، آنها را ناراحت مىكند; و اگر حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مىشوند. (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهيزگارى پيشه كنيد، نقشههاى (خائنانه) آنان، به شما زيانى نمىرساند; خداوند به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.
3|121|و (به ياد آور) زمانى را كه صبحگاهان، از ميان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بيرون رفتى! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاى مختلفى را كه درباره طرح جنگ گفته مىشد، مىشنيد; و انديشههايى را كه بعضى در سر مىپروراندند، مىدانست).
3|122|(و نيز به ياد آور) زمانى را كه دو طايفه از شما تصميم گرفتند سستى نشان دهند (و از وسط راه بازگردند); و خداوند پشتيبان آنها بود (و به آنها كمك كرد كه از اين فكر بازگردند); و افراد باايمان، بايد تنها بر خدا توكل كنند!
3|123|خداوند شما را در «بدر» يارى كرد (و بر دشمنان خطرناك، پيروز ساخت); در حالى كه شما (نسبت به آنها)، ناتوان بوديد. پس، از خدا بپرهيزيد (و در برابر دشمن، مخالفت فرمان پيامبر نكنيد)، تا شكر نعمت او را بجا آورده باشيد!
3|124|در آن هنگام كه تو به مؤمنان مىگفتنى: «آيا كافى نيست كه پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، كه از آسمان فرود مىآيند، يارى كند؟!»
3|125|آرى، (امروز هم) اگر استقامت و تقوا پيشه كنيد، و دشمن به همين زودى به سراغ شما بيايد، خداوند شما را به پنج هراز نفر از فرشتگان، كه نشانههايى با خود دارند، مدد خواهد داد!
3|126|ولى اينها را خداوند فقط بشارت، و براى اطمينان خاطر شما قرار داده; وگرنه، پيروزى تنها از جانب خداوند تواناى حكيم است!
3|127|(اين وعده را كه خدا به شما داده،) براى اين است كه قسمتى از پيكر لشكر كافران را قطع كند; يا آنها را با ذلت برگرداند; تا مايوس و نااميد، (به وطن خود) بازگردند.
3|128|هيچگونه اختيارى (در باره عفو كافران، يا مؤمنان فرارى از جنگ،) براى تو نيست; مگر اينكه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، يا مجازات كند; زيرا آنها ستمگرند.
3|129|و آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست. هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، مىبخشد; و هر كس را بخواهد، مجازات مىكند; و خداوند آمرزنده مهربان است.
3|130|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ربا (و سود پول) را چند برابر نخوريد! از خدا بپرهيزيد، تا رستگار شويد!
3|131|و از آتشى بپرهيزيد كه براى كافران آماده شده است!
3|132|و خدا و پيامبر را اطاعت كنيد، تا مشمول رحمت شويد!
3|133|و شتاب كنيد براى رسيدن به آمرزش پروردگارتان; و بهشتى كه وسعت آن، آسمانها و زمين است; و براى پرهيزگاران آماده شده است.
3|134|همانها كه در توانگرى و تنگدستى، انفاقمىكنند; و خشم خود را فرو مىبرند; و از خطاى مردم درمىگذرند; و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
3|135|و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مىافتند; و براى گناهان خود، طلب آمرزش مىكنند -و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمىورزند، با اينكه مىدانند.
3|136|آنها پاداششان آمرزش پروردگار، و بهشتهايى است كه از زير درختانش، نهرها جارى است; جاودانه در آن ميمانند; چه نيكو است پاداش اهل عمل!
3|137|پيش از شما، سنتهايى وجود داشت; (و هر قوم، طبق اعمال و صفات خود، سرنوشتهايى داشتند; كه شما نيز، همانند آن را داريد.) پس در روى زمين، گردش كنيد و ببينيد سرانجام تكذيبكنندگان (آيات خدا) چگونه بود؟!
3|138|اين، بيانى است براى عموم مردم; و هدايت و اندرزى است براى پرهيزگاران!
3|139|و سست نشويد! و غمگين نگرديد! و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد!
3|140|اگر (در ميدان احد،) به شما جراحتى رسيد (و ضربهاى وارد شد)، به آن جمعيت نيز (در ميدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گرديد. و ما اين روزها(ى پيروزى و شكست) را در ميان مردم مىگردانيم; (-و اينخاصيت زندگى دنياست-) تا خدا، افرادى را كه ايمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند); و خداوند از ميان شما، شاهدانى بگيرد. و خدا ظالمان را دوست نمىدارد.
3|141|و تا خداوند، افراد باايمان را خالص گرداند (و ورزيده شوند); و كافران را به تدريج نابود سازد.
3|142|آيا چنين پنداشتيد كه (تنها با ادعاى ايمان) وارد بهشت خواهيد شد، در حالى كه خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟!
3|143|و شما مرگ (و شهادت در راه خدا) را، پيش از آنكه با آن روبهرو شويد، آرزو مىكرديد; سپس آن را با چشم خود ديديد، در حالى كه به آن نگاه مىكرديد (و حاضر نبوديد به آن تن دردهيد! چقدر ميان گفتار و كردار شما فاصله است؟!)
3|144|محمد (ص) فقط فرستاده خداست; و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند; آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمىگرديد؟ (و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمىزند; و خداوند بزودى شاكران (و استقامتكنندگان) را پاداش خواهد داد.
3|145|هيچكس، جز به فرمان خدا، نمىميرد; سرنوشتى است تعيين شده; (بنابر اين، مرگ پيامبر يا ديگران، يك سنت الهى است.) هر كس پاداش دنيا را بخواهد (و در زندگى خود، در اين راه گام بردارد،) چيزى از آن به او خواهيم داد; و هر كس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او مىدهيم; و بزودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.
3|146|چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ كردند! آنها هيچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسيد، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسليم ندادند); و خداوند استقامتكنندگان را دوست دارد.
3|147|سخنشان تنها اين بود كه: «پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و از تندرويهاى ما در كارها، چشمپوشى كن! قدمهاى ما را استوار بدار! و ما را بر جمعيت كافران، پيروز گردان!
3|148|از اينرو خداوند پاداش اين جهان، و پاداش نيك آن جهان را به آنها داد; و خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد.
3|149|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر از كسانى كه كافر شدهاند اطاعت كنيد، شما را به گذشتههايتان بازمىگردانند; و سرانجام، زيانكار خواهيد شد.
3|150|(آنها تكيهگاه شما نيستند،) بلكه ولى و سرپرست شما، خداست; و او بهترين ياوران است.
3|151|بزودى در دلهاى كافران، بخاطر اينكه بدون دليل، چيزهايى را براى خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مىافكنيم; و جايگاه آنها، آتش است; و چه بد جايگاهى است جايگاه ستمكاران!
3|152|خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پيروزى بر دشمن در احد،) تحقق بخشيد; در آن هنگام (كه در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل مىرسانديد; (و اين پيروزى ادامه داشت) تا اينكه سست شديد; و (بر سر رهاكردن سنگرها،) در كار خود به نزاع پرداختيد; و بعد از آن كه آنچه را دوست مىداشتيد (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى كرديد. بعضى از شما، خواهان دنيا بودند; و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت; (و پيروزى شما به شكست انجاميد;) تا شما را آزمايش كند. و او شما را بخشيد; و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.
3|153|(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه از كوه بالا ميرفتيد; و جمعى در وسط بيابان پراكنده شدند; و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمىكرديد، و پيامبر از پشت سر، شما را صدا مىزد. سپس اندوهها را يكى پس از ديگرى به شما جزا داد; اين بخاطر آن بود كه ديگر براى از دست رفتن (غنايم جنگى) غمگين نشويد، و نه بخاطر مصيبتهايى كه بر شما وارد مىگردد. و خداوند از آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
3|154|سپس بدنبال اين غم و اندوه، آرامشى بر شما فرستاد. اين آرامش، بصورت خواب سبكى بود كه (در شب بعد از حادثه احد،) گروهى از شما را فرا گرفت; اماگروه ديگرى در فكر جان خويش بودند; (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهاى نادرستى -همچون گمانهاى دوران جاهليت- درباره خدا داشتند; و مىگفتند: «آيا چيزى از پيروزى نصيب ما مىشود؟!» بگو: سخللّههمه كارها (و پيروزيها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چيزى را پنهان مىدارند كه براى تو آشكار نمىسازند; مىگويند: «اگر ما سهمى از پيروزى داشتيم، در اين جا كشته نمىشديم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بوديد، آنهايى كه كشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعا به سوى آرامگاههاى خود، بيرون مىآمدند (و آنها را به قتل مىرساندند). و اينها براى اين است كه خداوند، آنچه در سينههايتان پنهان داريد، بيازمايد; و آنچه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند; و خداوند از آنچه در درون سينههاست، با خبر است.
3|155|كسانى كه در روز روبرو شدن دو جمعيت با يكديگر (در جنگ احد)، فرار كردند، شيطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى كه مرتكب شده بودند، به لغزش انداخت; و خداوند آنها را بخشيد. خداوند، آمرزنده و بردبار است.
3|156|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همانند كافران نباشيد كه چون برادرانشان به مسافرتى مىروند، يا در جنگ شركت مىكنند (و از دنيا مىروند و يا كشته مىشوند)، مىگويند: «اگر آنها نزد ما بودند، نمىمردند و كشته نمىشدند!» (شما از اين گونه سخنان نگوييد،) تا خدا اين حسرت را بر دل آنها ( كافران) بگذارد. خداوند، زنده مىكند و مىميراند; (و زندگى و مرگ، به دست اوست;) و خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
3|157|اگر هم در راه خدا كشته شويد يا بميريد، (زيان نكردهايد; زيرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آورى ميكنند، بهتر است!
3|158|و اگر بميريد يا كشته شويد، به سوى خدا محشور مىشويد. (بنابراين، فانى نمىشويد كه از فنا، وحشت داشته باشيد.)
3|159|به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان ( مردم) نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در كارها، با آنان مشورت كن! اما هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.
3|160|اگر خداوند شما را يارى كند، هيچ كس بر شما پيروز نخواهد شد! و اگر دست از يارى شما بردارد، كيست كه بعد از او، شما را يارى كند؟! و مؤمنان، تنها بر خداوند بايد توكل كنند!
3|161|(گمان كرديد ممكن است پيامبر به شما خيانت كند؟! در حالى كه) ممكن نيست هيچ پيامبرى خيانت كند! و هر كس خيانت كند، روز رستاخيز، آنچه را در آن خيانت كرده، با خود (به صحنه محشر) مىآورد; سپس به هر كس، آنچه را فراهم كرده (و انجام داده است)، بطور كامل داده مىشود; و (به همين دليل) به آنها ستم نخواهد شد (چرا كه محصول اعمال خود را خواهند ديد) .
3|162|آيا كسى كه از رضاى خدا پيروى كرده، همانند كسى است كه به خشم و غضب خدا بازگشته؟! و جايگاه او جهنم، و پايان كار او بسيار بد است.
3|163|هر يك از آنان، درجه و مقامى در پيشگاه خدا دارند; و خداوند به آنچه انجام مىدهند، بيناست.
3|164|خداوند بر مؤمنان منت نهاد ( نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت; كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد; هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند.
3|165|آيا هنگامى كه مصيبتى (در ميدان جنك احد) به شما رسيد، در حالى كه دو برابر آن را (در ميدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بوديد، گفتيد: «اين مصيبت از كجاست؟!» بگو: «از ناحيه خود شماست (كه در ميدان جنگ احد، با دستور پيامبر مخالفت كرديد)! خداوند بر هر چيزى قادر است. (و چنانچه روش خود را اصلاح كنيد، در آينده شما را پيروز مىكند.)»
3|166|و آنچه (در روز احد،) در روزى كه دو دسته ( مؤمنان و كافران) با هم نبرد كردند به شما رسيد، به فرمان خدا (و طبق سنت الهى) بود; و براى اين بود كه مؤمنان را مشخص كند.
3|167|و نيز براى اين بود كه منافقان شناخته شوند; آنهايى كه به ايشان گفته شد: «بياييد در راه خدا نبرد كنيد! يا (حداقل) از حريم خود، دفاع نماييد!» گفتند: «اگر مىدانستيم جنگى روى خواهد داد، از شما پيروى مىكرديم. (اما مىدانيم جنگى نمىشود.)» آنها در آن هنگام، به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان; به زبان خود چيزى مىگويند كه در دلهايشان نيست! و خداوند از آنچه كتمان مىكنند، آگاهتر است.
3|168|(منافقان) آنها هستند كه به برادران خود -در حالى كه از حمايت آنها دست كشيده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پيروى مىكردند، كشته نمىشدند!» بگو: «(مگر شما مىتوانيد مرگ افراد را پيشبينى كنيد؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازيد اگر راست مىگوييد!»
3|169|(اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
3|170|آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند; و بخاطر كسانى كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند ( مجاهدان و شهيدان آينده )، خوشوقتند; (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبينند; و مىدانند) كه نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت.
3|171|و از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان نيز) مسرورند; و (مىبينند كه) خداوند، پاداش مؤمنان را ضايع نمىكند; (نه پاداش شهيدان، و نه پاداش مجاهدانى كه شهيد نشدند).
3|172|آنها كه دعوت خدا و پيامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتى كه به ايشان رسيد، اجابت كردند; (و هنوز زخمهاى ميدان احد التيام نيافته بود، به سوى ميدان «حمرار الاسد» حركت نمودند;) براى كسانى از آنها، كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند، پاداش بزرگى است.
3|173|اينها كسانى بودند كه (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم ( لشكر دشمن ) براى (حمله به) شما اجتماع كردهاند; از آنها بترسيد!» اما اين سخن، بر ايمانشان افزود; و گفتند: «خدا ما را كافى است; و او بهترين حامى ماست.»
3|174|به همين جهت، آنها (از اين ميدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند; در حالى كه هيچ ناراحتى به آنان نرسيد; و از رضاى خدا، پيروى كردند; و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است.
3|175|اين فقط شيطان است كه پيروان خود را (با سخنان و شايعات بىاساس،) مىترساند. از آنها نترسيد! و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد!
3|176|كسانى كه در راه كفر، شتاب ميكنند، تو را غمگين نسازند! به يقين، آنها هرگز زيانى به خداوند نمىرسانند. (بعلاوه) خدا مىخواهد (آنها را به حال خودشان واگذارد; و در نتيجه،) بهرهاى براى آنها در آخرت قرار ندهد. و براى آنها مجازات بزرگى است!
3|177|(آرى،) كسانى كه ايمان را دادند و كفر را خريدارى كردند، هرگز به خدا زيانى نمىرسانند; و براى آنها، مجازات دردناكى است!
3|178|آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مىدهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مىدهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند; و براى آنها، عذاب خواركنندهاى (آماده شده) است!
3|179|چنين نبود كه خداوند، مؤمنان را به همانگونه كه شما هستيد واگذارد; مگر آنكه ناپاك را از پاك جدا سازد. و نيز چنين نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب، آگاه كند (تا مؤمنان و منافقان را از اين راه بشناسيد; اين بر خلاف سنت الهى است;) ولى خداوند از ميان رسولان خود، هر كس را بخواهد برميگزيند; (و قسمتى از اسرار نهان را كه براى مقام رهبرى او لازم است، در اختيار او مىگذارد.) پس (اكنون كه اين جهان، بوته آزمايش پاك و ناپاك است،) به خدا و رسولان او ايمان بياوريد! و اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداش بزرگى براى شماست.
3|180|كسانى كه بخل مىورزند، و آنچه را خدا از فضل خويش به آنان داده، انفاق نمىكنند، گمان نكنند اين كار به سود آنها است; بلكه براى آنها شر است; بزودى در روز قيامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزيدند، همانند طوقى به گردنشان مىافكنند. و ميراث آسمانها و زمين، از آن خداست; و خداوند، از آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
3|181|خداوند، سخن آنها را كه گفتند: «خدا فقير است، و ما بىنيازيم»، شنيد! به زودى آنچه را گفتند، خواهيم نوشت; و (همچنين) كشتن پيامبران را بناحق (مىنويسيم); و به آنها مىگوييم: «بچشيد عذاب سوزان را (در برابر كارهايتان!)»
3|182|اين بخاطر چيزى است كه دستهاى شما از پيش فرستاده (و نتيجه كار شماست) و بخاطر آن است كه خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمىكند.
3|183|(اينها) همان كسانى (هستند) كه گفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا (اين معجزه را انجام دهد:) يك قربانى بياورد، كه آتش ( صاعقه آسمانى) آن را بخورد!» بگو: «پيامبرانى پيش از من، براى شما آمدند; و دلايل روشن، و آنچه را گفتيد آوردند; پس چرا آنها را به قتل رسانديد اگر راست مىگوييد؟!»
3|184|پس (اگر اين بهانهجويان،) تو را تكذيب كنند، (چيز تازهاى نيست;) رسولان پيش از تو (نيز) تكذيب شدند; پيامبرانى كه دلايل آشكار، و نوشتههاى متين و محكم، و كتاب روشنىبخش آورده بودند.
3|185|هر كسى مرگ را مىچشد; و شما پاداش خود را بطور كامل در روز قيامت خواهيد گرفت; آنها كه از آتش (دوزخ) دور شده، و به بهشت وارد شوند نجات يافته و رستگار شدهاند و زندگى دنيا، چيزى جز سرمايه فريب نيست!
3|186|به يقين (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمايش مىشويد! و از كسانى كه پيش از شما به آنها كتاب (آسمانى) داده شده ( يهود)، و (همچنين) از مشركان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهيد شنيد! و اگر استقامت كنيد و تقوا پيشه سازيد، (شايستهتر است; زيرا) اين از كارهاى مهم و قابل اطمينان است.
3|187|و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خدا، از كسانى كه كتاب (آسمانى) به آنها داده شده، پيمان گرفت كه حتما آن را براى مردم آشكار سازيد و كتمان نكنيد! ولى آنها، آن را پشت سر افكندند; و به بهاى كمى فروختند; و چه بد متاعى مىخرند؟!
3|188|گمان مبر آنها كه از اعمال (زشت) خود خوشحال مىشوند، و دوست دارند در برابر كار (نيكى) كه انجام ندادهاند مورد ستايش قرار گيرند، از عذاب (الهى) بركنارند! (بلكه) براى آنها، عذاب دردناكى است!
3|189|و حكومت آسمانها و زمين، از آن خداست; و خدا بر همه چيز تواناست.
3|190|مسلما در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانههاى (روشنى) براى خردمندان است.
3|191|همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آنگاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ياد مىكنند; و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند; (و مىگويند:) بار الها! اينها را بيهوده نيافريدهاى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!
3|192|پروردگارا! هر كه را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افكنى، او را خوار و رسوا ساختهاى! و براى افراد ستمگر، هيچ ياورى نيست!
3|193|پروردگارا! ما صداى منادى (تو) را شنيديم كه به ايمان دعوت مىكرد كه: «به پروردگار خود، ايمان بياوريد!» و ما ايمان آورديم; پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بديهاى ما را بپوشان! و ما را با نيكان (و در مسير آنها) بميران!
3|194|پروردگارا! آنچه را به وسيله پيامبرانت به ما وعده فرمودى، به ما عطا كن! و ما را در روز رستاخيز، رسوا مگردان! زيرا تو هيچگاه از وعده خود، تخلف نمىكنى.
3|195|خداوند، درخواست آنها را پذيرفت; (و فرمود:) من عمل هيچ عملكنندهاى از شما را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد; شما همنوعيد، و از جنس يكديگر! آنها كه در راه خدا هجرت كردند، و از خانههاى خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند، و جنگ كردند و كشته شدند، بيقين گناهانشان را مىبخشم; و آنها را در باغهاى بهشتى، كه از زير درختانش نهرها جارى است، وارد مىكنم. اين پاداشى است از طرف خداوند; و بهترين پاداشها نزد پروردگار است.
3|196|رفت و آمد (پيروزمندانه) كافران در شهرها، تو را نفريبد!
3|197|اين متاع ناچيزى است; و سپس جايگاهشان دوزخ، و چه بد جايگاهى است!
3|198|ولى كسانى (كه ايمان دارند، و) از پروردگارشان مىپرهيزند، براى آنها باغهايى از بهشت است، كه از زير درختانش نهرها جارى است; هميشه در آن خواهند بود. اين، نخستين پذيرايى است كه از سوى خداوند به آنها مىرسد; و آنچه در نزد خداست، براى نيكان بهتر است!
3|199|و از اهل كتاب، كسانى هستند كه به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گرديده، ايمان دارند; در برابر (فرمان) خدا خاضعند; و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمىفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سريع الحساب است. (تمام اعمال نيك آنها را به سرعت حساب مىكند، و پاداش مىدهد.)
3|200|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! (در برابر مشكلات و هوسها،) استقامت كنيد! و در برابر دشمنان (نيز)، پايدار باشيد و از مرزهاى خود، مراقبت كنيد و از خدا بپرهيزيد، شايد رستگار شويد!
4|1|اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهيزيد! همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد; و همسر او را (نيز) از جنس او خلق كرد; و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمين) منتشر ساخت. و از خدايى بپرهيزيد كه (همگى به عظمت او معترفيد; و) هنگامى كه چيزى از يكديگر مىخواهيد، نام او را مىبريد! (و نيز) (از قطع رابطه با) خويشاوندان خود، پرهيز كنيد! زيرا خداوند، مراقب شماست.
4|2|و اموال يتيمان را (هنگامى كه به حد رشد رسيدند) به آنها بدهيد! و اموال بد (خود) را، با اموال خوب (آنها) عوض نكنيد! و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط كردن يا تبديل نمودن) نخوريد، زيرا اين گناه بزرگى است!
4|3|و اگر مىترسيد كه (بهنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان، چشمپوشى كنيد و) با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر و اگر مىترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد، اين كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگيرى مىكند.
4|4|و مهر زنان را (بطور كامل) بعنوان يك بدهى (يا عطيه،) به آنان بپردازيد! (ولى) اگر آنها چيزى از آن را با رضايت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف كنيد!
4|5|اموال خود را، كه خداوند وسيله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفيهان نسپاريد و از آن، به آنها روزى دهيد! و لباس بر آنان بپوشانيد و با آنها سخن شايسته بگوييد!
4|6|و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد! اگر در آنها رشد (كافى) يافتيد، اموالشان را به آنها بدهيد! و پيش از آنكه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخوريد! هر كس كه بىنياز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى كند; و آن كس كه نيازمند است، به طور شايسته (و مطابق زحمتى كه مىكشد،) از آن بخورد. و هنگامى كه اموالشان را به آنها بازمىگردانيد، شاهد بگيريد! اگر چه خداوند براى محاسبه كافى است.
4|7|براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود بر جاى مىگذارند، سهمى است; و براى زنان نيز، از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان مىگذارند، سهمى; خواه آن مال، كم باشد يا زياد; اين سهمى است تعيين شده و پرداختنى.
4|8|و اگر بهنگام تقسيم (ارث)، خويشاوندان (و طبقهاى كه ارث نمىبرند) و يتيمان و مستمندان، حضور داشته باشند، چيزى از آن اموال را به آنها بدهيد! و با آنان به طور شايسته سخن بگوييد!
4|9|كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود بيادگار بگذارند از آينده آنان مىترسند، بايد (از ستم درباره يتيمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهيزند، و سخنى استوار بگويند.
4|10|كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقيقت،) تنها آتش مىخورند; و بزودى در شعلههاى آتش (دوزخ) مىسوزند.
4|11|خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش مىكند كه سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بيش از دو دختر باشند، دو سوم ميراث از آن آنهاست; و اگر يكى باشد، نيمى (از ميراث،) از آن اوست. و براى هر يك از پدر و مادر او، يك ششم ميراث است، اگر (ميت) فرزندى داشته باشد; و اگر فرزندى نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او يك سوم است (و بقيه از آن پدر است); و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مىبرد (و پنج ششم باقيمانده، براى پدر است). (همه اينها،) بعد از انجام وصيتى است كه او كرده، و بعد از اداى دين است -شما نمىدانيد پدران و مادران و فرزندانتان، كداميك براى شما سودمندترند!- اين فريضه الهى است; و خداوند، دانا و حكيم است.
4|12|و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند; و اگر فرزندى داشته باشند، يك چهارم از آن شماست; پس از انجام وصيتى كه كردهاند، و اداى دين (آنها). و براى زنان شما، يك چهارم ميراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشيد; و اگر براى شما فرزندى باشد، يك هشتم از آن آنهاست; بعد از انجام وصيتى كه كردهايد، و اداى دين. و اگر مردى بوده باشد كه كلاله ( خواهر يا برادر) از او ارث مىبرد، يا زنى كه برادر يا خواهرى دارد، سهم هر كدام، يك ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند); و اگر بيش از يك نفر باشند، آنها در يك سوم شريكند; پس از انجام وصيتى كه شده، و اداى دين; بشرط آنكه (از طريق وصيت و اقرار به دين،) به آنها ضرر نزند. اين سفارش خداست; و خدا دانا و بردبار است.
4|13|اينها مرزهاى الهى است; و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند، (و قوانين او را محترم بشمرد،) خداوند وى را در باغهايى از بهشت وارد مىكند كه همواره، آب از زير درختانش جارى است; جاودانه در آن مىمانند; و اين، پيروزى بزرگى است!
4|14|و آن كس كه نافرمانى خدا و پيامبرش را كند و از مرزهاى او تجاوز نمايد، او را در آتشى وارد مىكند كه جاودانه در آن خواهد ماند; و براى او مجازات خواركنندهاى است.
4|15|و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبيد! اگر گواهى دادند، آنان ( زنان) را در خانه ها(ى خود) نگاه داريد تا مرگشان فرارسد; يا اينكه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد.
4|16|و از ميان شما، آن مردان و زنانى كه (همسر ندارند، و) مرتكب آن كار (زشت) مىشوند، آنها را آزار دهيد (و حد بر آنان جارى نماييد)! و اگر توبه كنند، و (خود را) اصلاح نمايند، (و به جبران گذشته بپردازند،) از آنها درگذريد! زيرا خداوند، توبهپذير و مهربان است.
4|17|پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مىدهند، سپس زود توبه مىكنند. خداوند، توبه چنين اشخاصى را مىپذيرد; و خدا دانا و حكيم است.
4|18|براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مىدهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مىرسد مىگويد: «الان توبه كردم!» توبه نيست; و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مىروند; اينهاكسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كردهايم.
4|19|اينها اينها اى كسانى كه ايمان آوردهايد! براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببريد! و آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه را به آنها دادهايد (از مهر)، تملك كنيد! مگر اينكه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند. و با آنان، بطور شايسته رفتار كنيد! و اگر از آنها، (بجهتى) كراهت داشتيد، (فورا تصميم به جدايى نگيريد!) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مىدهد!
4|20|و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد، و مال فراوانى (بعنوان مهر) به او پرداختهايد، چيزى از آن را پس نگيريد! آيا براى بازپس گرفتن مهر آنان، به تهمت و گناه آشكار متوسل مىشويد؟!
4|21|و چگونه آن را باز پس مىگيريد، در حالى كه شما با يكديگر تماس و آميزش كامل داشتهايد؟ و (از اين گذشته،) آنها (هنگام ازدواج،) از شما پيمان محكمى گرفتهاند!
4|22|با زنانى كه پدران شما با آنها ازدواج كردهاند، هرگز ازدواج نكنيد! مگر آنچه درگذشته (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است; زيرا اين كار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است.
4|23|حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمهها، و خالهها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانى كه شما را شير دادهاند، و خواهران رضاعى شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان كه در دامان شما پرورش يافتهاند از همسرانى كه با آنها آميزش جنسى داشتهايد -و چنانچه با آنها آميزش جنسى نداشتهايد، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد- و (همچنين) همسرهاى پسرانتان كه از نسل شما هستند (-نه پسرخواندهها-) و (نيز حرام است بر شما) جمع ميان دو خواهر كنيد; مگر آنچه در گذشته واقع شده; چرا كه خداوند، آمرزنده و مهربان است.
4|24|و زنان شوهردار (بر شما حرام است;) مگر آنها را كه (از راه اسارت) مالك شدهايد; (زيرا اسارت آنها در حكم طلاق است;) اينها احكامى است كه خداوند بر شما مقرر داشته است. اما زنان ديگر غير از اينها (كه گفته شد)، براى شما حلال است كه با اموال خود، آنان را اختيار كنيد; در حالى كه پاكدامن باشيد و از زنا، خوددارى نماييد. و زنانى را كه متعه ( ازدواج موقت) مىكنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد. و گناهى بر شما نيست در آنچه بعد از تعيينمهر، با يكديگر توافق كردهايد. (بعدا مىتوانيد با توافق، آن را كم يا زياد كنيد.) خداوند، دانا و حكيم است.
4|25|و آنها كه توانايى ازدواج با زنان (آزاد) پاكدامن باايمان را ندارند، مىتوانند با زنان پاكدامن از بردگان باايمانى كه در اختيار داريد ازدواج كنند -خدا به ايمان شما آگاهتر است; و همگى اعضاى يك پيكريد- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزويج نماييد، و مهرشان را به خودشان بدهيد; به شرط آنكه پاكدامن باشند، نه بطور آشكار مرتكب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگيرند. و در صورتى كه «محصنه» باشند و مرتكب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. اين (اجازه ازدواج با كنيزان) براى كسانى از شماست كه بترسند (از نظر غريزه جنسى) به زحمت بيفتند; و (با اين حال نيز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
4|26|خداوند مىخواهد (با اين دستورها، راههاى خوشبختى و سعادت را) براى شما آشكار سازد، و به سنتهاى (صحيح) پيشينيان رهبرى كند. و خداوند دانا و حكيم است.
4|27|خدا مىخواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نمايد)، اما آنها كه پيرو شهواتند، مىخواهند شما بكلى منحرف شويد.
4|28|خدا ميخواهد (با احكام مربوط به ازدواج با كنيزان و مانند آن،) كار را بر شما سبك كند; و انسان، ضعيف آفريده شده; (و در برابر طوفان غرايز، مقاومت او كم است)
4|29|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد. و خودكشى نكنيد! خداوند نسبت به شما مهربان است.
4|30|و هر كس اين عمل را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، بزودى او را در آتشى وارد خواهيم ساخت; و اين كار براى خدا آسان است.
4|31|اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مىشويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مىپوشانيم; و شما را در جايگاه خوبى وارد مىسازيم.
4|32|برتريهايى را كه خداوند براى بعضى از شما بر بعضى ديگر قرار داده آرزو نكنيد! (اين تفاوتهاى طبيعى و حقوقى، براى حفظ نظام زندگى شما، و بر طبق عدالت است. ولى با اين حال،) مردان نصيبى از آنچه به دست مىآورند دارند، و زنان نيز نصيبى; (و نبايد حقوق هيچيك پايمال گردد). و از فضل (و رحمت و بركت) خدا، براى رفع تنگناها طلب كنيد! و خداوند به هر چيز داناست.
4|33|براى هر كسى، وارثانى قرار داديم، كه از ميراث پدر و مادر و نزديكان ارث ببرند; و (نيز) كسانى كه با آنها پيمان بستهايد، نصيبشان را بپردازيد! خداوند بر هر چيز، شاهد و ناظر است.
4|34|مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مىكنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مىكنند. و (اما) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نماييد! و (اگر هيچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدى بر آنها نجوييد! (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست.)
4|35|و اگر از جدايى و شكاف ميان آن دو (همسر) بيم داشته باشيد، يك داور از خانواده شوهر، و يك داور از خانواده زن انتخاب كنيد (تا به كار آنان رسيدگى كنند). اگر اين دو داور، تصميم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها كمك مىكند; زيرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نيات همه، با خبر است).
4|36|و خدا را بپرستيد! و هيچچيز را همتاى او قرار ندهيد! و به پدر و مادر، نيكى كنيد; همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان، و همسايه نزديك، و همسايه دور، و دوست و همنشين، و واماندگان در سفر، و بردگانى كه مالك آنها هستيد; زيرا خداوند، كسى را كه متكبر و فخر فروش است، (و از اداى حقوق ديگران سرباز مىزند،) دوست نمىدارد.
4|37|آنها كسانى هستند كه بخل مىورزند، و مردم را به بخل دعوت مىكنند، و آنچه را كه خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، كتمان مىنمايند. (اين عمل، در حقيقت از كفرشان سرچشمه گرفته;) و ما براى كافران، عذاب خواركنندهاى آماده كردهايم.
4|38|و آنها كسانى هستند كه اموال خود را براى نشاندادن به مردم انفاق مىكنند، و ايمان به خدا و روز بازپسين ندارند; (چرا كه شيطان، رفيق و همنشين آنهاست;) و كسى كه شيطان قرين او باشد، بد همنشين و قرينى است.
4|39|چه مىشد اگر آنها به خدا و روز بازپسين ايمان مىآوردند، و از آنچه خدا به آنان روزى داده، (در راه او) انفاق مىكردند؟! و خداوند از (اعمال و نيات) آنها آگاه است.
4|40|خداوند (حتى) به اندازه سنگينى ذرهاى ستم نمىكند; و اگر كار نيكى باشد، آن را دو چندان مىسازد; و از نزد خود، پاداش عظيمى (در برابر آن) مىدهد.
4|41|حال آنها چگونه است آن روزى كه از هر امتى، شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مىآوريم، و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟
4|42|در آن روز، آنها كه كافر شدند و با پيامبر (ص) بمخالفت برخاستند، آرزو مىكنند كه اى كاش (خاك بودند، و) خاك آنها با زمينهاى اطراف يكسان مىشد (و بكلى محو و فراموش مىشدند). در آن روز، (با آن همه گواهان،) سخنى را نمىتوانند از خدا پنهان كنند.
4|43|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه مىگوييد! و همچنين هنگامى كه جنب هستيد -مگر اينكه مسافر باشيد- تا غسل كنيد. و اگر بيماريد، يا مسافر، و يا «قضاى حاجت» كردهايد، و يا با زنان آميزش جنسى داشتهايد، و در اين حال، آب (براى وضو يا غسل) نيافتيد، با خاك پاكى تيمم كنيد! (به اين طريق كه) صورتها و دستهايتان را با آن مسح نماييد. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
4|44|آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از كتاب (خدا) به آنها داده شده بود، (به جاى اينكه از آن، براى هدايت خود و ديگران استفاده كنند، براى خويش) گمراهى مىخرند، و مىخواهند شما نيز گمراه شويد؟
4|45|خدا به دشمنان شما آگاهتر است; (ولى آنها زيانى به شما نمىرسانند.) و كافى است كه خدا ولى شما باشد; و كافى است كه خدا ياور شما باشد.
4|46|بعضى از يهود، سخنان را از جاى خود، تحريف مىكنند; و (به جاى اينكه بگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم»)، مىگويند: «شنيديم و مخالفت كرديم! و (نيز مىگويند:) بشنو! كه هرگز نشنوى! و (از روى تمسخر مىگويند:) راعنا ( ما را تحميق كن! )» تا با زبان خود، حقايق را بگردانند و در آيين خدا، طعنه زنند. ولى اگر آنها (به جاى اين همه لجاجت) تند: «شنيديم و اطاعت كرديم; و سخنان ما را بشنو و به ما مهلت ده (تا حقايق را درك كنيم) سذللّه، براى آنان بهتر،و با واقعيت سازگارتر بود. ولى خداوند، آنها را بخاطر كفرشان، از رحمت خود دور ساخته است; از اين رو جز عده كمى ايمان نمىآورند.
4|47|اى كسانى كه كتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پيامبر خود) نازل كرديم -و هماهنگ با نشانههايى است كه با شماست- ايمان بياوريد، پيش از آنكه صورتهايى را محو كنيم، سپس به پشت سر بازگردانيم، يا آنها را از رحمت خود دور سازيم، همان گونه كه «اصحاب سبت» ( گروهى از تبهكاران بنى اسرائيل) را دور ساختيم; و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنى است!
4|48|خداوند (هرگز) شرك را نمىبخشد! و پايينتر از آن را براى هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مىبخشد. و آن كسى كه براى خدا، شريكى قرار دهد، گناه بزرگى مرتكب شده است.
4|49|آيا نديدى كسانى را كه خودستايى مىكنند؟! (اين خود ستاييها، بىارزش است;) بلكه خدا هر كس را بخواهد، ستايش مىكند; و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.
4|50|ببين چگونه بر خدا دروغ مىبندند! و همين گناه آشكار، (براى مجازات آنان) كافى است.
4|51|آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از كتاب (خدا) به آنان داده شده، (با اين حال)، به «جبت» و سخللّهطاغوت» ( بت و بتپرستان) ايمان مىآورند، و درباره كافران مىگويند: «آنها، از كسانى كه ايمان آوردهاند، هدايت يافتهترند»؟!
4|52|آنها كسانى هستند كه خداوند، ايشان را از رحمت خود، دور ساخته است; و هر كس را خدا از رحمتش دور سازد، ياورى براى او نخواهى يافت.
4|53|آيا آنها ( يهود) سهمى در حكومت دارند (كه بخواهند چنين داورى كنند)؟ در حالى كه اگر چنين بود، (همه چيز را در انحصار خود مىگرفتند،) و كمترين حق را به مردم نمىدادند.
4|54|يا اينكه نسبت به مردم ( پيامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده، حسد مىورزند؟ ما به آل ابراهيم، (كه يهود از خاندان او هستند نيز،) كتاب و حكمت داديم; و حكومت عظيمى در اختيار آنها ( پيامبران بنى اسرائيل) قرار داديم.
4|55|ولى جمعى از آنها به آن ايمان آوردند; و جمعى راه (مردم را) بر آن بستند. و شعله فروزان آتش دوزخ، براى آنها كافى است!
4|56|كسانى كه به آيات ما كافر شدند، بزودى آنها را در آتشى وارد مىكنيم كه هرگاه پوستهاى تنشان (در آن) بريان گردد (و بسوزد)، پوستهاى ديگرى به جاى آن قرار مىدهيم، تا كيفر (الهى) را بچشند. خداوند، توانا و حكيم است (و روى حساب، كيفر مىدهد).
4|57|و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، بزودى آنها را در باغهايى از بهشت وارد مىكنيم كه نهرها از زير درختانش جارى است; هميشه در آن خواهند ماند; و همسرانى پاكيزه براى آنها خواهد بود; و آنان را در سايههاى گسترده (و فرح بخش) جاى ميدهيم.
4|58|خداوند به شما فرمان مىدهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد! و هنگامى كه ميان مردم داورى مىكنيد، به عدالت داورى كنيد! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مىدهد! خداوند، شنوا و بيناست.
4|59|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الامر ( اوصياى پيامبر) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است.
4|60|آيا نديدى كسانى را كه گمان مىكنند به آنچه (از كتابهاى آسمانى كه) بر تو و بر پيشينيان نازل شده، ايمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حكام باطل بروند؟! با اينكه به آنها دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند. اما شيطان مىخواهد آنان را گمراه كند، و به بيراهههاى دور دستى بيفكند.
4|61|و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد سذللّه، منافقان را مىبينى كه (از قبول دعوت) تو، اعراض مىكنند!
4|62|پس چگونه وقتى به خاطر اعمالشان، گرفتار مصيبتى مىشوند، سپس به سراغ تو مىآيند، سوگند ياد مىكنند كه منظور (ما از بردن داورى نزد ديگران)، جز نيكى كردن و توافق (ميان طرفين نزاع،) نبوده است؟!
4|63|آنها كسانى هستند كه خدا، آنچه را در دل دارند، مىداند. از (مجازات) آنان صرف نظر كن! و آنها را اندرز ده! و با بيانى رسا، نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما!
4|64|ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مىكردند (و فرمانهاى خدا را زير پا مىگذاردند)، به نزد تو مىآمدند; و از خدا طلب آمرزش مىكردند; و پيامبر هم براى آنها استغفار مىكرد; خدا را توبه پذير و مهربان مىيافتند.
4|65|به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند; و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند; و كاملا تسليم باشند.
4|66|اگر (همانند بعضى از امتهاى پيشين،) به آنان دستور مىداديم: «يكديگر را به قتل برسانيد سذللّه، و يا: «از وطن و خانه خود، بيرون رويد»، تنها عده كمى از آنها عمل مىكردند! و اگر اندرزهايى را كه به آنان داده مىشد انجام مىدادند، براى آنها بهتر بود; و موجب تقويت ايمان آنها مىشد.
4|67|و در اين صورت، پاداش بزرگى از ناحيه خود به آنها مىداديم.
4|68|و آنان را به راه راست، هدايت مىكرديم.
4|69|و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز،) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده; از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان; و آنها رفيقهاى خوبى هستند!
4|70|اين موهبتى از ناحيه خداست. و كافى است كه او، (از حال بندگان، و نيات و اعمالشان) آگاه است.
4|71|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! آمادگى خود را (در برابر دشمن) حفظ كنيد و در دستههاى متعدد، يا بصورت دسته واحد، (طبق شرايط هر زمان و هر مكان،) به سوى دشمن حركت نماييد!
4|72|در ميان شما، افرادى (منافق) هستند، كه (هم خودشان سست مىباشند، و هم) ديگران را به سستى مىكشانند; اگر مصيبتى به شما برسد، مىگويند: «خدا به ما نعمت داد كه با مجاهدان نبوديم، تا شاهد (آن مصيبت) باشيم!»
4|73|و اگر غنيمتى از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اينكه هرگز ميان شما و آنها دوستى و مودتى نبوده، مىگويند: «اى كاش ما هم با آنها بوديم، و به رستگارى (و پيروزى) بزرگى مىرسيديم!»
4|74|كسانى كه زندگى دنيا را به آخرت فروختهاند، بايد در راه خدا پيكار كنند!و آن كس كه در راه خدا پيكار كند، و كشته شود يا پيروز گردد، پاداش بزرگى به او خواهيم داد.
4|75|چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران)تضعيف شدهاند، پيكار نمىكنيد؟! همان افراد (ستمديدهاى) كه مىگويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر (مكه)، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما!
4|76|كسانى كه ايمان دارند، در راه خدا پيكار مىكنند; و آنها كه كافرند، در راه طاغوت ( بت و افراد طغيانگر). پس شما با ياران شيطان، پيكار كنيد! (و از آنها نهراسيد!) زيرا كه نقشه شيطان، (همانند قدرتش) ضعيف است.
4|77|آيا نديدى كسانى را كه (در مكه) به آنها گفته شد: «فعلا) دست از جهاد بداريد! و نماز را برپا كنيد! و زكات بپردازيد!» (اما آنها از اين دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى كه (در مدينه) فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مىترسيدند، همان گونه كه از خدا مىترسند، بلكه بيشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرر داشتى؟! چرا اين فرمان را تا زمان نزديكى تاخير نينداختى؟!» به آنها بگو: «سرمايه زندگى دنيا، ناچيز است!و سراى آخرت، براى كسى كه پرهيزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شكاف هسته خرمايى، به شما ستم نخواهد شد!
4|78|هر جا باشيد، مرگ شما را درمىيابد; هر چند در برجهاى محكم باشيد! و اگر به آنها ( منافقان) حسنه (و پيروزى) برسد، مىگويند: «اين، از ناحيه خداست.»و اگر سيئه (و شكستى) برسد، مىگويند: «اين، از ناحيه توست.» بگو: «همه اينها از ناحيه خداست.» پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟!
4|79|(آرى،) آنچه از نيكيها به تو مىرسد، از طرف خداست; و آنچه از بدى به تو مىرسد، از سوى خود توست. و ما تو را رسول براى مردم فرستاديم; و گواهى خدا در اين باره، كافى است!
4|80|كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده; و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسؤول نيستى).
4|81|آنها در حضور تو مىگويند: «فرمانبرداريم»; اما هنگامى كه از نزد تو بيرون مىروند، جمعى از آنان بر خلاف گفتههاى تو، جلسات سرى شبانه تشكيل مىدهند; آنچه را در اين جلسات مىگويند، خداوند مىنويسد. اعتنايى به آنها نكن! (و از نقشههاى آنان وحشت نداشته باش!) و بر خدا توكل كن! كافى است كه او يار و مدافع تو باشد.
4|82|آيا درباره قرآن نمىانديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىيافتند.
4|83|و هنگامى كه خبرى از پيروزى يا شكست به آنها برسد، (بدون تحقيق،) آن را شايع مىسازند; در حالى كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان -كه قدرت تشخيص كافى دارند- بازگردانند، از ريشههاى مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عده كمى، همگى از شيطان پيروى مىكرديد (و گمراه مىشديد).
4|84|در راه خدا پيكار كن! تنها مسؤول وظيفه خود هستى! و مؤمنان را (بر اين كار،) تشويق نما! اميد است خداوند از قدرت كافران جلوگيرى كند (حتى اگر تنها خودت به ميدان بروى)! و خداوند قدرتش بيشتر، و مجازاتش دردناكتر است.
4|85|كسى كه شفاعت ( تشويق و كمك) به كار نيكى كند، نصيبى از آن براى او خواهد بود; و كسى كه شفاعت ( تشويق و كمك) به كار بدى كند، سهمى از آن خواهد داشت. و خداوند، حسابرس و نگهدار هر چيز است.
4|86|هرگاه به شما تحيت گويند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهيد; يا (لااقل) به همان گونه پاسخ گوييد! خداوند حساب همه چيز را دارد.
4|87|خداوند، معبودى جز او نيست! و به يقين، همه شما را در روز رستاخيز -كه شكى در آن نيست- جمع مىكند! و كيست كه از خداوند، راستگوتر باشد؟
4|88|چرا درباره منافقين دو دسته شدهايد؟! (بعضى جنگ با آنها را ممنوع، و بعضى مجاز مىدانيد.) در حالى كه خداوند بخاطر اعمالشان، (افكار) آنها را كاملا وارونه كرده است! آيا شما مىخواهيد كسانى را كه خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه كرده، هدايت كنيد؟! در حالى كه هر كس را خداوند گمراه كند، راهى براى او نخواهى يافت.
4|89|آنان آرزو مىكنند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد، و مساوى يكديگر باشيد. بنابر اين، از آنها دوستانى انتخاب نكنيد، مگر اينكه (توبه كنند، و) در راه خدا هجرت نمايند. هرگاه از اين كار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند،) هر جا آنها را يافتيد، اسير كنيد! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانيد! و از ميان آنها، دوست و يار و ياورى اختيار نكنيد!.
4|90|مگر آنها كه با همپيمانان شما، پيمان بستهاند;يا آنها كه به سوى شما مىآيند، و از پيكار با شما، يا پيكار با قوم خود ناتوان شدهاند; (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانايى مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلط مىكند تا با شما پيكار كنند. پس اگر از شما كنارهگيرى كرده و با شما پيكار ننمودند، (بلكه) پيشنهاد صلح كردند، خداوند به شما اجازه نمىدهد كه متعرض آنان شويد.
4|91|بزودى جمعيت ديگرى را مىيابيد كه مىخواهند هم از ناحيه شما در امان باشند، و هم از ناحيه قوم خودشان (كه مشركند. لذا نزد شما ادعاى ايمان مىكنند; ولى) هر زمان آنان را به سوى فتنه (و بت پرستى) بازگردانند، با سر در آن فرو مىروند! اگر از درگيرى با شما كنار نرفتند و پيشنهاد صلح نكردند و دست از شما نكشيدند، آنها را هر جا يافتيد اسير كنيد و (يا) به قتل برسانيد! آنها كسانى هستند كه ما براى شما، تسلط آشكارى نسبت به آنان قرار دادهايم.
4|92|هيچ فرد باايمانى مجاز نيست كه مؤمنى را به قتل برساند، مگر اينكه اين كار از روى خطا و اشتباه از او سر زند; (و در عين حال،) كسى كه مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، بايد يك برده مؤمن را آزاد كند و خونبهايى به كسان او بپردازد; مگر اينكه آنها خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، از گروهى باشد كه دشمنان شما هستند (و كافرند)، ولى مقتول باايمان بوده، (تنها) بايد يك برده مؤمن را آزاد كند (و پرداختن خونبها لازم نيست). و اگر از جمعيتى باشد كه ميان شما و آنها پيمانى برقرار است، بايد خونبهاى او را به كسان او بپردازد، و يك برده مؤمن (نيز) آزاد كند. و آن كس كه دسترسى (به آزاد كردن برده) ندارد، دو ماه پى در پى روزه مىگيرد. اين، (يك نوع تخفيف، و) توبه الهى است. و خداوند، دانا و حكيم است.
4|93|و هر كس، فرد باايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است; در حالى كه جاودانه در آن مىماند; و خداوند بر او غضب مىكند; و او را از رحمتش دور مىسازد; و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.
4|94|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه در راه خدا گام مىزنيد (و به سفرى براى جهاد مىرويد)، تحقيق كنيد! و بخاطر اينكه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنايمى) به دست آوريد، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مىكند نگوييد: «مسلمان نيستى» زيرا غنيمتهاى فراوانى (براى شما) نزد خداست. شما قبلا چنين بوديد; و خداوند بر شما منت نهاد (و هدايت شديد).پس، (بشكرانه اين نعمت بزرگ،) تحقيق كنيد! خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
4|95|(هرگز) افراد باايمانى كه بدون بيمارى و ناراحتى، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانى كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند! خداوند، مجاهدانى را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان ( ترككنندگان جهاد) برترى مهمى بخشيده; و به هر يك از اين دو گروه (به نسبت اعمال نيكشان،) خداوند وعده پاداش نيك داده، و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظيمى برترى بخشيده است.
4|96|درجات (مهمى) از ناحيه خداوند، و آمرزش و رحمت (نصيب آنان مىگردد); و (اگر لغزشهايى داشتهاند،) خداوند آمرزنده و مهربان است.
4|97|كسانى كه فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى كه به خويشتن ستم كرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بوديد؟ (و چرا با اينكه مسلمان بوديد، در صف كفار جاى داشتيد؟!)» گفتند: «ما در سرزمين خود، تحت فشار و مستضعف بوديم.» آنها ( فرشتگان) گفتند: «مگر سرزمين خدا، پهناور نبود كه مهاجرت كنيد؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جايگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند.
4|98|مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه براستى تحت فشار قرار گرفتهاند (و حقيقتا مستضعفند); نه چارهاى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محيط آلوده) مىيابند.
4|99|ممكن است خداوند، آنها را مورد عفو قرار دهد; و خداوند، عفو كننده و آمرزنده است.
4|100|كسى كه در راه خدا هجرت كند، جاهاى امن فراوان و گستردهاى در زمين مىيابد. و هر كس بعنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او، از خانه خود بيرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست; و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
4|101|هنگامى كه سفر مىكنيد، گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد اگر از فتنه (و خطر) كافران بترسيد; زيرا كافران، براى شما دشمن آشكارى هستند.
4|102|و هنگامى كه در ميان آنها باشى، و (در ميدان جنگ) براى آنها نماز را برپا كنى، بايد دستهاى از آنها با تو (به نماز) برخيزند، و سلاحهايشان را با خود برگيرند; و هنگامى كه سجده كردند (و نماز را به پايان رساندند)، بايد به پشت سر شما (به ميدان نبرد) بروند، و آن دسته ديگر كه نماز نخواندهاند (و مشغول پيكار بودهاند)، بيايند و با تو نماز بخوانند; آنها بايد وسايل دفاعى و سلاحهايشان (را در حال نماز) با خود حمل كنند; (زيرا) كافران آرزو دارند كه شما از سلاحها و متاعهاى خود غافل شويد و يكباره به شما هجوم آورند. و اگر از باران ناراحتيد، و يا بيمار (و مجروح )هستيد، مانعى ندارد كه سلاحهاى خود را بر زمين بگذاريد; ولى وسايل دفاعى (مانند زره و خود را) با خود برداريد خداوند، عذاب خواركنندهاى براى كافران فراهم ساخته است.
4|103|و هنگامى كه نماز را به پايان رسانديد، خدا را ياد كنيد; ايستاده، و نشسته، و در حالى كه به پهلو خوابيدهايد! و هرگاه آرامش يافتيد (و حالت ترس زايل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهيد، زيرا نماز، وظيفه ثابت و معينى براى مؤمنان است!
4|104|و در راه تعقيب دشمن، (هرگز) سست نشويد! (زيرا) اگر شما درد و رنج مىبينيد، آنها نيز همانند شما درد و رنج مىبينند; ولى شما اميدى از خدا داريد كه آنها ندارند; و خداوند، دانا و حكيم است.
4|105|ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم; تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى; و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى!
4|106|و از خداوند، طلب آمرزش نما! كه خداوند، آمرزنده و مهربان است.
4|107|و از آنها كه به خود خيانت كردند، دفاع مكن! زيرا خداوند، افراد خيانتپيشه گنهكار را دوست ندارد.
4|108|آنها زشتكارى خود را از مردم پنهان مىدارند; اما از خدا پنهان نمىدارند، و هنگامى كه در مجالس شبانه، سخنانى كه خدا راضى نبود مىگفتند، خدا با آنها بود، خدا به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.
4|109|آرى، شما همانا هستيد كه در زندگى اين جهان، از آنان دفاع كرديد! اما كيست كه در برابر خداوند، در روز رستاخيز از آنها دفاع كند؟! يا چه كسى است كه وكيل و حامى آنها باشد؟!
4|110|كسى كه كار بدى انجام دهد يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت.
4|111|و كسى كه گناهى مرتكب شود، به زيان خود مرتكب شده; خداوند، دانا و حكيم است.
4|112|و كسى كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس بيگناهى را متهم سازد، بار بهتان و گناه آشكارى بر دوش گرفته است.
4|113|اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند; اما جز خودشان را گمراه نمىكنند; و هيچگونه زيانى به تو نمىرسانند. و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد; و آنچه را نمىدانستى، به توآموخت; و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است.
4|114|در بسيارى از سخنان درگوشى (و جلسات محرمانه) آنها، خير و سودى نيست; مگر كسى كه (به اين وسيله،) امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند; و هر كس براى خشنودى پروردگار چنين كند، پاداش بزرگى به او خواهيم داد.
4|115|كسى كه بعد از آشكار شدن حق، با پيامبر مخالفت كند، و از راهى جز راه مؤمنان پيروى نمايد، ما او را به همان راه كه مىرود مىبريم; و به دوزخ داخل مىكنيم; و جايگاه بدى دارد.
4|116|خداوند، شرك به او را نمىآمرزد; (ولى) كمتر از آن را براى هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مىآمرزد. و هر كس براى خدا همتايى قرار دهد، در گمراهى دورى افتاده است.
4|117|آنچه غير از خدا مىخوانند، فقط بتهايى است (بىروح)، كه هيچ اثرى ندارد; و (يا) شيطان سركش و ويرانگر است.
4|118|خدا او را از رحمت خويش دور ساخته; و او گفته است: «از بندگان تو، سهم معينى خواهم گرفت!
4|119|و آنها را گمراه مىكنم! و به آرزوها سرگرم مىسازم! و به آنان دستور مىدهم كه (اعمال خرافى انجام دهند، و) گوش چهارپايان را بشكافند، و آفرينش پاك خدايىرا تغيير دهند! (و فطرت توحيد را به شرك بيالايند!)» و هر كس، شيطان را به جاى خدا ولى خود برگزيند، زيان آشكارى كرده است.
4|120|شيطان به آنها وعدهها(ى دروغين) مىدهد; و به آرزوها، سرگرم مىسازد; در حالى كه جز فريب و نيرنگ، به آنها وعده نمىدهد.
4|121|آنها ( پيروان شيطان) جايگاهشان جهنم است; و هيچ راه فرارى ندارند.
4|122|و كسانى كه ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، بزودى آن را در باغهايى از بهشت وارد مىكنيم كه نهرها از زير درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند. وعده حق خداوند است و كيست كه در گفتار و وعدههايش، از خدا صادقتر باشد؟!
4|123|(فضيلت و برترى) به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل كتاب نيست; هر كس عمل بدى انجام دهد، كيفر داده مىشود; و كسى را جز خدا، ولى و ياور خود نخواهد يافت.
4|124|و كسى كه چيزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه ايمان داشته باشد، چنان كسانى داخل بهشت مىشوند; و كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.
4|125|دين و آيين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كند، و نيكوكار باشد، و پيرو آيين خالص و پاك ابراهيم گردد؟ و خدا ابراهيم را به دوستى خود، انتخاب كرد.
4|126|آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست; و خداوند به هر چيزى احاطه دارد.
4|127|از تو درباره حكم زنان سؤال مىكنند; بگو: «خداوند درباره آنان به شما پاسخ مى دهد: آنچه در قرآن درباره زنان يتيمى كه حقوقشان را به آنها نمىدهيد، و مىخواهيد با آنها ازدواج كنيد، و نيز آنچه درباره كودكان صغير و ناتوان براى شما بيان شده است، (قسمتى از سفارشهاى خداوند در اين زمينه مىباشد; و نيز به شما سفارش مىكند كه) با يتيمان به عدالت رفتار كنيد! و آنچه از نيكيها انجام مىدهيد; خداوند از آن آگاه است (و به شما پاداش شايسته مىدهد).
4|128|و اگر زنى، از طغيان و سركشى يا اعراض شوهرش، بيم داشته باشد، مانعى ندارد با هم صلح كنند (و زن يا مرد، از پارهاى از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نمايد.) و صلح، بهتر است; اگر چه مردم (طبق غريزه حب ذات، در اين گونه موارد) بخل مىورزند. و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى پيشه سازيد (و بخاطر صلح، گذشت نماييد)، خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است (و پاداش شايسته به شما خواهد داد).
4|129|شما هرگز نمىتوانيد (از نظر محبت قلبى) در ميان زنان، عدالت برقرار كنيد، هر چند كوشش نماييد! ولى تمايل خود را بكلى متوجه يك طرف نسازيد كه ديگرى را بصورت زنى كه شوهرش را از دست داده درآوريد! و اگر راه صلاح و پرهيزگارى پيش گيريد، خداوند آمرزنده و مهربان است.
4|130|(اما) اگر (راهى براى اصلاح در ميان خود نيابند، و) از هم جدا شوند، خداوند هر كدام از آنها را با فضل و كرم خود، بىنياز مىكند; و خداوند، داراى فضل و كرم، و حكيم است.
4|131|آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آن خداست. و ما به كسانى كه پيش از شما، كتاب آسمانى به آنها داده شده بود، سفارش كرديم، (همچنين) به شما (نيز) سفارش مىكنيم كه از (نافرمانى) خدا بپرهيزيد! و اگر كافر شويد، (به خدا زيانى نمىرسد; زيرا) براى خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، و خداوند، بىنياز و ستوده است.
4|132|براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است; و كافى است كه خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد.
4|133|اى مردم! اگر او بخواهد، شما را از ميان مىبرد و افراد ديگرى را (به جاى شما) مى آورد، و خداوند، بر اين كار تواناست.
4|134|كسانى كه پاداش دنيوى بخواهند، (و در قيد نتايج معنوى و اخروى نباشند، در اشتباهند; زيرا) پاداش دنيا و آخرت نزد خداست; و خداوند، شنوا و بيناست.
4|135|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! كاملا قيام به عدالت كنيد! براى خدا شهادت دهيد، اگر چه (اين گواهى) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد! (چرا كه) اگر آنها غنى يا فقير باشند، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند. بنابراين، از هوى و هوس پيروى نكنيد; كه از حق، منحرف خواهيد شد! و اگر حق را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
4|136|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبرش، و كتابى كه بر او نازل كرده، و كتب (آسمانى) كه پيش از اين فرستاده است، ايمان (واقعى) بياوريد كسى كه خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش و روز واپسين را انكار كند، در گمراهى دور و درازى افتاده است.
4|137|كسانى كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، باز هم ايمان آوردند، و ديگربار كافر شدند، سپس بر كفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد، و آنها را به راه (راست) هدايت نخواهد كرد.
4|138|به منافقان بشارت ده كه مجازات دردناكى در انتظار آنهاست!
4|139|همانها كه كافران را به جاى مؤمنان، دوست خود انتخاب مىكنند. آيا عزت و آبرو نزد آنان مىجويند؟ با اينكه همه عزتها از آن خداست؟!
4|140|و خداوند (اين حكم را) در قرآن بر شما نازل كرده كه هرگاه بشنويد افرادى آيات خدا را انكار و استهزا مىكنند، با آنها ننشينيد تا به سخن ديگرى بپردازند! وگرنه، شما هم مثل آنان خواهيد بود. خداوند، منافقان و كافران را همگى در دوزخ جمع مىكند.
4|141|منافقان همانها هستند كه پيوسته انتظار مىكشند و مراقب شما هستند; اگر فتح و پيروزى نصيب شما گردد، مىگويند: مگر ما با شما نبوديم؟ (پس ما نيز در افتخارات و غنايم شريكيم!) ; سخللّهو اگر بهرهاى نصيب كافران گردد، به آنان مىگويند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسليم در برابر مؤمنان، تشويق نمىكرديم؟ (پس با شما شريك خواهيم بود!)» خداوند در روز رستاخيز، ميان شما داورى مىكند; و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است.
4|142|منافقان مىخواهند خدا را فريب دهند; در حالى كه او آنها را فريب مىدهد; و هنگامى كه به نماز برمىخيزند، با كسالت برمىخيزند; و در برابر مردم ريا مىكنند; و خدا را جز اندكى ياد نمىنمايند!
4|143|نم نم آنها افراد بىهدفى هستند كه نه سوى اينها، و نه سوى آنهايند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف كافران!) و هر كس را خداوند گمراه كند، راهى براى او نخواهى يافت.
4|144|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! غير از مؤمنان، كافران را ولى و تكيهگاه خود قرار ندهيد! آيا مىخواهيد (با اين عمل،) دليل آشكارى بر ضد خود در پيشگاه خدا قرار دهيد؟!
4|145|منافقان در پايينترين دركات دوزخ قرار دارند; و هرگز ياورى براى آنها نخواهى يافت! (بنابر اين، از طرح دوستى با دشمنان خدا، كه نشانه نفاق است، بپرهيزيد!)
4|146|مگر آنها كه توبه كنند، و جبران و اصلاح نمايند، به (دامن لطف) خدا، چنگ زنند، و دين خود را براى خدا خالص كنند; آنها با مؤمنان خواهند بود; و خداوند به افراد باايمان، پاداش عظيمى خواهد داد.
4|147|خدا چه نيازى به مجازات شما دارد اگر شكرگزارى كنيد و ايمان آوريد؟ خدا شكرگزار و آگاه است. (اعمال و نيات شما را مىداند، و به اعمال نيك، پاداش نيك مى دهد.)
4|148|خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديها(ى ديگران) را اظهار كند; مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.
4|149|اگر نيكيها را آشكار يا مخفى سازيد، و از بديها گذشت نماييد، خداوند بخشنده و تواناست (و با اينكه قادر بر انتقام است، عفو و گذشت مىكند).
4|150|كسانى كه خدا و پيامبران او را انكار مىكنند، و مىخواهند ميان خدا و پيامبرانش تبعيض قائل شوند، و مىگويند: «به بعضى ايمان مىآوريم، و بعضى را انكار مى كنيم» و مىخواهند در ميان اين دو، راهى براى خود انتخاب كنند...
4|151|آنها كافران حقيقىاند; و براى كافران، مجازات خواركنندهاى فراهم ساختهايم.
4|152|(ولى) كسانى كه به خدا و رسولان او ايمان آورده، و ميان احدى از آنها فرق نمىگذارند، پاداششان را خواهد داد; خداوند، آمرزنده و مهربان است.
4|153|اهل كتاب از تو مىخواهند كتابى از آسمان (يكجا) بر آنها نازل كنى; (در حالى كه اين يك بهانه است;) آنها از موسى، بزرگتر از اين را خواستند، و گفتند: «خدا را آشكارا به ما نشان ده! سذللّه و بخاطر اين ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامرى) را، پس از آن همه دلايل روشن كه براى آنها آمد، (به خدايى) انتخاب كردند، ولى ما از آن درگذشتيم (و عفو كرديم) و به موسى، برهان آشكارى داديم.
4|154|و كوه طور را بر فراز آنها برافراشتيم; و در همان حال از آنها پيمان گرفتيم، و به آنها گفتيم: سخللّه(براى توبه،) از در (بيت المقدس) با خضوع درآييد!» و (نيز) گفتيم: «روز شنبه تعدى نكنيد (و دست از كار بكشيد!)» و از آنان (در برابر همه اينها،) پيمان محكمى گرفتيم.
4|155|(ولى) بخاطر پيمانشكنى آنها، و انكار آيات خدا، و كشتن پيامبران بناحق، و بخاطر اينكه (از روى استهزا) مىگفتند: «بر دلهاى ما، پرده افكنده (شده و سخنان پيامبر را درك نمىكنيم! سذللّه رانده درگاه خدا شدند.) آرى، خداوند بعلت كفرشان، بر دلهاى آنها مهر زده; كه جز عده كمى (كه راه حق مىپويند و لجاج ندارند،) ايمان نمىآورند.
4|156|و (نيز) بخاطر كفرشان، و تهمت بزرگى كه بر مريم زدند.
4|157|و گفتارشان كه: «ما، مسيح عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم!» در حالى كه نه او را كشتند، و نه بر دار آويختند; لكن امر بر آنها مشتبه شد. و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مىكنند; و قطعا او را نكشتند!
4|158|بلكه خدا او را به سوى خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حكيم است.
4|159|و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او ( حضرت مسيح) ايمان مىآورد; و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود.
4|160|بخاطر ظلمى كه از يهود صادر شد، و (نيز) بخاطر جلوگيرى بسيار آنها از راه خدا، بخشى از چيزهاى پاكيزه را كه بر آنها حلال بود، حرام كرديم.
4|161|و (همچنين) بخاطر ربا گرفتن، در حالى كه از آن نهى شده بودند; و خوردن اموال مردم بباطل; و براى كافران آنها، عذاب دردناكى آماده كردهايم.
4|162|ولى راسخان در علم از آنها، و مؤمنان (از امت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان مىآورند. (همچنين) نمازگزاران و زكاتدهندگان و ايمانآورندگان به خدا و روز قيامت، بزودى به همه آنان پاداش عظيمى خواهيم داد.
4|163|ما به تو وحى فرستاديم; همان گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم; و (نيز) به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط ( بنى اسرائيل) و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم; و به داوود زبور داديم.
4|164|و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين، براى تو باز گفتهايم; و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را بيان نكردهايم; و خداوند با موسى سخن گفت. (و اين امتياز، از آن او بود.)
4|165|آ آ پيامبرانى كه بشارتدهنده و بيمدهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، (و بر همه اتمام حجت شود;) و خداوند، توانا و حكيم است.
4|166|ولى خداوند گواهى مىدهد به آنچه بر تو نازل كرده; كه از روى علمش نازل كرده است، و فرشتگان (نيز) گواهى مىدهند; هر چند گواهى خدا كافى است.
4|167|كسانى كه كافر شدند، و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، در گمراهى دورى گرفتار شدهاند.
4|168|كسانى كه كافر شدند، و (به خود و ديگران) ستم كردند، هرگز خدا آنها را نخواهد بخشيد، و آنان را به هيچ راهى هدايت نخواهد كرد،
4|169|مگر به راه دوزخ! كه جاودانه در آن خواهند ماند; و اين كار براى خدا آسان است!
4|170|اى مردم! پيامبر(ى كه انتظارش را مىكشيديد،) حق را از جانب پروردگارتان آورد; به او ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است! و اگر كافر شويد، (به خدا زيانى نمى رسد، زيرا) آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست، و خداوند، دانا و حكيم است.
4|171|اى اهل كتاب! در دين خود، غلو (و زياده روى) نكنيد! و در باره خدا، غير از حق نگوييد! مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا، و كلمه (و مخلوق) اوست، كه او را به مريم القا نمود; و روحى (شايسته) از طرف او بود. بنابر اين، به خدا و پيامبران او، ايمان بياوريد! و نگوييد: «(خداوند) سهگانه است!» (از اين سخن) خوددارى كنيد كه براى شما بهتر است! خدا، تنها معبود يگانه است; او منزه است كه فرزندى داشته باشد; (بلكه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمين است; و براى تدبير و سرپرستى آنها، خداوند كافى است.
4|172|هرگز مسيح از اين ابا نداشت كه بنده خدا باشد; و نه فرشتگان مقرب او (از اين ابا دارند). و آنها كه از عبوديت و بندگى او، روى برتابند و تكبر كنند، بزودى همه آنها را (در قيامت) نزد خود جمع خواهد كرد.
4|173|اما آنها كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پاداششان را بطور كامل خواهد داد; و از فضل و بخشش خود، بر آنها خواهد افزود. و آنها را كه ابا كردند و تكبر ورزيدند، مجازات دردناكى خواهد كرد; و براى خود، غير از خدا، سرپرست و ياورى نخواهند يافت.
4|174|اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد; و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم.
4|175|اما آنها كه به خدا ايمان آوردند و به (آن كتاب آسمانى) چنگ زدند، بزودى همه را در رحمت و فضل خود، وارد خواهد ساخت; و در راه راستى، به سوى خودش هدايت مىكند.
4|176|از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال مىكنند، بگو: «خداوند، حكم كلاله (خواهر و برادر) را براى شما بيان مىكند: اگر مردى از دنيا برود، كه فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را كه به جا گذاشته، از او (ارث) مىبرد; و (اگر خواهرى از دنيا برود، وارث او يك برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث مىبرد، در صورتى كه (ميت) فرزند نداشته باشد; و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مىبرند; و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را ميان خود تقسيم مىكنند; و) براى هر مذكر، دو برابر سهم مؤنث است. خداوند (احكام خود را) براى شما بيان مىكند تا گمراه نشويد; و خداوند به همه چيز داناست. سذللّه
5|1|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به پيمانها (و قراردادها) وفا كنيد! چهارپايان (و جنين آنها) براى شما حلال شده است; مگر آنچه بر شما خوانده مىشود (و استثنا خواهد شد). و به هنگام احرام، صيد را حلال نشمريد! خداوند هر چه بخواهد (و مصلحت باشد) حكم مىكند.
5|2|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شعائر و حدود الهى (و مراسم حج را محترم بشمريد! و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد! و نه ماه حرام را، و نه قربانيهاى بىنشان و نشاندار را، و نه آنها را كه به قصد خانه خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مىآيند! اما هنگامى كه از احرام بيرون آمديد، صيدكردن براى شما مانعى ندارد. و خصومت با جمعيتى كه شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حديبيه) بازداشتند، نبايد شما را وادار به تعدى و تجاوز كند! و (همواره) در راه نيكى و پرهيزگارى با هم تعاون كنيد! و (هرگز) در راه گناه و تعدى همكارى ننماييد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه مجازات خدا شديد است!
5|3|گوشت مردار، و خون، و گوشت خوك، و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفهشده، و به زجر كشته شده، و آنها كه بر اثر پرتشدن از بلندى بميرند، و آنها كه به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقيمانده صيد حيوان درنده -مگر آنكه (بموقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سرببريد- و حيواناتى كه روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مىشوند، (همه) بر شما حرام شده است; و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبههاى تير مخصوص بخت آزمايى; تمام اين اعمال، فسق و گناه است -امروز، كافران از (زوال) آيين شما، مايوس شدند; بنابر اين، از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم; و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم- اما آنها كه در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد كه از گوشتهاى ممنوع بخورند;) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
5|4|از تو سؤال مىكنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاكيزه است، براى شما حلال گرديده; (و نيز صيد) حيوانات شكارى و سگهاى آموخته (و تربيت يافته) كه از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها ياد دادهايد، (بر شما حلال است;) پس، از آنچه اين حيوانات براى شما (صيد مىكنند و) نگاه مىدارند، بخوريد; و نام خدا را (به هنگام فرستادن حيوان براى شكار،) بر آن ببريد; و از (معصيت) خدا بپرهيزيد كه خداوند سريع الحساب است!»
5|5|امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده; و (همچنين) طعام اهل كتاب، براى شما حلال است; و طعام شما براى آنها حلال; و (نيز) آنان پاكدامن از مسلمانان، و آنان پاكدامن از اهل كتاب، حلالند; هنگامى كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد; نه زناكار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد. و كسى كه انكار كند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه مىگردد; و در سراى ديگر، از زيانكاران خواهد بود.
5|6|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه به نماز مىايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل ( برآمدگى پشت پا) مسح كنيد! و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل كنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از محل پستى آمده ( قضاى حاجت كرده)، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى كردهايد)، و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاك پاكى تيمم كنيد! و از آن، بر صورت ( پيشانى) و دستها بكشيد! خداوند نمىخواهد مشكلى براى شما ايجاد كند; بلكه مىخواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد; شايد شكر او را بجا آوريد!
5|7|و به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما، و پيمانى را كه با تاكيد از شما گرفت، آن زمان كه گفتيد: سخللّهشنيديم و اطاعت كرديم»! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه خدا، از آنچه درون سينههاست، آگاه است!
5|8|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت،گواهى دهيد! دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است! و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام مىدهيد، با خبر است!
5|9|خداوند، به آنها كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است.
5|10|و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، اهل دوزخند.
5|11|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نعمتى را كه خدا به شما بخشيد، به ياد آوريد; آن زمان كه جمعى (از دشمنان)، قصد داشتند دست به سوى شما دراز كنند (و شما را از ميان بردارند)، اما خدا دست آنها را از شما باز داشت! از خدا بپرهيزيد! و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند!
5|12|خدا از بنى اسرائيل پيمان گرفت. و از آنها، دوازده نقيب ( سرپرست) برانگيختيم. و خداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و به رسولان من ايمان بياوريد و آنها را يارى كنيد، و به خدا قرض الحسن بدهيد ( در راه او، به نيازمندان كمك كنيد)، گناهان شما را مىپوشانم ( مى بخشم); و شما را در باغهايى از بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، وارد مىكنم. اما هر كس از شما بعد از اين كافر شود، از راه راست منحرف گرديده است.
5|13|ولى بخاطر پيمانشكنى، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم; و دلهاى آنان را سخت و سنگين نموديم; سخنان (خدا) را از موردش تحريف مىكنند; و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش كردند; و هر زمان، از خيانتى (تازه) از آنها آگاه مىشوى، مگر عده كمى از آنان; ولى از آنها درگذر و صرفنظر كن، كه خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد!
5|14|و از كسانى كه ادعاى نصرانيت (و يارى مسيح) داشتند (نيز) پيمان گرفتيم; ولى آنها قسمت مهمى را از آنچه به آنان تذكر داده شده بود فراموش كردند; از اين رو در ميان آنها، تا دامنه قيامت، عداوت و دشمنى افكنديم. و خداوند، (در قيامت) آنها را از آنچه انجام مىدادند(و نتايج آن)، آگاه خواهد ساخت.
5|15|اى اهل كتاب! پيامبر ما، كه بسيارى از حقايق كتاب آسمانى را كه شما كتمان مىكرديد روشن مىسازد، به سوى شما آمد; و از بسيارى از آن، (كه فعلا افشاى آن مصلحت نيست،) صرف نظر مىنمايد. (آرى،) از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد.
5|16|خداوند به بركت آن، كسانى را كه از خشنودى او پيروى كنند، به راههاى سلامت، هدايت مىكند; و به فرمان خود، از تاريكيها به سوى روشنايى مىبرد; و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مىنمايد.
5|17|آنها كه گفتند: «خدا، همان مسيح بن مريم است»، بطور مسلم كافر شدند; بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانى را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى مىتواند جلوگيرى كند؟ (آرى،) حكومت آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست; هر چه بخواهد، مىآفريند; (حتى انسانى بدون پدر، مانند مسيح;) و او، بر هر چيزى تواناست.»
5|18|يهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستيم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مىكند؟! بلكه شما هم بشرى هستيد از مخلوقاتى كه آفريده; هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، مىبخشد; و هر كس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات مىكند; و حكومت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، از آن اوست; و بازگشت همه موجودات، به سوى اوست.»
5|19|اى اهل كتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتى ميان پيامبران، به سوى شما آمد; در حالى كه حقايق را براى شما بيان مىكند; تا مبادا (روز قيامت) بگوييد: «نه بشارت دهندهاى به سراغ ما آمد، و نه بيم دهندهاى»! (هم اكنون، پيامبر) بشارتدهنده و بيمدهنده، به سوى شما آمد! و خداوند بر همه چيز تواناست.
5|20|(به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذكر شويد هنگامى كه در ميان شما، پيامبرانى قرار داد; (و زنجير بندگى و اسارت فرعونى را شكست) و شما را حاكم و صاحب اختيار خود قرار داد; و به شما چيزهايى بخشيد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود!
5|21|اى قوم! به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته، وارد شويد! و به پشت سر خود بازنگرديد (و عقب گرد نكنيد) كه زيانكار خواهيد بود!»
5|22|گفتند: «اى موسى! در آن (سرزمين)، جمعيتى (نيرومند و) ستمگرند; و ما هرگز وارد آن نمىشويم تا آنها از آن خارج شوند; اگر آنها از آن خارج شوند، ما وارد خواهيم شد!»
5|23|(ولى) دو نفر از مردانى كه از خدا مىترسيدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ايمان و شهامت) داده بود، گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شويد! هنگامى كه وارد شديد، پيروز خواهيد شد. و بر خدا توكل كنيد اگر ايمان داريد!»
5|24|(بنى اسرائيل) گفتند: «اى موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهيم شد! تو و پروردگارت برويد و (با آنان) بجنگيد، ما همينجا نشستهايم»!
5|25|(موسى) گفت: «پروردگارا! من تنها اختيار خودم و برادرم را دارم، ميان ما و اين جمعيت گنهكار، جدايى بيفكن!»
5|26|خداوند (به موسى) فرمود: «اين سرزمين (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسيد); پيوسته در زمين (در اين بيابان)، سرگردان خواهند بود; و در باره (سرنوشت) اين جمعيت گنهكار، غمگين مباش!»
5|27|و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرب (به پروردگار) انجام دادند; اما از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد; (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!»(برادر ديگر) گفت: سخللّه(من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مىپذيرد!
5|28|اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمىگشايم، چون از پروردگار جهانيان مىترسم!
5|29|من مىخواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى); و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران!
5|30|نفس سركش، كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد; (سرانجام) او را كشت; و از زيانكاران شد.
5|31|سپس خداوند زاغى را فرستاد كه در زمين، جستجو (و كندوكاو) مىكرد; تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند. او گفت: «واى بر من! آيا من نتوانستم مثل اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟!» و سرانجام (از ترس رسوايى، و بر اثر فشار وجدان، از كار خود) پشيمان شد.
5|32|به همين جهت، بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته; و هر كس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است. و رسولان ما، دلايل روشن براى بنى اسرائيل آوردند، اما بسيارى از آنها، پس از آن در روى زمين، تعدى و اسراف كردند.
5|33|كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمىخيزند، و اقدام به فساد در روى زمين مىكنند، (و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند،) فقط اين است كه اعدام شوند; يا به دار آويخته گردند; يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعكس يكديگر، بريده شود; و يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست; و در آخرت، مجازات عظيمى دارند.
5|34|مگر آنها كه پيش از دست يافتن شما بر آنان، توبه كنند; پس بدانيد (خدا توبه آنها را مىپذيرد; ) خداوند آمرزنده و مهربان است.
5|35|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيلهاى براى تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد!
5|36|بيقين كسانى كه كافر شدند، اگر تمام آنچه روى زمين است و همانند آن، مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از كيفر روز قيامت بدهند، از آنان پذيرفته نخواهد شد; و مجازات دردناكى خواهند داشت.
5|37|پيوسته مىخواهند از آتش خارج شوند، ولى نمىتوانند از آن خارج گردند; و براى آنها مجازاتى پايدار است.
5|38|دست مرد دزد و زن دزد را، به كيفر عملى كه انجام دادهاند، بعنوان يك مجازات الهى، قطع كنيد! و خداوند توانا و حكيم است.
5|39|اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد، خداوند توبه او را مىپذيرد; (و از اين مجازات; معاف مىشود، زيرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
5|40|آيا نمىدانى كه حكومت و فرمانروائى آسمانها و زمين از آن خداست؟ هر كس را بخواهد (و مستحق بداند)، كيفر مىكند; و هر كس را بخواهد و شايسته بداند، مىبخشد; و خداوند بر هر چيزى قادر است.
5|41|اى فرستاده (خدا)! آنها كه در مسير كفر شتاب مىكنند و با زبان مىگويند: «ايمان آورديم سذللّه و قلب آنها ايمان نياورده، تو را اندوهگين نسازند! و (همچنين) گروهى از يهوديان كه خوب به سخنان تو گوش مىدهند، تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند; آنها جاسوسان گروه ديگرى هستند كه خودشان نزد تو نيامدهاند; آنها سخنان را از مفهوم اصليش تحريف مىكنند، و (به يكديگر) مىگويند: «اگر اين (كه ما مىخواهيم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى كرد،) بپذيريد، وگرنه (از او) دورى كنيد!» (ولى) كسى را كه خدا (بر اثر گناهان پىدرپى او) بخواهد مجازاتكند، قادر به دفاع از او نيستى; آنها كسانى هستند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك كند; در دنيا رسوايى، و در آخرت مجازات بزرگى نصيبشان خواهد شد.
5|42|آنها بسيار به سخنان تو گوش مىدهند تا آن را تكذيب كنند; مال حرام فراوان مى خورند; پس اگر نزد تو آمدند، در ميان آنان داورى كن، يا (اگر صلاح دانستى) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرفنظر كنى، به تو هيچ زيانى نمىرسانند; و اگر ميان آنها داورى كنى، با عدالت داورى كن، كه خدا عادلان را دوست دارد!
5|43|چگونه تو را به داورى مىطلبند؟! در حالى كه تورات نزد ايشان است; و در آن، حكم خدا هست. (وانگهى) پس از داورىخواستن از حكم تو، (چرا) روى مى گردانند؟! آنها مؤمن نيستند.
5|44|ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود; و پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مىكردند; و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مىنمودند. بنابر اين، (بخاطر داورى بر طبق آيات الهى،) از مردم نهراسيد! و از من بترسيد! و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد! و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمىكنند، كافرند.
5|45|و بر آنها ( بنى اسرائيل) در آن ( تورات)، مقرر داشتيم كه جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بينى در برابر بينى، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان مىباشد; و هر زخمى، قصاص دارد; و اگر كسى آن را ببخشد (و از قصاص، صرفنظر كند)، كفاره (گناهان) او محسوب مىشود; و هر كس به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نكند، ستمگر است.
5|46|و بدنبال آنها ( پيامبران پيشين)، عيسى بن مريم را فرستاديم در حالى كه كتاب تورات را كه پيش از او فرستاده شده بود تصديق داشت; و انجيل را به او داديم كه در آن، هدايت و نور بود; و (اين كتاب آسمانى نيز) تورات را، كه قبل از آن بود، تصديق مىكرد; و هدايت و موعظهاى براى پرهيزگاران بود.
5|47|اهل انجيل ( پيروان مسيح) نيز بايد به آنچه خداوند در آن نازل كرده حكم كنند! و كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمىكنند، فاسقند.
5|48|و اين كتاب ( قرآن) را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مىكند، و حافظ و نگاهبان آنهاست; پس بر طبق احكامى كه خدا نازل كرده، در ميان آنها حكم كن! از هوى و هوسهاى آنان پيروى نكن! و از احكام الهى، روى مگردان! ما براى هر كدام از شما، آيين و طريقه روشنى قرار داديم; و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرارمىداد; ولى خدا مىخواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد; (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد). پس در نيكيها بر يكديگر سبقت جوييد! بازگشت همه شما، به سوى خداست; سپس از آنچه در آن اختلاف مىكرديد; به شما خبر خواهد داد.
5|49|و در ميان آنها ( اهل كتاب)، طبق آنچه خداوند نازل كرده، داورى كن! و از هوسهاى آنان پيروى مكن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احكامى كه خدا بر تو نازل كرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حكم و داورى تو)، روى گردانند، بدان كه خداوند مىخواهد آنان را بخاطر پارهاى از گناهانشان مجازات كند; و بسيارى از مردم فاسقند.
5|50|آيا آنها حكم جاهليت را (از تو) مىخواهند؟! و چه كسى بهتر از خدا، براى قومى كه اهل يقين هستند، حكم مىكند؟!
5|51|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! يهود و نصارى را ولى (و دوست و تكيهگاه خود،) انتخاب نكنيد! آنها اولياى يكديگرند; و كسانى كه از شما با آنان دوستى كنند، از آنها هستند; خداوند، جمعيت ستمكار را هدايت نمىكند
5|52|(ولى) كسانى را كه در دلهايشان بيمارى است مىبينى كه در (دوستى با آنان)، بر يكديگر پيشى مىگيرند، و مىگويند: «مىترسيم حادثهاى براى ما اتفاق بيفتد (و نياز به كمك آنها داشته باشيم!)» شايد خداوند پيروزى يا حادثه ديگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پيش بياورد; و اين دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشيمان گردند!
5|53|آنها كه ايمان آوردهاند مىگويند: «آيا اين (منافقان) همانها هستند كه با نهايت تاكيد سوگند ياد كردند كه با شما هستند؟! (چرا كارشان به اينجا رسيد؟!)» (آرى،) اعمالشان نابود گشت، و زيانكار شدند.
5|54|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زيانى نمىرساند; خداوند جمعيتى را مىآورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند; آنها در راه خدا جهاد مىكنند، و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته ببيند) مىدهد; و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست.
5|55|سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند; همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند.
5|56|و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد باايمان را بپذيرند، پيروزند; (زيرا) حزب و جمعيت خدا پيروز است.
5|57|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! افرادى كه آيين شما را به باد استهزاء و بازى مىگيرند -از اهل كتاب و مشركان- ولى خود انتخاب نكنيد1 و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد!
5|58|آنها هنگامى كه (اذان مىگوييد، و مردم را) به نماز فرا مىخوانيد، آن را به مسخره و بازى مىگيرند; اين بخاطر آن است كه آنها جمعى نابخردند.
5|59|بگو: «اى اهل كتاب! آيا به ما خرده مىگيريد؟ (مگر ما چه كردهايم) جز اينكه به خداوند يگانه، و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه پيش از اين نازل گرديده، ايمان آوردهايم. و اين، بخاطر آن است كه بيشتر شما، از راه حق، خارج شدهايد.»
5|60|بگو: «آيا شما را از كسانى كه موقعيت و پاداششان نزد خدا برتر از اين است، با خبر كنم؟ كسانى كه خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، (و مسخ كرده،) و از آنها، ميمونها و خوكهايى قرار داده، و پرستش بت كردهاند; موقعيت و محل آنها، بدتر است; و از راه راست، گمراهترند. »
5|61|هنگامى كه نزد شما مىآيند، مىگويند: «ايمان آوردهايم!» (اما) با كفر وارد مىشوند، و با كفر خارج مىگردند; و خداوند، از آنچه كتمان مىكردند، آگاهتر است!
5|62|بسيارى از آنان را مىبينى كه در گناه و تعدى، و خوردن مال حرام، شتاب مىكنند! چه زشت است كارى كه انجام مىدادند!
5|63|چرا دانشمندان نصارى و علماى يهود، آنها را از سخنان گناهآميز و خوردن مال حرام، نهى نمىكنند؟! چه زشت است عملى كه انجام مىدادند!
5|64|و يهود گفتند: «دست خدا (با زنجير) بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر اين سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلكه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است; هرگونه بخواهد، مىبخشد! ولى اين آيات، كه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغيان و كفر بسيارى از آنها مىافزايد. و ما در ميان آنها تا روز قيامت عداوت و دشمنى افكنديم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت; و براى فساد در زمين، تلاش مىكنند; و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.
5|65|و اگر اهل كتاب ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، گناهان آنها را مىبخشيم; و آنها را در باغهاى پرنعمت بهشت، وارد مىسازيم.
5|66|و اگر آنان، تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده ( قرآن) برپا دارند، از آسمان و زمين، روزى خواهند خورد; جمعى از آنها، معتدل و ميانهرو هستند، ولى بيشترشان اعمال بدى انجام مىدهند.
5|67|اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملا (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد; و خداوند، جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمىكند.
5|68|اى اهل كتاب! شما هيچ آيين صحيحى نداريد، مگر اينكه تورات و انجيل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا داريد. ولى آنچه بر تو از سوى پروردگارت نازل شده، (نه تنها مايه بيدارى آنها نمىگردد، بلكه) بر طغيان و كفر بسيارى از آنها مىافزايد. بنابر اين، از اين قوم كافر، (و مخالفت آنها،) غمگين مباش!
5|69|آنها كه ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان و مسيحيان، هرگاه به خداوند يگانه و روز جزا، ايمان بياورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين خواهند شد.
5|70|ما از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم; و رسولانى به سوى آنها فرستاديم; (ولى) هر زمان پيامبرى حكمى بر خلاف هوسها و دلخواه آنها مىآورد، عدهاى را تكذيب مىكردند; و عدهاى را مىكشتند.
5|71|گمان كردند مجازاتى در كار نخواهد بود! از اينرو (از ديدن حقايق و شنيدن سخنان حق،) نابينا و كر شدند; سپس (بيدار گشتند، و) خداوند توبه آنها را پذيرفت، ديگربار (در خواب غفلت فرو رفتند، و) بسيارى از آنها كور و كر شدند; و خداوند، به آنچه انجام مىدهند، بيناست.
5|72|آنها كه گفتند: «خداوند همان مسيح بن مريم است»، بيقين كافر شدند، (با اينكه خود) مسيح گفت: اى بنى اسرائيل! خداوند يگانه را، كه پروردگار من و شماست، پرستش كنيد! زيرا هر كس شريكى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده است; و جايگاه او دوزخ است; و ستمكاران، يار و ياورى ندارند.
5|73|آنها كه گفتند: «خداوند، يكى از سه خداست» (نيز) بيقين كافر شدند; معبودى جز معبود يگانه نيست; و اگر از آنچه مىگويند دست بر ندارند، عذاب دردناكى به كافران آنها (كه روى اين عقيده ايستادگى كنند،) خواهد رسيد.
5|74|يا به سوى خدا بازنمىگردند، و از او طلب آمرزش نمىكنند؟ (در حالى كه) خداوند آمرزنده مهربان است.
5|75|مسيح فرزند مريم، فقط فرستاده (خدا) بود; پيش از وى نيز، فرستادگان ديگرى بودند، مادرش، زن بسيار راستگويى بود; هر دو، غذا مىخوردند; (با اين حال، چگونه دعوى الوهيت مسيح و پرستش مريم را داريد؟!) بنگر چگونه نشانه را براى آنها آشكار مىسازيم! سپس بنگر چگونه از حق بازگردانده مىشوند!
5|76|بگو: «آيا جز خدا چيزى را مىپرستيد كه مالك سود و زيان شما نيست؟! و خداوند، شنوا و داناست.»
5|77|بگو: «اى اهل كتاب! در دين خود، غلو (و زياده روى) نكنيد! و غير از حق نگوييد! و از هوسهاى جمعيتى كه پيشتر گمراه شدند و ديگران را گمراه كردند و از راه راست منحرف گشتند، پيروى ننماييد!»
5|78|كافران بنى اسرائيل، بر زبان داوود و عيسى بن مريم، لعن (و نفرين) شدند! اين بخاطر آن بود كه گناه كردند، و تجاوز مىنمودند.
5|79|آنها از اعمال زشتى كه انجام مىدادند، يكديگر را نهى نمىكردند; چه بدكارى انجام مىدادند!
5|80|بسيارى از آنها را مىبينى كه كافران (و بتپرستان) را دوست مىدارند (و با آنها طرح دوستى مىريزند); نفس (سركش) آنها، چه بد اعمالى از پيش براى (معاد) آنها فرستاد! كه نتيجه آن، خشم خداوند بود; و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماند.
5|81|و اگر به خدا و پيامبر (ص) و آنچه بر او نازل شده، ايمان مىآوردند، (هرگز) آنان ( كافران) را به دوستى اختيار نمىكردند; ولى بسيارى از آنها فاسقند.
5|82|بطور مسلم، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت; و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كسانى مىيابى كه مىگويند: «ما نصارى هستيم»; اين بخاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند; و آنها (در برابر حق) تكبر نمىورزند.
5|83|و هر زمان آياتى را كه بر پيامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهاى آنها را مىبينى كه (از شوق،) اشك مىريزد، بخاطر حقيقتى كه دريافتهاند; آنها مىگويند: «پروردگارا! ايمان آورديم; پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره ياران محمد) بنويس!
5|84|چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسيده است، ايمان نياوريم، در حالى كه آرزو داريم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!»
5|85|خداوند بخاطر اين سخن، به آنها باغهايى از بهشت پاداش داد كه از زير درختانش، نهرها جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و اين است جزاى نيكوكاران!
5|86|و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، همانها اهل دوزخند.
5|87|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده است، حرام نكنيد! و از حد، تجاوز ننماييد! زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد.
5|88|و از نعمتهاى حلال و پاكيزهاى كه خداوند به شما روزى داده است، بخوريد! و از (مخالفت) خداوندى كه به او ايمان داريد، بپرهيزيد!
5|89|خداوند شما را بخاطر سوگندهاى بيهوده (و خالى از اراده،) مؤاخذه نمىكند; ولى در برابر سوگندهايى كه (از روى اراده) محكم كردهايد، مؤاخذه مىنمايد. كفاره اينگونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهاى معمولى است كه به خانواده خود مىدهيد; يا لباس پوشاندن بر آن ده نفر; و يا آزاد كردن يك برده; و كسى كه هيچ كدام از اينها را نيابد، سه روز روزه مىگيرد; اين، كفاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مىكنيد (و مخالفت مىنماييد). و سوگندهاى خود را حفظ كنيد (و نشكنيد!) خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مىكند، شايد شكر او را بجا آوريد!
5|90|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شراب و قمار و بتها و ازلام ( نوعى بختآزمايى )، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد!
5|91|شيطان مىخواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد. آيا (با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد،) خوددارى خواهيد كرد؟!
5|92|اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد! و (از مخالفت فرمان او) بترسيد! و اگر روى برگردانيد، (مستحق مجازات خواهيد بود; و) بدانيد بر پيامبر ما، جز ابلاغ آشكار، چيز ديگرى نيست (و اين وظيفه را در برابر شما، انجام داده است).
5|93|بر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، گناهى در آنچه خوردهاند نيست; (و نسبت به نوشيدن شراب، قبل از نزول حكم تحريم، مجازات نمىشوند;) اگر تقوا پيشه كنند، و ايمان بياورند، و اعمال صالح انجام دهند; سپس تقوا پيشه كنند و ايمان آورند; سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند. و خداوند، نيكوكاران را دوست مىدارد.
5|94|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خداوند شما را به چيزى از شكار كه (به نزديكى شما مىآيد، بطورى كه) دستها و نيزههايتان به آن مىرسد، مىآزمايد; تا معلوم شود چه كسى باايمان به غيب، از خدا مىترسد; و هر كس بعد از آن تجاوز كند، مجازات دردناكى خواهد داشت.
5|95|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در حال احرام، شكار نكنيد، و هر كس از شما عمدا آن را به قتل برساند، بايد كفارهاى معادل آن از چهارپايان بدهد; كفارهاى كه دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصديق كنند; و به صورت قربانى به (حريم) كعبه برسد; يا (به جاى قربانى،) اطعام مستمندان كند; يا معادل آن، روزه بگيرد، تا كيفر كار خود را بچشد. خداوند گذشته را عفو كرده، ولى هر كس تكرار كند، خدا از او انتقام مىگيرد; و خداوند، توانا و صاحب انتقام است.
5|96|صيد دريا و طعام آن براى شما و كاروانيان حلال است; تا (در حال احرام) از آن بهرهمند شويد; ولى مادام كه محرم هستيد، شكار صحرا براى شما حرام است; و از (نافرمانى) خدايى كه به سوى او محشور مىشويد، بترسيد!
5|97|خداوند، كعبه -بيت الحرام- را وسيلهاى براى استوارى و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده; و همچنين ماه حرام، و قربانيهاى بىنشان، و قربانيهاى نشاندار را; اينگونه احكام (حساب شده و دقيق،) بخاطر آن است كه بدانيد خداوند، آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، مىداند; و خدا به هر چيزى داناست.
5|98|بدانيد خدا داراى مجازات شديد، و (در عين حال) آمرزنده و مهربان است.
5|99|پيامبر وظيفهاى جز رسانيدن پيام (الهى) ندارد; (و مسؤول اعمال شما نيست). و خداوند آنچه را آشكار، و آنچه را پنهان مىداريد مىداند.
5|100|بگو: «(هيچگاه) ناپاك و پاك مساوى نيستند; هر چند فزونى ناپاكها، تو را به شگفتى اندازد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، شايد رستگار شويد!
5|101|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مىكند! و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال كنيد، براى شما آشكار مىشود; خداوند آنها را بخشيده (و ناديده گرفته) است. و خداوند، آمرزنده و بردبار است.
5|102|جمعى از پيشينيان شما، از آن سئوال كردند; و سپس با آن به مخالفت برخاستند. (ممكن است شما هم چنين سرنوشتى پيدا كنيد.)
5|103|خداوند هيچگونه «بحيره» و «سائبه» و «وصيله» و «حام» قرار نداده است (اشاره به چهار نوع از حيوانات اهلى است كه در زمان جاهليت، استفاده از آنها را بعللى حرام مىدانستند; و اين بدعت، در اسلام ممنوع شد.) ولى كسانى كه كافر شدند، بر خدا دروغ مىبندند; و بيشتر آنها نمىفهمند!
5|104|و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد!»، مىگويند: «آنچه از پدران خود يافتهايم، ما را بس است!»; آيا اگر پدران آنها چيزى نمىدانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مىكنند)؟!
5|105|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! مراقب خود باشيد! اگر شما هدايت يافتهايد، گمراهى كسانى كه گمراه شدهاند، به شما زيانى نمىرساند. بازگشت همه شما به سوى خداست; و شما را از آنچه عمل مىكرديد، آگاه مىسازد.
5|106|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد، در موقع وصيت بايد از ميان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد; يا اگر مسافرت كرديد، و مصيبت مرگ شما فرا رسيد، (و در آن جا مسلمانى نيافتيد،) دو نفر از غير خودتان را به گواهى بطلبيد، و اگر به هنگام اداى شهادت، در صدق آنها شك كرديد، آنها را بعد از نماز نگاه مىداريد تا سوگند ياد كنند كه: «ما حاضر نيستيم حق را به چيزى بفروشيم، هر چند در مورد خويشاوندان ما باشد! و شهادت الهى را كتمان نمىكنيم، كه از گناهكاران خواهيم بود!»
5|107|و اگر اطلاعى حاصل شود كه آن دو، مرتكب گناهى شدهاند (و حق راكتمان كردهاند)، دو نفر از كسانى كه نسبت به ميت، اولى هستند، به جاى آنها قرار مىگيرند، و به خدا سوگند ياد مىكنند كه: «گواهى ما، از گواهى آن دو، به حق نزديكتر است! و ما تجاوزى نكردهايم; كه اگر چنين كرده باشيم، از ظالمان خواهيم بود!»
5|108|اين كار، نزديكتر است به اينكه گواهى بحق دهند، (و از خدا بترسند،) و يا (از مردم) بترسند كه (دروغشان فاش گردد، و) سوگندهايى جاى سوگندهاى آنها را بگيرد. از (مخالفت) خدا بپرهيزيد، و گوش فرا دهيد! و خداوند، جمعيت فاسقان را هدايت نمىكند.
5|109|(از) روزى (بترسيد) كه خداوند، پيامبران را جمع مىكند، و به آنها مىگويد: «(در برابر دعوت شما،) چه پاسخى به شما داده شد؟»، مىگويند: «ما چيزى نمىدانيم; تو خود، از همه اسرار نهان آگاهى.»
5|110|(به خاطر بياور) هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت: «ياد كن نعمتى را كه به تو و مادرت بخشيدم! زمانى كه تو را با» روح القدس «تقويت كردم; كه در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مىگفتى; و هنگامى كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو آموختم; و هنگامى كه به فرمان من، از گل چيزى بصورت پرنده مىساختى، و در آن مىدميدى، و به فرمان من، پرندهاى مىشد; و كور مادرزاد، و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من، شفا مىدادى; و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده مىكردى; و هنگامى كه بنى اسرائيل را از آسيب رساندن به تو، بازداشتم; در آن موقع كه دلايل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از كافران آنها گفتند: اينها جز سحر آشكار نيست!»
5|111|و (به ياد آور) زمانى را كه به حواريون وحى فرستادم كه: «به من و فرستاده من، ايمان بياوريد!; سذللّه آنها گفتند: «ايمان آورديم، و گواه باش كه ما مسلمانيم!»
5|112|در آن هنگام كه حواريون گفتند: «اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مىتواند مائدهاى از آسمان بر ما نازل كند؟» او (در پاسخ) گفت: «از خدا بپرهيزيد اگر با ايمان هستيد!»
5|113|گفتند: «(ما نظر بدى نداريم،) مىخواهيم از آن بخوريم، و دلهاى ما (به رسالت تو) مطمئن گردد; و بدانيم به ما راست گفتهاى; و بر آن، گواه باشيم.»
5|114|عيسى بن مريم عرض كرد: «خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائدهاى بر ما بفرست! تا براى اول و آخر ما، عيدى باشد، و نشانهاى از تو; و به ما روزى ده! تو بهترين روزى دهندگانى!»
5|115|خداوند (دعاى او را مستجاب كرد; و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مىكنم; ولى هر كس از شما بعد از آن كافر گردد (و راه انكار پويد)، او را مجازاتى مىكنم كه احدى از جهانيان را چنان مجازات نكرده باشم!»
5|116|و آنگاه كه خداوند به عيسى بن مريم مىگويد: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را بعنوان دو معبود غير از خدا انتخاب كنيد؟!»، او مىگويد: «منزهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست، بگويم! اگر چنين سخنى را گفته باشم، تو مىدانى! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهى; و من از آنچه در ذات (پاك) توست، آگاه نيستم! بيقين تو از تمام اسرار و پنهانيها باخبرى.
5|117|من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چيزى به آنها نگفتم; (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانى كه در ميان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم; ولى هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى; و تو بر هر چيز، گواهى!
5|118|(با اين حال،) اگر آنها را مجازات كنى، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نيستند); و اگر آنان را ببخشى، توانا و حكيمى! (نه كيفر تو نشانه بىحكمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)»
5|119|خداوند مىگويد: «امروز، روزى است كه راستى راستگويان، به آنها سود مىبخشد; براى آنها باغهايى از بهشت است كه نهرها از زير (درختان) آن مىگذرد، و تا ابد، جاودانه در آن مىمانند; هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند; اين، رستگارى بزرگ است!»
5|120|حكومت آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست، از آن خداست; و او بر هر چيزى تواناست.
6|1|ستايش براى خداوندى است كه آسمانها و زمين را آفريد، و ظلمتها و نور را پديد آورد; اما كافران براى پروردگار خود، شريك و شبيه قرارمىدهند (با اينكه دلايل توحيد و يگانگى او، در آفرينش جهان آشكار است)!
6|2|او كسى است كه شما را از گل آفريد; سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تكامل يابد); و اجل حتمى نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با اين همه، شما (مشركان در توحيد و يگانگى و قدرت او،) ترديد مىكنيد!
6|3|اوست خداوند در آسمانها و در زمين; پنهان و آشكار شما را مىداند; و از آنچه (انجام مىدهيد و) به دست مىآوريد، با خبر است.
6|4|هيچ نشانه و آيهاى از آيات پروردگارشان براى آنان نمىآيد، مگر اينكه از آن رويگردان مىشوند!
6|5|آنان، حق را هنگامى كه سراغشان آمد، تكذيب كردند! ولى بزودى خبر آنچه را به باد مسخره مىگرفتند، به آنان مىرسد; (و از نتايج كار خود، آگاه مىشوند).
6|6|آيا نديدند چقدر از اقوام پيشين را هلاك كرديم؟! اقوامى كه (از شما نيرومندتر بودند; و) قدرتهايى به آنها داده بوديم كه به شما نداديم; بارانهاى پىدرپى براى آنها فرستاديم; و از زير (آباديهاى) آنها، نهرها را جارى ساختيم; (اما هنگامى كه سركشى و طغيان كردند،) آنان را بخاطر گناهانشان نابود كرديم; و جمعيت ديگرى بعد از آنان پديد آورديم.
6|7|(حتى) اگر ما نامهاى روى صفحهاى بر تو نازل كنيم، و (علاوه بر ديدن و خواندن،) آن را با دستهاى خود لمس كنند، باز كافران مىگويند: «اين، چيزى جز يك سحر آشكار نيست»!
6|8|(از بهانههاى آنها اين بود كه) گفتند: «چرا فرشتهاى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت مردم به سوى خدا همراهى كند؟!)» ولى اگر فرشتهاى بفرستيم، (و موضوع، جنبه حسى و شهود پيدا كند،) كار تمام مىشود; (يعنى اگر مخالفت كنند،) ديگر به آنها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاك مىشوند).
6|9|و اگر او را فرشتهاى قرارمىداديم، حتما وى را بصورت انسانى درمىآورديم; (باز به پندار آنان،) كار را بر آنها مشتبه مىساختيم; همانطور كه آنها كار را بر ديگران مشتبه مىسازند!
6|10|(با اين حال، نگران نباش!) جمعى از پيامبران پيش از تو را استهزا كردند; اما سرانجام، آنچه را مسخره مىكردند، دامانشان را مىگرفت; (و عذاب الهى بر آنها فرود آمد).
6|11|بگو: «روى زمين گردش كنيد! سپس بنگريد سرانجام تكذيبكنندگان آيات الهى چه شد؟! سذللّه
6|12|بگو: «آنچه در آسمانها و زمين است، از آن كيست؟» بگو: «از آن خداست; رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم كرده; (و به همين دليل،) بطور قطع همه شما را در روز قيامت، كه در آن شك و ترديدى نيست، گرد خواهد آورد. (آرى،) فقط كسانى كه سرمايههاى وجود خويش را از دست داده و گرفتار خسران شدند، ايمان نمىآورند.
6|13|و براى اوست آنچه در شب و روز قرار دارد; و او، شنوا و داناست.
6|14|بگو: «آيا غير خدا را ولى خود انتخاب كنم؟! (خدايى) كه آفريننده آسمانها و زمين است; اوست كه روزى مىدهد، و از كسى روزى نمىگيرد.» بگو: «من مامورم كه نخستين مسلمان باشم; و (خداوند به من دستور داده كه) از مشركان نباش!»
6|15|بگو: «من (نيز) اگر نافرمانى پروردگارم كنم، از عذاب روزى بزرگ ( روز رستاخيز) مىترسم!
6|16|آن كس كه در آن روز، مجازات الهى به او نرسد، خداوند او را مشمول رحمت خويش ساخته; و اين همان پيروزى آشكار است.»
6|17|اگر خداوند زيانى به تو برساند، هيچ كس جز او نمىتواند آن را برطرف سازد! و اگر خيرى به تو رساند، او بر همه چيز تواناست; (و از قدرت او، هرگونه نيكى ساخته است.)
6|18|اوست كه بر بندگان خود، قاهر و مسلط است; و اوست حكيم آگاه!
6|19|بگو: «بالاترين گواهى، گواهى كيست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه ميان من و شماست; و (بهترين دليل آن اين است كه) اين قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام كسانى را كه اين قرآن به آنها مىرسد، بيم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آيا براستى شما گواهى مىدهيد كه معبودان ديگرى با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنين گواهى نمىدهم». بگو: سخللّهاوست تنها معبود يگانه; و من از آنچه براى او شريك قرارمىدهيد، بيزارم!»
6|20|آنان كه كتاب آسمانى به ايشان دادهايم، بخوبى او ( پيامبر) را مىشناسند، همانگونه كه فرزندان خود را مىشناسند; فقط كسانى كه سرمايه وجود خود را از دست دادهاند، ايمان نمىآورند.
6|21|چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ بسته ( همتايى براى او قائل شده)، و يا آيات او را تكذيب كرده است؟! مسلما ظالمان، رستگار نخواهند شد!
6|22|آن روز كه همه آنها را محشور مىكنيم; سپس به مشركان مىگوييم: «معبودهايتان، كه همتاى خدا مىپنداشتيد، كجايند؟» (چرا به يارى شما نمىشتابند؟!)
6|23|سپس پاسخو عذر آنها، چيزى جز اين نيست كه مىگويند: «به خداوندى كه پروردگار ماست سوگند كه ما مشرك نبوديم!»
6|24|ببين چگونه به خودشان (نيز) دروغ مىگويند، و آنچه را بدروغ همتاى خدا مىپنداشتند، از دست مىدهند!
6|25|پارهاى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامىدهند; ولى بر دلهاى آنان پردهها افكندهايم تا آن را نفهمند; و در گوش آنها، سنگينى قرار دادهايم. و (آنها بقدرى لجوجند كه) اگر تمام نشانههاى حق را ببينند، ايمان نمىآورند; تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مىآيند كه با تو پرخاشگرى كنند، كافران مىگويند: «اينها فقط افسانههاى پيشينيان است!»
6|26|آنها ديگران را از آن بازمىدارند; و خود نيز از آن دورى مىكنند; آنها جز خود را هلاك نمىكنند، ولى نمىفهمند!
6|27|كاش (حال آنها را) هنگامى كه در برابر آتش (دوزخ) ايستادهاند، ببينى! مىگويند: اى كاش (بار ديگر، به دنيا) بازگردانده مىشديم، و آيات پروردگارمان را تكذيب نمىكرديم، و از مؤمنان مىبوديم!
6|28|(آنها در واقع پشيمان نيستند،) بلكه اعمال و نياتى را كه قبلا پنهان مىكردند، در برابر آنها آشكار شده (و به وحشت افتادهاند). و اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمىگردند; آنها دروغگويانند.
6|29|آنها گفتند: «چيزى جز اين زندگى دنياى ما نيست; و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد!»
6|30|اگر آنها را به هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان ايستادهاند، ببينى! (به آنها) مىگويد: «آيا اين حق نيست؟» مىگويند: «آرى، قسم به پروردگارمان (حق است!)» مىگويد: «پس مجازات را بچشيد به سزاى آنچه انكار مىكرديد!»
6|31|آنها كه لقاى پروردگار را تكذيب كردند، مسلما زيان ديدند; (و اين تكذيب، ادامه مى يابد) تا هنگامى كه ناگهان قيامت به سراغشان بيايد; مىگويند: «اى افسوس بر ما كه درباره آن، كوتاهى كرديم!» و آنها (بار سنگين) گناهانشان را بر دوش مىكشند; چه بد بارى بر دوش خواهند داشت!
6|32|زندگى دنيا، چيزى جز بازى و سرگرمى نيست! و سراى آخرت، براى آنها كه پرهيزگارند، بهتر است! آيا نمىانديشيد؟!
6|33|ما مىدانيم كه گفتار آنها، تو را غمگين مىكند; ولى (غم مخور! و بدان كه) آنها تو را تكذيب نمىكنند; بلكه ظالمان، آيات خدا را انكار مىنمايند.
6|34|پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند; و در برابر تكذيبها، صبر و استقامت كردند; و (در اين راه،) آزار ديدند، تا هنگامى كه يارى ما به آنها رسيد. (تو نيز چنين باش! و اين، يكى از سنتهاى الهى است;) و هيچ چيز نمىتواند سنن خدا را تغيير دهد; و اخبار پيامبران به تو رسيده است.
6|35|و اگر اعراض آنها بر تو سنگين است، چنانچه بتوانى نقبى در زمين بزنى، يا نردبانى به آسمان بگذارى (و اعماق زمين و آسمانها را جستجو كنى، چنين كن) تا آيه (و نشانه ديگرى) براى آنها بياورى! (ولى بدان كه اين لجوجان، ايمان نمىآورند!) اما اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدايت جمع خواهد كرد. (ولى هدايت اجبارى، چه سودى دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش!
6|36|تنها كسانى (دعوت تو را) مىپذيرند كه گوش شنوا دارند; اما مردگان (و آنها كه روح انسانى را از دست دادهاند، ايمان نمىآورند; و) خدا آنها را (در قيامت) برمىانگيزد; سپس به سوى او، بازمىگردند.
6|37|و گفتند: «چرا نشانه (و معجزهاى) از طرف پروردگارش بر او نازل نمىشود؟!» بگو: «خداوند، قادر است كه نشانهاى نازل كند; ولى بيشتر آنها نمىدانند!»
6|38|هيچ جنبندهاى در زمين، و هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند، نيست مگر اينكه امتهايى همانند شما هستند. ما هيچ چيزرا در اين كتاب، فرو گذار نكرديم; سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مىگردند.
6|39|آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، كرها و لالهايى هستند كه در تاريكيها قرار دارند. هر كس را خدا بخواهد (و مستحق باشد،) گمراه مىكند; و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند،) بر راه راست قرار خواهد داد.
6|40|بگو: «به من خبر دهيد اگر عذاب پروردگار به سراغ شما آيد، يا رستاخيز برپا شود، آيا (براى حل مشكلات خود،) غير خدا را مىخوانيد اگر راست مىگوييد؟!»
6|41|(نه،) بلكه تنها او را مىخوانيد! و او اگر بخواهد، مشكلى را كه بخاطر آن او را خواندهايد، برطرف مىسازد; و آنچه را (امروز) همتاى خدا قرارمىدهيد، (در آن روز) فراموش خواهيد كرد.
6|42|ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند، (پيامبرانى) فرستاديم; (و هنگامى كه با اين پيامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدت و رنج و ناراحتى مواجه ساختيم; شايد (بيدار شوند و در برابر حق،) خضوع كنند و تسليم گردند!
6|43|چرا هنگامى كه مجازات ما به آنان رسيد، (خضوع نكردند و) تسليم نشدند؟! بلكه دلهاى آنها قساوت پيدا كرد; و شيطان، هر كارى را كه مىكردند، در نظرشان زينت داد!
6|44|(آرى،) هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد، و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم; تا (كاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند); ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم); در اين هنگام، همگى مايوس شدند; (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد).
6|45|و (به اين ترتيب،) دنباله (زندگى) جمعيتى كه ستم كرده بودند، قطع شد. و ستايش مخصوص خداوند، پروردگار جهانيان است.
6|46|بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند، گوش و چشمهايتان را بگيرد، و بر دلهاى شما مهر نهد (كه چيزى را نفهميد)، چه كسى جز خداست كه آنها را به شما بدهد؟!» ببين چگونه آيات را به گونههاى مختلف براى آنها شرح مىدهيم، سپس آنها روى مىگردانند!
6|47|بگو: «به من خبر دهيد اگر عذاب خدا بطور ناگهانى (و پنهانى) يا آشكارا به سراغ شما بيايد، آيا جز جمعيت ستمكار هلاك مىشوند؟!»
6|48|ما پيامبران را، جز (به عنوان) بشارت دهنده و بيم دهنده، نمىفرستيم; آنها كه ايمان بياورند و (خويشتن را) اصلاح كنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند.
6|49|و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانيها به آنان مىرسد.
6|50|بگو: «من نمىگويم خزاين خدا نزد من است; و من، (جز آنچه خدا به من بياموزد،) از غيب آگاه نيستم! و به شما نمىگويم من فرشتهام; تنها از آنچه به من وحى مىشود پيروى مىكنم.» بگو: سخللّهآيا نابينا و بينا مساويند؟! پس چرا نمىانديشيد؟!»
6|51|و به وسيله آن (قرآن)، كسانى را كه از روز حشر و رستاخيز مىترسند، بيم ده! (روزى كه در آن،) ياور و سرپرست و شفاعتكنندهاى جز او ( خدا) ندارند; شايد پرهيزگارى پيشه كنند!
6|52|و كسانى را كه صبح و شام خدا را مىخوانند، و جز ذات پاك او نظرى ندارند، از خود دور مكن! نه چيزى از حساب آنها بر توست، و نه چيزى از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد كنى، از ستمگران خواهى بود!
6|53|و اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم (توانگران را بوسيله فقيران); تا بگويند: سخللّهآيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما (برگزيده، و) بر آنها منت گذارده (و نعمت ايمان بخشيده است؟!» آيا خداوند، شاكران را بهتر نمىشناسد؟!
6|54|هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض كرده; هر كس از شما كار بدى از روى نادانى كند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نمايد، (مشمول رحمت خدا مىشود چرا كه) او آمرزنده مهربان است.»
6|55|و اين چنين آيات را برميشمريم، (تا حقيقت بر شما روشن شود،) و راه گناهكاران آشكار گردد.
6|56|بگو: «من از پرستش كسانى كه غير از خدا مىخوانيد، نهى شدهام!» بگو: «من از هوى و هوسهاى شما، پيروى نمىكنم; اگر چنين كنم، گمراه شدهام; و از هدايتيافتگان نخواهم بود! سذللّه
6|57|بگو: «من دليل روشنى از پروردگارم دارم; و شما آن را تكذيب كردهايد! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهى) عجله داريد، به دست من نيست !حكم و فرمان، تنها از آن خداست! حق را از باطل جدا مىكند، و او بهترين جداكننده (حق از باطل) است.»
6|58|بگو: «اگر آنچه درباره آن عجله داريد نزد من بود، (و به درخواست شما ترتيباثر مىدادم، عذاب الهى بر شما نازل مىگشت;) و كار ميان من و شما پايان گرفته بود; ولى خداوند ظالمان را بهتر مىشناسد (و بموقع مجازات مىكند.)»
6|59|كليدهاى غيب، تنها نزد اوست; و جز او، كسى آنها را نمىداند. او آنچه را در خشكى و درياست مىداند; هيچ برگى (از درختى) نمىافتد، مگر اينكه از آن آگاه است; و نه هيچ دانهاى در تاريكيهاى زمين، و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد، جز اينكه در كتابى آشكار ( در كتاب علم خدا) ثبت است.
6|60|او كسى است كه (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) مىگيرد; و از آنچه در روز كردهايد، با خبر است; سپس در روز شما را (از خواب) برمىانگيزد; و (اين وضع همچنان ادامه مىيابد) تا سرآمد معينى فرا رسد; سپس بازگشت شما به سوى اوست; و سپس شما را از آنچه عمل مىكرديد، با خبر مىسازد.
6|61|او بر بندگان خود تسلط كامل دارد; و مراقبانى بر شما مىگمارد; تا زمانى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد; (در اين موقع،) فرستادگان ما جان او را مىگيرند; و آنها (در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان،) كوتاهى نمىكنند.
6|62|سپس (تمام بندگان) به سوى خدا، كه مولاى حقيقى آنهاست، بازمىگردند. بدانيد كه حكم و داورى، مخصوص اوست; و او، سريعترين حسابگران است!
6|63|بگو: «چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا رهايى مىبخشد؟ در حالى كه او را با حالت تضرع (و آشكارا) و در پنهانى مىخوانيد; (و مىگوييد:) اگر از اين (خطرات و ظلمتها) ما را رهايى مىبخشد، از شكرگزاران خواهيم بود.»
6|64|بگو: «خداوند شما را از اينها، و از هر مشكل و ناراحتى، نجات مىدهد; باز هم شما براى او شريك قرار مىدهيد! (و راه كفر مىپوييد.)»
6|65|بگو: «او قادر است كه از بالا يا از زير پاى شما، عذابى بر شما بفرستد; يا بصورت دستههاى پراكنده شما را با هم بياميزد; و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر يك از شما بوسيله ديگرى بچشاند.» ببين چگونه آيات گوناگون را (براى آنها) بازگو مىكنيم! شايد بفهمند (و بازگردند)!
6|66|قوم و جمعيت تو، آن (آيات الهى) را تكذيب و انكار كردند، در حالى كه حق است! (به آنها) بگو: «من مسؤول (ايمانآوردن) شما نيستم! (وظيفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ايمان.)»
6|67|هر خيرى (كه خداوند به شما داده،) سرانجام قرارگاهى دارد، (و در موعد خود انجام ميگيرد.) و بزودى خواهيد دانست!
6|68|هرگاه كسانى را ديدى كه آيات ما را استهزا مىكنند، از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند! و اگر شيطان از ياد تو ببرد، هرگز پس از يادآمدن با اين جمعيت ستمگر منشين!
6|69|و (اگر) افراد با تقوا (براى ارشاد و اندرز با آنها بنشينند)، چيزى از حساب (و گناه) آنها بر ايشان نيست; ولى (اين كار، بايد تنها) براى يادآورى آنها باشد، شايد (بشنوند و) تقوى پيشه كنند!
6|70|و رها كن كسانى را كه آيين (فطرى) خود را به بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنيا، آنها را مغرور ساخته، و با اين (قرآن)، به آنها يادآورى نما، تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند! (و در قيامت) جز خدا، نه ياورى دارند، و نه شفاعتكنندهاى! و (چنين كسى) هر گونه عوضى بپردازد، از او پذيرفته نخواهد شد; آنها كسانى هستند كه گرفتار اعمالى شدهاند كه خود انجام دادهاند; نوشابهاى از آب سوزان براى آنهاست; و عذاب دردناكى بخاطر اينكه كفر مىورزيدند (و آيات الهى را انكار) مىكردند.
6|71|بگو: «آيا غير از خدا، چيزى را بخوانيم (و عبادت كنيم) كه نه سودى به حال مال دارد، نه زيانى; و (به اين ترتيب،) به عقب برگرديم بعد از آنكه خداوند ما را هدايت كرده است؟! همانند كسى كه بر اثر وسوسههاى شيطان، در روى زمين راه را گم كرده، و سرگردان مانده است; در حالى كه يارانى هم دارد كه او را به هدايت دعوت مىكنند (و مىگويند:) به سوى ما بيا!» بگو: «تنها هدايت خداوند، هدايت است; و ما دستور داديم كه تسليم پروردگار عالميان باشيم.
6|72|و (نيز به ما فرمان داده شده به) اينكه: نماز را برپا داريد! و از او بپرهيزيد! و تنها اوست كه به سويش محشور خواهيد شد.»
6|73|اوست كه آسمانها و زمين را بحق آفريد; و آن روز كه (به هر چيز) مىگويد: «موجود باش!» موجود مىشود; سخن او، حق است; و در آن روز كه در «صور» دميده مىشود، حكومت مخصوص اوست، از پنهان و آشكار با خبر است، و اوست حكيم و آگاه.
6|74|(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه ابراهيم به پدرش ( عمويش) «آزر» گفت: «آيا بتهائى را معبودان خود انتخاب مىكنى؟! من، تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مىبينم.»
6|75|و اين چنين، ملكوت آسمانها و زمين (و حكومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهيم نشان داديم; (تا به آن استدلال كند،) و اهل يقين گردد.
6|76|هنگامى كه (تاريكى) شب او را پوشانيد، ستارهاى مشاهده كرد، گفت: «اين خداى من است؟ سذللّه اما هنگامى كه غروب كرد، گفت: «غروبكنندگان را دوست ندارم !»
6|77|و هنگامى كه ماه را ديد كه (سينه افق را) مىشكافد، گفت: «اين خداى من است؟» اما هنگامى كه (آن هم) غروب كرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمايى نكند، مسلما از گروه گمراهان خواهم بود.»
6|78|و هنگامى كه خورشيد را ديد كه (سينه افق را) مىشكافت، گفت: «اين خداى من است؟ اين (كه از همه) بزرگتر است!» اما هنگامى كه غروب كرد، گفت: «اى قوم من از شريكهايى كه شما (براى خدا) مىسازيد، بيزارم!
6|79|من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريده; من در ايمان خود خالصم; و از مشركان نيستم!
6|80|ولى قوم او ( ابراهيم)، با وى به گفتگو و ستيز پرداختند; گفت: «آيا درباره خدا با من گفتگو و ستيز مىكنيد؟! در حالى كه خداوند، مرا با دلايل روشن هدايت كرده; و من از آنچه شما همتاى (خدا) قرار مىدهيد، نمىترسم (و به من زيانى نمى رسانند)! مگر پروردگارم چيزى را بخواهد! وسعت آگاهى پروردگارم همه چيز را در برمىگيرد; آيا متذكر (و بيدار) نمىشويد؟!
6|81|چگونه من از بتهاى شما بترسم؟! در حالى كه شما از اين نمىترسيد كه براى خدا، همتايى قرار دادهايد كه هيچ گونه دليلى درباره آن، بر شما نازل نكرده است! (راست بگوييد) كدام يك از اين دو دسته (بتپرستان و خداپرستان)، شايستهتر به ايمنى (از مجازات) هستند اگر مىدانيد؟!
6|82|(آرى،) آنها كه ايمان آوردند، و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمنى تنها از آن آنهاست; و آنها هدايتيافتگانند!»
6|83|اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم! درجات هر كس را بخواهيم (و شايسته بدانيم،) بالا مىبريم; پروردگار تو، حكيم و داناست.
6|84|و اسحاق و يعقوب را به او ( ابراهيم) بخشيديم; و هر دو را هدايت كرديم; و نوح را (نيز) پيش از آن هدايت نموديم; و از فرزندان او، داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم); اينگونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم!
6|85|و (همچنين) زكريا و يحيى و عيسى و الياس را; همه از صالحان بودند.
6|86|و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط را; و همه را بر جهانيان برترى داديم.
6|87|و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى داديم) و برگزيديم و به راه راست، هدايت نموديم.
6|88|اين، هدايت خداست; كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمايى مىكند! و اگر آنها مشرك شوند، اعمال (نيكى) كه انجام دادهاند، نابود مىگردد (و نتيجهاى از آن نمىگيرند).
6|89|آنها كسانى هستند كه كتاب و حكم و نبوت به آنان داديم; و اگر (بفرض) نسبت به آن كفر ورزند، (آيين حق زمين نمىماند; زيرا) كسان ديگرى را نگاهبان آن مىسازيم كه نسبت به آن، كافر نيستند.
6|90|آنها كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده; پس به هدايت آنان اقتدا كن! (و) بگو: «در برابر اين (رسالت و تبليغ)، پاداشى از شما نمىطلبم! اين (رسالت)، چيزى جز يك يادآورى براى جهانيان نيست! (اين وظيفه من است)»
6|91|آنها خدا را درست نشناختند كه گفتند: «خدا، هيچ چيز بر هيچ انسانى، نفرستاده است!» بگو: ; سخللّهچه كسى كتابى را كه موسى آورد، نازل كرد؟! كتابى كه براى مردم، نور و هدايت بود; 0اما شما) آن را بصورت پراكنده قرارمىدهيد; قسمتى را آشكار، و قسمت زيادى را پنهان مىداريد; و مطالبى به شما تعليم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبوديد!» بگو: ; سخللّهخدا!» سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجتآميزشان رها كن، تا بازى كنند!
6|92|و اين كتابى است كه ما آن را نازل كرديم; كتابى است پربركت، كه آنچه را پيش از آن آمده، تصديق مىكند; (آن را فرستاديم تا مردم را به پاداشهاى الهى، بشارت دهى،) و تا (اهل) امالقرى ( مكه) و كسانى را كه گرد آن هستند، بترسانى! (يقين بدان) آنها كه به آخرت ايمان دارند، و به آن ايمان مىآورند; و بر نمازهاى خويش، مراقبت مى كنند!
6|93|چه كسى ستمكارتر است از كسى كه دروغى به خدا ببندد، يا بگويد: «بر من، وحى فرستاده شده»، در حالى كه به او وحى نشده است، و كسى كه بگويد: «من نيز همانند آنچه خدا نازل كرده است، نازل مىكنم»؟! و اگر ببينى هنگامى كه (اين) ظالمان در شدايد مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان مىگويند: «جان خود را خارج سازيد! امروز در برابر دروغهايى كه به خدا بستيد و نسبت به آيات او تكبر ورزيديد، مجازات خواركنندهاى خواهيد ديد»! (به حال آنها تاسف خواهى خورد)
6|94|و (روز قيامت به آنها گفته مىشود:) همه شما تنها به سوى ما بازگشت نموديد، همانگونه كه روز اول شما را آفريديم! و آنچه را به شما بخشيده بوديم، پشت سر گذارديد! و شفيعانى را كه شريك در شفاعت خود مىپنداشتيد، با شما نمىبينيم! پيوندهاى شما بريده شده است; و تمام آنچه را تكيهگاه خود تصور مىكرديد، از شما دور و گم شدهاند!
6|95|خداوند، شكافنده دانه و هسته است; زنده را از مرده خارج مىسازد، و مرده را از زنده بيرون مىآورد; اين است خداى شما! پس چگونه از حق منحرف مىشويد؟!
6|96|او شكافنده صبح است; و شب را مايه آرامش، و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده است; اين، اندازهگيرى خداوند تواناى داناست!
6|97|او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد، تا در تاريكيهاى خشكى و دريا، به وسيله آنها راه يابيد! ما نشانهها(ى خود) را براى كسانى كه مىدانند، (و اهل فكر و انديشهاند) بيان داشتيم!
6|98|او كسى است كه شما را از يك نفس آفريد! و شما دو گروه هستيد: بعضى پايدار (از نظر ايمان يا خلقت كامل)، و بعضى ناپايدار; ما آيات خود را براى كسانى كه مىفهمند، تشريح نموديم!
6|99|او كسى است كه از آسمان، آبى نازل كرد، و به وسيله آن، گياهان گوناگون رويانديم; و از آن، ساقهها و شاخههاى سبز، خارج ساختيم; و از آنها دانههاى متراكم، و از شكوفه نخل، شكوفههايى با رشتههاى باريك بيرون فرستاديم; و باغهايى از انواع انگور و زيتون و انار، (گاه) شبيه به يكديگر، و (گاه) بىشباهت! هنگامى كه ميوه مى دهد، به ميوه آن و طرز رسيدنش بنگريد كه در آن، نشانههايى (از عظمت خدا) براى افراد باايمان است!
6|100|آنان براى خدا همتايانى از جن قرار دادند، در حالى كه خداوند همه آنها را آفريده است; و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى ساختند; منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصيف مىكنند!
6|101|او پديد آورنده آسمانها و زمين است; چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد؟! حال آنكه همسرى نداشته، و همه چيز را آفريده; و او به همه چيز داناست.
6|102|(آرى،) اين است پروردگار شما! هيچ معبودى جز او نيست; آفريدگار همه چيز است; او را بپرستيد و او نگهبان و مدبر همه موجودات است.
6|103|چشمها او را نمىبينند; ولى او همه چشمها را مىبيند; و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقايق موجودات،) و آگاه (از همه) چيز است.
6|104|دلايل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد; كسى كه (به وسيله آن، حق را) ببيند، به سود خود اوست; و كسى كه از ديدن آن چشم بپوشد، به زيان خودش مىباشد; و من نگاهبان شما نيستم (و شما را بر قبول ايمان مجبور نمىكنم)
6|105|و اينچنين آيات (خود) را تشريح مىكنيم; بگذار آنها بگويند: «تو درس خواندهاى (و آنها را از ديگرى آموختهاى)»! مىخواهيم آن را براى كسانى كه آماده درك حقايقند، روشن سازيم.
6|106|از آنچه كه از سوى پروردگارت بر تو وحى شده، پيروى كن! هيچ معبودى جز او نيست! و از مشركان، روى بگردان!
6|107|اگر خدا مىخواست، (همه به اجبار ايمان مىآوردند،) و هيچ يك مشرك نمىشدند; و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار ندادهايم; و وظيفه ندارى آنها را (به ايمان) مجبور سازى!
6|108|(به معبود) كسانى كه غير خدا را مىخوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اينچنين براى هر امتى عملشان را زينت داديم سپس بازگشت همه آنان به سوى پروردگارشان است; و آنها را از آنچه عمل مىكردند، آگاه مىسازد (و پاداش و كيفر مىدهد).
6|109|با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر نشانهاى ( معجزهاى) براى آنان بيايد، حتما به آن ايمان مىآورند; بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزهاى بياورم); و شما از كجا مىدانيد كه هرگاه معجزهاى بيايد (ايمان مىآورند؟ خير،) ايمان نمىآورند!»
6|110|و ما دلها و چشمهاى آنها را واژگونه مىسازيم; (آرى آنها ايمان نمىآورند) همانگونه كه در آغاز، به آن ايمان نياوردند! و آنان را در حال طغيان و سركشى، به خود وامىگذاريم تا سرگردان شوند!
6|111|(و حتى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مىكرديم، و مردگان با آنان سخن مىگفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مىنموديم، هرگز ايمان نمىآوردند; مگر آنكه خدا بخواهد! ولى بيشتر آنها نمىدانند!
6|112|اينچنين در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جن قرار داديم; آنها بطور سرى (و درگوشى) سخنان فريبنده و بىاساس (براى اغفال مردم) به يكديگر مىگفتند; و اگر پروردگارت مىخواست، چنين نمىكردند; (و مىتوانست جلو آنها را بگيرد; ولى اجبار سودى ندارد.) بنابر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار!
6|113|نتيجه (وسوسههاى شيطان و تبليغات شيطانصفتان) اين خواهد شد كه دلهاى منكران قيامت، به آنها متمايل گردد; و به آن راضى شوند; و هر گناهى كه بخواهند، انجام دهند!
6|114|(با اين حال،) آيا غير خدا را به داورى طلبم؟! در حالى كه اوست كه اين كتاب آسمانى را، كه همه چيز در آن آمده، به سوى شما فرستاده است; و كسانى كه به آنها كتاب آسمانى دادهايم مىدانند اين كتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده; بنابر اين از ترديدكنندگان مباش!
6|115|و كلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حد تمام رسيد; هيچ كس نمىتواند كلمات او را دگرگون سازد; و او شنونده داناست.
6|116|اگر از بيشتر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه مى كنند; (زيرا) آنها تنها از گمان پيروى مىنمايند، و تخمين و حدس (واهى) مىزنند.
6|117|پروردگارت به كسانى كه از راه او گمراه گشتهاند، آگاهتر است; و همچنين از كسانى كه هدايت يافتهاند.
6|118|از (گوشت) آنچه نام خدا (هنگام سر بريدن) بر آن گفته شده، بخوريد (و غير از آن نخوريد) اگر به آيات او ايمان داريد!
6|119|چرا از چيزها ( گوشتها)ئى كه نام خدا بر آنها برده شده نمىخوريد؟! در حالى كه (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بيان كرده است! مگر اينكه ناچار باشيد; (كه در اين صورت، خوردن از گوشت آن حيوانات جايز است.) و بسيارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بىدانشى، (ديگران را) گمراه مىسازند; و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر مىشناسد.
6|120|گناهان آشكار و پنهان را رها كنيد! زيرا كسانى كه گناه مىكنند، بزودى در برابر آنچه مرتكب مىشدند، مجازات خواهند شد.
6|121|و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخوريد! اين كار گناه است; و شياطين به دوستان خود مطالبى مخفيانه القا مىكنند، تا با شما به مجادله برخيزند; اگر از آنها اطاعت كنيد، شما هم مشرك خواهيد بود!
6|122|آيا كسى كه مرده بود، سپس او را زنده كرديم، و نورى برايش قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود، همانند كسى است كه در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براى كافران، اعمال (زشتى) كه انجام مىدادند، تزيين شده (و زيبا جلوه كرده) است.
6|123|و (نيز) اين گونه در هر شهر و آبادى، بزرگان گنهكارى قرار داديم; (افرادى كه همه گونه قدرت در اختيارشان گذارديم; اما آنها سوء استفاده كرده، و راه خطا پيش گرفتند;) و سرانجام كارشان اين شد كه به مكر (و فريب مردم) پرداختند; ولى تنها خودشان را فريب مىدهند و نمىفهمند!
6|124|و هنگامى كه آيهاى براى آنها بيايد، مىگويند: «ما هرگز ايمان نمىآوريم، مگر اينكه همانند چيزى كه به پيامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد! بزودى كسانى كه مرتكب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مكر (و فريب و نيرنگى) كه مىكردند، گرفتار حقارت در پيشگاه خدا، و عذاب شديد خواهند شد.
6|125|آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينهاش را براى (پذيرش) اسلام، گشاده مى سازد; و آن كس را كه بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سينهاش را آنچنان تنگ مىكند كه گويا مىخواهد به آسمان بالا برود; اين گونه خداوند پليدى را بر افرادى كه ايمان نمىآورند قرار مىدهد!
6|126|و اين راه مستقيم (و سنت جاويدان) پروردگار توست; ما آيات خود را براى كسانى كه پند مىگيرند، بيان كرديم!
6|127|براى آنها (در بهشت) خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود; و او، ولى و ياور آنهاست بخاطر اعمال (نيكى) كه انجام مىدادند.
6|128|در آن روز كه (خدا) همه آنها را جمع و محشور ميسازد، (مىگويد:) اى جمعيت شياطين و جن! شما افراد زيادى از انسانها را گمراه ساختيد! دوستان و پيروان آنها از ميان انسانها مىگويند: سخللّهپروردگارا! هر يك از ما دو گروه ( پيشوايان و پيروانگمراه) از ديگرى استفاده كرديم; (ما به لذات هوس آلود و زودگذر رسيديم; و آنها بر ما حكومت كردند;) و به اجلى كه براى ما مقرر داشته بودى رسيديم.» (خداوند) مىگويد: «آتش جايگاه شماست; جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه خدا بخواهد» پروردگار تو حكيم و داناست.
6|129|ما اينگونه بعضى از ستمگران را به بعضى ديگر وامىگذاريم به سبب اعمالى كه انجام مىدادند.
6|130|(در آن روز به آنها مىگويد:) اى گروه جن و انس! آيا رسولانى از شما به سوى شما نيامدند كه آيات مرا برايتان بازگو مىكردند، و شما را از ملاقات چنين روزى بيم مى دادند؟! آنها مىگويند: «بر ضد خودمان گواهى مىدهيم; (آرى،) ما بد كرديم)» و زندگى (پر زرق و برق) دنيا آنها را فريب داد; و به زيان خود گواهى مىدهند كه كافر بودند!
6|131|اين بخاطر آن است كه پروردگارت هيچگاه (مردم) شهرها و آباديها را بخاطر ستمهايشان در حال غفلت و بىخبرى هلاك نمىكند. (بلكه قبلا رسولانى براى آنها مىفرستد.)
6|132|و براى هر يك (از اين دو دسته)، درجات (و مراتبى) است از آنچه عمل كردند; و پروردگارت از اعمالى كه انجام مىدهند، غافل نيست.
6|133|پروردگارت بىنياز و مهربان است; (پس به كسى ستم نمىكند; بلكه همه، نتيجه اعمال خود را مىگيرند;) اگر بخواهد، همه شما را مىبرد; سپس هر كس را بخواهد جانشين شما مىسازد; همانطور كه شما را از نسل اقوام ديگرى به وجود آورد.
6|134|آنچه به شما وعده داده مىشود، يقينا مىآيد; و شما نمىتوانيد (خدا را) ناتوان سازيد (و از عدالت و كيفر او فرار كنيد)!
6|135|بگو: «اى قوم من! هر كار در قدرت داريد بكنيد! من (هم به وظيفه خود) عمل مىكنم; اما بزودى خواهيد دانست چه كسى سرانجام نيك خواهد داشت (و پيروزى با چه كسى است! اما) به يقين، ظالمان رستگار نخواهند شد!»
6|136|آنها ( مشركان) سهمى از آنچه خداوند از زراعت و چهارپايان آفريده، براى او قرار دادند; (و سهمى براى بتها!) و بگمان خود گفتند: «اين مال خداست! و اين هم مال شركاى ما ( يعنى بتها) است!» آنچه مال شركاى آنها بود، به خدا نمىرسيد; ولى آنچه مال خدا بود، به شركايشان مىرسيد! (آرى، اگر سهم بتها با كمبودى مواجه مىشد، مال خدا را به بتها مىدادند; اما عكس آن را مجاز نمىدانستند!) چه بد حكم مىكنند (كه علاوه بر شرك، حتى خدا را كمتر از بتها مىدانند)!
6|137|همينگونه شركاى آنها ( بتها)، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند; (كودكان خود را قربانى بتها مىكردند، و افتخار مىنمودند!) سرانجام آنها را به هلاكت افكندند; و آيينشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مىخواست، چنين نمىكردند; (زيرا مىتوانست جلو آنان را بگيرد; ولى اجبار سودى ندارد.) بنابر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار (وبه آنها اعتنا مكن)!
6|138|و گفتند: «اين قسمت از چهارپايان و زراعت (كه مخصوص بتهاست، براى همه) ممنوع است; و جز كسانى كه ما بخواهيم -به گمان آنها- نبايد از آن بخورند! و (اينها) چهارپايانى است كه سوارشدن بر آنها (بر ما) حرام شده است!» و (نيز) چهارپايانى (بود) كه (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمىبردند، و به خدا دروغ مىبستند; (و مىگفتند: «اين احكام، همه از ناحيه اوست.») بزودى (خدا) كيفر افتراهاى آنها را مىدهد!
6|139|و گفتند: «آنچه (از بچه) در شكم اين حيوانات است، مخصوص مردان ماست; و بر همسران ما حرام است! اما اگر مرده باشد ( مرده متولد شود)، همگى در آن شريكند.» بزودى (خدا) كيفر اين توصيف (و احكام دروغين) آنها را مىدهد; او حكيم و داناست.
6|140|به يقين آنها كه فرزندان خود را از روى جهل و نادانى كشتند، گرفتار خسران شدند; (زيرا) آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، بر خود تحريم كردند; و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند; و (هرگز) هدايت نيافته بودند.
6|141|اوست كه باغهاى معروش ( باغهايى كه درختانش روى داربستها قرار دارد)، و باغهاى غيرمعروش ( باغهايى كه نياز به داربست ندارد) را آفريد; همچنين نخل و انواع زراعت را، كه از نظر ميوه و طعم با هم متفاوتند; و (نيز) درخت زيتون و انار را، كه از جهتى با هم شبيه، و از جهتى تفاوت دارند; (برگ و ساختمان ظاهريشان شبيه يكديگر است، در حالى كه طعم ميوه آنها متفاوت مىباشد.) از ميوه آن، به هنگامى كه به ثمر مىنشيند، بخوريد! و حق آن را به هنگام درو، بپردازيد! و اسراف نكنيد، كه خداوند مسرفان را دوست ندارد!
6|142|(او كسى است كه) از چهارپايان، براى شما حيوانات باربر، و حيوانات كوچك (براى منافع ديگر) آفريد; از آنچه به شما روزى داده است، بخوريد! و از گامهاى شيطان پيروى ننماييد، كه او دشمن آشكار شماست!
6|143|هشت جفت از چهارپايان (براى شما) آفريد; از ميش دو جفت، و از بز دو جفت; بگو: «آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده، يا مادهها را؟ يا آنچه شكم مادهها در برگرفته؟ اگر راست مىگوييد (و بر تحريم اينها دليلى داريد)، به من خبر دهيد!»
6|144|و از شتر يك جفت، و از گاو هم يك جفت (براى شما آفريد); بگو: «كداميك از اينها را خدا حرام كرده است؟ نرها يا مادهها را؟ يا آنچه را شكم مادهها دربرگرفته؟ يا هنگامى كه خدا شما را به اين موضوع توصيه كرد، شما گواه (بر اين تحريم) بوديد؟! پس چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ مىبندد ، تا مردم را از روى جهل گمراه سازد؟! خداوند هيچ گاه ستمگران را هدايت نمىكند»
6|145|بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هيچ غذاى حرامى نمىيابم; بجز اينكه مردار باشد، يا خونى كه (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوك -كه اينها همه پليدند- يا حيوانى كه به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا ( نام بتها) بر آن برده شده است.» اما كسى كه مضطر (به خوردن اين محرمات) شود، بى آنكه خواهان لذت باشد و يا زياده روى كند (گناهى بر او نيست); زيرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است.
6|146|و بر يهوديان، هر حيوان ناخندار ( حيواناتى كه سم يكپارچه دارند) را حرام كرديم; و از گاو و گوسفند، پيه و چربيشان را بر آنان تحريم نموديم; مگر چربيهايى كه بر پشت آنها قرار دارد، و يا در دو طرف پهلوها، و يا آنها كه با استخوان آميخته است; اين را بخاطر ستمى كه مىكردند به آنها كيفر داديم; و ما راست مىگوييم.
6|147|اگر تو را تكذيب كنند (و اين حقايق را نپذيرند)، به آنها بگو: «پروردگار شما، رحمت گستردهاى دارد; اما مجازات او هماز مجرمان دفع شدنى نيست! (و اگر ادامه دهيد كيفر شما حتمى است)
6|148|بزودى مشركان (براى تبرئه خويش) مىگويند: «اگر خدا مىخواست، نه ما مشرك مىشديم و نه پدران ما; و نه چيزى را تحريم مىكرديم!» كسانى كه پيش از آنها بودند نيز، همين گونه دروغ مىگفتند; و سرانجام (طعم) كيفر ما را چشيدند. بگو: «آيا دليل روشنى (بر اين موضوع) داريد؟ پس آن را به ما نشان دهيد؟ شما فقط از پندارهاى بىاساس پيروى مىكنيد، و تخمينهاى نابجا مىزنيد.»
6|149|بگو: «دليل رسا (و قاطع) براى خداست (دليلى كه براى هيچ كس بهانهاى باقى نمىگذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدايت مىكند. (ولى چون هدايت اجبارى بىثمر است، اين كار را نمىكند.)»
6|150|بگو: «گواهان خود را، كه گواهى مىدهند خداوند اينها را حرام كرده است، بياوريد!» اگر آنها (بدروغ) گواهى دهند، تو با آنان (همصدا نشو! و) گواهى نده! و از هوى و هوس كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند و براى خدا شريك قائلند، پيروى مكن!
6|151|بگو: «بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم: اينكه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نكشيد! ما شما و آنها را روزى مىدهيم; و نزديك كارهاى زشت نرويد، چه آشكار باشد چه پنهان! و انسانى را كه خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانيد! مگر بحق (و از روى استحقاق); اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش كرده، شايد درك كنيد!
6|152|و به مال يتيم، جز به بهترين صورت (و براى اصلاح)، نزديك نشويد، تا به حد رشد خود برسد! و حق پيمانه و وزن را بعدالت ادا كنيد! -هيچ كس را، جز بمقدار تواناييش، تكليف نمىكنيم- و هنگامى كه سخنى مىگوييد، عدالت را رعايت نماييد، حتى اگر در مورد نزديكان (شما) بوده باشد و به پيمان خدا وفا كنيد، اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مىكند، تا متذكر شويد!
6|153|اين راه مستقيم من است، از آن پيروى كنيد! و از راههاى پراكنده (و انحرافى) پيروى نكنيد، كه شما را از طريق حق، دور مىسازد! اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مىكند، شايد پرهيزگارى پيشه كنيد!»
6|154|سپس به موسى كتاب (آسمانى) داديم; (و نعمت خود را) بر آنها كه نيكوكار بودند، كامل كرديم; و همه چيز را (كه مورد نياز آنها بود، درآن) روشن ساختيم; كتابى كه مايه هدايت و رحمت بود; شايد به لقاى پروردگارشان (و روز رستاخيز)، ايمان بياورند!
6|155|و اين كتابى است پر بركت، كه ما (بر تو) نازل كرديم; از آن پيروى كنيد،و پرهيزگارى پيشه نمائيد، باشد كه مورد رحمت (خدا) قرار گيريد!
6|156|(ما اين كتاب را با اين امتيازات نازل كرديم) تا نگوييد: «كتاب آسمانى تنها بر دو طايفه پيش از ما ( يهود و نصارى) نازل شده بود; و ما از بحث و بررسى آنها بى خبر بوديم»!
6|157|يا نگوييد: «اگر كتاب آسمانى بر ما نازل مىشد، از آنها هدايت يافتهتر بوديم»! اينك آيات و دلايل روشن از جانب پروردگارتان، و هدايت و رحمت براى شما آمد! پس، چه كسى ستمكارتر است از كسى كه آيات خدا را تكذيب كرده، و از آن روى گردانده است؟! اما بزودى كسانى را كه از آيات ما روى مىگردانند، بخاطر همين اعراض بىدليلشان، مجازات شديد خواهيم كرد!
6|158|آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان (مرگ) به سراغشان آيند، يا خداوند (خودش) به سوى آنها بيايد، يا بعضى از آيات پروردگارت (و نشانههاى رستاخيز)؟! اما آن روز كه بعضى از آيات پروردگارت تحقق پذيرد، ايمانآوردن افرادى كه قبلا ايمان نياوردهاند، يا در ايمانشان عمل نيكى انجام ندادهاند، سودى به حالشان نخواهد داشت! بگو: «(اكنون كه شما چنين انتظارات نادرستى داريد،) انتظار بكشيد ما هم انتظار (كيفر شما را) مىكشيم!»
6|159|كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند، و به دستههاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطهاى با آنها ندارى! سر و كار آنها تنها با خداست; سپس خدا آنها را از آنچه انجام مىدادند، با خبر مىكند.
6|160|هر كس كار نيكى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر كس كار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، كيفر نخواهد ديد; و ستمى بر آنها نخواهد شد.
6|161|بگو: «پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده; آيينى پابرجا (و ضامن سعادت دين و دنيا); آيين ابراهيم; كه از آيينهاى خرافى روى برگرداند; و از مشركان نبود.»
6|162|بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است.
6|163|همتايى براى او نيست; و به همين مامور شدهام; و من نخستين مسلمانم!»
6|164|بگو: «آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، در حالى كه او پروردگار همه چيز است؟! هيچ كس، عمل (بدى) جز به زيان خودش، انجام نمىدهد; و هيچ گنهكارى گناه ديگرى را متحمل نمىشود; سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است; و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتيد، خبر خواهد داد.
6|165|و او كسى است كه شما را جانشينان (و نمايندگان) خود در زمين ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد، تا شما را به وسيله آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد; به يقين پروردگار تو سريع العقاب و آمرزنده مهربان است. (كيفر كسانى را كه از بوته امتحان نادرست درآيند، زود مىدهد; و نسبت به حق پويان مهربان است.)
7|1|المص
7|2|اين كتابى است كه بر تو نازل شده; و نبايد از ناحيه آن، ناراحتى در سينه داشته باشى! تا به وسيله آن، (مردم را از عواقب سوء عقايد و اعمال نادرستشان) بيم دهى; و تذكرى است براى مؤمنان.
7|3|از چيزى كه از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده، پيروى كنيد! و از اوليا و معبودهاى ديگر جز او، پيروى نكنيد! اما كمتر متذكر مىشويد!
7|4|چه بسيار شهرها و آباديها كه آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاك كرديم!و عذاب ما شبهنگام، يا در روز هنگامى كه استراحت كرده بودند، به سراغشان آمد.
7|5|و در آن موقع كه عذاب ما به سراغ آنها آمد، سخنى نداشتند جز اينكه گفتند:«ما ظالم بوديم! سذللّه (ولى اين اعتراف به گناه، ديگر دير شده بود; و سودى به حالشان نداشت.)
7|6|به يقين، (هم) از كسانى كه پيامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهيم كرد; (و هم) از پيامبران سؤال مىكنيم!
7|7|و مسلما (اعمالشان را) با علم (خود) براى آنان شرح خواهيم داد; و ما هرگز غايب نبوديم (بلكه همه جا حاضر و ناظر اعمال بندگان هستيم)!
7|8|وزن كردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است! كسانى كه ميزانهاى (عمل) آنها سنگين است، همان رستگارانند!
7|9|و كسانى كه ميزانهاى (عمل) آنها سبك است، افرادى هستند كه سرمايه وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمى كه نسبت به آيات ما مىكردند، از دست دادهاند.
7|10|ما تسلط و مالكيت و حكومت بر زمين را براى شما قرار داديم; و انواع وسايل زندگى را براى شما فراهم ساختيم; اما كمتر شكرگزارى مىكنيد!
7|11|ما شما را آفريديم; سپس صورت بندى كرديم; بعد به فرشتگان گفتيم: «براى آدم خضوع كنيد! » آنها همه سجده كردند; جز ابليس كه از سجدهكنندگان نبود.
7|12|(خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟» گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل!»
7|13|گفت: «از آن (مقام و مرتبهات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى!
7|14|گفت: «مرا تا روزى كه (مردم) برانگيخته مىشوند مهلت ده (و زنده بگذار!)»
7|15|فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى!»
7|16|گفت: «اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مى كنم!
7|17|سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مىروم; و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهى يافت!»
7|18|فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بيرون رو! و سوگند ياد مىكنم كه هر كس از آنها از تو پيروى كند، جهنم را از شما همگى پر مىكنم!
7|19|و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساكن شويد! و از هر جا كه خواستيد، بخوريد! اما به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود!»
7|20|سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد; و گفت: سخللّهپروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر بخاطر اينكه (اگر از آن بخوريد،) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند!»
7|21|و براى آنها سوگند ياد كرد كه من براى شما از خيرخواهانم.
7|22|و به اين ترتيب، آنها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، اندامشان ( عورتشان) بر آنها آشكار شد; و شروع كردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد كه: «آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! ونگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است؟!»
7|23|گفتند: «پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى، از زيانكاران خواهيم بود!»
7|24|فرمود: «(از مقام خويش،) فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما نسبت به بعض ديگر، دشمن خواهيد بود! (شيطان دشمن شماست، و شما دشمن او!) و براى شما در زمين، قرارگاه و وسيله بهرهگيرى تا زمان معينى خواهد بود.»
7|25|فرمود: «در آن ( زمين) زنده مىشويد; و در آن مىميريد; و (در رستاخيز) از آن خارج خواهيد شد.»
7|26|اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما را مىپوشاند و مايه زينت شماست; اما لباس پرهيزگارى بهتر است! اينها (همه) از آيات خداست، تا متذكر (نعمتهاى او) شوند!
7|27|اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اينكه او و همكارانش شما را مىبينند از جايى كه شما آنها را نمىبينيد; (اما بدانيد) ما شياطين را اولياى كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند!
7|28|و هنگامى كه كار زشتى انجام مىدهند مىگويند: «پدران خود را بر اين عمل يافتيم; و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به كار زشت فرمان نمىدهد! آيا چيزى به خدا نسبت مىدهيد كه نمىدانيد؟!»
7|29|بگو: «پروردگارم امر به عدالت كرده است; و توجه خويش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او كنيد! و او را بخوانيد، در حالى كه دين (خود) را براى او خالص گردانيد! (و بدانيد) همان گونه كه در آغاز شما را آفريد، (بار ديگر در رستاخيز) بازمىگرديد!
7|30|جمعى را هدايت كرده; و جمعى (كه شايستگى نداشتهاند،) گمراهى بر آنها مسلم شده است. آنها (كسانى هستند كه) شياطين را به جاى خداوند، اولياى خود انتخاب كردند; و گمان مىكنند هدايت يافتهاند!
7|31|اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد! و (از نعمتهاى الهى) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمىدارد!
7|32|بگو: «چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است؟!» بگو: «اينها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آوردهاند; (اگر چه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند; ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود.» اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مىدهيم!
7|33|بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان، حرام كرده است; و (همچنين) گناه و ستم بناحق را; و اينكه چيزى را كه خداوند دليلى براى آن نازل نكرده، شريك او قرار دهيد; و به خدا مطلبى نسبت دهيد كه نمىدانيد.»
7|34|براى هر قوم و جمعيتى، زمان و سرآمد (معينى) است; و هنگامى كه سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتى از آن تاخير مىكنند، و نه بر آن پيشى مىگيرند.
7|35|اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بيايند كه آيات مرا براى شما بازگو كنند، (از آنها پيروى كنيد;) كسانى كه پرهيزگارى پيشه كنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خويش و ديگران بكوشند)، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناك مى شوند.
7|36|و آنها كه آيات ما را تكذيب كنند، و در برابر آن تكبر ورزند، اهل دوزخند; جاودانه در آن خواهند ماند.
7|37|چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدا دروغ مىبندند، يا آيات او را تكذيب مى كنند؟! آنها نصيبشان را از آنچه مقدر شده (از نعمتها و مواهب اين جهان) مىبرند; تا زمانى كه فرستادگان ما (فرشتگان قبض ارواح) به سراغشان روند و جانشان را بگيرند; از آنها مىپرسند: «كجايند معبودهايى كه غير از خدا مىخوانديد؟! (چرا به يارى شما نمىآيند؟!)» مىگويند: «آنها (همه) گم شدند (و از ما دور گشتند!)» و بر ضد خود گواهى مىدهند كه كافر بودند!
7|38|(خداوند به آنها) مىگويد: «در صف گروههاى مشابه خود از جن و انس در آتش وارد شويد!» هر زمان كه گروهى وارد مىشوند، گروه ديگر را لعن مىكنند; تا همگى با ذلت در آن قرار گيرند. (در اين هنگام) گروه پيروان درباره پيشوايان خود مىگويند: «خداوندا! اينها بودند كه ما را گمراه ساختند; پس كيفر آنها را از آتش دو برابر كن! (كيفرى براى گمراهيشان، و كيفرى بخاطر گمراه ساختن ما.)» مىفرمايد: «براى هر كدام (از شما) عذاب مضاعف است; ولى نمىدانيد! (چرا كه پيروان اگر گرد پيشوايان گمراه را نگرفته بودند، قدرتى بر اغواى مردم نداشتند.)»
7|39|و پيشوايان آنها به پيروان خود مىگويند: «شما امتيازى بر ما نداشتيد; پس بچشيد عذاب (الهى) را در برابر آنچه انجام مىداديد!
7|40|كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، و در برابر آن تكبر ورزيدند، (هرگز) درهاى آسمان به رويشان گشوده نمىشود; و (هيچ گاه) داخل بهشت نخواهند شد مگر اينكه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! اين گونه، گنهكاران را جزا مىدهيم!
7|41|براى آنها بسترى از (آتش) دوزخ، و روى آنها پوششهايى (از آن) است; و اينچنين ظالمان را جزا ميدهيم!
7|42|و كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند -البته هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمىكنيم- آنها اهل بهشتند; و جاودانه در آن خواهند ماند.
7|43|و آنچه در دلها از كينه و حسد دارند، برمىكنيم (تا در صفا و صميميت با هم زندگى كنند); و از زير (قصرها و درختان) آنها، نهرها جريان دارد; مىگويند: «ستايش مخصوص خداوندى است كه ما را به اين (همه نعمتها) رهنمون شد; و اگر خدا ما را هدايت نكرده بود، ما (به اينها) راه نمىيافتيم! مسلما فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند!» و (در اين هنگام) به آنان ندا داده مىشود كه: «اين بهشت را در برابر اعمالى كه انجام مىداديد، به ارث برديد!»
7|44|و بهشتيان دوزخيان را صدا مىزنند كه: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق يافتيم; آيا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق يافتيد؟!» در اين هنگام، ندادهندهاىدر ميان آنها ندا مىدهد كه: «لعنت خدا بر ستمگران باد!
7|45|همانها كه (مردم را) از راه خدا بازمىدارند، و (با القاى شبهات) مىخواهند آن را كج و معوج نشان دهند; و آنها به آخرت كافرند!»
7|46|و در ميان آن دو ( بهشتيان و دوزخيان)، حجابى است; و بر «اعراف» مردانى هستند كه هر يك از آن دو را از چهرهشان مىشناسند; و به بهشتيان صدا مىزنند كه: «درود بر شما باد!» اما داخل بهشت نمىشوند، در حالى كه اميد آن را دارند.
7|47|و هنگامى كه چشمشان به دوزخيان مىافتد مىگويند: «پروردگارا! ما را با گروه ستمگران قرار مده!»
7|48|و اصحاب اعراف، مردانى (از دوزخيان را) كه از سيمايشان آنها را مىشناسند، صدا مىزنند و مىگويند: «(ديديد كه) گردآورى شما (از مال و ثروت و آن و فرزند) و تكبرهاى شما، به حالتان سودى نداد!»
7|49|آيا اينها ( اين واماندگان بر اعراف) همانان نيستند كه سوگند ياد كرديد رحمت خدا هرگز شامل حالشان نخواهد شد؟! (ولى خداوند بخاطر ايمان و بعضى اعمال خيرشان، آنها را بخشيد; هم اكنون به آنها گفته مىشود:) داخل بهشت شويد، كه نه ترسى داريد و نه غمناك مىشويد!
7|50|و دوزخيان، بهشتيان را صدا مىزنند كه: «(محبت كنيد) و مقدارى آب، يا از آنچه خدا به شما روزى داده، به ما ببخشيد!» آنها (در پاسخ) مىگويند: «خداوند اينها را بر كافران حرام كرده است!»
7|51|همانها كه دين و آيين خود را سرگرمى و بازيچه گرفتند; و زندگى دنيا آنان را مغرور ساخت; امروز ما آنها را فراموش مىكنيم، همان گونه كه لقاى چنين روزى را فراموش كردند و آيات ما را انكار نمودند.
7|52|ما كتابى براى آنها آورديم كه (اسرار و رموز) آن را با آگاهى شرح داديم; (كتابى) كه مايه هدايت و رحمت براى جمعيتى است كه ايمان مىآورند.
7|53|آيا آنها جز انتظار تاويل آيات (و فرا رسيدن تهديدهاى الهى) دارند؟ آن روز كه تاويل آنها فرا رسد، (كار از كار گذشته، و پشيمانى سودى ندارد; و) كسانى كه قبلا آن را فراموش كرده بودند مىگويند: «فرستادگان پروردگار ما، حق را آوردند; آيا (امروز) شفيعانى براى ما وجود دارند كه براى ما شفاعت كنند؟ يا (به ما اجازه داده شود به دنيا) بازگرديم، و اعمالى غير از آنچه انجام مىداديم، انجام دهيم؟!» (ولى) آنها سرمايه وجود خود را از دست دادهاند; و معبودهايى را كه به دروغ ساخته بودند، همگى از نظرشان :گم مىشوند. (نه راه بازگشتى دارند، و نه شفيعانى!)
7|54|پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز ( شش دوران) آفريد; سپس به تدبير جهان هستى پرداخت; با (پرده تاريك) شب، روز را مى پوشاند; و شب به دنبال روز، به سرعت در حركت است; و خورشيد و ماه و ستارگان را آفريد، كه مسخر فرمان او هستند. آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست! پر بركت (و زوالناپذير) است خداوندى كه پروردگار جهانيان است!
7|55|پروردگار خود را (آشكارا) از روى تضرع، و در پنهانى، بخوانيد! (و از تجاوز، دست برداريد كه) او متجاوزان را دوست نمىدارد!
7|56|و در زمين پس از اصلاح آن فساد نكنيد، و او را با بيم و اميد بخوانيد! (بيم از مسؤوليتها، و اميد به رحمتش. و نيكى كنيد) زيرا رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است!
7|57|او كسى است كه بادها را بشارت دهنده در پيشاپيش (باران) رحمتش مىفرستد; تا ابرهاى سنگينبار را (بر دوش) كشند; (سپس) ما آنها را به سوى زمينهاى مرده مىفرستيم; و به وسيله آنها، آب (حياتبخش) را نازل مىكنيم; و با آن، از هرگونه ميوهاى (از خاك تيره) بيرون مىآوريم; اين گونه (كه زمينهاى مرده را زنده كرديم،) مردگان را (نيز در قيامت) زنده مىكنيم، شايد (با توجه به اين مثال) متذكر شويد!
7|58|سرزمين پاكيزه 0و شيرين)، گياهش به فرمان پروردگار مىرويد; اما سرزمينهاى بد طينت (و شورهزار)، جز گياه ناچيز و بىارزش، از آن نمىرويد; اين گونه آيات (خود) را براى آنها كه شكرگزارند، بيان مىكنيم!
7|59|ما نوح را به سوى قومش فرستاديم; او به آنان گفت: «اى قوم من! (تنها) خداوند يگانه را پرستش كنيد، كه معبودى جز او براى شما نيست! (و اگر غير او را عبادت كنيد،) من بر شما از عذاب روز بزرگى مىترسم!»
7|60|(ولى) اشراف قومش به او گفتند: «ما تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم!»
7|61|گفت: «اى قوم من! هيچ گونه گمراهى در من نيست; ولى من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانيانم!
7|62|رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىكنم; و خيرخواه شما هستم; و از خداوند چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد.
7|63|آيا تعجب كردهايد كه دستور آگاه كننده پروردگارتان به وسيله مردى از ميان شما به شما برسد، تا (از عواقب اعمال خلاف) بيمتان دهد، و (در پرتو اين دستور،) پرهيزگارى پيشه كنيد و شايد مشمول رحمت (الهى) گرديد؟!
7|64|اما سرانجام او را تكذيب كردند; و ما او و كسانى را كه با وى در كشتى بودند، رهايى بخشيديم; و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، غرق كرديم; چه اينكه آنها گروهى نابينا (و كوردل) بودند.
7|65|و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستاديم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را پرستش كنيد، كه جز او معبودى براى شما نيست! آيا پرهيزگارى پيشه نمىكنيد؟!»
7|66|اشراف كافر قوم او گفتند: «ما تو را در سفاهت (و نادانى و سبك مغزى) مىبينيم، و ما مسلما تو را از دروغگويان مىدانيم!»
7|67|گرفت: «اى قوم من! هيچ گونه سفاهتى در من نيست; ولى فرستادهاى از طرف پروردگار جهانيانم.
7|68|رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىكنم; و من خيرخواه امينى براى شما هستم.
7|69|آيا تعجب كردهايد كه دستور آگاه كننده پروردگارتان به وسيله مردى از ميان شما به شما برسد تا (از مجازات الهى) بيمتان دهد؟! و به ياد آوريد هنگامى كه شما را جانشينان قوم نوح قرار داد; و شما را از جهت خلقت (جسمانى) گسترش (و قدرت) داد; پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد، شايد رستگار شويد!»
7|70|گفتند: «آيا به سراغ ما آمدهاى كه تنها خداى يگانه را بپرستيم، و آنچه را پدران ما مىپرستند، رها كنيم؟! پس اگر راست مىگوئى آنچه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مىدهى، بياور»!
7|71|گفت: «پليدى و غضب پروردگارتان، شما را فرا گرفته است! آيا با من در مورد نامهايى مجادله مىكنيد كه شما و پدرانتان 0بعنوان معبود و خدا، بر بتها) گذاردهايد، در حالى كه خداوند هيچ دليلى درباره آن نازل نكرده است؟! پس شما منتظر باشيد، من هم با شما انتظار مىكشم! (شما انتظار شكست من، و من انتظار عذاب الهى براى شما!)»
7|72|سرانجام، او و كسانى را كه با او بودند، برحمت خود نجات بخشيديم; و ريشه كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند و ايمان نياوردند، قطع كرديم!
7|73|و به سوى (قوم) ثمود، برادرشان صالح را (فرستاديم); گفت: «اى قوم من! (تنها) خدا را بپرستيد، كه جز او، معبودى براى شما نيست! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده: اين «ناقه» الهى براى شما معجزهاى است; او را به حال خود واگذاريد كه در زمين خدا (از علفهاى بيابان) بخورد! و آن را آزار نرسانيد، كه عذاب دردناكى شما را خواهد گرفت!
7|74|و به خاطر بياوريد كه شما را جانشينان قوم «عاد» قرار داد، و در زمين مستقر ساخت، كه در دشتهايش، قصرها براى خود بنا مىكنيد; و در كوهها، براى خود خانهها مى تراشيد! بنابر اين، نعمتهاى خدا را متذكر شويد! و در زمين، به فساد نكوشيد!»
7|75|(ولى) اشراف متكبر قوم او، به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند، گفتند: «آيا (براستى) شما يقين داريد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟!» آنها گفتند: «ما به آنچه او بدان ماموريت يافته، ايمان آوردهايم.»
7|76|متكبران گفتند: «(ولى) ما به آنچه شما به آن ايمان آوردهايد، كافريم!»
7|77|سپس «ناقه» را پى كردند، و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند; و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستى، آنچه ما را با آن تهديد مىكنى، بياور!»
7|78|سرانجام زمين لرزه آنها را فرا گرفت; و صبحگاهان، (تنها) جسم بىجانشان در خانههاشان باقى مانده بود.
7|79|(صالح) از آنها روى برتافت; و گفت: «اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و شرط خيرخواهى را انجام دادم، ولى (چه كنم كه) شما خيرخواهان را دوست نداريد!»
7|80|و (به خاطر آوريد) لوط را، هنگامى كه به قوم خود گفت: «آيا عمل بسيار زشتى را انجام مىدهيد كه هيچيك از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟!
7|81|آيا شما از روى شهوت به سراغ مردان مىرويد، نه زنان؟! شما گروه اسرافكار (و منحرفى) هستيد!
7|82|ولى پاسخ قومش چيزى جز اين نبود كه گفتند: «اينها را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها مردمى هستند كه پاكدامنى را مىطلبند (و با ما همصدا نيستند!)»
7|83|(چون كار به اينجا رسيد،) ما او و خاندانش را رهايى بخشيديم; جز همسرش، كه از بازماندگان (در شهر) بود.
7|84|و (سپس چنان) بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم; (كه آنها را در هم كوبيد و نابود ساخت.) پس بنگر سرانجام كار مجرمان چه شد!
7|85|و به سوى مدين، برادرشان شعيب را (فرستاديم); گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد، كه جز او معبودى نداريد! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است; بنابر اين، حق پيمانه و وزن را ادا كنيد! و از اموال مردم چيزى نكاهيد! و در روى زمين، بعد از آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبياء) اصلاح شده است، فساد نكنيد! اين براى شما بهتر است اگر با ايمان هستيد!
7|86|و بر سر هر راه ننشينيد كه (مردم با ايمان را) تهديد كنيد و مؤمنان را از راه خدا باز داريد، و با (القاى شبهات،) آن را كج و معوج نشان دهيد! و به خاطر بياوريد زمانى را كه اندك بوديد، و او شما را فزونى داد! و بنگريد سرانجام مفسدان چگونه بود!
7|87|و اگر گروهى از شما به آنچه من به آن فرستاده شدهام ايمان آوردهاند، و گروهى ايمان نياوردهاند، صبر كنيد تا خداوند ميان ما داورى كند، كه او بهترين داوران است!
7|88|اشراف زورمند و متكبر از قوم او گفتند: «اى شعيب! به يقين، تو و كسانى را كه به تو ايمان آوردهاند، از شهر و ديار خود بيرون خواهيم كرد، يا به آيين ما بازگرديد!» كفت: «آيا (مىخواهيد ما را بازگردانيد) اگر چه مايل نباشيم؟!
7|89|اگر ما به آيين شما بازگرديم، بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده، به خدا دروغ بستهايم; و شايسته نيست كه ما به آن بازگرديم مگر اينكه خدايى كه پروردگار ماست بخواهد; علم پروردگار ما، به همه چيز احاطه دارد. تنها بر خدا توكل كردهايم. پروردگارا! ميان ما و قوم ما بحق داورى كن، كه تو بهترين داورانى!»
7|90|اشراف زورمند از قوم او كه كافر شده بودند گفتند: «اگر از شعيب پيروى كنيد، شما هم زيانكار خواهيد شد!»
7|91|سپس زمين لرزه آنها را فرا گرفت; و صبحگاهان بصورت اجسادى بىجان در خانههاشان مانده بودند.
7|92|آنها كه شعيب را تكذيب كردند، (آنچنان نابود شدند كه) گويا هرگز در آن (خانهها) سكونت نداشتند! آنها كه شعيب را تكذيب كردند، زيانكار بودند!
7|93|سپس از آنان روى برتافت و گفت: «اى قوم من! من رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و براى شما خيرخواهى نمودم; با اين حال، چگونه بر حال قوم بىايمان تاسف بخورم؟!»
7|94|و ما در هيچ شهر و آبادى پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه اهل آن را به ناراحتيها و خسارتها گرفتار ساختيم; شايد (به خود آيند، و به سوى خدا) بازگردند و تضرع كنند!
7|95|سپس (هنگامى كه اين هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نيكى (و فراوانى نعمت و رفاه) را به جاى بدى (و ناراحتى و گرفتارى) قرار داديم; آنچنان كه فزونى گرفتند، (و همهگونه نعمت و بركت يافتند، و مغرور شدند،) و گفتند: «(تنها ما نبوديم كه گرفتار اين مشكلات شديم;) به پدران ما نيز ناراحتيهاى جسمى و مالى رسيد.» چون چنين شد، آنها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتيم (و مجازات كرديم)، در حالى كه نمىفهميدند.
7|96|و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم; ولى (آنها حق را) تكذيب كردند; ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
7|97|آيا اهل اين آباديها، از اين ايمنند كه عذاب ما شبانه به سراغ آنها بيايد در حالى كه در خواب باشند؟!
7|98|آيا اهل اين آباديها، از اين ايمنند كه عذاب ما هنگام روز به سراغشان بيايد در حالى كه سرگرم بازى هستند؟!
7|99|آيا آنها خود را از مكر الهى در امان مىدانند؟! در حالى كه جز زيانكاران، خود را از مكر (و مجازات) خدا ايمن نمىدانند!
7|100|آيا كسانى كه وارث روى زمين بعد از صاحبان آن مىشوند، عبرت نمىگيرند كه اگر بخواهيم، آنها را نيز به گناهانشان هلاك مىكنيم، و بر دلهايشان مهر مىنهيم تا (صداى حق را) نشنوند؟!
7|101|اينها، شهرها و آباديهايى است كه قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مىدهيم; پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند; (ولى آنها چنان لجوج بودند كه) به آنچه قبلا تكذيب كرده بودند، ايمان نمىآوردند! اينگونه خداوند بر دلهاى كافران مهر مىنهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخيصشان را سلب مىكند)!
7|102|و بيشتر آنها را بر سر پيمان خود نيافتيم; (بلكه) اكثر آنها را فاسق و گنهكار يافتيم!
7|103|سپس بدنبال آنها ( پيامبران پيشين) موسى را با آيات خويش به سوى فرعون و اطرافيان او فرستاديم; اما آنها (با عدم پذيرش)، به آن (آيات) ظلم كردند. ببين عاقبت مفسدان چگونه بود!
7|104|و موسى گفت: «اى فرعون! من فرستادهاى از سوى پروردگار جهانيانم.
7|105|سزاوار است كه بر خدا جز حق نگويم. من دليل روشنى از پروردگارتان براى شما آوردهام; پس بنى اسرائيل را با من بفرست!»
7|106|(فرعون) گفت: «اگر نشانهاى آوردهاى، نشان بده اگر از راستگويانى!»
7|107|(موسى) عصاى خود را افكند; ناگهان اژدهاى آشكارى شد!
7|108|و دست خود را (از گريبان) بيرون آورد; سفيد (و درخشان) براى بينندگان بود!
7|109|اطرافيان فرعون گفتند: «بىشك، اين ساحرى ماهر و دانا است!
7|110|مىخواهد شما را از سرزمينتان بيرون كند; (نظر شما چيست، و) در برابر او چه دستورى داريد؟»
7|111|(سپس به فرعون) گفتند: «(كار) او و برادرش را به تاخير انداز، و جمعآورىكنندگان را به همه شهرها بفرست...
7|112|تا هر ساحر دانا (و كارآزمودهاى) را به خدمت تو بياورند!»
7|113|ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: «آيا اگر ما پيروز گرديم، اجر و پاداش مهمى خواهيم داشت؟ !»
7|114|گفت: «آرى، و شما از مقربان خواهيد بود!»
7|115|(روز مبارزه فرا رسيد. ساحران) گفتند: «اى موسى! يا تو (وسايل سحرت را) بيفكن، يا ما مىافكنيم!»
7|116|گفت: «شما بيفكنيد!» و هنگامى (كه وسايل سحر خود را) افكندند، مردم را چشمبندى كردند و ترساندند; و سحر عظيمى پديد آوردند.
7|117|(ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن!» ناگهان (بصورت مار عظيمى در آمد كه) وسايل دروغين آنها را بسرعت برمىگرفت.
7|118|(در اين هنگام،) حق آشكار شد; و آنچه آنها ساخته بودند، باطل گشت.
7|119|و در آنجا (همگى) مغلوب شدند; و خوار و كوچك گشتند.
7|120|و ساحران (بىاختيار) به سجده افتادند.
7|121|و گفتند: «ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم;
7|122|پروردگار موسى و هارون!»
7|123|فرعون گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟! حتما اين نيرنگ و توطئهاى است كه در اين شهر (و ديار) چيدهايد، تا اهلش را از آن بيرون كنيد; ولى بزودى خواهيد دانست!
7|124|سوگند مىخورم كه دستها و پاهاى شما را بطور مخالف ( دست راست با پاى چپ، يا دست چپ با پاى راست) قطع مىكنم; سپس همگى را به دار مىآويزم!
7|125|(ساحران) گفتند: «(مهم نيست،) ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم!
7|126|انتقام تو از ما، تنها بخاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش -هنگامى كه به سراغ ما آمد- ايمان آورديم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ريز! (و آخرين درجه شكيبائى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بميران!»
7|127|و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آيا موسى و قومش را رها مىكنى كه در زمين فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودى پسرانشان را مىكشيم، و دخترانشان را زنده نگه مىداريم (تا به ما خدمت كنند); و ما بر آنها كاملا مسلطيم!»
7|128|موسى به قوم خود گفت: «از خدا يارى جوييد، و استقامت پيشه كنيد، كه زمين از آن خداست، و آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، واگذار مىكند; و سرانجام (نيك) براى پرهيزكاران است!»
7|129|گفتند: «پيش از آنكه به سوى ما بيايى آزار ديديم، (هم اكنون) پس از آمدنت نيز آزار مىبينيم! (كى اين آزارها سر خواهد آمد؟)» گفت: «اميد است پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند، و شما را در زمين جانشين (آنها) سازد، و بنگرد چگونه عمل مىكنيد!»
7|130|و ما نزديكان فرعون (و قوم او) را به خشكسالى و كمبود ميوهها گرفتار كرديم، شايد متذكر گردند!
7|131|(اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلكه) هنگامى كه نيكى (و نعمت) به آنها مىرسيد، مىگفتند: سخللّهبخاطر خود ماست.» ولى موقعى كه بدى (و بلا) به آنها مىرسيد، مىگفتند: «از شومى موسى و كسان اوست»! آگاه باشيد سرچشمه همه اينها، نزد خداست; ولى بيشتر آنها نمىدانند!
7|132|و گفتند: «هر زمان نشانه و معجزهاى براى ما بياورى كه سحرمان كنى، ما به تو ايمان نمىآوريم!»
7|133|سپس (بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل كرديم:) طوفان و ملخ و آفت گياهى و قورباغهها و خون را -كه نشانههايى از هم جدا بودند- بر آنها فرستاديم; (ولى باز بيدار نشدند، و) تكبر ورزيدند، و جمعيت گنهكارى بودند!
7|134|هنگامى كه بلا بر آنها مسلط مىشد، مىگفتند: «اى موسى! از خدايت براى ما بخواه به عهدى كه با تو كرده، رفتار كند! اگر اين بلا را از ما مرتفع سازى، قطعا به تو ايمان مىآوريم، وبنى اسرائيل را با تو خواهيم فرستاد!»
7|135|اما هنگامى كه بلا را، پس از مدت معينى كه به آن مىرسيدند، از آنها برمىداشتيم، پيمان خويش را مىشكستند!
7|136|سرانجام از آنها انتقام گرفتيم، و آنان را در دريا غرق كرديم; زيرا آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند.
7|137|و مشرقها و مغربهاى پر بركت زمين را به آن قوم به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار كرديم; و وعده نيك پروردگارت بر بنى اسرائيل، بخاطر صبر و استقامتى كه به خرج دادند، تحقق يافت; و آنچه فرعون و فرعونيان (از كاخهاى مجلل) مىساختند، و آنچه از باغهاى داربستدار فراهم ساخته بودند، در هم كوبيديم!
7|138|و بنى اسرائيل را (سالم) از دريا عبور داديم; (ناگاه) در راه خود به گروهى رسيدند كه اطراف بتهايشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در اين هنگام، بنى اسرائيل) به موسى گفتند: سخللّهتو هم براى ما معبودى قرار ده، همانگونه كه آنها معبودان (و خدايانى) دارند!» گفت: سخللّهشما جمعيتى جاهل و نادان هستيد!
7|139|اينها (را كه مىبينيد)، سرانجام كارشان نابودى است; و آنچه انجام مىدهند، باطل (و بيهوده) است.
7|140|(سپس) گفت: «آيا غير از خداوند، مبعودى براى شما بطلبم؟! خدايى كه شما را بر جهانيان (و مردم عصرتان) برترى داد!»
7|141|(به خاطر بياوريد) زمانى را كه از (چنگال) فرعونيان نجاتتان بخشيديم! آنها كه پيوسته شما را شكنجه مىدادند، پسرانتان را مىكشتند، و زنانتان را (براى خدمتگارى) زنده مىگذاشتند; و در اين، آزمايش بزرگى از سوى خدا براى شما بود.
7|142|و ما با موسى، سى شب وعده گذاشتيم; سپس آن را با ده شب (ديگر) تكميل نموديم; به اين ترتيب، ميعاد پروردگارش (با او)، چهل شب تمام شد. و موسى به برادرش هارون «جانشين من در ميان قومم باش. و (آنها) را اصلاح كن! و از روش مفسدان، پيروى منما!»
7|143|و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى ديد!» اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را همسان خاك قرار داد; و موسى مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض «خداوندا! منزهى تو (از اينكه با چشم تو را ببينم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستين مؤمنانم!»
7|144|(خداوند) فرمود: «اى موسى! من تو را با رسالتهاى خويش، و با سخنگفتنم (با تو)، بر مردم برترى دادم و برگزيدم; پس آنچه را به تو دادهام بگير و از شكرگزاران باش!»
7|145|و براى او در الواح اندرزى از هر موضوعى نوشتيم; و بيانى از هر چيز كرديم -«پس آن را با جديت بگير! و به قوم خود بگو: به نيكوترين آنها عمل كنند! (و آنها كه به مخالفت برخيزند، كيفرشان دوزخ است;) و بزودى جايگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد!»
7|146|بزودى كسانى را كه در روى زمين بناحق تكبر مىورزند، از (ايمان به) آيات خود، منصرف مىسازم! آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانهاى را ببينند، به آن ايمان نمىآورند; اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمىكنند; و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مىكنند! (همه اينها) بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند!
7|147|و كسانى كه آيات، و ديدار رستاخيز را تكذيب (و انكار) كنند، اعمالشان نابود مى گردد; آيا جز آنچه را عمل مىكردند پاداش داده مىشوند؟!
7|148|قوم موسى بعد (از رفتن) او (به ميعادگاه خدا)، از زيورهاى خود گوسالهاى ساختند; جسد بىجانى كه صداى گوساله داشت! آيا آنها نمىديدند كه با آنان سخن نمىگويد، و به راه (راست) هدايتشان نمىكند؟! آن را (خداى خود) انتخاب كردند، و ظالم بودند!
7|149|و هنگامى كه حقيقت به دستشان افتاد، و ديدند گمراه شدهاند، گفتند: «اگر پروردگارمان به ما رحم نكند، و ما را نيامرزد، بطور قطع از زيانكاران خواهيم بود!»
7|150|و هنگامى كه موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشينانى برايم بوديد (و آيين مرا ضايع كرديد)! آيا درمورد فرمان پروردگارتان (و تمديد مدت ميعاد او)، عجله نموديد (و زود قضاوت كرديد؟!)» سپس الواح را افكند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانيت) به سوى خود كشيد; او گفت: «فرزند مادرم! اين گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند; و نزديك بود مرا بكشند، پس كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند و مرا با گروه ستمكاران قرار مده!»
7|151|(موسى) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بيامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترين مهربانانى!»
7|152|كسانى كه گوساله را (معبود خود) قرار دادند، بزودى خشم پروردگارشان، و ذلت در زندگى دنيا به آنها مىرسد; و اينچنين، كسانى را كه (بر خدا) افترا مىبندند، كيفر مى دهيم!
7|153|و آنها كه گناه كردند، و بعد از آن توبه نمودند و ايمان آوردند، (اميد عفو او را دارند; زيرا) پروردگار تو، در پى اين كار، آمرزنده و مهربان است.
7|154|هنگامى كه خشم موسى فرو نشست; الواح (تورات) را برگرفت; و در نوشتههاى آن، هدايت و رحمت براى كسانى بود كه از پروردگار خويش مىترسند (و از مخالفت فرمانش بيم دارند).
7|155|موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد; و هنگامى كه زمينلرزه آنها را فرا گرفت (و هلاك شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، مى توانستى آنها و مرا پيش از اين نيز هلاك كنى! آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام دادهاند، (مجازات و) هلاك مىكنى؟! اين، جز آزمايش تو، چيز ديگر نيست; كه هر كس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسيله آن گمراه مىسازى; و هر كس را بخواهى (و شايسته ببينى)، هدايت مىكنى! تو ولى مايى، و ما را بيامرز، بر ما رحم كن، و تو بهترين آمرزندگانى!
7|156|و براى ما، در اين دنيا و سراى ديگر، نيكى مقرر فرما; چه اينكه ما به سوى تو بازگشت كردهايم! «(خداوند در برابر اين تقاضا، به موسى) گفت:» مجازاتم را به هر كس بخواهم مىرسانم; و رحمتم همه چيز را فراگرفته; و آن را براى آنها كه تقوا پيشه كنند، و زكات را بپردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مىآورند، مقرر خواهم داشت!
7|157|همانها كه از فرستاده (خدا)، پيامبر «امى» پيروى مىكنند; پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مىيابند; آنها را به معروف دستور مىدهد، و از منكر باز ميدارد; اشيار پاكيزه را براى آنها حلال مىشمرد، و ناپاكيها را تحريم مى كند; و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مىدارد، پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند.
7|158|بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم; همان خدايى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن اوست; معبودى جز او نيست; زنده مىكند و مىميراند; پس ايمان بياوريد به خدا و فرستادهاش، آن پيامبر درس نخواندهاى كه به خدا و كلماتش ايمان دارد; و از او پيروى كنيد تا هدايت يابيد!»
7|159|و از قوم موسى، گروهى هستند كه به سوى حق هدايت مىكنند; و به حق و عدالت حكم مىنمايند.
7|160|ما آنها را به دوازده گروه -كه هر يك شاخهاى (از دودمان اسرائيل) بود - تقسيم كرديم. و هنگامى كه قوم موسى (در بيابان) از او تقاضاى آب كردند، به او وحى فرستاديم كه: «عصاى خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بيرون جست; آنچنان كه هر گروه، چشمه و آبشخور خود را مىشناخت. و ابر را بر سر آنها سايبان ساختيم; و بر آنها «من» و «سلوى» فرستاديم; (و به آنان گفتيم:) از روزيهاى پاكيزهاى كه به شما دادهايم، بخوريد! (و شكر خدا را بجا آوريد! آنها نافرمانى و ستم كردند; ولى) به ما ستم نكردند، لكن به خودشان ستم مىنمودند.
7|161|و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه به آنها گفته شد: «در اين شهر ( بيت المقدس ) ساكن شويد، و از هر جا (و به هر كيفيت) بخواهيد، از آن بخوريد (و بهره گيريد)! و بگوييد: خداوندا! گناهان ما را بريز! و از در (بيت المقدس) با تواضع وارد شويد! كه اگر چنين كنيد، گناهان شما را مىبخشم; و نيكوكاران را پاداش بيشتر خواهيم داد.»
7|162|اما ستمگران آنها، اين سخن (و آن فرمانها) را، بغير آنچه به آنها گفته شده بود، تغيير دادند; از اينرو بخاطر ستمى كه روا ميداشتند، بلايى از آسمان بر آنها فرستاديم (و مجازاتشان كرديم).
7|163|و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى كه در ساحل دريا بود بپرس! زمانى كه آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مىكردند; همان هنگام كه ماهيانشان، روز شنبه (كه روز تعطيل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشكار مىشدند; اما در غير روز شنبه، به سراغ آنها نمىآمدند; اين چنين آنها را به چيزى آزمايش كرديم كه نافرمانى مىكردند!
7|164|و (به ياد آر) هنگامى را كه گروهى از آنها (به گروه ديگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهكار) را اندرز مىدهيد كه سرانجام خداوند آنها را هلاك خواهد كرد، يا به عذاب شديدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذاريد تا نابود شوند!)» گفتند: «(اين اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسؤوليت) در پيشگاه پروردگار شماست; بعلاوه شايد آنها (بپذيرند، و از گناه باز ايستند، و) تقوا پيشه كنند!»
7|165|اما هنگامى كه تذكراتى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، (لحظه عذاب فرا رسيد; و) نهىكنندگان از بدى را رهايى بخشيديم; و كسانى را كه ستم كردند، بخاطر نافرمانيشان به عذاب شديدى گرفتار ساختيم.
7|166|(آرى،) هنگامى كه در برابر آنچه از آن نهى شده بودند سركشى كردند، به آنها گفتيم: «به شكل ميمونهايى طردشده در آييد!»
7|167|و (نيز به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت اعلام كرد: تا دامنه قيامت، كسى را بر آنها مسلط خواهد ساخت كه همواره آنها را در عذاب سختى قرار دهد; زيرا پروردگارت مجازاتش سريع، (و در عين حال، نسبت به توبهكاران) آمرزنده و مهربان است.
7|168|و آنها را در زمين بصورت گروههايى، پراكنده ساختيم; گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند. و آنها را با نيكىها و بدىها آزموديم، شايد بازگردند!
7|169|پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند كه وارث كتاب (آسمانى، تورات) شدند; (اما با اين حال،) متاع اين دنياى پست را گرفته، (بر اطاعت فرمان خدا ترجيح مىدهند) و مىگويند: سخللّه(اگر ما گنهكاريم توبه مىكنيم و) بزودى بخشيده خواهيم شد!» اما اگر متاع ديگرى همانند آن به دستشان بيفتد، آن را (نيز) مىگيرند، (و باز حكم خدا را پشت سر مىافكنند.) آيا پيمان كتاب (خدا) از آنها گرفته نشده كه بر خدا (دروغ نبندند، و) جز حق نگويند، و آنان بارها آنرا خواندهاند؟! و سراى آخرت براى پرهيزگاران بهتر است، آيانمىفهميد؟!
7|170|و آنها كه به كتاب (خدا) تمسك جويند، و نماز را برپا دارند، (پاداش بزرگى خواهند داشت; زيرا) ما پاداش مصلحان را ضايع نخواهيم كرد!
7|171|و (نيز به خاطر بياور) هنگامى كه كوه را همچون سايبانى بر فراز آنها بلند كرديم، آنچنان كه گمان كردند بر آنان فرود مىآمد; (و در همين حال، از آنها پيمان گرفتيم و گفتيم:) آنچه را (از احكام و دستورها) به شما دادهايم، با قوت (و جديت) بگيريد! و آنچه در آن است، به ياد داشته باشيد، (و عمل كنيد،) تا پرهيزگار شويد!
7|172|و (به خاطر بياور) زمانى را كه پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت; و آنها را گواه بر خويشتن ساخت; (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم!» (چنين كرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم; (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم)»!
7|173|يا بگوييد: «پدرانمان پيش از ما مشرك بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم; (و چارهاى جز پيروى از آنان نداشتيم;) آيا ما را به آنچه باطلگرايان انجام دادند مجازات مىكنى؟!»
7|174|اين گونه، آيات را توضيح مىدهيم; و شايد به سوى حق بازگردند (و بدانند نداى توحيد در درون جانشان، از روز نخست بوده است)!
7|175|و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم; ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد!
7|176|و اگر مىخواستيم، (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانشها) بالا مىبرديم; (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست; پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گراييد، و از هواى نفس پيروى كرد! مثل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مىآورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مىكند; (گويى چنان تشنه دنياپرستى است كه هرگز سيراب نمىشود! (اين مثل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند; اين داستانها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)!
7|177|چه بد مثلى دارند گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند; و آنها تنها به خودشان ستم مىنمودند!
7|178|آن كس را كه خدا هدايت كند، هدايت يافته (واقعى) اوست; و كسانى را كه (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زيانكاران (واقعى) آنها هستند!
7|179|به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم; آنها دلها ( عقلها )يى دارند كه با آن (انديشه نمىكنند، و) نمىفهمند; و چشمانى كه با آن نمىبينند; و گوشهايى كه با آن نمىشنوند; آنها همچون چهارپايانند; بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چرا كه با داشتن همهگونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند)!
7|180|و براى خدا، نامهاى نيك است; خدا را به آن (نامها) بخوانيد! و كسانى را كه در اسماء خدا تحريف مىكنند (و بر غير او مىنهند، و شريك برايش قائل مىشوند)، رها سازيد! آنها بزودى جزاى اعمالى را كه انجام مىدادند، مىبينند!
7|181|و از آنها كه آفريديم، گروهى بحق هدايت مىكنند، و بحق اجراى عدالت مىنمايند.
7|182|و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جائى كه نمىدانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد.
7|183|و به آنها مهلت مىدهم (تا مجازاتشان دردناكتر باشد); زيرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است. (و هيچ كس را قدرت فرار از آن نيست.)
7|184|آيا فكر نكردند كه همنشين آنها ( پيامبر) هيچگونه (اثرى از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنين نسبت ناروايى به او مىدهند؟!) او فقط بيم دهنده آشكارى است (كه مردم را متوجه وظايفشان مىسازد).
7|185|آيا در حكومت و نظام آسمانها و زمين، و آنچه خدا آفريده است، (از روى دقت و عبرت) نظر نيفكندند؟! (و آيا در اين نيز انديشه نكردند كه) شايد پايان زندگى آنها نزديك شده باشد؟! (اگر به اين كتاب آسمانى روشن ايمان نياورند،) بعد از آن به كدام سخن ايمان خواهند آورد؟!
7|186|هر كس را خداوند (به جرم اعمال زشتش) گمراه سازد، هدايت كنندهاى ندارد; و آنها را در طغيان و سركشىشان رها مىسازد، تا سرگردان شوند!
7|187|درباره قيامت از تو سؤال مىكنند، كى فرامىرسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است; و هيچكس جز او (نمىتواند) وقت آن را آشكار سازد; (اما قيام قيامت، حتى) در آسمانها و زمين، سنگين (و بسيار پر اهميت) است; و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمىآيد!» (باز) از تو سؤال مىكنند، چنان كه گويى تو از زمان وقوع آن باخبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست; ولى بيشتر مردم نمىدانند.»
7|188|بگو: «من مالك سود و زيان خويش نيستم، مگر آنچه را خدا بخواهد; (و از غيب و اسرار نهان نيز خبر ندارم، مگر آنچه خداوند اراده كند;) و اگر از غيب باخبر بودم، سود فراوانى براى خود فراهم مىكردم، و هيچ بدى (و زيانى) به من نمىرسيد; من فقط بيمدهنده و بشارتدهندهام براى گروهى كه ايمان مىآورند! (و آماده پذيرش حقند)
7|189|او خدايى است كه (همه) شما را از يك فرد آفريد; و همسرش را نيز از جنس او قرار داد، تا در كنار او بياسايد. سپس هنگامى كه با او آميزش كرد، حملى سبك برداشت، كه با وجود آن، به كارهاى خود ادامه مىداد; و چون سنگين شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند سخللّهاگر فرزند صالحى به ما دهى، از شاكران خواهيم بود!»
7|190|اما هنگامى كه خداوند فرزند صالحى به آنها داد، (موجودات ديگر را در اين موهبت مؤثر دانستند; و) براى خدا، در اين نعمت كه به آنها بخشيده بود، همتايانى قائل شدند; خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!
7|191|آيا موجوداتى را همتاى او قرارمىدهند كه چيزى را نمىآفرينند، و خودشان مخلوقند.
7|192|و نمىتوانند آنان را يارى كنند، و نه خودشان را يارى مىدهند.
7|193|و هرگاه آنها را به سوى هدايت دعوت كنيد، از شما پيروى نمىكنند; و براى شما يكسان است چه آنها را دعوت كنيد و چه خاموش باشيد؟!
7|194|آنهايى را كه غير از خدا مىخوانيد (و پرستش مىكنيد)، بندگانى همچون خود شما هستند; آنها را بخوانيد، و اگر راست مىگوييد بايد به شما پاسخ دهند (و تقاضايتان را برآورند)!
7|195|آيا (آنها حداقل همانند خود شما) پاهايى دارند كه با آن راه بروند؟! يا دستهايى دارند كه با آن چيزى را بگيرند (و كارى انجام دهند)؟! يا چشمانى دارند كه با آن ببينند؟! يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟! (نه، هرگز، هيچكدام،) بگو: «(اكنون كه چنين است،) بتهاى خويش را كه شريك خدا قرار دادهايد (بر ضد من) بخوانيد، و براى من نقشه بكشيد، و لحظهاى مهلت ندهيد، (تا بدانيد كارى از آنها ساخته نيست)!
7|196|ولى و سرپرست من، خدايى است كه اين كتاب را نازل كرده; و او همه صالحان را سرپرستى مىكند.
7|197|و آنهايى را كه جز او مىخوانيد، نمىتوانند ياريتان كنند، و نه (حتى) خودشان را يارى دهند;
7|198|و اگر آنها را به هدايت فرا خوانيد، سخنانتان را نمىشنوند! و آنها را مىبينى (كه با چشمهاى مصنوعيشان) به تو نگاه مىكنند، اما در حقيقت نمىبينند!»
7|199|(به هر حال) با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير، و به نيكىها دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستيزه مكن)!
7|200|و هرگاهوسوسهاى از شيطان به تو رسد، به خدا پناه بر; كه او شنونده و داناست!
7|201|پرهيزگاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شيطان شوند، به ياد (خدا و پاداش و كيفر او) مىافتند; و (در پرتو ياد او، راه حق را مىبينند و) ناگهان بينا مىگردند.
7|202|و (ناپرهيزگاران را) برادرانشان (از شياطين) پيوسته در گمراهى پيش مىبرند، و باز نمىايستند!
7|203|هنگامى كه (در نزول وحى تاخير افتد، و) آيهاى براى آنان نياورى، مىگويند: «چرا خودت (از پيش خود) آن را برنگزيدى؟!» بگو: «من تنها از چيزى پيروى مىكنم كه بر من وحى مىشود; اين وسيله بينايى از طرف پروردگارتان، و مايه هدايت و رحمت است براى جمعيتى كه ايمان مىآورند.
7|204|هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد; شايد مشمول رحمت خدا شويد!
7|205|پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، ياد كن; و از غافلان مباش!
7|206|آنها كه (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هيچگاه) از عبادتش تكبر نمىورزند، و او را تسبيح مىگويند، و برايش سجده مىكنند.
8|1|از تو درباره انفال ( غنايم، و هرگونه مال بدون مالك مشخص) سؤال مىكنند ; بگو: «انفال مخصوص خدا و پيامبر است; پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و خصومتهايى را كه در ميان شماست، آشتى دهيد! و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد اگر ايمان داريد!
8|2|مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان ميگردد; و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مىشود، ايمانشان فزونتر مىگردد; و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
8|3|آنها كه نماز را برپا مىدارند; و از آنچه به آنها روزى دادهايم، انفاق مىكنند.
8|4|(آرى،) مؤمنان حقيقى آنها هستند; براى آنان درجاتى (مهم) نزد پروردگارشان است; و براى آنها، آمرزش و روزى بىنقص و عيب است.
8|5|همانگونه كه خدا تو را بحق از خانه (به سوى ميدان بدر،) بيرون فرستاد، در حالى كه گروهى از مؤمنان ناخشنود بودند (;ولى سرانجامش پيروزى بود! ناخشنودى عدهاى از چگونگى تقسيم غنايم بدر نيز چنين است)!
8|6|آنها پس از روشن شدن حق، باز با تو مجادله مىكردند; (و چنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود، كه) گويى به سوى مرگ رانده مىشوند، و آن را با چشم خود مىنگرند!
8|7|و (به ياد آريد) هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد كه يكى از دو گروه ( كاروان تجارى قريش، يا لشكر مسلح آنها) نصيب شما خواهد بود; و شما دوست مىداشتيد كه كاروان (غير مسلح) براى شما باشد (و بر آن پيروز شويد); ولى خداوند مىخواهد حق را با كلمات خود تقويت، و ريشه كافران را قطع كند; (از اين رو شما را بر خلاف ميلتان با لشكر قريش درگير ساخت، و آن پيروزى بزرگ نصيبتان شد.)
8|8|تا حق را تثبيت كند، و باطل را از ميان بردارد، هر چند مجرمان كراهت داشته باشند.
8|9|(به خاطر بياوريد) زمانى را (كه از شدت ناراحتى در ميدان بدر،) از پروردگارتان كمك مىخواستيد; و او خواسته شما را پذيرفت (و گفت): من شما را با يكهزار از فرشتگان، كه پشت سر هم فرود مىآيند، يارى مىكنم.
8|10|ولى خداوند، اين را تنها براى شادى و اطمينان قلب شما قرار داد; وگرنه، پيروزى جز از طرف خدا نيست; خداوند توانا و حكيم است!
8|11|و (ياد آوريد) هنگامى را كه خواب سبكى كه مايه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت; و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند; و پليدى شيطان را از شما دور سازد; و دلهايتان را محكم، و گامها را با آن استوار دارد!
8|12|و (به ياد آر) موقعى را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد: «من با شما هستم; كسانى را كه ايمان آوردهاند، ثابت قدم داريد! بزودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مىافكنم; ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آريد! و همه انگشتانشان را قطع كنيد!
8|13|اين بخاطر آن است كه آنها با خدا و پيامبرش (ص) دشمنى ورزيدند; و هر كس با خدا و پيامبرش دشمنى كند، (كيفر شديدى مىبيند;) و خداوند شديد العقاب است!
8|14|اين (مجازات دنيا) را بچشيد! و براى كافران، مجازات آتش (در جهان ديگر) خواهد بود!
8|15|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد روبهرو شويد، به آنها پشت نكنيد (و فرار ننماييد)!
8|16|و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند -مگر آنكه هدفش كنارهگيرى از ميدان براى حمله مجدد، و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد- (چنين كسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد; و جايگاه او جهنم، و چه بد جايگاهى است!
8|17|اين شما نبوديد كه آنها را كشتيد; بلكه خداوند آنها را كشت! واين تو نبودى (اى پيامبر كه خاك و سنگ به صورت آنها) انداختى; بلكه خدا انداخت! و خدا مىخواست مؤمنان را به اين وسيله امتحان خوبى كند; خداوند شنوا و داناست.
8|18|سرنوشت مؤمنان و كافران، همان بود كه ديديد! و خداوند سستكننده نقشههاى كافران است.
8|19|اگر شما فتح و پيروزى مىخواهيد، پيروزى به سراغ شما آمد! و اگر (از مخالفت) خوددارى كنيد، براى شما بهتر است! و اگر بازگرديد، ما هم باز خواهيم گشت; و جمعيت شما هر چند زياد باشد، شما را (از يارى خدا) بىنياز نخواهد كرد; و خداوند با مؤمنان است!
8|20|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد; و سرپيچى ننماييد در حالى كه (سخنان او را) مىشنويد!
8|21|و همانند كسانى نباشيد كه مىگفتند: «شنيديم!» ولى در حقيقت نمىشنيدند!
8|22|بدترين جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لالى هستند كه انديشه نمىكنند.
8|23|و اگر خداوند خيرى در آنها مىدانست، (حرف حق را) به گوش آنها مىرساند; ولى (با اين حال كه دارند،) اگر حق را به گوش آنها برساند، سرپيچى كرده و روگردان مىشوند.
8|24|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابتكنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه شما را حيات مىبخشد! و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مىشود، و همه شما (در قيامت) نزد او گردآورى مىشويد!
8|25|و از فتنهاى بپرهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمىرسد; (بلكه همه را فرا خواهد گرفت; چرا كه ديگران سكوت اختيار كردند.) و بدانيد خداوند كيفر شديد دارد!
8|26|و به خاطر بياوريد هنگامى را كه شما در روى زمين، گروهى كوچك و اندك و زبون بوديد; آنچنان كه مىترسيديد مردم شما را بربايند! ولى او شما را پناه داد; و با يارى خود تقويت كرد; و از روزيهاى پاكيزه بهرهمند ساخت; شايد شكر نعمتش را بجا آوريد!
8|27|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد! و (نيز) در امانات خود خيانت روا مداريد، در حالى كه ميدانيد (اين كار، گناه بزرگى است)!
8|28|و بدانيد اموال و اولاد شما، وسيله آزمايش است; و (براى كسانى كه از عهده امتحان برآيند،) پاداش عظيمى نزد خداست!
8|29|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيلهاى جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمىدهد; (روشنبينى خاصى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت;) و گناهانتان را مىپوشاند; و شما را مىزمرزد; و خداوند صاحب فضل و بخشش عظيم است!
8|30|(به خاطر بياور) هنگامى را كه كافران نقشه مىكشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا (از مكه) خارج سازند; آنها چاره مىانديشيدند (و نقشه مىكشيدند)، و خداوند هم تدبير مىكرد; و خدا بهترين چاره جويان و تدبيركنندگان است!
8|31|و هنگامى كه آيات ما بر آنها خوانده مىشود، مىگويند: «شنيديم; (چيز مهمى نيست;) ما هم اگر بخواهيم مثل آن را مىگوييم; اينها همان افسانههاى پيشينيان است!» (ولى دروغ مىگويند، و هرگز مثل آن را نمىآورند.)
8|32|و (به خاطر بياور) زمانى را كه گفتند: «پروردگارا! اگر اين حق است و از طرف توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! يا عذاب دردناكى براى ما بفرست!»
8|33|ولى (اى پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد; و (نيز) تا استغفار مىكنند، خدا عذابشان نمىكند.
8|34|چرا خدا آنها را مجازات نكند، با اينكه از (عبادت موحدان در كنار) مسجد الحرام جلوگيرى مىكنند در حالى كه سرپرست آن نيستند؟! سرپرست آن، فقط پرهيزگارانند; ولى بيشتر آنها نمىدانند.
8|35|(آنها كه مدعى هستند ما هم نماز داريم،) نمازشان نزد خانه (خدا)، چيزى جز «سوت كشيدن سذللّه «كف زدن» نبود; پس بچشيد عذاب (الهى) را بخاطر كفرتان!
8|36|آنها كه كافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مىكنند; آنان اين اموال را (كه براى به دست آوردنش زحمت كشيدهاند، در اين راه) مصرف مىكنند، اما مايه حسرت و اندوهشان خواهد شد; و سپس شكست خواهند خورد; و (در جهان ديگر) كافران همگى به سوى دوزخ گردآورى خواهند شد.
8|37|(اينها همه) بخاطر آن است كه خداوند (مىخواهد) ناپاك را از پاك جدا سازد، و ناپاكها را روى هم بگذارد، و همه را متراكم سازد، و يكجا در دوزخ قرار دهد; و اينها هستند زيانكاران!
8|38|به آنها كه كافر شدند بگو: «چنانچه از مخالفت باز ايستند، (و ايمان آورند،) گذشته آنها بخشوده خواهد شد; و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنت خداوند در گذشتگان، درباره آنها جارى مىشود (;و حكم نابودى آنان صادر مىگردد).
8|39|و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه ( شرك و سلب آزادى) برچيده شود، و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه شرك وفساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خوددارى كنند، (خداوند آنها را مىپذيرد;) خدا به آنچه انجام مىدهند بيناست.
8|40|و اگر سرپيچى كنند، بدانيد (ضررى به شما نمىرسانند;) خداوند سرپرست شماست! چه سرپرست خوبى! و چه ياور خوبى!
8|41|بدانيد هرگونه غنيمتى به دست آوريد، خمس آن براى خدا، و براى پيامبر، و براى ذىالقربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (باايمان و بىايمان) ( روز جنگ بدر) نازل كرديم، ايمان آوردهايد; و خداوند بر هر چيزى تواناست!
8|42|در آن هنگام كه شما در طرف پايين بوديد، و آنها در طرف بالا; (و دشمن بر شما برترى داشت;) و كاروان (قريش)، پايين تر از شما بود; (و وضع چنان سخت بود كه) اگر با يكديگر وعده مىگذاشتيد (كه در ميدان نبرد حاضر شويد)، در انجام وعده خود اختلاف مىكرديد; ولى (همه اينها) براى آن بود كه خداوند، كارى را كه مىبايست انجام شود، تحقق بخشد; تا آنها كه هلاك (و گمراه) مىشوند، از روى اتمام حجت باشد; و آنها كه زنده مىشوند (و هدايت مىيابند) ، از روى دليل روشن باشد; و خداوند شنواو داناست.
8|43|در آن هنگام كه خداوند تعداد آنها را در خواب به تو كم نشان داد; و اگر فراوان نشان مىداد، مسلما سست مىشديد; و (درباره شروع جنگ با آنها) كارتان به اختلاف مىكشيد; ولى خداوند (شما را از شر اينها) سالم نگه داشت; خداوند به آنچه درون سينههاست، داناست.
8|44|و در آن هنگام (كه در ميدان نبرد،) با هم روبهرو شديد، آنها را به چشم شما كم نشان مىداد; و شما را (نيز) به چشم آنها كم مىنمود; تا خداوند، كارى را كه مىبايست انجام گيرد، صورت بخشد; (شما نترسيد و اقدام به جنگ كنيد، آنها هم وحشت نكنند و حاضر به جنگ شوند، و سرانجام شكست بخورند!) و همه كارها به خداوند باز مىگردد.
8|45|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه (در ميدان نبرد) با گروهى رو به رو مىشويد، ثابت قدم باشيد! و خدا را فراوان ياد كنيد، تا رستگار شويد!
8|46|و (فرمان) خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد! و نزاع (و كشمكش) نكنيد، تا سست نشويد، و قدرت (و شوكت) شما از ميان نرود! و صبر و استقامت كنيد كه خداوند با استقامت كنندگان است!
8|47|و مانند كسانى نباشيد كه از روى هوى پرستى و غرور و خودنمايى در برابر مردم، از سرزمين خود به (سوى ميدان بدر) بيرون آمدند; و (مردم را) از راه خدا بازمىداشتند; (و سرانجام شكست خوردند) و خداوند به آنچه عمل مىكنند، احاطه (و آگاهى) دارد!
8|48|و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان، اعمال آنها ( مشركان) را در نظرشان جلوه داد، و گفت: سخللّهامروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمىگردد! و من، همسايه (و پناهدهنده) شما هستم!» اما هنگامى كه دو گروه (كافران، و مؤمنان مورد حمايت فرشتگان) در برابر يكديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى مىبينم كه شما نمىبينيد; من از خدا مىترسم، خداوند شديدالعقاب است!»
8|49|و هنگامى را كه منافقان، و آنها كه در دلهايشان بيمارى است مىگفتند: «اين گروه (مسلمانان) را دينشان مغرور ساخته است.» (آنها نمىدانستند كه) هر كس بر خدا توكل كند، (پيروز مىگردد;) خداوند قدرتمند و حكيم است!
8|50|و اگر ببينى كافران را هنگامى كه فرشتگان (مرگ)، جانشان را مىگيرند و بر صورت و پشت آنها مىزنند و (مىگويند:) بچشيد عذاب سوزنده را (،به حال آنان تاسف خواهى خورد)!
8|51|اين، در مقابل كارهايى است كه از پيش فرستادهايد; و خداوند نسبت به بندگانش، هرگز ستم روا نمىدارد!
8|52|(حال اين گروه مشركان،) همانند حال نزديكان فرعون، و كسانى است كه پيش از آنان بودند; آنها آيات خدا را انكار كردند; خداوند هم آنان را به گناهانشان كيفر داد; خداوند قوى، و كيفرش شديد است
8|53|اين، بخاطر آن است كه خداوند، هيچ نعمتى را كه به گروهى داده، تغيير نمىدهد; جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند; و خداوند، شنوا و داناست!
8|54|اين، (درست) شبيه (حال) فرعونيان و كسانى است كه پيش از آنها بودند; آيات پروردگارشان را تكذيب كردند; ما هم بخاطر گناهانشان، آنها را هلاك كرديم، و فرعونيان را غرق نموديم; و همه آنها ظالم (و ستمگر) بودند!
8|55|به يقين، بدترين جنبندگان نزد خدا، كسانى هستند كه كافر شدند و ايمان نمىآورند.
8|56|همان كسانى كه با آنها پيمان بستى; سپس هر بار عهد و پيمان خود را مىشكنند; و (از پيمان شكنى و خيانت،) پرهيز ندارند.
8|57|اگر آنها را در (ميدان) جنگ بيابى، آنچنان به آنها حمله كن كه جمعيتهايى كه پشت سر آنها هستند، پراكنده شوند; شايد متذكر گردند (و عبرت گيرند)!
8|58|و هرگاه (با ظهور نشانههايى،) از خيانت گروهى بيم داشته باشى (كه عهد خود را شكسته، حمله غافلگيرانه كنند)، بطور عادلانه به آنها اعلام كن كه پيمانشان لغو شده است; زيرا خداوند، خائنان را دوست نمىدارد!
8|59|آنها كه راه كفر پيش گرفتند، گمان نكنند (با اين اعمال،) پيش بردهاند (و از قلمرو كيفر ما، بيرون رفتهاند)! آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند كرد!
8|60|هر نيرويى در قدرت داريد، براى مقابله با آنها ( دشمنان)، آماده سازيد! و (همچنين) اسبهاى ورزيده (براى ميدان نبرد)، تا به وسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد! و (همچنين) گروه ديگرى غير از اينها را، كه شما نمىشناسيد و خدا آنها را مىشناسد! و هر چه در راه خدا (و تقويت بنيه دفاعى اسلام) انفاق كنيد، بطور كامل به شما بازگردانده مىشود، و به شما ستم نخواهد شد!
8|61|و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى; و بر خدا توكل كن، كه او شنوا و داناست!
8|62|و اگر بخواهند تو را فريب دهند، خدا براى تو كافى است; او همان كسى است كه تو را، با يارى خود و مؤمنان، تقويت كرد...
8|63|و دلهاى آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمين است صرف مىكردى كه ميان دلهاى آنان الفت دهى، نمىتوانستى! ولى خداوند در ميان آنها الفت ايجاد كرد! او توانا و حكيم است!
8|64|اى پيامبر! خداوند و مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، براى حمايت تو كافى است (;فقط بر آنها تكيه كن)!
8|65|اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشويق كن! هرگاه بيست نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر غلبه مىكنند; و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند، پيروز مىگردند; چرا كه آنها گروهى هستند كه نمىفهمند!
8|66|هم اكنون خداوند به شما تخفيف داد، و دانست كه در شما ضعفى است; بنابراين، هرگاه يكصد نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر پيروز مىشوند; و اگر يكهزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند كرد! و خدا با صابران است!
8|67|هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى (از دشمن) بگيرد تا كاملا بر آنها پيروز گردد (;و جاى پاى خود را در زمين محكم كند)! شما متاع ناپايدار دنيا را مىخواهيد; (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد، و در برابر گرفتن فديه آزاد كنيد; ولى خداوند، سراى ديگر را (براى شما) مىخواهد; و خداوند قادر و حكيم است!
8|68|اگر فرمان سابق خدانبود (كه بدون ابلاغ، هيچ امتى را كيفر ندهد)، بخاطر چيزى ( اسيرانى) كه گرفتيد، مجازات بزرگى به شما مىرسيد.
8|69|از آنچه به غنيمت گرفتهايد، حلال و پاكيزه بخوريد; و از خدا بپرهيزيد; خداوند آمرزنده و مهربان است!
8|70|اى پيامبر! به اسيرانى كه در دست شما هستند بگو: «اگر خداوند، خيرى در دلهاى شما بداند، (و نيات پاكى داشته باشيد،) بهتر از آنچه از شما گرفته شده به شما مىدهد; و شما را مىبخشد; و خداوند آمرزنده و مهربان است!»
8|71|اما اگر بخواهند با تو خيانت كنند، (تازگى ندارد) آنها پيش از اين (نيز) به خدا خيانت كردند; و خداوند (شما را) بر آنها پيروز كرد; خداوند دانا و حكيم است!
8|72|كسانى كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و يارى نمودند، آنها ياران يكديگرند; و آنها كه ايمان آوردند و مهاجرت نكردند، هيچ گونه ولايت ( دوستى و تعهدى) در برابر آنها نداريد تا هجرت كنند! و (تنها) اگر در (حفظ) دين (خود) از شما يارى طلبند، بر شماست كه آنها را يارى كنيد، جز بر ضد گروهى كه ميان شما و آنها، پيمان (ترك مخاصمه) است; و خداوند بهآنچه عمل مىكنيد، بيناست!
8|73|كسانى كه كافر شدند، اولياء (و ياوران و مدافعان) يكديگرند; اگر (اين دستور را) انجام ندهيد، فتنه و فساد عظيمى در زمين روى مىدهد.
8|74|و آنها كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند، و آنها كه پناه دادند و يارى نمودند، آنان مؤمنان حقيقىاند; براى آنها، آمرزش (و رحمت خدا) و روزى شايستهاى است.
8|75|و كسانى كه بعدا ايمان آوردند و هجرت كردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند; و خويشاوندان نسبت به يكديگر، در احكامى كه خدا مقرر داشته، (از ديگران) سزاوارترند; خداوند به همه چيز داناست.
9|1|(اين، اعلام) بيزارى از سوى خدا و پيامبر او، به كسانى از مشركان است كه با آنها عهد بستهايد!
9|2|با اين حال، چهار ماه (مهلت داريد كه آزادانه) در زمين سير كنيد (و هر جا مىخواهيد برويد، و بينديشيد)! و بدانيد شما نمىتوانيد خدا را ناتوان سازيد، (و از قدرت او فرار كنيد! و بدانيد) خداوند خواركننده كافران است!
9|3|و اين، اعلامى است از ناحيه خدا و پيامبرش به (عموم) مردم در روز حج اكبر ( روز عيد قربان) كه: خداوند و پيامبرش از مشركان بيزارند! با اين حال، اگر توبه كنيد، براى شما بهتر است! و اگر سرپيچى نماييد، بدانيد شما نمىتوانيد خدا را ناتوان سازيد (و از قلمرو قدرتش خارج شويد)! و كافران را به مجازات دردناك بشارت ده!
9|4|مگر كسانى از مشركان كه با آنها عهد بستيد، و چيزى از آن را در حق شما فروگذار نكردند، و احدى را بر ضد شما تقويت ننمودند; پيمان آنها را تا پايان مدتشان محترم بشمريد; زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد!
9|5|(اما) وقتى ماههاى حرام پايان گرفت، مشركان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد; و آنها را اسير سازيد; و محاصره كنيد; و در هر كمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هرگاه توبه كنند، و نماز را برپا دارند، و زكات را بپردازند، آنها را رها سازيد; زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است!
9|6|و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا كه آنها گروهى ناآگاهند!
9|7|چگونه براى مشركان پيمانى نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالى كه آنها همواره آماده شكستن پيمانشان هستند)؟! مگر كسانى كه نزد مسجد الحرام با آنان پيمان بستيد; (و پيمان خود را محترم شمردند;) تا زمانى كه در برابر شما وفادار باشند، شما نيز وفادارى كنيد، كه خداوند پرهيزگاران را دوست دارد!
9|8|چگونه (پيمان مشركان ارزش دارد)، در حالى كه اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خويشاوندى با شما را مىكنند، و نه پيمان را؟! شما را با زبان خود خشنود مىكنند، ولى دلهايشان ابا دارد; و بيشتر آنها فرمانبردار نيستند!
9|9|آنها آيات خدا را به بهاى كمى فروختند; و (مردم را) از راه او باز داشتند; آنها اعمال بدى انجام مىدادند!
9|10|(نه تنها درباره شما،) درباره هيچ فرد باايمانى رعايت خويشاوندى و پيمان را نمىكنند; و آنها همان تجاوز كارانند!
9|11|(ولى) اگر توبه كنند، نماز را برپا دارند، و زكات را بپردازند، برادر دينى شما هستند;و ما آيات خود را براى گروهى كه مىدانند (و مىانديشند)، شرح مىدهيم!
9|12|و اگر پيمانهاى خود را پس از عهد خويش بشكنند، و آيين شما را مورد طعن قرار دهند، با پيشوايان كفر پيكار كنيد; چرا كه آنها پيمانى ندارند; شايد (با شدت عمل) دست بردارند!
9|13|آيا با گروهى كه پيمانهاى خود را شكستند، و تصميم به اخراج پيامبر گرفتند، پيكار نمىكنيد؟ ! در حالى كه آنها نخستين بار (پيكار با شما را) آغاز كردند; آيا از آنها مىترسيد؟! با اينكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمن هستيد!
9|14|با آنها پيكار كنيد، كه خداوند آنان را به دست شما مجازات مىكند; و آنان را رسوا مىسازد; و سينه گروهى از مؤمنان را شفا مىبخشد(; و بر قلب آنها مرهم مىنهد)
9|15|و خشم دلهاى آنان را از ميان مىبرد! و خدا توبه هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، مىپذيرد; و خداوند دانا و حكيم است.
9|16|آيا گمان كرديد كه (به حال خود) رها مىشويد در حالى كه هنوز كسانى كه از شما جهاد كردند، و غير از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خويش انتخاب ننمودند، (از ديگران) مشخص نشدهاند؟! (بايد آزمون شويد; و صفوف از هم جدا گردد;) و خداوند به آنچه عمل مىكنيد، آگاه است!
9|17|مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند در حالى كه به كفر خويش گواهى مىدهند! آنها اعمالشان نابود (و بىارزش) شده; و در آتش (دوزخ)، جاودانه خواهند ماند!
9|18|مساجد خدا را تنها كسى آباد مىكند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زكات را بپردازد، و جز از خدا نترسد; اميد است چنين گروهى از هدايتيافتگان باشند.
9|19|آيا سيراب كردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) كسى قرار داديد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده، و در راه او جهاد كرده است؟!(اين دو،) نزد خدا مساوى نيستند! و خداوند گروه ظالمان را هدايت نمىكند!
9|20|آنها كه ايمان آوردند، و هجرت كردند، و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است; و آنها پيروز و رستگارند!
9|21|پروردگارشان آنها را به رحمتى از ناحيه خود، و رضايت (خويش)، و باغهايى از بهشت بشارت مىدهد كه در آن، نعمتهاى جاودانه دارند;
9|22|همواره و تا ابد در اين باغها (و در ميان اين نعمتها) خواهند بود; زيرا پاداش عظيم نزد خداوند است!
9|23|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه پدران و برادران شما، كفر را بر ايمان ترجيح دهند، آنها را ولى (و يار و ياور و تكيهگاه) خود قرار ندهيد! و كسانى از شما كه آنان را ولى خود قرار دهند، ستمگرند!
9|24|بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما، و اموالى كه به دست آوردهايد، و تجارتى كه از كساد شدنش مىترسيد، و خانه هائى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند; و خداوند جمعيت نافرمانبردار را هدايت نمىكند!
9|25|خداوند شما را در جاهاى زيادى يارى كرد (و بر دشمن پيروز شديد); و در روز حنين (نيز يارى نمود); در آن هنگام كه فزونى جمعيتتان شما را مغرور ساخت، ولى (اين فزونى جمعيت) هيچ به دردتان نخورد و زمين با همه وسعتش بر شما تنگ شده; سپس پشت (به دشمن) كرده، فرار نموديد!
9|26|سپس خداوند «سكينه» خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد; و لشكرهايى فرستاد كه شما نمىديديد; و كافران را مجازات كرد; و اين است جزاى كافران!
9|27|سپس خداوند -بعد از آن- توبه هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، مىپذيرد; و خداوند آمرزنده و مهربان است.
9|28|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! مشركان ناپاكند; پس نبايد بعد از امسال، نزديك مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر مىترسيد، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به كرمش بىنياز مىسازد; (و از راه ديگر جبران مىكند;) خداوند دانا و حكيم است.
9|29|با كسانى از اهل كتاب كه نه به خدا، و نه به روز جزا ايمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مىشمرند، و نه آيين حق را مىپذيرند، پيكار كنيد تا زمانى كه با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند!
9|30|يهود گفتند: «عزير پسر خداست!» و نصارى كفتند: «مسيح پسر خداست!» اين سخنى است كه با زبان خود مىگويند، كه همانند گفتار كافران پيشين است; خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مىيابند؟!
9|31|(آنها) دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند، و (همچنين) مسيح فرزند مريم را; در حالى كه دستور نداشتند جز خداوند يكتائى را كه معبودى جز او نيست، بپرستند، او پاك و منزه است از آنچه همتايش قرار مىدهند!
9|32|آنها مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند; ولى خدا جز اين نمىخواهد كه نور خود را كامل كند، هر چند كافران ناخشنود باشند!
9|33|او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه آيينها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!
9|34|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بسيارى از دانشمندان (اهل كتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل مىخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمىدارند! و كسانى كه طلا و نقره را گنجينه (و ذخيره و پنهان) مىسازند، و در راه خدا انفاق نمىكنند، به مجازات دردناكى بشارت ده!
9|35|در آن روز كه آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان كرده، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهايشان را داغ مىكنند; (و به آنها مىگويند): اين همان چيزى است كه براى خود اندوختيد (و گنجينه ساختيد)! پس بچشيد چيزى را كه براى خود مىاندوختيد!
9|36|تعداد ماهها نزد خداوند در كتاب الهى، از آن روز كه آسمانها و زمين را آفريده، دوازده ماه است; كه چهار ماه از آن، ماه حرام است; (و جنگ در آن ممنوع مىباشد.) اين، آيين ثابت و پابرجا(ى الهى) است! بنابر اين، در اين ماهها به خود ستم نكنيد (و از هرگونه خونريزى بپرهيزيد)! و (به هنگام نبرد) با مشركان، دسته جمعى پيكار كنيد، همان گونه كه آنها دسته جمعى با شما پيكار مىكنند; و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است!
9|37|نسىء ( جا به جا كردن و تاخير ماههاى حرام)، افزايشى در كفر (مشركان)است; كه با آن، كافران گمراه مىشوند; يك سال، آن را حلال، و سال ديگر آن را حرام مى كنند، تا به مقدار ماههايى كه خداوند تحريم كرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تكميل گردد); و به اين ترتيب، آنچه را خدا حرام كرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زيبا جلوه داده شده; و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمىكند!
9|38|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا هنگامى كه به شما گفته مىشود: «به سوى جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگينى مىكنيد (و سستى به خرج مىدهيد)؟! آيا به زندگى دنيا به جاى آخرت راضى شدهايد؟! با اينكه متاع زندگى دنيا، در برابر آخرت، جز اندكى نيست!
9|39|اگر (به سوى ميدان جهاد) حركت نكنيد، شما را مجازات دردناكى مىكند، و گروه ديگرى غير از شما را به جاى شما قرارمىدهد; و هيچ زيانى به او نمىرسانيد; و خداوند بر هر چيزى تواناست!
9|40|اگر او را يارى نكنيد، خداوند او را يارى كرد; (و در مشكلترين ساعات، او را تنها نگذاشت;) آن هنگام كه كافران او را (از مكه) بيرون كردند، در حالى كه دومين نفر بود (و يك نفر بيشتر همراه نداشت); در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مىگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سكينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد; و با لشكرهايى كه مشاهده نمىكرديد، او را تقويت نمود; و گفتار (و هدف) كافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شكست مواجه ساخت;) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز)است; و خداوند عزيز و حكيم است!
9|41|(همگى به سوى ميدان جهاد) حركت كنيد; سبكبار باشيد يا سنگين بار! و با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد; اين براى شما بهتر است اگر بدانيد!
9|42|(اما گروهى از آنها، چنانند كه) اگر غنايمى نزديك (و در دسترس)، و سفرى آسان باشد، (به طمع دنيا) از تو پيروى مىكنند; ولى (اكنون كه براى ميدان تبوك،) راه بر آنها دور (و پر مشقت) است، (سرباز مىزنند;) و بزودى به خدا سوگند ياد مىكنند كه: «اگر توانايى داشتيم، همراه شما حركت مىكرديم!» (آنها با اين اعمال و اين دروغها، در واقع) خود را هلاك مىكنند; و خداوند مىداند آنها دروغگو هستند!
9|43|خداوند تو را بخشيد; چرا پيش از آنكه راستگويان و دروغگويان را بشناسى، به آنها اجازه دادى؟! (خوب بود صبر مىكردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!)
9|44|آنها كه به خدا و روز جزا ايمان دارند، هيچ گاه براى ترك جهاد (در راه خدا) با اموال و جانهايشان، از تو اجازه نمىگيرند; و خداوند پرهيزگاران را مىشناسد.
9|45|تنها كسانى از تو اجازه (اين كار را) مىگيرند كه به خدا و روز جزا ايمان ندارند، و دلهايشان با شك و ترديد آميخته است; آنها در ترديد خود سرگردانند.
9|46|اگر آنها (راست مىگفتند، و) اراده داشتند كه (بسوى ميدان جهاد) خارج شوند، وسيلهاى براى آن فراهم مىساختند! ولى خدا از حركت آنها كراهت داشت; از اين رو (توفيقش را از آنان سلب كرد; و) آنها را (از جهاد) باز داشت; و به آنان گفته شد: «با «قاعدين» ( كودكان و پيران و بيماران) بنشينيد!»
9|47|اگر آنها همراه شما (بسوى ميدان جهاد) خارج مىشدند، جز اضطراب و ترديد، چيزى بر شما نمىافزودند; و بسرعت در بين شما به فتنهانگيزى (و ايجاد تفرقه و نفاق) مىپرداختند; و در ميان شما، افرادى (سست و ضعيف) هستند كه به سخنان آنها كاملا گوش فرامىدهند; و خداوند، ظالمان را مىشناسد.
9|48|آنها پيش از اين (نيز) در پى فتنهانگيزى بودند، و كارها را بر تو دگرگون ساختند (و به هم ريختند); تا آن كه حق فرا رسيد، و فرمان خدا آشكار گشت (و پيروز شديد)، در حالى كه آنها كراهت داشتند.
9|49|بعضى از آنها مىگويند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شركت نكنيم)، و ما را به گناه نيفكن»! آگاه باشيد آنها (هم اكنون) در گناه سقوط كردهاند; و جهنم، كافران را احاطه كرده است!
9|50|هرگاه نيكى به تو رسد، آنها را ناراحت مىكند; و اگر مصيبتى به تو رسد، مىگويند: «ما تصميم خود را از پيش گرفتهايم.» و بازمىگردند در حالى كه خوشحالند!
9|51|بگو: «هيچ حادثهاى براى ما رخ نمىدهد، مگر آنچه خداوند براى ما نوشته و مقرر داشته است; او مولا (و سرپرست) ماست; و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند!»
9|52|بگو: «آيا درباره ما، جز يكى از دو نيكى را انتظار داريد؟!(: يا پيروزى يا شهادت) ولى ما انتظار داريم كه خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، يا (در اين جهان) به دست ما (مجازات شويد) اكنون كه چنين است، شما انتظار بكشيد، ما هم با شما انتظار مىكشيم!»
9|53|بگو: «انفاق كنيد; خواه از روى ميل باشد يا اكراه، هرگز از شما پذيرفته نمىشود; چرا كه شما قوم فاسقى بوديد!»
9|54|هيچ چيز مانع قبول انفاقهاى آنها نشد، جز اينكه آنها به خدا و پيامبرش كافر شدند، و نماز بجا نمىآورند جز با كسالت، و انفاق نمىكنند مگر با كراهت!
9|55|و (فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد; خدا مىخواهد آنان را به وسيله آن، در زندگى دنيا عذاب كند، و در حال كفر بميرند!
9|56|آنها به خدا سوگند مىخورند كه از شما هستند، در حالى كه از شما نيستند; ولى آنها گروهى هستند كه مىترسند (و به خاطر ترس از فاش شدن اسرارشان دروغ مىگويند)!
9|57|اگر پناهگاه يا غارها يا راهى در زير زمين بيابند، بسوى آن حركت مىكنند، و با سرعت و شتاب فرار مىكنند.
9|58|و در ميان آنها كسانى هستند كه در (تقسيم) غنايم به تو خرده ميگيرند; اگر از آن (غنايم، سهمى) به آنها داده شود، راضى مىشوند; و اگر داده نشود، خشم مىگيرند (;خواه حق آنها باشد يا نه)!
9|59|(در حالى كه) اگر به آنچه خدا و پيامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگويند: «خداوند براى ما كافى است! و بزودى خدا و رسولش، از فضل خود به ما مىبخشند; ما تنها رضاى او را مىطلبيم. » (براى آنها بهتر است)!
9|60|زكاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمع آورى) آن زحمت مىكشند، و كسانى كه براى جلب محبتشان اقدام مىشود، و براى (آزادى) بردگان، و (اداى دين) بدهكاران، و در راه (تقويت آيين) خدا، و واماندگان در راه; اين، يك فريضه (مهم) الهى است; و خداوند دانا و حكيم است!
9|61|از آنها كسانى هستند كه پيامبر را آزار مىدهند و مىگويند: «او آدم خوشباورى است!» بگو: «خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولى بدانيد) او به خدا ايمان دارد; و (تنها) مؤمنان را تصديق مىكند; و رحمت است براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند!» و آنها كه رسول خدا را آزار مىدهند، عذاب دردناكى دارند!
9|62|آنها براى شما به خدا سوگند ياد مىكنند، تا شما را راضى سازند; در حالى كه شايستهتر اين است كه خدا و رسولش را راضى كنند، اگر ايمان دارند!
9|63|آيا نمىدانند هر كس با خدا و رسولش دشمنى كند، براى او آتش دوزخ است; جاودانه در آن مىماند؟! اين، همان رسوايى بزرگ است!
9|64|منافقان از آن بيم دارند كه سورهاى بر ضد آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا كنيد! خداوند، آنچه را از آن بيم داريد، آشكار مىسازد!»
9|65|و اگر از آنها بپرسى(: «چرا اين اعمال خلاف را انجام داديد؟!»)، مىگويند: «ما بازى و شوخى مىكرديم!» بگو:« آيا خدا و آيات او و پيامبرش را مسخره مىكرديد؟!»
9|66|(بگو:) عذر خواهى نكنيد (كه بيهوده است; چرا كه) شما پس از ايمان آوردن، كافر شديد! اگر گروهى از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهيم، گروه ديگرى را عذاب خواهيم كرد; زيرا مجرم بودند!
9|67|مردان منافق و زنان منافق، همه از يك گروهند! آنها امر به منكر، و نهى از معروف مىكنند; و دستهايشان را (از انفاق و بخشش) مىبندند; خدا را فراموش كردند، و خدا (نيز) آنها را فراموش كرد (،و رحمتش را از آنها قطع نمود); به يقين، منافقان همان فاسقانند!
9|68|خداوند به مردان و زنان منافق و كفار، وعده آتش دوزخ داده; جاودانه در آن خواهند ماند -همان براى آنها كافى است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته; و عذاب هميشگى براى آنهاست!
9|69|(شما منافقان،) همانند كسانى هستيد كه قبل از شما بودند (و راه نفاق پيمودند; بلكه) آنها از شما نيرومندتر، و اموال و فرزندانشان بيشتر بود! آنها از بهره خود (از مواهب الهى در راه گناه و هوس) استفاده كردند; شما نيز از بهره خود، (در اين راه) استفاده كرديد، همان گونه كه آنها استفاده كردند; شما (در كفر و نفاق و استهزاى مؤمنان) فرو رفتيد، همان گونه كه آنها فرو رفتند; (ولى سرانجام) اعمالشان در دنيا و آخرت نابود شد; و آنها همان زيانكارانند!
9|70|آيا خبر كسانى كه پيش از آنها بودند، به آنان نرسيده است؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و «قوم ابراهيم» و «اصحاب مدين» ( قوم شعيب) و «شهرهاى زير و رو شده» ( قوم لوط); پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند، (ولى نپذيرفتند;) خداوند به آنها ستم نكرد، اما خودشان بر خويشتن ستم مىكردند!
9|71|مردان و زنان باايمان، ولى (و يار و ياور) يكديگرند; امر به معروف، و نهى از منكر مىكنند; نماز را برپا مىدارند; و زكات را مىپردازند; و خدا و رسولش را اطاعت مىكنند; بزودى خدا آنان را مورد رحمت خويش قرارمىدهد; خداوند توانا و حكيم است!
9|72|خداوند به مردان و زنان باايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و مسكنهاى پاكيزهاى در بهشتهاى جاودان (نصيب آنها ساخته); و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اينها) برتر است; و پيروزى بزرگ، همين است!
9|73|اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن، و بر آنها سخت بگير! جايگاهشان جهنم است; و چه بد سرنوشتى دارند!
9|74|به خدا سوگند مىخورند كه (در غياب پيامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند; در حالى كه قطعا سخنان كفرآميز گفتهاند; و پس از اسلامآوردنشان، كافر شدهاند; و تصميم (به كار خطرناكى) گرفتند، كه به آن نرسيدند. آنها فقط از اين انتقام مىگيرند كه خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و كرم) خود، بىنياز ساختند! (با اين حال،) اگر توبه كنند، براى آنها بهتر است; و اگر روى گردانند، خداوند آنها را در دنيا و آخرت، به مجازات دردناكى كيفر خواهد داد; و در سراسر زمين، نه ولى و حامى دارند، و نه ياورى!
9|75|بعضى از آنها با خدا پيمان بسته بودند كه: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعا صدقه خواهيم داد; و از صالحان (و شاكران) خواهيم بود!»
9|76|اما هنگامى كه خدا از فضل خود به آنها بخشيد، بخل ورزيدند و سرپيچى كردند و روى برتافتند!
9|77|اين عمل، (روح) نفاق را، تا روزى كه خدا را ملاقات كنند، در دلهايشان برقرار ساخت. اين بخاطر آن است كه از پيمان الهى تخلف جستند; و بخاطر آن است كه دروغ مىگفتند.
9|78|آيا نمىدانستند كه خداوند، اسرار و سخنان درگوشى آنها را مىداند; و خداوند داناى همه غيبها (و امور پنهانى) است؟!
9|79|آنهايى كه از مؤمنان اطاعت كار، در صدقاتشان عيبجويى مىكنند، و كسانى را كه (براى انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچيز) توانائى خود دسترسى ندارند، مسخره مىنمايند، خدا آنها را مسخره مىكند; (و كيفر استهزاكنندگان را به آنها مىدهد;) و براى آنها عذاب دردناكى است!
9|80|چه براى آنها استغفار كنى، و چه نكنى، (حتى) اگر هفتاد بار براى آنها استغفار كنى، هرگز خدا آنها را نمىآمرزد! چرا كه خدا و پيامبرش را انكار كردند; و خداوند جمعيت فاسقان را هدايت نمىكند!
9|81|تخلفجويان (از جنگ تبوك،) از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند; و كراهت داشتند كه با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد كنند; و (به يكديگر و به مؤمنان) گفتند: «در اين گرما، (بسوى ميدان) حركت نكنيد!» (به آنان) بگو: «آتش دوزخ از اين هم گرمتر است!» اگر مىدانستند!
9|82|از اينرو آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند! (چرا كه آتش جهنم در انتظارشان است) اين، جزاى كارهايى است كه انجام مىدادند!
9|83|هرگاه خداوند تو را بسوى گروهى از آنان بازگرداند، و از تو اجازه خروج (بسوى ميدان جهاد) بخواهند، بگو: «هيچ گاه با من خارج نخواهيد شد! و هرگز همراه من، با دشمنى نخواهيد جنگيد! شما نخستين بار به كنارهگيرى راضى شديد، اكنون نيز با متخلفان بمانيد!»
9|84|هرگز بر مرده هيچ يك از آنان، نماز نخوان! و بر كنار قبرش، (براى دعا و طلب آمرزش،) نايست! چرا كه آنها به خدا و رسولش كافر شدند; و در حالى كه فاسق بودند از دنيا رفتند!
9|85|مبادا اموال و فرزندانشان، مايه شگفتى تو گردد! (اين براى آنها نعمت نيست; بلكه) خدا مىخواهد آنها را به اين وسيله در دنيا عذاب كند، و جانشان برآيد در حالى كه كافرند!
9|86|و هنگامى كه سورهاى نازل شود (و به آنان دستور دهد) كه: «به خدا ايمان بياوريد! و همراه پيامبرش جهاد كنيد!»، افرادى از آنها ( گروه منافقان) كه توانايى دارند، از تو اجازه مىخواهند و مىگويند: «بگذار ما با قاعدين ( آنها كه از جهاد معافند) باشيم!»
9|87|(آرى،) آنها راضى شدند كه با متخلفان باشند; و بر دلهايشان مهر نهاده شده; از اين رو (چيزى) نمىفهمند!
9|88|ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آوردند، با اموال و جانهايشان جهاد كردند; و همه نيكيها براى آنهاست; و آنها همان رستگارانند!
9|89|خداوند براى آنها باغهايى از بهشت فراهم ساخته كه نهرها از زير درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند بود; و اين است رستگارى (و پيروزى) بزرگ!
9|90|و عذرآورندگان از اعراب، (نزد تو) آمدند كه به آنها اجازه (عدم شركت در جهاد) داده شود; و آنها كه به خدا و پيامبرش دروغ گفتند، (بدون هيچ عذرى در خانه خود) نشستند; بزودى به كسانى از آنها كه مخالفت كردند (و معذور نبودند)، عذاب دردناكى خواهد رسيد!
9|91|بر ضعيفان و بيماران و آنها كه وسيلهاى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ايرادى نيست (كه در ميدان جنگ شركت نجويند،) هرگاه براى خدا و رسولش خيرخواهى كنند (;و از آنچه در توان دارند، مضايقه ننمايند). بر نيكوكاران راه مؤاخذه نيست; و خداوند آمرزنده و مهربان است!
9|92|و (نيز) ايرادى نيست بر آنها كه وقتى نزد تو آمدند كه آنان را بر مركبى (براى جهاد) سوار كنى، گفتى: «مركبى كه شما را بر آن سوار كنم، ندارم!» (از نزد تو) بازگشتند در حالى كه چشمانشان از اندوه اشكبار بود; زيرا چيزى نداشتند كه در راه خدا انفاق كنند (و با آن به ميدان بروند)
9|93|راه مؤاخذه تنها به روى كسانى باز است كه از تو اجازه مىخواهند در حالى كه توانگرند; (و امكانات كافى براى جهاد دارند;) آنها راضى شدند كه با متخلفان ( زنان و كودكان و بيماران) بمانند; و خداوند بر دلهايشان مهر نهاده; به همين جهت چيزى نمىدانند!
9|94|هنگامى كه بسوى آنها (كه از جهاد تخلف كردند) باز گرديد، از شما عذرخواهى مىكنند; بگو: «عذرخواهى نكنيد، ما هرگز به شما ايمان نخواهيم آورد! چرا كه خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته; و خدا و رسولش، اعمال شما را مىبينند; سپس به سوى كسى كه داناى پنهان و آشكار است بازگشت داده مىشويد; و او شما را به آنچه انجام مىداديد، آگاه مىكند (و جزا مىدهد!) »
9|95|هنگامى كه بسوى آنان بازگرديد، براى شما به خدا سوگند ياد مىكنند، تا از آنها اعراض (و صرف نظر) كنيد; از آنها اعراض كنيد (و روى بگردانيد); چرا كه پليدند! و جايگاهشان دوزخ است، بكيفر اعمالى كه انجام مىدادند.
9|96|براى شما قسم ياد مىكنند تا از آنها راضى شويد; اگر شما از آنها راضى شويد، خداوند (هرگز) از جمعيت فاسقان راضى نخواهد شد!
9|97|باديهنشينان عرب، كفر و نفاقشان شديدتر است; و به ناآگاهى از حدود و احكامى كه خدا بر پيامبرش نازل كرده، سزاوارترند; و خداوند دانا و حكيم است!
9|98|گروهى از (اين) اعراب باديهنشين، چيزى را كه (در راه خدا) انفاق مىكنند،غرامت محسوب مىدارند; و انتظار حوادث دردناكى براى شما مىكشند; حوادث دردناك براى خود آنهاست; و خداوند شنوا و داناست!
9|99|گروهى (ديگر) از عربهاى باديهنشين، به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند; و آنچه را انفاق مىكنند، مايه تقرب به خدا، و دعاى پيامبر مىدانند; آگاه باشيد اينها مايه تقرب آنهاست! خداوند بزودى آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت; به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!
9|100|پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و كسانى كه به نيكى از آنها پيروى كردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نيز) از او خشنود شدند; و باغهايى از بهشت براى آنان فراهم ساخته، كه نهرها از زير درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و اين است پيروزى بزرگ!
9|101|و از (ميان) اعراب باديهنشين كه اطراف شما هستند، جمعى منافقند; و از اهل مدينه (نيز)، گروهى سخت به نفاق پاى بندند. تو آنها را نمىشناسى، ولى ما آنها را مى شناسيم. بزودى آنها را دو بار مجازات مىكنيم (:مجازاتى با رسوايى در دنيا، و مجازاتى به هنگام مرگ); سپس بسوى مجازات بزرگى (در قيامت)فرستاده مىشوند.
9|102|و گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند; و كار خوب و بد را به هم آميختند; اميد مىرود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد; به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!
9|103|از اموال آنها صدقهاى (بعنوان زكات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زكات،) به آنها دعا كن; كه دعاى تو، مايه آرامش آنهاست; و خداوند شنوا و داناست!
9|104|آيا نمىدانستند كه فقط خداوند توبه را از بندگانش مىپذيرد، و صدقات را مىگيرد، و خداوند توبهپذير و مهربان است؟!
9|105|بگو: «عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مىبينند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشكار، بازگردانده مىشويد; و شما را به آنچه عمل مىكرديد، خبر مىدهد!»
9|106|و گروهى ديگر، به فرمان خدا واگذار شدهاند (و كارشان با خداست); يا آنها را مجازات مىكند، و يا توبه آنان را مىپذيرد (،هر طور كه شايسته باشند); و خداوند دانا و حكيم است!
9|107|(گروهى ديگر از آنها) كسانى هستند كه مسجدى ساختند براى زيان (به مسلمانان)، و (تقويت) كفر، و تفرقهافكنى ميان مؤمنان، و كمينگاه براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه كرده بود; آنها سوگند ياد مىكنند كه: «جز نيكى (و خدمت)، نظرى نداشتهايم!» اما خداوند گواهى مىدهد كه آنها دروغگو هستند!
9|108|هرگز در آن (مسجد به عبادت) نايست! آن مسجدى كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده، شايستهتر است كه در آن (به عبادت) بايستى; در آن، مردانى هستند كه دوست مىدارند پاكيزه باشند; و خداوند پاكيزگان را دوست دارد!
9|109|آيا كسى كه شالوده آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا كرده بهتر است،يا كسى كه اساس آن را بر كنار پرتگاه سستى بنا نموده كه ناگهان در آتش دوزخ فرومىريزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدايت نمىكند!
9|110|(اما) اين بنايى را كه آنها ساختند، همواره بصورت يك وسيله شك و ترديد،در دلهايشان باقى مىماند; مگر اينكه دلهايشان پاره پاره شود (و بميرند; وگرنه، هرگز از دل آنها بيرون نمىرود); و خداوند دانا و حكيم است!
9|111|خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريدارى كرده، كه (در برابرش) بهشت براى آنان باشد; (به اين گونه كه:) در راه خدا پيكار مىكنند، مىكشند و كشته مىشوند; اين وعده حقى است بر او، كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده; و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اكنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى كه با خدا كردهايد; و اين است آن پيروزى بزرگ!
9|112|توبهكنندگان، عبادت كاران، سپاسگويان، سياحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجدهآوران، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر، و حافظان حدود (و مرزهاى)الهى، (مؤمنان حقيقىاند) ; و بشارت ده به (اينچنين) مؤمنان!
9|113|براى پيامبر و مؤمنان، شايسته نبود كه براى مشركان (از خداوند) طلب آمرزش كنند، هر چند از نزديكانشان باشند; (آن هم) پس از آنكه بر آنها روشن شد كه اين گروه، اهل دوزخند!
9|114|و استغفار ابراهيم براى پدرش ( عمويش آزر)، فقط بخاطر وعدهاى بود كه به او داده بود (تا وى را بسوى ايمان جذب كند); اما هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست، از او بيزارى جست; به يقين، ابراهيم مهربان و بردبار بود!
9|115|چنان نبود كه خداوند قومى را، پس از آن كه آنها را هدايت كرد (و ايمان آوردند) گمراه (و مجازات) كند; مگر آنكه امورى را كه بايد از آن بپرهيزند، براى آنان بيان نمايد (و آنها مخالفت كنند); زيرا خداوند به هر چيزى داناست!
9|116|حكومت آسمانها و زمين تنها از آن خداست; زنده مىكند و مىميراند; و جز خدا، ولى و ياورى نداريد!
9|117|مسلما خداوند رحمت خود را شامل حال پيامبر و مهاجران و انصار، كه در زمان عسرت و شدت (در جنگ تبوك) از او پيروى كردند، نمود; بعد از آنكه نزديك بود دلهاى گروهى از آنها، از حق منحرف شود (و از ميدان جنگ بازگردند); سپس خدا توبه آنها را پذيرفت، كه او نسبت به آنان مهربان و رحيم است!
9|118|(همچنين) آن سه نفر كه (از شركت در جنگ تبوك) تخلف جستند، (و مسلمانان با آنان قطع رابطه نمودند،) تا آن حد كه زمين با همه وسعتش بر آنها تنگ شد; (حتى) در وجود خويش، جايى براى خود نمىيافتند; (در آن هنگام) دانستند پناهگاهى از خدا جز بسوى او نيست; سپس خدا رحمتش را شامل حال آنها نمود، (و به آنان توفيق داد) تا توبه كنند; خداوند بسيار توبهپذير و مهربان است!
9|119|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد!
9|120|سزاوار نيست كه اهل مدينه، و باديهنشينانى كه اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جويند; و براى حفظ جان خويش، از جان او چشم بپوشند! اين بخاطر آن است كه هيچ تشنگى و خستگى، و گرسنگى در راه خدا به آنها نمىرسد و هيچ گامى كه موجب خشم كافران مىشود برنمىدارند، و ضربهاى از دشمن نمىخورند، مگر اينكه به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مىشود; زيرا خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمىكند!
9|121|و هيچ مال كوچك يا بزرگى را (در اين راه) انفاق نمىكنند، و هيچ سرزمينى را (بسوى ميدان جهاد و يا در بازگشت) نمىپيمايند، مگر اينكه براى آنها نوشته مىشود; تا خداوند آن را بعنوان بهترين اعمالشان، پاداش دهد.
9|122|شايسته نيست مؤمنان همگى (بسوى ميدان جهاد) كوچ كنند; چرا از هر گروهى از آنان، طايفهاى كوچ نمىكند (و طايفهاى در مدينه بماند)، تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهى يابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى كنند!
9|123|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! با كافرانى كه به شما نزديكترند، پيكار كنيد! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزديك غافل نكند!) آنها بايد در شما شدت و خشونت (و قدرت) احساس كنند; و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است!
9|124|و هنگامى كه سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنان (به ديگران) مىگويند: «اين سوره، ايمان كدام يك از شما را افزون ساخت؟!» (به آنها بگو:) اما كسانى كه ايمان آوردهاند، بر ايمانشان افزوده; و آنها (به فضل و رحمت الهى) خوشحالند.
9|125|و اما آنها كه در دلهايشان بيمارى است، پليدى بر پليديشان افزوده; و از دنيا رفتند در حالى كه كافر بودند.
9|126|آيا آنها نمىبينند كه در هر سال، يك يا دو بار آزمايش مىشوند؟! باز توبه نمىكنند، و متذكر هم نمىگردند!
9|127|و هنگامى كه سورهاى نازل مىشود، بعضى از آنها ( منافقان) به يكديگر نگاه مىكنند و مىگويند: «آيا كسى شما را مىبيند؟ (اگر از حضور پيامبر بيرون رويم، كسى متوجه ما نمىشود! )» سپس منصرف مىشوند (و بيرون مىروند); خداوند دلهايشان را (از حق) منصرف ساخته; چرا كه آنها، گروهى هستند كه نمىفهمند (و بىدانشند)!
9|128|به يقين، رسولى از خود شما بسويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است; و اصرار بر هدايت شما دارد; و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
9|129|اگر آنها (از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا كفايت مىكند; هيچ معبودى جز او نيست; بر او توكل كردم; و او صاحب عرش بزرگ است!»
10|1|الر، اين آيات كتاب استوار و حكمت آميز است!
10|2|آيا براى مردم، موجب شگفتى بود كه به مردى از آنها وحى فرستاديم كه مردم را (از عواقب كفر و گناه) بترسان، و به كسانى كه ايمان آوردهاند بشارت ده كه براى آنها، سابقه نيك (و پاداشهاى مسلم) نزد پروردگارشان است؟! (اما) كافران گفتند: «اين مرد، ساحر آشكارى است!; سذللّه
10|3|پروردگار شما، خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز ( شش دوران) آفريد; سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبير كار (جهان) پرداخت; هيچ شفاعت كنندهاى، جز با اذن او نيست; اين است خداوند، پروردگار شما! پس او را پرستش كنيد! آيا متذكر نمىشويد؟!
10|4|بازگشت همه شما بسوى اوست! خداوند وعده حقى فرموده; او آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را بازمىگرداند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، بعدالت جزا دهد; و براى كسانى كه كافر شدند، نوشيدنى از مايع سوزان است; و عذابى دردناك، بخاطر آنكه كفر مىورزيدند!
10|5|او كسى است كه خورشيد را روشنايى، و ماه را نور قرار داد; و براى آن منزلگاههايى مقدر كرد، تا عدد سالها و حساب (كارها) را بدانيد; خداوند اين را جز بحق نيافريده; او آيات (خود را) براى گروهى كه اهل دانشند، شرح مىدهد!
10|6|مسلما در آمد و شد شب و روز، و آنچه خداوند در آسمانها و زمين آفريده، آيات (و نشانههايى) است براى گروهى كه پرهيزگارند (و حقايق را مىبينند).
10|7|آنها كه ايمان به ملاقات ما (و روز رستاخيز) ندارند، و به زندگى دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند، و آنها كه از آيات ما غافلند،
10|8|(همه) آنها جايگاهشان آتش است، بخاطر كارهايى كه انجام مىدادند!
10|9|(ولى) كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ايمانشان هدايت مىكند; از زير (قصرهاى) آنها در باغهاى بهشت، نهرها جارى است.
10|10|گفتار (و دعاى) آنها در بهشت اين است كه: «خداوندا، منزهى تو!» و تحيت آنها در آنجا: سلام; و آخرين سخنشان اين است كه: «حمد، مخصوص پروردگار عالميان است!»
10|11|اگر همان گونه كه مردم در به دست آوردن «خوبى»ها عجله دارند، خداوند در مجازاتشان شتاب مىكرد، (بزودى) عمرشان به پايان مىرسيد (و همگى نابود مىشدند); ولى كسانى را كه ايمان به لقاى ما ندارند، به حال خود رها مىكنيم تا در طغيانشان سرگردان شوند!
10|12|هنگامى كه به انسان زيان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى كه به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، مىخواند; اما هنگامى كه ناراحتى را از او برطرف ساختيم، چنان مىرود كه گويى هرگز ما را براى حل مشكلى كه به او رسيده بود، نخوانده است! اين گونه براى اسرافكاران، اعمالشان زينت داده شده است (كه زشتى اين عمل را درك نمىكنند)!
10|13|ما امتهاى پيش از شما را، هنگامى كه ظلم كردند، هلاك نموديم; در حالى كه پيامبرانشان دلايل روشن براى آنها آوردند، ولى آنها ايمان نياوردند; اينگونه گروه مجرمان را كيفر مىدهيم!
10|14|سپس شما را جانشينان آنها در روى زمين -پس از ايشان- قرار داديم; تا ببينيم شما چگونه عمل مىكنيد!
10|15|و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، كسانى كه ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز) ندارند مىگويند: «قرآنى غير از اين بياور، يا آن را تبديل كن! (و آيات نكوهش بتها را بردار)» بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم; فقط از چيزى كه بر من وحى مىشود، پيروى مىكنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مىترسم!»
10|16|بگو: «اگر خدا مىخواست، من اين آيات را بر شما نمىخواندم; و خداوند از آن آگاهتان نمىكرد; چه اينكه مدتها پيش از اين، در ميان شما زندگى نمودم; (و هرگز آيهاى نياوردم;) آيا نمىفهميد؟!»
10|17|چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه بر خدا دروغ مىبندد، يا آيات او را تكذيب مىكند؟! مسلما مجرمان رستگار نخواهند شد!
10|18|آنها غير از خدا، چيزهايى را مىپرستند كه نه به آنان زيان مىرساند، و نه سودى مىبخشد; و مىگويند: «اينها شفيعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آيا خدا را به چيزى خبر مىدهيد كه در آسمانها و زمين سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتايانى كه قرار مىدهند!
10|19|(در آغاز) همه مردم امت واحدى بودند; سپس اختلاف كردند; و اگر فرمانى از طرف پروردگارت (درباره عدم مجازات سريع آنان) از قبل صادر نشده بود، در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مىشد (و سپس همگى به مجازات مىرسيدند).
10|20|مىگويند: «چرا معجزهاى از پروردگارش بر او نازل نمىشود؟!» بگو: «غيب (و معجزات) تنها براى خدا (و به فرمان او) است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانهجويانه باشيد، و من هم در انتظار مجازات شما!)»
10|21|هنگامى كه به مردم، پس از ناراحتى كه به آنها رسيده است، رحمتى بچشانيم، در آيات ما نيرنگ مىكنند (،و براى آن نعمت و رحمت توجيهات ناروا مىكنند); بگو: «خداوند سريعتر از شما مكر ( چارهجويى) مىكند; و رسولان ( فرشتگان ) ما، آنچه نيرنگ مىكنيد (و نقشه مىكشيد)، مىنويسند!»
10|22|او كسى است كه شما را در خشكى و دريا سير مىدهد; زمانى كه در كشتى قرارمىگيريد، و بادهاى موافق آنان را (بسوى مقصد) حركت ميدهد و خوشحال مىشوند، ناگهان طوفان شديدى مىوزد; و امواج از هر سو به سراغ آنها مىآيد; و گمان مىكنند هلاك خواهند شد; در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مىخوانند كه: «اگر ما را از اين گرفتارى نجات دهى، حتما از سپاسگزاران خواهيم بود!»
10|23|اما هنگامى كه خدا آنها را رهايى بخشيد، (باز) به ناحق، در زمين ستم ميكنند. اى مردم! ستمهاى شما، به زيان خود شماست! از زندگى دنيا بهره (ميبريد)، سپس بازگشت شما بسوى ماست; و ما، شما را به آنچه عمل ميكرديد، خبر ميدهيم!
10|24|مثل زندگى دنيا، همانند آبى است كه از آسمان نازل كردهايم; كه در پى آن، گياهان (گوناگون) زمين -كه مردم و چهارپايان از آن مىخورند- مىرويد; تا زمانى كه زمين، زيبايى خود را يافته و آراسته مىگردد، و اهل آن مطمئن مىشوند كه مىتوانند از آن بهرهمند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شبهنگام يا در روز، (براى نابودى آن) فرامىرسد; (سرما يا صاعقهاى را بر آن مسلط مىسازيم;) و آنچنان آن را درو مىكنيم كه گويى ديروز هرگز (چنين كشتزارى) نبوده است! اين گونه، آيات خود را براى گروهى كه مىانديشند، شرح مىدهيم!
10|25|و خداوند به سراى صلح و سلامت دعوت مىكند; و هر كس را بخواهد (و شايسته و لايق ببيند) ، به راه راست هدايت مىنمايد.
10|26|كسانى كه نيكى كردند، پاداش نيك و افزون بر آن دارند; و تاريكى و ذلت، چهرههايشان را نمىپوشاند; آنها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند.
10|27|اما كسانى كه مرتكب گناهان شدند، جزاى بدى بمقدار آن دارند; و ذلت و خوارى، چهره آنان را مىپوشاند; و هيچ چيز نمىتواند آنها را از (مجازات) خدا نگه دارد! (چهرههايشان آنچنان تاريك است كه) گويى با پارههايى از شب تاريك، صورت آنها پوشيده شده! آنها اهل دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند!
10|28|(به خاطر بياوريد) روزى را كه همه آنها را جمع مىكنيم، سپس به مشركان مىگوييم: «شما و معبودهايتان در جاى خودتان باشيد (تا به حسابتان رسيدگى شود!)» سپس آنها را از هم جدا مىسازيم (و از هر يك جداگانه سؤال مىكنيم). و معبودهايشان (به آنها) مىگويند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمىكرديد!»
10|29|(آنها در پاسخ مىگويند:) همين بس كه خدا ميان ما و شما گواه باشد، اگر ما از عبادت شما غافل بوديم!
10|30|در آن جا، هر كس عملى را كه قبلا انجام داده است، مىآزمايد. و همگى بسوى «الله» -مولا و سرپرست حقيقى خود- بازگردانده مىشوند; و چيزهايى را كه بدروغ همتاى خدا قرار داده بودند، گم و نابود مىشوند!
10|31|بگو: «چه كسى شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد؟ يا چه كسى مالك (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه كسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مىآورد؟ و چه كسى امور (جهان) را تدبير مىكند؟» بزودى (در پاسخ) مىگويند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پيشه نمىكنيد (و از خدا نمىترسيد)؟!
10|32|آن است خداوند، پروردگار حق شما (داراى همه اين صفات)! با اين حال، بعد از حق، چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مىشويد؟!
10|33|اينچنين فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلم شده كه آنها (پس از اين همه لجاجت و گناه)، ايمان نخواهند آورد!
10|34|بگو: «آيا هيچ يك از معبودهاى شما، آفرينش را ايجاد مىكند و سپس بازمىگرداند؟!» بگو: سخللّهتنها خدا آفرينش را ايجاد كرده، سپس بازمىگرداند; با اين حال، چرا از حق روىگردان مىشويد؟!»
10|35|بگو: «آيا هيچ يك از معبودهاى شما، به سوى حق هدايت مىكند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدايت مىكند! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مىكند براى پيروى شايستهتر است، يا آن كس كه خود هدايت نمىشود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىكنيد؟! سذللّه
10|36|و بيشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بىاساس)، پيروى نمىكنند; (در حالى كه) گمان، هرگز انسان را از حق بىنياز نمىسازد (و به حق نمىرساند)! به يقين، خداوند از آنچه انجام مىدهند، آگاه است!
10|37|شايسته نبود (و امكان نداشت) كه اين قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود; ولى تصديقى است براى آنچه پيش از آن است (از كتب آسمانى)، و شرح و تفصيلى بر آنها است; شكى در آن نيست، و از طرف پروردگار جهانيان است.
10|38|آيا آنها مىگويند: «او قرآن را بدروغ بهخدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست مى گوييد، يك سوره همانند آن بياوريد; و غير از خدا، هر كس را مىتوانيد (به يارى) طلبيد!»
10|39|(ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند;) بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده است! پيشينيان آنها نيز همين گونه تكذيب كردند; پس بنگر عاقبت كار ظالمان چگونه بود!
10|40|بعضى از آنها، به آن ايمان مىآورند; و بعضى ايمان نمىآورند; و پروردگارت به مفسدان آگاهتر است (و آنها را بهتر مىشناسد)!
10|41|و اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شماست! شما از آنچه من انجام مىدهم بيزاريد و من (نيز) از آنچه شماانجام مىدهيد بيزارم!»
10|42|گروهى از آنان، بسوى تو گوش فرامىدهند (;اما گويى هيچ نمىشنوند و كرند)! آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هر چند نفهمند؟!
10|43|و گروهى از آنان، به سوى تو مىنگرند (اما گويى هيچ نمىبينند)! آيا تو مىتوانى نابينايان را هدايت كنى، هر چند نبينند؟!
10|44|خداوند هيچ به مردم ستم نمىكند; ولى اين مردمند كه به خويشتن ستم مىكند!
10|45|(به ياد آور) روزى را كه (خداوند) آنها را جمع (و محشور) مىسازد; آنچنان كه (احساس مىكنند) گويى جز ساعتى از روز، (در دنيا) توقف نكردند; به آن مقدار كه يكديگر را (ببينند و) بشناسند! مسلما آنها كه لقاى خداوند (و روز رستاخيز) را تكذيب كردند، زيان بردند و هدايت نيافتند!
10|46|اگر ما، پارهاى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم، (در حال حيات تو (به تو نشان دهيم، و يا) پيش از آنكه گرفتار عذاب شوند،) تو را از دنيا ببريم، در هر حال، بازگشتشان به سوى ماست; سپس خداوند بر آنچه آنها انجام مىدادند گواه است!
10|47|براى هر امتى، رسولى است; هنگامى كه رسولشان به سوى آنان بيايد، بعدالت در ميان آنها داورى مىشود; و ستمى به آنها نخواهد شد!
10|48|و مىگويند: «اگر راست مىگوئى، اين وعده (مجازات) كى خواهد بود؟»
10|49|بگو: «من (حتى) براى خودم زيان و سودى را مالك نيستم، (تا چه رسد براى شما!) مگر آنچه خدا بخواهد. (اين مقدار مىدانم كه) براى هر قوم و ملتى، سرآمدى است; هنگامى كه اجل آنها فرا رسد، (و فرمان مجازات يا مرگشان صادر شود،) نه ساعتى تاخير مىكنند، و نه پيشى مىگيرند!
10|50|بگو: «اگر مجازات او، شبهنگام يا در روز به سراغ شما آيد (،آيا مىتوانيد آن را از خود دفع كنيد؟!)» پس مجرمان براى چه عجله مىكنند؟!
10|51|يا اينكه آنگاه كه واقع شد، به آن ايمان مىآوريد! (به شما گفته مىشود:) حالا؟! در حالى كه قبلا براى آن عجله مىكرديد! (ولى اكنون چه سود!)
10|52|سپس به كسانى كه ستم كردند گفته مىشود: عذاب ابدى را بچشيد! آيا جز به آنچه انجام مىداديد كيفر داده مىشويد؟!»
10|53|از تو مىپرسند: «آيا آن (وعده مجازات الهى) حق است؟» بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند، قطعا حق است; و شما نمىتوانيد از آن جلوگيرى كنيد!»
10|54|و هر كس كه ستم كرده، اگر تمامى آنچه روى زمين است در اختيار داشته باشد، (همه را از هول عذاب،) براى نجات خويش مىدهد! و هنگامى كه عذاب را ببينند،( پشيمان مىشوند; اما) پشيمانى خود را كتمان مىكنند (،مبادا رسواتر شوند)! و در ميان آنها، بعدالت داورى مىشود; و ستمى بر آنها نخواهد شد!
10|55|آگاه باشيد آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست! آگاه باشيد وعده خدا حق است، ولى بيشتر آنها نمىدانند!
10|56|اوست كه زنده مي كند و مي ميراند، و به سوي او باز گردانده مي شويد!
10|57|اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است; و درمانى براى آنچه در سينههاست; (درمانى براى دلهاى شما;) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان!
10|58|بگو: «به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند; كه اين، از تمام آنچه گردآورى كردهاند، بهتر است!»
10|59|بگو: «آيا روزيهايى را كه خداوند بر شما نازل كرده ديدهايد، كه بعضى از آن را حلال، و بعضى را حرام نمودهايد؟!» بگو: «آيا خداوند به شما اجازه داده، يا بر خدا افترا مى بنديد (و از پيش خود، حلال و حرام مىكنيد؟!)»
10|60|آنها كه بر خدا افترا مىبندند، درباره (مجازات) روز رستاخيز، چه مىانديشند؟! خداوند نسبت به همه مردم فضل (و بخشش) دارد، اما اكثر آنها سپاسگزارى نمىكنند!
10|61|در هيچ حال (و انديشهاى) نيستى، و هيچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمىكنى، و هيچ عملى را انجام نمىدهيد، مگر اينكه ما گواه بر شما هستيم در آن هنگام كه وارد آن مى شويد! و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمىماند; حتى به اندازه سنگينى ذرهاى، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه (همه آنها) در كتاب آشكار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است!
10|62|آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند!
10|63|همانها كه ايمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مىكردند.
10|64|در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند; وعدههاى الهى تخلف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ!
10|65|سخن آنها تو را غمگين نسازد! تمام عزت (و قدرت)، از آن خداست; و او شنوا و داناست!
10|66|آگاه باشيد تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از آن خدا مىباشند! و آنها كه غير خدا را همتاى او مىخوانند، (از منطق و دليلى) پيروى نمىكنند; آنها فقط از پندار بى اساس پيروى مىكنند; و آنها فقط دروغ مىگويند!
10|67|او كسى است كه شب را براى شما آفريد، تا در آن آرامش بيابيد; و روز را روشنى بخش (تا به تلاش زندگى پردازيد) در اينها نشانههايى است براى كسانى كه گوش شنوا دارند!
10|68|گفتند: «خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است»! (از هر عيب و نقص و احتياجى) منزه است! او بىنياز است! از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است! شما هيچگونه دليلى بر اين ادعا نداريد! آيا به خدا نسبتى مىدهيد كه نمىدانيد؟!
10|69|بگو: «آنها كه به خدا دروغ مىبندند، (هرگز) رستگار نمىشوند!
10|70|بهرهاى (ناچيز) از دنيا دارند; سپس بازگشتشان بسوى ماست; و بعد، به آنها مجازات شديد به سزاى كفرشان مىچشانيم!
10|71|سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام كه به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر تذكرات من نسبت به آيات الهى، بر شما سنگين (و غير قابل تحمل) است، (هر كار از دستتان ساخته است بكنيد.) من بر خدا توكل كردهام! فكر خود، و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد; سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند; (تمام جوانب كارتان را بنگريد;) سپس به حيات من پايان دهيد، و (لحظهاى) مهلتم ندهيد! (اما توانايى نداريد!)
10|72|و اگر از قبول دعوتم روى بگردانيد، (كار نادرستى كردهايد; چه اينكه) من از شما مزدى نمىخواهم; مزد من، تنها بر خداست! و من مامورم كه از مسلمين ( تسليم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم!»
10|73|اما آنها او را تكذيب كردند! و ما، او و كسانى را كه با او در كشتى بودند، نجات داديم; و آنان را جانشين (و وارث كافران) قرار داديم; و كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند، غرق نموديم! پس ببين عاقبت كار كسانى كه انذار شدند (و به انذار الهى اهميت ندادند)، چگونه بود!
10|74|سپس بعد از نوح، رسولانى به سوى قومشان فرستاديم; آنان دلايل روشن برايشان آوردند; اما آنها، به چيزى كه پيش از آن تكذيب كرده بودند، ايمان نياوردند! اينچنين بر دلهاى تجاوزكاران مهر مىنهيم (تا چيزى را درك نكنند)!
10|75|بعد از آنها، موسى و هارون را با آيات خود به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاديم; اما آنها تكبر كردند (و زير بار حق نرفتند; چرا كه) آنها گروهى مجرم بودند!
10|76|و هنگامى كه حق از نزد ما بسراغ آنها آمد، گفتند: «اين، سحرى است آشكار !»
10|77|موسى گفت: «آيا درباره حق، هنگامى كه به سوى شما آمد، (چنين) مىگوييد؟! آيا اين سحر است؟! در حالى كه ساحران (هرگز) رستگار (و پيروز) نمىشوند!
10|78|گفتند: «آيا آمدهاى كه ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم، منصرف سازى; و بزرگى (و رياست) در روى زمين، از آن شما دو تن باشد؟! ما (هرگز) به شما ايمان نمىآوريم!»
10|79|فرعون گفت: «(برويد و) هر جادوگر (و ساحر) دانايى را نزد من آوريد!»
10|80|هنگامى كه ساحران (به ميدان مبارزه) آمدند، موسى به آنها گفت: «آنچه (از وسايل سحر) را مىتوانيد بيفكنيد، بيفكنيد!»
10|81|هنگامى كه افكندند، موسى گفت: «آنچه شما آورديد، سحر است; كه خداوند بزودى آن را باطل مىكند; چرا كه خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمىكند!
10|82|او حق را به وعده خويش، تحقق مىبخشد; هر چند مجرمان كراهت داشته باشند!»
10|83|(در آغاز،) هيچ كس به موسى ايمان نياورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او; (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافيانش، مبادا آنها را شكنجه كنند; زيرا فرعون، برترىجويى در زمين داشت; و از اسرافكاران بود!
10|84|موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ايمان آوردهايد، بر او توكل كنيد اگر تسليم فرمان او هستيد!»
10|85|گفتند: «تنها بر خدا توكل داريم; پروردگارا! ما را مورد شكنجه گروه ستمگر قرار مده!
10|86|و ما را با رحمتت از (دست) قوم كافر رهايى بخش!
10|87|و به موسى و برادرش وحى كرديم كه: «براى قوم خود، خانههايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد; و خانههايتان را مقابل يكديگر (و متمركز) قرار دهيد! و نماز را برپا داريد! و به مؤمنان بشارت ده (كه سرانجام پيروز مىشوند!)»
10|88|موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافيانش را زينت و اموالى (سرشار) در زندگى دنيا دادهاى، پروردگارا! در نتيجه(بندگانت را) از راه تو گمراه مىسازند! پروردگارا! اموالشان را نابود كن! و (بجرم گناهانشان،) دلهايشان را سخت و سنگين ساز، به گونهاى كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند!»
10|89|فرمود: «دعاى شما پذيرفته شد! استقامت به خرج دهيد; و از راه (و رسم) كسانى كه نمىدانند، تبعيت نكنيد!»
10|90|(سرانجام) بنى اسرائيل را از دريا ( رود عظيم نيل) عبور داديم; و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند; هنگامى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آوردهاند، وجود ندارد; و من از مسلمين هستم! سذللّه
10|91|(اما به او خطاب شد:) الآن؟!! در حالى كه قبلا عصيان كردى، و از مفسدان بودى!
10|92|ولى امروز، بدنت را (از آب) نجات مىدهيم، تا عبرتى براى آيندگان باشى! و بسيارى از مردم، از آيات ما غافلند!
10|93|(سپس) بنى اسرائيل را در جايگاه صدق (و راستى) منزل داديم; و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم; (اما آنها به نزاع و اختلاف برخاستند!) و اختلاف نكردند، مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد! پروردگار تو روز قيامت، در آنچه اختلاف مىكردند، ميان آنها داورى مىكند!
10|94|و اگر در آنچه بر تو نازل كردهايم ترديدى دارى، از كسانى كه پيش از تو كتاب آسمانى را مىخواندند بپرس، به يقين، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسيده است; بنابر اين، هرگز از ترديدكنندگان مباش! (مسلما او ترديدى نداشت! اين درسى براى مردم بود!)
10|95|و از آنها مباش كه آيات خدا را تكذيب كردند، كه از زيانكاران خواهى بود!
10|96|(و بدان) آنها كه فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق يافته، (و بجرم اعمالشان، توفيق هدايت را از آنها گرفته هرگز) ايمان نمىآورند،
10|97|هر چند تمام آيات (و نشانههاى الهى) به آنان برسد، تا زمانى كه عذاب دردناك را ببينند! (زيرا تاريكى گناه، قلبهايشان را فرا گرفته، و راهى به روشنايى ندارند!)
10|98|چرا هيچ يك از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفيد افتد؟! مگر قوم يونس، هنگامى كه آنها ايمان آوردند، عذاب رسوا كننده را در زندگى دنيا از آنان برطرف ساختيم; و تا مدت معينى ( پايان زندگى و اجلشان) آنها را بهرهمند ساختيم.
10|99|و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به(اجبار) ايمان مىآوردند; آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!)
10|100|(اما) هيچ كس نمىتواند ايمان بياورد، جز به فرمان خدا (و توفيق و يارى و هدايت او)! و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرارمىدهد كه نمىانديشند.
10|101|بگو: «نگاه كنيد چه چيز (از آيات خدا و نشانههاى توحيدش) در آسمانها و زمين است!» اما اين آيات و انذارها به حال كسانى كه (به خاطر لجاجت) ايمان نمىآورند مفيد نخواهد بود!
10|102|آيا آنها (چيزى) جز همانند روزهاى پيشينيان (و بلاها و مجازاتهايشان) را انتظار مىكشند؟! بگو: «شما انتظار بكشيد، من نيز با شما انتظار مىكشم!»
10|103|سپس (هنگام نزول بلا و مجازات،) فرستادگان خود و كسانى را كه (به آنان) ايمان مىآورند، نجات مىدهيم و همين گونه، بر ما حق است كه مؤمنان (به تو) را (نيز) رهايى بخشيم!
10|104|بگو: «اى مردم! اگر در عقيده من شك داريد، من آنهايى را كه جز خدا مىپرستيد، نمىپرستم! تنها خداوندى را پرستش مىكنم كه شما را مىميراند! و من مامورم كه از مؤمنان باشم!
10|105|و (به من دستور داده شده كه:) روى خود را به آيينى متوجهساز كه از هر گونه شرك، خالى است; و از مشركان مباش!
10|106|و جز خدا، چيزى را كه نه سودى به تو مىرساند و نه زيانى، مخوان! كه اگر چنين كنى، از ستمكاران خواهى بود!
10|107|و اگر خداوند، (براى امتحان يا كيفر گناه،) زيانى به تو رساند، هيچ كس جز او آن را برطرف نمىسازد; و اگر اراده خيرى براى تو كند، هيچ كس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر كس از بندگانش بخواهد مىرساند; و او غفور و رحيم است!»
10|108|بگو: «اى مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده; هر كس (در پرتو آن) هدايت يابد، براى خود هدايت شده; و هر كس گمراه گردد، به زيان خود گمراه مىگردد; و من مامور (به اجبار) شما نيستم!»
10|109|و از آنچه بر تو وحى مىشود پيروى كن، و شكيبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پيروزى) را صادر كند; و او بهترين حاكمان است!
11|1|الر، اين كتابى است كه آياتش استحكام يافته; سپس تشريح شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه (نازل گرديده) است!
11|2|(دعوت من اين است) كه: جز «الله» را نپرستيد! من از سوى او براى شما بيم دهنده و بشارت دهندهام!
11|3|و اينكه: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد; سپس بسوى او بازگرديد; تا شما را تا مدت معينى، (از مواهب زندگى اين جهان،) به خوبى بهرهمند سازد; و به هر صاحب فضيلتى، به مقدار فضيلتش ببخشد! و اگر (از اين فرمان) روى گردان شويد، من بر شما از عذاب روز بزرگى بيمناكم!
11|4|(بدانيد) بازگشت شما بسوى «الله» است، و او بر هر چيز تواناست!
11|5|آگاه باشيد، آنها (سرها را به هم نزديك ساخته، و) سينههاشان را در كنار هم قرارمىدهند، تا خود (و سخنان خويش) را از او ( پيامبر) پنهان دارند! آگاه باشيد، آنگاه كه آنها لباسهايشان را به خود مىپيچند و خويش را در آن پنهان مىكنند، (خداوند) مىداند آنچه را پنهان مىكنند و آنچه را آشكار مىسازند; چرا كه او، از اسرار درون سينهها، آگاه است!
11|6|هيچ جنبندهاى در زمين نيست مگر اينكه روزى او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مىداند; همه اينها در كتاب آشكارى ثبت است! ( در لوح محفوظ ، در كتاب علم خدا)
11|7|او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز ( شش دوران) آفريد; و عرش (حكومت) او، بر آب قرار داشت; (بخاطر اين آفريد) تا شما را بيازمايد كه كداميك عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگويى: «شما بعد از مرگ، برانگيخته مىشويد! «، مسلما» كافران مىگويند: «اين سحرى آشكار است!»
11|8|و اگر مجازات را تا زمان محدودى از آنها به تاخير اندازيم، (از روى استهزا مىگويند: «چه چيز مانع آن شده است؟!» آگاه باشيد، آن روز كه (عذاب) به سراغشان آيد، از آنها بازگردانده نخواهد شد; (و هيچ قدرتى مانع آن نخواهد بود;) و آنچه را مسخره مىكردند، دامانشان را مىگيرد!
11|9|و اگر از جانب خويش، نعمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از او بگيريم، بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود!
11|10|و اگر بعد از شدت و رنجى كه به او رسيده، نعمتهايى به او بچشانيم، مىگويد: «مشكلات از من برطرف شد، و ديگر باز نخواهد گشت!» و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مىشود...
11|11|مگر آنها كه (در سايه ايمان راستين،) صبر و استقامت ورزيدند و كارهاى شايسته انجام دادند; كه براى آنها، آمرزش و اجر بزرگى است!
11|12|شايد (ابلاغ) بعض آياتى را كه به تو وحى مىشود، (بخاطر عدم پذيرش آنها) ترك كنى (و به تاخير اندازى); و سينهات از اين جهت تنگ (و ناراحت) شود كه مىگويند: «چرا گنجى بر او نازل نشده؟! و يا چرا فرشتهاى همراه او نيامده است؟!» (ابلاغ كن، و نگران و ناراحت مباش! چرا كه) تو فقط بيم دهندهاى; و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چيز است (;و به حساب آنان مىرسد)!
11|13|آنها مىگويند: «او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)!» بگو: «اگر راست مىگوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد; و تمام كسانى را كه مىتوانيد -غير از خدا- (براى اين كار) دعوت كنيد!»
11|14|و اگر آنها دعوت شما را نپذيرفتند، بدانيد (قرآن) تنها با علم الهى نازل شده; و هيچ معبودى جز او نيست! آيا با اين حال، تسليم مىشويد؟
11|15|كسانى كه زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند، (نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا بطور كامل به آنها مىدهيم; و چيزى كم و كاست از آنها نخواهد شد!
11|16|(ولى) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمى) نخواهند داشت; و آنچه را در دنيا (براى غير خدا) انجام دادند، بر باد مىرود; و آنچه را عمل مىكردند، باطل و بىاثر مىشود!
11|17|آيا آن كس كه دليل آشكارى از پروردگار خويش دارد، و بدنبال آن، شاهدى از سوى او مىباشد، و پيش از آن، كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود (گواهى بر آن مىدهد، همچون كسى است كه چنين نباشد)؟! آنها ( حقطلبان و حقيقتجويان) به او (كه داراى اين ويژگيهاست،) ايمان مىآورند! و هر كس از گروههاى مختلف به او كافر شود، آتش وعدهگاه اوست! پس، ترديدى در آن نداشته باش كه آن حق است از پروردگارت! ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند!
11|18|چه كسى ستمكارتر است از كسانى كه بر خدا افترا مىبندند؟! آنان (روز رستاخيز) بر پروردگارشان عرضه مىشوند، در حالى كه شاهدان ( پيامبران و فرشتگان) مىگويند: «اينها همانها هستند كه به پروردگارشان دروغ بستند! اى لعنت خدا بر ظالمان باد!»
11|19|همانها كه (مردم را) از راه خدا بازمىدارند; و راه حق را كج و معوج نشان مىدهند; و به سراى آخرت كافرند!
11|20|آنها هيچ گاه توانايى فرار در زمين را ندارند; و جز خدا، پشتيبانهايى نمىيابند! عذاب خدا براى آنها مضاعف خواهد بود; (چرا كه هم خودشان گمراه بودند، و هم ديگران را گمراه ساختند; ) آنها هرگز توانايى شنيدن (حق را) نداشتند; و (حقيقت را) نمىديدند!
11|21|آنان كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست دادهاند; و تمام معبودهاى دروغين از نظرشان گم شدند...
11|22|(به ناچار) آنها در سراى آخرت، قطعا از همه زيانكارترند!
11|23|كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع كردند، آنها اهل بهشتند; و جاودانه در آن خواهند ماند!
11|24|حال اين دو گروه ( مؤمنان و منكران)، حال «نابينا و كر» و «بينا و شنوا» است; آيا اين دو، همانند يكديگرند؟! آيا پند نمىگيرند؟!
11|25|ما نوح را بسوى قومش فرستاديم (;نخستين بار به آنها گفت): «من براى شما بيمدهندهاى آشكارم!
11|26|جز «الله» ( خداى يگانه يكتا) را نپرستيد; زيرا بر شما از عذاب روز دردناكى مىترسم!
11|27|اشراف كافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمىبينيم! و كسانى را كه از تو پيروى كردهاند، جز گروهى اراذل سادهلوح، مشاهده نمىكنيم; و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمىبينيم; بلكه شما را دروغگو تصور مىكنيم!»
11|28|(نوح) گفت: «اگر من دليل روشنى از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتى به من داده باشد -و بر شما مخفى مانده- (آيا باز هم رسالت مرا انكار مىكنيد)؟! آيا ما مىتوانيم شما را به پذيرش اين دليل روشن مجبور سازيم، با اينكه شما كراهت داريد؟!
11|29|اى قوم! من به خاطر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمىطلبم; اجر من، تنها بر خداست! و من، آنها را كه ايمان آوردهاند، (بخاطر شما) از خود طرد نمىكنم; چرا كه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد; (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قيامت، خصم من خواهند بود;) ولى شما را قوم جاهلى مىبينم!
11|30|اى قوم! چه كسى مرا در برابر (مجازات) خدا يارى مىدهد اگر آنان را طرد كنم؟! آيا انديشه نمىكنيد؟!
11|31|من هرگز به شما نمىگويم خزائن الهى نزد من است! و غيب هم نمىدانم! و نمىگويم من فرشتهام! و (نيز) نمىگويم كسانى كه در نظر شما خوار مىآيند، خداوند خيرى به آنها نخواهد داد; خدا از دل آنان آگاهتر است! (با اين حال، اگر آنها را برانم،) در اين صورت از ستمكاران خواهم بود!»
11|32|(نوح) گفت: «اگر خدا اراده كند، خواهد آورد; و شما قدرت فرار (از آن را) نخواهيد داشت!
11|33|گفتند: «اى نوح! با ما جر و بحث كردى، و زياد هم جر و بحث كردى! (بس است!) اكنون اگر راستى مىگويى، آنچه را (از عذاب الهى) به ما وعده مىدهى بياور!»
11|34|(اما چه سود كه) هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت! او پروردگار شماست; و بسوى او بازگشت داده مىشويد.»
11|35|(مشركان) مىگويند: «او ( محمد (ص)) اين سخنان را بدروغ به خدا نسبت داده است! « بگو: سخللّهاگر من اينها را از پيش خود ساخته باشم و به او نسبت دهم، گناهش بر عهده من است; ولى من از گناهان شما بيزارم!»
11|36|به نوح وحى شد كه: «جز آنها كه (تاكنون) ايمان آوردهاند، ديگر هيچ كس از قوم تو ايمان نخواهد آورد! پس، از كارهايى كه مىكردند، غمگين مباش!
11|37|و (اكنون) در حضور ما و طبق وحى ما، كشتى بساز! و درباره آنها كه ستم كردند شفاعت مكن، كه (همه) آنها غرق شدنى هستند!»
11|38|او مشغول ساختن كشتى بود، و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مىگذشتند، او را مسخره مىكردند; (ولى نوح) گفت: «اگر ما را مسخره مىكنيد، ما نيز شما را همينگونه مسخره خواهيم كرد!
11|39|بزودى خواهيد دانست چه كسى عذاب خواركننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!»
11|40|(اين وضع همچنان ادامه يافت) تا آن زمان كه فرمان ما فرا رسيد، و تنور جوشيدن گرفت; (به نوح) گفتيم: «از هر جفتى از حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتى) حمل كن! همچنين خاندانت را (بر آن سوار كن) -مگر آنها كه قبلا وعده هلاك آنان داده شده ( همسر و يكى از فرزندانت)- و همچنين مؤمنان را!» اما جز عده كمى همراه او ايمان نياوردند!
11|41|او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شويد! و هنگام حركت و توقف كشتى، ياد او كنيد، كه پروردگارم آمرزنده و مهربان است!»
11|42|و آن كشتى، آنها را از ميان امواجى همچون كوهها حركت ميداد; (در اين هنگام،) نوح فرزندش را كه در گوشهاى بود صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با كافران مباش!»
11|43|گفت: «بزودى به كوهى پناه ميبرم تا مرا از آب حفظ كند!» (نوح) گفت: «امروز هيچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نيسست; مگر آن كس را كه او رحم كند!» در اين هنگام، موج در ميان آن دو حايل شد; و او در زمره غرقشدگان قرار گرفت!
11|44|و گفته شد: «اى زمين، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى كن! و آب فرو نشست و كار پايان يافت و (كشتى) بر (دامنه كوه) جودى، پهلو گرفت; و (در اين هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»
11|45|نوح به پروردگارش عرض كرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است; و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است; و تو از همه حكمكنندگان برترى!»
11|46|فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است ( فرد ناشايستهاى است)! پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه! من به تو اندرز مىدهم تا از جاهلان نباشى!!»
11|47|عرض كرد: «پروردگارا! من به تو پناه مىبرم كه از تو چيزى بخواهم كه از آن آگاهى ندارم! و اگر مرا نبخشى، و بر من رحم نكنى، از زيانكاران خواهم بود!»
11|48|(به نوح) گفته شد: «اى نوح! با سلامت و بركاتى از ناحيه ما بر تو و بر تمام امتهايى كه با تواند، فرود آى! و امتهاى نيز هستند كه ما آنها را از نعمتها بهرهمند خواهيم ساخت، سپس عذاب دردناكى از سوى ما به آنها مىرسد (،چرا كه اين نعمتها را كفران مىكنند!)»
11|49|اينها از خبرهاى غيب است كه به تو (اى پيامبر) وحى مىكنيم; نه تو، و نه قومت، اينها را پيش از اين نمىدانستيد! بنابر اين، صبر و استقامت كن، كه عاقبت از آن پرهيزگاران است!
11|50|(ما) به سوى (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستاديم; (به آنها) گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه معبودى جز او براى شما نيست! شما فقط تهمت مىزنيد (و بتها را شريك او مىخوانيد)!
11|51|اى قوم من! من از شما براى اين (رسالت)، پاداشى نمىطلبم; پاداش من، تنها بر كسى است كه مرا آفريده است; آيا نمىفهميد؟!
11|52|و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد; و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد! و گنهكارانه، روى (از حق) بر نتابيد! سذللّه
11|53|گفتند: «اى هود! تو دليل روشنى براى ما نياوردهاى! و ما خدايان خود را بخاطر حرف تو، رها نخواهيم كرد! و ما (اصلا) به تو ايمان نمىآوريم!
11|54|ما (درباره تو) فقط مىگوييم: بعضى از خدايان ما، به تو زيان رسانده (و عقلت را ربوده)اند! سذللّه (هود) گفت: «من خدا را به شهادت مىطلبم، شما نيز گواه باشيد كه من بيزارم از آنچه شريك (خدا) قرارمىدهيد...
11|55|از آنچه غير او (مىپرستيد)! حال كه چنين است، همگى براى من نقشه بكشيد; و مرا مهلت ندهيد! (اما بدانيد كارى از دست شما ساخته نيست!)
11|56|من، بر «الله» كه پروردگار من و شماست، توكل كردهام! هيچ جنبندهاى نيست مگر اينكه او بر آن تسلط دارد; (اما سلطهاى با عدالت! چرا كه) پروردگار من بر راه راست است!
11|57|پس اگر روى برگردانيد، من رسالتى را كه مامور بودم به شما رساندم; و پروردگارم گروه ديگرى را جانشين شما مىكند; و شما كمترين ضررى به او نمىرسايند; پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چيز است!»
11|58|و هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد، «هود» و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم; و آنها را از عذاب شديد، رهايى بخشيديم!
11|59|و اين قوم «عاد» بود كه آيات پروردگارشان را انكار كردند; و پيامبران او را معصيت نمودند; و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پيروى كردند!
11|60|آنان، در اين دنيا و روز قيامت، لعنت (و نام ننگينى) بدنبال دارند! بدانيد «عاد»نسبت به پروردگارشان كفر ورزيدند! دور باد «عاد» -قوم هود- (از رحمت خدا، و خير و سعادت)!
11|61|و بسوى قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستاديم); گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه معبودى جز او براى شما نيست! اوست كه شما را از زمين آفريد، و آبادى آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او بازگرديد، كه پروردگارم (به بندگان خود) نزديك، و اجابتكننده (خواستههاى آنها) است!»
11|62|گفتند: «اى صالح! تو پيش از اين، مايه اميد ما بودى! آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مىپرستيدند، نهى مىكنى؟! در حالى كه ما، در مورد آنچه به سوى آن دعوتمان مىكنى، در شك و ترديد هستيم!»
11|63|گفت: «اى قوم! اگر من دليل آشكارى از پروردگارم داشته باشم، و رحمتى از جانب خود به من داده باشد (،مىتوانم از ابلاغ رسالت او سرپيچى كنم)؟! اگر من نافرمانى او كنم، چه كسى مىتواند مرا در برابر وى يارى دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمينان به زيانكار بودنتان، چيزى بر من نمىافزايد!
11|64|اى قوم من! اين «ناقه» خداوند است، كه براى شما نشانهاى است; بگذاريد در زمين خدا به چرا مشغول شود; هيچ گونه آزارى به آن نرسانيد، كه بزودى عذاب خدا شما را خواهد گرفت!»
11|65|(اما) آنها آن (ناقه) را از پاى در آوردند! و (صالح به آنها) گفت: «(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانههايتان بهرهمند گرديد; (و بعد از آن، عذاب الهى فرا خواهد رسيد;) اين وعدهاى است كه دروغ نخواهد بود!»
11|66|و هنگامى كه فرمان (مجازات) ما فرا رسيد، صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوايى آن روز، رهايى بخشيديم; چرا كه پروردگارت قوى و شكست ناپذير است!
11|67|و كسانى را كه ستم كرده بودند، صيحه (آسمانى) فروگرفت; و در خانههايشان به روى افتادند و مردند...
11|68|آنچنان كه گويى هرگز ساكن آن ديار نبودند! بدانيد قوم ثمود، پروردگارشان را انكار كردند! دور باد قوم ثمود (از رحمت پروردگار)!
11|69|فرستادگان ما ( فرشتگان) براى ابراهيم بشارت آوردند; گفتند: «سلام!» (او نيز) گفت: «سلام! سذللّه و طولى نكشيد كه گوساله بريانى (براى آنها) آورد.
11|70|(اما) هنگامى كه ديد دست آنها به آن نمىرسد (و از آن نمىخورند، كار) آنها را زشت شمرد; و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهايم!»
11|71|و همسرش ايستاده بود، (از خوشحالى) خنديد; پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او يعقوب داديم.
11|72|گفت: «اى واى بر من! آيا من فرزند مىآورم در حالى كه پيرزنم، و اين شوهرم پيرمردى است؟! اين راستى چيز عجيبى است!»
11|73|گفتند: «آيا از فرمان خدا تعجب ميكنى؟! اين رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است; چرا كه او ستوده و والا است!»
11|74|هنگامى كه ترس ابراهيم فرو نشست، و بشارت به او رسيد، درباره قوم لوط با ما مجادله مىكرد...
11|75|چرا كه ابراهيم، بردبار و دلسوز و بازگشتكننده (بسوى خدا) بود!
11|76|اى ابراهيم! از اين (درخواست) صرفنظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده; و بطور قطع عذاب (الهى) به سراغ آنها مىآيد; و برگشت ندارد!
11|77|و هنگامى كه رسولان ما ( فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد; و قلبش پريشان گشت; و گفت: «امروز روز سختى است!» (زيرا آنها را نشناخت; و ترسيد قوم تبهكار مزاحم آنها شوند.)
11|78|قوم او (بقصد مزاحمت ميهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلا كارهاى بد انجام مىدادند- گفت: «اى قوم من! اينها دختران منند; براى شما پاكيزهترند! (با آنها ازدواج كنيد; و از زشتكارى چشم بپوشيد!) از خدا بترسيد; و مرا در مورد ميهمانانم رسوا نسازيد! آيا در ميان شما يك مرد فهميده و آگاه وجود ندارد؟!»
11|79|گفتند: «تو كه مىدانى ما تمايلى به دختران تو نداريم; و خوب مىدانى ما چه مىخواهيم!»
11|80|گفت: «(افسوس!) اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم; يا تكيهگاه و پشتيبان محكمى در اختيار من بود! (آنگاه مىدانستم با شما زشتسيرتان ددمنش چه كنم!)»
11|81|(فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توايم! آنها هرگز دسترسى به تو پيدا نخواهند كرد! در دل شب، خانوادهات را (از اين شهر) حركت ده! و هيچ يك از شما پشت سرش را نگاه نكند; مگر همسرت، كه او هم به همان بلايى كه آنها گرفتار مىشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است; آيا صبح نزديك نيست؟!»
11|82|و هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد، آن (شهر و ديار) را زير و رو كرديم; و بارانى از سنگ ( گلهاى متحجر) متراكم بر روى هم، بر آنها نازل نموديم...
11|83|(سنگهايى كه) نزد پروردگارت نشاندار بود; و آن، (از ساير) ستمگران دور نيست!
11|84|و بسوى «مدين» برادرشان شعيب را (فرستاديم); گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه جز او، معبود ديگرى براى شما نيست! پيمانه و وزن را كم نكنيد (و دست به كمفروشى نزنيد)! من (هم اكنون) شما را در نعمت مىبينم; (ولى) از عذاب روز فراگير، بر شما بيمناكم!
11|85|و اى قوم من! پيمانه و وزن را با عدالت، تمام دهيد! و بر اشياء (و اجناس) مردم، عيب نگذاريد; و از حق آنان نكاهيد! و در زمين به فساد نكوشيد!
11|86|آنچه خداوند براى شما باقى گذارده (از سرمايههاى حلال)، برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد! و من، پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ايمان) نيستم!
11|87|گفتند: «اى شعيب! آيا نمازت به تو دستور مىدهد كه آنچه را پدرانمان مىپرستيدند، ترك كنيم; يا آنچه را مىخواهيم در اموالمان انجام ندهيم؟! تو كه مرد بردبار و فهميدهاى هستى! سذللّه
11|88|گفت: «اى قوم! به من بگوييد، هرگاه من دليل آشكارى از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبى به من داده باشد، (آيا مىتوانم بر خلاف فرمان او رفتار كنم؟!) من هرگز نمىخواهم چيزى كه شما را از آن باز مىدارم، خودم مرتكب شوم! من جز اصلاح -تا آنجا كه توانايى دارم- نمىخواهم! و توفيق من، جز به خدا نيست! بر او توكل كردم; و به سوى او بازمىگردم!
11|89|و اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، سبب نشود كه شما به همان سرنوشتى كه قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شويد! و قوم لوط از شما چندان دور نيست!
11|90|از پروردگار خود، آمرزش بطلبيد; و به سوى او بازگرديد; كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبهكار) است!»
11|91|گفتند: «اى شعيب! بسيارى از آنچه را مىگويى، ما نمىفهميم! و ما تو را در ميان خود، ضعيف مىيابيم; و اگر (بخاطر) قبيله كوچكت نبود، تو را سنگسار مىكرديم; و تو در برابر ما قدرتى ندارى!»
11|92|گفت: «اى قوم! آيا قبيله كوچك من، نزد شما عزيزتر از خداوند است؟! در حالى كه (فرمان) او را پشت سر انداختهايد! پروردگارم به آنچه انجام مىدهيد، احاطه دارد (و آگاه است)!
11|93|اى قوم! هر كارى از دستتان ساخته است، انجام دهيد، من هم كار خود را خواهم كرد; و بزودى خواهيد دانست چه كسى عذاب خواركننده به سراغش مىآيد، و چه كسى دروغگوست! شما انتظار بكشيد، من هم در انتظارم!»
11|94|و هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد، شعيب و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم; و آنها را كه ستم كردند، صيحه (آسمانى) فرو گرفت; و در ديار خود، به رو افتادند (و مردند)...
11|95|آنچنان كه گويى هرگز از ساكنان آن (ديار) نبودند! دور باد مدين (و اهل آن) از رحمت خدا، همان گونه كه قوم ثمود دور شدند!
11|96|ما، موسى را با آيات خود و دليل آشكارى فرستاديم...
11|97|بسوى فرعون و اطرافيانش; اما آنها از فرمان فرعون پيروى كردند; در حالى كه فرمان فرعون، مايه رشد و نجات نبود!
11|98|روز قيامت، او در پيشاپيش قومش خواهد بود; و (به جاى چشمههاى زلال بهشت) آنها را وارد آتش مىكند! و چه بد آبشخورى است (آتش)، كه بر آن وارد مىشوند!
11|99|آنان در اين جهان و روز قيامت، لعنتى بدنبال دارند; و چه بد عطايى است (لعن و دورى از رحمت خدا)، كه نصيب آنان مىشود!
11|100|اين از اخبار شهرها و آباديهاست كه ما براى تو بازگو مىكنيم; كه بعضى (هنوز) برپا هستند، و بعضى درو شدهاند (و از ميان رفتهاند)!
11|101|ما به آنها ستم نكرديم; بلكه آنها خودشان بر خويشتن ستم روا داشتند! و هنگامى كه فرمان مجازات الهى فرا رسيد، معبودانى را كه غير از خدا مىخواندند، آنها را يارى نكردند; و جز بر هلاكت آنان نيفزودند!
11|102|و اينچنين است مجازات پروردگار تو، هنگامى كه شهرها و آباديهاى ظالم را مجازات مىكند! (آرى،) مجازات او، دردناك و شديد است!
11|103|در اين، نشانهاى است براى كسى كه از عذاب آخرت مىترسد; همان روزى است كه مردم در آن جمع مىشوند، و روزى كه همه آن را مشاهده مىكنند.
11|104|و ما آن (مجازات) را، جز تا زمان محدودى، تاخير نمىاندازيم!
11|105|آن روز كه (قيامت و زمان مجازات) فرا رسد، هيچ كس جز به اجازه او سخن نمىگويد; گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت!
11|106|اما آنها كه بدبخت شدند، در آتشند; و براى آنان در آنجا، «زفير» و «شهيق» ( نالههاى طولانى دم و بازدم) است...
11|107|جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست; مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مىدهد!
11|108|اما آنها كه خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى!
11|109|پس شك و ترديدى (در باطل بودن) معبودهايى كه آنها مىپرستند، به خود راه مده! آنها همانگونه اين معبودها را پرستش مىكنند كه پدرانشان قبلا مىپرستيدند، و ما نصيب آنان را بىكم و كاست خواهيم داد!
11|110|ما به موسى كتاب آسمانى داديم; سپس در آن اختلاف شد; و اگر فرمان قبلى خدا (در زمينهآزمايش و اتمام حجت بر آنها) نبود، در ميان آنان داورى مىشد! و آنها (هنوز) در شكاند، شكى آميخته به بدگمانى!
11|111|و پروردگارت اعمال هر يك را بىكم و كاست به آنها خواهد داد; او به آنچه عمل مىكنند آگاه است!
11|112|پس همانگونه كه فرمان يافتهاى، استقامت كن; و همچنين كسانى كه با تو بسوى خدا آمدهاند (بايد استقامت كنند)! و طغيان نكنيد، كه خداوند آنچه را انجام مىدهيد مىبيند!
11|113|و بر ظالمان تكيه ننماييد، كه موجب مىشود آتش شما را فرا گيرد; و در آن حال، هيچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهيد داشت; و يارى نمىشويد!
11|114|در دو طرف روز، و اوايل شب، نماز را برپا دار; چرا كه حسنات، سيئات (و آثار آنها را) از بين مىبرند; اين تذكرى است براى كسانى كه اهل تذكرند!
11|115|و شكيبايى كن، كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهد كرد!
11|116|چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند كه از فساد در زمين جلوگيرى كنند؟! مگر اندكى از آنها، كه نجاتشان داديم! و آنان كه ستم مىكردند، از تنعم و كامجوئى پيروى كردند; و گناهكار بودند (و نابود شدند)!
11|117|و چنين نبود كه پروردگارت آباديها را بظلم و ستم نابود كند در حالى كه اهلش در صدد اصلاح بوده باشند!
11|118|و اگر پروردگارت مىخواست، همه مردم را يك امت (بدون هيچ گونه اختلاف) قرار مىداد; ولى آنها همواره مختلفند...
11|119|مگر كسى را كه پروردگارت رحم كند! و براى همين (پذيرش رحمت) آنها را آفريد! و فرمان پروردگارت قطعى شده كه: جهنم را از همه (سركشان و طاغيان) جن و انس پر خواهم كرد!
11|120|ما از هر يك از سرگذشتهاى انبيا براى تو بازگو كرديم، تا به وسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم; و ارادهات قوى گردد. و در اين (اخبار و سرگذشتها،) براى تو حق، و براى مؤمنان موعظه و تذكر آمده است.
11|121|و به آنها كه ايمان نمىآورند، بگو: «هر چه در قدرت داريد، انجام دهيد! ما هم انجام مىدهيم!
11|122|و انتظار بكشيد! ما هم منتظريم!
11|123|و (آگاهى از) غيب (و اسرار نهان) آسمانها و زمين، تنها از آن خداست; و همه كارها به سوى او بازمىگردد! پس او را پرستش كن! و بر او توكل نما! و پروردگارت از كارهايى كه مىكنيد، هرگز غافل نيست!
12|1|الر، آن آيات كتاب آشكار است!
12|2|ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، شايد شما درك كنيد (و بينديشيد)!
12|3|ما بهترين سرگذشتها را از طريق اين قرآن -كه به تو وحى كرديم- بر تو بازگو مىكنيم; و مسلما پيش از اين، از آن خبر نداشتى!
12|4|(به خاطر بياور) هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب ديدم كه يازده ستاره، و خورشيد و ماه در برابرم سجده مىكنند!»
12|5|گفت: «فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن، كه براى تو نقشه (خطرناكى) مىكشند; چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است!
12|6|و اين گونه پروردگارت تو را برمىگزيند; و از تعبير خوابها به تو مىآموزد; و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام و كامل مىكند، همانگونه كه پيش از اين، بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد; به يقين، پروردگار تو دانا و حكيم است!»
12|7|در (داستان) يوسف و برادرانش، نشانهها(ى هدايت) براى سؤالكنندگان بود!
12|8|هنگامى كه (برادران) گفتند: «يوسف و برادرش ( بنيامين) نزد پدر، از ما محبوبترند; در حالى كه ما گروه نيرومندى هستيم! مسلما پدر ما، در گمراهى آشكارى است!
12|9|يوسف را بكشيد; يا او را به سرزمين دوردستى بيفكنيد; تا توجه پدر، فقط به شما باشد; و بعد از آن، (از گناه خود توبه مىكنيد; و) افراد صالحى خواهيد بود!
12|10|يكى از آنها گفت: «يوسف را نكشيد! و اگر مىخواهيد كارى انجام دهيد، او را در نهانگاه چاه بيفكنيد; تا بعضى از قافلهها او را برگيرند (و با خود به مكان دورى ببرند)!»
12|11|(و براى انجام اين كار، برادران نزد پدر آمدند و) گفتند: «پدرجان! چرا تو درباره (برادرمان) يوسف، به ما اطمينان نمىكنى؟! در حالى كه ما خيرخواه او هستيم!
12|12|فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذاى كافى بخورد و تفريح كند; و ما نگهبان او هستيم!»
12|13|(پدر) گفت: «من از بردن او غمگين مىشوم; و از اين مىترسم كه گرگ او را بخورد، و شما از او غافل باشيد!»
12|14|گفتند: «با اينكه ما گروه نيرومندى هستيم، اگر گرگ او را بخورد، ما از زيانكاران خواهيم بود (و هرگز چنين چيزى) ممكن نيست!)»
12|15|هنگامى كه او را با خود بردند، و تصميم گرفتند وى را در مخفىگاه چاه قرار دهند، (سرانجام مقصد خود را عملى ساختند;) و به او وحى فرستاديم كه آنها رادر آينده از اين كارشان با خبر خواهى ساخت; در حالى كه آنها نمىدانند!
12|16|(برادران يوسف) شب هنگام، گريان به سراغ پدر آمدند.
12|17|گفتند: «اى پدر! ما رفتيم و مشغول مسابقه شديم، و يوسف را نزد اثاث خود گذارديم; و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را باور نخواهى كرد، هر چند راستگو باشيم!»
12|18|و پيراهن او را با خونى دروغين (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند; گفت: «هوسهاى نفسانى شما اين كار را برايتان آراسته! من صبر جميل (و شكيبائى خالى از ناسپاسى) خواهم داشت; و در برابر آنچه مىگوييد، از خداوند يارى مىطلبم!»
12|19|و (در همين حال) كاروانى فرا رسيد; و مامور آب را (به سراغ آب) فرستادند; او دلو خود را در چاه افكند; (ناگهان) صدا زد: «مژده باد! اين كودكى است (زيبا و دوست داشتنى!)» و اين امر را بعنوان يك سرمايه از ديگران مخفى داشتند. و خداوند به آنچه آنها انجام مىدادند، آگاه بود.
12|20|و (سرانجام،) او را به بهاى كمى -چند درهم- فروختند; و نسبت به( فروختن) او، بى رغبت بودند (;چرا كه مىترسيدند رازشان فاش شود).
12|21|و آن كس كه او را از سرزمين مصر خريد ( عزيز مصر)، به همسرش گفت: «مقام وى را گرامى دار، شايد براى ما سودمند باشد; و يا او را بعنوان فرزند انتخاب كنيم!» و اينچنين يوسف را در آن سرزمين متمكن ساختيم! (ما اين كار را كرديم، تا او را بزرگ داريم; و) از علم تعبير خواب به او بياموزيم; خداوند بر كار خود پيروز است، ولى بيشتر مردم نمىدانند!
12|22|و هنگامى كه به بلوغ و قوت رسيد، ما «حكم» ( نبوت) و «علم» به او داديم; و اينچنين نيكوكاران را پاداش مىدهيم!
12|23|و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمناى كامجويى كرد; درها را بست و گفت: «بيا (بسوى آنچه براى تو مهياست!)» (يوسف) گفت: «پناه مىبرم به خدا! او ( عزيز مصر) صاحب نعمت من است; مقام مرا گرامى داشته; (آيا ممكن است به او ظلم و خيانت كنم؟!) مسلما ظالمان رستگار نمىشوند!»
12|24|آن زن قصد او كرد; و او نيز -اگر برهان پروردگار را نمىديد- قصد وى مىنمود! اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم; چرا كه او از بندگان مخلص ما بود!
12|25|و هر دو به سوى در، دويدند (در حالى كه همسر عزيز، يوسف را تعقيب مىكرد); و پيراهن او را از پشت (كشيد و) پاره كرد. و در اين هنگام، آقاى آن زن را دم در يافتند! آن زنگفت: «كيفر كسى كه بخواهد نسبت به اهل تو خيانت كند، جز زندان و يا عذاب دردناك، چه خواهد بود؟! سذللّه
12|26|(يوسف) گفت: «او مرا با اصرار به سوى خود دعوت كرد!» و در اين هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه: «اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده، آن آن راست مىگويد، و او از دروغگويان است.
12|27|و اگر پيراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مىگويد، و او از راستگويان است.»
12|28|هنگامى كه (عزيز مصر) ديد پيراهن او ( يوسف) از پشت پاره شده، گفت: «اين از مكر و حيله شما زنان است; كه مكر و حيله شما زنان، عظيم است!
12|29|يوسف از اين موضوع، صرفنظر كن! و تو اى زن نيز از گناهت استغفار كن، كه از خطاكاران بودى!»
12|30|(اين جريان در شهر منعكس شد;) گروهى از زنان شهر گفتند: «همسر عزيز، جوانش ( غلامش) را بسوى خود دعوت مىكند! عشق اين جوان، در اعماق قلبش نفوذ كرده، ما او را در گمراهى آشكارى مىبينيم!»
12|31|هنگامى كه (همسر عزيز) از فكر آنها باخبر شد، به سراغشان فرستاد (و از آنها دعوت كرد); و براى آنها پشتى (گرانبها، و مجلس باشكوهى) فراهم ساخت; و به دست هر كدام، چاقويى (براى بريدن ميوه) داد; و در اين موقع (به يوسف) گفت: «وارد مجلس آنان شو!» هنگامى كه چشمشان به او افتاد، او را بسيار بزرگ (و زيبا) شمردند; و (بىتوجه) دستهاى خود را بريدند; و گفتند: «منزه است خدا! اين بشر نيست; اين يك فرشته بزرگوار است!»
12|32|(همسر عزيز) گفت: «اين همان كسى است كه بخاطر (عشق) او مرا سرزنش كرديد! (آرى،) من او را به خويشتن دعوت كردم; و او خوددارى كرد! و اگر آنچه را دستور مىدهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد; و مسلما خوار و ذليل خواهد شد!»
12|33|(يوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا بسوى آن مىخوانند! و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى، بسوى آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!»
12|34|پروردگارش دعاى او را اجابت كرد; و مكر آنان را از او بگردانيد; چرا كه او شنوا و داناست!
12|35|و بعد از آنكه نشانههاى (پاكى يوسف) را ديدند، تصميم گرفتند او را تا مدتى زندانى كنند!
12|36|و دو جوان، همراه او وارد زندان شدند; يكى از آن دو گفت: «من در خواب ديدم كه (انگور براى) شراب مىفشارم!» و ديگرى گفت: «من در خواب ديدم كه نان بر سرم حمل مىكنم; و پرندگان از آن مىخورند; ما را از تعبير اين خواب آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مىبينيم.»
12|37|(يوسف) گفت: «پيش از آنكه جيره غذايى شما فرا رسد، شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت. اين، از دانشى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خدا ايمان ندارند، و به سراى ديگر كافرند، ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتى شدم)!
12|38|من از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى كردم! براى ما شايسته نبود چيزى را همتاى خدا قرار دهيم; اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است; ولى بيشتر مردم شكرگزارى نمىكنند!
12|39|اى دوستان زندانى من! آيا خدايان پراكنده بهترند، يا خداوند يكتاى پيروز؟!
12|40|اين معبودهايى كه غير از خدا مىپرستيد، چيزى جز اسمهائى (بىمسما) كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميدهايد، نيست; خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده; حكم تنها از آن خداست; فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا; ولى بيشتر مردم نمىدانند!
12|41|اى دوستان زندانى من! اما يكى از شما (دو نفر، آزاد مىشود; و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد; و اما ديگرى به دار آويخته مىشود; و پرندگان از سر او مىخورند! و مطلبى كه درباره آن (از من) نظر خواستيد، قطعى و حتمى است!»
12|42|و به آن يكى از آن دو نفر، كه مىدانست رهايى مىيابد، گفت: «مرا نزد صاحبت ( سلطان مصر) يادآورى كن!» ولى شيطان يادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد; و بدنبال آن، (يوسف) چند سال در زندان باقى ماند.
12|43|پادشاه گفت: «من در خواب ديدم هفت گاو چاق را كه هفت گاو لاغر آنها را مىخورند; و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده; (كه خشكيدهها بر سبزها پيچيدند; و آنها را از بين بردند.) اى جمعيت اشراف! درباره خواب من نظر دهيد، اگر خواب را تعبير مىكنيد!»
12|44|گفتند: «خوابهاى پريشان و پراكندهاى است; و ما از تعبير اين گونه خوابها آگاه نيستيم!»
12|45|و يكى از آن دو كه نجات يافته بود -و بعد از مدتى به خاطرش آمد- گفت: «من تاويل آن را به شما خبر مىدهم; مرا (به سراغ آن جوان زندانى) بفرستيد!»
12|46|(او به زندان آمد، و چنين گفت:) يوسف، اى مرد بسيار راستگو! درباره اين خواب اظهار نظر كن كه هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مىخورند; و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشكيده; تا من بسوى مردم بازگردم، شايد (از تعبير اين خواب) آگاه شوند!
12|47|گفت: «هفت سال با جديت زراعت مىكنيد; و آنچه را درو كرديد، جز كمى كه مىخوريد، در خوشههاى خود باقى بگذاريد (و ذخيره نماييد).
12|48|پس از آن، هفت سال سخت (و خشكى و قحطى) مىآيد، كه آنچه را براى آن سالها ذخيره كردهايد، مىخورند; جز كمى كه (براى بذر) ذخيره خواهيد كرد.
12|49|سپس سالى فرامىرسد كه باران فراوان نصيب مردم مىشود; و در آن سال، مردم عصاره (ميوهها و دانههاى روغنى را) مىگيرند (و سال پر بركتى است.)»
12|50|پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد!» ولى هنگامى كه فرستاده او نزد وى ( يوسف) آمد گفت: سخللّهبه سوى صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى كه دستهاى خود را بريدند چه بود؟ كه خداى من به نيرنگ آنها آگاه است.»
12|51|(پادشاه آن زنان را طلبيد و) گفت: «به هنگامى كه يوسف را به سوى خويش دعوت كرديد، جريان كار شما چه بود؟» گفتند: «منزه است خدا، ما هيچ عيبى در او نيافتيم!» (در اين هنگام) همسر عزيز گفت: «الآن حق آشكار گشت! من بودم كه او را به سوى خود دعوت كردم; و او از راستگويان است!
12|52|اين سخن را بخاطر آن گفتم تا بداند من در غياب به او خيانت نكردم; و خداوند مكر خائنان را هدايت نمىكند!
12|53|من هرگز خودم را تبرئه نمىكنم، كه نفس (سركش) بسيار به بديها امر مىكند; مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»
12|54|پادشاه گفت: «او ( يوسف) را نزد من آوريد، تا وى را مخصوص خود گردانم!» هنگامى كه (يوسف نزد وى آمد و) با او صحبت كرد، (پادشاه به عقل و درايت او پى برد; و) گفت: «تو امروز نزد ما جايگاهى والا دارى، و مورد اعتماد هستى!»
12|55|(يوسف) گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمين (مصر) قرار ده، كه نگهدارنده و آگاهم!»
12|56|و اينگونه ما به يوسف در سرزمين (مصر) قدرت داديم، كه هر جا مىخواست در آن منزل مىگزيد (و تصرف مىكرد)! ما رحمت خود را به هر كس بخواهيم (و شايسته بدانيم) ميبخشيم; و پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكنيم!
12|57|(اما) پاداش آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى داشتند، بهتر است!
12|58|(سرزمين كنعان را قحطى فرا گرفت;) برادران يوسف (در پى مواد غذايى به مصر) آمدند; و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت; ولى آنها او را نشناختند.
12|59|و هنگامى كه (يوسف) بارهاى آنان را آماده ساخت، گفت: «(نوبت آينده) آن برادرى را كه از پدر داريد، نزد من آوريد! آيا نمىبينيد من حق پيمانه را ادا مىكنم، و من بهترين ميزبانان هستم؟!
12|60|و اگر او را نزد من نياوريد، نه كيل (و پيمانهاى از غله) نزد من خواهيد داشت; و نه (اصلا) به من نزديك شويد!»
12|61|گفتند: «ما با پدرش گفتگو خواهيم كرد; (و سعى مىكنيم موافقتش را جلب نمائيم;) و ما اين كار را خواهيم كرد!»
12|62|(سپس) به كارگزاران خود گفت: «آنچه را بعنوان قيمت پرداختهاند، در بارهايشان بگذاريد! شايد پس از بازگشت به خانواده خويش، آن را بشناسند; و شايد برگردند!»
12|63|هنگامى كه به سوى پدرشان بازگشتند، گفتند: «اى پدر! دستور داده شده كه (بدون حضور برادرمان بنيامين) پيمانهاى (از غله) به ما ندهند; پس برادرمان را با ما بفرست، تا سهمى (از غله) دريافت داريم; و ما او را محافظت خواهيم كرد!»
12|64|گفت: «آيا نسبت به او به شما اطمينان كنم همانگونه كه نسبت به برادرش (يوسف) اطمينان كردم (و ديديد چه شد)؟! و (در هر حال،) خداوند بهترين حافظ، و مهربانترين مهربانان است سذللّه
12|65|و هنگامى كه متاع خود را گشودند، ديدند سرمايه آنها به آنها بازگردانده شده! گفتند: «پدر! ما ديگر چه ميخواهيم؟! اين سرمايه ماست كه به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر كه برادر را با ما بفرستى;) و ما براى خانواده خويش مواد غذايى مىآوريم; و برادرمان را حفظ خواهيم كرد; و يك بار شتر زيادتر دريافت خواهيم داشت; اين پيمانه (بار) كوچكى است!»
12|66|گفت: «من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، تا پيمان مؤكد الهى بدهيد كه او را حتما نزد من خواهيد آورد! مگر اينكه (بر اثر مرگ يا علت ديگر،) قدرت از شما سلب گردد. و هنگامى كه آنها پيمان استوار خود را در اختيار او گذاردند، گفت: «خداوند، نسبت به آنچه مىگوييم، ناظر و نگهبان است!»
12|67|و (هنگامى كه مىخواستند حركت كنند، يعقوب) گفت: «فرزندان من! از يك در وارد نشويد; بلكه از درهاى متفرق وارد گرديد (تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)! و (من با اين دستور، ) نمىتوانم حادثهاى را كه از سوى خدا حتمى است، از شما دفع كنم! حكم و فرمان، تنها از آن خداست! بر او توكل كردهام; و همه متوكلان بايد بر او توكل كنند!»
12|68|و هنگامى كه از همان طريق كه پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، اين كار هيچ حادثه حتمى الهى را نمىتوانست از آنها دور سازد، جز حاجتى در دل يعقوب (كه از اين طريق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت); و او به خاطر تعليمى كه ما به او داديم، علم فراوانى داشت; ولى بيشتر مردم نمىدانند!
12|69|هنگامى كه (برادران) بر يوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جاى داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام مىدادند، غمگين و ناراحت نباش!»
12|70|و هنگامى كه (مامور يوسف) بارهاى آنها را بست، ظرف آبخورى پادشاه را در بار برادرش گذاشت; سپس كسى صدا زد; «اى اهل قافله، شما دزد هستيد!»
12|71|آنها رو به سوى او كردند و گفتند: «چه چيز گم كردهايد؟»
12|72|گفتند: «پيمانه پادشاه را! و هر كس آن را بياورد، يك بار شتر (غله) به او داده مىشود; و من ضامن اين (پاداش) هستم!»
12|73|گفتند: «به خدا سوگند شما مىدانيد ما نيامدهايم كه در اين سرزمين فساد كنيم; و ما (هرگز) دزد نبودهايم!»
12|74|آنها گفتند: «اگر دروغگو باشيد، كيفرش چيست؟»
12|75|گفتند: «هر كس (آن پيمانه) در بار او پيدا شود، خودش كيفر آن خواهد بود;(و بخاطر اين كار، برده شما خواهد شد;) ما اينگونه ستمگران را كيفر مىدهيم!»
12|76|در اين هنگام، (يوسف)قبل از بار برادرش، به كاوش بارهاى آنها پرداخت; سپس آن را از بار برادرش بيرون آورد; اين گونه راه چاره را به يوسف ياد داديم! او هرگز نمىتوانست برادرش را مطابق آيين پادشاه (مصر) بگيرد، مگر آنكه خدا بخواهد! درجات هر كس را بخواهيم بالا مىبريم; و برتر از هر صاحب علمى، عالمى است!
12|77|(برادران) گفتند: «اگر او (بنيامين) دزدى كند، (جاى تعجب نيست;) برادرش (يوسف) نيز قبل از او دزدى كرد» يوسف (سخت ناراحت شد، و) اين (ناراحتى) را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشكار نكرد; (همين اندازه) گفت: «شما (از ديدگاه من،) از نظر منزلت بدترين مردميد! و خدا از آنچه توصيف مىكنيد، آگاهتر است!»
12|78|گفتند: «اى عزيز! او پدر پيرى دارد (كه سخت ناراحت مىشود); يكى از ما را به جاى او بگير; ما تو را از نيكوكاران مىبينيم!»
12|79|گفت: «پناه بر خدا كه ما غير از آن كس كه متاع خود را نزد او يافتهايم بگيريم; در آن صورت، از ظالمان خواهيم بود!»
12|80|هنگامى كه (برادران) از او مايوس شدند، به كنارى رفتند و با هم به نجوا پرداختند; (برادر) بزرگشان گفت: «آيا نمىدانيد پدرتان از شما پيمان الهى گرفته; و پيش از اين درباره يوسف كوتاهى كرديد؟! من از اين سرزمين حركت نمىكنم، تا پدرم به من اجازه دهد; يا خدا درباره من داورى كند، كه او بهترين حكمكنندگان است!
12|81|شما به سوى پدرتان بازگرديد و بگوييد: پدر(جان)، پسرت دزدى كرد! و ما جز به آنچه مىدانستيم گواهى نداديم; و ما از غيب آگاه نبوديم!
12|82|(و اگر اطمينان ندارى،) از آن شهر كه در آن بوديم سؤال كن، و نيز از آن قافله كه با آن آمديم (بپرس)! و ما (در گفتار خود) صادق هستيم!»
12|83|(يعقوب) گفت: «(هواى) نفس شما، مساله را چنين در نظرتان آراسته است! من صبر مىكنم، صبرى زيبا (و خالى از كفران)! اميدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند; چرا كه او دانا و حكيم است!
12|84|و از آنها روى برگرداند و گفت: «وا اسفا بر يوسف!» و چشمان او از اندوه سفيد شد، اما خشم خود را فرو مىبرد (و هرگز كفران نمىكرد)!
12|85|گفتند: «به خدا تو آنقدر ياد يوسف مىكنى تا در آستانه مرگ قرار گيرى، يا هلاك گردى!»
12|86|گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگويم (و شكايت نزد او مىبرم)! و از خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد!
12|87|پسرانم! برويد، و از يوسف وبرادرش جستجو كنيد; و از رحمت خدا مايوس نشويد; كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مايوس مىشوند!»
12|88|هنگامى كه آنها بر او ( يوسف) وارد شدند، گفتند: «اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته، و متاع كمى (براى خريد مواد غذايى) با خود آوردهايم; پيمانه را براى ما كامل كن; و بر ما تصدق و بخشش نما، كه خداوند بخشندگان را پاداش مىدهد!»
12|89|گفت: «آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه كرديد، آنگاه كه جاهل بوديد؟!»
12|90|گفتند: «آيا تو همان يوسفى؟!» گفت: «(آرى،) من يوسفم، و اين برادر من است! خداوند بر ما منت گذارد; هر كس تقوا پيشه كند، و شكيبايى و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز مىشود;) چرا كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمىكند!»
12|91|گفتند: «به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشيده; و ما خطاكار بوديم!»
12|92|(يوسف) گفت: «امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست! خداوند شما را مىبخشد; و او مهربانترين مهربانان است!
12|93|اين پيراهن مرا ببريد، و بر صورت پدرم بيندازيد، بينا مىشود! و همه نزديكان خود را نزد من بياوريد!»
12|94|هنگامى كه كاروان (از سرزمين مصر) جدا شد، پدرشان ( يعقوب) گفت: «من بوى يوسف را احساس مىكنم، اگر مرا به نادانى و كم عقلى نسبت ندهيد!»
12|95|گفتند: «به خدا تو در همان گمراهى سابقت هستى!»
12|96|اما هنگامى كه بشارت دهنده فرا رسيد، آن (پيراهن) را بر صورت او افكند; ناگهان بينا شد! گفت: «آيا به شما نگفتم من از خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد؟!»
12|97|گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم!»
12|98|گفت: «بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مىطلبم، كه او آمرزنده و مهربان است!»
12|99|و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگى داخل مصر شويد، كه انشاء الله در امن و امان خواهيد بود!»
12|100|و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند; و همگى بخاطر او به سجده افتادند; و گفت: «پدر! اين تعبير خوابى است كه قبلا ديدم; پروردگارم آن را حق قرار داد! و او به من نيكى كرد هنگامى كه مرا از زندان بيرون آورد، و شما را از آن بيابان (به اينجا) آورد بعد از آنكه شيطان، ميان من و برادرانم فساد كرد.پروردگارم نسبت به آنچه مىخواهد (و شايسته مىداند،) صاحب لطف است; چرا كه او دانا و حكيم است!
12|101|پروردگارا! بخشى (عظيم) از حكومت به من بخشيدى، و مرا از علم تعبير خوابها آگاه ساختى! اى آفريننده آسمانها و زمين! تو ولى و سرپرست من در دنيا و آخرت هستى، مرا مسلمان بميران; و به صالحان ملحق فرما!»
12|102|اين از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىفرستيم! تو (هرگز) نزد آنها نبودى هنگامى كه تصميم مىگرفتند و نقشه مىكشيدند!
12|103|و بيشتر مردم، هر چند اصرار داشته باشى، ايمان نمىآورند!
12|104|و تو (هرگز) از آنها پاداشى نمىطلبى; آن نيست مگر تذكرى براى جهانيان!
12|105|و چه بسيار نشانهاى (از خدا) در آسمانها و زمين كه آنها از كنارش مىگذرند، و از آن رويگردانند!
12|106|و بيشتر آنها كه مدعى ايمان به خدا هستند، مشركند!
12|107|آيا ايمن از آنند كه عذاب فراگيرى از سوى خدا به سراغ آنان بيايد، يا ساعت رستاخيز ناگهان فرارسد، در حالى كه متوجه نيستند؟!
12|108|بگو: «اين راه من است من و پيروانم، و با بصيرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىكنيم! منزه است خدا! و من از مشركان نيستم!»
12|109|و ما نفرستاديم پيش از تو، جز مردانى از اهل آباديها كه به آنها وحى مىكرديم! آيا (مخالفان دعوت تو،) در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنها بودند چه شد؟! و سراى آخرت براى پرهيزكاران بهتر است! آيا فكر نمىكنيد؟!
12|110|(پيامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود همچنان ادامه دادند) تا آنگاه كه رسولان مايوس شدند، و (مردم) گمان كردند كه به آنان دروغ گفته شده است; در اين هنگام، يارى ما به سراغ آنها آمد; آنان را كه خواستيم نجات يافتند; و مجازات و عذاب ما از قوم گنهكار بازگردانده نمىشود!
12|111|در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود! اينها داستان دروغين نبود; بلكه (وحى آسمانى است، و) هماهنگ است با آنچه پيش روى او (از كتب آسمانى پيشين) قرار دارد; و شرح هر چيزى (كه پايه سعادت انسان است); و هدايت و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مىآورند!
13|1|المر، اينها آيات كتاب (آسمانى) است; و آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حق است; ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند!
13|2|خدا همان كسى است كه آسمانها را، بدون ستونهايى كه براى شما ديدنى باشد، برافراشت، سپس بر عرش استيلا يافت (و زمام تدبير جهان را در كف قدرت گرفت); و خورشيد و ماه را مسخر ساخت، كه هر كدام تا زمان معينى حركت دارند! كارها را او تدبير مىكند; آيات را (براى شما) تشريح مىنمايد; شايد به لقاى پروردگارتان يقين پيدا كنيد!
13|3|و او كسى است كه زمين را گسترد; و در آن كوهها و نهرهايى قرار داد; و در آن از تمام ميوهها دو جفت آفريد; (پرده سياه) شب را بر روز مىپوشاند; در اينها آياتى است براى گروهى كه تفكر مىكنند!
13|4|و در روى زمين، قطعاتى در كنار هم قرار دارد كه با هم متفاوتند; و (نيز) باغهايى از انگور و زراعت و نخلها، (و درختان ميوه گوناگون) كه گاه بر يك پايه مىرويند و گاه بر دو پايه; (و عجيبتر آنكه) همه آنها از يك آب سيراب مىشوند! و با اين حال، بعضى از آنها را از جهت ميوه بر ديگرى برترى مىدهيم; در اينها نشانههايى است براى گروهى كه عقل خويش را به كار مىگيرند!
13|5|و اگر (از چيزى) تعجب مىكنى، عجيب گفتار آنهاست كه مىگويند: «آيا هنگامى كه ما خاك شديم، (بار ديگر زنده مىشويم و) به خلقت جديدى بازمىگرديم؟!» آنها كسانى هستند كه به پروردگارشان كافر شدهاند; و آنان غل و زنجيرها در گردنشان است; و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند!
13|6|آنها پيش از حسنه (و رحمت)، از تو تقاضاى شتاب در سيئه (و عذاب) مىكنند; با اينكه پيش از آنها بلاهاى عبرت انگيز نازل شده است! و پروردگار تو نسبت به مردم -با اينكه ظلم مىكنند- داراى مغفرت است; و (در عين حال،) پروردگارت داراى عذاب شديد است!
13|7|كسانى كه كافر شدند مىگويند: «چرا آيه (و معجزهاى) از پروردگارش بر او نازل نشده؟!» تو فقط بيم دهندهاى! و براى هر گروهى هدايت كنندهاى است (;و اينها همه بهانه است، نه براى جستجوى حقيقت)!
13|8|خدا از جنينهايى كه هر (انسان يا حيوان) مادهاى حمل مىكند آگاه است; و نيز از آنچه رحمها كم مىكنند (و پيش از موعد مقرر مىزايند)، و هم از آنچه افزون مىكنند (و بعد از موقع ميزايند); و هر چيز نزد او مقدار معينى دارد.
13|9|او از غيب و شهود آگاه، وبزرگ و متعالى است!
13|10|براى او يكسان است كسانى از شما كه پنهانى سخن بگويند، يا آن را آشكار سازند; و كسانى كه شبانگاه مخفيانه حركت مىكنند، يا در روشنايى روز.
13|11|براى انسان، مامورانى است كه پى در پى، از پيش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا ( حوادث غير حتمى) حفظ مىكنند; (اما) خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتى) را تغيير نمىدهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند! و هنگامى كه خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) كند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد; و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت!
13|12|او كسى است كه برق را به شما نشان مىدهد، كه هم مايه ترس است و هم مايه اميد; و ابرهاى سنگينبار ايجاد مىكند!
13|13|و رعد، تسبيح و حمد او مىگويد; و (نيز) فرشتگان از ترس او! و صاعقهها را مىفرستد; و هر كس را بخواهد گرفتار آن مىسازد، (در حالى كه آنها با مشاهده اين همه آيات الهى، باز هم) درباره خدا به مجادله مشغولند! و او قدرتى بىانتها (و مجازاتى دردناك) دارد!
13|14|دعوت حق از آن اوست! و كسانى را كه (مشركان) غير از خدا مىخوانند، (هرگز) به دعوت آنها پاسخ نمىگويند! آنها همچون كسى هستند كه كفهاى (دست) خود را به سوى آب مىگشايد تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسيد! و دعاى كافران، جز در ضلال (و گمراهى) نيست!
13|15|تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند -از روى اطاعت يا اكراه- و همچنين سايههايشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مىكنند.
13|16|بگو: «چه كسى پروردگار آسمانها و زمين است؟» بگو: «الله!» (سپس) بگو: «آيا اوليا (و خدايانى) غير از او براى خود برگزيدهايد كه (حتى) مالك سود و زيان خود نيستند (تا چه رسد به شما؟!); سذللّه بگو: «آيا نابينا و بينا يكسانند؟! يا ظلمتها و نور برابرند؟! آيا آنها همتايانى براى خدا قرار دادند بخاطر اينكه آنان همانند خدا آفرينشى داشتند، و اين آفرينشها بر آنها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چيز است; و اوست يكتا و پيروز!»
13|17|خداوند از آسمان آبى فرستاد; و از هر دره و رودخانهاى به اندازه آنها سيلابى جارى شد; سپس سيل بر روى خود كفى حمل كرد; و از آنچه (در كورهها،) براى به دست آوردن زينت آلات يا وسايل زندگى، آتش روى آن روشن مىكنند نيز كفهايى مانند آن به وجود مىآيد -خداوند، حق و باطل را چنين مثل مىزند!- اما كفها به بيرون پرتاب مىشوند، ولىآنچه به مردم سود مىرساند ( آب يا فلز خالص ) در زمين مىماند; خداوند اينچنين مثال مىزند!
13|18|براى آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كردند، (سرانجام و) نتيجه نيكوتر است; و كسانى كه دعوت او را اجابت نكردند، (آنچنان در وحشت عذاب الهى فرو مىروند، كه) اگر تمام آنچه روى زمين است، و همانندش، از آن آنها باشد، همه را براى رهايى از عذاب مىدهند! (ولى از آنها پذيرفته نخواهد شد!)براى آنها حساب بدى است; و جايگاهشان جهنم، و چه بد جايگاهى است!
13|19|آيا كسى كه مىداند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند كسى است كه نابيناست؟! تنها صاحبان انديشه متذكر مىشوند...
13|20|آنها كه به عهد الهى وفا مىكنند، و پيمان را نمىشكنند...
13|21|و آنها كه پيوندهايى را كه خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار ميدارند; و از پروردگارشان مىترسند; و از بدى حساب (روز قيامت) بيم دارند...
13|22|و آنها كه بخاطر ذات (پاك) پروردگارشان شكيبايى مىكنند; و نماز را برپا مىدارند; و از آنچه به آنها روزى دادهايم، در پنهان و آشكار، انفاق مىكنند; و با حسنات، سيئات را از ميان مىبرند; پايان نيك سراى ديگر،از آن آنهاست...
13|23|(همان) باغهاى جاويدان بهشتى كه وارد آن مىشوند; و همچنين پدران و همسران و فرزندان صالح آنها; و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مىگردند...
13|24|(و به آنان مىگويند:) سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نيكوست سرانجام آن سرا(ى جاويدان)!
13|25|آنها كه عهد الهى را پس از محكم كردن مىشكنند، و پيوندهايى را كه خدا دستور به برقرارى آن داده قطع مىكنند، و در روى زمين فساد مىنمايند، لعنت براى آنهاست; و بدى (و مجازات) سراى آخرت!
13|26|خدا روزى را براى هر كس بخواهد (و شايسته بداند) وسيع، براى هر كس بخواهد (و مصلحت بداند،) تنگ قرارمىدهد; ولى آنها ( كافران) به زندگى دنيا، شاد (و خوشحال) شدند; در حالى كه زندگى دنيا در برابر آخرت، متاع ناچيزى است!
13|27|كسانى كه كافر شدند مىگويند: «چرا آيه (و معجزه)اى از پروردگارش بر او نازل نشده است؟! سذللّه بگو: «خداوند هر كس را بخواهد گمراه، و هر كس را كه بازگردد، به سوى خودش هدايت مىكند! (كمبودى در معجزهها نيست; لجاجت آنها مانع است!)»
13|28|آنها كسانى هستند كه ايمان آوردهاند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است; آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مىيابد!
13|29|آنها كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، پاكيزهترين (زندگى)نصيبشان است; و بهترين سرانجامها!
13|30|همان گونه (كه پيامبران پيشين را مبعوث كرديم،) تو را به ميان امتى فرستاديم كه پيش از آنها امتهاى ديگرى آمدند و رفتند، تا آنچه را به تو وحى نمودهايم بر آنان بخوانى، در حالى كه به رحمان ( خداوندى كه رحمتش همگان را فراگرفته) كفر مىورزند; بگو: «او پروردگار من است! معبودى جز او نيست! بر او توكل كردم; و بازگشتم بسوى اوست!»
13|31|اگر بوسيل; قرآن، كوهها به حركت درآيند يا زمينها قطعه قطعه شوند، يا بوسيل; آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ايمان نخواهند آورد!) ولى همه كارها در اختيار خداست! آيا آنها كه ايمان آوردهاند نمىدانند كه اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدايت مىكند (اما هدايت اجبارى سودى ندارد)! و پيوسته بلاهاى كوبندهاى بر كافران بخاطر اعمالشان وارد مىشود، و يا بنزديكى خانه آنها فرود مىآيد، تا وعده (نهايى) خدا فرا رسد; به يقين خداوند در وعد; خود تخلف نمىكند!
13|32|(تنها تو را استهزا نكردند،) پيامبران پيش از تورا نيز مورد استهزا قرار دادند; من به كافران مهلت دادم; سپس آنها را گرفتم; ديدى مجازات من چگونه بود؟!
13|33|آيا كسى كه بالاى سر همه ايستاده، (و حافظ و نگهبان و مراقب همه است،) و اعمال همه را مىبييند (،همچون كسى است كه هيچ يك از اين صفات را ندارد)؟! آنان براى خدا همتايانى قرار دادند; بگو: «آنها را نام ببريد! آيا چيزى را به او خبر مىدهيد كه از وجود آن در روى زمين بىخبر است، يا سخنان ظاهرى (و تو خالى) مىگوييد؟!» (نه، شريكى براى خدا وجود ندارد;) بلكه در نظر كافران، دروغهايشان زينت داده شده، (و بر اثر ناپاكى درون، چنين مىپندارند كه واقعيتى دارد;) و آنها از راه (خدا) بازداشته شدهاند; و هر كس را خدا گمراه كند، راهنمايى براى او وجود نخواهد داشت!
13|34|در دنيا، براى آنها عذابى (دردناك) است; و عذاب آخرت سختتر است; و در برابر (عذاب) خدا، هيچ كس نمىتواند آنها را نگه دارد!
13|35|توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده، (اين است كه) نهرهاى آب از زير درختانش جارى است، ميوه آن هميشگى، و سايهاش دائمى است; اين سرانجام كسانى است كه پرهيزگارى پيشه كردند; و سرانجام كافران، آتش است!
13|36|كسانى كه كتاب آسمانى به آنان دادهايم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند; و بعضى از احزاب (و گروهها)، قسمتى از آن را انكار مىكنند; بگو: «من مامورم كه «الله» را بپرستم; و شريكى براى او قائل نشوم! به سوى او دعوت مىكنم; و بازگشت من بسوى اوست!»
13|37|همانگونه (كه به پيامبران پيشين كتاب آسمانى داديم،) بر تو نيز اين (قرآن) را بعنوان فرمان روشن و صريحى نازل كرديم; و اگر از هوسهاى آنان -بعد از آنكه آگاهى براى تو آمده- پيروى كنى، هيچ كس در برابر خدا، از تو حمايت و جلوگيرى نخواهد كرد.
13|38|ما پيش از تو (نيز) رسولانى فرستاديم; و براى آنها همسران و فرزندانى قرار داديم; و هيچ رسولى نمىتوانست ا(ز پيش خود) معجزهاى بياورد، مگر بفرمان خدا! هر زمانى نوشتهاى دارد (و براى هر كارى، موعدى مقرر است)!
13|39|خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مىكند; و «ام الكتاب» ( لوح محفوظ) نزد اوست!
13|40|و اگر پارهاى از مجازاتها را كه به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم، يا (پيش از فرا رسيدن اين مجازاتها) تو را بميرانيم، در هر حال تو فقط مامور ابلاغ هستى; و حساب (آنها) برماست.
13|41|« آيا نديدند كه ما پيوسته به سراغ زمين مىآييم و از اطراف (و جوانب) آن كم مىكنيم؟! (و جامعهها، تمدنها، و دانشمندان تدريجا از ميان مىروند.) و خداوند حكومت مىكند; و هيچ كس را ياراى جلوگيرى يا رد احكام او نيست; و او سريع الحساب است!
13|42|پيش از آنان نيز كسانى طرحها و نقشهها كشيدند; ولى تمام طرحها و نقشهها از آن خداست! او از كار هر كس آگاه است; و بزودى كفار مىدانند سرانجام (نيك و بد) در سراى ديگر از آن كيست!
13|43|آنها كه كافر شدند مىگويند: «تو پيامبر نيستى!» بگو: «كافى است كه خداوند، و كسى كه علم كتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند!»
14|1|الر، (اين) كتابى است كه بر تو نازل كرديم، تا مردم را از تاريكيها(ى شرك و ظلم و جهل،) به سوى روشنايى (ايمان و عدل و آگاهى،) بفرمان پروردگارشان در آورى، بسوى راه خداوند عزيز و حميد.
14|2|همان خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آن اوست; واى بر كافران از مجازات شديد (الهى)!
14|3|همانها كه زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح مىدهند; و (مردم را) از راه خدا باز مىدارند; و مىخواهند راه حق را منحرف سازند; آنها در گمراهى دورى هستند!
14|4|ما هيچ پيامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستاديم; تا (حقايق را) براى آنها آشكار سازد; سپس خدا هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) هدايت مىكند; و او توانا و حكيم است.
14|5|ما موسى را با آيات خود فرستاديم; (و دستور داديم:) قومت را از ظلمات به نور بيرون آر! و سخللّهايام الله» را به آنان ياد آور! در اين، نشانههايى است براى هر صبر كننده شكرگزار!
14|6|و (به خاطر بياور) هنگامى را كه موسى به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خود به ياد داشته باشيد، زمانى كه شما را از (چنگال) آل فرعون رهايى بخشيد! همانها كه شما را به بدترين وجهى عذاب مىكردند; پسرانتان را سر مىبريدند، و زنانتان را (براى خدمتگارى) زنده مىگذاشتند; و در اين، آزمايش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود!»
14|7|و (همچنين به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود; و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است!»
14|8|و موسى (به بنى اسرائيل) گفت: «اگر شما و همه مردم روى زمين كافر شويد، (به خدا زيانى نمىرسد; چرا كه) خداوند، بىنياز و شايسته ستايش است!»
14|9|آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند، به شما نرسيد؟! «قوم نوح» و «عاد» و «ثمود» و آنها كه پس از ايشان بودند; همانها كه جز خداوند از آنان آگاه نيست; پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند، ولى آنها (از روى تعجب و استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد، كافريم! و نسبت به آنچه ما را به سوى آن مىخوانيد، شك و ترديد داريم!; سذللّه
14|10|رسولان آنها گفتند: «آيا در خدا شك است؟! خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده; او شما را دعوت مىكند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعدمقررى شما را باقى گذارد!» آنها گفتند: «(ما اينها را نمىفهميم! همين اندازه مىدانيم كه) شما انسانهايى همانند ما هستيد، مىخواهيد ما را از آنچه پدرانمان مىپرستيدند بازداريد; شما دليل و معجزه روشنى براى ما بياوريد!»
14|11|پيامبرانشان به آنها گفتند: «درست است كه ما بشرى همانند شما هستيم، ولى خداوند بر هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته بداند)، نعمت مىبخشد (و مقام رسالت عطا مىكند)! و ما هرگز نمىتوانيم معجزهاى جز بفرمان خدا بياوريم! (و از تهديدهاى شما نمىهراسيم;) افراد باايمان بايد تنها بر خدا توكل كنند!
14|12|و چرا بر خدا توكل نكنيم، با اينكه ما را به راههاى (سعادت) رهبرى كرده است؟! و ما بطور مسلم در برابر آزارهاى شما صبر خواهيم كرد (و دست از رسالت خويش بر نمىداريم)! و توكلكنندگان، بايد فقط بر خدا توكل كنند!»
14|13|(ولى) كافران به پيامبران خود گفتند: «ما قطعا شما را از سرزمين خود بيرون خواهيم كرد، مگر اينكه به آيين ما بازگرديد!» در اين حال، پروردگارشان به آنها وحى فرستاد كه: «ما ظالمان را هلاك مىكنيم!
14|14|و شما را بعد از آنان در زمين سكوت خواهيم داد، اين (موفقيت)، براى كسى است كه از مقام (عدالت) من بترسد; و از عذاب (من) بيمناك باشد!»
14|15|و آنها (از خدا) تقاضاى فتح و پيروزى (بر كفار) كردند; و (سرانجام) هر گردنكش منحرفى نوميد و نابود شد!
14|16|به دنبال او جهنم خواهد بود; و از آب بد بوى متعفنى نوشانده مىشود!
14|17|بزحمت جرعه جرعه آن را سرمىكشد; و هرگز حاضر نيست به ميل خود آن را بياشامد; و مرگ از هرجا به سراغ او مىآيد; ولى با اين همه نمىميرد! و بدنبال آن، عذاب شديدى است!
14|18|اعمال كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند، همچون خاكسترى است در برابر تندباد در يك روز طوفانى! آنها توانايى ندارند كمترين چيزى از آنچه را انجام دادهاند، به دست آورند; و اين همان گمراهى دور و دراز است!
14|19|آيا نديدى خداوند، آسمانها و زمين را بحق آفريده است؟! اگر بخواهد، شما را مىبرد و خلق تازهاى مىآورد!
14|20|و اين كار براى خدا مشكل نيست!
14|21|و (در قيامت)، همه آنها در برابر خدا ظاهر مىشوند; در اين هنگام، ضعفا ( دنبالهروان نادان) به مستكبران (و رهبران گمراه) مىگويند: «ما پيروان شما بوديم! آيا (اكنون كه بخاطر پيروى از شما گرفتار مجازات الهى شدهايم،) شما حاضريد سهمى از عذاب الهى را بپذيريد و از ما برداريد؟» آنها مىگويند: «اگر خدا ما را هدايت كرده بود، ما نيز شما را هدايت مىكرديم! (ولى كار از اينها گذشته است،) چه بيتابى كنيم و چه شكيبايى، تفاوتى براى ما ندارد; راه گريزى براى ما نيست!»
14|22|و شيطان، هنگامى كه كار تمام مىشود، مىگويد: «خداوند به شما وعده حق داد; و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلف كردم! من بر شما تسلطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنابر اين، مرا سرزنش نكنيد; خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلما ستمكاران عذاب دردناكى دارند!
14|23|و كسانى را كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به باغهاى بهشت وارد مىكنند; باغهايى كه نهرها از زير درختانش جارى است; به اذن پروردگارشان، جاودانه در آن مىمانند; و تحيت آنها در آن، «سلام» است.
14|24|آيا نديدى چگونه خداوند «كلمه طيبه» (و گفتار پاكيزه) را به درخت پاكيزهاى تشبيه كرده كه ريشه آن (در زمين) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!
14|25|هر زمان ميوه خود را به اذن پروردگارش مىدهد. و خداوند براى مردم مثلها مىزند، شايد متذكر شوند (و پند گيرند)!
14|26|(همچنين) «كلمه خبيثه» (و سخن آلوده) را به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از روى زمين بركنده شده، و قرار و ثباتى ندارد.
14|27|خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار مىدارد; هم در اين جهان، و هم در سراى ديگر! و ستمگران را گمراه مىسازد، (و لطف خود را از آنها برمىگيرد) ; خداوند هر كار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مىدهد!
14|28|آيا نديدى كسانى را كه نعمت خدا را به كفران تبديل كردند، و قوم خود را به سراى نيستى و نابودى كشاندند؟!
14|29|(سراى نيستى و نابودى، همان) جهنم است كه آنها در آتش آن وارد مىشوند; و بد قرارگاهى است!
14|30|آنها براى خدا همتايانى قرار دادهاند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند; بگو: «(چند روزى از زندگى دنيا و لذات آن) بهره گيريد; اما عاقبت كار شما به سوى آتش (دوزخ) است! سذللّه
14|31|به بندگان من كه ايمان آوردهاند بگو نماز را برپا دارند; و از آنچه به آنها روزى دادهايم، پنهان و آشكار، انفاق كنند; پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه در آن خريد و فروش است، و نه دوستى! (نه با مال مىتوانند از كيفر خدا رهايى يابند، و نه با پيوندهاى مادى!)
14|32|خداوند همان كسى است كه آسمانها و زمين را آفريد; و از آسمان، آبى نازل كرد; و با آن، ميوهها(ى مختلف) را براى روزى شما (از زمين) بيرون آورد; و كشتىها را مسخر شما گردانيد، تا بر صفحه دريا به فرمان او حركت كنند; و نهرها را (نيز) مسخر شما نمود;
14|33|و خورشيد و ماه را -كه با برنامه منظمى دركارند- به تسخير شما درآورد; و شب و روز را (نيز) مسخر شما ساخت;
14|34|و از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد; و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد، هرگز آنها را شماره نتوانيد كرد! انسان، ستمگر و ناسپاس است!
14|35|(به ياد آوريد) زمانى را كه ابراهيم گفت: «پروردگارا! اين شهر ( مكه) را شهر امنى قرار ده! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار!
14|36|پروردگارا! آنها ( بتها) بسيارى از مردم را گمراه ساختند! هر كس از من پيروى كند از من است; و هر كس نافرمانى من كند، تو بخشنده و مهربانى!
14|37|پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بىآب و علفى، در كنار خانهاى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند; تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز; و از ثمرات به آنها روزى ده; شايد آنان شكر تو را بجاى آورند!
14|38|پروردگارا! تو مىدانى آنچه را ما پنهان و يا آشكار مىكنيم; و چيزى در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست!
14|39|حمد خداى را كه در پيرى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد; مسلما پروردگار من، شنونده (و اجابت كننده) دعاست.
14|40|پروردگارا: مرا برپا كننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نيز چنين فرما)، پروردگارا: دعاى مرا بپذير!
14|41|پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز كه حساب برپا مىشود، بيامرز!
14|42|گمان مبر كه خدا، از آنچه ظالمان انجام مىدهند، غافل است! (نه، بلكه كيفر) آنها را براى روزى تاخير انداخته است كه چشمها در آن (به خاطر ترس و وحشت) از حركت بازمىايستد...
14|43|گردنها را كشيده، سرها را به آسمان بلندكرده، حتى پلك چشمهايشان از حركت بازمىماند; زيرا به هر طرف نگاه كنند، آثار عذاب آشكار است!) و (در اين حال) دلهايشان (فرومىريزد; و از انديشه و اميد،) خالى مىگردد!
14|44|و مردم را از روزى كه عذاب الهى به سراغشان مىآيد، بترسان! آن روز كه ظالمان مىگويند: سخللّهپروردگارا! مدت كوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم!» (اما پاسخ مىشنوند كه:) مگر قبلا سوگند ياد نكرده بوديد كه زوال و فنايى براى شما نيست؟!
14|45|(آرى شما بوديد كه) در منازل (و كاخهاى) كسانى كه به خويشتن ستم كردند، ساكن شديد; و براى شما آشكار شد چگونه با آنان رفتار كرديم; و براى شما، مثلها (از سرگذشت پيشينيان) زديم (باز هم بيدار نشديد)!
14|46|آنها نهايت مكر (و نيرنگ) خود را به كار زدند; و همه مكرها (و توطئههايشان) نزد خدا آشكار است، هر چند مكرشان چنان باشد كه كوهها را از جا بركند!
14|47|پس گمان مبر كه خدا وعدهاى را كه به پيامبرانش داده، تخلف كند! چرا كه خداوند قادر و انتقام گيرنده است.
14|48|در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدل مىشود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مىگردند!
14|49|و در آن روز، مجرمان را با هم در غل و زنجير مىبينى! (كه دستها و گردنهايشان را به هم بسته است!)
14|50|لباسهايشان از قطران ( ماده چسبنده بد بوى قابل اشتعال) است; و صورتهايشان را آتش مىپوشاند...
14|51|تا خداوند هر كس را، هر آنچه انجام داده، جزا دهد! به يقين، خداوند سريع الحساب است!
14|52|اين (قرآن،) پيام (و ابلاغى) براى (عموم) مردم است; تا همه به وسيله آن انذار شوند، و بدانند او خدا يكتاست; و تا صاحبان مغز (و انديشه) پند گيرند!
15|1|الر، اين آيات كتاب، و قرآن مبين است.
15|2|كافران (هنگامى كه آثار شوم اعمال خود را ببينند،) چه بسا آرزو مىكنند كه اى كاش مسلمان بودند!
15|3|بگذار آنها بخورند، و بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد; ولى بزودى خواهند فهميد!
15|4|ما اهل هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه اجل معين (و زمان تغيير ناپذيرى) داشتند!
15|5|هيچ گروهى از اجل خود پيشى نمىگيرد; و از آن عقب نخواهد افتاد!
15|6|و گفتند: «اى كسى كه «ذكر» ( قرآن) بر او نازل شده، مسلما تو ديوانهاى!
15|7|اگر راست مىگويى، چرا فرشتگان را نزد ما نمىزورى؟!»
15|8|(اما اينها بايد بدانند) ما فرشتگان را، جز بحق، نازل نمىكنيم،;و هرگاه نازل شوند، ديگر به اينها مهلت داده نمىشود (;و در صورت انكار، به عذاب الهى نابود مىگردند)!
15|9|ما قرآن را نازل كرديم; و ما بطور قطع نگهدار آنيم!
15|10|ما پيش از تو (نيز) پيامبرانى در ميان امتهاى نخستين فرستاديم.
15|11|هيچ پيامبرى به سراغ آنها نمىآمد مگر اينكه او را مسخره مىكردند.
15|12|ما اينچنين (و از هر طريق ممكن) قرآن را به درون دلهاى مجرمان راه مىدهيم!
15|13|(اما با اين حال،) آنها به آن ايمان نمىآورند; روش اقوام پيشين نيز چنين بود!
15|14|و اگر درى از آسمان به روى آنان بگشاييم، و آنها پيوسته در آن بالا روند...
15|15|باز مىگويند: «ما را چشمبندى كردهاند; بلكه ما (سر تا پا) سحر شدهايم!»
15|16|ما در آسمان برجهايى قرار داديم; و آن را براى بينندگان آراستيم.
15|17|و آن را از هر شيطان رانده شدهاى حفظ كرديم;
15|18|مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرا دهد) كه «شهاب مبين» او را تعقيب مىكند (و مىراند)
15|19|و زمين را گسترديم; و در آن كوههاى ثابتى افكنديم; و از هر گياه موزون، در آن رويانديم;
15|20|و براى شما انواع وسايل زندگى در آن قرار داديم; همچنين براى كسانى كه شما نمىتوانيد به آنها روزى دهيد!
15|21|و خزائن همه چيز، تنها نزد ماست; ولى ما جز به اندازه معين آن را نازل نمىكنيم!
15|22|ما بادها را براى بارور ساختن (ابرها و گياهان) فرستاديم; و از آسمان آبى نازل كرديم، و شما را با آن سيراب ساختيم; در حالى كه شما توانايى حفظ و نگهدارى آن را نداشتيد!
15|23|« ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم; و ماييم وارث (همه جهان)!
15|24|ما، هم پيشينيان شما را دانستيم; و هم متاخران را!
15|25|پروردگار تو، قطعا آنها را (در قيامت) جمع و محشور مىكند; چرا كه او حكيم و داناست!
15|26|ما انسان را از گل خشكيدهاى (همچون سفال) كه از گل بد بوى (تيره رنگى) گرفته شده بود آفريديم!
15|27|و جن را پيش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق كرديم!
15|28|و (به خاطر بياور) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشكيدهاى كه از گل بدبويى گرفته شده، مىآفرينم.
15|29|هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده كنيد!»
15|30|همه فرشتگان، بى استثنا، سجده كردند...
15|31|جز ابليس، كه ابا كرد از اينكه با سجدهكنندگان باشد.
15|32|(خداوند) فرمود: «اى ابليس! چرا با سجدهكنندگان نيستى؟!»
15|33|گفت: «من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكيدهاى كه از گل بدبويى گرفته شده است آفريدهاى، سجده نخواهم كرد!»
15|34|فرمود: «از صف آنها ( فرشتگان) بيرون رو، كه راندهشدهاى (از درگاه ما!).
15|35|و لعنت (و دورى از رحمت حق) تا روز قيامت بر تو خواهد بود!»
15|36|گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده بگذار!)»
15|37|فرمود: «تو از مهلت يافتگانى!
15|38|(اما نه تا روز رستاخيز، بلكه) تا روز وقت معينى.»
15|39|گفت: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختى، من (نعمتهاى مادى را) در زمين در نظر آنها زينت مىدهم، و همگى را گمراه خواهم ساخت،
15|40|مگر بندگان مخلصت را.»
15|41|فرمود: «اين راه مستقيمى است كه بر عهده من است (و سنت هميشگيم)...
15|42|كه بر بندگانم تسلط نخواهى يافت; مگر گمراهانى كه از تو پيروى مىكنند;
15|43|و دوزخ، ميعادگاه همه آنهاست!
15|44|هفت در دارد; و براى هر درى، گروه معينى از آنها تقسيم شدهاند!
15|45|به يقين، پرهيزگاران در باغها(ى سرسبز بهشت) و در كنار چشمهها هستند.
15|46|(فرشتگان به آنها مىگويند:) داخل اين باغها شويد با سلامت و امنيت!
15|47|هر گونه غل ( حسد و كينه و دشمنى) را از سينه آنها برمىكنيم (و روحشان را پاك مىسازيم); در حالى كه همه برابرند، و بر تختها روبهروى يكديگر قرار دارند.
15|48|هيچ خستگى و تعبى در آنجا به آنها نمىرسد، و هيچ گاه از آن اخراج نمىگردند!
15|49|بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم!
15|50|و (اينكه) عذاب و كيفر من، همان عذاب دردناك است!
15|51|و به آنها از مهمانهاى ابراهيم خبر ده!
15|52|هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام كردند; (ابراهيم) گفت: «ما از شما بيمناكيم!»
15|53|گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مىدهيم!»
15|54|گفت: «آيا به من (چنين) بشارت مىدهيد با اينكه پير شدهام؟! به چه چيز بشارت مىدهيد؟! سذللّه
15|55|گفتند: «تو را به حق بشارت داديم; از مايوسان مباش!»
15|56|گفت: «جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مايوس مىشود؟!»
15|57|(سپس) گفت: «ماموريت شما چيست اى فرستادگان خدا؟»
15|58|گفتند: «ما به سوى قومى گنهكار ماموريت يافتهايم (تا آنها را هلاك كنيم)!
15|59|مگر خاندان لوط، كه همگى آنها را نجات خواهيم داد...
15|60|بجز همسرش، كه مقدر داشتيم از بازماندگان (در شهر، و هلاكشوندگان) باشد!»
15|61|هنگامى كه فرستادگان (خدا) به سراغ خاندان لوط آمدند...
15|62|(لوط) گفت: «شما گروه ناشناسى هستيد!»
15|63|گفتند: «ما همان چيزى را براى تو آوردهايم كه آنها ( كافران) در آن ترديد داشتند (آرى،) ما مامور عذابيم)!
15|64|ما واقعيت مسلمى را براى تو آوردهايم; و راست مىگوييم!
15|65|پس، خانوادهات را در اواخر شب با خود بردار، و از اينجا ببر; و خودت به دنبال آنها حركت كن; و كسى از شما به پشت سر خويش ننگرد; مامور هستيد برويد!»
15|66|و ما به لوط اين موضوع را وحى فرستاديم كه صبحگاهان، همه آنها ريشهكن خواهند شد.
15|67|(از سوى ديگر،) اهل شهر (از ورود ميهمانان با خبر شدند، و بطرف خانه لوط) آمدند در حالى كه شادمان بودند.
15|68|(لوط) گفت: «اينها ميهمانان منند; آبروى مرا نريزيد!
15|69|و از خدا بترسيد، و مرا شرمنده نسازيد!»
15|70|گفتند: «مگر ما تو را از جهانيان نهى نكرديم (و نگفتيم كسى را به ميهمانى نپذير؟!»
15|71|گفت: «دختران من حاضرند، اگر مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد، و از گناه و آلودگى بپرهيزيد!)»
15|72|به جان تو سوگند، اينها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست دادهاند)!
15|73|سرانجام، هنگام طلوع آفتاب، صيحه (مرگبار -بصورت صاعقه يا زمينلرزه-) آنها را فراگرفت!
15|74|سپس (شهر و آبادى آنها را زير و رو كرديم;) بالاى آن را پايين قرار داديم; و بارانى از سنگ بر آنها فرو ريختيم!
15|75|در اين (سرگذشت عبرتانگيز)، نشانههايى است براى هوشياران!
15|76|و ويرانههاى سرزمين آنها، بر سر راه (كاروانها)، همواره ثابت و برقرار است;
15|77|در اين، نشانهاى است براى مؤمنان!
15|78|«اصحاب الايكه» ( صاحبان سرزمينهاى پردرخت قوم شعيب) مسلما قوم ستمگرى بودند!
15|79|ما از آنها انتقام گرفتيم; و (شهرهاى ويران شده) اين دو ( قوم لوط و اصحاب الايكه) بر سر راه (شما در سفرهاى شام)، آشكار است!
15|80|و «اصحاب حجر» ( قوم ثمود) پيامبران را تكذيب كردند!
15|81|ما آيات خود را به آنان داديم; ولى آنها از آن روى گرداندند!
15|82|آنها خانههاى امن در دل كوهها مىتراشيدند.
15|83|اما سرانجام صيحه (مرگبار)، صبحگاهان آنان را فرا گرفت;
15|84|و آنچه را به دست آورده بودند، آنها را از عذاب الهى نجات نداد!
15|85|ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، جز بحق نيافريديم; و ساعت موعود ( قيامت) قطعا فرا خواهد رسيد (و جزاى هر كس به او مىرسد)! پس، از آنها به طرز شايستهاى صرفنظر كن (و آنها را بر نادانيهايشان ملامت ننما)!
15|86|به يقين، پروردگار تو، آفريننده آگاه است!
15|87|ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم!
15|88|(بنابر اين،) هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى)، كه به گروههايى از آنها ( كفار) داديم، ميفكن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگين مباش! و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنين فرود آر!
15|89|و بگو: «من انذاركننده آشكارم!»
15|90|(ما بر آنها عذابى مىفرستيم) همان گونه كه بر تجزيهگران (آيات الهى) فرستاديم!
15|91|همانها كه قرآن را تقسيم كردند (;آنچه را به سودشان بود پذيرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهايشان بود رها نمودند)!
15|92|به پروردگارت سوگند، (در قيامت) از همه آنها سؤال خواهيم كرد...
15|93|از آنچه عمل مىكردند!
15|94|آنچه را ماموريت دارى، آشكارا بيان كن! و از مشركان روى گردان (و به آنها اعتنا نكن)!
15|95|ما شر استهزاكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد;
15|96|همانها كه معبود ديگرى با خدا قرار دادند; اما بزودى مىفهمند!
15|97|ما مىدانيمسينهات از آنچه آنها مىگويند تنگ مىشود (و تو را سخت ناراحت مىكنند).
15|98|(براى دفع ناراحتى آنان) پروردگارت را تسبيح و حمد گو! و از سجدهكنندگان باش!
15|99|و پروردگارت را عبادت كن تا يقين ( مرگ) تو فرا رسد!
16|1|فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان،) فرا رسيده است; براى آن عجله نكنيد! منزه و برتر است خداوند از آنچه همتاى او قرارمىدهند!
16|2|فرشتگان را با روح (الهى) بفرمانش بر هر كس از بندگانش بخواهد نازل مىكند; (و به آنها دستور مىدهد) كه مردم را انذار كنيد; (و بگوييد:) معبودى جز من نيست; از (مخالفت دستور) من، بپرهيزيد!
16|3|آسمانها و زمين را بحق آفريد; او برتر است از اينكه همتايى براى او قرار مىدهند!
16|4|انسان را از نطفه بىارزشى آفريد; و سرانجام (او موجودى فصيح، و) مدافع آشكار از خويشتن گرديد!
16|5|و چهارپايان را آفريد; در حالى كه در آنها، براى شما وسيله پوشش، و منافع ديگرى است; و از گوشت آنها مىخوريد!
16|6|و در آنها براى شما زينت و شكوه است به هنگامى كه آنها را به استراحتگاهشان بازمىگردانيد، و هنگامى كه (صبحگاهان) به صحرا مىفرستيد!
16|7|آنها بارهاى سنگين شما را به شهرى حمل مىكنند كه جز با مشقت زياد، به آن نمىرسيديد; پروردگارتان رؤوف و رحيم است (كه اين وسايل حيات را در اختيارتان قرار داده)!
16|8|همچنين اسبها و استرهاو الاغها را آفريد; تا بر آنها سوار شويد و زينت شما باشد، و چيزهايى مىآفريند كه نمىدانيد.
16|9|و بر خداست كه راه راست را (به بندگان) نشان دهد; اما بعضى از راهها بيراهه است! و اگر خدا بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدايت مىكند (;ولى اجبار سودى ندارد).
16|10|او كسى است كه از آسمان، آبى فرستاد، كه نوشيدن شما از آن است; و (همچنين) گياهان و درختانى كه حيوانات خود را در آن به چرا مىبريد، نيز از آن است.
16|11|خداوند با آن (آب باران)، براى شما زراعت و زيتون و نخل و انگور، و از همه ميوهها مىروياند; مسلما در اين، نشانه روشنى براى انديشمندان است.
16|12|او شب و روز و خورشيد و ماه را مسخر شما ساخت; و ستارگان نيز به فرمان او مسخر شمايند; در اين، نشانههايى است (از عظمت خدا،) براى گروهى كه عقل خود را به كار مىگيرند!
16|13|(علاوه بر اين،) مخلوقاتى را كه در زمين به رنگهاى گوناگون آفريده نيز مسخر (فرمان شما) ساخت; در اين، نشانه روشنى است براى گروهى كه متذكر مىشوند!
16|14|او كسى است كه دريا را مسخر (شما) ساخت تا از آن، گوشت تازه بخوريد; و زيورى براى پوشيدن (مانند مرواريد) از آن استخراج كنيد; و كشتيها را مىبينى كه سينه دريا را مىشكافند تا شما (به تجارت پردازيد و) از فضل خدا بهره گيريد; شايد شكر نعمتهاى او را بجا آوريد!
16|15|و در زمين، كوههاى ثابت و محكمى افكند تا لرزش آن را نسبت به شما بگيرد; و نهرها و راههايى ايجاد كرد، تا هدايت شويد.
16|16|و (نيز) علاماتى قرار داد; و (شب هنگام) به وسيله ستارگان هدايت مىشوند.
16|17|آيا كسى كه (اين گونه مخلوقات را) مىآفريند، همچون كسى است كه نمىآفريند؟! آيا متذكر نمىشويد؟!
16|18|و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد، هرگز نمىتوانيد آنها را احصا كنيد; خداوند بخشنده و مهربان است!
16|19|خداوند آنچه را پنهان مىداريد و آنچه را آشكار مىسازيد، مىداند.
16|20|معبودهايى را كه غير از خدا مىخوانند، چيزى را خلق نمىكنند; بلكه خودشان هم مخلوقند!
16|21|آنها مردگانى هستند كه هرگز استعداد حيات ندارند; و نمىدانند (عبادتكنندگانشان) در چه زمانى محشور مىشوند!
16|22|معبود شما خداوند يگانه است; اما كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، دلهايشان (حق را) انكار مىكند و مستكبرند.
16|23|قطعا خداوند از آنچه پنهان مىدارند و آنچه آشكار مىسازند با خبر است; او مستكبران را دوست نمىدارد!
16|24|و هنگامى كه به آنها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل كرده است؟» مىگويند: «اينها (وحى الهى نيست;) همان افسانههاى دروغين پيشينيان است!»
16|25|آنها بايد روز قيامت، (هم) بار گناهان خود را بطور كامل بر دوش كشند; و هم سهمى از گناهان كسانى كه بخاطر جهل، گمراهشان مىسازند! بدانيد آنها بار سنگين بدى بر دوش مىكشند!
16|26|كسانى كه قبل از ايشان بودند (نيز) از اين توطئهها داشتند; ولى خداوند به سراغ شالوده (زندگى) آنها رفت; و آن را از اساس ويران كرد; و سقف از بالا بر سرشان فرو ريخت; و عذاب (الهى) از آن جايى كه نمىدانستند به سراغشان آمد!
16|27|سپس روز قيامت خدا آنها را رسوا مىسازد; و مىگويد: «شريكانى كه شما براى من ساختيد، و بخاطر آنها با ديگران دشمنى مىكرديد، كجا هستيد؟!» (در اين هنگام،) كسانى كه به آنها علم داده شده مىگويند: «رسوايى و بدبختى، امروز بر كافران است!»
16|28|همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مىگيرند در حالى كه به خود ظلم كرده بودند! در اين موقع آنها تسليم مىشوند (و بدروغ مىگويند:) ما كار بدى انجام نمىداديم! آرى، خداوند به آنچه انجام مىداديد عالم است!
16|29|(به آنها گفته مىشود:) اكنون از درهاى جهنم وارد شويد در حالى كه جاودانه در آن خواهيد بود! چه جاى بدى است جايگاه مستكبران!
16|30|(ولى هنگامى كه) به پرهيزگاران گفته مىشد: «پروردگار شما چه چيز نازل كرده است؟» مىگفتند: «خير (و سعادت)» (آرى،) براى كسانى كه نيكى كردند، در اين دنيا نيكى است; و سراى آخرت از آن هم بهتر است; و چه خوب است سراى پرهيزگاران!
16|31|باغهايى از بهشت جاويدان است كه همگى وارد آن مىشوند; نهرها از زير درختانش مىگذرد; هر چه بخواهند در آنجا هست; خداوند پرهيزگاران را چنين پاداش مىدهد!
16|32|همانها كه فرشتگان (مرگ) روحشان را مىگيرند در حالى كه پاك و پاكيزهاند; به آنها مىگويند: «سلام بر شما! وارد بهشت شويد به خاطر اعمالى كه انجام مىداديد!»
16|33|آيا آنها انتظارى جز اين دارند كه فرشتگان (قبض ارواح) به سراغشان بيايند، يا فرمان پروردگارت (براى مجازاتشان) فرا رسد (آنگاه توبه كنند؟! ولى توبه آنها در آن زمان بى اثر است! آرى،) كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز چنين كردند! خداوند به آنها ستم نكرد; ولى آنان به خويشتن ستم مىنمودند!
16|34|و سرانجام بديهاى اعمالشان به آنها رسيد; و آنچه را (از وعدههاى عذاب) استهزا مىكردند، بر آنان وارد شد.
16|35|مشركان گفتند: «اگر خدا مىخواست، نه ما و نه پدران ما، غير او را پرستش نمىكرديم; و چيزى را بدون اجازه او حرام نمىساختيم!» (آرى،) كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز همين كارها را انجام دادند; ولى آيا پيامبران وظيفهاى جز ابلاغ آشكار دارند؟!
16|36|ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كه: «خداى يكتا را بپرستيد; و از طاغوت اجتناب كنيد!» خداوند گروهى را هدايت كرد; و گروهى ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت; پس در روى زمين بگرديد و ببينيد عاقبت تكذيبكنندگان چگونه بود!
16|37|هر قدر بر هدايت آنها حريص باشى، (سودى ندارد; چرا) كه خداوند كسى را كه گمراه ساخت، هدايت نمىكند; و آنها ياورانى نخواهند داشت!
16|38|آنها سوگندهاى شديد به خدا ياد كردند كه: «هرگز خداوند كسى را كه مىميرد، برنمىانگيزد! سذللّه آرى، اين وعده قطعى خداست (كه همه مردگان را براى جزا بازمىگرداند); ولى بيشتر مردم نمىدانند!
16|39|هدف اين است كه آنچه را در آن اختلاف داشتند، براى آنها روشن سازد; و كسانى كه منكر شدند، بدانند دروغ مىگفتند!
16|40|(رستاخيز مردگان براى ما مشكل نيست; زيرا) وقتى چيزى را اراده مىكنيم، فقط به آن مىگوييم: «موجود باش!» بلافاصله موجود مىشود.
16|41|آنها كه پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه (و مقام) خوبى به آنها مىدهيم; و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مىدانستند!
16|42|آنها كسانى هستند كه صبر و استقامت پيشه كردند، و تنها بر پروردگارشان توكل مىكنند.
16|43|و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها وحى مىكرديم، نفرستاديم! اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد (تا تعجب نكنيد از اينكه پيامبر اسلام از ميان همين مردان برانگيخته شده است)!
16|44|(از آنها بپرسيد كه) از دلايل روشن و كتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذكر ( قرآن) را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى; و شايد انديشه كنند!
16|45|آيا توطئهگران از اين ايمن گشتند كه ممكن است خدا آنها را در زمين فروبرد، و يا مجازات (الهى)، از آن جا كه انتظارش را ندارند، به سراغشان آيد؟!...
16|46|يا به هنگامى (كه براى كسب مال و ثروت افزونتر) در رفت و آمدند، دامانشان را بگيرد در حالى كه قادر به فرار نيستند؟!...
16|47|يا بطور تدريجى، با هشدارهاى خوفانگيز آنان را گرفتار سازد؟! چرا كه پروردگار شما، رؤوف و رحيم است.
16|48|آيا آنها مخلوقات خدا را نديدند كه سايههايشان از راست و چپ حركت دارند، و با خضوع براى خدا سجده مىكنند؟!
16|49|(نه تنها سايهها، بلكه) تمام آنچه در آسمانها و زمين از جنبندگان وجود دارد، و همچنين فرشتگان، براى خدا سجده مىكنند و تكبر نمىورزند.
16|50|آنها (تنها) از (مخالفت) پروردگارشان، كه حاكم بر آنهاست، مىترسند; و آنچه را ماموريت دارند انجام مىدهند.
16|51|خداوند فرمان داده: «دو معبود (براى خود) انتخاب نكنيد; معبود (شما) همان خداى يگانه است; تنها از (كيفر) من بترسيد!»
16|52|آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست; و دين خالص (نيز) همواره از آن او مىباشد; آيا از غير او مىترسيد؟!
16|53|آنچه از نعمتها داريد، همه از سوى خداست! و هنگامى كه ناراحتى به شما رسد، فقط او را مىخوانيد!
16|54|(اما) هنگامى كه ناراحتى و رنج را از شما برطرف مىسازد، ناگاه گروهى از شما براى پروردگارشان همتا قائل مىشوند.
16|55|(بگذار) تا نعمتهايى را كه به آنها دادهايم كفران كنند! (اكنون) چند روزى (از متاع دنيا) بهره گيريد، اما بزودى خواهيد دانست (سرانجام كارتان به كجا خواهد كشيد)!
16|56|آنان براى بتهايى كه هيچ گونه سود و زيانى از آنها سراغ ندارند، سهمى از آنچه به آنان روزى دادهايم قرارمىدهند; به خدا سوگند، (در دادگاه قيامت،) از اين افتراها كه مىبنديد، بازپرسى خواهيد شد!
16|57|آنها (در پندار خود،) براى خداوند دختران قرارمىدهند; -منزه است (از اينكه فرزندى داشته باشد)- ولى براى خودشان، آنچه را ميل دارند قائل مىشوند...
16|58|در حالى كه هرگاه به يكى از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از فراب ناراحتى) سياه مىشود; و به شدت خشمگين مىگردد;...
16|59|بخاطر بشارت بدى كه به او داده شده، از قوم و قبيله خود متوارى مىگردد; (و نمىداند) آيا او را با قبول ننگ نگهدارد، يا در خاك پنهانش كند؟! چه بد حكم مىكنند!
16|60|براى آنها كه به سراى آخرت ايمان ندارند، صفات زشت است; و براى خدا، صفات عالى است; و او قدرتمند و حكيم است.
16|61|و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات مىكرد، جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نمىگذارد; ولى آنها را تا زمان معينى به تاخير مىاندازد. و هنگامى كه اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تاخير مىكنند، و نه ساعتى پيشى مىگيرند.
16|62|آنها براى خدا چيزهايى قرارمىدهند كه خودشان از آن كراهت دارند ( فرزندان دختر); با اين حال زبانشان به دروغ مىگويد سرانجام نيكى دارند! از اين رو براى آنان آتش است; و آنها از پيشگامان (دوزخ)اند.
16|63|به خدا سوگند، به سوى امتهاى پيش از تو پيامبرانى فرستاديم; اما شيطان اعمالشان را در نظرشان آراست; و امروز او ولى و سرپرستشان است; و مجازات دردناكى براى آنهاست!
16|64|ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى; و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان مىآورند!
16|65|خداوند از آسمان، آبى فرستاد; و زمين را، پس از آنكه مرده بود، حيات بخشيد! در اين، نشانه روشنى است براى جمعيتى كه گوش شنوا دارند!
16|66|و در وجود چهارپايان، براى شما (درسهاى) عبرتى است: از درون شكم آنها، از ميان غذاهاى هضمشده و خون، شير خالص و گوارا به شما مىنوشانيم!
16|67|و از ميوههاى درختان نخل و انگور، مسكرات (ناپاك) و روزى خوب و پاكيزه مىگيريد; در اين، نشانه روشنى است براى جمعيتى كه انديشه مىكنند!
16|68|و پروردگار تو به زنبور عسل «وحى» (و الهام غريزى) نمود كه: «از كوهها و درختان و داربستهايى كه مردم مىسازند، خانههايى برگزين!
16|69|سپس از تمام ثمرات (و شيره گلها) بخور و راههايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، براحتى بپيما! «از درون شكم آنها، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج مىشود كه در آن، شفا براى مردم است; به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى جمعيتى كه مىانديشند.
16|70|خداوند شما را آفريد; سپس شما را مىميراند; بعضى از شما به نامطلوبترين سنين بالاى عمر مىرسند، تا بعد از علم و آگاهى، چيزى ندانند (و همه چيز را فراموش كنند); خداوند دانا و تواناست!
16|71|خداوند بعضى از شما را بر بعضى ديگر از نظر روزى برترى داد (چرا كه استعدادها و تلاشهايتان متفاوت است)! اما آنها كه برترى داده شدهاند، حاضر نيستند از روزى خود به بردگانشان بدهند و همگى در آن مساوى گردند; آيا آنان نعمت خدا را انكار مىنمايند (كه شكر او را ادا نمىكنند)؟!
16|72|خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد; و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوههايى به وجود آورد; و از پاكيزهها به شما روزى داد; آيا به باطل ايمان مىآورند، و نعمت خدا را انكار مىكنند؟!
16|73|آنها غير از خدا، موجوداتى را مىپرستند كه هيچ رزقى را براى آنان از آسمانها و زمين در اختيار ندارند; و توان اين كار را نيز ندارند.
16|74|پس، براى خدا امثال (و شبيهها) قائل نشويد! خدا مىداند، و شما نمىدانيد.
16|75|خداوند مثالى زده: برده مملوكى را كه قادر بر هيچ چيز نيست; و انسان (با ايمانى) را كه از جانب خود، رزقى نيكو به او بخشيدهايم، و او پنهان و آشكار از آنچه خدا به او داده، انفاق مىكند; آيا اين دو نفر يكسانند؟! شكر مخصوص خداست، ولى اكثر آنها نمىدانند!
16|76|خداوند مثالى (ديگر) زده است: دو نفر را، كه يكى از آن دو، گنگ مادرزاد است; و قادر بر هيچ كارى نيست; و سربار صاحبش مىباشد; او را در پى هر كارى بفرستد، خوب انجام نمىدهد; آيا چنين انسانى، با كسى كه امر به عدل و داد مىكند، و بر راهى راست قرار دارد، برابر است؟!
16|77|غيب آسمانها و زمين، مخصوص خداست (و او همه را مىداند); و امر قيامت(بقدرى نزديك و آسان است) درست همانند چشم برهم زدن، و يا از آن هم نزديكتر; چرا كه خدا بر هر چيزى تواناست!
16|78|و خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود در حالى كه هيچ چيز نمىدانستيد; و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شكر نعمت او را بجا آوريد!
16|79|آيا آنها به پرندگانى كه بر فراز آسمانها نگهداشته شده، نظر نيفكندند؟ هيچ كس جز خدا آنها را نگاه نمىدارد; در اين امر، نشانههايى (از عظمت و قدرت خدا) است براى كسانى كه ايمان مىآورند!
16|80|و خدا براى شما از خانههايتان محل سكونت (و آرامش) قرار داد; و از پوست چهارپايان نيز براى شما خانههايى قرار داد كه روز كوچ كردن و روز اقامتتان، به آسانى مىتوانيد آنها را جا به جا كنيد; و از پشم و كرك و موى آنها، براى شما اثاث و متاع (و وسايل مختلف زندگى) تا زمان معينى قرار داد.
16|81|و (نيز) خداوند از آنچه آفريده است سايههايى براى شما قرار داده; و از كوهها پناهگاههايى; و براى شما پيراهنهايى آفريده، كه شما را از گرما (و سرما) حفظ مىكند; و پيراهنهايى كه به هنگام جنگ، حافظ شماست; اين گونه نعمتهايش را بر شما كامل مىكند، شايد تسليم فرمان او شويد!
16|82|(با اين همه،) اگر روى برتابند، (نگران مباش;) تو فقط وظيفه ابلاغ آشكار دارى.
16|83|آنها نعمت خدا را مىشناسند; سپس آن را انكار مىكنند; و اكثرشان كافرند!
16|84|(به خاطر بياوريد) روزى را كه از هر امتى گواهى بر آنان برمىانگيزيم; سپس به آنان كه كفر ورزيدند، اجازه (سخن گفتن) داده نمىشود; (بلكه دست و پا و گوش و چشم، حتى پوست تن آنها گواهى مىدهند!) و (نيز) اجازه عذرخواهى و تقاضاى عفو به آنان نمىدهند!
16|85|و هنگامى كه ظالمان عذاب را ببينند، نه به آنها تخفيف داده مىشود، و نه مهلت!
16|86|و هنگامى كه مشركان معبودهايى را كه همتاى خدا قرار دادند مىبينند، مىگويند: «پروردگارا! اينها همتايانى هستند كه ما به جاى تو، آنها را مىخوانديم! «در اين هنگام، معبودان به آنها مىگويند: «شما دروغگو هستيد! (شما هواى نفس خود را پرستش مىكرديد!)»
16|87|و در آن روز، همگى (ناگزير) در پيشگاه خدا تسليم مىشوند; و تمام آنچه را (نسبت به خدا) دروغ مىبستند، گم و نابود مىشود!
16|88|كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، بخاطر فسادى كه مىكردند، عذابى بر عذابشان مىافزاييم!
16|89|(به ياد آوريد) روزى را كه از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها برمىانگيزيم; و تو را گواه بر آنان قرارمىدهيم! و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است!
16|90|خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مىدهد; و از فحشا و منكر و ستم، نهى مىكند; خداوند به شما اندرز مىدهد، شايد متذكر شويد!
16|91|و هنگامى كه با خدا عهد بستيد، به عهد او وفا كنيد! و سوگندها را بعد از محكم ساختن نشكنيد، در حالى كه خدا را كفيل و ضامن بر (سوگند) خود قرار دادهايد، به يقين خداوند از آنچه انجام مىدهيد، آگاه است!
16|92|همانند آن زن (سبك مغز) نباشيد كه پشمهاى تابيده خود را، پس از استحكام،وامىتابيد! در حالى كه (سوگند و پيمان) خود را وسيله خيانت و فساد قرار مىدهيد; بخاطر اينكه گروهى، جمعيتشان از گروه ديگر بيشتر است (و كثرت دشمن را بهانهاى براى شكستن بيعت با پيامبر مىشمريد)! خدا فقط شما را با اين وسيله آزمايش مىكند; و به يقين روز قيامت، آنچه را در آن اختلاف داشتيد، براى شما روشن مىسازد!
16|93|و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرارمىداد; (و همه را به اجبار وادار به ايمان مىكرد; اما ايمان اجبارى فايدهاى ندارد!) ولى خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و لايق بداند) هدايت مىكند! (به گروهى توفيق هدايت داده، و از گروهى سلب مىكند!) و يقينا شما از آنچه انجام مىداديد، بازپرسى خواهيد شد!
16|94|سوگندهايتان را وسيله تقلب و خيانت در ميان خود قرار ندهيد، مبادا گامى بعد از ثابتگشتن (بر ايمان) متزلزل شود; و به خاطر بازداشتن (مردم) از راه خدا، آثار سوء آن را بچشيد! و براى شما، عذاب عظيمى خواهد بود!
16|95|و (هرگز) پيمان الهى را با بهاى كمى مبادله نكنيد (و هر بهايى در برابر آن ناچيز است!) آنچه نزد خداست، براى شما بهتر است اگر مىدانستيد.
16|96|آنچه نزد شماست فانى مىشود; اما آنچه نزد خداست باقى است; و به كسانى كه صبر و استقامت پيشه كنند، مطابق بهترين اعمالى كه انجام مىدادند پاداش خواهيم داد.
16|97|هر كس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىداريم; و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.
16|98|هنگامى كه قرآن مىخوانى، از شر شيطان مطرود، به خدا پناه بر!
16|99|چرا كه او، بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلطى ندارد.
16|100|تسلط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيدهاند، و آنها كه نسبت به او ( خدا) شرك مىورزند (و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا، گردن مىنهند)
16|101|و هنگامى كه آيهاى را به آيه ديگر مبدل كنيم ( حكمى را نسخ نماييم) -و خدا بهتر مىداند چه حكمى را نازل كند- آنها مىگويند: «تو افترا مىبندى!» اما بيشترشان (حقيقت را) نمىدانند!
16|102|بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل كرده، تا افراد باايمان را ثابتقدم گرداند; و هدايت و بشارتى است براى عموم مسلمانان!
16|103|ما مىدانيم كه آنها مىگويند: «اين آيات را انسانى به او تعليم مىدهد!» در حالى كه زبان كسى كه اينها را به او نسبت مىدهند عجمى است; ولى اين (قرآن)، زبان عربى آشكار است!
16|104|به يقين، كسانى كه به آيات الهى ايمان نمىآورند، خدا آنها را هدايت نمىكند; و براى آنان عذاب دردناكى است.
16|105|تنها كسانى دروغ مىبندند كه به آيات خدا ايمان ندارند; (آرى،) دروغگويان واقعى آنها هستند!
16|106|كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند -بجز آنها كه تحت فشار واقع شدهاند در حالى كه قلبشان آرام و با ايمان است- آرى، آنها كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست; و عذاب عظيمى در انتظارشان!
16|107|اين به خاطر آن است كه زندگى دنيا (و پست را) بر آخرت ترجيح دادند; و خداوند افراد بىايمان (لجوج) را هدايت نمىكند.
16|108|آنها كسانى هستند كه (بر اثر فزونى گناه،) خدا بر قلب و گوش و چشمانشان مهر نهاده; (به همين دليل نمىفهمند،) و غافلان واقعى همانها هستند!
16|109|و ناچار آنها در آخرت زيانكارند.
16|110|اما پروردگار تو نسبت به كسانى كه بعد از فريبخوردن، (به ايمان بازگشتند و) هجرت كردند; سپس جهاد كردند و در راه خدا استقامت نمودند; پروردگارت، بعد از انجام اين كارها، بخشنده و مهربان است (و آنها را مشمول رحمت خود مىسازد).
16|111|(به ياد آوريد) روزى را كه هر كس (در فكر خويشتن است; و تنها) به دفاع از خود برمىخيزد; و نتيجه اعمال هر كسى، بىكم و كاست، به او داده مىشود; و به آنها ظلم نخواهد شد!
16|112|خداوند (براى آنان كه كفران نعمت مىكنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى كه امن و آرام و مطمئن بود; و همواره روزيش از هر جا مىرسيد; اما به نعمتهاى خدا ناسپاسى كردند; و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام مىدادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانيد!
16|113|پيامبرى از خودشان به سراغ آنها آمد، او را تكذيب كردند; از اين رو عذاب الهى آنها را فراگرفت در حالى كه ظالم بودند!
16|114|پس، از آنچه خدا روزيتان كرده است، حلال و پاكيزه بخوريد; و شكر نعمت خدا را بجا آوريد اگر او را مىپرستيد!
16|115|خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوك و آنچه را با نام غير خدا سر بريدهاند، بر شما حرام كرده است; اما كسانى كه ناچار شوند، در حالى كه تجاوز و تعدى از حد ننمايند، (خدا آنها را مىبخشد; چرا كه) خدا بخشنده و مهربان است.
16|116|به خاطر دروغى كه بر زبانتان جارى مىشود (و چيزى را مجاز و چيزى را ممنوع مىكنيد،) نگوييد: «اين حلال است و آن حرام»، تا بر خدا افترا ببنديد به يقين كسانى كه به خدا دروغ مىبندند، رستگار نخواهند شد!
16|117|بهره كمى است (كه در اين دنيا نصيبشان مىشود); و عذاب دردناكى در انتظار آنان است!
16|118|چيزهايى را كه پيش از اين براى تو شرح داديم، بر يهود حرام كرديم; ما به آنها ستم نكرديم، اما آنها به خودشان ظلم و ستم مىكردند!
16|119|اما پروردگارت نسبت به آنها كه از روى جهالت، بدى كردهاند، سپس توبه كرده و در مقام جبران برآمدهاند، پروردگارت بعد از آن آمرزنده و مهربان است.
16|120|ابراهيم (به تنهايى) امتى بود مطيع فرمان خدا; خالى از هر گونه انحراف; و از مشركان نبود;
16|121|شكرگزار نعمتهاى پروردگار بود; خدا او را برگزيد; و به راهى راست هدايت نمود!
16|122|ما در دنيا به او (همت) نيكويى داديم; و در آخرت از نيكان است!
16|123|سپس به تو وحى فرستاديم كه از آيين ابراهيم -كه ايمانى خالص داشت و از مشركان نبود- پيروى كن!
16|124|(تحريمهاى) روز شنبه (براى يهود) فقط بعنوان يك مجازات بود، كه در آن هم اختلاف كردند; و پروردگارت روز قيامت، در آنچه اختلاف داشتند، ميان آنها داورى مىكند!
16|125|با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن! پروردگارت، از هر كسى بهتر مىداند چه كسى از راه او گمراه شده است; و او به هدايتيافتگان داناتر است.
16|126|و هر گاه خواستيد مجازات كنيد، تنها بمقدارى كه به شما تعدى شده كيفر دهيد! و اگر شكيبايى كنيد، اين كار براى شكيبايان بهتر است.
16|127|صبر كن، و صبر تو فقط براى خدا و به توفيق خدا باشد! و بخاطر (كارهاى) آنها، اندوهگين و دلسرد مشو! و از توطئههاى آنها، در تنگنا قرار مگير!
16|128|خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كردهاند، و كسانى كه نيكوكارند.
17|1|پاك و منزه است خدايى كه بندهاش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى -كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم; چرا كه او شنوا و بيناست.
17|2|ما به موسى كتاب آسمانى داديم; و آن را وسيله هدايت بنى اسرائيل ساختيم; (و گفتيم:) غير ما را تكيهگاه خود قرار ندهيد!
17|3|اى فرزندان كسانى كه با نوح (بر كشتى) سوار كرديم! او بنده شكرگزارى بود. (شما هم مانند او باشيد، تا نجات يابيد!)
17|4|ما به بنى اسرائيل در كتاب (تورات) اعلام كرديم كه دوبار در زمين فساد خواهيد كرد، و برترىجويى بزرگى خواهيد نمود.
17|5|هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پيكارجوى خود را بر ضد شما ميانگيزيم (تا شما را سخت در هم كوبند; حتى براى به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جستجو مىكنند; و اين وعدهاى است قطعى!
17|6|سپس شما را بر آنها چيره مىكنيم; و شما را به وسيله داراييها و فرزندانى كمك خواهيم كرد; و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرارمىدهيم.
17|7|اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مىكنيد; و اگر بدى كنيد باز هم به خود مىكنيد. و هنگامى كه وعده دوم فرا رسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار غم و اندوه در صورتهايتان ظاهر مىشود; و داخل مسجد (الاقصى) مىشوند همان گونه كه بار اول وارد شدند; و آنچه را زير سلطه خود مىگيرند، در هم مىكوبند.
17|8|اميد است پروردگارتان به شما رحم كند! هرگاه برگرديد، ما هم بازمىگرديم; و جهنم را براى كافران، زندان سختى قرار داديم.
17|9|اين قرآن، به راهى كه استوارترين راههاست، هدايت مىكند; و به مؤمنانى كه اعمال صالح انجام مىدهند، بشارت مىدهد كه براى آنها پاداش بزرگى است.
17|10|و اينكه آنها كه به قيامت ايمان نمىآورند، عذاب دردناكى براى آنان آماده ساختهايم.
17|11|انسان (بر اثر شتابزدگى)، بديها را طلب مىكند آن گونه كه نيكيها را مىطلبد; و انسان، هميشه عجول بوده است!
17|12|ما شب و روز را دو نشانه توحيد و عظمت خود قرار داديم; سپس نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنىبخش ساختيم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبيد (و به تلاش زندگى برخيزيد)، و عدد سالها و حساب را بدانيد; و هر چيزى را بطور مشخص و آشكار، بيان كرديم.
17|13|و هر انسانى، اعمالش را بر گردنش آويختهايم; و روز قيامت، كتابى براى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود، گشوده مىبيند! (اين همان نامه اعمال اوست!)
17|14|(و به او مىگوييم:) كتابت را بخوان، كافى است كه امروز، خود حسابگر خويش باشى!
17|15|هر كس هدايت شود، براى خود هدايت يافته; و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است; و هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمىكشد; و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم (تا وظايفشان را بيان كند.)
17|16|و هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را هلاك كنيم، نخست اوامر خود را براى «مترفين» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بيان مىداريم، سپس هنگامى كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند، آنها را به شدت درهم مىكوبيم.
17|17|چه بسيار مردمى كه در قرون بعد از نوح، زندگى مىكردند; (و طبق همين سنت،) آنها را هلاك كرديم! و كافى است كه پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه، و نسبت به آن بيناست.
17|18|آن كس كه (تنها) زندگى زودگذر (دنيا) را مىطلبد، آن مقدار از آن را كه بخواهيم -و به هر كس اراده كنيم- مىدهيم; سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد، كه در آتش سوزانش مىسوزد در حالى كه نكوهيده و رانده (درگاه خدا) است.
17|19|و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند -در حالى كه ايمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.
17|20|هر يك از اين دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و كمك مىدهيم; و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.
17|21|ببين چگونه بعضى را (در دنيا بخاطر تلاششان) بر بعضى ديگر برترى بخشيدهايم; درجات آخرت و برتريهايش، از اين هم بيشتر است!
17|22|هرگز معبود ديگرى را با خدا قرار مده، كه نكوهيده و بىيار و ياور خواهى نشست!
17|23|و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هرگاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آنها بگو!
17|24|و بالهاى تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همانگونه كه آنها مرا در كوچكى تربيت كردند، مشمول رحمتشان قرار ده!»
17|25|پروردگار شما از درون دلهايتان آگاهتر است; (اگر لغزشى در اين زمينه داشتيد) هر گاه صالح باشيد (و جبران كنيد) او بازگشتكنندگان را مىبخشد.
17|26|و حق نزديكان را بپرداز، و (همچنين حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذير مكن،
17|27|چرا كه تبذيركنندگان، برادران شياطينند; و شيطان در برابر پروردگارش، بسيار ناسپاس بود!
17|28|و هرگاه از آنان ( مستمندان) روى برتابى، و انتظار رحمت پروردگارت را داشته باشى (تا گشايشى در كارت پديد آيد و به آنها كمك كنى)، با گفتار نرم و آميخته با لطف با آنها سخن بگو!
17|29|هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن، (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد (نيز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى!
17|30|به يقين، پروردگارت روزى را براى هر كس بخواهد، گشاده يا تنگ مىدارد; او نسبت به بندگانش، آگاه و بيناست.
17|31|و فرزندانتان را از ترس فقر، نكشيد! ما آنها و شما را روزى مىدهيم; مسلما كشتن آنها گناه بزرگى است!
17|32|و نزديك زنا نشويد، كه كار بسيار زشت، و بد راهى است!
17|33|و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشيد، جز بحق! و آن كس كه مظلوم كشته شده، براى وليش سلطه (و حق قصاص) قرار داديم; اما در قتل اسراف نكند، چرا كه او مورد حمايت است!
17|34|و به مال يتيم، جز به بهترين راه نزديك نشويد، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا كنيد، كه از عهد سؤال مىشود!
17|35|و هنگامى كه پيمانه مىكنيد، حق پيمانه را ادا نماييد، و با ترازوى درست وزن كنيد! اين براى شما بهتر، و عاقبتش نيكوتر است.
17|36|از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.
17|37|و روى زمين، با تكبر راه مرو! تو نمىتوانى زمين را بشكافى، و طول قامتت هرگز به كوهها نمىرسد!
17|38|همه اينها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است.
17|39|اين (احكام)، از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى فرستاده; و هرگز معبودى با خدا قرار مده، كه در جهنم افكنده مىشوى، در حالى كه سرزنش شده، و رانده (درگاه خدا) خواهى بود!
17|40|آيا پروردگارتان فرزندان پسر را مخصوص شما ساخته، و خودش دخترانى از فرشتگان برگزيده است؟! شما سخن بزرگ (و بسيار زشتى) مىگوييد!
17|41|ما در اين قرآن، انواع بيانات مؤثر را آورديم تا متذكر شوند! ولى (گروهى از كوردلان،) جز بر نفرتشان نمىافزايد.
17|42|بگو: «اگر آنچنان كه آنها مىگويند با او خدايانى بود، در اين صورت، (خدايان) سعى مىكردند راهى به سوى (خداوند) صاحب عرش پيدا كنند.»
17|43|او پاك و برتر است از آنچه آنها مىگويند، بسيار برتر و منزهتر!
17|44|آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند، همه تسبيح او مىگويند; و هر موجودى، تسبيح و حمد او مىگويد; ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد; او بردبار و آمرزنده است.
17|45|و هنگامى كه قرآن مىخوانى، ميان تو و آنها كه به آخرت ايمان نمىآورند، حجاب ناپيدايى قرارمىدهيم;
17|46|و بر دلهايشان پوششهايى، تا آن را نفهمند; و در گوشهايشان سنگينى; و هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مىكنى، آنها پشت مىكنند و از تو روى بر مىگردانند.
17|47|هنگامى كه به سخنان تو گوش فرامىدهند، ما بهتر مىدانيم براى چه گوش فرا مىدهند; (و همچنين) در آن هنگام كه با هم نجوا مىكنند; آنگاه كه ستمگران مىگويند: «شما جز از انسانى كه افسون شده، پيروى نمىكنيد!»
17|48|ببين چگونه براى تو مثلها زدند! در نتيجه گمراه شدند، و نمىتوانند راه حق را پيدا كنند.
17|49|و گفتند: «آيا هنگامى كه ما، استخوانهاى پوسيده و پراكندهاى شديم، دگر بار آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟!»
17|50|بگو: «شما سنگ باشيد يا آهن،
17|51|يا هر مخلوقى كه در نظر شما، از آن هم سختتر است (و از حيات و زندگى دورتر مىباشد، باز خدا قادر است شما را به زندگى مجدد بازگرداند). آنها بزودى مى گويند: «چه كسى ما را بازمىگرداند؟!» بگو: «همان كسى كه نخستين بار شما را آفريد.» آنان سر خود را (از روى تعجب و انكار،) به سوى تو خم مىكنند و مىگويند: «در چه زمانى خواهد بود؟!» بگو: «شايد نزديك باشد!
17|52|همان روز كه شما را (از قبرهايتان) فرامىخواند; شما هم اجابت مىكنيد در حالى كه حمد او را مىگوييد; مىپنداريد تنها مدت كوتاهى (در جهان برزخ) درنگ كردهايد!»
17|53|به بندگانم بگو: «سخنى بگويند كه بهترين باشد! چرا كه (شيطان بوسيله سخنان ناموزون)، ميان آنها فتنه و فساد مىكند; هميشه شيطان دشمن آشكارى براى انسان بوده است!
17|54|پروردگار شما، از (نيات و اعمال) شما آگاهتر است; اگر بخواهد (و شايسته بداند)، شما را مشمول رحمت خود مىسازد; و اگر بخواهد، مجازات مىكند; و ما تو را بعنوان مامور بر آنان نفرستادهايم (كه آنان را مجبور به ايمان كنى!)
17|55|پروردگار تو، از حال همه كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، آگاهتر است; و (اگر تو را بر ديگران برترى داديم، بخاطر شايستگى توست،) ما بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم; و به داوود، زبور بخشيديم.
17|56|بگو: «كسانى را كه غير از خدا (معبود خود) مىپنداريد، بخوانيد! آنها نه مىتوانند مشكلى را از شما برطرف سازند، و نه تغييرى در آن ايجاد كنند.»
17|57|كسانى را كه آنان مىخوانند، خودشان وسيلهاى (براى تقرب) به پروردگارشان مىجويند، وسيلهاى هر چه نزديكتر; و به رحمت او اميدوارند; و از عذاب او مىترسند; چرا كه عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهيز و وحشت است!
17|58|هيچ شهر و آبادى نيست مگر اينكه آن را پيش از روز قيامت هلاك مىكنيم; يا (اگر گناهكارند، ) به عذاب شديدى گرفتارشان خواهيم ساخت; اين، در كتاب الهى ( لوح محفوظ) ثبت است.
17|59|هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستى بهانهجويان) را بفرستيم جز اينكه پيشينيان (كه همين درخواستها را داشتند، و با ايشان هماهنگ بودند)، آن را تكذيب كردند; (از جمله،) ما به (قوم) ثمود، ناقه داديم; (معجزهاى) كه روشنگر بود; اما بر آن ستم كردند (و ناقه را كشتند). ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مىفرستيم.
17|60|(به ياد آور) زمانى را كه به تو گفتيم: «پروردگارت احاطه كامل به مردم دارد; (و از وضعشان كاملا آگاه است.) و ما آن رؤيايى را كه به تو نشان داديم، فقط براى آزمايش مردم بود; همچنين شجره ملعونه ( درخت نفرين شده) را كه در قرآن ذكر كردهايم. ما آنها را بيم داده (و انذار) مىكنيم; اما جز طغيان عظيم، چيزى بر آنها نمىافزايد!»
17|61|(به ياد آوريد) زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» آنها همگى سجده كردند، جز ابليس كه گفت: «آيا براى كسى سجده كنم كه او را از خاك آفريدهاى؟!»
17|62|(سپس) گفت: «به من بگو، اين كسى را كه بر من برترى دادهاى (به چه دليل بوده است؟) اگر مرا تا روز قيامت زنده بگذارى، همه فرزندانش را، جز عده كمى، گمراه و ريشهكن خواهم ساخت!»
17|63|فرمود: «برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند، جهنم كيفر شماست، كيفرى است فراوان!
17|64|هر كدام از آنها را مىتوانى با صدايت تحريك كن! و لشكر سواره و پيادهات را بر آنها گسيل دار! و در ثروت و فرزندانشان شركت جوى! و آنان را با وعدهها سرگرم كن! -ولى شيطان، جز فريب و دروغ، وعدهاى به آنها نمىدهد-
17|65|(اما بدان) تو هرگز سلطهاى بر بندگان من، نخواهى يافت (و آنها هيچگاه به دام تو گرفتار نمىشوند)! همين قدر كافى است كه پروردگارت حافظ آنها باشد.»
17|66|پروردگارتان كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت درمىآورد، تا از نعمت او بهرهمند شويد; او نسبت به شما مهربان است.
17|67|و هنگامى كه در دريا ناراحتى به شما برسد، جز او، تمام كسانى را كه (براى حل مشكلات خود) مىخوانيد، فراموش مىكنيد; اما هنگامى كه شما را به خشكى نجات دهد، روى مىگردانيد; و انسان، بسيار ناسپاس است!
17|68|آيا از اين ايمن هستيد كه در خشكى (با يك زلزله شديد) شما را در زمين فرو ببرد، يا طوفانى از سنگريزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان كند)، سپس حافظ (و ياورى) براى خود نيابيد؟!
17|69|يا اينكه ايمن هستيد كه بار ديگر شما را به دريا بازگرداند، و تندباد كوبندهاى بر شما بفرستد، و شما را بخاطر كفرتان غرق كند، سپس دادخواه و خونخواهى در برابر ما پيدا نكنيد؟!
17|70|ما آدميزادگان را گرامى داشتيم; و آنها را در خشكى و دريا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم; و از انواع روزيهاى پاكيزه به آنان روزى داديم; و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم.
17|71|(به ياد آوريد) روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان مىخوانيم! كسانى كه نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادى و سرور) مىخوانند; و بقدر رشته شكاف هسته خرمايى به آنان ستم نمىشود!
17|72|اما كسى كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است!
17|73|نزديك بود آنها تو را (با وسوسههاى خود) از آنچه بر تو وحى كردهايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى; و در آن صورت، تو را به دوستى خود برميگزينند!
17|74|و اگر ما تو را ثابت قدم نمىساختيم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودى)، نزديك بود به آنان تمايل كنى.
17|75|اگر چنين مىكردى، ما دو برابر مجازات (مشركان) در زندگى دنيا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو مىچشانديم; سپس در برابر ما، ياورى براى خود نمىيافتى!
17|76|و نزديك بود (با نيرنگ و توطئه) تو را از اين سرزمين بلغزانند، تا از آن بيرونت كنند!و هرگاه چنين مىكردند، (گرفتار مجازات سخت الهى شده،) و پس از تو، جز مدت كمى باقى نمىماندند!
17|77|اين سنت (ما در مورد) پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم; و هرگز براى سنت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت!
17|78|نماز را از زوال خورشيد (هنگام ظهر) تا نهايت تاريكى شب ( نيمه شب) برپا دار; و همچنين قرآن فجر ( نماز صبح) را; چرا كه قرآن فجر، مشهود (فرشتگان شب و روز) است!
17|79|و پاسى از شب را (از خواب برخيز، و) قرآن (و نماز) بخوان! اين يك وظيفه اضافى براى توست; اميد است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستايش برانگيزد!
17|80|و بگو: «پروردگارا! مرا (در هر كار،) با صداقت وارد كن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى يارى كننده برايم قرار ده!»
17|81|و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد; يقينا باطل نابود شدنى است!»
17|82|و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم; و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمىافزايد.
17|83|هنگامى كه به انسان نعمت مىبخشيم، (از حق) روى مىگرداند و متكبرانه دور مىشود; و هنگامى كه (كمترين) بدى به او مىرسد، (از همه چيز) مايوس مىگردد!
17|84|بگو: «هر كس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مىكند; و پروردگارتان كسانى را كه راهشان نيكوتر است، بهتر مىشناسد.»
17|85|و از تو درباره «روح» سؤال مىكنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است; و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!»
17|86|و اگر بخواهيم، آنچه را بر تو وحى فرستادهايم، از تو مىگيريم; سپس كسى را نمىيابى كه در برابر ما، از تو دفاع كند...
17|87|مگر رحمت پروردگارت (شامل حالت گردد،) كه فضل پروردگارت بر تو بزرگ بوده است!
17|88|بگو: «اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد; هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند.
17|89|ما در اين قرآن، براى مردم از هر چيز نمونهاى آورديم (و همه معارف در آن جمع است); اما بيشتر مردم (در برابر آن، از هر كارى) جز انكار، ابا داشتند!
17|90|و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا اينكه چشمهجوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى...
17|91|يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد; و نهرها در لابهلاى آن جارى كنى...
17|92|يا قطعات (سنگهاى) آسمان را -آنچنان كه مىپندارى- بر سر ما فرود آرى; يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى...
17|93|يا براى تو خانهاى پر نقش و نگار از طلا باشد; يا به آسمان بالا روى; حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمىآوريم مگر آنكه نامهاى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم (از اين سخنان بىمعنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!
17|94|تنها چيزى كه بعد از آمدن هدايت مانع شد مردم ايمان بياورند، اين بود (كه از روى نادانى و بىخبرى) گفتند: «آيا خداوند بشرى را بعنوان رسول فرستاده است؟!»
17|95|بگو: «(حتى) اگر در روى زمين فرشتگانى (زندگى مىكردند، و) با آرامش گام برمىداشتند، ما فرشتهاى را به عنوان رسول، بر آنها مىفرستاديم!» (چرا كه رهنماى هر گروهى بايد از جنس خودشان باشد).
17|96|بگو: «همين كافى است كه خداوند، ميان من و شما گواه باشد; چرا كه او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست!
17|97|هر كس را خدا هدايت كند، هدايت يافته واقعى اوست; و هر كس را (بخاطر اعمالش) گمراه سازد، هاديان و سرپرستانى غير خدا براى او نخواهى يافت; و روز قيامت، آنها را بر صورتهايشان محشور مىكنيم، در حالى كه نابينا و گنگ و كرند; جايگاهشان دوزخ است; هر زمان آتش آن فرونشيند، شعله تازهاى بر آنان مىافزاييم!
17|98|اين كيفر آنهاست، بخاطر اينكه نسبت به آيات ما كافر شدند و گفتند: «آيا هنگامى كه ما استخوانهاى پوسيده و خاكهاى پراكندهاى شديم، بار ديگر آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟! سذللّه
17|99|آيا نمىدانند خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده، قادر است مثل آنان را بيافريند (و به زندگى جديد بازشان گرداند)؟! و براى آنان سرآمدى قطعى -كه شكى در آن نيست- قرار داده; اما ظالمان، جز كفر و انكار را پذيرا نيستند!
17|100|بگو: «اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بوديد. در آن صورت، (بخاطر تنگ نظرى) امساك مىكرديد، مبادا انفاق، مايه تنگدستى شما شود» و انسان تنگ نظر است!
17|101|ما به موسى نه معجزه روشن داديم; پس از بنى اسرائيل سؤال كن آن زمان كه اين (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «اى موسى! گمان مىكنم تو ديوانه (يا ساحرى)!»
17|102|(موسى) گفت: «تو مىدانى اين آيات را جز پروردگار آسمانها و زمين -براى روشنى دلها- نفرستاده; و من گمان مىكنم اى فرعون، تو (بزودى) هلاك خواهى شد!»
17|103|پس (فرعون) تصميم گرفت آنان را از آن سرزمين ريشه كن سازد; ولى ما، او و تمام كسانى را كه با او بودند، غرق كرديم.
17|104|و بعد از آن به بنى اسرائيل گفتيم: «در اين سرزمين ( مصر و شام) ساكن شويد! اما هنگامى كه وعده آخرت فرا رسد، همه شما را دسته جمعى (به آن دادگاه عدل) مىآوريم»
17|105|و ما قرآن را بحق نازل كرديم; و بحق نازل شد; و تو را، جز بعنوان بشارتدهنده و بيمدهنده، نفرستاديم!
17|106|و قرآنى كه آياتش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى; و آن را بتدريج نازل كرديم.
17|107|بگو: «خواه به آن ايمان بياوريد، و خواه ايمان نياوريد، كسانى كه پيش از آن به آنها دانش داده شده، هنگامى كه (اين آيات) بر آنان خوانده مىشود، سجدهكنان به خاك مىافتند...
17|108|و مىگويند: «منزه است پروردگار ما، كه وعدههايش به يقين انجامشدنى است !»
17|109|آنها (بىاختيار) به زمين مىافتند و گريه مىكنند; و (تلاوت اين آيات، همواره) بر خشوعشان مىافزايد.
17|110|بگو: ««الله» را بخوانيد يا «رحمان» را، هر كدام را بخوانيد، (ذات پاكش يكى است; و) براى او بهترين نامهاست!» و نمازترا زياد بلند، يا خيلى آهسته نخوان; و در ميان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب كن!
17|111|و بگو: «ستايش براى خداوندى است كه نه فرزندى براى خود انتخاب كرده، و نه شريكى در حكومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلت، (حامى و) سرپرستى براى اوست!» و او را بسيار بزرگ بشمار!
18|1|حمد مخصوص خدايى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر بنده (برگزيده)اش نازل كرد، و هيچ گونه كژى در آن قرار نداد...
18|2|در حالى كه ثابت و مستقيم و نگاهبان كتابهاى (آسمانى) ديگر است; تا (بدكاران را) از عذاب شديد او بترساند; و مؤمنانى را كه كارهاى شايسته انجام مىدهند، بشارت دهد كه پاداش نيكويى براى آنهاست...
18|3|(همان بهشت برين) كه جاودانه در آن خواهند ماند!
18|4|و (نيز) آنها را كه گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود) انتخاب كرده است»، انذار كند.
18|5|نه آنها (هرگز) به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان! سخن بزرگى از دهانشان خارج مىشود! آنها فقط دروغ مىگويند!
18|6|ج832)گويى مىخواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند!
18|7|ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم كه كدامينشان بهتر عمل مىكنند!
18|8|(ولى) اين زرق و برقها پايدار نيست، و ما (سرانجام) قشر روى زمين را خاك بى گياهى قرار مىدهيم!
18|9|آيا گمان كردى اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟!
18|10|« زمانى را به خاطر بياور كه آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا كن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!»
18|11|ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زديم، و سالها در خواب فرو رفتند.
18|12|سپس آنان را برانگيختيم تا بدانيم (و اين امر آشكار گردد كه) كدام يك از آن دو گروه، مدت خواب خود را بهتر حساب كردهاند.
18|13|ما داستان آنان را بحق براى تو بازگو مىكنيم; آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند، و ما بر هدايتشان افزوديم.
18|14|و دلهايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است; هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم; كه اگر چنين كنيم، سخنى بگزاف گفتهايم.
18|15|اين قوم ما هستند كه معبودهايى جز خدا انتخاب كردهاند; چرا دليل آشكارى (بر اين كار) نمىآورند؟! و چه كسى ظالمتر است از آن كس كه بر خدا دروغ ببندد؟!»
18|16|و (به آنها گفتيم:) هنگامى كه از آنان و آنچه جز خدا مىپرستند كنارهگيرى كرديد، به غار پناه بريد; كه پروردگارتان (سايه) رحمتش را بر شما مىگستراند; و در اين امر، آرامشى ب شما فراهم مىسازد!
18|17|و (اگر در آنجا بودى) خورشيد را مىديدى كه به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمايل مىگردد; و به هنگام غروب، به سمت چپ; و آنها در محل وسيعى از آن (غار) قرار داشتند; اين از آيات خداست! هر كس را خدا هدايت كند، هدايت يافته واقعى اوست; و هر كس را گمراه نمايد، هرگز ولى و راهنمايى براى او نخواهى يافت!
18|18|و (اگر به آنها نگاه مىكردى) مىپنداشتى بيدارند; در حالى كه در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ ميگردانديم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دستهاى خود را بر دهانه غار گشوده بود (و نگهبانى مىكرد). اگر نگاهشان مىكردى، از آنان مىگريختى; و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر مىشد!
18|19|اينگونه آنها را (از خواب) برانگيختيم تا از يكديگر سؤال كنند; يكى از آنها گفت: «چه مدت خوابيديد؟!» گفتند: «يك روز، يا بخشى از يك روز!» (و چون نتوانستند مدت خوابشان را دقيقا بدانند) گفتند: «پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است! اكنون يك نفر از خودتان را با اين سكهاى كه داريد به شهر بفرستيد، تا بنگرد كدام يك از آنها غذاى پاكيزهترى دارند، و مقدارى از آن براى روزى شما بياورد. اما بايد دقت كند، و هيچ كس را از وضع شما آگاه نسازد...
18|20|چرا كه اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان مىكنند; يا شما را به آيين خويش بازمىگردانند; و در آن صورت، هرگز روى رستگارى را نخواهيد ديد!»
18|21|و اينچنين مردم را متوجه حال آنها كرديم، تا بدانند كه وعده خداوند (در مورد رستاخيز) حق است; و در پايان جهان و قيام قيامت شكى نيست! در آن هنگام كه ميان خود درباره كار خويش نزاع داشتند، گروهى مىگفتند: «بنايى بر آنان بسازيد (تا براى هميشه از نظر پنهان شوند! و از آنها سخن نگوييد كه) پروردگارشان از وضع آنها آگاهتر است!» ولى آنها كه از رازشان آگاهى يافتند (و آن را دليلى بر رستاخيز ديدند) گفتند: «ما مسجدى در كنار (مدفن) آنها مىسازيم (تا خاطره آنان فراموش نشود.)»
18|22|گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى مىگويند: سخللّهپنچ نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود.» -همه اينها سخنانى بىدليل است- و گروهى مىگويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه كمى، تعداد آنها را نمىدانند. پس درباره آنان جز با دليل سخن مگو; و از هيچ كس درباره آنها سؤال مكن!
18|23|و هرگز در مورد كارى نگو: «من فردا آن را انجام مىدهم»...
18|24|مگر اينكه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش كردى، (جبران كن) و پروردگارت را به خاطر بياور; و بگو: «اميدوارم كه پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت كند!»
18|25|آنها در غارشان سيصد سال درنگ كردند، و نه سال (نيز) بر آن افزودند.
18|26|بگو: «خداوند از مدت توقفشان آگاهتر است; غيب آسمانها و زمين از آن اوست! راستى چه بينا و شنواست! آنها هيچ ولى و سرپرستى جز او ندارند! و او هيچ كس را در حكم خود شركت نمىدهد!»
18|27|آنچه را از كتاب پروردگارت به تو وحى شده تلاوت كن! هيچ چيز سخنان او را دگرگون نمىسازد; و هرگز پناهگاهى جز او نمىيابى!
18|28|با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنها رضاى او را مىطلبند! و هرگز بخاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن! همانها كه از هواى نفس پيروى كردند، و كارهايشان افراطى است.
18|29|بگو: «اين حق است از سوى پروردگارتان! هر كس مىخواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس ميخواهد كافر گردد!» ما براى ستمگران آتشى آماده كرديم كه سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه كرده است! و اگر تقاضاى آب كنند، آبى براى آنان مياورند كه همچون فلز گداخته صورتها را بريان مىكند! چه بد نوشيدنى، و چه بد محل اجتماعى است!
18|30|مسلما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، ما پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهيم كرد!
18|31|آنها كسانى هستند كه بهشت جاودان براى آنان است; باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است; در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته مىشوند; و لباسهايى (فاخر) به رنگ سبز، از حرير نازك و ضخيم، دربر مىكنند; در حالى كه بر تختها تكيه كردهاند. چه پاداش خوبى، و چه جمع نيكويى!
18|32|(اى پيامبر!) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، كه براى يكى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار داديم; و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشانديم; و در ميانشان زراعت پر بركتى قرارداديم.
18|33|هر دو باغ، ميوه آورده بود، (ميوههاى فراوان،) و چيزى فروگذار نكرده بود; و ميان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بوديم.
18|34|صاحب اين باغ، درآمد فراوانى داشت; به همين جهت، به دوستش -در حالى كه با او گفتگو مىكرد- چنين گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نيرومندترم!»
18|35|و در حالى كه نسبت به خود ستمكار بود، در باغ خويش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمىكنم هرگز اين باغ نابود شود!
18|36|و باور نمىكنم قيامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم (و قيامتى در كار باشد)، جايگاهى بهتر از اين جا خواهم يافت!»
18|37|دوست (با ايمان) وى -در حالى كه با او گفتگو مىكرد- گفت: «آيا به خدايى كه تو را از خاك، و سپس از نطفه آفريد، و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد ، كافر شدى؟!
18|38|ولى من كسى هستم كه «الله» پروردگار من است; و هيچ كس را شريك پروردگارم قرارنمىدهم!
18|39|چرا هنگامى كه وارد باغت شدى، نگفتى اين نعمتى است كه خدا خواسته است؟! قوت (و نيرويى) جز از ناحيه خدا نيست! و اگر مىبينى من از نظر مال و فرزند از تو كمترم (مطلب مهمى نيست)!
18|40|شايد پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد; و مجازات حساب شدهاى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونهاى كه آن را به زمين بىگياه لغزندهاى مبدل كند!
18|41|و يا آب آن در اعمال زمين فرو رود، آن گونه كه هرگز نتوانى آن را به دست آورى!»
18|42|(به هر حال عذاب الهى فرا رسيد،) و تمام ميوههاى آن نابود شد; و او بخاطر هزينه هايى كه در آن صرف كرده بود، پيوسته دستهاى خود را به هم مىماليد -در حالى كه تمام باغ بر داربستهايش فرو ريخته بود- و مىگفت: «اى كاش كسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم! سذللّه
18|43|و گروهى نداشت كه او را در برابر (عذاب) خداوند يارى دهند; و از خودش (نيز) نمىتوانست يارى گيرد.
18|44|در آنجا ثابت شد كه ولايت (و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست كه برترين ثواب، و بهترين عاقبت را (براى مطيعان) دارد!
18|45|(اى پيامبر!) زندگى دنيا را براى آنان به آبى تشبيه كن كه از آسمان فرو مىفرستيم; و بوسيله آن، گياهان زمين (سرسبز مىشود و) در هم فروميرود. اما بعد از مدتى مىخشكد; و بادها آن را به هر سو پراكنده مىكند; و خداوند بر همه چيز تواناست!
18|46|مال و فرزند، زينت زندگى دنياست; و باقيات صالحات ( ارزشهاى پايدار و شايسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخشتر است!
18|47|و روزى را به خاطر بياور كه كوهها را به حركت درآوريم; و زمين را آشكار (و مسطح) مىبينى; و همه آنان ( انسانها) را برمىانگيزيم، و احدى از ايشان را فروگذار نخواهيم كرد!
18|48|آنها همه در يك صف به (پيشگاه) پروردگارت عرضه مىشوند; (و به آنان گفته مىشود:) همگى نزد ما آمديد، همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم! اما شما گمان مىكرديد ما هرگز موعدى برايتان قرار نخواهيم داد!
18|49|و كتاب ( كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست) در آن جا گذارده مىشود، پس گنهكاران را مىبينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند; و مىگويند: «اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرونگذاشته مگر اينكه آن را به شمار آورده است؟! و (اين در حالى است كه) همه اعمال خود را حاضر مىبينند; و پروردگارت به هيچ كس ستم نمىكند.
18|50|به ياد آريد زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» آنها همگى سجده كردند جز ابليس -كه از جن بود- و از فرمان پروردگارش بيرون شد آيا (با اين حال،) او و فرزندانش را به جاى من اولياى خود انتخاب مىكنيد، در حالى كه آنها دشمن شما هستند؟! (فرمانبردارى از شيطان و فرزندانش به جاى اطاعت خدا،) چه جايگزينى بدى است براى ستمكاران!
18|51|من هرگز آنها ( ابليس و فرزندانش) را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين، و نه به هنگام آفرينش خودشان، حاضر نساختم! و من هيچ گاه گمراهكنندگان را دستيار خود قرار نمىدهم!
18|52|به خاطر بياوريد روزى را كه (خداوند) مىگويد: «همتايانى را كه براى من مىپنداشتيد، بخوانيد (تا به كمك شما بشتابند!)» ولى هر چه آنها را مىخوانند،جوابشان نمىدهند; و در ميان اين دو گروه، كانون هلاكتى قراردادهايم!
18|53|و گنهكاران، آتش (دوزخ) را مىبينند; و يقين مىكنند كه با آن درمىآميزند،و هيچ گونه راه گريزى از آن نخواهند يافت.
18|54|و در اين قرآن، از هر گونه مثلى براى مردم بيان كردهايم; ولى انسان بيش از هر چيز، به مجادله مىپردازد!
18|55|و چيزى مردم را بازنداشت از اينكه -وقتى هدايت به سراغشان آمد- ايمان بياورند و از پروردگارشان طلب آمرزش كنند، جز اينكه (خيرهسرى كردند; گويى مىخواستند) سرنوشت پيشينيان براى آنان بيايد، يا عذاب (الهى) در برابرشان قرار گيرد!
18|56|ما پيامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار كننده، نمىفرستيم; اما كافران همواره مجادله به باطل مىكنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسيله آن از ميان بردارند! و آيات ما، و مجازاتهايى را كه به آنان وعده داده شده است،به باد مسخره گرفتند!
18|57|چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او تذكر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دستهاى خود پيش فرستاد فراموش كرد؟! ما بر دلهاى اينها پردههايى افكندهايم تا نفهمند; و در گوشهايشان سنگينى قرار دادهايم (تا صداى حق را نشنوند)! و از اين رو اگر آنها را به سوى هدايت بخوانى، هرگز هدايت نمىشوند!
18|58|و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است; اگر مىخواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات كند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مىفرستاد; ولى براى آنان موعدى است كه هرگز از آن راه فرارى نخواهند داشت!
18|59|اين شهرها و آباديهايى است كه ما آنها را هنگامى كه ستم كردند هلاك نموديم; و براى هلاكتشان موعدى قرار داديم! (آنها ويرانههايش را با چشم مىبينند، و عبرت نمىگيرند!)
18|60|به خاطر بياور هنگامى را كه موسى به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمىدارم تا به محل تلاقى دو دريا برسم; هر چند مدت طولانى به راه خود ادامه دهم!
18|61|(ولى) هنگامى كه به محل تلاقى آن دو دريا رسيدند، ماهى خود را (كه براى تغذيه همراه داشتند) فراموش كردند; و ماهى راه خود را در دريا پيش گرفت (و روان شد).
18|62|هنگامى كه از آن جا گذشتند، (موسى) به يار همسفرش گفت: «غذاى ما را بياور، كه سخت از اين سفر خسته شدهايم!»
18|63|گفت: «به خاطر دارى هنگامى كه ما (براى استراحت) به كنار آن صخره پناه برديم، من (در آن جا) فراموش كردم جريان ماهى را بازگو كنم -و فقط شيطان بود كه آن را از خاطر من برد- و ماهى بطرز شگفتآورى راه خود را در دريا پيش گرفت!»
18|64|(موسى) گفت: «آن همان بود كه ما مىخواستيم!» سپس از همان راه بازگشتند، در حالى كه پىجويى مىكردند.
18|65|(در آن جا) بندهاى از بندگان ما را يافتند كه رحمت (و موهبت عظيمى) از سوى خود به او داده، و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بوديم.
18|66|موسى به او گفت: «آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايه رشد و صلاح است، به من بياموزى؟»
18|67|گفت: «تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى!
18|68|و چگونه مىتوانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى؟!
18|69|(موسى) گفت: «به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت; و در هيچ كارى مخالفت فرمان تو نخواهم كرد!»
18|70|(خضر) گفت: «پس اگر مىخواهى بدنبال من بيايى، از هيچ چيز مپرس تا خودم (به موقع) آن را براى تو بازگو كنم.»
18|71|آن دو به راه افتادند; تا آن كه سوار كشتى شدند، (خضر) كشتى را سوراخ كرد. (موسى) گفت: ; سخللّهآيا آن را سوراخ كردى كه اهلش را غرق كنى؟! راستى كه چه كار بدى انجام دادى!»
18|72|گفت: «آيا نگفتم تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى؟!»
18|73|(موسى) گفت: «مرا بخاطر اين فراموشكاريم مؤاخذه مكن و از اين كارم بر من سخت مگير! سذللّه
18|74|باز به راه خود ادامه دادند، تا اينكه نوجوانى را ديدند; و او آن نوجوان را كشت. (موسى) گفت: سخللّهآيا انسان پاكى را، بى آنكه قتلى كرده باشد، كشتى؟! براستى كار زشتى انجام دادى! سذللّه
18|75|(باز آن مرد عالم) گفت: «آيا به تو نگفتم كه تو هرگز نمىتوانى با من صبر كنى؟!»
18|76|(موسى) گفت: «بعد از اين اگر درباره چيزى از تو سؤال كردم، ديگر با من همراهى نكن; (زيرا) از سوى من معذور خواهى بود!»
18|77|باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قريهاى رسيدند; از آنان خواستند كه به ايشان غذا دهند; ولى آنان از مهمان كردنشان خوددارى نمودند; (با اين حال) در آن جا ديوارى يافتند كه مىخواست فروريزد; و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسى) گفت: «(لااقل) مىخواستى در مقابل اين كار مزدى بگيرى!»
18|78|او گفت: «اينك زمان جدايى من و تو فرا رسيده; اما بزودى راز آنچه را كه نتوانستى در برابر آن صبر كنى، به تو خبر مىدهم.
18|79|اما آن كشتى مال گروهى از مستمندان بود كه با آن در دريا كار مىكردند; و من خواستم آن را معيوب كنم; (چرا كه) پشت سرشان پادشاهى (ستمگر) بود كه هر كشتى (سالمى) را بزور ميگرفت!
18|80|و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ايمان بودند; و بيم داشتيم كه آنان را به طغيان و كفر وادارد!
18|81|از اين رو، خواستيم كه پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاكتر و با محبتتر به آن دو بدهد!
18|82|و اما آن ديوار، از آن دو نوجوان يتيم در آن شهر بود; و زير آن، گنجى متعلق به آن دو وجود داشت; و پدرشان مرد صالحى بود; و پروردگار تو مىخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج كنند; اين رحمتى از پروردگارت بود; و من آن (كارها) را خودسرانه انجام ندادم; اين بود رازكارهايى كه نتوانستى در برابر آنها شكيبايى به خرج دهى!»
18|83|و از تو درباره «ذو القرنين» مىپرسند; بگو: «بزودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم كرد.»
18|84|ما به او در روى زمين، قدرت و حكومت داديم; و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم.
18|85|او از اين اسباب، (پيروى و استفاده) كرد...
18|86|تا به غروبگاه آفتاب رسيد; (در آن جا) احساس كرد (و در نظرش مجسم شد) كه خورشيد در چشمه تيره و گلآلودى فرو مىرود; و در آن جا قومى را يافت; گفتيم: «اى ذو القرنين! آيا مىخواهى (آنان) را مجازات كنى، و يا روش نيكويى در مورد آنها انتخاب نمايى؟»
18|87|گفت: «اما كسى را كه ستم كرده است، مجازات خواهيم كرد; سپس به سوى پروردگارش بازمىگردد، و خدا او را مجازات شديدى خواهد كرد!
18|88|و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر خواهد داشت; و ما دستور آسانى به او خواهيم داد.»
18|89|سپس (بار ديگر) از اسبابى (كه در اختيار داشت) بهره گرفت...
18|90|تا به خاستگاه خورشيد رسيد; (در آن جا) ديد خورشيد بر جمعيتى طلوع مىكند كه در برابر (تابش) آفتاب، پوششى براى آنها قرار نداده بوديم (و هيچ گونه سايبانى نداشتند).
18|91|(آرى) اينچنين بود (كار ذو القرنين)! و ما بخوبى از امكاناتى كه نزد او بود آگاه بوديم!
18|92|(باز) از اسباب مهمى (كه در اختيار داشت) استفاده كرد...
18|93|(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد; و در كنار آن دو (كوه) قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمىفهميدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)!
18|94|(آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مىكنند; آيا ممكن است ما هزينهاى براى تو قرار دهيم، كه ميان ما و آنها سدى ايجاد كنى؟!»
18|95|(ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مىكنيد)! مرا با نيرويى يارى دهيد، تا ميان شما و آنها سد محكمى قرار دهم!
18|96|قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد (و آنها را روى هم بچينيد)!» تا وقتى كه كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، گفت: «(در اطراف آن آتش بيفروزيد، و) در آن بدميد!» (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، و گفت: «(اكنون) مس مذاب برايم بياوريد تا بر روى آن بريزم!»
18|97|(سرانجام چنان سد نيرومندى ساخت) كه آنها ( طايفه ياجوج و ماجوج) قادر نبودند از آن بالا روند; و نمىتوانستند نقبى در آن ايجاد كنند.
18|98|(آنگاه) گفت: «اين از رحمت پروردگار من است! اما هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مىكوبد; و وعده پروردگارم حق است!»
18|99|و در آن روز (كه جهان پايان مىگيرد)، ما آنان را چنان رها مىكنيم كه درهم موج مىزنند; و در صور ( شيپور) دميده مىشود; و ما همه را جمع مىكنيم!
18|100|در آن روز، جهنم را بر كافران عرضه مىداريم!
18|101|همانها كه پردهاى چشمانشان را از ياد من پوشانده بود، و قدرت شنوايى نداشتند!
18|102|آيا كافران پنداشتند مىتوانند بندگانم را به جاى من اولياى خود انتخاب كنند؟! ما جهنم را براى پذيرايى كافران آماده كردهايم!
18|103|بگو: «آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم) در كارها، چه كسانى هستند؟
18|104|آنها كه تلاشهايشان در زندگى دنيا گم (و نابود) شده; با اين حال، مىپندارند كار نيك انجام مىدهند!»
18|105|آنها كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او كافر شدند; به همين جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از اين رو روز قيامت، ميزانى براى آنها برپا نخواهيم كرد!
18|106|(آرى،) اين گونه است! كيفرشان دوزخ است، بخاطر آنكه كافر شدند، و آيات من و پيامبرانم را به سخريه گرفتند!
18|107|اما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، باغهاى بهشت برين محل پذيرايى آنان خواهد بود.
18|108|آنها جاودانه در آن خواهند ماند; و هرگز تقاضاى نقل مكان از آن جا نمىكنند!
18|109|بگو: «اگر درياها براى (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شود، درياها پايان مىگيرد. پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان يابد; هر چند همانند آن (درياها) را كمك آن قرار دهيم!»
18|110|بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما; (امتيازم اين است كه) به من وحى مىشود كه تنها معبودتان معبود يگانه است; پس هر كه به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد كارى شايسته انجام دهد، و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند!
19|1|كهيعص
19|2|(اين) يادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بندهاش زكريا...
19|3|در آن هنگام كه پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند...
19|4|گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده; و شعله پيرى تمام سرم را فراگرفته; و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبودهام!
19|5|و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقيم است; تو از نزد خود جانشينى به من ببخش...
19|6|كه وارث من و دودمان يعقوب باشد; و او را مورد رضايتت قرار ده!»
19|7|اى زكريا! ما تو را به فرزندى بشارت مىدهيم كه نامش «يحيى» است; و پيش از اين، همنامى براى او قرار ندادهايم!
19|8|گفت: «پروردگارا! چگونه براى من فرزندى خواهد بود؟! در حالى كه همسرم نازا و عقيم است، و من نيز از شدت پيرى افتاده شدهام!»
19|9|فرمود: «پروردگارت اين گونه گفته (و اراده كرده)! اين بر من آسان است; و قبلا تو را آفريدم در حالى كه چيزى نبودى!»
19|10|عرض كرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» فرمود: «نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلم (با مردم) نخواهى داشت; در حالى كه زبانت سالم است!»
19|11|او از محراب عبادتش به سوى مردم بيرون آمد; و با اشاره به آنها گفت: «(بشكرانه اين موهبت،) صبح و شام خدا را تسبيح گوييد!»
19|12|اى يحيى! كتاب (خدا) را با قوت بگير! و ما فرمان نبوت (و عقل كافى) در كودكى به او داديم!
19|13|و رحمت و محبتى از ناحيه خود به او بخشيديم، و پاكى (دل و جان)! و او پرهيزگار بود!
19|14|او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود; و جبار (و متكبر) و عصيانگر نبود!
19|15|سلام بر او، آن روز كه تولد يافت، و آن روز كه مىميرد، و آن روز كه زنده برانگيخته مىشود!
19|16|و در اين كتاب (آسمانى)، مريم را ياد كن، آن هنگام كه از خانوادهاش جدا شد، و در ناحيه شرقى (بيت المقدس) قرار گرفت;
19|17|و ميان خود و آنان حجابى افكند (تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در اين هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستاديم; و او در شكل انسانى بىعيب و نقص، بر مريم ظاهر شد!
19|18|او (سخت ترسيد و) گفت: «من از شر تو، به خداى رحمان پناه مىبرم اگر پرهيزگارى!
19|19|گفت: «من فرستاده پروردگار توام; (آمدهام) تا پسر پاكيزهاى به تو ببخشم!»
19|20|گفت: «چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى كه تاكنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلودهاى هم نبودهام!»
19|21|گفت: «مطلب همين است! پروردگارت فرموده: اين كار بر من آسان است! (ما او را مىآفرينيم، تا قدرت خويش را آشكار سازيم;) و او را براى مردم نشانهاى قرار دهيم; و رحمتى باشد از سوى ما! و اين امرى است پايان يافته (و جاى گفتگو ندارد)!»
19|22|سرانجام (مريم) به او باردار شد; و او را به نقطه دور دستى برد (و خلوت گزيد)
19|23|درد زايمان او را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند; (آنقدر ناراحت شد كه) گفت: «اى كاش پيش از اين مرده بودم، و بكلى فراموش مىشدم!»
19|24|ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد كه: «غمگين مباش! پروردگارت زير پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است!
19|25|و اين تنه نخل را به طرف خود تكان ده، رطب تازهاى بر تو فرو مىريزد!
19|26|(از اين غذاى لذيذ) بخور; و (از آن آب گوارا) بنوش; و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار! و هرگاه كسى از انسانها را ديدى، (با اشاره) بگو: من براى خداوند رحمان روزهاى نذر كردهام; بنابراين امروز با هيچ انسانى هيچ سخن نمىگويم! (و بدان كه اين نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد كرد!)»
19|27|(مريم) در حالى كه او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد; گفتند: «اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى!
19|28|اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بد كارهاى!!»
19|29|(مريم) به او اشاره كرد; گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟!»
19|30|(ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم; او كتاب (آسمانى) به من داده; و مرا پيامبر قرار داده است!
19|31|و مرا -هر جا كه باشم- وجودى پربركت قرار داده; و تا زمانى كه زندهام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است!
19|32|و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده; و جبار و شقى قرار نداده است!
19|33|و سلام (خدا) بر من، در آن روز كه متولد شدم، و در آن روز كه مىميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد!»
19|34|اين است عيسى پسر مريم; گفتار حقى كه در آن ترديد مىكنند!
19|35|هرگز براى خدا شايسته نبود كه فرزندى اختيار كند! منزه است او! هرگاه چيزى را فرمان دهد، مىگويد: «موجود باش!» همان دم موجود مىشود!
19|36|و خداوند، پروردگار من و شماست! او را پرستش كنيد; اين است راه راست!
19|37|ولى (بعد از او) گروههايى از ميان پيروانش اختلاف كردند; واى به حال كافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخيز)!
19|38|در آن روز كه نزد ما مىآيند، چه گوشهاى شنوا و چه چشمهاى بينايى پيدا مىكنند! ولى اين ستمگران امروز در گمراهى آشكارند!
19|39|آنان را از روز حسرت ( روز رستاخيز كه براى همه مايه تاسف است) بترسان، در آن هنگام كه همه چيز پايان مىيابد! و آنها در غفلتند و ايمان نمىآورند!
19|40|ما، زمين و تمام كسانى را كه بر آن هستند، به ارث مىبريم; و همگى بسوى ما بازگردانده مىشوند!
19|41|در اين كتاب، ابراهيم را ياد كن، كه او بسيار راستگو، و پيامبر (خدا) بود!
19|42|هنگامى كه به پدرش گفت: «اى پدر! چرا چيزى را مىپرستى كه نه مىشنود، و نه مىبيند، و نه هيچ مشكلى را از تو حل مىكند؟!
19|43|اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است; بنابر اين از من پيروى كن، تا تو را به راه راست هدايت كنم!
19|44|اى پدر! شيطان را پرستش مكن، كه شيطان نسبت به خداوند رحمان، عصيانگر بود!
19|45|اى پدر! من از اين مىترسم كه از سوى خداوند رحمان عذابى به تو رسد، در نتيجه از دوستان شيطان باشى!»
19|46|گفت: «اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟! اگر (از اين كار) دست برندارى، تو را سنگسار مىكنم! و براى مدتى طولانى از من دور شو!»
19|47|(ابراهيم) گفت: «سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم برايت تقاضاى عفو مىكنم; چرا كه او همواره نسبت به من مهربان بوده است!
19|48|و از شما، و آنچه غير خدا مىخوانيد، كنارهگيرى مىكنم; و پروردگارم را مىخوانم; و اميدوارم در خواندن پروردگارم بىپاسخ نمانم!»
19|49|هنگامى كه از آنان و آنچه غير خدا مىپرستيدند كنارهگيرى كرد، ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم; و هر يك را پيامبرى (بزرگ) قرار داديم!
19|50|و از رحمت خود به آنان عطا كرديم; و براى آنها نام نيك و مقام برجستهاى (در ميان همه امتها) قرار داديم!
19|51|و در اين كتاب (آسمانى) از موسى ياد كن، كه او مخلص بود، و رسول و پيامبرى والا مقام!
19|52|ما او را از طرف راست (كوه) طور فراخوانديم; و نجواكنان او را (به خود) نزديك ساختيم;
19|53|و ما از رحمت خود، برادرش هارون را -كه پيامبر بود- به او بخشيديم.
19|54|و در اين كتاب (آسمانى) از اسماعيل (نيز) ياد كن، كه او در وعدههايش صادق، و رسول و پيامبرى (بزرگ) بود!
19|55|او همواره خانوادهاش را به نماز و زكات فرمان مىداد; و همواره مورد رضايت پروردگارش بود.
19|56|و در اين كتاب، از ادريس (نيز) ياد كن، او بسيار راستگو و پيامبر (بزرگى) بود.
19|57|و ما او را به مقام والايى رسانديم.
19|58|آنها پيامبرانى بودند كه خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از كسانى كه با نوح بر كشتى سوار كرديم، و از دودمان ابراهيم و يعقوب، و از كسانى كه هدايت كرديم و برگزيديم. آنها كسانى بودند كه وقتى آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مىشد به خاك مىافتادند، در حالى كه سجده مىكردند و گريان بودند.
19|59|اما پس از آنان، فرزندان ناشايستهاى روى كار آمدند كه نماز را تباه كردند، و از شهوات پيروى نمودند; و بزودى (مجازات) گمراهى خود را خواهند ديد!
19|60|مگر آنان كه توبه كنند، و ايمان بياورند، و كار شايسته انجام دهند; چنين كسانى داخل بهشت مىشوند، و كمترين ستمى به آنان نخواهد شد.
19|61|وارد باغهايى جاودانى مىشوند كه خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است; هر چند آن را نديدهاند; مسلما وعده خدا تحقق يافتنى است!
19|62|در آن جا هرگز گفتار لغو و بيهودهاى نمىشنوند; و جز سلام در آن جا سخنى نيست; و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرر است.
19|63|اين همان بهشتى است كه به بندگان پرهيزگار خود، به ارث مىدهيم.
19|64|(پس از تاخير وحى، جبرئيل به پيامبر عرض كرد:) ما جز بفرمان پروردگار تو، نازل نمىشويم; آنچه پيش روى ما، و پشت سر ما، و آنچه ميان اين دو مىباشد، همه از آن اوست; و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده (و نيست)!
19|65|همان پروردگار آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد! او را پرستش كن; و در راه عبادتش شكيبا باش! آيا مثل و مانندى براى او مىيابى؟!
19|66|انسان مىگويد: «آيا پس از مردن، زنده (از قبر) بيرون خواهم آمد؟!»
19|67|آيا انسان به خاطر نمىآورد كه ما پيش از اين او را آفريديم در حالى كه چيزى نبود؟!
19|68|سوگند به پروردگارت كه همه آنها را همراه با شياطين در قيامت جمع مىكنيم; سپس همه را -در حالى كه به زانو درآمدهاند- گرداگرد جهنم حاضر مىسازيم.
19|69|سپس از هر گروه و جمعيتى، كسانى را كه در برابر خداوند رحمان از همه سركش تر بودهاند، جدا مىكنيم.
19|70|بعد از آن، ما بخوبى از كسانى كه براى سوختن در آتش سزاوارترند، آگاهتريم!
19|71|و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مىشويد; اين امرى است حتمى و قطعى بر پروردگارت!
19|72|سپس آنها را كه تقوا پيشه كردند از آن رهايى مىبخشيم; و ظالمان را -در حالى كه (از ضعف و ذلت) به زانو درآمدهاند- در آن رها مىسازيم.
19|73|و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، كافران به مؤمنان مىگويند: «كدام يك از دو گروه ( ما و شما) جايگاهش بهتر، و جلسات انس و مشورتش زيباتر، و بخشش او بيشتر است؟ !»
19|74|چه بسيار اقوامى را پيش از آنان نابود كرديم كه هم مال و ثروتشان از آنها بهتر بود، و هم ظاهرشان آراستهتر!
19|75|بگو: «كسى كه در گمراهى است، بايد خداوند به او مهلت دهد تا زمانى كه وعده الهى را با چشم خود ببينند: يا عذاب (اين دنيا)، يا (عذاب) قيامت! (آن روز) خواهند دانست چه كسى جايش بدتر، و لشكرش ناتوانتر است!»
19|76|(اما) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مىافزايد; و آثار شايستهاى كه (از انسان) باقى مىماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است!
19|77|آيا ديدى كسى را كه به آيات ما كافر شد، و گفت: «اموال و فرزندان فراوانى به من داده خواهد شد»؟!
19|78|آيا او از غيب آگاه گشته، يا نزد خدا عهد و پيمانى گرفته است؟!
19|79|هرگز چنين نيست! ما بزودى آنچه را مىگويد مىنويسيم و عذاب را بر او مستمر خواهيم داشت!
19|80|آنچه را او مىگويد (از اموال و فرزندان)، از او به ارث مىبريم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد!
19|81|و آنان غير از خدا، معبودانى را براى خود برگزيدند تا مايه عزتشان باشد! (چه پندار خامى!)
19|82|هرگز چنين نيست! به زودى (معبودها) منكر عبادت آنان خواهند شد; (بلكه) بر ضدشان قيام مىكنند!
19|83|آيا نديدى كه ما شياطين را بسوى كافران فرستاديم تا آنان را شديدا تحريك كنند؟!
19|84|پس درباره آنان شتاب مكن; ما آنها (و اعمالشان) را به دقت شماره ميكنيم!
19|85|در آن روز كه پرهيزگاران را دسته جمعى بسوى خداوند رحمان (و پاداشهاى او) محشور مىكنيم...
19|86|و مجرمان را (همچون شتران تشنهكامى كهبه سوى آبگاه مىروند) به جهنم مىرانيم...
19|87|آنان هرگز مالك شفاعت نيستند; مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى دارد.
19|88|و گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود برگزيده است».
19|89|راستى مطلب زشت و زنندهاى گفتيد!
19|90|نزديك است به خاطر اين سخن آسمانها از هم متلاشى گردد، و زمين شكافته شود، و كوهها بشدت فرو ريزد...
19|91|از اين رو كه براى خداوند رحمان فرزندى قائل شدند!
19|92|در حالى كه هرگز براى خداوند رحمان سزاوار نيست كه فرزندى برگزيند!
19|93|تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، بنده اويند!
19|94|خداوند همه آنها را احصا كرده، و به دقت شمرده است!
19|95|و همگى روز رستاخيز، تك و تنها نزد او حاضر مىشوند!
19|96|مسلما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مىدهد!
19|97|و ما فقط آن ( قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بوسيله آن بشارت دهى، و دشمنان سرسخت را با آنان انذار كنى.
19|98|چه بسيار اقوام (بىايمان و گنهكارى) را كه پيش از آنان هلاك كرديم; آيا احدى از آنها را احساس مىكنى؟! يا كمترين صدايى از آنان مىشنوى؟!
20|1|طه
20|2|ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى!
20|3|آن را فقط براى يادآورى كسانى كه (از خدا) مىترسند نازل ساختيم.
20|4|(اين قرآن) از سوى كسى نازل شده كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است.
20|5|همان بخشندهاى كه بر عرش مسلط است.
20|6|از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان آن دو، و آنچه در زير خاك (پنهان) است!
20|7|اگر سخن آشكارا بگويى (يا مخفى كنى)، او اسرار -و حتى پنهانتر از آن- را نيز مىداند!
20|8|او خداوندى است كه معبودى جز او نيست; و نامهاى نيكوتر از آن اوست!
20|9|و آيا خبر موسى به تو رسيده است؟
20|10|هنگامى كه (از دور) آتشى مشاهده كرد، و به خانواده خود گفت: «(اندكى) درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! شايد شعلهاى از آن براى شما بياورم; يا بوسيله اين آتش راه را پيدا كنم!»
20|11|هنگامى كه نزد آتش آمد، ندا داده شد كه: «اى موسى!
20|12|من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدس «طوى» هستى!
20|13|و من تو را (براى مقام رسالت) برگزيدم; اكنون به آنچه برتو وحى مىشود، گوش فراده!
20|14|من «الله» هستم; معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار!
20|15|بطور قطع رستاخيز خواهد آمد! مىخواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر سعى و كوشش خود، جزا داده شود!
20|16|پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مىكند، تو را از آن بازدارد; كه هلاك خواهى شد!
20|17|و آن چيست در دست راست تو، اى موسى؟!
20|18|گفت: «اين عصاى من است; بر آن تكيه مىكنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومىريزم; و مرا با آن كارها و نيازهاى ديگرى است.
20|19|گفت: «اى موسى! آن را بيفكن.»
20|20|پس موسى آن (عصا) را افكند، كه ناگهان اژدهايى شد كه به هر سو مىشتافت.
20|21|گفت: «آن را بگير و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمىگردانيم.
20|22|و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بىعيب بيرون آيد; اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است.
20|23|تا از نشانههاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم.
20|24|اينك به سوى فرعون برو، كه او طغيان كرده است.»
20|25|(موسى) گفت: «پروردگارا! سينهام را گشاده كن;
20|26|و كارم رابرايم آسان گردان!
20|27|و گره از زبانم بگشاى;
20|28|تا سخنان مرا بفهمند!
20|29|و وزيرى از خاندانم براى من قرار ده...
20|30|برادرم هارون را!
20|31|با او پشتم را محكم كن;
20|32|و او را در كارم شريك ساز;
20|33|تا تو را بسيار تسبيح گوييم;
20|34|و تو را بسيار ياد كنيم;
20|35|چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى!»
20|36|فرمود: «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد!
20|37|و ما بار ديگر تو را مشمول نعمت خود ساختيم...
20|38|آن زمان كه به مادرت آنچه لازم بود الهام كرديم...
20|39|كه: «او را در صندوقى بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افكند; و دشمن من و دشمن او، آن را برگيرد!» و من محبتى از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان ( علم) من، ساخته شوى (و پرورش يابى)!
20|40|در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكى كاخ فرعون) راه مىرفت و مىگفت: «آيا كسى را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت مىكند (و دايه خوبى براى او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگردانديم، تا چشمش به تو روشن شود; و غمگين نگردد! و تو يكى (از فرعونيان) را كشتى; اما ما تو را از اندوه نجات داديم! و بارها تو را آزموديم! پس از آن، ساليانى در ميان مردم «مدين; سذللّه توقف نمودى; سپس در زمان مقدر (براى فرمان رسالت) به اين جا آمدى، اى موسى!
20|41|و من تو را براى خودم ساختم (و پرورش دادم)!
20|42|(اكنون) تو و برادرت با آيات من برويد، و در ياد من كوتاهى نكنيد!
20|43|بسوى فرعون برويد; كه طغيان كرده است!
20|44|اما بنرمى با او سخن بگوييد; شايد متذكر شود، يا (از خدا) بترسد!
20|45|(موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از اين مىترسيم كه بر ما پيشى گيرد (و قبل از بيان حق، ما را آزار دهد); يا طغيان كند (و نپذيرد)!»
20|46|فرمود: «نترسيد! من با شما هستم; (همه چيز را) مىشنوم و مىبينم!
20|47|به سراغ او برويد و بگوييد: «ما فرستادگان پروردگار توئيم! بنى اسرائيل را با ما بفرست; و آنان را شكنجه و آزار مكن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آوردهايم! و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروى مىكند!
20|48|به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه (آيات الهى را) تكذيب كند و سرپيچى نمايد!»
20|49|(فرعون) گفت: «پروردگار شما كيست، اى موسى؟!»
20|50|گفت: «پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده; سپس هدايت كرده است!»
20|51|گفت: «پس تكليف نسلهاى گذشته (كه به اينها ايمان نداشتند) چه خواهد شد؟!»
20|52|گفت: «آگاهى مربوط به آنها، نزد پروردگارم در كتابى ثبت است; پروردگارم هرگز گمراه نمىشود، و فراموش نمىكند (و آنچه شايسته آنهاست به ايشان مىدهد)!
20|53|همان خداوندى كه زمين را براى شما محل آسايش قرار داد; و راههايى در آن ايجاد كرد; و از آسمان، آبى فرستاد!» كه با آن، انواع گوناگون گياهان را (از خاك تيره) برآورديم.
20|54|هم خودتان بخوريد; و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد! مسلما در اينها نشانههاى روشنى براى خردمندان است!
20|55|ما شما را از آن ( زمين) آفريديم; و در آن بازمىگردانيم; و بار ديگر (در قيامت) شما را از آن بيرون مىآوريم!
20|56|ما همه آيات خود را به او نشان داديم; اما او تكذيب كرد و سرباز زد!
20|57|گفت: «اى موسى! آيا آمدهاى كه با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كنى؟!
20|58|قطعا ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهيم آورد! هم اكنون (تاريخش را تعيين كن، و) موعدى ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو، از آن تخلف نكنيم; آن هم در مكانى كه نسبت به همه يكسان باشد!»
20|59|گفت: «ميعاد ما و شما روز زينت ( روز عيد) است; به شرط اينكه همه مردم ، هنگامى كه روز، بالا مىآيد، جمع شوند!»
20|60|فرعون آن مجلس را ترك گفت; و تمام مكر و فريب خود را جمع كرد; و سپس همه را (در روز موعود) آورد.
20|61|موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبنديد، كه شما را با عذابى نابود مىسازد! و هر كس كه (بر خدا) دروغ ببندد، نوميد (و شكست خورده) مىشود!»
20|62|آنها در ميان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند; و مخفيانه و درگوشى با هم سخن گفتند.
20|63|گفتند: «اين دو (نفر) مسلما ساحرند! مىخواهند با سحرشان شما را از سرزمينتان بيرون كنند و راه و رسم نمونه شما را از بين ببرند!
20|64|اكنون كه چنين است، تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد، و در يك صف (به ميدان مبارزه) بياييد; امروز رستگارى از آن كسى است كه برترى خود را اثبات كند!
20|65|(ساحران) گفتند: «اى موسى! آيا تو اول (عصاى خود را) مىافكنى، يا ما كسانى باشيم كه اول بيفكنيم؟!»
20|66|گفت: «شما اول بيفكنيد!» در اين هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مىرسيد كه حركت مىكند!
20|67|موسى ترس خفيفى در دل احساس كرد (مبادا مردم گمراه شوند)!
20|68|گفتيم: «نترس! تو مسلما (پيروز و) برترى!
20|69|و آنچه را در دست راست دارى بيفكن، تمام آنچه را ساختهاند مىبلعد! آنچه ساختهاند تنها مكر ساحر است; و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!»
20|70|(موسى عصاى خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد.) ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم!»
20|71|(فرعون) گفت: «آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است! به يقين دستها و پاهايتان را بطور مخالف قطع مىكنم; و شما را از تنههاى نخل به دار مىآويزم; و خواهيد دانست مجازات كدام يك از ما دردناكتر و پايدارتر است!»
20|72|گفتند: «سوگند به آن كسى كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشنى كه براى ما آمده، مقدم نخواهيم داشت! هر حكمى مىخواهى بكن; تو تنها در اين زندگى دنيا مىتوانى حكم كنى!
20|73|ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردى ببخشايد; و خدا بهتر و پايدارتر است!»
20|74|هر كس در محضر پروردگارش خطاكار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست; در آن جا، نه مىميرد و نه زندگى مىكند!
20|75|و هر كس با ايمان نزد او آيد، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنين كسانى درجات عالى دارند.. .
20|76|باغهاى جاويدان بهشت، كه نهرها از زير درختانش جارى است، در حالى كه هميشه در آن خواهند بود; اين است پاداش كسى كه خود را پاك نمايد!
20|77|ما به موسى وحى فرستاديم كه: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر; و براى آنها راهى خشك در دريا بگشا; كه نه از تعقيب (فرعونيان) خواهى ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا! سذللّه
20|78|(به اين ترتيب) فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كردند; و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد!
20|79|فرعون قوم خود را گمراه ساخت; و هرگز هدايت نكرد!
20|80|اى بنى اسرائيل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات داديم; و در طرف راست كوه طور، با شما وعده گذارديم; و «من» و «سلوى» بر شما نازل كرديم!
20|81|بخوريداز روزيهاى پاكيزهاى كه به شما دادهايم; و در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوب مىكند!
20|82|و من هر كه را توبه كند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مىآمرزم!
20|83|اى موسى! چه چيز سبب شد كه از قومت پيشى گيرى، و (براى آمدن به كوه طور)عجله كنى؟!
20|84|عرض كرد: «پروردگارا! آنان در پى منند; و من به سوى تو شتاب كردم، تا از من خشنود شوى! سذللّه
20|85|فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت!»
20|86|موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت و گفت: «اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيكويى به شما نداد؟! آيا مدت جدايى من از شما به طول انجاميد، يا مىخواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟!»
20|87|گفتند: «ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نكرديم; بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم!» و سامرى اينچنين القا كرد...
20|88|و براى آنان مجسمه گوسالهاى كه صدايى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پديد آورد; و (به يكديگر) گفتند: «اين خداى شما، و خداى موسى است!» و او فراموش كرد (پيمانى را كه با خدا بسته بود)!
20|89|آيا نمىبينند كه (اين گوساله) هيچ پاسخى به آنان نمىدهد، و مالك هيچ گونه سود و زيانى براى آنها نيست؟!
20|90|و پيش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفتهايد! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پيروى كنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد!»
20|91|ولى آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن مىگرديم (و به پرستش گوساله ادامه مىدهيم) تا موسى به سوى ما بازگردد!»
20|92|(موسى) گفت: «اى هارون! چرا هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند...
20|93|از من پيروى نكردى؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودى؟!»
20|94|(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! ( اى برادر!) ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويى تو ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به كار نبستى!»
20|95|(موسى رو به سامرى كرد و) گفت: «تو چرا اين كار را كردى، اى سامرى؟!»
20|96|گفت: «من چيزى ديدم كه آنها نديدند; من قسمتى از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افكندم، و اينچنين (هواى) نفس من اين كار را در نظرم جلوه داد!»
20|97|(موسى) گفت: «برو، كه بهره تو در زندگى دنيا اين است كه (هر كس با تو نزديك شود) بگوئى سخللّهبا من تماس نگير!» و تو ميعادى (از عذاب خدا) دارى، كه هرگز تخلف نخواهد شد! (اكنون) بنگر به اين معبودت كه پيوسته آن را پرستش مىكردى! و ببين ما آن را نخست مىسوزانيم; سپس ذرات آن را به دريا مىپاشيم!
20|98|معبود شما تنها خداوندى است كه جز او معبودى نيست; و علم او همه چيز را فرا گرفته است! سذللّه
20|99|اين گونه بخشى از اخبار پيشين را براى تو بازگو مىكنيم; و ما از نزد خود، ذكر (و قرآنى) به تو داديم!
20|100|هر كس از آن روى گردان شود، روز قيامت بار سنگينى (از گناه و مسؤوليت) بر دوش خواهد داشت!
20|101|در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند; و بد بارى است براى آنها در روز قيامت!
20|102|همان روزى كه در «صور» دميده مىشود; و مجرمان را با بدنهاى كبود، در آن روز جمع مىكنيم!
20|103|آنها آهسته با هم گفتگو مىكنند; (بعضى مىگويند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف كرديد! (و نمىدانند چقدر طولانى بوده است!)
20|104|ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم، هنگامى كه نيكوروشترين آنها مىگويد:«شما تنها يك روز درنگ كرديد!»
20|105|و از تو درباره كوهها سؤال مىكنند; بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشى كرده) برباد مىدهد!
20|106|سپس زمين را صاف و هموار و بىآب و گياه رها مىسازد...
20|107|به گونهاى كه در آن، هيچ پستى و بلندى نمىبينى!»
20|108|در آن روز، همه از دعوت كننده الهى پيروى نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگى از قبرها برمىخيزند); و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع مىشود; و جز صداى آهسته چيزى نمىشنوى!
20|109|در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمىبخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است.
20|110|آنچه را پيش رو دارند، و آنچه را (در دنيا) پشت سرگذاشتهاند مىداند; ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند!
20|111|و (در آن روز) همه چهرهها در برابر خداوند حى قيوم، خاضع مىشود; و مايوس (و زيانكار) است آن كه بار ستمى بر دوش دارد!
20|112|(اما) آن كس كه كارهاى شايسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن باشد، نه از ظلمى مىترسد، و نه از نقصان حقش.
20|113|و اين گونه آن را قرآنى عربى ( فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذارها) را در آن بازگو نموديم، شايد تقوا پيشه كنند; يا براى آنان تذكرى پديد آورد!
20|114|پس بلندمرتبه است خداوندى كه سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مكن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود; و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون كن!»
20|115|پيش از اين، از آدم پيمان گرفته بوديم; اما او فراموش كرد; و عزم استوارى براى او نيافتيم!
20|116|و به ياد آور هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده كنيد!» همگى سجده كردند; جز ابليس كه سرباز زد (و سجده نكرد)!
20|117|پس گفتيم: «اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون كند; كه به زحمت و رنج خواهى افتاد!
20|118|(اما تو در بهشت راحت هستى! و مزيتش) براى تو اين است كه در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد;
20|119|و در آن تشنه نمىشوى، و حرارت آفتاب آزارت نمىدهد!»
20|120|ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اى آدم! آيا مىخواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بىزوال راهنمايى كنم؟!»
20|121|سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتيشان فرو ريخت،) و عورتشان آشكار گشت و براى پوشاندن خود، از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند! (آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد، و از پاداش او محروم شد!
20|122|سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبهاش را پذيرفت، و هدايتش نمود.
20|123|(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آييد، در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود! ولى هرگاه هدايت من به سراغ شما آيد، هر كس از هدايت من پيروى كند، نه گمراه مىشود، و نه در رنج خواهد بود!
20|124|و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت; و روز قيامت، او را نابينا محشور مىكنيم!»
20|125|مىگويد: «پروردگارا! چرا نابينا محشورم كردى؟! من كه بينا بودم!»
20|126|مىفرمايد: «آن گونه كه آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش كردى; امروز نيز تو فراموش خواهى شد!»
20|127|و اين گونه جزا مىدهيم كسى را كه اسراف كند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد! و عذاب آخرت، شديدتر و پايدارتر است!
20|128|آيا براى هدايت آنان كافى نيست كه بسيارى از نسلهاى پيشين را (كه طغيان و فساد كردند) هلاك نموديم، و اينها در مسكنهاى (ويران شده) آنان راه مىروند! مسلما در اين امر، نشانههاى روشنى براى خردمندان است.
20|129|و اگر سنت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مىگرفت!
20|130|پس در برابر آنچه مىگويند، صبر كن! و پيش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن; تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور; و همچنين (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبيح گوى; باشد كه (از الطاف الهى) خشنود شوى!
20|131|و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى، كه به گروههايى از آنان دادهايم، ميفكن! اينها شكوفههاى زندگى دنياست; تا آنان را در آن بيازماييم; و روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است!
20|132|خانواده خود را به نماز فرمان ده; و بر انجام آن شكيبا باش! از تو روزى نمىخواهيم; (بلكه) ما به تو روزى مىدهيم; و عاقبت نيك براى تقواست!
20|133|گفتند: «چرا (پيامبر) معجزه و نشانهاى از سوى پروردگارش براى ما نمىآورد؟! (بگو:) آيا خبرهاى روشنى كه در كتابهاى (آسمانى) نخستين بوده، براى آنها نيامد؟!
20|134|اگر ما آنان را پيش از آن (كه قرآن نازل شود) با عذابى هلاك مىكرديم، (در قيامت) مىگفتند: «پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم، پيش از آنكهذليل و رسوا شويم!»
20|135|بگو: «همه (ما و شما) در انتظاريم! (ما در انتظار وعده پيروزى، و شما در انتظار شكست ما!) حال كه چنين است، انتظار بكشيد! اما بزودى مىدانيد چه كسى از اصحاب صراط مستقيم، و چه كسى هدايت يافته است!
21|1|حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالى كه در غفلتند و روى گردانند!
21|2|هيچ يادآورى تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنها نمىآيد، مگر آنكه با بازى (و شوخى) به آن گوش مىدهند!
21|3|اين در حالى است كه دلهايشان در لهو و بىخبرى فرو رفته است! و ستمگران پنهانى نجوا كردند (و گفتند): «آيا جز اين است كه او بشرى همانند شماست؟! آيا به سراغ سحر مىرويد، با اينكه (چشم داريد و) مىبينيد؟!
21|4|(پيامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمين، مىداند; و او شنوا و داناست!»
21|5|آنها گفتند: «(آنچه محمد (ص) آورده وحى نيست;) بلكه خوابهايى آشفته است! اصلا آن را بدروغ به خدا بسته; نه، بلكه او يك شاعر است! (اگر راست مىگويد) بايد معجزهاى براى ما بياورد; همان گونه كه پيامبران پيشين (با معجزات) فرستاده شدند!»
21|6|تمام آباديهايى كه پيش از اينها هلاك كرديم (تقاضاى معجزات گوناگون كردند،و خواسته آنان عملى شد، ولى) هرگز ايمان نياوردند; آيا اينها ايمان مىآورند؟!
21|7|ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم! (همه انسانبودند، و از جنس بشر!) اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد.
21|8|آنان را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم! عمر جاويدان هم نداشتند!
21|9|سپس وعدهاى را كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم! آنها و هر كس را كه مىخواستيم (از چنگ دشمنانشان) نجات داديم; و مسرفان را هلاك نموديم!
21|10|ما بر شما كتابى نازل كرديم كه وسيله تذكر (و بيدارى) شما در آن است! آيا نمىفهميد؟!
21|11|چه بسيار آباديهاى ستمگرى را در هم شكستيم; و بعد از آنها، قوم ديگرى روى كار آورديم!
21|12|هنگامى كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند!
21|13|(گفتيم:) فرار نكنيد; و به زندگى پر ناز و نعمت، و به مسكنهاى پر زرق و برقتان بازگرديد! شايد (سائلان بيايند و) از شما تقاضا كنند (شما هم آنان را محروم بازگردانيد)!
21|14|گفتند: «اى واى بر ما! به يقين ما ستمگر بوديم!»
21|15|و همچنان اين سخن را تكرار مىكردند، تا آنها را درو كرده و خاموش ساختيم!
21|16|ما آسمان و زمين، و آنچه را در ميان آنهاست از روى بازى نيافريديم!
21|17|(بفرض محال) اگر مىخواستيم سرگرمى انتخاب كنيم، چيزى متناسب خود انتخابمىكرديم!
21|18|بلكه ما حق را بر سر باطل مىكوبيم تا آن را هلاك سازد; و اين گونه، باطل محو و نابود مىشود! اما واى بر شما از توصيفى كه (درباره خدا و هدف آفرينش)مىكنيد!
21|19|از آن اوست آنان كه در آسمانها و زمينند! و آنها كه نزد اويند ( فرشتگان) هيچ گاه از عبادتش استكبار نمىورزند، و هرگز خسته نمىشوند.
21|20|(تمام) شب و روز را تسبيح مىگويند; و سست نمىگردند.
21|21|آيا آنها خدايانى از زمين برگزيدند كه (خلق مىكنند و) منتشر مىسازند؟!
21|22|اگر در آسمان و زمين، جز «الله» خدايان ديگرى بود، فاسد مىشدند (و نظام جهان به هم مىخورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصيفى كه آنها مىكنند!
21|23|هيچ كس نمىتواند بر كار او خرده بگيرد; ولى در كارهاى آنها، جاى سؤال و ايراد است!
21|24|آيا آنها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليلتان را بياوريد! اين سخن كسانى است كه با من هستند، و سخن كسانى ( پيامبرانى) است كه پيش از من بودند!» اما بيشتر آنها حق را نمىدانند; و به همين دليل (از آن) روى گردانند.
21|25|ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه: «معبودى جز من نيست; پس تنها مرا پرستش كنيد.»
21|26|آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب كرده است»! او منزه است (از اين عيب و نقص); آنها ( فرشتگان) بندگان شايسته اويند.
21|27|هرگز در سخن بر او پيشى نمىگيرند; و (پيوسته) به فرمان او عمل مىكنند.
21|28|او اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آنها را مىداند; و آنها جز براى كسى كه خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمىكنند; و از ترس او بيمناكند.
21|29|و هر كس از آنها بگويد: «من جز خدا، معبودى ديگرم»، كيفر او را جهنم مىدهيم! و ستمگران را اين گونه كيفر خواهيم داد.
21|30|آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يكديگر باز كرديم; و هر چيز زندهاى را از آب قرار داديم؟! آيا ايمان نمىآورند؟!
21|31|و در زمين، كوههاى ثابت و پابرجايى قرار داديم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درهها و راههايى قرار داديم تا هدايت شوند!
21|32|و آسمان را سقف محفوظى قرار داديم; ولى آنها از آيات آن روىگردانند.
21|33|او كسي است كه شب و روز خورشيد و ماه را آفريد; هر يك در مداري در حركتند!
21|34|پيش از تو (نيز) براى هيچ انسانى جاودانگى قرار نداديم; (وانگهى آنها كه انتظار مرگ تو را مىكشند،) آيا اگر تو بميرى، آنان جاويد خواهند بود؟!
21|35|هر انسانى طعم مرگ را مىچشد! و شما را با بديها و خوبيها آزمايش مىكنيم; و سرانجام بسوى ما بازگردانده مىشويد!
21|36|هنگامى كه كافران تو را مىبينند، كارى جز استهزا كردن تو ندارند; (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه سخن از خدايان شما مىگويد؟! در حالى كه خودشان ذكر خداوند رحمان را انكار مىكنند.
21|37|(آرى،) انسان از عجله آفريده شده; ولى عجله نكنيد; بزودى آياتم را به شما نشان خواهم داد!
21|38|آنها مىگويند: «اگر راست ميگوييد، اين وعده (قيامت) كى فرا مىرسد؟!»
21|39|ولى اگر كافران مىدانستند زمانى كه (فرا مىرسد) نمىتوانند شعلههاى آتش را از صورت و از پشتهاى خود دور كنند، و هيچ كس آنان را يارى نمىكند (اين قدر درباره قيامت شتاب نمىكردند)!
21|40|(آرى، اين مجازات الهى) بطور ناگهانى به سراغشان مىآيد و مبهوتشان مىكند; آنچنان كه توانايى دفع آن را ندارند، و به آنها مهلت داده نمىشود!
21|41|(اگر تو را استهزا كنند نگران نباش،) پيامبران پيش از تو را (نيز) استهزا كردند; اما سرانجام، آنچه را استهزا مىكردند دامان مسخرهكنندگان را گرفت (و مجازات الهى آنها را در هم كوبيد)!
21|42|بگو: «چه كسى شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه مىدارد؟!» ولى آنان از ياد پروردگارشان روىگردانند!
21|43|آيا آنها خدايانى دارند كه مىتوانند در برابر ما از آنان دفاع كنند؟! (اين خدايان ساختگى، حتى) نمىتوانند خودشان را يارى دهند (تا چه رسد به ديگران); و نه از ناحيه ما با نيرويى يارى مىشوند!
21|44|ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهرهمند ساختيم، تا آنجا كه عمر طولانى پيدا كردند (و مايه غرور و طغيانشان شد); آيا نمىبينند كه ما پيوسته به سراغ زمين آمده، و از آن (و اهلش) مىكاهيم؟! آيا آنها غالبند (يا ما)؟!
21|45|بگو: «من تنها بوسيله وحى شما را انذار مىكنم!» ولى آنها كه گوشهايشان كر است، هنگامى كه انذار مىشوند، سخنان را نمىشنوند!
21|46|اگر كمترين عذاب پروردگارت به آنان برسد، فريادشان بلند مىشود كه: «اى واى بر ما! ما همگى ستمگر بوديم!»
21|47|ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت برپا مىكنيم; پس به هيچ كس كمترين ستمى نمىشود; و اگر بمقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مىكنيم; و كافى است كه ما حسابكننده باشيم!
21|48|ما به موسى و هارون، «فرقان» ( وسيله جدا كردن حق از باطل) و نور، و آنچه مايه يادآورى براى پرهيزگاران است، داديم.
21|49|همانان كه از پروردگارشان در نهان مىترسند، و از قيامت بيم دارند!
21|50|و اين (قرآن) ذكر مباركى است كه (بر شما) نازل كرديم; آيا شما آن را انكار مىكنيد؟!
21|51|ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم; و از (شايستگى) او آگاه بوديم...
21|52|آن هنگام كه به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «اين مجسمههاى بىروح چيست كه شما همواره آنها را پرستش مىكنيد؟!»
21|53|گفتند: «ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت مىكنند.»
21|54|گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان، در گمراهى آشكارى بودهايد!»
21|55|گفتند: «آيا مطلب حقى براى ما آوردهاى، يا شوخى مىكنى؟!»
21|56|گفت: «(كاملا حق آوردهام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمين است كه آنها را ايجاد كرده; و من بر اين امر، از گواهانم!
21|57|و به خدا سوگند، در غياب شما، نقشهاى براى نابودى بتهايتان مىكشم!»
21|58|سرانجام (با استفاده از يك فرصت مناسب)، همه آنها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه كرد; شايد سراغ او بيايند (و او حقايق را بازگو كند)!
21|59|(هنگامى كه منظره بتها را ديدند،) گفتند: «هر كس با خدايان ما چنين كرده، قطعا از ستمگران است (و بايد كيفر سخت ببيند)!»
21|60|(گروهى) گفتند: «شنيديم نوجوانى از (مخالفت با) بتها سخن مىگفت كه او را ابراهيم مىگويند.»
21|61|(جمعيت) گفتند: «او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، تا گواهى دهند!»
21|62|(هنگامى كه ابراهيم را حاضر كردند،) گفتند: «تو اين كار را با خدايان ما كردهاى، اى ابراهيم؟! سذللّه
21|63|گفت: «بلكه اين كار را بزرگشان كرده است! از آنها بپرسيد اگر سخن مىگويند!»
21|64|آنها به وجدان خويش بازگشتند; و (به خود) گفتند: «حقا كه شما ستمگريد!»
21|65|سپس بر سرهايشان واژگونه شدند; (و حكم وجدان را بكلى فراموش كردند و گفتند:) تو مىدانى كه اينها سخن نمىگويند!
21|66|(ابراهيم) گفت: «آيا جز خدا چيزى را مىپرستيد كه نه كمترين سودى براى شما دارد، و نه زيانى به شما مىرساند! (نه اميدى به سودشان داريد، و نه ترسى از زيانشان!)
21|67|اف بر شما و بر آنچه جز خدا مىپرستيد! آيا انديشه نمىكنيد (و عقل نداريد)؟!
21|68|گفتند: «او را بسوزانيد و خدايان خود را يارى كنيد، اگر كارى از شما ساخته است!»
21|69|(سرانجام او را به آتش افكندند; ولى ما) گفتيم: «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!»
21|70|آنها مىخواستند ابراهيم را با اين نقشه نابود كنند; ولى ما آنها را زيانكارترين مردم قرار داديم!
21|71|و او و لوط را به سرزمين (شام) -كه آن را براى همه جهانيان پربركت ساختيم- نجات داديم!
21|72|و اسحاق، و علاوه بر او، يعقوب را به وى بخشيديم; و همه آنان را مردانى صالح قرار داديم!
21|73|و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مىكردند; و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم; و تنها ما را عبادت مىكردند.
21|74|و لوط را (به ياد آور) كه به او حكومت و علم داديم; و از شهرى كه اعمال زشت و كثيف انجام مىدادند، رهايى بخشيديم; چرا كه آنها مردم بد و فاسقى بودند!
21|75|و او را در رحمت خود داخل كرديم; و او از صالحان بود.
21|76|و نوح را (به ياد آور) هنگامى كه پيش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعاى او را مستجاب كرديم; و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم;
21|77|و او را در برابر جمعيتى كه آيات ما را تكذيب كرده بودند يارى داديم; چرا كه قوم بدى بودند; از اين رو همه آنها را غرق كرديم!
21|78|و داوود و سليمان را (به خاطر بياور) هنگامى كه درباره كشتزارى كه گوسفندان بى شبان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه كرده) بودند، داورى مىكردند; و ما بر حكم آنان شاهد بوديم.
21|79|ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم; و به هر يك از آنان (شايستگى) داورى، و علم فراوانى داديم; و كوهها و پرندگان را با داوود مسخر ساختيم، كه (همراه او) تسبيح (خدا) مىگفتند; و ما اين كار را انجام داديم!
21|80|و ساختن زره را بخاطر شما به او تعليم داديم، تا شما را در جنگهايتان حفظ كند; آيا شكرگزار (اين نعمتهاى خدا) هستيد؟
21|81|و تندباد را مسخر سليمان ساختيم، كه بفرمان او بسوى سرزمينى كه آن را پربركت كرده بوديم جريان مىيافت; و ما از همه چيز آگاه بودهايم.
21|82|و گروهى از شياطين (را نيز مسخر او قرار داديم، كه در دريا) برايش غواصى مىكردند; و كارهايى غير از اين (نيز) براى او انجام مىدادند; و ما آنها را (از سركشى) حفظ مىكرديم!
21|83|و ايوب را (به ياد آور) هنگامى كه پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالى و مشكلات به من روى آورده; و تو مهربانترين مهربانانى!»
21|84|ما دعاى او را مستجاب كرديم; و ناراحتيهايى را كه داشت برطرف ساختيم; و خاندانش را به او بازگردانديم; و همانندشان را بر آنها افزوديم; تا رحمتى از سوى ما و تذكرى براى عبادتكنندگان باشد.
21|85|و اسماعيل و ادريس و ذاالكفل را (به ياد آور) كه همه از صابران بودند.
21|86|و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختيم; چرا كه آنها از صالحان بودند.
21|87|و ذاالنون ( يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت; و چنين مىپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت; (اما موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراكم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزهى تو! من از ستمكاران بودم! »
21|88|ما دعاى او را به اجابت رسانديم; و از آن اندوه نجاتش بخشيديم; و اين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم!
21|89|و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند (و عرض كرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا كن); و تو بهترين وارثانى!»
21|90|ما هم دعاى او را پذيرفتيم، و يحيى را به او بخشيديم; و همسرش را (كه نازا بود) برايش آماده (باردارى) كرديم; چرا كه آنان (خاندانى بودند كه) همواره در كارهاى خير بسرعت اقدام مىكردند; و در حال بيم و اميد ما را مىخواندند; و پيوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند.
21|91|و به ياد آور زنى را كه دامان خود را پاك نگه داشت; و ما از روح خود در او دميديم; و او و فرزندش ( مسيح) را نشانه بزرگى براى جهانيان قرار داديم!
21|92|اين (پيامبران بزرگ و پيروانشان) همه امت واحدى بودند (و پيرو يك هدف); و من پروردگار شما هستم; پس مرا پرستش كنيد!
21|93|(گروهى از پيروان ناآگاه آنها) كار خود را به تفرقه در ميان خود كشاندند; (ولى سرانجام) همگى بسوى ما بازمىگردند!
21|94|و هر كس چيزى از اعمال شايسته بجا آورد، در حالى كه ايمان داشته باشد، كوشش او ناسپاسى نخواهد شد; و ما تمام اعمال او را (براى پاداش) مىنويسيم.
21|95|و حرام است بر شهرها و آباديهايى كه (بر اثر گناه) نابودشان كرديم (كه به دنيا بازگردند;) آنها هرگز باز نخواهند گشت!
21|96|تا آن زمان كه «ياجوج» و «ماجوج» گشوده شوند; و آنها از هر محل مرتفعى بسرعت عبور مىكنند.
21|97|و وعده حق ( قيامت) نزديك مىشود; در آن هنگام چشمهاى كافران از وحشت از حركت بازمىماند; (مىگويند:) اى واى بر ما كه از اين (جريان) در غفلت بوديم; بلكه ما ستمكار بوديم!
21|98|شما و آنچه غير خدا مىپرستيد، هيزم جهنم خواهيد بود; و همگى در آن وارد مىشويد.
21|99|اگر اينها خدايانى بودند، هرگز وارد آن نمىشدند! در حالى كه همگى در آن جاودانه خواهند بود.
21|100|براى آنان در آن ( دوزخ) نالههاى دردناكى است و چيزى نمىشنوند.
21|101|(اما) كسانى كه از قبل، وعده نيك از سوى ما به آنها داده شده ( مؤمنان صالح) از آن دور نگاهداشته مىشوند.
21|102|آنها صداى آتش دوزخ را نمىشوند; و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعم هستند.
21|103|وحشت بزرگ، آنها را اندوهگين نمىكند; و فرشتگان به استقبالشان مىآيند، (و مىگويند:) اين همان روزى است كه به شما وعده داده مىشد!
21|104|در آن روز كه آسمان را چون طومارى در هم مىپيچيم، (سپس) همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را بازمىگردانيم; اين وعدهاى است بر ما، و قطعا آن را انجام خواهيم داد.
21|105|در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايستهام وارث (حكومت) زمين خواهند شد! سذللّه
21|106|در اين، ابلاغ روشنى است براى جمعيت عبادتكنندگان!
21|107|ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم.
21|108|بگو: «تنها چيزى كه به من وحى مىشود اين است كه معبود شما خداى يگانه است; آيا (با اين حال) تسليم (حق) مىشويد؟ (و بتها را كنار مىگذاريد؟)»
21|109|اگر باز (روى گردان شوند، بگو: «من به همه شما يكسان اعلام خطر مىكنم; و نمىدانم آيا وعده (عذاب خدا) كه به شما داده مىشود نزديك است يا دور!
21|110|او سخنان آشكار را مىداند، و آنچه را كتمان مىكنيد (نيز) مىداند (و چيزى بر او پوشيده نيست)!
21|111|و من نمىدانم شايد اين آزمايشى براى شماست; و مايه بهرهگيرى تا مدتى (معين)!
21|112|(و پيامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داورى فرما (و اين طغيانگران را كيفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است كه در برابر نسبتهاى نارواى شما، از او استمداد مىطلبم!»
22|1|اى مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسيد، كه زلزله رستاخيز امر عظيمى است!
22|2|روزى كه آن را مىبينيد، (آنچنان وحشت سراپاى همه را فرامىگيرد كه) هر مادر شيردهى، كودك شيرخوارش را فراموش مىكند; و هر باردارى جنين خود را بر زمين مىنهد; و مردم را مست مىبينى، در حالى كه مست نيستند; ولى عذاب خدا شديد است!
22|3|گروهى از مردم، بدون هيچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمىخيزند; و از هر شيطان سركشى پيروى مىكنند.
22|4|بر او نوشته شده كه هر كس ولايتش را بر گردن نهد، بطور مسلم گمراهش مىسازد، و به آتش سوزان راهنماييش مىكند!
22|5|اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد، (به اين نكته توجه كنيد كه:) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل; تا براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم)! و جنينهايى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم (مادران) قرارمىدهيم; (و آنچه را بخواهيم ساقظ مىكنيم;)بعد شما را بصورت طفل بيرون مىآوريم; سپس هدف اين است كه به حد رشد وبلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضى از شما مىميرند; و بعضى آن قدر عمر مىكنند كه به بدترين مرحله زندگى (و پيرى) مىرسند; آنچنان كه بعد از علم و آگاهى، چيزى نمىدانند! (از سوى ديگر،) زمين را (در فصل زمستان) خشك و مرده مىبينى، اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مىفرستيم، به حركت درمىآيد و مىرويد; و از هر نوع گياهان زيبا مىروياند!
22|6|اين بخاطر آن است كه (بدانيد) خداوند حق است; و اوست كه مردگان را زنده مىكند; و بر هر چيزى تواناست.
22|7|و اينكه رستاخيز آمدنى است، و شكى در آن نيست; و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند زنده مىكند.
22|8|و گروهى از مردم، بدون هيچ دانش و هيچ هدايت و كتاب روشنى بخشى، درباره خدا مجادله مىكنند!
22|9|آنها با تكبر و بىاعتنايى (نسبت به سخنان الهى)، مىخواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! براى آنان در دنيا رسوايى است; و در قيامت، عذاب سوزان به آنها مىچشانيم!
22|10|(و به آنان مىگوييم:) اين در برابر چيزى است كه دستهايتان از پيش براى شما فرستاده; و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمىكند!
22|11|بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است); همين كه (دنيا به آنها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مىكنند; اما اگر مصيبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به كفر رومىآورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست دادهاند، و هم آخرت را; و اين همان خسران و زيان آشكار است!
22|12|او جز خدا كسى را مىخواند كه نه زيانى به او مىرساند، و نه سودى; اين همان گمراهى بسيار عميق است.
22|13|او كسى را مىخواند كه زيانش از نفعش نزديكتر است; چه بد مولا و ياورى، و چه بد مونس و معاشرى!
22|14|خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، در باغهايى از بهشت وارد مىكند كه نهرها زير درختانش جارى است; (آرى،) خدا هر چه را اراده كند انجام مىدهد!
22|15|هر كس گمان مىكند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد (و از اين نظر عصبانى است، هر كارى از دستش ساخته است بكند)، ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد، و خود را حلق آويز و نفس خود را قطع كند (و تا لبه پرتگاه مرگ پيش رود); ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مىنشاند؟!
22|16|اين گونه ما آن ( قرآن) را بصورت آيات روشنى نازل كرديم; و خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند.
22|17|مسلما كسانى كه ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان ( ستارهپرستان) و نصارى و مجوس و مشركان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داورى مىكند; (و حق را از باطل جدا مىسازد;) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
22|18|آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمينند براى خدا سجده مىكنند؟! و (همچنين) خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، و بسيارى از مردم! اما بسيارى (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمى است; و هر كس را خدا خوار كند، كسى او را گرامى نخواهد داشت! خداوند هر كار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام مىدهد!
22|19|اينان دو گروهند كه درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند; كسانى كه كافر شدند، لباسهايى از آتش براى آنها بريده شده، و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مىشود;
22|20|آنچنان كه هم درونشان با آن آب مىشود، و هم پوستهايشان.
22|21|و براى آنان گرزهايى از آهن (سوزان) است.
22|22|هر گاه بخواهند از غم و اندوههاى دوزخ خارج شوند، آنها را به آن بازمىگردانند; و (به آنان گفته مىشود:) بچشيد عذاب سوزان را!
22|23|خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، در باغهايى از بهشت وارد مىكند كه از زير درختانش نهرها جارى است; آنان با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت مىشوند; و در آنجا لباسهايشان از حرير است.
22|24|و بسوى سخنان پاكيزه هدايت مىشوند، و به راه خداوند شايسته ستايش، راهنمايى مىگردند.
22|25|كسانى كه كافر شدند، و مؤمنان را از راه خدا بازداشتند، و (همچنين) از مسجد الحرام، كه آن را براى همه مردم، برابر قرار داديم، چه كسانى كه در آنجا زندگى مىكنند يا از نقاط دور وارد مىشوند (،مستحق عذابى دردناكند); و هر كس بخواهد در اين سرزمين از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناك به او مىچشانيم!
22|26|(به خاطر بياور) زمانى را كه جاى خانه (كعبه) را براى ابراهيم آماده ساختيم (تا خانه را بنا كند; و به او گفتيم:) چيزى را همتاى من قرار مده! و خانهام را براى طوافكنندگان و قيامكنندگان و ركوعكنندگان و سجودكنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاك ساز!
22|27|و مردم را دعوت عمومى به حج كن; تا پياده و سواره بر مركبهاى لاغر از هر راه دورى بسوى تو بيايند...
22|28|تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حياتبخش) باشند; و در ايام معينى نام خدا را، بر چهارپايانى كه به آنان داده است، (به هنگام قربانىكردن) ببرند; پس از گوشت آنها بخوريد; و بينواى فقير را نيز اطعام نماييد!
22|29|سپس، بايد آلودگيهايشان را برطرف سازند; و به نذرهاى خود وفا كنند; و بر گرد خانه گرامى كعبه، طواف كنند.
22|30|(مناسك حج) اين است! و هر كس برنامههاى الهى را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براى او بهتر است! و چهارپايان براى شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده مىشود. از پليديهاى بتها اجتناب كنيد! و از سخن باطل بپرهيزيد!
22|31|(برنامه و مناسك حج را انجام دهيد) در حالى كه همگى خالص براى خدا باشد!هيچ گونه همتايى براى او قائل نشويد! و هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، گويى از آسمان سقوب كرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را مىربايند; و يا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مىكند!
22|32|اين است (مناسك حج)! و هر كس شعائر الهى را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواى دلهاست.
22|33|در آن (حيوانات قربانى)، منافعى براى شماست تا زمان معينى( روز ذبح آنها) سپس محل آن، خانه قديمى و گرامى (كعبه) است.
22|34|براى هر امتى قربانگاهى قرار داديم، تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهارپايانى كه به آنان روزى دادهايم ببرند، و خداى شما معبود واحدى است; در برابر (فرمان) او تسليم شويد و بشارت ده متواضعان و تسليمشوندگان را.
22|35|همانها كه چون نام خدا برده مىشود، دلهايشان پر از خوف (پروردگار) مىگردد; و شكيبايان در برابر مصيبتهايى كه به آنان مىرسد; و آنها كه نماز را برپا مىدارند، و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند.
22|36|و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار داديم; در آنها براى شما خير و بركت است; نام خدا را (هنگام قربانى كردن) در حالى كه به صف ايستادهاند بر آنها ببريد; و هنگامى كه پهلوهايشان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آنها بخوريد، و مستمندان قانع و فقيران را نيز از آن اطعام كنيد! اين گونه ما آنها را مسخرتان ساختيم، تا شكر خدا را بجا آوريد.
22|37|نه گوشتها و نه خونهاى آنها، هرگز به خدا نمىرسد. آنچه به او مىرسد، تقوا و پرهيزگارى شماست. اين گونه خداوند آنها را مسخر شما ساخته، تا او را بخاطر آنكه شما را هدايت كرده است بزرگ بشمريد; و بشارت ده نيكوكاران را!
22|38|خداوند از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند; خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد!
22|39|به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است; چرا كه مورد ستم قرار گرفتهاند; و خدا بر يارى آنها تواناست.
22|40|همانها كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اينكه مىگفتند: «پروردگار ما، خداى يكتاست!» و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعهها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مىشود، ويران مىگردد! و خداوند كسانى را كه يارى او كنند (و از آيينش دفاع نمايند) يارى مىكند; خداوند قوى و شكست ناپذير است.
22|41|همان كسانى كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند، و پايان همه كارها از آن خداست!
22|42|اگر تو را تكذيب كنند، (امر تازهاى نيست;) پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پيامبرانشان را) تكذيب كردند.
22|43|و همچنين قوم ابراهيم و قوم لوط;
22|44|و اصحاب مدين (قوم شعيب); و نيز موسى (از سوى فرعونيان) تكذيب شد; اما من به كافران مهلت دادم، سپس آنها را مجازات كردم. ديدى چگونه (عمل آنها را)انكار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم)؟!
22|45|چه بسيار شهرها و آباديهايى كه آنها را نابود و هلاك كرديم در حالى كه (مردمش) ستمگر بودند، بگونهاى كه بر سقفهاى خود فروريخت! (نخست سقفها ويران گشت; و بعد ديوارها بر روى سقفها!) و چه بسيار چاه پر آب كه بىصاحب ماند; و چه بسيار قصرهاى محكم و مرتفع!
22|46|آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه حقيقت را با آن درك كنند; يا گوشهاى شنوايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چرا كه چشمهاى ظاهر نابينا نمىشود، بلكه دلهايى كه در سينههاست كور مىشود.
22|47|آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مىكنند; در حالى كه خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد كرد! و يك روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمريد!
22|48|و چه بسيار شهرها و آباديهايى كه به آنها مهلت دادم، در حالى كه ستمگر بودند; (اما از اين مهلت براى اصلاح خويش استفاده نكردند.) سپس آنها را مجازات كردم; و بازگشت، تنها بسوى من است!
22|49|بگو: «اى مردم! من براى شما بيمدهنده آشكارى هستم!
22|50|آنها كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آمرزش و روزى پر ارزشى براى آنهاست!
22|51|و آنها كه در (محو) آيات ما تلاش كردند، و چنين مىپنداشتند كه مىتوانند بر اراده حتمى ما غالب شوند، اصحاب دوزخند!»
22|52|هيچ پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه هرگاه آرزو مىكرد (و طرحى براى پيشبرد اهداف الهى خود مىريخت)، شيطان القائاتى در آن مىكرد; اما خداوند القائات شيطان را از ميان مىبرد، سپس آيات خود را استحكام مىبخشيد; و خداوند عليم و حكيم است.
22|53|هدف اين بود كه خداوند القاى شيطان را آزمونى قرار دهد براى آنها كه در دلهايشان بيمارى است، و آنها كه سنگدلند; و ظالمان در عداوت شديد دور از حق قرار گرفتهاند!
22|54|و (نيز) هدف اين بود كه آگاهان بدانند اين حقى است از سوى پروردگارت، و در نتيجه به آن ايمان بياورند، و دلهايشان در برابر آن خاضع گردد; و خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، بسوى صراط مستقيم هدايت مىكند.
22|55|كافران همواره در باره قرآن در شك هستند، تا آنكه روز قيامت بطور ناگهانى فرارسد، يا عذاب روز عقيم ( روزى كه قادر بر جبران گذشته نيستند) به سراغشان آيد!
22|56|حكومت و فرمانروايى در آن روز از آن خداست; و ميان آنها داورى مىكند: كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، در باغهاى پرنعمت بهشتند;
22|57|و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خواركنندهاى براى آنهاست!
22|58|و كسانى كه در راه خدا هجرت كردند، سپس كشته شدند يا به مرگ طبيعى از دنيا رفتند، خداوند به آنها روزى نيكويى مىدهد; كه او بهترين روزىدهندگان است!
22|59|خداوند آنان را در محلى وارد مىكند كه از آن خشنود خواهند بود; و خداوند دانا و بردبار است.
22|60|(آرى،) مطلب چنين است! و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند، سپس مورد تعدى قرار گيرد، خدا او را يارى خواهد كرد; يقينا خداوند بخشنده و آمرزنده است!
22|61|اين (وعده نصرت الهى) بخاطر آن است (كه او بر هر چيز قادر است; خداوندى) كه شب را در روز، و روز را در شب داخل مىكند; و خداوند شنوا و بيناست!
22|62|اين بخاطر آن است كه خداوند حق است; و آنچه را غير از او مىخوانند باطل است; و خداوند بلندمقام و بزرگ است!
22|63|آيا نديدى خداوند از آسمان، آبى فرستاد، و زمين (بر اثر آن) سرسبز و خرم مىگردد؟! و خداوند لطيف و آگاه است.
22|64|آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست; و خداوند بىنياز، و شايسته هر گونه ستايش است!
22|65|آيا نديدى كه خداوند آنچه را در زمين است مسخر شما كرد; و (نيز) كشتيهايى را كه به فرمان او بر صفحه اقيانوسها حركت مىكنند; و آسمان ( كرات و سنگهاى آسمانى) را نگه مىدارد، تا جز بفرمان او، بر زمين فرو نيفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است!
22|66|و او كسى است كه شما را زنده كرد، سپس مىميراند، بار ديگر زنده مىكند، اما اين انسان بسيار ناسپاس است.
22|67|براى هر امتى عبادتى قرار داديم، تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا) انجام دهند; پس نبايد در اين امر با تو به نزاع برخيزند! بسوى پروردگارت دعوت كن، كه بر هدايت مستقيم قرار دارى (و راه راست همين است كه تو مىپويى).
22|68|و اگر آنان با تو به جدال برخيزند، بگو: «خدا از كارهايى كه شما انجام مىدهيد آگاهتر است!
22|69|و خداوند در روز قيامت، ميان شما در آنچه اختلاف مىكرديد، داورى مىكند!»
22|70|آيا نمىدانستى خداوند آنچه را در آسمان و زمين است مىداند؟! همه اينها در كتابى ثبت است (همان كتاب علم بىپايان پروردگار); و اين بر خداوند آسان است!
22|71|آنها غير از خداوند، چيزهايى را مىپرستند كه او هيچ گونه دليلى بر آن نازل نكرده است، و چيزهايى را كه علم و آگاهى به آن ندارند! و براى ستمگران، ياور و راهنمايى نيست!
22|72|و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، در چهره كافران آثار انكار مشاهده مىكنى، آنچنان كه نزديك است برخيزند و با مشت به كسانى كه آيات ما را بر آنها ميخوانند حمله كنند! بگو: «آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؟ همان آتش سوزنده ( دوزخ) كه خدا به كافران وعده داده; و بد سرانجامى است!»
22|73|اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مىخوانيد، هرگز نمىتوانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمىتوانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلبكنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان، و هم آن معبودان)!
22|74|خدا را آن گونه كه بايد بشناسند نشناختند; خداوند قوى و شكستناپذير است!
22|75|خداوند از فرشتگان رسولانى برمىگزيند، و همچنين از مردم; خداوند شنوا و بيناست!
22|76|آنچه را در پيش روى آنها و پشت سر آنهاست مىداند; و همه امور بسوى خدا بازمىگردد.
22|77|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ركوع كنيد، و سجود بجا آوريد، و پروردگارتان را عبادت كنيد، و كار نيك انجام دهيد، شايد رستگار شويد!
22|78|و در راه خدا جهاد كنيد، و حق جهادش را ادا نماييد! او شما را برگزيد، و در دين (اسلام) كار سنگين و سختى بر شما قرار ندارد; از آيين پدرتان ابراهيم پيروى كنيد; خداوند شما را در كتابهاى پيشين و در اين كتاب آسمانى «مسلمان» ناميد، تا پيامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و به خدا تمسك جوييد، كه او مولا و سرپرست شماست! چه مولاى خوب، و چه ياور شايستهاى!
23|1|مؤمنان رستگار شدند;
23|2|آنها كه در نمازشان خشوع دارند;
23|3|و آنها كه از لغو و بيهودگى روىگردانند;
23|4|و آنها كه زكات را انجام مىدهند;
23|5|و آنها كه دامان خود را (از آلودهشدن به بىعفتى) حفظ مىكنند;
23|6|تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهرهگيرى از آنان ملامت نمىشوند;
23|7|و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند!
23|8|و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند;
23|9|و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند;
23|10|(آرى،) آنها وارثانند!
23|11|(وارثانى) كه بهشت برين را ارث مىبرند، و جاودانه در آن خواهند ماند!
23|12|و ما انسان را از عصارهاى از گل آفريديم;
23|13|سپس او را نطفهاى در قرارگاه مطمئن ( رحم) قرار داديم;
23|14|سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم; و بر استخوانها گوشت پوشانديم; سپس آن را آفرينش تازهاى داديم; پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!
23|15|سپس شما بعد از آن مىميريد;
23|16|سپس در روز قيامت برانگيخته مىشويد!
23|17|ما بر بالاى سر شما هفت راه ( طبقات هفتگانه آسمان) قرار داديم; و ما (هرگز) از خلق (خود) غافل نبودهايم!
23|18|و از آسمان، آبى به اندازه معين نازل كرديم; و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم; و ما بر از بين بردن آن كاملا قادريم!
23|19|سپس بوسيله آن باغهايى از درختان نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم; باغهايى كه در آن ميوههاى بسيار است; و از آن ميخوريد!
23|20|و (نيز) درختى را كه از طور سينا مىرويد ( درخت زيتون)، و از آن روغن و «نان خورش» براى خورندگان فراهم مىگردد (آفريديم)!
23|21|و براى شما در چهارپايان عبرتى است; از آنچه در درون آنهاست ( از شير) شما را سيراب مىكنيم; و براى شما در آنها منافع بسيارى است; و از گوشت آنها مىخوريد;
23|22|و بر آنها و بر كشتيها سوار مىشويد!
23|23|و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم; او به آنها گفت: «اى قوم من! خداوند يكتا را بپرستيد، كه جز او معبودى براى شما نيست! آيا (از پرستش بتها) پرهيز نمىكنيد؟!
23|24|جمعيت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح كه كافر بودند گفتند: «اين مرد جز بشرى همچون شما نيست، كه مىخواهد بر شما برترى جويد! اگر خدا مىخواست (پيامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مىكرد; ما چنين چيزى را هرگز در نياكان خود نشنيدهايم!
23|25|او فقط مردى است كه به نوعى جنون مبتلاست! پس مدتى درباره او صبر كنيد (تا مرگش فرا رسد، يا از اين بيمارى رهايى يابد!)»
23|26|(نوح) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى كن!»
23|27|ما به نوح وحى كرديم كه: «كشتى را در حضور ما، و مطابق وحى ما بساز. و هنگامى كه فرمان ما (براى غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (كه نشانه فرا رسيدن طوفان است)، از هر يك از انواع حيوانات يك جفت در كشتى سوار كن; و همچنين خانوادهات را، مگر آنانى كه قبلا وعده هلاكشان داده شده ( همسر و فرزند كافرت); و ديگر درباره ستمگران با من سخن مگو، كه آنان همگى هلاك خواهند شد.
23|28|و هنگامى كه تو و همه كسانى كه با تو هستند بر كشتى سوار شديد، بگو: «ستايش براى خدايى است كه ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد!»
23|29|و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهى پربركت فرود آر، و تو بهترين فرودآورندگانى!»
23|30|(آرى،) در اين ماجرا (براى صاحبان عقل و انديشه) آيات و نشانههايى است; و ما مسلما همگان را آزمايش مىكنيم!
23|31|سپس جمعيت ديگرى را بعد از آنها به وجود آورديم.
23|32|و در ميان آنان رسولى از خودشان فرستاديم كه: «خدا را بپرستيد; جز او معبودى براى شما نيست; آيا (با اين همه، از شرك و بت پرستى) پرهيز نمىكنيد؟!»
23|33|ولى اشرافيان (خودخواه) از قوم او كه كافر بودند، و ديدار آخرت را تكذيب مىكردند، و در زندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم، گفتند: «اين بشرى است مثل شما; از آنچه مىخوريد مىخورد; و از آنچه مىنوشيد مىنوشد! (پس چگونه مىتواند پيامبر باشد؟!)
23|34|و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنيد، مسلما زيانكاريد.
23|35|آيا او به شما وعده مىدهد هنگامى كه مرديد و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديد، بار ديگر (از قبرها) بيرون آورده مىشويد؟!
23|36|هيهات، هيهات از اين وعدههايى كه به شما داده مىشود!
23|37|مسلما غير از اين زندگى دنياى ما، چيزى در كار نيست; پيوسته گروهى از ما مىميريم، و نسل ديگرى جاى ما را مىگيرد; و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد!
23|38|او فقط مردى دروغگوست كه بر خداافترا بسته; و ما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد!»
23|39|(پيامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى كن!»
23|40|خداوند) فرمود: «بزودى از كار خود پشيمان خواهند شد! (اما زمانى كه ديگر سودى به حالشان ندارد.)»
23|41|سرانجام صيحه آسمانى آنها را بحق فرو گرفت; و ما آنها را همچون خاشاكى بر سيلاب قرار داديم; دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)!
23|42|سپس اقوام ديگرى را پس از آنها پديد آورديم.
23|43|هيچ ابمتى بر اجل و سر رسيد حتمى خود پيشى نمىگيرد، و از آن تاخير نيز نمىكند.
23|44|سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم; هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مىآمد، او را تكذيب مىكردند; ولى ما اين امتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمىآورند!
23|45|سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دليلى روشن فرستاديم...
23|46|بسوى فرعون و اطرافيان اشرافى او; اما آنها تكبر كردند، و آنها مردمى برترىجوى بودند.
23|47|آنها گفتند: «آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم، در حالى كه قوم آنها بردگان ما هستند؟!»
23|48|(آرى،) آنها اين دو را تكذيب كردند; و سرانجام همگى هلاك شدند.
23|49|و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم; شايد آنان ( بنى اسرائيل) هدايت شوند.
23|50|و ما فرزند مريم ( عيسى) و مادرش را آيت و نشانهاى قرار داديم; و آنها را در سرزمين مرتفعى كه داراى امنيت و آب جارى بود جاى داديم.
23|51|اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه بخوريد، و عمل صالح انجام دهيد، كه من به آنچه انجام مىدهيد آگاهم.
23|52|و اين امت شما امت واحدى است; و من پروردگار شما هستم; پس، از مخالفت فرمان من بپرهيزيد!
23|53|اما آنها كارهاى خود را در ميان خويش به پراكندگى كشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند; (و عجب اينكه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند!
23|54|آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى (كه مرگشان فرا رسد يا گرفتار عذاب الهى شوند).
23|55|آنها گمان مىكنند اموال و فرزندانى كه بعنوان كمك به آنان مىدهيم...
23|56|براى اين است كه درهاى خيرات را با شتاب به روى آنها بگشاييم!! (چنين نيست) بلكه آنها نمىفهمند (كه اين وسيله امتحانشان است).
23|57|مسلما كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند،
23|58|و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مىآورند،
23|59|و آنها كه به پروردگارشان شرك نمىورزند،
23|60|و آنها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات به خرج مىدهند و با اين حال، دلهايشان هراسناك است از اينكه سرانجام بسوى پروردگارشان بازمىگردند،
23|61|(آرى) چنين كسانى در خيرات سرعت مىكنند و از ديگران پيشى مىگيرند (و مشمول عنايات ما هستند).
23|62|و ما هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمىكنيم; و نزد ما كتابى است كه (تمام اعمال بندگان را ثبت كرده و) بحق سخن مىگويد; و به آنان هيچ ستمى نمىشود.
23|63|ولى دلهاى آنها از اين نامه اعمال (و روز حساب و آيات قرآن) در بىخبرى فرورفته; و اعمال (زشت) ديگرى جز اين دارند كه پيوسته آن را انجام مىدهند...
23|64|تا زمانى كه متنعمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازيم; در اين هنگام، نالههاى دردناك و استغاثهآميز سرمىدهند!
23|65|(اما به آنها گفته مىشود:) امروز فرياد نكنيد، زيرا از سوى ما يارى نخواهيد شد!
23|66|(آيا فراموش كردهايد كه) در گذشته آيات من پيوسته بر شما خوانده مىشد; اما شما اعراض كرده به عقب بازمىگشتيد؟!
23|67|در حالى كه در برابر او (پيامبر) استكبار مىكرديد، و شبها در جلسات خود به بدگويى مىپرداختيد؟!
23|68|آيا آنها در اين گفتار نينديشيدند، يا اينكه چيزى براى آنان آمده كه براى نياكانشان نيامده است؟!
23|69|يا اينكه پيامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نيستند)، از اين رو او را انكار مىكنند؟!
23|70|يا مىگويند او ديوانه است؟! ولى او حق را براى آنان آورده; اما بيشترشان از حق كراهت دارند (و گريزانند).
23|71|و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى كند، آسمانها و زمين و همه كسانى كه در آنها هستند تباه مىشوند! ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه يادآورى (و عزت و شرف) براى آنهاست، اما آنان از (آنچه مايه) يادآوريشان (است) رويگردانند!
23|72|يا اينكه تو از آنها مزد و هزينهاى (در برابر دعوتت) مىخواهى؟ با اينكه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است!
23|73|بطور قطع و يقين، تو آنان را به راه راست دعوت مىكنى.
23|74|اما كسانى كه به آخرت ايمان ندارند از اين راه منحرفند!
23|75|و اگر به آنان رحم كنيد و گرفتاريها و مشكلاتشان را برطرف سازيم، (نه تنها بيدار نمىشوند، بلكه) در طغيانشان لجاجت مىورزند و (در اين وادى) سرگردان مىمانند!
23|76|ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختيم (تا بيدار شوند)، اما آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرع مىكنند!
23|77|(اين وضع همچنان ادامه مىيابد) تا زمانى كه درى از عذاب شديد به روى آنان بگشاييم، (و چنان گرفتار مىشوند كه) ناگهان بكلى مايوس گردند.
23|78|و او كسى است كه براى شما گوش و چشم و قلب (عقل) ايجاد كرد; اما كمتر شكر او را بجا مىآوريد.
23|79|و او كسى است كه شما را در زمين آفريد; و به سوى او محشور مىشويد!
23|80|و او كسى است كه زنده مىكند و مىميراند; و رفت و آمد شب و روز از آن اوست; آيا انديشه نمىكنيد؟!
23|81|(نه،) بلكه آنان نيز مثل آنچه پيشينيان گفته بودند گفتند.
23|82|آنها گفتند: «آيا هنگامى كه مرديم و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديم، آيا بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟!
23|83|اين وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده; اين فقط افسانههاى پيشينيان است!»
23|84|بگو: «زمين و كسانى كه در آن هستند از آن كيست، اگر شما مىدانيد؟!»
23|85|بزودى (در پاسخ تو) مىگويند: «همه از آن خداست!» بگو: «آيا متذكر نمىشويد؟!»
23|86|بگو: «چه كسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظيم است؟»
23|87|بزودى خواهند گفت: «همه اينها از آن خداست!» بگو: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد (و از خدا نمىترسيد و دست از شرك برنمىداريد)؟!»
23|88|بگو: «اگر مىدانيد، چه كسى حكومت همه موجودات را در دست دارد، و به بى پناهان پناه مىدهد، و نياز به پناهدادن ندارد؟!»
23|89|خواهند گفت: «(همه اينها) از آن خداست» بگو: «با اين حال چگونه مىگوييد سحر شدهايد (و اين سخنان سحر و افسون است)؟!»
23|90|نه، (واقع اين است كه) ما حق را براى آنها آورديم; و آنان دروغ مىگويند!
23|91|خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نكرده; و معبود ديگرى با او نيست; كه اگر چنين مىشد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تدبير و اداره مىكردند و بعضى بر بعضى ديگر برترى مىجستند (و جهان هستى به تباهى كشيده مىشد); منزه است خدا از آنچه آنان توصيف مىكنند!
23|92|او داناى نهان و آشكار است; پس برتر است از آنچه براى او همتا قرار مىدهند!
23|93|بگو: «پروردگار من! اگر عذابهايى را كه به آنان وعده داده مىشود به من نشان دهى (و در زندگيم آن را ببينم)...
23|94|پروردگار من! مرا (در اين عذابها) با گروه ستمگران قرار مده!»
23|95|و ما تواناييم كه آنچه را به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم!
23|96|بدى را به بهترين راه و روش دفع كن (و پاسخ بدى را به نيكى ده)! ما به آنچه توصيف مىكنند آگاهتريم!
23|97|و بگو: «پروردگارا! از وسوسههاى شياطين به تو پناه مىبرم!
23|98|و از اينكه آنان نزد من حاضر شوند (نيز) -اى پروردگار من- به تو پناه مىبرم!»
23|99|(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مىگويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد!
23|100|شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مىگويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند!
23|101|هنگامى كه در «صور» دميده شود، هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود; و از يكديگر تقاضاى كمك نمىكنند (چون كارى از كسى ساخته نيست)!
23|102|و كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است، همان رستگارانند!
23|103|و آنان كه وزنه اعمالشان سبك باشد، كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند!
23|104|شعلههاى سوزان آتش همچون شمشير به صورتهايشان نواخته مىشود; و در دوزخ چهرهاى عبوس دارند.
23|105|(به آنها گفته مىشود:) آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد، پس آن را تكذيب مىكرديد؟!
23|106|مىگويند: «پروردگارا! بدبختى ما بر ما چيره شد، و ما قوم گمراهى بوديم!
23|107|پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم قطعا ستمگريم (و مستحق عذاب)!»
23|108|(خداوند) مىگويد: «دور شويد در دوزخ، و با من سخن مگوييد!
23|109|(فراموش كردهايد) گروهى از بندگانم مىگفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم; ما را ببخش و بر ما رحم كن; و تو بهترين رحم كنندگانى!
23|110|اما شما آنها را به باد مسخره گرفتيد تا شما را از ياد من غافل كردند; و شما به آنان مىخنديديد!
23|111|ولى من امروز آنها را بخاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم; آنها پيروز و رستگارند!»
23|112|(خداوند) مىگويد: «چند سال در روى زمين توقف كرديد؟»
23|113|(در پاسخ) مىگويند: «تنها به اندازه يك روز، يا قسمتى از يك روز! از آنها كه مىتوانند بشمارند بپرس!»
23|114|مىگويد: «(آرى،) شما مقدار كمى توقف نموديد اگر مىدانستيد!»
23|115|آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم، و بسوى ما باز نمىگرديد؟
23|116|پس برتر است خداوندى كه فرمانرواى حق است (از اينكه شما را بىهدف آفريده باشد)! معبودى جز او نيست; و او پروردگار عرش كريم است!
23|117|و هر كس معبود ديگرى را با خدا بخواند -و مسلما هيچ دليلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود; يقينا كافران رستگار نخواهند شد!
23|118|و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت كن; و تو بهترين رحم كنندگانى!
24|1|(اين) سورهاى است كه آن را فرو فرستاديم، و (عمل به آن را) واجب نموديم، و در آن آيات روشنى نازل كرديم، شايد شما متذكر شويد!
24|2|هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد; و نبايد رافت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد! و بايد گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده كنند!
24|3|مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمىكند; و زن زناكار را، جز مرد زناكار يا مشرك، به ازدواج خود درنمىآورد; و اين كار بر مؤمنان حرام شده است!
24|4|و كسانى كه آنان پاكدامن را متهم مىكنند، سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمىآورند ، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد; و آنها همان فاسقانند!
24|5|مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند (كه خداوند آنها را مىبخشد) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است.
24|6|و كسانى كه همسران خود را (به عمل منافى عفت) متهم مىكنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هر يك از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه از راستگويان است;
24|7|و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.
24|8|آن زن نيز مىتواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد (در اين نسبتى كه به او مىدهد) از دروغگويان است.
24|9|و بار پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد.
24|10|و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و اينكه او توبهپذير و حكيم است (بسيارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مىشديد)!
24|11|مسلما كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى (متشكل و توطئهگر) از شما بودند; اما گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است، بلكه خير شما در آن است; آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند; و از آنان كسى كه بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست!
24|12|چرا هنگامى كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسى كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغى بزرگ و آشكار است؟!
24|13|چرا چهار شاهد براى آن نياوردند؟! اكنون كه اين گواهان را نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگويانند!
24|14|و اگر فضل و رحمت الهى در دنيا و آخرت شامل شما نمىشد، بخاطر اين گناهى كه كرديد عذاب سختى به شما مىرسيد!
24|15|به خاطر بياوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مىگرفتيد، و با دهان خود سخنى مىگفتيد كه به آن يقين نداشتيد; و آن را كوچك مىپنداشتيد در حالى كه نزد خدا بزرگ است!
24|16|چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلم كنيم; خداوندا منزهى تو، اين بهتان بزرگى است»؟!
24|17|خداوند شما را اندرز مىدهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد اگر ايمان داريد!
24|18|و خداوند آيات را براى شما بيان مىكند، و خدا دانا و حكيم است.
24|19|كسانى كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است; و خداوند مىداند و شما نمىدانيد!
24|20|و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و اينكه خدا مهربان و رحيم است (مجازات سختى دامانتان را مىگرفت)!
24|21|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد! هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مىسازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مىدهد! و اگر فضل و رحمت الهى بر شمانبود، هرگز احدى از شما پاك نمىشد; ولى خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مىكند، و خدا شنوا و داناست!
24|22|آنها كه از ميان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نبايد سوگند ياد كنند كه از انفاق نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دريغ نمايند; آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند; آيا دوست نمىداريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!
24|23|كسانى كه زنان پاكدامن و بىخبر (از هرگونه آلودگى) و مؤمن را متهم مىسازند، در دنيا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست.
24|24|در آن روز زبانها و دستها و پاهايشان بر ضد آنها به اعمالى كه مرتكب مىشدند گواهى مىدهد!
24|25|آن روز، خداوند جزاى واقعى آنان را بىكم و كاست مىدهد; و مىدانند كه خداوند حق آشكار است!
24|26|زنان ناپاك از آن مردان ناپاكند، و مردان ناپاك نيز به زنان ناپاك تعلق دارند; و زنان پاك از آن مردان پاك، و مردان پاك از آن زنان پاكند! اينان از نسبتهاى ناروايى كه (ناپاكان) به آنان مىدهند مبرا هستند; و براى آنان آمرزش (الهى) و روزى پرارزشى است!
24|27|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در خانههايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد; اين براى شما بهتر است; شايد متذكر شويد!
24|28|و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود; و اگر گفته شد: «بازگرديد! سذللّه بازگرديد; اين براى شما پاكيزهتر است; و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است!
24|29|(ولى) گناهى بر شما نيست كه وارد خانههاى غير مسكونى بشويد كه در آن متاعى متعلق به شما وجود دارد; و خدا آنچه را آشكار مىكنيد و آنچه را پنهان مىداريد، مىداند!
24|30|به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ كنند; اين براى آنان پاكيزهتر است; خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است!
24|31|و به آنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را -جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان همكيششان، يا بردگانشان (كنيزانشان)، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند; و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگرديد اى مؤمنان، تا رستگار شويد!
24|32|مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را; اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنياز مىسازد; خداوند گشايشدهنده و آگاه است!
24|33|و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمىيابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنياز گرداند! و آن بردگانتان كه خواستار مكاتبه (قرار داد مخصوص براى آزاد شدن) هستند، با آنان قرار داد ببنديد اگر رشد و صلاح در آنان احساس مىكنيد (كه بعد از آزادى، توانايى زندگى مستقل را دارند); و چيزى از مال خدا را كه به شما داده است به آنان بدهيد! و كنيزان خود را براى دستيابى متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد اگر خودشان مىخواهند پاك بمانند! و هر كس آنهارا (بر اين كار) اجبار كند، (سپس پشيمان گردد، ) خداوند بعد از اين اجبار آنها غفور و رحيم است! (توبه كنيد و بازگرديد، تا خدا شما را ببخشد! )
24|34|ما بر شما آياتى فرستاديم كه حقايق بسيارى را تبيين مىكند، و اخبارى از كسانى كه پيش از شما بودند، و موعظه و اندرزى براى پرهيزگاران!
24|35|خداوند نور آسمانها و زمين است; مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مىشود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى; (روغنش آنچنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعلهور شود; نورى است بر فراز نورى; و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مىكند، و خداوند به هر چيزى داناست.
24|36|(اين چراغ پرفروغ) در خانههايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد); خانههايى كه نام خدا در آنها برده مىشود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مىگويند...
24|37|مردانى كه نه تجارت و نه معاملهاى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمىكند; آنها از روزى مىترسند كه در آن، دلها و چشمها زير و رو مىشود.
24|38|(آنها به سراغ اين كارها مىروند) تا خداوند آنان را به بهترين اعمالى كه انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بيفزايد; و خداوند به هر كس بخواهد بى حساب روزى مىدهد (و از مواهب بىانتهاى خويش بهرهمند مىسازد).
24|39|كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد; اما هنگامى كه به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد، و خدا را نزد آن مىيابد كه حساب او را بطور كامل مىدهد; و خداوند سريع الحساب است!
24|40|يا همچون ظلماتى در يك درياى عميق و پهناور كه موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج ديگرى، و بر فراز آن ابرى تاريك است; ظلمتهايى است يكى بر فراز ديگرى، آن گونه كه هر گاه دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند! و كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نيست!
24|41|آيا نديدى تمام آنان كه در آسمانها و زمينند براى خدا تسبيح مىكنند، و همچنين پرندگان به هنگامى كه بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را مىداند; و خداوند به آنچه انجام ميدهند داناست!
24|42|و از براى خداست حكومت و مالكيت آسمانها و زمين; و بازگشت (تمامى موجودات) بسوى اوست!
24|43|آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مىراند، سپس ميان آنها پيوند مىدهد، و بعد آن را متراكم مىسازد؟! در اين حال، دانههاى باران را مىبينى كه از لابهلاى آن خارج مىشود; و از آسمان -از كوههايى كه در آن است (ابرهايى كه همچون كوهها انباشته شدهاند)- دانههاى تگرگ نازل مىكند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مىرساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مىكند; نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد!
24|44|خداوند شب و روز را دگرگون مىسازد; در اين عبرتى است براى صاحبان بصيرت!
24|45|و خداوند هر جنبندهاى را از آبى آفريد; گروهى از آنها بر شكم خود راه مىروند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مىروند; خداوند هر چه را بخواهد مىآفريند، زيرا خدا بر همه چيز تواناست!
24|46|ما آيات روشنگرى نازل كرديم; و خدا هر كه را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مىكند!
24|47|آنها مىگويند: «به خدا و پيامبر ايمان داريم و اطاعت مىكنيم!» ولى بعد از اين ادعا، گروهى از آنان رويگردان مىشوند; آنها (در حقيقت) مؤمن نيستند!
24|48|و هنگامى كه از آنان دعوت شود كه بسوى خدا و پيامبرش بيايند تا در ميانشان داورى كند، ناگهان گروهى از آنان رويگردان مىشوند!
24|49|ولى اگر حق داشته باشند (و داورى به نفع آنان شود) با سرعت و تسليم بسوى او مىآيند!
24|50|آيا در دلهاى آنان بيمارى است، يا شك و ترديد دارند، يا مىترسند خدا و رسولش بر آنان ستم كنند؟! نه، بلكه آنها خودشان ستمگرند!
24|51|سخن مؤمنان، هنگامى كه بسوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند، تنها اين است كه مىگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم!» و اينها همان رستگاران واقعى هستند.
24|52|و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهيزد، چنين كسانى همان پيروزمندان واقعى هستند!
24|53|آنها با نهايت تاكيد سوگند ياد كردند كه اگر به آنان فرمان دهى، (از خانه و اموال خود) بيرون مىروند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقديم مىكنند); بگو: «سوگند ياد نكنيد; شما طاعت خالصانه نشان دهيد كه خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است!»
24|54|بگو: «خدا را اطاعت كنيد، و از پيامبرش فرمان بريد! و اگر سرپيچى نماييد، پيامبر مسؤول اعمال خويش است و شما مسؤول اعمال خود! اما اگر از او اطاعت كنيد، هدايت خواهيد شد; و بر پيامبر چيزى جز رساندن آشكار نيست!»
24|55|خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد; و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت; و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مىكند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند.
24|56|و نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و رسول (خدا) را اطاعت كنيد تا مشمول رحمت (او) شويد.
24|57|گمان مبر كافران مىتوانند از چنگال مجازات الهى در زمين فرار كنند! جايگاه آنان آتش است، و چه بد جايگاهى است!
24|58|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيدهاند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مىآوريد، و بعد از نماز عشا; اين سه وقت خصوصى براى شماست; اما بعد از اين سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد (و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نماييد). اين گونه خداوند آيات را براى شما بيان مىكند، و خداوند دانا و حكيم است!
24|59|و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همان گونه كه اشخاصى كه پيش از آنان بودند اجازه مىگرفتند; اينچنين خداوند آياتش را براى شما بيان مىكند، و خدا دانا و حكيم است!
24|60|و زنان از كارافتادهاى كه اميد به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (رويين) خود را بر زمين بگذارند، بشرط اينكه در برابر مردم خودآرايى نكنند; و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است; و خداوند شنوا و داناست.
24|61|بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست (كه با شما هم غذا شوند)، و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانههاى خودتان (خانههاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مىشود بدون اجازه خاصى) غذا بخوريد; و همچنين خانههاى پدرانتان، يا خانههاى مادرانتان، يا خانههاى برادرانتان،يا خانههاى خواهرانتان، يا خانههاى عموهايتان، يا خانههاى عمههايتان، يا خانههاى داييهايتان، يا خانههاى خالههايتان، يا خانهاى كه كليدش در اختيار شماست، يا خانههاى دوستانتان، بر شما گناهى نيست كه بطور دستهجمعى يا جداگانه غذا بخوريد; و هنگامى كه داخل خانهاى شديد، بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از سوى خداوند، سلامى پربركت و پاكيزه! اين گونه خداوند آيات را براى شما روشن مىكند، باشد كه بينديشيد!
24|62|مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردهاند و هنگامى كه در كار مهمى با او باشند، بىاجازه او جايى نمىروند; كسانى كه از تو اجازه مىگيرند، براستى به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند! در اين صورت، هر گاه براى بعضى كارهاى مهم خود از تو اجازه بخواهند، به هر يك از آنان كه مىخواهى (و صلاح مىبينى) اجازه ده، و برايشان از خدا آمرزش بخواه كه خداوند آمرزنده و مهربان است!
24|63|صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكديگر قرار ندهى; خداوند كسانى از شما را كه پشت سر ديگران پنهان مىشوند، و يكى پس از ديگرى فرار مىكنند مىداند! پس آنان كه فرمان او را مخالفت مىكنند، بايد بترسند از اينكه فتنهاى دامنشان را بگيرد، يا عذابى دردناك به آنها برسد!
24|64|آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است; او مىداند آنچه را كه شما بر آن هستيد، و (مىداند) روزى را كه بسوى او بازمىگردند; و (در آن روز) آنها را از اعمالى كه انجام دادند آگاه مىسازد; و خداوند به هر چيزى داناست!
25|1|زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا بيمدهنده جهانيان باشد.
25|2|خداوندى كه حكومت آسمانها و زمين از آن اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نكرد، و همتايى در حكومت و مالكيت ندارد، و همه چيز را آفريد، و به دقت اندازهگيرى نمود!
25|3|آنان غير از خداوند معبودانى براى خود برگزيدند; معبودانى كه چيزى را نمىآفرينند، بلكه خودشان مخلوقند، و مالك زيان و سود خويش نيستند، و نه مالك مرگ و حيات و رستاخيز خويشند.
25|4|و كافران گفتند: «اين فقط دروغى است كه او ساخته، و گروهى ديگر او را بر اين كار يارى دادهاند.» آنها (با اين سخن،) ظلم و دروغ بزرگى را مرتكب شدند.
25|5|و گفتند: «اين همان افسانههاى پيشينيان است كه وى آن را رونويس كرده، و هر صبح و شام بر او املا مىشود.»
25|6|بگو: «كسى آن را نازل كرده كه اسرار آسمانها و زمين را مىداند; او (هميشه) آمرزنده و مهربان بوده است!»
25|7|و گفتند: «چرا اين پيامبر غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟! (نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا فرشتهاى بر او نازل نشده كه همراهوى مردم را انذار كند (و گواه صدق دعوى او باشد)؟!
25|8|يا گنجى (از آسمان) براى او فرستاده شود، يا باغى داشته باشد كه از (ميوه) آن بخورد (و امرار معاش كند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردى مجنون پيروى مىكنيد!»
25|9|ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، آن گونه كه قدرت پيدا كردن راه را ندارند!
25|10|زوال ناپذير و بزرگ است خدايى كه اگر بخواهد براى تو بهتر از اين قرار مىدهد: باغهايى كه نهرها از زير درختانش جارى است، و (اگر بخواهد) براى تو كاخهايى مجلل قرارمىدهد.
25|11|(اينها همه بهانه است) بلكه آنان قيامت را تكذيب كردهاند; و ما براى كسى كه قيامت را تكذيب كند، آتشى شعلهور و سوزان فراهم كردهايم!
25|12|هنگامى كه اين آتش آنان را از مكانى دور ببيند، صداى وحشتناك و خشم آلودش را كه با نفسزدن شديد همراه است مىشنوند.
25|13|و هنگامى كه در جاى تنگ و محدودى از آن افكنده شوند در حالى كه در غل و زنجيرند، فرياد واويلاى آنان بلند مىشود!
25|14|(به آنان گفته مىشود:) امروز يك بار واويلا نگوييد، بلكه بسيار واويلا بگوييد!
25|15|(اى پيامبر!) بگو: «آيا اين بهتر است يا بهشت جاويدانى كه به پرهيزگاران وعده داده شده؟! بهشتى كه پاداش اعمال آنها، و قرارگاهشان است.»
25|16|هر چه بخواهند در آنجا برايشان فراهم است; جاودانه در آن خواهند ماند; اين وعدهاى است مسلم كه پروردگارت بر عهده گرفته است!
25|17|(به خاطر بياور) روزى را كه همه آنان و معبودهايى را كه غير از خدا مىپرستند جمع مىكند، آنگاه به آنها مىگويد: «آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود آنان راه را گم كردند؟!»
25|18|(در پاسخ) مىگويند: «منزهى تو! براى ما شايسته نبود كه غير از تو اوليايى برگزينيم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اينكه (به جاى شكر نعمت) ياد تو را فراموش كردند و تباه و هلاك شدند.»
25|19|(خداوند به آنان مىگويد: ببينيد) اين معبودان، شما را در آنچه مىگوييد تكذيب كردند! اكنون نمىتوانيد عذاب الهى را برطرف بسازيد، يا از كسى يارى بطلبيد! و هر كس از شما ستم كند، عذاب شديدى به او مىچشانيم!
25|20|ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند; و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرارداديم، آيا صبر و شكيبايى مىكنيد (و از عهده امتحان برمىآييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است.
25|21|و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مىكنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمىبينيم؟!» آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند!
25|22|(آنها به آرزوى خود مىرسند،) اما روزى كه فرشتگان را مىبينند، روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود (بلكه روز مجازات و كيفر آنان است)! و مىگويند: «ما را امان دهيد، ما را معاف داريد!» (اما سودى ندارد!)
25|23|و ما به سراغ اعمالى كه انجام دادهاند مىرويم، و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا قرار مىدهيم!
25|24|بهشتيان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نيكوتر است!
25|25|و (بخاطر آور) روزى را كه آسمان با ابرها شكافته مىشود، و فرشتگان نازل مىگردند.
25|26|حكومت در آن روز از آن خداوند رحمان است; و آن روز، روز سختى براى كافران خواهد بود!
25|27|و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: «اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم!
25|28|اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم!
25|29|او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنكه (ياد حق) به سراغ من آمده بود!» و شيطان هميشه خواركنند× انسان بوده است!
25|30|و پيامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند».
25|31|(آرى،) اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم; اما (براى تو) همين بس كه پروردگارت هادى و ياور (تو) باشد!
25|32|و كافران گفتند: «چرا قرآن يكجا بر او نازل نمىشود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم.
25|33|آنان هيچ مثلى براى تو نمىآورند مگر اينكه ما حق را براى تو مىآوريم، و تفسيرى بهتر (و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند)!
25|34|(تو گمراه نيستى،) آنان كه بر صورتهايشان بسوى جهنم محشور مىشوند، بدترين محل را دارند و گمراهترين افرادند!
25|35|و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم; و برادرش هارون را ياور او قرار داديم;
25|36|و گفتيم: «به سوى اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد!» (اما آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدت آنان را درهم كوبيديم!
25|37|و قوم نوح را هنگامى كه رسولان (ما) را تكذيب كردند غرق نموديم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار داديم; و براى ستمگران عذاب دردناكى فراهم ساختهايم!
25|38|(همچنين) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس ( گروهى كه درختان صنوبر را مىپرستيدند) و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند، هلاك كرديم!
25|39|و براى هر يك از آنها مثلها زديم; و (چون سودى نداد،) همگى را نابود كرديم!
25|40|آنها ( مشركان مكه) از كنار شهرى كه باران شر ( بارانى از سنگهاى آسمانى) بر آن باريده بود ( ديار قوم لوط) گذشتند; آيا آن را نمىديدند؟! (آرى، مىديدند) ولى به رستاخيز ايمان نداشتند!
25|41|و هنگامى كه تو را مىبينند، تنها به باد استهزايت مىگيرند (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را بعنوان پيامبر برانگيخته است؟!
25|42|اگر ما بر پرستش خدايانمان استقامت نمىكرديم، بيم آن مىرفت كه ما را گمراه سازد! اما هنگامى كه عذاب الهى را ببينند، بزودى مىفهمند چه كسى گمراهتر بوده است!
25|43|آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مىتوانىاو را هدايت كنى (يا به دفاع از او برخيزى)؟!
25|44|آيا گمان مىبرى بيشتر آنان مىشنوند يا مىفهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند!
25|45|آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد; سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم!
25|46|سپس آن را آهسته جمع مىكنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مىسازيم)!
25|47|او كسى است كه شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مايه استراحت، و روز را وسيله حركت و حيات!
25|48|او كسى است كه بادها را بشارتگرانى پيش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاككننده نازل كرديم...
25|49|تا بوسيله آن، سرزمين مردهاى را زنده كنيم; و آن را به مخلوقاتى كه آفريدهايم -چهارپايان و انسانهاى بسيار- مىنوشانيم.
25|50|ما اين آيات را بصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز انكار و كفر ابا دارند.
25|51|و اگر مىخواستيم، در هر شهر و ديارى بيمدهندهاى برمىانگيختيم (ولى اين كار لزومى نداشت).
25|52|بنابر اين از كافران اطاعت مكن، و بوسيله آن ( قرآن) با آنان جهاد بزرگى بنما!
25|53|او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد; يكى گوارا و شيرين، و ديگر شور و تلخ; و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گويى هر يك به ديگرى مىگويد:) دور باش و نزديك نيا!
25|54|او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد; سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد); و پروردگار تو همواره توانا بوده است.
25|55|آنان جز خدا چيزهايى را مىپرستند كه نه به آنان سودى مىرساند و نه زيانى; و كافران هميشه در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) پشتيبان يكديگرند.
25|56|(اى پيامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم!
25|57|بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم; مگر كسى كه بخواهد راهى بسوى پروردگارش برگزيند (اين پاداش من است.)»
25|58|و توكل كن بر آن زندهاى كه هرگز نمىميرد; و تسبيح و حمد او را بجا آور; و همين بس كه او از گناهان بندگانش آگاه است!
25|59|همان (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز ( شش دوران) آفريد; سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (وبه تدبير جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است; از او بخواه كه از همه چيز آگاه است!
25|60|و هنگامى كه به آنان گفته شود: «براى خداوند رحمان سجده كنيد!» مىگويند:«رحمان چيست؟ ! (ما اصلا رحمان را نمىشناسيم!) آيا براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مىدهى؟! سذللّه (اين سخن را مىگويند) و بر نفرتشان افزوده مىشود!
25|61|جاودان و پربركت است آن (خدايى) كه در آسمان منزلگاههائى براى ستارگان قرار داد; و در ميان آن، چراغ روشن و ماه تابانى آفريد!
25|62|و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى كسى كه بخواهد متذكر شود يا شكرگزارى كند (و آنچه را در روز كوتاهى كرده در شب انجام دهد و به عكس).
25|63|بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبر بر زمين راه مىروند; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند (و با بىاعتنايى و بزرگوارى مىگذرند);
25|64|كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند;
25|65|و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، كه عذابش سخت و پر دوام است!
25|66|مسلما آن (جهنم)، بد جايگاه و بد محل اقامتى است!»
25|67|و كسانى كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مىنمايند و نه سختگيرى; بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند.
25|68|و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمىخوانند; و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمىكشند; و زنا نمىكنند; و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد!
25|69|عذاب او در قيامت مضاعف مىگردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند!
25|70|مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مىكند; و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!
25|71|و كسى كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مىكند (و پاداش خود را از او مىگيرد.)
25|72|و كسانى كه شهادت به باطل نمىدهند (و در مجالس باطل شركت نمىكنند); و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مىگذرند.
25|73|و كسانى كه هرگاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند.
25|74|و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!»
25|75|(آرى،) آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيباييشان به آنان پاداش داده مىشود; و در آن، با تحيت و سلام روبهرو مىشوند.
25|76|در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند; چه قرارگاه و محل اقامت خوبى!
25|77|بگو: «پروردگارم براى شما ارجى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد; شما (آيات خدا و پيامبران را) تكذيب كرديد، و (اين عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»خ
26|1|طسم
26|2|اين آيات كتاب روشنگر است.
26|3|گويى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمىآورند!
26|4|اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاى نازل مىكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد!
26|5|و هيچ ذكر تازهاى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمىآيد مگر اينكه از آن روىگردان مىشوند!
26|6|آنان تكذيب كردند; اما بزودى اخبار (كيفر) آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد!
26|7|آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان پرارزش در آن رويانديم؟!
26|8|در اين، نشانه روشنى است (بر وجود خدا); ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبودهاند!
26|9|و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
26|10|(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو...
26|11|قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمىكنند؟!
26|12|(موسى) عرض كرد: «پروردگارا! از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند،
26|13|و سينهام تنگ شود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست; (برادرم) هارون را نيز رسالت ده (تا مرا يارى كند)!
26|14|و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند; مىترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد)!
26|15|فرمود: «چنين نيست، (آنان كارى نمىتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد; ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مىشنويم!
26|16|به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم;
26|17|بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند);
26|18|(فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟!
26|19|و سرانجام، آن كارت را (كه نمىبايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!»
26|20|(موسى) گفت: «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بىخبران بودم!
26|21|پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم; و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد!
26|22|آيا اين منتى است كه تو بر من مىگذارى كه بنى اسرائيل را برده خود ساختهاى؟!»
26|23|فرعون گفت: «پروردگار عالميان چيست؟!»
26|24|(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد!».
26|25|(فرعون) به اطرافيانش گفت: «آيا نمىشنويد (اين مرد چه مىگويد)؟!»
26|26|(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست!»
26|27|(فرعون) گفت: «پيامبرى كه بسوى شما فرستاده شده مسلما ديوانه است!»
26|28|(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مىباشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مىگرفتيد!»
26|29|(فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!»
26|30|(موسى) گفت: «حتى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم (باز ايمان نمىآورى)؟!»
26|31|گفت: «اگر راست مىگويى آن را بياور!»
26|32|در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان مار عظيم و آشكارى شد;
26|33|و دست خود را (در گريبان فرو برد و) بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.
26|34|(فرعون) به گروهى كه اطراف او بودند گفت: «اين ساحر آگاه و ماهرى است!
26|35|او مىخواهد با سحرش شما را از سرزمينتان بيرون كند! شما چه نظر مىدهيد؟»
26|36|گفتند: «او و برادرش را مهلت ده; و ماموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام كن،
26|37|تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!»
26|38|سرانجام ساحران براى وعدهگاه روز معينى جمعآورى شدند.
26|39|و به مردم گفته شد: «آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مىكنيد...
26|40|تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى كنيم؟!»
26|41|هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمى خواهيم داشت؟»
26|42|گفت: «(آرى،) و در آن صورت شما از مقربان خواهيد بود!»
26|43|(روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند;) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مىخواهيد بيفكنيد، بيفكنيد!»
26|44|آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پيروزيم!»
26|45|سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد!
26|46|فورا همه ساحران به سجده افتادند.
26|47|گفتند: «ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم،
26|48|پروردگار موسى و هارون!»
26|49|(فرعون) گفت: «آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحرآموخته (و اين يك توطئه است)! اما بزودى خواهيد دانست! دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر قطع مىكنم، و همه شما را به دار مىآويزم!»
26|50|گفتند: «مهم نيست، (هر كارى از دستت ساخته است بكن)! ما بسوى پروردگارمان بازمىگرديم!
26|51|ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا كه ما نخستين ايمانآورندگان بوديم!; سذللّه
26|52|و به موسى وحى كرديم كه شبانه بندگانم را (از مصر) كوچ ده، زيرا شما مورد تعقيب هستيد! سذللّه
26|53|فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) ماموران بسيج نيرو را به شهرها فرستاد،
26|54|(و گفت:) اينها مسلما گروهى اندكند;
26|55|و اينها ما را به خشم آوردهاند;
26|56|و ما همگى آماده پيكاريم!»
26|57|(سرانجام فرعونيان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمهها بيرون رانديم،
26|58|و از گنجها و قصرهاى مجلل!
26|59|(آرى،) اينچنين كرديم! و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم!
26|60|آنان به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند.
26|61|هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!»
26|62|(موسى) گفت: «چنين نيست! يقينا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد كرد!»
26|63|و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود!
26|64|و در آنجا ديگران ( لشكر فرعون) را نيز (به دريا) نزديك ساختيم!
26|65|و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم!
26|66|سپس ديگران را غرق كرديم!
26|67|در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! (چرا كه طالب حق نبودند)
26|68|و پروردگارت شكستناپذير و مهربان است!
26|69|و بر آنان خبر ابراهيم را بخوان،
26|70|هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مىپرستيد؟!»
26|71|گفتند: «بتهايى را مىپرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم.»
26|72|گفت: «آيا هنگامى كه آنها را مىخوانيد صداى شما را مىشنوند؟!
26|73|يا سود و زيانى به شما مىرسانند؟!»
26|74|گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مىكنند.»
26|75|گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را كه پيوسته پرستش مىكرديد...
26|76|شما و پدران پيشين شما،
26|77|همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالميان!
26|78|همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنمائيم مىكند،
26|79|و كسى كه مرا غذا مىدهد و سيراب مىنمايد،
26|80|و هنگامى كه بيمار شوم مرا شفا مىدهد،
26|81|و كسى كه مرا مىميراند و سپس زنده مىكند،
26|82|و كسى كه اميد دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!
26|83|پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق كن!
26|84|و براى من در ميان امتهاى آينده، زبان صدق (و ذكر خيرى) قرار ده!
26|85|و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!
26|86|و پدرم ( عمويم) را بيامرز، كه او از گمراهان بود!
26|87|و در آن روز كه مردم برانگيخته مىشوند، مرا شرمنده و رسوا مكن!
26|88|در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمىبخشد،
26|89|مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!»
26|90|(در آن روز،) بهشت براى پرهيزكاران نزديك مىشود،
26|91|و دوزخ براى گمراهان آشكار مىگردد،
26|92|و به آنان گفته مىشود: «كجا هستند معبودانى كه آنها را پرستش مىكرديد...
26|93|معبودهايى غير از خدا؟! آيا آنها شمارا يارى مىكنند، يا كسى به يارى آنها مىآيد؟!»
26|94|در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افكنده مىشوند;
26|95|و همچنين همگى لشكريان ابليس!
26|96|آنها در آنجا در حالى كه به مخاصمه برخاستهاند مىگويند:
26|97|«به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم،
26|98|چون شما را با پروردگار عالميان برابر مىشمرديم!
26|99|اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد!
26|100|(افسوس كه امروز) شفاعتكنندگانى براى ما وجود ندارد،
26|101|و نه دوست گرم و پرمحبتى!
26|102|اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!»
26|103|در اين ماجرا، نشانه (و عبرتى) است; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
26|104|و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
26|105|قوم نوح رسولان را تكذيب كردند،
26|106|هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
26|107|مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم!
26|108|تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
26|109|من براى اين دعوت، هيچ مزدى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
26|110|پس، تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!»
26|111|گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بىارزش از تو پيروى كردهاند؟!»
26|112|(نوح) گفت: «من چه مىدانم آنها چه كارى داشتهاند!
26|113|حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مىفهميديد!
26|114|و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم كرد.
26|115|من تنها انذاركنندهاى آشكارم.»
26|116|گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهايت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!»
26|117|گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند!
26|118|اكنون ميان من و آنها جدايى بيفكن; و مرا و مؤمنانى را كه با من هستند رهايى بخش!»
26|119|ما، او و كسانى را كه با او بودند، در آن كشتى كه پر (از انسان و انواع حيوانات) بود، رهايى بخشيديم!
26|120|سپس بقيه را غرق كرديم!
26|121|در اين ماجرا نشانه روشنى است; اما بيشتر آنان مؤمن نبودند.
26|122|و پروردگار تو عزيز و رحيم است.
26|123|قوم عاد (نيز) رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
26|124|هنگامى كه برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
26|125|مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم.
26|126|پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
26|127|من در برابر اين دعوت، هيچ اجر و پاداشى از شما نمىطلبم; اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است.
26|128|آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانهاى از روى هوا و هوس مىسازيد؟!
26|129|و قصرها و قلعههاى زيبا و محكم بنا مىكنيد شايد در دنيا جاودانه بمانيد؟!
26|130|و هنگامى كه كسى را مجازات مىكنيد همچون جباران كيفر مىدهيد!
26|131|پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
26|132|و از (نافرمانى) خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مىدانيد امداد كرده;
26|133|شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده;
26|134|همچنين به باغها و چشمهها!
26|135|(اگر كفران كنيد،) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم!»
26|136|آنها ( قوم عاد) گفتند: «براى ما تفاوت نمىكند، چه ما را انذار كنى يا نكنى; (بيهوده خود را خسته مكن)!
26|137|اين همان روش (و افسانههاى) پيشينيان است!
26|138|و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»
26|139|آنان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم; و در اين، آيتو نشانهاى است (براى آگاهان) ; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
26|140|و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
26|141|قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
26|142|هنگامى كه صالح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
26|143|من براى شما پيامبرى امين هستم!
26|144|پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
26|145|من در برابر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
26|146|آيا شما تصور مىكنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مىمانيد،
26|147|در اين باغها و چشمهها،
26|148|در اين زراعتها و نخلهايى كه ميوههايش شيرين و رسيده است؟!
26|149|و از كوهها خانههايى مىتراشيد، و در آن به عيش و نوش مىپردازيد!
26|150|پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد!
26|151|و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد!
26|152|همانها كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند!»
26|153|گفتند: «(اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست دادهاى!)
26|154|تو فقط بشرى همچون مائى; اگر راست مىگويى آيت و نشانهاى بياور!»
26|155|گفت: «اين ناقهاى است (كه آيت الهى است) براى او سهمى (از آب قريه)، و براى شما سهم روز معينى است!
26|156|كمترين آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!»
26|157|سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى» كردند; (و هلاك نمودند) سپس از كرده خود پشيمان شدند!
26|158|و عذاب الهى آنان را فرا گرفت; در اين، آيت و نشانهاى است; ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!
26|159|و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
26|160|قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند،
26|161|هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
26|162|من براى شما پيامبرى امين هستم!
26|163|پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
26|164|من در برابر اين دعوت، اجرى از شما نمىطلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است!
26|165|آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مىرويد (و همجنس بازى مىكنيد، آيا اين زشت و ننگين نيست؟!)
26|166|و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مىكنيد؟! (حقا) شما قوم تجاوزگرى هستيد!»
26|167|گفتند: «اى لوط! اگر (از اين سخنان) دست برندارى، به يقين از اخراج شدگان خواهى بود!»
26|168|گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم!
26|169|پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مىدهند رهايى بخش!»
26|170|ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم،
26|171|جز پيرزنى كه در ميان بازماندگان بود!
26|172|سپس ديگران را هلاك كرديم!
26|173|و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم; چه باران بدى بود باران انذارشدگان!
26|174|در اين (ماجراى قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتى است; اما بيشترشان مؤمن نبودند.
26|175|و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
26|176|اصحاب ايكه ( شهرى نزديك مدين) رسولان (خدا) را تكذيب كردند،
26|177|هنگامى كه شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
26|178|مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم!
26|179|پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!
26|180|من در برابر اين دعوت، پاداشى از شما نمىطلبم; اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!
26|181|حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشى نكنيد)، و ديگران را به خسارت نيفكنيد!
26|182|و با ترازوى صحيح وزن كنيد!
26|183|و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد!
26|184|و از (نافرمانى) كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد!»
26|185|آنها گفتند: «تو فقط از افسونشدگانى!
26|186|تو بشرى همچون مائى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى!
26|187|اگر راست مىگويى، سنگهايى از آسمان بر سر ما بباران!»
26|188|(شعيب) گفت: «پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مىدهيد داناتر است!»
26|189|سرانجام او را تكذيب كردند، و عذاب روز سايبان (سايبانى از ابر صاعقهخيز) آنها را فراگرفت; يقينا آن عذاب روز بزرگى بود!
26|190|در اين ماجرا، آيت و نشانهاى است; ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند.
26|191|و پروردگار تو عزيز و رحيم است!
26|192|مسلما اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است!
26|193|روح الامين آن را نازل كرده است...
26|194|بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى!
26|195|آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)!
26|196|و توصيف آن در كتابهاى پيشينيان نيز آمده است!
26|197|آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند؟!
26|198|هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم ( غير عرب)ها نازل مىكرديم...
26|199|و او آن را بر ايشان مىخواند، به آن ايمان نمىآورند!
26|200|(آرى،) اين گونه (با بيانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مىكنيم!
26|201|(اما) به آن ايمان نمىآورند تا عذاب دردناك را با چشم خود ببينند!
26|202|ناگهان به سراغشان مىآيد، در حالى كه توجه ندارند!
26|203|و (در آن هنگام) مىگويند: «آيا به ما مهلتى داده خواهد شد؟!»
26|204|آيا براى عذاب ما عجله مىكنند؟!
26|205|به ما خبر ده، اگر (باز هم) ساليانى آنها را از اين زندگى بهرهمند سازيم...
26|206|سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد...
26|207|اين تمتع و بهرهگيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت!
26|208|ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذاركنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند.
26|209|تا متذكر شوند; و ما هرگز ستمكار نبوديم! (كه بدون اتمام حجت مجازات كنيم)
26|210|شياطين و جنيان (هرگز) اين آيات را نازل نكردند!
26|211|و براى آنها سزاوار نيست; و قدرت ندارند!
26|212|آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند!
26|213|(اى پيامبر!) هيچ معبودى را با خداوند مخوان، كه از معذبين خواهى بود!
26|214|و خويشاوندان نزديكت را انذار كن!
26|215|و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر!
26|216|اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم!»
26|217|و بر خداوند عزيز و رحيم توكل كن!
26|218|همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمىخيزى مىبيند;
26|219|و (نيز) حركت تو را در ميان سجدهكنندگان!
26|220|اوست خداى شنوا و دانا.
26|221|آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى نازل مىشوند؟!
26|222|آنها بر هر دروغگوى گنهكار نازل مىگردند;
26|223|آنچه را مىشنوند (به ديگران) القا مىكنند; و بيشترشان دروغگو هستند!
26|224|(پيامبر اسلام شاعر نيست;) شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مىكنند.
26|225|آيا نمىبينى آنها در هر وادى سرگردانند؟
26|226|و سخنانى مىگويند كه (به آنها) عمل نمىكنند؟!
26|227|مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مىدهند و خدا را بسيار ياد مى كنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مىشوند به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمىخيزند (و از شعر در اين راه كمك مىگيرند); آنها كه ستم كردند به زودى مىدانند كه بازگشتشان به كجاست!
27|1|طس - اين آيات قرآن و كتاب مبين است،
27|2|وسيله هدايت و بشارت براى مؤمنان است;
27|3|همان كسانى كه نماز را برپا مىدارند، و زكات را ادا مىكنند، و آنان به آخرت يقين دارند.
27|4|كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال (بد)شان را براى آنان زينت مىدهيم بطورى كه سرگردان مىشوند.
27|5|آنان كسانى هستند كه عذاب بد (و دردناك) براى آنهاست; و آنها در آخرت، زيانكارترين مردمند!
27|6|به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مىشود.
27|7|(به خاطر بياور) هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى از دور ديدم; (همين جا توقف كنيد;) بزودى خبرى از آن براى شما مىآورم، يا شعله آتشى تا گرم شويد.»
27|8|هنگامى كه نزد آتش آمد، ندايى برخاست كه: «مبارك باد آن كس كه در آتش است و كسى كه در اطراف آن است ( فرشتگان و موسى) و منزه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است!
27|9|اى موسى! من خداوند عزيز و حكيمم!
27|10|و عصايت را بيفكن! -هنگامى كه (موسى) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون مارى به هر سو مىدود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد- اى موسى! نترس، كه رسولان در نزد من نمىترسند!
27|11|مگر كسى كه ستم كند; سپس بدى را به نيكى تبديل نمايد، كه (توبه او را مىپذيرم، و) من غفور و رحيمم!
27|12|و دستت را در گريبانت داخل كن; هنگامى كه خارج مىشود، سفيد و درخشنده است بى آنكه عيبى در آن باشد; اين در زمره معجزات نهگانهاى است كه تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مىشوى; آنان قومى فاسق و طغيانگرند!»
27|13|و هنگامى كه آيات روشنىبخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «اين سحرى است آشكار!»
27|14|و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود!
27|15|و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم; و آنان گفتند: «ستايش از آن خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.»
27|16|و سليمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده; اين فضيلت آشكارى است.»
27|17|لشكريان سليمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند; آنقدر زياد بودند كه بايد توقف مىكردند تا بههم ملحق شوند!
27|18|(آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند; مورچهاى گفت: «به لانههاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمىفهمند!»
27|19|سليمان از سخن او تبسمى كرد و خنديد و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهايى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام كن، و توفيق ده تا عمل صالحى كه موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد كن!»
27|20|(سليمان) در جستجوى آن پرنده ( هدهد) برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمىبينم، يا اينكه او از غايبان است؟!
27|21|قطعا او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مىكنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد!
27|22|چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى; من از سرزمين «سبا» يك خبر قطعى براى تو آوردهام!
27|23|من زنى را ديدم كه بر آنان حكومت مىكند، و همه چيز در اختيار دارد، و (به خصوص) تخت عظيمى دارد!
27|24|او و قومش را ديدم كه براى غير خدا -خورشيد- سجده مىكنند; و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته; و از اين رو هدايت نمىشوند!»
27|25|چرا براى خداوندى سجده نمىكنند كه آنچه را در آسمانها و زمين پنهان است خارج (و آشكار) مىسازد، و آنچه را پنهان مىداريد يا آشكار مىكنيد مىداند؟!
27|26|خداوندى كه معبودى جز او نيست، و پروردگار عرش عظيم است!
27|27|(سليمان) گفت: «ما تحقيق مىكنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغگويان هستى؟
27|28|اين نامه مرا ببر و بر آنان بيفكن; سپس برگرد (و در گوشهاى توقف كن) ببين آنها چه عكس العملى نشان مىدهند!
27|29|(ملكه سبا) گفت: «اى اشراف! نامه پرارزشى به سوى من افكنده شده!
27|30|اين نامه از سليمان است، و چنين مىباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان
27|31|توصيه من اين است كه نسبت به من برترىجويى نكنيد، و بسوى من آييد در حالى كه تسليم حق هستيد!»
27|32|(سپس) گفت: «اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در اين امر مهم به من بازگو كنيد، كه من هيچ كار مهمى را بدون حضور (و مشورت) شما انجام ندادهام!
27|33|گفتند: «ما داراى نيروى كافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست; ببين چه دستور مىدهى!»
27|34|گفت: پادشاهان هنگامى كه وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مىكشند، و عزيزان آنجا را ذليل مىكنند; (آرى) كار آنان همينگونه است!
27|35|و من (اكنون جنگ را صلاح نمىبينم،) هديه گرانبهايى براى آنان مىفرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مىآورند (و از اين طريق آنها را بيازمايم)!»
27|36|هنگامى كه (فرستاده ملكه سبا)ا نزد سليمان آمد، گفت: «مىخواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است; بلكه شما هستيد كه به هديههايتان خوشحال مىشويد!
27|37|بسوى آنان بازگرد (و اعلام كن) با لشكريانى به سراغ آنان مىآييم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند; و آنان را از آن (سرزمين آباد) با ذلت و خوارى بيرون مىرانيم!»
27|38|(سليمان) گفت: «اى بزرگان! كدام يك از شما تخت او را براى من مىآورد پيش از آنكه به حال تسليم نزد من آيند؟»
27|39|عفريتى از جن گفت: «من آن را نزد تو مىآورم پيش از آنكه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم!»
27|40|(اما) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه(سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مىآورم يا كفران مىكنم؟! و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مىكند; و هر كس كفران نمايد (بزيان خويش نموده است، كه) پروردگار من، غنى و كريم است!»
27|41|(سليمان) گفت: «تخت او را برايش ناشناس سازيد; ببينم آيا متوجه مىشود يا از كسانى است كه هدايت نخواهند شد؟!
27|42|هنگامى كه آمد، به او گفته شد: «آيا تخت تو اين گونه است؟» گفت: گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!»
27|43|و او را از آنچه غير از خدا ميپرستيد بازداشت، كه او ( ملكه سبا) از قوم كافران بود.
27|44|به او گفته شد: «داخل حياط (قصر) شو!» هنگامى كه نظر به آن افكند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد; اما سليمان) گفت: «(اين آب نيست،) بلكه قصرى است از بلور صاف!» (ملكه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم كردم; و (اينك) با سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم!»
27|45|ما به سوى «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستاديم كه: خداى يگانهرا بپرستيد! اما آنان به دو گروه تقسيم شدند كه به مخاصمه پرداختند.
27|46|(صالح) گفت: «اى قوم من! چرا براى بدى قبل از نيكى عجله مىكنيد (و عذاب الهى را مىطلبيد نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضاى آمرزش نمىكنيد تا شايد مشمول رحمت (او) شويد؟!»
27|47|آنها گفتند: «ما تو را و كسانى كه با تو هستند به فال بد گرفتيم!» (صالح) گفت: «فال (نيك و) بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعيين مىگردد); بلكه شما گروهى هستيد فريبخورده!
27|48|و در آن شهر، نه گروهك بودند كه در زمين فساد مىكردند و اصلاح نمىكردند.
27|49|آنها گفتند: «بياييد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او ( صالح) و خانواده اش شبيخون مى زنيم (و آنها را به قتل مىرسانيم;) سپس به ولى دم او مىگوييم: ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم!»
27|50|آنها نقشه مهمى كشيدند، و ما هم نقشه مهمى; در حالى كه آنها درك نمىكردند!
27|51|بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، كه ما آنها و قومشان همگى را نابود كرديم;
27|52|اين خانههاى آنهاست كه بخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده; و در اين نشانه روشنى است براى كسانى كه آگاهند!
27|53|و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم!
27|54|و لوط را (به ياد آور) هنگامى كه به قومش گفت: «آيا شما به سراغ كار بسيار زشتى مىرويد در حالى كه (نتايج شوم آن را) مىبينيد؟!
27|55|آيا شما بجاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مىرويد؟! شما قومى نادانيد!»
27|56|آنها پاسخى جز اين نداشتند كه (به يكديگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها افرادى پاكدامن هستند!»
27|57|ما او و خانوادهاش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقىماندگان (در آن شهر) باشد!
27|58|سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها بارانديم (و همگى زير آن مدفون شدند); و چه بد است باران انذارشدگان!
27|59|بگو: «حمد مخصوص خداست; و سلام بر بندگان برگزيدهاش!» آيا خداوند بهتر است يا بتهايى كه همتاى او قرارمىدهند؟!
27|60|(آيا بتهايى كه معبود شما هستند بهترند) يا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده؟! و براى شما از آسمان، آبى فرستاد كه با آن، باغهايى زيبا و سرورانگيز رويانديم; شما هرگز قدرت نداشتيد درختان آن را برويانيد! آيا معبود ديگرى با خداست؟! نه، بلكه آنها گروهى هستند كه (از روى نادانى، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار مىدهند!
27|61|يا كسى كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و ميان آن نهرهايى روان ساخت، و براى آن كوههاى ثابت و پابرجا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعى قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند; با اين حال) آيا معبودى با خداست؟! نه، بلكه بيشتر آنان نمىدانند (و جاهلند)!
27|62|يا كسى كه دعاى مضطر را اجابت مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد، و شما را خلفاى زمين قرارمىدهد; آيا معبودى با خداست؟! كمتر متذكر مىشويد!
27|63|يا كسى كه شما را در تاريكيهاى صحرا و دريا هدايت مىكند، و كسى كه بادها را بعنوان بشارت پيش از نزول رحمتش مىفرستد; آيا معبودى با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه براى او شريك قرارمىدهند!
27|64|يا كسى كه آفرينش را آغاز كرد، سپس آن را تجديد مىكند، و كسى كه شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد; آيا معبودى با خداست؟! بگو: «دليلتان را بياوريد اگر راست مىگوييد! سذللّه
27|65|بگو: «كسانى كه در آسمانها و زمين هستند غيب نمىدانند جز خدا، و نمىدانند كى برانگيخته مىشوند!»
27|66|آنها ( مشركان) اطلاع صحيحى درباره آخرت ندارند; بلكه در اصل آن شك دارند; بلكه نسبت به آن نابينايند!
27|67|و كافران گفتند: «آيا هنگامى كه ما و پدرانمان خاك شديم، (زنده مىشويم و) از دل خاك بيرون مىآييم؟!
27|68|اين وعدهاى است كه به ما و پدرانمان از پيش داده شده; اينها همان افسانههاى خرافى پيشينيان است!»
27|69|بگو: «در روى زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كار مجرمان به كجا رسيد!»
27|70|از (تكذيب و انكار) آنان غمگين مباش، و سينهات از توطئه آنان تنگ نشود!
27|71|آنها مىگويند: «اين وعده (عذاب كه به ما مىدهيد) كى خواهد آمد اگر راست مىگوييد؟!»
27|72|بگو: «شايد پارهاى از آنچه درباره آن شتاب مىكنيد، نزديك و در كنار شما باشد!»
27|73|مسلما پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد; ولى بيشترشان شكرگزار نيستند!
27|74|و پروردگارت آنچه را در سينههايشان پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند بخوبى مىداند!
27|75|و هيچ موجود پنهانى در آسمان و زمين نيست مگر اينكه در كتاب مبين (در لوح محفوظ و علم بىپايان پروردگار) ثبت است!
27|76|اين قرآن اكثر چيزهايى را كه بنى اسرائيل در آن اختلاف دارند براى آنان بيان مىكند;
27|77|و مايه هدايت و رحمت براى مؤمنان است!
27|78|پروردگار تو ميان آنها در قيامت به حكم خود داورى مىكند; و اوست قادر دانا.
27|79|پس بر خدا توكل كن، كه تو بر حق آشكار هستى!
27|80|مسلما تو نمىتوانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمىتوانى كران را هنگامى كه روى برمىگردانند و پشت مىكنند فراخوانى!
27|81|و نيز نمىتوانى كوران را از گمراهيشان برهانى; تو فقط ميتوانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند!
27|82|و هنگامى كه فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبندهاى را از زمين براى آنها خارج مىكنيم كه با آنان تكلم مىكند (و مىگويد) كه مردم به آيات ما ايمان نمىآوردند.
27|83|(به خاطر آور) روزى را كه ما از هر امتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مىكردند محشور مىكنيم; و آنها را نگه مىداريم تا به يكديگر ملحق شوند!
27|84|تا زمانى كه (به پاى حساب) مىآيند، (به آنان) مىگويد: «آيا آيات مرا تكذيب كرديد و در صدد تحقيق برنيامديد؟! شما چه اعمالى انجام مىداديد؟!»
27|85|دراين هنگام، فرمان عذاب بخاطر ظلمشان بر آنها واقع مىشود، و آنها سخنى ندارند كه بگويند!
27|86|يا نديدند كه ما شب را براى آرامش آنها قرار داديم و روز را روشنىبخش؟! در اين امور نشانههاى روشنى است براى كسانى كه ايمان مىآورند (و آماده قبول حقند).
27|87|و (به خاطر آوريد) روزى را كه در «صور» دميده مىشود، و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو مىروند، جز كسانى كه خدا خواسته; و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مىشوند!
27|88|كوهها را مىبينى، و آنها را ساكن و جامد مىپندارى، در حالى كه مانند ابر در حركتند; اين صنع و آفرينش خداوندى است كه همه چيز را متقن آفريده; او از كارهايى كه شما انجام مىدهيد مسلما آگاه است!
27|89|كسانى كه كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت; و آنان از وحشت آن روز درامانند!
27|90|و آنها كه اعمال بدى انجام دهند، به صورت در آتش افكنده مىشوند; آيا جزايى جز آنچه عمل مىكرديد خواهيد داشت؟!
27|91|(بگو:) من مامورم پروردگار اين شهر (مقدس مكه) را عبادت كنم، همان كسى كه اين شهر را حرمت بخشيده; در حالى كه همه چيز از آن اوست! و من مامورم كه از مسلمين باشم;
27|92|و اينكه قرآن را تلاوت كنم! هر كس هدايت شود بسود خود هدايت شده; و هر كس گمراه گردد (زيانش متوجه خود اوست;) بگو: «من فقط از انذاركنندگانم!»
27|93|بگو: «حمد و ستايش مخصوص ذات خداست; بزودى آياتش را به شما نشان مىدهد تا آن را بشناسيد; و پروردگار تو از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست!
28|1|طسم!
28|2|اينها از آيات كتاب مبين است!
28|3|ما از داستان موسى و فرعون بحق بر تو مىخوانيم، براى گروهى كه (طالب حقند و) ايمان مىآورند!
28|4|فرعون در زمين برترىجويى كرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسيم نمود; گروهى را به ضعف و ناتوانى مىكشاند، پسرانشان را سر مىبريد و زنانشان را (براى كنيزى و خدمت) زنده نگه مىداشت; او به يقين از مفسدان بود!
28|5|ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم!
28|6|و حكومتشان را در زمين پابرجا سازيم; و به فرعون و هامان و لشكريانشان، آنچه را از آنها ( بنى اسرائيل) بيم داشتند نشان دهيم!
28|7|ما به مادر موسى الهام كرديم كه: «او را شير ده; و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا(ى نيل) بيفكن; و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو بازمىگردانيم، و او را از رسولان قرار مىدهيم!»
28|8|(هنگامى كه مادر بفرمان خدا او را به دريا افكند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندوهشان گردد! مسلما فرعون و هامان و لشكريانشان خطاكار بودند.
28|9|همسر فرعون (چون ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نكشيد شايد براى ما مفيد باشد، يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم!» و آنها نمىفهميدند (كه دشمن اصلى خود را در آغوش خويش مىپرورانند)!
28|10|(سرانجام) قلب مادر موسى از همه چيز (جز ياد فرزندش) تهى گشت; و اگر دل او را (بوسيله ايمان و اميد) محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند!
28|11|و (مادر موسى) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پيگيرى كن!» او نيز از دور ماجرا را مشاهده كرد در حالى كه آنان بىخبر بودند.
28|12|ما همه زنان شيرده را از پيش بر او حرام كرديم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد); و خواهرش (كه بيتابى ماموران را براى پيدا كردن دايه مشاهده كرد) گفت: «آيا شما را به خانوادهاى راهنمايى كنم كه مىتوانند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟!»
28|13|ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد و بداند كه وعده الهى حق است; ولى بيشتر آنان نمىدانند!
28|14|و هنگامى كه (موسى) نيرومند و كامل شد، حكمت و دانش به او داديم; و اين گونه نيكوكاران را جزا مىدهيم!
28|15|او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد; ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند; يكى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود; موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد); موسى گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراهكننده آشكارى است»
28|16|(سپس) عرض كرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم; مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، كه او غفور و رحيم است!
28|17|عرض كرد: «پروردگارا! بشكرانه نعمتى كه به من دادى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود! سذللّه
28|18|موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى (و در جستجوى اخبار); ناگهان ديد همان كسى كه ديروز از او يارى طلبيده بود فرياد مىزند و از او كمك مىخواهد، موسى به او گفت: «تو آشكارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!»
28|19|و هنگامى كه خواست با كسى كه دشمن هر دوى آنها بود درگير شود و با قدرت مانع او گردد، (فريادش بلند شد،) گفت: «اى موسى مىخواهى! مرا بكشى همان گونه كه ديروز انسانى را كشتى؟! تو فقط مىخواهى جبارى در روى زمين باشى، و نمىخواهى از مصلحان باشى!»
28|20|(در اين هنگام) مردى با سرعت از دورترين نقطه شهر ( مركز فرعونيان) آمد و گفت: «اى موسى! اين جمعيت براى كشتن تو به مشورت نشستهاند; فورا از شهر خارج شو، كه من از خيرخواهان توام!»
28|21|موسى از شهر خارج شد در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى; عرض كرد: سخللّهپروردگارا! مرا از اين قوم ظالم رهايى بخش!»
28|22|و هنگامى كه متوجه جانب مدين شد گفت: «اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند! سذللّه
28|23|و هنگامى كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مىكنند; و در كنار آنان دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديك نمىشوند; موسى) به آن دو گفت: «كار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمىدهيد؟!) سذللّه گفتند: «ما آنها را آب نمىدهيم تا چوپانها همگى خارج شوند; و پدر ما پيرمرد كهنسالى است (و قادر بر اين كارها نيست.)!»
28|24|موسى براى (گوسفندان) آن دو آب كشيد; سپس رو به سايه آورد و عرض كرد: «پروردگارا! هر خير و نيكى بر من فرستى، به آن نيازمندم!»
28|25|ناگهان يكى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمىداشت، گفت: سخللّهپدرم از تو دعوت مىكند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى كه موسى نزد او ( شعيب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات يافتى!»
28|26|يكى از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه مىتوانى استخدام كنى آن كسى است كه قوى و امين باشد (و او همين مرد است)!»
28|27|(شعيب) گفت: «من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى; و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبتى از ناحيه توست; من نمىخواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم; و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى يافت»
28|28|(موسى) گفت: «(مانعى ندارد،) اين قراردادى ميان من و تو باشد; البته هر كدام از اين دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مىگوييم گواه است!»
28|29|هنگامى كه موسى مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانوادهاش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد! به خانوادهاش گفت: «درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! (مىروم) شايد خبرى از آن براى شما بياورم، يا شعلهاى از آتش تا با آن گرم شويد!»
28|30|هنگامى كه به سراغ آتش آمد، از كرانه راست دره، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد كه: «اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانيان!
28|31|عصايت را بيفكن!» هنگامى كه (عصا را افكند و) ديد همچون مارى با سرعت حركت مىكند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستى!
28|32|دستت را در گريبان خود فروبر، هنگامى كه خارج مىشود سفيد و درخشنده است بدون عيب و نقص; و دستهايت را بر سينهات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! اين دو ( معجزه عصا و يد بيضا) برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافيان اوست، كه آنان قوم فاسقى هستند!»
28|33|عرض كرد: «پروردگارا! من يك تن از آنان را كشتهام; مىترسم مرا به قتل برسانند!
28|34|و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است; او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند; مىترسم مرا تكذيب كنند!»
28|35|فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسيله برادرت محكم (و نيرومند) مىكنيم، و براى شما سلطه و برترى قرارمىدهيم; و به بركت آيات ما، بر شما دست نمىيابند; شما و پيروانتان پيروزيد!»
28|36|هنگامى كه موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين چيزى جز سحر نيست كه بدروغ به خدا بسته شده; ما هرگز چنين چيزى را در نياكان خود نشنيدهايم!»
28|37|موسى گفت: «پروردگارم از حال كسانى كه هدايت را از نزد او آوردهاند، و كسانى كه عاقبت نيك سرا(ى دنيا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد! سذللّه
28|38|فرعون گفت: «اى جمعيت اشراف! من خدايى جز خودم براى شما سراغ ندارم. (اما براى تحقيق بيشتر،) اى هامان، برايم آتشى بر گل بيفروز (و آجرهاى محكم بساز)، و براى من برج بلندى ترتيب ده تا از خداى موسى خبر گيرم; هر چند من گمان مىكنم او از دروغگويان است!»
28|39|(سرانجام) فرعون و لشكريانش بدون حق در زمين استكبار كردند، و پنداشتند بسوى ما بازگردانده نمىشوند!
28|40|ما نيز او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم; اكنون بنگر پايان كار ظالمان چگونه بود!
28|41|و آنان ( فرعونيان) را پيشوايانى قرار داديم كه به آتش (دوزخ) دعوت مىكنند; وروز رستاخيز يارى نخواهند شد!
28|42|و در اين دنيا نيز لعنتى بدنبال آنان قرار داديم; و روز قيامت از زشترويانند!
28|43|و ما به موسى كتاب آسمانى داديم بعد از آنكه اقوام قرون نخستين را هلاك نموديم; كتابى كه براى مردم بصيرتآفرين بود، و مايه هدايت و رحمت; شايد متذكر شوند!
28|44|تو در جانب غربى نبودى هنگامى كه ما فرمان نبوت را به موسى داديم; و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام كه معجزات را در اختيار موسى گذارديم)!
28|45|ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق كرديم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت (كه آثار انبيا از دلهايشان محو شد; پس تو را با كتاب آسمانيت فرستاديم)! تو هرگز در ميان مردم مدين اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آيات ما را براى آنها ( مشركان مكه) بخوانى، ولى ما بوديم كه تو را فرستاديم (و اين آيات را در اختيارت قرار داديم)!
28|46|تو در كنار طور نبودى زمانى كه ما ندا داديم; ولى اين رحمتى از سوى پروردگارت بود (كه اين اخبار را در اختيار تو نهاد) تا بوسيله آن قومى را انذار كنى كه پيش از تو هيچ انذاركنندهاى براى آنان نيامده است; شايد متذكر شوند!
28|47|هرگاه(پيش از فرستادن پيامبرى) مجازات و مصيبتى بر اثر اعمالشان به آنان مىرسيد، مىگفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم؟!»
28|48|ولى هنگامى كه حق از نزد ما براى آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چيزى كه به موسى داده شد به اين پيامبر داده نشده است؟!» مگر بهانهجويانى همانند آنان، معجزاتى را كه در گذشته به موسى داده شد، انكار نكردند و گفتند: «اين دو نفر ( موسى و هارون) دو ساحرند كه دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه كنند) و ما به هر دو كافريم»؟!
28|49|بگو: «اگر راست مىگوييد (كه تورات و قرآن از سوى خدا نيست)، كتابى هدايتبخشتر از اين دو از نزد خدا بياوريد، تا من از آن پيروى كنم!»
28|50|اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان كه آنان تنها از هوسهاى خود پيروى مىكنند! و آيا گمراهتر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته، كسى پيدا مىشود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند!
28|51|ما آيات قرآن را يكى پس از ديگرى براى آنان آورديم شايد متذكر شوند!
28|52|كسانى كه قبلا كتاب آسمانى به آنان دادهايم به آن ( قرآن) ايمان مىآورند!
28|53|و هنگامى كه بر آنان خوانده شود مىگويند: «به آن ايمان آورديم; اينها همه حق است و از سوى پروردگار ماست; ما پيش از اين هم مسلمان بوديم!»
28|54|آنها كسانى هستند كه بخاطر شكيباييشان، اجر و پادششان را دو بار دريافت مىدارند; و بوسيله نيكيها بديها را دفع مىكنند; و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىنمايند;
28|55|و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مىگردانند و مىگويند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان; سلام بر شما (سلام وداع); ما خواهان جاهلان نيستيم!»
28|56|تو نمىتوانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى; ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند; و او به هدايت يافتگان آگاهتر است!
28|57|آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مىربايند!» آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى (از هر شهر و ديارى) بسوى آن آورده مىشود؟! رزقى است از جانب ما; ولى بيشتر آنان نمىدانند!
28|58|و چه بسيار از شهرها و آباديهايى را كه بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاك كرديم! اين خانههاى آنهاست (كهويران شده)، و بعد از آنان جز اندكى كسى در آنها سكونت نكرد; و ما وارث آنان بوديم!
28|59|و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمىكرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند; و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند!
28|60|آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنيا و زينت آن است; و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است; آيا انديشه نمىكنيد؟!
28|61|آيا كسى كه به او وعده نيكو دادهايم و به آن خواهد رسيد، همانند كسى است كه متاع زندگى دنيا به او دادهايم سپس روز قيامت (براى حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟!
28|62|روزى را (به خاطر بياوريد) كه خداوند آنان را ندا ميدهد و ميگويد: «كجا هستند همتايانى كه براى من مىپنداشتيد؟!»
28|63|گروهى (از معبودان) كه فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است ميگويند: «پروردگارا! ما اينها ( عابدان) را گمراه كرديم; (آرى) ما آنها را گمراه كرديم همانگونه كه خودمان گمراه شديم; ما از آنان به سوى تو بيزارى مىجوييم; آنان در حقيقت ما را نمىپرستيدند (بلكه هواى نفس خود را پرستش مىكردند)!»
28|64|و به آنها ( عابدان) گفته مىشود: «معبودهايتان را كه همتاى خدا مىپنداشتيد بخوانيد (تا شما را يارى كنند)!» معبودهايشان را مىخوانند، ولى جوابى به آنان نمىدهند! و (در اين هنگام) عذاب الهى را (با چشم خود) مىبينند، و آرزو مىكنند اى كاش هدايت يافته بودند!
28|65|(به خاطر آوريد) روزى را كه خداوند آنان را ندا مىدهد و مىگويد: «چه پاسخى به پيامبران (من) گفتيد؟!»
28|66|در آن روز، همه اخبار به آنان پوشيده مىماند، (حتى نمىتوانند) از يكديگر سؤالى كنند!
28|67|اما كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل صالحى انجام دهد، اميد است از رستگاران باشد!
28|68|پروردگار تو هر چه بخواهد مىآفريند، و هر چه بخواهد برمىگزيند; آنان (در برابر او) اختيارى ندارند; منزه است خداوند، و برتر است از همتايانى كه براى او قائل مىشوند!
28|69|و پروردگار تو مىداند آنچه را كه سينههايشان پنهان مىدارد و آنچه را آشكار مىسازند!
28|70|و او خدايى است كه معبودى جز او نيست; ستايش براى اوست در اين جهان و در جهان ديگر; حاكميت (نيز) از آن اوست; و همه شما به سوى او بازگردانده مىشويد!
28|71|بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند شب را تا قيامت بر شما جاودان سازد، آيا معبودى جز خدا مىتواند روشنايى براى شما بياورد؟! آيا نمىشنويد؟!»
28|72|بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند روز را تا قيامت بر شما جاودان كند، كدام معبود غير از خداست كه شبى براى شما بياورد تا در آن آرامش يابيد؟ آيا نمىبينيد؟!»
28|73|و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براى بهرهگيرى از فضل خدا تلاش كنيد، و شايد شكر نعمت او را بجا آوريد!
28|74|(به خاطر آوريد) روزى را كه آنها را ندا مىدهد و مىگويد: «كجايند همتايانى كه براى من مىپنداشتيد؟!»
28|75|(در آن روز) از هر امتى گواهى برمىگزينيم و (به مشركان) مىگوييم: «دليل خود را بياوريد! سذللّه اما آنها مىدانند كه حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا مىبستند از (نظر) آنها گم خواهد شد!
28|76|قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم كرد; ما آنقدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! (به خاطر آوريد) هنگامى را كه قومش به او گفتند: «اين همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادىكنندگان مغرور را دوست نمىدارد!
28|77|و درآنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب; و بهرهات را از دنيا فراموش مكن; و همانگونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن; و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد!
28|78|(قارون) گفت: «اين ثروت را بوسيله دانشى كه نزد من است به دست آوردهام!» آيا او نمىدانست كه خداوند اقوامى را پيش از او هلاك كرد كه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى كه عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند.
28|79|(روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!»
28|80|اما كسانى كه علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «واى بر شما ثواب الهى براى كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند بهتر است، اما جز صابران آن را دريافت نمىكنند. سذللّه
28|81|سپس ما، او و خانهاش را در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى كنند، و خود نيز نمىتوانست خويشتن را يارى دهد.
28|82|و آنها كه ديروز آرزو مىكردند بجاى او باشند (هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: «واى بر ما! گويى خدا روزى را بر هر كس از بندگانش بخواهد گسترش مىدهد يا تنگ مىگيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمىشوند!
28|83|(آرى،) اين سراى آخر تو را (تنها) براى كسانى قرارمىدهيم كه اراده برترىجويى در زمين و فساد را ندارند; و عاقبت نيك براى پرهيزگاران است!
28|84|كسى كه كار نيكى انجام دهد، براى او پاداشى بهتر از آن است; و به كسانى كه كارهاى بد انجام دهند، مجازات بدكاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود.
28|85|آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت ( زادگاهت) بازمىگرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر مىداند چه كسى (برنامه) هدايت آورده، و چه كسى در گمراهى آشكار است! سذللّه
28|86|و تو هرگز اميد نداشتى كه اين كتاب آسمانى به تو القا گردد; ولى رحمت پروردگارت چنين ايجاب كرد! اكنون كه چنين است، هرگز از كافران پشتيبانى مكن!
28|87|و هرگز (آنها) تو را از آيات خداوند، بعد از آنكه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوى پروردگارت دعوت كن، و هرگز از مشركان مباش!
28|88|معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست; همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مىشود; حاكميت تنها از آن اوست; و همه بسوى او بازگردانده مى شويد!
29|1|الم
29|2|آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مىشوند و آزمايش نخواهند شد؟!
29|3|ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان مىكنيم); بايد علم خدا درباره كسانى كه راست مىگويند و كسانى كه دروغ مىگويند تحقق يابد!
29|4|آيا كسانى كه اعمال بد انجام مىدهند گمان كردند بر قدرت ما چيره خواهند شد؟! چه بد داورى مىكنند!
29|5|كسى كه اميد به لقاء الله (و رستاخيز) دارد (بايد در اطاعت فرمان او بكوشد!) زيرا سرآمدى را كه خدا تعيين كرده فرامىرسد; و او شنوا و داناست!
29|6|كسى كه جهاد و تلاش كند، براى خود جهاد مىكند; چرا كه خداوند از همه جهانيان بى نياز است.
29|7|و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، گناهان آنان را مىپوشانيم (و مىبخشيم) و آنان را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند پاداش مىدهيم.
29|8|ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، و اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه به آن علم ندارى، از آنها پيروى مكن! بازگشت شما به سوى من است، و شما را از آنچه انجام مىداديد با خبر خواهم ساخت!
29|9|و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، آنها را در زمره صالحان وارد خواهيم كرد!
29|10|و از مردم كسانى هستند كه مىگويند: «به خدا ايمان آوردهايم!» اما هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار مىبينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مىشمارند (و از آن سخت وحشت مىكنند); ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بيايد، مىگويند: «ما هم با شما بوديم (و در اين پيروزى شريكيم)»!! آيا خداوند به آنچه در سينههاى جهانيان است آگاهتر نيست؟!
29|11|مسلما خداوند مؤمنان را مىشناسد، و به يقين منافقان را (نيز) مىشناسد.
29|12|و كافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پيروى كنيد، (و اگر گناهى دارد) ما گناهانتان را بر عهده خواهيم گرفت!» آنان هرگز چيزى از گناهان اينها را بر دوش نخواهند گرفت; آنان به يقين دروغگو هستند!
29|13|آنها بار سنگين (گناهان) خويش را بر دوش مىكشند، و (همچنين) بارهاى سنگين ديگرى را اضافه بر بارهاى سنگين خود; و روز قيامت به يقين از تهمتهائى كه مىبستند سؤال خواهند شد!
29|14|و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم; و او را در ميان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ كرد; اما سرانجام طوفان و سيلاب آنان را فراگرفت در حالى كه ظالم بودند.
29|15|ما او و سرنشينان كشتى را رهايى بخشيديم، و آن را آيتى براى جهانيان قرار داديم!
29|16|ما ابراهيم را (نيز) فرستاديم، هنگامى كه به قومش گفت: «خدا را پرستش كنيد و از (عذاب) او بپرهيزيد كه اين براى شما بهتر است اگر بدانيد!
29|17|شما غير از خدا فقط بتهايى (از سنگ و چوب) را مىپرستيد و دروغى به هم مىبافيد; آنهايى را كه غير از خدا پرستش مىكنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند; روزى را تنها نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را بجا آوريد كه بسوى او بازگشت داده مىشويد!
29|18|اگر شما (مرا) تكذيب كنيد (جاى تعجب نيست)، امتهايى پيش از شما نيز (پيامبرانشان را) تكذيب كردند; وظيفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشكار نيست».
29|19|آيا آنان نديدند چگونه خداوند آفرينش را آغاز مىكند، سپس بازمىگرداند؟! اين كار براى خدا آسان است!
29|20|بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند (به همينگونه) جهان آخرت را ايجاد مىكند; يقينا خدا بر هر چيز توانا است!
29|21|هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات مىكند، و هر كس را بخواهد مورد رحمت قرارمىدهد; و شما را به سوى او بازمىگردانند.
29|22|شما هرگز نمىتوانيد بر اراده خدا چيره شويد و از حوزه قدرت او در زمين و آسمان بگريزيد; و براى شما جز خدا، ولى و ياورى نيست!»
29|23|كسانى كه به آيات خدا و ديدار او كافر شدند، از رحمت من مايوسند; و براى آنها عذاب دردناكى است!
29|24|اما جواب قوم او ( ابراهيم) جز اين نبود كه گفتند: «او را بكشيد يا بسوزانيد!» ولى خداوند او را از آتش رهايى بخشيد; در اين ماجرا نشانههايى است براى كسانى كه ايمان مىآورند.
29|25|(ابراهيم) گفت: «شما غير از خدا بتهايى براى خود انتخاب كردهايد كه مايه دوستى و محبت ميان شما در زندگى دنيا باشد; سپس روز قيامت از يكديگر بيزارى مىجوييد و يكديگر را لعن مىكنيد; و جايگاه (همه) شما آتش است و هيچ يار و ياورى براى شما نخواهد بود!»
29|26|و لوط به او ( ابراهيم) ايمان آورد، و (ابراهيم) گفت: «من بسوى پروردگارم هجرت مىكنم كه او صاحب قدرت و حكيم است!»
29|27|و (در اواخر عمر،) اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و نبوت و كتاب آسمانى را در دودمانش قرار داديم و پاداش او را در دنيا داديم و او در آخرت از صالحان است!
29|28|و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت: «شما عمل بسيار زشتى انجام مىدهيد كه هيچ يك از مردم جهان پيش از شما آن را انجام نداده است!
29|29|آيا شما به سراغ مردان مىرويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىكنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهيد؟! «اما پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند:» اگر راست مىگويى عذاب الهى را براى ما بياور!
29|30|(لوط) عرض كرد: «پروردگارا! مرا در برابر اين قوم تبهكار يارى فرما!»
29|31|و هنگامى كه فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) براى ابراهيم آوردند، گفتند: سخللّهما اهل اين شهر و آبادى را (و به شهرهاى قوم لوط اشاره كردند) هلاك خواهيم كرد، چرا كه اهل آن ستمگرند!»
29|32|(ابراهيم) گفت: «در اين آبادى لوط است!» گفتند: «ما به كسانى كه در آن هستند آگاهتريم! او و خانوادهاش را نجات مىدهيم; جز همسرش كه در ميان قوم (گنهكار) باقى خواهد ماند.»
29|33|هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنها بدحال و دلتنگ شد; گفتند:«نترس و غمگين مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهيم داد، جز همسرت كه در ميان قوم باقى مىماند.
29|34|ما بر اهل اين شهر و آبادى به خاطر گناهانشان، عذابى از آسمان فرو خواهيم ريخت!»
29|35|و از اين آبادى نشانه روشنى (و درس عبرتى) براى كسانى كه مىانديشند باقى گذارديم!
29|36|و ما بسوى «مدين»، برادرشان «شعيب» را فرستاديم; گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد، و به روز بازپسين اميدوار باشيد، و در زمين فساد نكنيد!»
29|37|(ولى) آنها او را تكذيب كردند، و به اين سبب زلزله آنان را فراگرفت، و بامدادان در خانههاى خود به رو در افتاده و مرده بودند!
29|38|ما طايفه «عاد» و «ثمود» را نيز (هلاك كرديم)، و مساكن (ويران شده) آنان براى شما آشكار است; شيطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از اين رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى كه بينا بودند.
29|39|و «قارون» و «فرعون» و «هامان» را نيز هلاك كرديم; موسى با دلايل روشن به سراغشان آمد، اما آنان در زمين برترى جويى كردند، ولى نتوانستند بر خدا پيشى گيرند!
29|40|ما هر يك از آنان را به گناهانشان گرفتيم، بر بعضى از آنها طوفانى از سنگريزه فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحه آسمانى فروگرفت، و بعضى ديگر را در زمين فرو برديم، و بعضى را غرق كرديم; خداوند هرگز به آنها ستم نكرد، ولى آنها خودشان بر خود ستم مىكردند!
29|41|مثل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثل عنكبوت است كه خانهاى براى خود انتخاب كرده; در حالى كه سستترين خانههاى خانه عنكبوت است اگر مىدانستند!
29|42|خداوند آنچه را غير از او مىخوانند مىداند، و او شكستناپذير و حكيم است.
29|43|اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مىزنيم، و جز دانايان آن را درك نمىكنند.
29|44|خداوند، آسمانها و زمين را بحق آفريد; و در اين آيتى است براى مؤمنان.
29|45|آنچه را از كتاب (آسمانى) به تو وحى شده تلاوت كن، و نماز را برپا دار، كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمىدارد، و ياد خدا بزرگتر است; و خداوند مىداند شما چه كارهايى انجام مىدهيد!
29|46|با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد، مگر كسانى از آنان كه ستم كردند; و (به آنها) بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آوردهايم، و معبود ما و شما يكى است، و ما در برابراو تسليم هستيم!»
29|47|و اين گونه، كتاب ( قرآن) را بر تو نازل كرديم، كسانى كه كتاب (آسمانى)به آنها دادهايم به اين كتاب ايمان مىآورند; و بعضى از اين گروه ( مشركان) نيز به آن مؤمن مىشوند; و آيات ما را جز كافران انكار نمىكنند.
29|48|تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى، و با دست خود چيزى نمىنوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند!
29|49|ولى اين آيات روشنى است كه در سينه دانشوران جاى دارد; و آيات ما را جز ستمگران انكار نمىكنند!
29|50|گفتند: «چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: «معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مىشود، نه به ميل من و شما); من تنها بيم دهندهاى آشكارم!
29|51|آيا براى آنان كافى نيست كه اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مىشود؟! در اين، رحمت و تذكرى است براى كسانى كه ايمان مىآورند (و اين معجزه بسيار واضحى است) .
29|52|بگو: «همين بس كه خدا ميان من و شما گواه است; آنچه را در آسمانها و زمين است مىداند; و كسانى كه به باطل ايمان آوردند و به خدا كافر شدند زيانكاران واقعى هستند!
29|53|آنان با شتاب از تو عذاب را مىطلبند; و اگر موعد مقررى تعيين نشده بود، عذاب (الهى) به سراغ آنان مىآمد; و سرانجام اين عذاب بطور ناگهانى بر آنها نازل مىشود در حالى كه نمىدانند (و غافلند).
29|54|آنان با عجله از تو عذاب مىطلبند، در حالى كه جهنم به كافران احاطه دارد!
29|55|آن روز كه عذاب (الهى) آنها را از بالاى سر و پايين پايشان فرامىگيرد و به آنها يد: «بچشيد آنچه را عمل مىكرديد» (روز سخت و دردناكى براى آنهاست!)
29|56|اى بندگان من كه ايمان آوردهايد! زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد (و در برابر فشارهاى دشمنان تسليم نشويد)!
29|57|هر انسانى مرگ را مىچشد، سپس شما را بسوى ما بازمىگردانند.
29|58|و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، آنان را در غرفههايى از بهشت جاى مىدهيم كه نهرها در زير آن جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; چه خوب است پاداش عملكنندگان!
29|59|همانها كه (در برابر مشكلات) صبر (و استقامت) كردند و بر پروردگارشان توكل مىكنند.
29|60|چه بسا جنبندهاى كه قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مىدهد; و او شنوا و داناست.
29|61|و هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخر كرده است؟» مىگويند: «الله»! پس با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مىسازند؟!
29|62|خداوند روزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد گسترده مىكند، و براى هر كس بخواهد محدود مىسازد; خداوند به همه چيز داناست!
29|63|و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى از آسمان آبى فرستاد و بوسيله آن زمين را پس از مردنش زنده كرد؟ مىگويند: «الله»! بگو: «حمد و ستايش مخصوص خداست!»اما بيشتر آنها نمىدانند.
29|64|اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست; و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند!
29|65|هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند (و غير او را فراموش مىكنند); اما هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مىشوند!
29|66|(بگذار) آنچه را (از آيات) به آنها دادهايم انكار كنند و از لذات زودگذر زندگى بهره گيرند; اما بزودى خواهند فهميد!
29|67|آيا نديدند كه ما حرم امنى (براى آنها) قرار داديم در حالى كه مردم را در اطراف آنان (در بيرون اين حرم) مىربايند؟! آيا به باطل ايمان مىآورند و نعمت خدا را كفران مىكنند؟!
29|68|چه كسى ستمكارتر از آن كس است كه بر خدا دروغ بسته يا حق را پس از آنكه به سراغش آمده تكذيب نمايد؟! آيا جايگاه كافران در دوزخ نيست؟!
29|69|و آنها كه در راه ما (با خلوص نيت) جهاد كنند، قطعا به راههاى خود، هدايتشان خواهيم كرد; و خداوند با نيكوكاران است.
30|1|الم
30|2|روميان مغلوب شدند!
30|3|(و اين شكست) در سرزمين نزديكى رخ داد; اما آنان پس از (اين) مغلوبيت بزودى غلبه خواهند كرد...
30|4|در چند سال همه كارها از آن خداست; چه قبل و چه بعد (از اين شكست و پيروزى); و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پيروزى ديگرى) خوشحال خواهند شد...
30|5|به سبب يارى خداوند; و او هر كس را بخواهد يارى مىدهد; و او صاحب قدرت و رحيم است!
30|6|اين وعدهاى است كه خدا كرده; و خداوند هرگز از وعدهاش تخلف نمىكند; ولى بيشتر مردم نمىدانند!
30|7|آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مىدانند، و از آخرت (و پايان كار) غافلند!
30|8|آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز بحق و براى زمان معينى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم (رستاخيز و) لقاى پروردگارشان را منكرند!
30|9|آيا در زمين گردش نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نيرومندتر از اينان بودند، و زمين را (براى زراعت و آبادى)بيش از اينان دگرگون ساختند و آباد كردند، و پيامبرانشان با دلايل روشن بهسراغشان آمدند (اما آنها انكار كردند و كيفر خود را ديدند); خداوند هرگز به آنان ستم نكرد، آنها به خودشان ستم مىكردند!
30|10|سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند!
30|11|خداوند آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را بازمىگرداند، سپس شما را بسوى او باز مىگردانند!
30|12|آن روز كه قيامت برپا مىشود، مجرمان در نوميدى و غم و اندوه فرو مىروند!
30|13|و براى آنان شفيعانى از معبودانشان نخواهد بود، و نسبت به معبودهايى كه آنها را همتاى خدا قرار داده بودند كافر مىشوند!
30|14|آن روز كه قيامت برپا مىگردد، (مردم) از هم جدا مىشوند;
30|15|اما آنان كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغى از بهشت شاد و مسرور خواهند بود.
30|16|و اما آنان كه به آيات ما و لقاى آخرت كافر شدند، در عذاب الهى احضار مىشوند.
30|17|منزه است خداوند به هنگامى كه شام مىكنيد و صبح مىكنيد;
30|18|و حمد و ستايش مخصوص اوست در آسمان و زمين، و به هنگام عصر و هنگامى كه ظهر مىكنيد.
30|19|او زنده را از مرده بيرون مىآورد، و مرده رااز زنده، و زمين را پس از مردنش حيات مىبخشد، و به همين گونه روز قيامت (از گورها) بيرون آورده مىشويد!
30|20|از نشانههاى او اين است كه شما را از خاك آفريد، سپس بناگاه انسانهايى شديد و در روى زمين گسترش يافتيد!
30|21|و از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد; در اين نشانههايى است براى گروهى كه تفكر مىكنند!
30|22|و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست; در اين نشانههايى است براى عالمان!
30|23|و از نشانههاى او خواب شما در شب و روز است و تلاش و كوششتان براى بهرهگيرى از فضل پروردگار (و تامين معاش); در اين امور نشانههايى است براى آنان كه گوش شنوا دارند!
30|24|و از آيات او اين است كه برق و رعد را به شما نشان مىدهد كه هم مايه ترس و هم اميد است (ترس از صاعقه، و اميد به نزول باران)، و از آسمان آبى فرو مىفرستد كه زمين را بعد از مردنش بوسيله آن زنده مىكند; در اين نشانههايى است براى جمعيتى كه مىانديشند!
30|25|و از آيات او اين است كه آسمان و زمين به فرمان او برپاست; سپس هنگامى كه شما را (در قيامت) از زمين فراخواند، ناگهان همه خارج مىشويد (و در صحنه محشر حضور مىيابيد)!
30|26|و از آن اوست تمام كسانى كه در آسمانها و زميناند و همگى در برابر او خاضع و مطيعاند!
30|27|او كسى است كه آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را بازمىگرداند، و اين كار براى او آسانتر مىباشد; و براى اوست توصيف برتر در آسمانها و زمين; و اوست توانمند و حكيم!
30|28|خداوند مثالى از خودتان، براى شما زده است: آيا (اگر مملوك و بردهاى داشته باشيد)، اين بردههاى شما هرگز در روزيهايى كه به شما دادهايم شريك شما مىباشند; آنچنان كه هر دو مساوى بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم داشته باشيد، آن گونه كه در مورد شركاى آزاد خود بيم داريد؟! اينچنين آيات خود را براى كسانى كه تعقل مىكنند شرح مىدهيم.
30|29|ولى ظالمان بدون علم و آگاهى، از هوى و هوسهاى خود پيروى كردند! پس چه كسى مىتواند آنان را كه خدا گمراه كرده است هدايت كند؟! و براى آنها هيچ ياورى نخواهد بود!
30|30|پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند،انسانها را بر آن آفريده; دگرگونى در آفرينش الهى نيست; اين است آيين استوار; ولى اكثر مردم نمىدانند!
30|31|اين بايد در حالى باشد كه شما بسوى او بازگشت مىكنيد و از (مخالفت فرمان) او بپرهيزيد، نماز را برپا داريد و از مشركان نباشيد...
30|32|از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسيم شدند! و (عجب اينكه) هر گروهى به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند!
30|33|هنگامى كه رنج و زيانى به مردم برسد، پروردگار خود را مىخوانند و توبهكنان بسوى او بازمىگردند; اما همين كه رحمتى از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرك مىشوند.
30|34|(بگذار) نعمتهايى را كه ما به آنها دادهايم كفران كنند! و (از نعمتهاى زودگذر دنيا هر چه مىتوانيد) بهره گيريد; اما بزودى خواهيد دانست (كه نتيجه كفران و كامجوييهاى بى حساب شما چه بوده است)!
30|35|آيا ما دليل محكمى بر آنان فرستاديم كه از شركشان سخن مىگويد (و آن را موجه مىشمارد)؟ !
30|36|و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مىشوند; و هرگاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام دادهاند به آنان رسد، ناگهان مايوس مىشوند!
30|37|آيا نديدند كه خداوند روزى را براى هر كس بخواهد گسترده يا تنگ مىسازد؟!در اين نشانههايى است براى گروهى كه ايمان مىآورند.
30|38|پس حق نزديكان و مسكينان و در راهماندگان را ادا كن! اين براى آنها كه رضاى خدا را مىطلبند بهتر است، و چنين كسانى رستگارانند.
30|39|آنچه بعنوان ربا مىپردازيد تا در اموال مردم فزونى يابد، نزد خدا فزونى نخواهد يافت; و آنچه را بعنوان زكات مىپردازيد و تنها رضاى خدا را مىطلبيد (مايه بركت است; و) كسانى كه چنين مىكنند داراى پاداش مضاعفند.
30|40|خداوند همان كسى است كه شما را آفريد، سپس روزى داد، بعد مىميراند، سپس زنده مىكند; آيا هيچ يك از همتايانى كه براى خدا قرار دادهايد چيزى از اين كارها را مىتوانند انجام دهند؟! او منزه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.
30|41|فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است; خدا مىخواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق)بازگردند!
30|42|بگو: «در زمين سير كنيد و بنگريد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند چگونه بود؟ بيشتر آنها مشرك بودند!
30|43|روى خود را بسوى آيين مستقيم و پايدار بدار، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه هيچ كس نمىتواند آن را از خدا بازگرداند; در آن روز مردم به گروههايى تقسيم مىشوند:
30|44|هر كس كافر شود، كفرش بر زيان خود اوست; و آنها كه كار شايسته انجام دهند، به سود خودشان آماده مىسازند.
30|45|اين براى آن است كه خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، از فضلش پاداش دهد; او كافران را دوست نمىدارد!
30|46|و از آيات (عظمت) خدا اين است كه بادها را بعنوان بشارتگرانى مىفرستد تا شما را از رحمتش بچشاند (و سيراب كند) و كشتيها بفرمانش حركت كنند و از فضل او بهره گيريد; شايد شكرگزارى كنيد.
30|47|و پيش از تو پيامبرانى را بسوى قومشان فرستاديم; آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مؤمنان را يارى كرديم); و يارى مؤمنان، همواره حقى است بر عهده ما!
30|48|خداوند همان كسى است كه بادها را مىفرستد تا ابرهايى را به حركت در آورند، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه كه بخواهد مىگستراند و متراكم مىسازد; در اين هنگام دانههاى باران را مىبينى كه از لا به لاى آن خارج مىشود،هنگامى كه اين (باران حياتبخش) را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مىرساند، ناگهان خوشحال مىشوند...
30|49|و قطعا پيش از آنكه بر آنان نازل شود مايوس بودند!
30|50|به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مىكند; چنين كسى (كه زمين مرده را زنده كرد) زندهكننده مردگان (در قيامت) است; و او بر همه چيز تواناست!
30|51|و اگر ما بادى بفرستيم (داغ و سوزان)، و بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند، (مايوس شده و) پس از آن راه كفران پيش مىگيرند!
30|52|تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند!
30|53|و (نيز) نمىتوانى نابينايان را از گمراهيشان هدايت كنى; تو تنها سخنت را به گوش كسانى مىرسانى كه ايمان به آيات ما مىآورند و در برابر حق تسليمند!
30|54|خدا همان كسى است كه شما را آفريد در حالى كه ضعيف بوديد; سپس بعد از ناتوانى ، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيرى قرار داد; او هر چه بخواهد مىآفريند، و دانا و تواناست.
30|55|و روزى كه قيامت برپا شود، مجرمان سوگند ياد مىكنند كه جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نكردند! اينچنين از درك حقيقت بازگردانده مىشوند.
30|56|ولى كسانى كه علم و ايمان به آنان داده شده مىگويند: «شما بفرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ كرديد، و اكنون روز رستاخيز است، اما شما نمىدانستيد!»
30|57|آن روز عذرخواهى ظالمان سودى به حالشان ندارد، و توبه آنان پذيرفته نمىشود.
30|58|ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه مثال و مطلبى بيان كرديم; و اگر آيهاى براى آنان بياورى، كافران مىگويند: «شما اهل باطليد (و اينها سحر و جادو است)!»
30|59|اين گونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مهر مىنهد!
30|60|اكنون كه چنين است صبر پيشه كن كه وعده خدا حق است; و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و از راه خود منحرف نكنند)!
31|1|الم
31|2|اين آيات كتاب حكيم است (كتابى پرمحتوا و استوار)!
31|3|مايه هدايت و رحمت براى نيكوكاران است.
31|4|همانان كه نماز را برپا مىدارند، و زكات را مىپردازند و آنها به آخرت يقين دارند.
31|5|آنان بر طريق هدايت از پروردگارشانند، و آنانند رستگاران!
31|6|و بعضى از مردم سخنان بيهوده را مىخرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند و آيات الهى را به استهزا گيرند; براى آنان عذابى خواركننده است!
31|7|و هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مىشود، مستكبرانه روى برمىگرداند، گويى آن را نشنيده است; گويى اصلا گوشهايش سنگين است! او را به عذابى دردناك بشارت ده!
31|8|(ولى) كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، باغهاى پرنعمت بهشت از آن آنهاست;
31|9|جاودانه در آن خواهند ماند; اين وعده حتمى الهى است; و اوست عزيز و حكيم (شكستناپذير و دانا).
31|10|(او) آسمانها را بدون ستونى كه آن را ببينيد آفريد، و در زمين كوههايى افكند تا شما را نلرزاند (و جايگاه شما آرام باشد) و از هر گونه جنبندهاى روى آن منتشر ساخت; و از آسمان آبى نازل كرديم و بوسيله آن در روى زمين انواع گوناگونى از جفتهاى گياهان پر ارزش رويانديم.
31|11|اين آفرينش خداست; اما به من نشان دهيد معبودانى غير او چه چيز را آفريدهاند؟! ولى ظالمان در گمراهى آشكارند.
31|12|ما به لقمان حكمت داديم; (و به او گفتيم:) شكر خدا را بجاى آور هر كس شكرگزارى كند، تنها به سود خويش شكر كرده; و آن كس كه كفران كند، (زيانى به خدا نمىرساند); چرا كه خداوند بىنياز و ستوده است.
31|13|(به خاطر بياور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش -در حالى كه او را موعظه مىكرد- گفت: سخللّهپسرم! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك، ظلم بزرگى است.»
31|14|و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم; مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد (به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازهاى را متحمل مىشد)، و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مىيابد; (آرى به او توصيه كردم) كه براى من و براى پدر و مادرت شكر بجا آور كه بازگشت (همه شما)به سوى من است!
31|15|و هرگاه آن دو، تلاش كنند كه تو چيزى را همتاى من قرار دهى، كه از آن آگاهى ندارى (بلكه مىدانى باطل است)، از ايشان اطاعت مكن، ولى با آن دو، در دنيا به طرز شايستهاى رفتار كن; و از راه كسانى پيروى كن كه توبهكنان به سوى من آمدهاند; سپس بازگشت همه شما به سوى من است و من شما را از آنچه عمل مىكرديد آگاه مىكنم.
31|16|پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيك يا بد) باشد، و در دل سنگى يا در (گوشهاى از) آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را (در قيامت براى حساب) مىآورد; خداوند دقيق و آگاه است!
31|17|پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منكر كن، و در برابر مصايبى كه به تو مىرسد شكيبا باش كه اين از كارهاى مهم است!
31|18|(پسرم!) با بىاعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبر مغرورى را دوست ندارد.
31|19|(پسرم!) در راهرفتن، اعتدال را رعايت كن; از صداى خود بكاه (و هرگز فرياد مزن) كه زشتترين صداها صداى خران است.
31|20|آيا نديديد خداوند آنچه را در آسمانها و زمين است مسخر شما كرده، و نعمتهاى آشكار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟! ولى بعضى از مردم بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنگرى درباره خدا مجادله مىكنند!
31|21|و هنگامى كه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد!»، مىگويند: «نه، بلكه ما از چيزى پيروى مىكنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم!»آيا حتى اگر شيطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان كند (باز هم تبعيت مىكنند)؟!
31|22|كسى كه روى خود را تسليم خدا كند در حالى كه نيكوكار باشد، به دستگيره محكمى چنگ زده (و به تكيهگاه مطمئنى تكيه كرده است); و عاقبت همه كارها به سوى خداست.
31|23|و كسى كه كافر شود، كفر او تو را غمگين نسازد; بازگشت همه آنان به سوى ماست و ما آنها را از اعمالى كه انجام دادهاند (و نتايج شوم آن) آگاه خواهيم ساخت; خداوند به آنچه درون سينههاست آگاه است.
31|24|ما اندكى آنها را از متاع دنيا بهرهمند مىكنيم، سپس آنها را به تحمل عذاب شديدى وادار مىسازيم!
31|25|و هرگاه از آنان سؤال كنى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟» مسلما مىگويند: «الله سذللّه، بگو: «الحمد لله (كه خود شما معترفيد)!» ولى بيشتر آنان نمىدانند!
31|26|آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست، چرا كه خداوند بىنياز و شايسته ستايش است!
31|27|و اگر همه درختان روى زمين قلم شود، و دريا براى آن مركب گردد، و هفت درياچه به آن افزوده شود، اينها همه تمام مىشود ولى كلمات خدا پايان نمىگيرد; خداوند عزيز و حكيم است.
31|28|آفرينش و برانگيختن (و زندگى دوباره) همه شما (در قيامت) همانند يك فرد بيش نيست; خداوند شنوا و بيناست!
31|29|آيا نديدى كه خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل مىكند، و خورشيد و ماه را مسخر ساخته و هر كدام تا سرآمد يعنى به حركت خود ادامه مىدهند؟! خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
31|30|اينها همه دليل بر آن است كه خداوند حق است، و آنچه غير از او مىخوانند باطل است، و خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه است!
31|31|آيا نديدى كشتيها بر (صفحه) درياها به فرمان خدا، و به (بركت) نعمت او حركت مىكنند تا بخشى از آياتش را به شما نشان دهد؟! در اينها نشانههايى است براى كسانى كه شكيبا و شكرگزارند!
31|32|و هنگامى كه (در سفر دريا) موجى همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالاى سرشان قرار گيرد)، خدا را با اخلاص مىخوانند; اما وقتى آنها را به خشكى رساند و نجات داد، بعضى راه اعتدال را پيش مىگيرند (و به ايمان خود وفادار مىمانند، در حالى كه بعضى ديگر فراموش كرده راه كفر پيش مىگيرند); ولى آيات ما را هيچ كس جز پيمانشكنان ناسپاس انكار نمىكنند!
31|33|اى مردم! تقواى الهى پيشه كنيد و بترسيد از روزى كه نه پدر كيفر اعمال فرزندش را تحمل مىكند، و نه فرزند چيزى از كيفر (اعمال) پدرش را; به يقين وعده الهى حق است; پس مبادا زندگانى دنيا شما را بفريبد، و مبادا (شيطان) فريبكار شما را (به كرم) خدا مغرور سازد!
31|34|آگاهى از زمان قيام قيامت مخصوص خداست، و اوست كه باران را نازل مىكند، و آنچه را كه در رحمها(ى مادران) است مىداند، و هيچ كس نمىداند فردا چه به دست مىآورد، و هيچ كس نمىداند در چه سرزمينى مىميرد؟ خداوند عالم و آگاه است!
32|1|الم
32|2|اين كتابى است كه از سوى پروردگار جهانيان نازل شده، و شك و ترديدى در آن نيست!
32|3|ولى آنان مىگويند: «(محمد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، اما اين سخن حقى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار كنى كه پيش از تو هيچ انذاركنندهاى براى آنان نيامده است، شايد (پند گيرند و) هدايت شوند!
32|4|خداوند كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در شش روز ( شش دوران) آفريد، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت; هيچ سرپرست و شفاعت كنندهاى براى شما جز او نيست; آيا متذكر نمىشويد؟!
32|5|امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكند; سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمريد بسوى او بالا مىرود (و دنيا پايان مىيابد).
32|6|او خداوندى است كه از پنهان و آشكار با خبر است، و شكستناپذير و مهربان است!
32|7|او همان كسى است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد; و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد;
32|8|سپس نسل او را از عصارهاى از آب ناچيز و بىقدر آفريد.
32|9|سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد; و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد; اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجا مىآوريد!
32|10|آنها گفتند: «آيا هنگامى كه ما (مرديم و) در زمين گم شديم، آفرينش تازهاى خواهيم يافت؟! سذللّه ولى آنان لقاى پروردگارشان را انكار مىكنند (و مىخواهند با انكار معاد، آزادانه به هوسرانى خويش ادامه دهند).
32|11|بگو: «فرشته مرگ كه بر شما مامور شده، (روح) شما را مىگيرد; سپس شما را بسوى پروردگارتان بازمىگردانند.»
32|12|و اگر ببينى مجرمان را هنگامى كه در پيشگاه پروردگارشان سر به زير افكنده، مىگويند: سخللّهپروردگارا! آنچه وعده كرده بودى ديديم و شنيديم; ما را بازگردان تا كار شايستهاى انجام دهيم; ما (به قيامت) يقين داريم!»
32|13|و اگر مىخواستيم به هر انسانى هدايت لازمش را (از روى اجبار بدهيم) مىداديم; ولى (من آنها را آزاد گذاردهام و) سخن و وعدهام حق است كه دوزخ را (از افراد بىايمان و گنهكار) از جن و انس همگى پر كنم!
32|14|(و به آنها مىگويم:) بچشيد (عذاب جهنم را)! بخاطر اينكه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، ما نيز شما را فراموش كرديم; و بچشيد عذاب جاودان را به خاطر اعمالى كه انجام مىداديد!
32|15|تنها كسانى كه به آيات ما ايمان مىآورند كه هر وقت اين آيات به آنان يادآورى شود به سجده مىافتند و تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مىآورند، و تكبر نمىكنند.
32|16|پهلوهايشان از بسترها در دل شب دور مىشود (و بپا مىخيزند و رو به درگاه خدا مى آورند) و پروردگار خود را با بيم و اميد مىخوانند، و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند!
32|17|هيچ كس نمىداند چه پاداشهاى مهمى كه مايه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، اين پاداش كارهائى است كه انجام مىدادند!
32|18|آيا كسى كه باايمان باشد همچون كسى است كه فاسق است؟! نه، هرگز اين دو برابر نيستند.
32|19|اما كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، باغهاى بهشت جاويدان از آن آنها خواهد بود، اين وسيله پذيرايى (خداوند) از آنهاست به پاداش آنچه انجام مىدادند.
32|20|و اما كسانى كه فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جايگاه هميشگى آنها آتش است; هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن بازمىگردانند و به آنان گفته د: «بچشيد عذاب آتشى را كه انكار مىكرديد!»
32|21|به آنان از عذاب نزديك (عذاب اين دنيا) پيش از عذاب بزرگ (آخرت) مىچشانيم، شايد بازگردند!
32|22|چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه آيات پروردگارش به او يادآورى شده و او از آن اعراض كرده است؟! مسلما ما از مجرمان انتقام خواهيم گرفت!
32|23|ما به موسى كتاب آسمانى داديم; و شك نداشته باش كه او آيات الهى را دريافت داشت; و ما آن را وسيله هدايت بنى اسرائيل قرار داديم!
32|24|و از آنان امامان (و پيشوايانى) قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مىكردند; چون شكيبايى نمودند، و به آيات ما يقين داشتند.
32|25|البته پروردگار تو ميان آنان روز قيامت در آنچه اختلاف داشتند داورى مىكند (و هر كس را به سزاى اعمالش مىرساند)!
32|26|آيا براى هدايت آنها همين كافى نيست كه افراد زيادى را كه در قرن پيش از آنان زندگى داشتند هلاك كرديم؟! اينها در مساكن (ويران شده) آنان راه مىروند; در اين آياتى است (از قدرت خداوند و مجازات دردناك مجرمان); آيا نمىشنوند؟!
32|27|آيا نديدند كه ما آب را بسوى زمينهاى خشك مىرانيم و بوسيله آن زراعتهايى مىرويانيم كه هم چهارپايانشان از آن مىخورند و هم خودشان تغذيه مىكنند; آيا نمى بينند؟!
32|28|آنان مىگويند: «اگر راستمىگوييد، اين پيروزى شما كى خواهد بود؟!»
32|29|بگو: «روز پيروزى، ايمان آوردن، سودى به حال كافران نخواهد داشت; و به آنها هيچ مهلت داده نمىشود!»
32|30|حال كه چنين است، از آنها روى بگردان و منتظر باش; آنها نيز منتظرند! (تو منتظر رحمت خدا و آنها هم منتظر عذاب او!)
33|1|اى پيامبر! تقواى الهى پيشه كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند عالم و حكيم است.
33|2|و از آنچه از سوى پروردگارت به تو وحى مىشود پيروى كن كه خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
33|3|و بر خدا توكل كن، و همين بس كه خداوند حافظ و مدافع (انسان) باشد!
33|4|خداوند براى هيچ كس دو دل در درونش نيافريده; و هرگز همسرانتان را كه مورد «ظهار» قرارمىدهيد مادران شما قرار نداده; و (نيز) فرزندخواندههاى شما را فرزند حقيقى شما قرارنداده است; اين سخن شماست كه به دهان خود مىگوييد (سخنى باطل و بىپايه); اما خداوند حق را مىگويد و او به راه راست هدايت مىكند.
33|5|آنها را به نام پدرانشان بخوانيد كه اين كار نزد خدا عادلانهتر است; و اگر پدرانشان را نمىشناسيد، آنها برادران دينى و موالى شما هستند; اما گناهى بر شما نيست در خطاهايى كه از شما سرمىزند (و بىتوجه آنها را به نام ديگران صدا مىزنيد)، ولى آنچه را از روى عمد مىگوييد (مورد حساب قرار خواهد داد); و خداوند آمرزنده و رحيم است.
33|6|پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است; و همسران او مادران آنها ( مؤمنان) محسوب مىشوند; و خويشاوندان نسبت به يكديگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرر داشته اولى هستند، مگر اينكه بخواهيد نسبت به دوستانتان نيكى كنيد (و سهمى از اموال خود را به آنها بدهيد); اين حكم در كتاب (الهى) نوشته شده است.
33|7|(به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمى گرفتيم (كه در اداى مسؤوليت تبليغ و رسالت كوتاهى نكنند)!
33|8|به اين منظور كه خدا راستگويان را از صدقشان (در ايمان و عمل صالح) سؤال كند; و براى كافران عذابى دردناك آماده ساخته است.
33|9|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد در آن هنگام كه لشكرهايى (عظيم) به سراغ شما آمدند; ولى ما باد و طوفان سختى بر آنان فرستاديم و لشكريانى كه آنها را نمىديديد (و به اين وسيله آنها را در هم شكستيم); و خداوند هميشه به آنچه انجام مىدهيد بينا بوده است.
33|10|(به خاطر بياوريد) زمانى را كه آنها از طرف بالا و پايين (شهر) بر شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زمانى را كه چشمها از شدت وحشت خيره شده و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مىبرديد.
33|11|آنجا بود كه مؤمنان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند!
33|12|و (نيز) به خاطر آوريد زمانى را كه منافقان و بيماردلان مىگفتند: «خدا و پيامبرش جز وعدههاى دروغين به ما ندادهاند!»
33|13|و (نيز) به خاطر آوريد زمانى را كه گروهى از آنها گفتند: «اى اهل يثرب (اى مردم مدينه)! اينجا جاى توقف شما نيست; به خانههاى خود بازگرديد!» و گروهى از آنان از پيامبر اجازه بازگشت مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است!»، در حالى كه بىحفاظ نبود; آنها فقط مىخواستند (از جنگ) فرار كنند.
33|14|آنها چنان بودند كه اگر دشمنان از اطراف مدينه بر آنان وارد مىشدند و پيشنهاد بازگشت به سوى شرك به آنان مىكردند مىپذيرفتند، و جز مدت كمى (براى انتخاب اين راه) درنگ نمىكردند!
33|15|(در حالى كه) آنان قبل از اين با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند; و عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و در برابر آن مسؤولند)!
33|16|بگو: «اگر از مرگ يا كشتهشدن فرار كنيد، سودى به حال شما نخواهد داشت; و در آن هنگام جز بهره كمى از زندگانى نخواهيد گرفت!»
33|17|بگو: «چه كسى مىتواند شما را در برابر اراده خدا حفظ كند اگر او بدى يا رحمتى را براى شما اراده كند؟!» و آنها جز خدا هيچ سرپرست و ياورى براى خود نخواهند يافت.
33|18|خداوند كسانى كه مردم را از جنگ بازمىداشتند و كسانى را كه به برادران خود مىگفتند: سخللّهبسوى ما بياييد (و خود را از معركه بيرون كشيد)» بخوبى مىشناسد; و آنها (مردمى ضعيفند و) جز اندكى پيكار نمىكنند!
33|19|آنها در همه چيز نسبت به شما بخيلند; و هنگامى كه (لحظات) ترس (و بحرانى) پيش آيد، مىبينى آنچنان به تو نگاه مىكنند، و چشمهايشان در حدقه مىچرخد، كه گويى مىخواهند قالب تهى كنند! اما وقتى حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهاى تند و خشن خود را با انبوهى از خشم و عصبانيت بر شما مىگشايند (و سهم خود را از غنايم مطالبه مىكنند!) در حالى كه در آن نيز حريص و بخيلند; آنها (هرگز) ايمان نياوردهاند، از اين رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود كرد; و اين كار بر خدا آسان است.
33|20|آنها گمان مىكنند هنوز لشكر احزاب نرفتهاند; و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست مىدارند در ميان اعراب باديهنشين پراكنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جويا گردند; و اگر در ميان شما باشند جز اندكى پيكار نمىكنند!
33|21|مسلما براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مىكنند.
33|22|(اما) مؤمنان وقتى لشكر احزاب را ديدند گفتند: «اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.
33|23|در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستادهاند; بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضى ديگر در انتظارند; و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند.
33|24|هدف اين است كه خداوند صادقان را بخاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده كند عذاب نمايد يا (اگر توبه كنند) توبه آنها را بپذيرد; چرا كه خداوند آمرزنده و رحيم است.
33|25|خدا كافران را با دلى پر از خشم بازگرداند بىآنكه نتيجهاى از كار خود گرفته باشند; و خداوند (در اين ميدان)، مؤمنان را از جنگ بىنياز ساخت (و پيروزى را نصيبشان كرد); و خدا قوى و شكستناپذير است!
33|26|و خداوند گروهى از اهل كتاب ( يهود) را كه از آنان ( مشركان عرب) حمايت كردند از قلعههاى محكمشان پايين كشيد و در دلهايشان رعب افكند; (و كارشان به جايى رسيد كه) گروهى را به قتل مىرسانديد و گروهى را اسير مىكرديد!
33|27|و زمينها و خانهها و اموالشان را در اختيار شما گذاشت، و (همچنين) زمينى را كه هرگز در آن گام ننهاده بوديد; و خداوند بر هر چيز تواناست!
33|28|اى پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مىخواهيد بياييد با هديهاى شما را بهرهمند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!
33|29|و اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را مىخواهيد، خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است.»
33|30|اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود; و اين براى خدا آسان است.
33|31|و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده كردهايم.
33|32|اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از آنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد; پس به گونهاى هوسانگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد!
33|33|و در خانههاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
33|34|آنچه را در خانههاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مىشود ياد كنيد; خداوند لطيف و خبير است!
33|35|به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مىكنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.
33|36|هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد; و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است!
33|37|(به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى (به فرزند خواندهات «زيد») مىگفتى: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهيز!» (و پيوسته اين امر را تكرار مىكردى); و در دل چيزى را پنهان مىداشتى كه خداوند آن را آشكار مىكند; و از مردم مىترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى! هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههايشان -هنگامى كه طلاق گيرند- نباشد; و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود).
33|38|هيچ گونه منعى بر پيامبر در آنچه خدا بر او واجب كرده نيست; اين سنت الهى در مورد كسانى كه پيش از اين بودهاند نيز جارى بوده; و فرمان خدا روى حساب و برنامه دقيقى است!
33|39|(پيامبران) پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مىكردند و (تنها) از او مى ترسيدند، و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند; و همين بس كه خداوند حسابگر (و پاداشدهنده اعمال آنها) است!
33|40|آنه آنه محمد (ص) پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست; ولى رسول خدا و ختمكننده و آخرين پيامبران است; و خداوند به همه چيز آگاه است!
33|41|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا را بسيار ياد كنيد،
33|42|و صبح و شام او را تسبيح گوييد!
33|43|او كسى است كه بر شما درود و رحمت مىفرستد، و فرشتگان او (نيز) براى شما تقاضاى رحمت مىكنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرك گناه) به سوى نور (ايمان و علم و تقوا) رهنمون گردد; او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!
33|44|تحيت آنان در روزى كه او را ديدار مىكنند سلام است; و براى آنها پاداش پرارزشى فراهم ساخته است.
33|45|اى پيامبر! ما تو را گواه فرستاديم و بشارتدهنده و انذاركننده!
33|46|و تو را دعوتكننده بسوى خدا به فرمان او قرار داديم، و چراغى روشنىبخش!
33|47|و مؤمنان را بشارت ده كه براى آنان از سوى خدا فضل بزرگى است.
33|48|و از كافران و منافقان اطاعت مكن، و به آزارهاى آنها اعتنا منما، و بر خدا توكل كن، و همين بس كه خدا حامى و مدافع (تو) است!
33|49|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه با زنان با ايمان ازدواجكرديد و قبل از همبستر شدن طلاق داديد، عدهاى براى شما بر آنها نيست كه بخواهيد حساب آن را نگاه داريد; آنها را با هديه مناسبى بهرهمند سازيد و بطرز شايستهاى رهايشان كنيد.
33|50|اى پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداختهاى براى تو حلال كرديم، و همچنين كنيزانى كه از طريق غنايمى كه خدا به تو بخشيده است مالك شدهاى و دختران عموى تو، و دختران عمهها، و دختران دايى تو، و دختران خالهها كه با تو مهاجرت كردند (ازدواج با آنها براى تو حلال است) و هرگاه رن با ايمانى خود را به پيامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پيامبر بخواهد مىتواند او را به همسرى برگزيند; اما چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ديگر مؤمنان; ما مىدانيم براى آنان در مورد همسرانشان و كنيزانشان چه حكمى مقرر داشتهايم (و مصلحت آنان چه حكمى را ايجاب مىكند); اين بخاطر آن است كه مشكلى (در اداى رسالت) بر تو نباشد (و از اين راه حاميان فزونترى فراهم سازى); و خداوند آمرزنده و مهربان است!
33|51|(موعد) هر يك از همسرانت را بخواهى مىتوانى به تاخير اندازى، و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى; و هرگاه بعضى از آنان را كه بركنار ساختهاى بخواهى نزد خود جاى دهى، گناهى بر تو نيست; اين حكم الهى براى روشنى چشم آنان، و اينكه غمگين نباشند و به آنچه به آنان مىدهى همگى راضى شوند نزديكتر است; و خدا آنچه را در قلوب شماست مىداند، و خداوند دانا و بردبار است (از مصالح بندگان خود با خبر است، و در كيفر آنها عجله نمىكند)!
33|52|بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست، و نمىتوانى همسرانت را به همسران ديگرى مبدل كنى ( بعضى را طلاق دهى و همسر ديگرى به جاى او برگزينى) هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه كه بصورت كنيز در ملك تو درآيد! و خداوند ناظر و مراقب هر چيز است (و با اين حكم فشار قبايل عرب را در اختيار همسر از آنان، از تو برداشتيم).
33|53|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در خانههاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود، در حالى كه (قبل از موعد نياييد و) در انتظار وقت غذا ننشينيد; اما هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد; و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد; اين عمل، پيامبر را ناراحت مىنمايد، ولى از شما شرم مىكند (و چيزى نمىگويد); اما خداوند از (بيان) حق شرم ندارد! و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را (بعنوان عاريت) از آنان ( همسران پيامبر) مىخواهيد از پشت پرده بخواهيد; اين كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است! و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآوريد كه اين كار نزد خدا بزرگ است!
33|54|اگر چيزى را آشكار كنيد يا آن را پنهان داريد، خداوند از همه چيز آگاه است!
33|55|بر آنان ( همسران پيامبر) گناهى نيست در مورد پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران و فرزندان خواهران خود و زنان مسلمان و بردگان خويش (كه بدون حجاب و پرده با آنها تماس بگيرند); و تقواى الهى را پيشه كنيد كه خداوند نسبت به هر چيزى شاهد و آگاه است.
33|56|خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستد; اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و كاملا تسليم (فرمان او) باشيد.
33|57|آنها كه خدا و پيامبرش را آزار مىدهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براى آنها عذاب خواركنندهاى آماده كرده است.
33|58|و آنان كه مردان و زنان باايمان را به خاطر كارى كه انجام ندادهاند آزار مىدهند; بار بهتان و گناه آشكارى را به دوش كشيدهاند.
33|59|گ گ اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها ( روسرىهاى بلند) خود را بر خويش فروافكنند، اين كار براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است; (و اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است.
33|60|اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بىاساس در مدينه پخش مى كنند دست از كار خود بر ندارند، تو را بر ضد آنان مىشورانيم، سپس جز مدت كوتاهى نمىتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند!
33|61|و از همه جا طرد مىشوند، و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسيد!
33|62|اين سنت خداوند در اقوام پيشين است، و براى سنت الهى هيچ گونه تغيير نخواهى يافت!
33|63|مردم از تو درباره (زمان قيام) قيامت سؤال مىكنند، بگو: «علم آن تنها نزد خداست!» و چه مىدانى شايد قيامت نزديك باشد!
33|64|خداوند كافران را لعن كرده (و از رحمت خود دور داشته) و براى آنان آتش سوزانندهاى آماده نموده است،
33|65|در حالى كه همواره در آن تا ابد مىمانند، و ولى و ياورى نخواهند يافت!
33|66|در آن روز كه صورتهاى آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از كار خويش پشيمان مىشوند و) مىگويند: «اى كاش خدا و پيامبر را اطاعت كرده بوديم!»
33|67|و مىگويند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند!
33|68|پروردگارا! آنان را از عذاب، دو چندان ده و آنها را لعن بزرگى فرما!»
33|69|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همانند كسانى نباشيد كه موسى را آزار دادند; و خداوند او را از آنچه در حق او مىگفتند مبرا ساخت; و او نزد خداوند، آبرومند (و گرانقدر) بود!
33|70|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقواى الهى پيشه كنيد و سخن حق بگوييد...
33|71|تا خدا كارهاى شما را اصلاح كند و گناهانتان را بيامرزد; و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند، به رستگارى (و پيروزى) عظيمى دست يافته است!
33|72|ما امانت (تعهد، تكليف، و ولايت الهيه) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند; اما انسان آن را بر دوش كشيد; او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد)!
33|73|هدف اين بود كه خداوند مردان و زنانمنافق و مردان و زنان مشرك را (از مؤمنان جدا سازد و آنان را) عذاب كند، و خدا رحمت خود را بر مردان و زنان باايمان بفرستد; خداوند همواره آمرزنده و رحيم است!
34|1|حمد (و ستايش) مخصوص خداوندى است كه تمام آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست; و (نيز) حمد (و سپاس) براى اوست در سراى آخرت; و او حكيم و آگاه است.
34|2|آنچه در زمين فرومىرود و آنچه را از آن برمىآيد مىداند، و (همچنين) آنچه از آسمان نازل مىشود و آنچه بر آن بالا مىرود; و او مهربان و آمرزنده است.
34|3|كافران گفتند: «قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آرى به پروردگارم سوگند كه به سراغ شما خواهد آمد، خداوندى كه از غيب آگاه است و به اندازه سنگينى ذرهاى در آسمانها و زمين از علم او دور نخواهد ماند، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر اينكه در كتابى آشكار ثبت است!»
34|4|تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند پاداش دهد; براى آنان مغفرت و روزى پرارزشى است!
34|5|و كسانى كه سعى در (تكذيب) آيات ما داشتند و گمان كردند مىتوانند از حوزه قدرت ما بگريزند، عذابى بد و دردناك خواهند داشت!
34|6|كسانى كه به ايشان علم داده شده، آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده حق مى دانند و به راه خداوند عزيز و حميد هدايت مىكند.
34|7|« و كافران گفتند: «آيا مردى را به شما نشان دهيم كه به شما خبر مىدهد هنگامى كه (مرديد و) سخت از هم متلاشى شديد، (بار ديگر) آفرينش تازهاى خواهيد يافت؟!
34|8|آيا او بر خدا دروغ بسته يا به نوعى جنون گرفتار است؟!» (چنين نيست)، بلكه كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، در عذاب و گمراهى دورى هستند (و نشانه گمراهى آنها همين انكار شديد است).
34|9|آيا به آنچه پيش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمين قرار دارد نگاه نكردند (تا به قدرت خدا بر همه چيز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهيم آنها را (با يك زمينلرزه) در زمين فرومىبريم، يا قطعههايى از سنگهاى آسمانى را بر آنها فرومىريزيم; در اين نشانهاى است (بر قدرت خدا) براى هر بنده توبهكار!
34|10|و ما به داوود از سوى خود فضيلتى بزرگ بخشيديم; (ما به كوهها و پرندگان گفتيم:) اى كوهها و اى پرندگان! با او همآواز شويد و همراه او تسبيح خدا گوييد! و آهن را براى او نرم كرديم.
34|11|(و به او گفتيم:) زرههاى كامل و فراخ بساز، و حلقهها را به اندازه و متناسب كن! و عمل صالح بجا آوريد كه من به آنچه انجام ميدهيد بينا هستم!
34|12|و براى سليمان باد را مسخر ساختيم كه مسير يك ماه را; و چشمه مس (مذاب) را براى او روان ساختيم; و گروهى از جن پيش روى او به اذن پروردگارش كار مىكردند; و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچى مىكرد، او را عذاب آتش سوزان مىچشانيم!
34|13|آنها هر چه سليمان مىخواست برايش درست مىكردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و ديگهاى ثابت (كه از بزرگى قابل حمل و نقل نبود; و به آنان گفتيم:) اى آل داوود! شكر (اين همه نعمت را) بجا آوريد; ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند!
34|14|(با اين همه جلال و شكوه سليمان) هنگامى كه مرگ را بر او مقرر داشتيم، كسى آنها را از مرگ وى آگاه نساخت مگر جنبنده زمين ( موريانه) كه عصاى او را مىخورد (تا شكست و پيكر سليمان فرو افتاد); هنگامى كه بر زمين افتاد جنيان فهميدند كه اگر از غيب آگاه بودند در عذاب خواركننده باقى نمىماندند!
34|15|براى قوم «سبا» در محل سكونتشان نشانهاى (از قدرت الهى) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظيم با ميوههاى فراوان; و به آنها گفتيم:) از روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را بجا آوريد; شهرى است پاك و پاكيزه، و پروردگارى آمرزنده (و مهربان)!
34|16|اما آنها (از خدا) روىگردان شدند، و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم، و دو باغ (پربركت) شان را به دو باغ (بىارزش) با ميوههاى تلخ و درختان شوره گز و اندكى درخت سدر مبدل ساختيم!
34|17|اين كيفر را بخاطر كفرانشان به آنها داديم; و آيا جز كفران كننده را كيفر مىدهيم؟!
34|18|و ميان آنها و شهرهايى كه بركت داده بوديم، آباديهاى آشكارى قرار داديم; و سفر در ميان آنها را بطور متناسب (با فاصله نزديك) مقرر داشتيم; (و به آنان گفتيم:) شبها و روزها در اين آباديها با ايمنى (كامل) سفر كنيد!
34|19|ولى (اين ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن» (تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنيا سفر كنند! و به اين طريق) آنها به خويشتن ستم كردند! و ما آنان را داستانهايى (براى عبرت ديگران) قرار داديم و جمعيتشان را متلاشى ساختيم; در اين ماجرا، نشانههاى عبرتى براى هر صابر شكرگزار است.
34|20|(آرى) بيقين، ابليس گمان خود را درباره آنها محقق يافت كه همگى از او پيروى كردند جز گروه اندكى از مؤمنان!
34|21|او سلطه بر آنان نداشت جز براى اينكه مؤمنان به آخرت را از آنها كه در شك هستند باز شناسيم; و پروردگار تو، نگاهبان همه چيز است!
34|22|بگو: «كسانى را كه غير از خدا (معبود خود) مىپنداريد بخوانيد! (آنها هرگز گرهى از كار شما نمىگشايند، چرا كه) آنها به اندازه ذرهاى در آسمانها و زمين مالك نيستند، و نه در (خلقت و مالكيت) آنها شريكند، و نه ياور او (در آفرينش) بودند.
34|23|هيچ شفاعتى نزد او، جز براى كسانى كه اذن داده، سودى ندارد! (در آن روز همه در اضطرابند) تا زمانى كه اضطراب از دلهاى آنان زايل گردد (و فرمان از ناحيه او صادر شود; در اين هنگام مجرمان به شفيعان) مىگويند: «پروردگارتان چه دستورى داده؟» مىگويند: «حق را (بيان كرد و اجازه شفاعت درباره مستحقان داد); و اوست بلندمقام و بزرگمرتبه!»
34|24|بگو: «چه كسى شما را از آسمانها و زمين روزى مىدهد؟» بگو: «الله! و ما يا شما بر (طريق) هدايت يا در ضلالت آشكارى هستيم!»
34|25|بگو: «شما از گناهى كه ما كردهايم سؤال نخواهيد شد، (همان گونه كه) ما در برابر اعمال شما مسؤول نيستيم!»
34|26|بگو: «پروردگار ما همه ما را جمع مىكند، سپس در ميان ما بحق داورى مىنمايد (و صفوف مجرمان رااز نيكوكاران جدا مىسازد)، و اوست داور (و جداكننده) آگاه!»
34|27|بگو: «كسانى را كه بعنوان شريك به او ملحق ساختهايد به من نشان دهيد! هرگز چنين نيست! (او شريك و شبيهى ندارد)، بلكه او خداوند عزيز و حكيم است!
34|28|و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى; ولى بيشتر مردم نمىدانند!
34|29|مىگويند: «اگر راست مىگوييد، اين وعده (رستاخيز) كى خواهد بود؟!»
34|30|بگو: «وعده شما روزى خواهد بود كه نه ساعتى از آن تاخير مىكنيد و نه (بر آن) پيشى خواهيد گرفت!»
34|31|كافران گفتند: «ما هرگز به اين قرآن و كتابهاى ديگرى كه پيش از آن بوده ايمان نخواهيم آورد!; سذللّه اگر ببينى هنگامى كه اين ستمگران در پيشگاه پروردگارشان (براى حساب و جزا) نگه داشته شدهاند در حالى كه هر كدام گناه خود را به گردن ديگرى مىاندازد (از وضع آنها تعجب مىكنى)! مستضعفان به مستكبران مىگويند: «اگر شما نبوديد ما مؤمن بوديم!»
34|32|(اما) مستكبران به مستضعفان پاسخ مىدهند: «آيا ما شما را از هدايت بازداشتيم بعد از آنكه به سراغ شما آمد (و آن را بخوبى دريافتيد)؟! بلكه شما خود مجرم بوديد!»
34|33|و مستضعفان به مستكبران مىگويند: «وسوسههاى فريبكارانه شما در شب و روز (مايه گمراهى ما شد)، هنگامى كه به ما دستور مىداديد كه به خداوند كافر شويم و همتايانى براى او قرار دهيم!» و آنان هنگامى كه عذاب (الهى) را مىبينند پشيمانى خود را پنهان مىكنند (تا بيشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجيرها در گردن كافران مى نهيم; آيا جز آنچه عمل مىكردند به آنها جزا داده مىشود؟!
34|34|و ما در هيچ شهر و ديارى پيامبرى بيمدهنده نفرستاديم مگر اينكه مترفين آنها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهايد كافريم!»
34|35|و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بيشتر است (و اين نشانه علاقه خدا به ماست!); و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»
34|36|بگو: «پروردگار من روزى را براى هر كس بخواهد وسيع يا تنگ مىكند، (اين ربطى به قرب در درگاه او ندارد); ولى بيشتر مردم نمىدانند!
34|37|اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرب نمىسازد، جز كسانى كه ايمان بياورند و عمل صالحى انجام دهند كه براى آنان پاداش مضاعف در برابر كارهايى است كه انجام دادهاند; و آنها در غرفههاى (بهشتى)در (نهايت) امنيت خواهند بود!
34|38|و كسانى كه براى انكار و ابطال آيات ما تلاش مىكنند و مىپندارند از چنگ قدرت ما فرار خواهند كرد، در عذاب (الهى) احضار مىشوند!
34|39|بگو: «پروردگارم روزى را براى هر كس بخواهد وسعت مىبخشد، و براى هر كس بخواهد تنگ (و محدود) مىسازد; و هر چيزى را (در راه او) انفاق كنيد، عوض آن را مىدهد (و جاى آن را پر مىكند); و او بهترين روزىدهندگان است!»
34|40|(به خاطر بياور) روزى را كه خداوند همه آنان را بر مىانگيزد، سپس به فرشتگان مىگويد: سخللّهآيا اينها شما را پرستش مىكردند؟!»
34|41|آنها مىگويند: «منزهى (از اينكه همتايى داشته باشى)! تنها تو ولى مائى، نه آنها; (آنها ما را پرستش نمىكردند) بلكه جن را پرستش مىنمودند; و اكثرشان به آنها ايمان داشتند!»
34|42|(آرى) امروز هيچ يك از شما نسبت به ديگرى مالك سود و زيانى نيست! و به ظالمان مىگوييم: «بچشيد عذاب آتشى را كه تكذيب مىكرديد!»
34|43|و هنگامى كه آيات روشنگر ما بر آنان خوانده مىشود، مىگويند: «او فقط مردى است كه مىخواهد شما را از آنچه پدرانتان مىپرستيدند بازدارد!» و مىگويند: «اين جز دروغ بزرگى كه (به خدا)بسته شده چيز ديگرى نيست!» و كافران هنگامى كه حق به سراغشان آمد گفتند: سخللّهاين، جز افسونى آشكار نيست!»
34|44|ما (قبلا) چيزى از كتابهاى آسمانى را به آنان ندادهايم كه آن را بخوانند (و به اتكاى آن سخنان تو را تكذيب كنند)، و پيش از تو هيچ بيمدهنده ( پيامبرى ) براى آنان نفرستاديم!
34|45|كسانى كه پيش از آنان بودند (نيز آيات الهى را) تكذيب كردند، در حالى كه اينها به يك دهم آنچه به آنان داديم نمىرسند! (آرى) آنها رسولان مرا تكذيب كردند; پس ببين مجازات من (نسبت به آنها) چگونه بود!
34|46|بگو: «شما را تنها به يك چيز اندرز مىدهم، و آن اينكه: دو نفر دو نفر يا يك نفر يك نفر براى خدا قيام كنيد، سپس بينديشيد اين دوست و همنشين شما ( محمد) هيچ گونه جنونى ندارد; او فقط بيمدهنده شما در برابر عذاب شديد (الهى) است!»
34|47|بگو: «هر اجر و پاداشى از شما خواستهام براى خود شماست; اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چيز گواه است!»
34|48|بگو: «پروردگار من حق را (بر دل پيامبران خود) مىافكند، كه او داناى غيبها (و اسرار نهان) است.»
34|49|بگو: «حق آمد! و باطل (كارى از آن ساخته نيست و) نمىتواند آغازگر چيزى باشد و نه تجديدكننده آن!»
34|50|بگو: «اگر من گمراه شوم، از ناحيه خود گمراه مىشوم; و اگر هدايت يابم، به وسيله آنچه پروردگارم به من وحى مىكند هدايت مىيابم; او شنواى نزديك است !»
34|51|اگر ببينى هنگامى كه فريادشان بلند مىشود اما نمىتوانند (از عذاب الهى) بگريزند، و آنها را از جاى نزديكى (كه حتى انتظارش را ندارند) مىگيرند (از درماندگى آنها تعجب خواهى كرد)!
34|52|و (در آن حال) مىگويند: «به حق ايمان آورديم!»، ولى چگونه مىتوانند از فاصله دور به آن دسترسى پيدا كنند!
34|53|آنها پيش از اين (كه در نهايت آزادى بودند) به آن كافر شدند و دورا دور، و غائبانه (و بدون آگاهى). نسبتهاى ناروا مىدادند.
34|54|(سرانجام) ميان آنها و خواستههايشان جدايى افكنده شد، همان گونه كه با پيروان (و هممسلكان) آنها از قبل عمل شد، چرا كه آنها در شك و ترديد بودند!
35|1|ستايش مخصوص خداوندى است آفريننده آسمانها و زمين، كه فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دوگانه و سهگانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرينش مىافزايد، و او بر هر چيزى تواناست!
35|2|هر رحمتى را خدا به روى مردم بگشايد، كسى نمىتواند جلو آن را بگيرد; و هر چه را امساك كند، كسى غير از او قادر به فرستادن آن نيست; و او عزيز و حكيم است!
35|3|اى مردم! به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما; آيا آفرينندهاى جز خدا هست كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد؟! هيچ معبودى جز او نيست; با اين حال چگونه به سوى باطل منحرف مىشويد؟!
35|4|اگر تو را تكذيب كنند (غم مخور، موضوع تازهاى نيست) پيامبران پيش از تو نيز تكذيب شدند; و همه كارها بسوى خدا بازمىگردد.
35|5|اى مردم! وعده خداوند حق است; مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد، و مبادا شيطان شما را فريب دهد و به (كرم) خدا مغرور سازد!
35|6|البته شيطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانيد; او فقط حزبش را به اين دعوت مىكند كه اهل آتش سوزان (جهنم) باشند!
35|7|كسانى كه راه كفر پيش گرفتند، براى آنان عذابى سخت است; و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن آنهاست!
35|8|آيا كسى كه عمل بدش براى او آراسته شده و آن را خوب و زيبا مىبيند (همانند كسى است كه واقع را آنچنان كه هست مىيابد)؟! خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد هدايت مىكند; پس جانت به خاطر شدت تاسف بر آنان از دست نرود; خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست!
35|9|خداوند كسى است كه بادها را فرستاد تا ابرهايى را به حركت درآورند; سپس ما اين ابرها را به سوى زمين مردهاى رانديم و به وسيله آن، زمين را پس از مردنش زنده مىكنيم; رستاخيز نيز همين گونه است!
35|10|كسى كه خواهان عزت است (بايد از خدا بخواهد چرا كه) تمام عزت براى خداست; سخنان پاكيزه به سوى او صعود مىكند، و عمل صالح را بالا مىبرد; و آنها كه نقشههاى بد مىكشند، عذاب سختى براى آنهاست و مكر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود مىشود (و به جايى نمىرسد) !
35|11|خداوند شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفهاى; سپس شما را بصورت زوجهايى قرار داد; هيچ جنس مادهاى باردار نمىشود و وضع حمل نمىكند مگر به علم او، و هيچ كس عمر طولانى نمىكند، يا از عمرش كاسته نمىشود مگر اينكه در كتاب (علم خداوند) ثبت است; اينها همه براى خداوند آسان است.
35|12|دو دريا يكسان نيستند: اين يكى دريايى است كه آبش گوارا و شيرين و نوشيدنش خوشگوار است، و آن يكى شور و تلخ و گلوگير; (اما) از هر دو گوشتى تازه مى خوريد و وسايل زينتى استخراج كرده مىپوشيد; و كشتيها را در آن مىبينى كه آنها را مىشكافند (و به سوى مقصد پيش مىروند) تا از فضل خداوند بهرهگيريد، و شايد شكر (نعمتهاى او را) بجا آوريد!
35|13|او شب را در روز داخل مىكند و روز را در شب; و خورشيد و ماه را مسخر (شما) كرده، هر يك تا سرآمد معينى به حركت خود ادامه مىدهد; اين است خداوند، پروردگار شما; حاكميت (در سراسر عالم) از آن اوست: و كسانى را كه جز او مىخوانيد (و مىپرستيد) حتى به اندازه پوست نازك هسته خرما مالك نيستند!
35|14|اگر آنها را بخوانيد صداى شما را نمىشنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمىگويند; و روز قيامت، شرك (و پرستش) شما را منكر مىشوند، و هيچ كس مانند (خداوند آگاه و) خبير تو را (از حقايق) با خبر نمىسازد!
35|15|اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدائيد; تنها خداوند است كه بىنياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است!
35|16|اگر بخواهد شما را مىبرد و خلق جديدى مىآورد;
35|17|و اين براى خداوند مشكل نيست!
35|18|هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمىكشد; و اگر شخص سنگينبارى ديگرى را براى حمل گناه خود بخواند، چيزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزديكان او باشد! تو فقط كسانى را بيممىدهى كه از پروردگار خود در پنهانى مىترسند و نماز را برپا مىدارند; و هر كس پاكى (و تقوا) پيشه كند، نتيجه آن به خودش بازمىگردد; و بازگشت (همگان) به سوى خداست!
35|19|و نابينا و بينا هرگز برابر نيستند،
35|20|و نه ظلمتها و روشنايى،
35|21|و نه سايه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان!
35|22|و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند! خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد مىرساند، و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفتهاند برسانى!
35|23|تو فقط انذاركنندهاى، (اگر ايمان نياورند نگران نباش، وظيفهات را انجام ده.)
35|24|ما تو را بحق براى بشارت و انذار فرستاديم; و هر امتى در گذشته انذاركنندهاى داشته است!
35|25|اگر تو را تكذيب كنند (عجيب نيست); كسانى كه پيش از آنان بودند (نيز پيامبران خود را) تكذيب كردند; آنها با دلايل روشن و كتابهاى پند و موعظه و كتب آسمانى روشنگر (مشتمل بر معارف و احكام) به سراغ آنان آمدند (اما كوردلان ايمان نياوردند).
35|26|سپس من كافران را (بعد از اتمام حجت) گرفتم (و سخت مجازات كردم); مجازات من نسبت به آنان چگونه بود؟!
35|27|آيا نديدى خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد كه بوسيله آن ميوههايى رنگارنگ (از زمين) خارج ساختيم و از كوهها نيز (به لطف پروردگار) جادههايى آفريده شده سفيد و سرخ و به رنگهاى مختلف و گاه به رنگ كاملا سياه!
35|28|و از انسانها و جنبندگان و چهارپايان انواعى با رنگهاى مختلف، (آرى) حقيقت چنين است: از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مىترسند; خداوند عزيز و غفور است!
35|29|كسانى كه كتاب الهى را تلاوت مىكنند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهايم پنهان و آشكار انفاق مىكنند، تجارتى (پرسود و) بىزيان و خالى از كساد را اميد دارند.
35|30|(آنها اين اعمال صالح را انجام مىدهند) تا خداوند اجر و پاداش كامل به آنها دهد و از فضلش بر آنها بيفزايد كه او آمرزنده و شكرگزار است!
35|31|و آنچه از كتاب به تو وحى كرديم حق است و تصديقكننده و هماهنگ با كتب پيش از آن; خداوند نسبت به بندگانش خبير و بيناست!
35|32|سپس اين كتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم; (اما) از ميان آنها عدهاى بر خود ستم كردند، و عدهاى ميانه رو بودند،و گروهى به اذن خدا در نيكيها (از همه) پيشى گرفتند، و اين، همان فضيلت بزرگ است!
35|33|(پاداش آنان) باغهاى جاويدان بهشت است كه در آن وارد مىشوند در حالى كه با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراستهاند، و لباسشان در آنجا حرير است!
35|34|آنها مىگويند: «حمد (و ستايش) براى خداوندى است كه اندوه را از ما برطرف ساخت; پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است!
35|35|همان كسى كه با فضل خود ما را در اين سراى اقامت (جاويدان) جاى داد كه نه در آن رنجى به ما مىرسد و نه سستى و واماندگى!
35|36|و كسانى كه كافر شدند، آتش دوزخ براى آنهاست; هرگز فرمان مرگشان صادر نمىشود تا بميرند، و نه چيزى از عذابش از آنان تخفيف داده مىشود; اين گونه هر كفرانكنندهاى را كيفر مىدهيم!
35|37|آنها در دوزخ فرياد مىزنند: «پروردگارا! ما را خارج كن تا عمل صالحى انجام دهيم غير از آنچه انجام مىداديم!» (در پاسخ به آنان گفته مىشود:) آيا شما را به اندازهاى كه هر كس اهل تذكر است در آن متذكر مىشود عمر نداديم، و انذاركننده (الهى) به سراغ شما نيامد؟! اكنون بچشيد كه براى ظالمان هيچ ياورى نيست!
35|38|خداوند از غيب آسمانها و زمين آگاه است، و آنچه را در درون دلهاست مىداند!
35|39|اوست كه شما را جانشينانى در زمين قرار داد; هر كس كافر شود، كفر او به زيان خودش خواهد بود، و كافران را كفرشان جز خشم و غضب در نزد پروردگار چيزى نمىافزايد، و (نيز) كفرشان جز زيان و خسران چيزى بر آنها اضافه نمىكند!
35|40|بگو: «اين معبودانى را كه جز خدا مىخوانيد به من نشان دهيد چه چيزى از زمين را آفريدهاند، يا اينكه شركتى در (آفرينش و مالكيت) آسمانها دارند؟! يا به آنان كتابى (آسمانى) دادهايم و دليلى از آن براى (شرك) خود دارند؟!» نه هيچ يك از اينها نيست، ظالمان فقط وعدههاى دروغين به يكديگر مىدهند!
35|41|خداوند آسمانها و زمين را نگاه مىدارد تا از نظام خود منحرف نشوند; و هرگاه منحرف گردند، كسى جز او نمىتواند آنها را نگاه دارد، او بردبار و غفور است!
35|42|آنان با نهايت تاكيد به خدا سوگند خوردند كه اگر پيامبرى انذاركننده به سراغشان آيد، هدايت يافتهترين امتها خواهند بود; اما چون پيامبرى براى آنان آمد، جز فرار و فاصلهگرفتن از (حق) چيزى بر آنها نيفزود!
35|43|اينها همه بخاطر استكبار در زمين و نيرنگهاى بدشان بود; اما اين نيرنگها تنها دامان صاحبانش را مىگيرد; آيا آنها چيزى جز سنت پيشينيان و (عذابهاى دردناك آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براى سنت خدا تبديل نخواهى يافت، و هرگز براى سنت الهى تغييرى نمىيابى!
35|44|آيا آنان در زمين نگشتند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنها بودند چگونه بود؟! همانها كه از اينان قويتر (و نيرومندتر) بودند; نه چيزى در آسمانها و نه چيزى در زمين از حوزه قدرت او بيرون نخواهد رفت; او دانا و تواناست!
35|45|اگر خداوند مردم را به سبب كارهايى كه انجام دادهاند مجازات كند، جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نخواهد گذاشت! ولى (به لطفش) آنها را تا سرآمد معينى تاخير مىاندازد (و مهلت اصلاح مىدهد) اما هنگامى كه اجل آنان فرا رسد، (خداوند هر كس را به مقتضاى عملش جزا مىدهد) او نسبت به بندگانش بيناست (و از اعمال و نيات همه آگاه است)!
36|1|يس.
36|2|سوگند به قرآن حكيم.
36|3|كه تو قطعا از رسولان (خداوند) هستى،
36|4|بر راهى راست (قرار دارى);
36|5|اين قرآنى است كه از سوى خداوند عزيز و رحيم نازل شده است
36|6|تا قومى را بيم دهى كه پدرانشان انذار نشدند، از اين رو آنان غافلند!
36|7|فرمان (الهى) درباره بيشتر آنها تحقق يافته، به همين جهت ايمان نمىآورند!
36|8|ما در گردنهاى آنان غلهايى قرار داديم كه تا چانهها ادامه دارد و سرهاى آنان را به بالا نگاه داشته است!
36|9|و در پيش روى آنان سدى قرار داديم، و در پشت سرشان سدى; و چشمانشان را پوشاندهايم، لذا نمىبينند!
36|10|براى آنان يكسان است: چه انذارشان كنى يا نكنى، ايمان نمىآورند!
36|11|تو فقط كسى را انذار مىكنى كه از اين يادآورى (الهى) پيروى كند و از خداوند رحمان در نهان بترسد; چنين كسى را به آمرزش و پاداشى پرارزش بشارت ده!
36|12|به يقين ما مردگان را زنده مىكنيم و آنچه را از پيش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مى نويسيم; و همه چيز را در كتاب آشكار كنندهاى برشمردهايم!
36|13|و براى آنها، اصحاب قريه (انطاكيه) را مثال بزن هنگامى كه فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند;
36|14|هنگامى كه دو نفر از رسولان را بسوى آنها فرستاديم، اما آنان رسولان (ما) را تكذيب كردند; پس براى تقويت آن دو، شخص سومى فرستاديم، آنها همگى گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستيم!»
36|15|اما آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نكرده، شما فقط دروغ مىگوييد!»
36|16|(رسولان ما) گفتند: «پروردگار ما آگاه است كه ما قطعا فرستادگان (او) به سوى شما هستيم،
36|17|و بر عهده ما چيزى جز ابلاغ آشكار نيست!»
36|18|آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفتهايم (و وجود شما را شوم مىدانيم)، و اگر (از اين سخنان) دست برنداريد شما را سنگسار خواهيم كرد و شكنجه دردناكى از ما به شما خواهد رسيد!
36|19|(رسولان) گفتند: «شومى شما از خودتان است اگر درست بينديشيد، بلكه شما گروهى اسرافكاريد!»
36|20|و مردى (با ايمان) از دورترين نقطه شهر با شتاب فرا رسيد، گفت: «اى قوم من! از فرستادگان (خدا) پيروى كنيد!
36|21|از كسانى پيروى كنيد كه از شما مزدى نمىخواهند و خود هدايت يافتهاند!
36|22|من چرا كسى را پرستش نكنم كه مرا آفريده، و همگى به سوى او بازگشت داده مىشويد؟!
36|23|آيا غير از او معبودانى را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زيانى به من برساند، شفاعت آنها كمترين فايدهاى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد!
36|24|اگر چنين كنم، من در گمراهى آشكارى خواهم بود!
36|25|(به همين دليل) من به پروردگارتان ايمان آوردم; پس به سخنان من گوش فرا دهيد!»
36|26|(سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اى كاش قوم من مىدانستند...
36|27|كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامىداشتگان قرار داده است!»
36|28|و ما بعد از او بر قومش هيچ لشكرى از آسمان نفرستاديم، و هرگز سنت ما بر اين نبود;
36|29|(بلكه) فقط يك صيحه آسمانى بود، ناگهان همگى خاموش شدند!
36|30|افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبرى براى هدايت آنان نيامد مگر اينكه او را استهزا مىكردند!
36|31|آيا نديدند چقدر از اقوام پيش از آنان را (بخاطر گناهانشان) هلاك كرديم، آنها هرگز به سوى ايشان بازنمىگردند (و زنده نمىشوند)!
36|32|و همه آنان (روز قيامت) نزد ما احضار مىشوند!
36|33|زمين مرده براى آنها آيتى است، ما آن را زنده كرديم و دانههاى (غذايى) از آن خارج ساختيم كه از آن مىخورند;
36|34|و در آن باغهايى از نخلها و انگورها قرار داديم و چشمههايى از آن جارى ساختيم،
36|35|تا از ميوه آن بخورند در حالى كه دست آنان هيچ دخالتى در ساختن آن نداشته است! آيا شكر خدا را بجا نمىآورند؟!
36|36|منزه است كسى كه تمام زوجها را آفريد، از آنچه زمين مىروياند، و از خودشان، و از آنچه نمىدانند!
36|37|شب (نيز) براى آنها نشانهاى است (از عظمت خدا); ما روز را از آن برمىگيريم، ناگهان تاريكى آنان را فرا مىگيرد!
36|38|و خورشيد (نيز براى آنها آيتى است) كه پيوسته بسوى قرارگاهش در حركت است; اين تقدير خداوند قادر و داناست.
36|39|و براى ماه منزلگاههايى قرار داديم، (و هنگامى كه اين منازل را طى كرد) سرانجام بصورت سخللّهشاخه كهنه قوسى شكل و زرد رنگ خرما» در مىآيد.
36|40|نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى مىگيرد; و هر كدام در مسير خود شناورند.
36|41|نشانهاى (ديگر از عظمت پروردگار) براى آنان است كه ما فرزندانشان را در كشتيهايى پر (از وسايل و بارها) حمل كرديم.
36|42|و براى آنها مركبهاى ديگرى همانند آن آفريديم.
36|43|و اگر بخواهيم آنها را غرق مىكنيم بطورى كه نه فريادرسى داشته باشند و نه نجات داده شوند!
36|44|مگر اينكه رحمت ما شامل حال آنان شود، و تا زمان معينى از اين زندگى بهره گيرند!
36|45|و هرگاه به آنها گفته شود: «از آنچه پيش رو و پشت سر شماست ( از عذابهاى الهى) بترسيد تا مشمول رحمت الهى شويد!» (اعتنا نمىكنند).
36|46|و هيچ آيهاى از آيات پروردگارشان براى آنها نمىآيد مگر اينكه از آن روىگردان مى شوند.
36|47|و هنگامى كه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزى كرده انفاق كنيد!»، كافران به مؤمنان مىگويند: «آيا ما كسى را اطعام كنيم كه اگر خدا مىخواست او را اطعام مىكرد؟! (پس خدا خواسته است او گرسنه باشد)، شما فقط در گمراهى آشكاريد»!
36|48|آنها مىگويند: «اگر راست مىگوييد، اين وعده (قيامت) كى خواهد بود؟!
36|49|(اما)جز اين انتظار نمىكشند كه يك صيحه عظيم (آسمانى) آنها را فراگيرد، در حالى كه مشغول جدال (در امور دنيا) هستند.
36|50|(چنان غافلگير مىشوند كه حتى) نمىتوانند وصيتى كنند يا به سوى خانواده خود بازگردند!
36|51|(بار ديگر) در «صور» دميده مىشود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مىروند!
36|52|مىگويند: «اى واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟! (آرى) اين همان است كه خداوند رحمان وعده داده، و فرستادگان (او) راست گفتند!»
36|53|صيحه واحدى بيش نيست، (فريادى عظيم برمىخيزد) ناگهان همگى نزد ما احضار مىشوند!
36|54|(و به آنها گفته مىشود:) امروز به هيچ كس ذرهاى ستم نمىشود، و جز آنچه را عمل مىكرديد جزا داده نمىشويد!
36|55|بهشتيان، امروز به نعمتهاى خدا مشغول و مسرورند.
36|56|آنها و همسرانشان در سايههاى (قصرها و درختان بهشتى) بر تختها تكيه زدهاند.
36|57|براى آنها در بهشت ميوه بسيار لذتبخشى است، و هر چه بخواهند در اختيار آنان خواهد بود!
36|58|بر آنها سلام (و درود الهى) است; اين سخنى است از سوى پروردگارى مهربان!
36|59|(و به آنها مىگويند:) جدا شويد امروز اى گنهكاران!
36|60|آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براى شما دشمن آشكارى است؟!
36|61|و اينكه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است؟!
36|62|او گروه زيادى از شما را گمراه كرد، آيا انديشه نكرديد؟!
36|63|اين همان دوزخى است كه به شما وعده داده مىشد!
36|64|امروز وارد آن شويد و به خاطر كفرى كه داشتيد به آتش آن بسوزيد!
36|65|امروز بر دهانشان مهر مىنهيم، و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مىدادند شهادت مىدهند!
36|66|و اگر بخواهيم چشمانشان را محو كنيم; سپس براى عبور از راه، مىخواهند بر يكديگر پيشى بگيرند، اما چگونه مىتوانند ببينند؟!
36|67|و اگر بخواهيم آنها را در جاى خود مسخ مىكنيم (و به مجسمههايى بىروح مبدل مىسازيم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند يا به عقب برگردند!
36|68|هر كس را طول عمر دهيم، در آفرينش واژگونهاش مىكنيم (و به ناتوانى كودكى باز مىگردانيم) ; آيا انديشه نمىكنند؟!
36|69|ما هرگز شعر به او ( پيامبر) نياموختيم، و شايسته او نيست (شاعر باشد); اين (كتاب آسمانى) فقط ذكر و قرآن مبين است!
36|70|تا افرادى را كه زندهاند بيم دهد (و بر كافران اتمام حجت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلم گردد!
36|71|آيا نديدند كهاز آنچه با قدرت خود به عمل آوردهايم چهارپايانى براى آنان آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟!
36|72|و آنها را رام ايشان ساختيم، هم مركب آنان از آن است و هم از آن تغذيه مىكنند;
36|73|و براى آنان بهرههاى ديگرى در آن (حيوانات) است و نوشيدنيهائى گوارا; آيا با اين حال شكرگزارى نمىكنند؟!
36|74|آنان غير از خدا معبودانى براى خويش برگزيدند به اين اميد كه يارى شوند!
36|75|ولى آنها قادر به يارى ايشان نيستند، و اين (عبادتكنندگان در قيامت) لشكرى براى آنها خواهند بود كه در آتش دوزخ احضار مىشوند!
36|76|پس سخنانشان تو را غمگين نسازد، ما آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند مىدانيم!
36|77|آيا انسان نمىداند كه ما او را از نطفهاى بىارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار (با ما) برخاست!
36|78|و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: «چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است؟!»
36|79|بگو: «همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آن را آفريد; و او به هر مخلوقى داناست!
36|80|همان كسى كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد و شما بوسيله آن، آتش مىافروزيد!»
36|81|آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريد، نمىتواند همانند آنان ( انسانهاى خاك شده) را بيافريند؟ ! آرى (مىتواند)، و او آفريدگار داناست!
36|82|فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مىگويد: «موجود باش!»، آن نيز بىدرنگ موجود مىشود!
36|83|پس منزه است خداوندى كه مالكيت و حاكميت همه چيز در دست اوست; و شما را به سوى او بازمىگردانند!
37|1|سوگند به (فرشتگان) صفكشيده (و منظم)
37|2|و به نهىكنندگان و (بازدارندگان)
37|3|و تلاوتكنندگان پياپى آيات الهى...
37|4|كه معبود شما يگانه است;
37|5|پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، و پروردگار مشرقها!
37|6|ما آسمان نزديك ( پايين) را با ستارگان آراستيم،
37|7|تا آن را از هر شيطان خبيثى حفظ كنيم!
37|8|آنها نمىتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هرگاه چنين كنند) از هر سو هدف قرارمىگيرند!
37|9|آنها به شدت به عقب رانده مىشوند; و براى آنان مجازاتى دائم است!
37|10|مگر آنها كه در لحظهاى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شوند، كه «شهاب ثاقب سذللّه آنها را تعقيب مىكند!
37|11|از آنان بپرس: «آيا آفرينش (و معاد) آنان سختتر است يا آفرينش فرشتگان (و آسمانها و زمين)؟! ما آنان را از گل چسبندهاى آفريديم!
37|12|تو از انكارشان تعجب مىكنى، ولى آنها مسخره مىكنند!
37|13|و هنگامى كه به آنان تذكر داده شود، هرگز متذكر نمىشوند!
37|14|و هنگامى كه معجزهاى را ببينند، ديگران را نيز به استهزا دعوتمىكنند!
37|15|و مىگويند: «اين فقط سحرى آشكار است!
37|16|آيا هنگامى كه ما مرديم و به خاك و استخوان مبدل شديم، بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟!
37|17|يا پدران نخستين ما (بازمىگردند)؟!»
37|18|بگو: «آرى، همه شما زنده مىشويد در حالى كه خوار و كوچك خواهيد بود!
37|19|تنها يك صيحه عظيم واقع مىشود، ناگهان همه (از قبرها برمىخيزند و) نگاه مىكنند!
37|20|و مىگويند: «اى واى بر ما، اين روز جزاست!»
37|21|(آرى) اين همان روز جدايى (حق از باطل) است كه شما آن را تكذيب مىكرديد!
37|22|(در اين هنگام به فرشتگان دستور داده مىشود:) ظالمان و همرديفانشان و آنچه را مىپرستيدند...
37|23|(آرى آنچه را) جز خدا مىپرستيدند جمع كنيد و بسوى راه دوزخ هدايتشان كنيد!
37|24|آنها را نگهداريد كه بايد بازپرسى شوند!
37|25|شما را چه شده كه از هم يارى نمىطلبيد؟!
37|26|ولى آنان در آن روز تسليم قدرت خداوندند!
37|27|(و در اين حال) رو به يكديگر كرده و از هم مىپرسند...
37|28|گروهى (مىگويند: «شما رهبران گمراهى بوديد كه به ظاهر) از طريق خيرخواهى و نيكى وارد شديد اما جز فريب چيزى در كارتان نبود)!»
37|29|(آنها در جواب) مىگويند: «شما خودتان اهل ايمان نبوديد (تقصير ما چيست)؟!
37|30|ما هيچ گونه سلطهاى بر شما نداشتيم، بلكه شما خود قومى طغيانگر بوديد!
37|31|اكنون فرمان پروردگارمان بر همه ما مسلم شده، و همگى از عذاب او مىچشيم!
37|32|ما شما را گمراه كرديم، همان گونه كه خود گمراه بوديم!
37|33|(آرى) همه آنها ( پيشوايان و پيروان گمراه) در آن روز در عذاب الهى مشتركند!
37|34|ما اين گونه با مجرمان رفتار مىكنيم!
37|35|چرا كه وقتى به آنها گفته مىشد: «معبودى جز خدا وجود ندارد»، تكبر و سركشى مىكردند...
37|36|و پيوسته مىگفتند: «آيا ما معبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟!»
37|37|چنين نيست، او حق را آورده و پيامبران پيشين را تصديق كرده است!
37|38|اما شما (مستكبران كوردل) بطور مسلم عذاب دردناك (الهى) را خواهيد چشيد!
37|39|و جز به آنچه انجام مىداديد كيفر داده نمىشويد،
37|40|جز بندگان مخلص خدا (كه از اين كيفرها بركنارند)!
37|41|براى آنان ( بندگان مخلص) روزى معين و ويژهاى است،
37|42|ميوهها(ى گوناگون پر ارزش)، و آنها گرامى داشته مىشوند...
37|43|در باغهاى پر نعمت بهشت;
37|44|در حالى كه بر تختها رو به روى يكديگر تكيه زدهاند،
37|45|و گرداگردشان قدحهاى لبريز از شراب طهور را مىگردانند;
37|46|شرابى سفيد و درخشنده، و لذتبخش براى نوشندگان;
37|47|شرابى كه نه در آن مايه تباهى عقل است و نه از آن مست مىشوند!
37|48|و نزد آنها همسرانى زيبا چشم است كه جز به شوهران خود عشق نمىورزند.
37|49|گويى از (لطافت و سفيدى) همچون تخممرغهايى هستند كه (در زير بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسانى هرگز آن را لمس نكرده است)!
37|50|(در حالى كه آنها غرق گفتگو هستند) بعضى رو به بعضى ديگر كرده مىپرسند...
37|51|كسى از آنها مىگويد: «من همنشينى داشتم...
37|52|كه پيوسته مىگفت: آيا (به راستى) تو اين سخن را باور كردهاى...
37|53|كه وقتى ما مرديم و به خاك و استخوان مبدل شديم، (بار ديگر) زنده مىشويم و جزا داده خواهيم شد؟!»
37|54|(سپس) مىگويد: «آيا شما مىتوانيد از او خبرى بگيريد؟»
37|55|اينجاست كه نگاهى مىكند، ناگهان او را در ميان دوزخ مىبيند.
37|56|مىگويد:«به خدا سوگند نزديك بود مرا (نيز) به هلاكت بكشانى!
37|57|و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضارشدگان (در دوزخ) بودم!
37|58|(سپس به ياران خود مىگويد: اى دوستان!) آيا ما هرگز نمىميريم (و در بهشت جاودانه خواهيم بود)،
37|59|و جز همان مرگ اول، مرگى به سراغ ما نخواهد آمد، و ما هرگز عذاب نخواهيم شد.
37|60|راستى اين همان پيروزى بزرگ است!
37|61|آرى، براى مثل اين، بايد عملكنندگان عمل كنند!
37|62|آيا اين (نعمتهاى جاويدان بهشتى) بهتر است يا درخت (نفرتانگيز) زقوم؟!
37|63|ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم!
37|64|آن درختى است كه از قعر جهنم مىرويد!
37|65|شكوفه آن مانند سرهاى شياطين است!
37|66|آنها ( مجرمان) از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند!
37|67|سپس روى آن آب داغ متعفنى مىنوشند!
37|68|سپس بازگشت آنها به سوى جهنم است!
37|69|چرا كه آنها پدران خود را گمراه يافتند،
37|70|با اين حال به سرعت بدنبال آنان كشانده مىشوند!
37|71|و قبل از آنها بيشتر پيشينيان (نيز) گمراه شدند!
37|72|ما در ميان آنها انذاركنندگانى فرستاديم،
37|73|ولى بنگر عاقبت انذارشوندگان چگونه بود!
37|74|مگر بندگان مخلص خدا!
37|75|و نوح، ما را خواند (و ما دعاى او را اجابت كرديم); و چه خوب اجابت كنندهاى هستيم!
37|76|و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهايى بخشيديم،
37|77|و فرزندانش را همان بازماندگان (روى زمين) قرار داديم،
37|78|و نام نيك او را در ميان امتهاى بعد باقى نهاديم.
37|79|سلام بر نوح در ميان جهانيان باد!
37|80|ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم!
37|81|چرا كه او از بندگان باايمان ما بود!
37|82|سپس ديگران ( دشمنان او) را غرق كرديم!
37|83|و از پيروان او ابراهيم بود;
37|84|(به خاطر بياور) هنگامى را كه با قلب سليم به پيشگاه پروردگارش آمد;
37|85|هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «اينها چيست كه مىپرستيد؟!
37|86|آيا غير از خدا به سراغ اين معبودان دروغين مىرويد؟!
37|87|شما درباره پروردگار عالميان چه گمان مىبريد؟!
37|88|(سپس) نگاهى به ستارگان افكند...
37|89|و گفت: «من بيمارم (و با شما به مراسم جشن نمىآيم)!»
37|90|آنها از او روى برتافته و به او پشت كردند (و بسرعت دور شدند.)
37|91|(او وارد بتخانه شد) مخفيانه نگاهى به معبودانشان كرد و از روى تمسخر گفت: «چرا (از اين غذاها) نمىخوريد؟!
37|92|(اصلا) چرا سخن نمىگوييد؟!»
37|93|سپس بسوى آنها رفت و ضربهاى محكم با دست راست بر پيكر آنها فرود آورد (و جز بت بزرگ، همه را درهم شكست).
37|94|آنها با سرعت به او روى آوردند.
37|95|گفت: «آيا چيزى را مىپرستيد كه با دست خود مىتراشيد؟!
37|96|با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهايى كه مىسازيد!»
37|97|(بتپرستان) گفتند: «بناى مرتفعى براى او بسازيد و او را در جهنمى از آتش بيفكنيد!»
37|98|آنها طرحى براى نابودى ابراهيم ريخته بودند، ولى ما آنان را پست و مغلوب ساختيم!
37|99|(او از اين مهلكه بسلامت بيرون آمد) و گفت: «من به سوى پروردگارم مىروم، او مرا هدايت خواهد كرد!
37|100|پروردگارا! به من از صالحان ( فرزندان صالح) ببخش!»
37|101|ما او ( ابراهيم) را به نوجوانى بردبار و صبور بشارت داديم!
37|102|هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مىكنم، نظر تو چيست؟» گفت«پدرم! هر چه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت!»
37|103|هنگامى كه هر دو تسليم شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد...
37|104|او را ندا داديم كه: «اى ابراهيم!
37|105|آن رؤيا را تحقق بخشيدى (و به ماموريت خود عمل كردى)!» ما اين گونه، نيكوكاران را جزا مىدهيم!
37|106|اين مسلما همان امتحان آشكار است!
37|107|ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم،
37|108|و نام نيك او را در امتهاى بعد باقى نهاديم!
37|109|سلام بر ابراهيم!
37|110|اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم!
37|111|او از بندگان باايمان ما است!
37|112|ما او را به اسحاق -پيامبرى از شايستگان- بشارت داديم!
37|113|ما به او و اسحاق بركت داديم; و از دودمان آن دو، افرادى بودند نيكوكار و افرادى آشكارا به خود ستم كردند!
37|114|ما به موسى و هارون نعمت بخشيديم!
37|115|و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات داديم!
37|116|و آنها را يارى كرديم تا بر دشمنان خود پيروز شدند!
37|117|ما به آن دو، كتاب روشنگر داديم،
37|118|و آن دو را به راه راست هدايت نموديم!
37|119|و نام نيكشان را در اقوام بعد باقى گذارديم!
37|120|سلام بر موسى و هارون!
37|121|ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم!
37|122|آن دو از بندگان مؤمن ما بودند!
37|123|و الياس از رسولان (ما) بود!
37|124|به خاطر بياور هنگامى را كه به قومش گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟!
37|125|آيا بت «بعل» را مىخوانيد و بهترين آفريدگارها را رها مىسازيد؟!
37|126|خدايى كه پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست!»
37|127|اما آنها او را تكذيب كردند; ولى به يقين همگى (در دادگاه عدل الهى) احضار مىشوند!
37|128|مگر بندگان مخلص خدا!
37|129|ما نام نيك او را در ميان امتهاى بعد باقى گذارديم!
37|130|سلام بر الياسين!
37|131|ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم!
37|132|او از بندگان مؤمن ما است!
37|133|و لوط از رسولان (ما) است!
37|134|و به خاطر بياور زمانى را كه او و خاندانش را همگى نجات داديم،
37|135|مگر پيرزنى كه از بازماندگان بود (و به سرنوشت آنان گرفتار شد)!
37|136|سپس بقيه را نابود كرديم!
37|137|و شما پيوسته صبحگاهان از كنار (ويرانههاى شهرهاى) آنها مىگذريد...
37|138|و (همچنين) شبانگاه; آيا نمىانديشيد؟!
37|139|و يونس از رسولان (ما) است!
37|140|به خاطر بياور زمانى را كه به سوى كشتى پر (از جمعيت و بار) فرار كرد.
37|141|و با آنها قرعه افكند، (و قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد!
37|142|
37|143|و اگر او از تسبيحكنندگان نبود...
37|144|تا روز قيامت در شكم ماهى مىماند!
37|145|(به هر حال ما او را رهايى بخشيديم و) او را در يك سرزمين خشك خالى از گياه افكنديم در حالى كه بيمار بود!
37|146|و بوته كدوئى بر او رويانديم (تا در سايه برگهاى پهن و مرطوبش آرامش يابد)!
37|147|و او را به سوى جمعيت يكصد هزار نفرى -يا بيشتر- فرستاديم!
37|148|آنها ايمان آوردند، از اين رو تا مدت معلومى آنان را از مواهب زندگى بهرهمند ساختيم!
37|149|از آنان بپرس: آيا پروردگارت دخترانى دارد و پسران از آن آنهاست؟!
37|150|آيا ما فرشتگان را مؤنث آفريديم و آنها ناظر بودند؟!
37|151|دانيد آنها با اين تهمت بزرگشان مىگويند:
37|152|«خداوند فرزند آورده!» ولى آنها به يقين دروغ مىگويند!
37|153|آيا دختران را بر پسران ترجيح داده است؟!
37|154|شما را چه شده است؟! چگونه حكم مىكنيد؟! (هيچ مىفهميد چه مىگوييد؟!)
37|155|آيا متذكر نمىشويد؟!
37|156|يا شما دليل روشنى در اين باره داريد؟
37|157|كتابتان را بياوريد اگر راست مىگوييد!
37|158|آنها ( مشركان) ميان او ( خداوند) و جن، (خويشاوندى و) نسبتى قائل شدند; در حالى كه جنيان بخوبى مىدانند كه اين بتپرستان در دادگاه الهى احضار مىشوند!
37|159|منزه است خداوند از آنچه توصيف مىكنند،
37|160|مگر بندگان مخلص خدا!
37|161|شما و آنچه را پرستش مىكنيد،
37|162|هرگز نمىتوانيد كسى را (با آن) فريب دهيد،
37|163|مگر آنها كه در آتش دوزخ وارد مىشوند!
37|164|و هيچ يك از ما نيست جز آنكه مقام معلومى دارد;
37|165|و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف ايستادهايم;
37|166|و ما همه تسبيحگوى او هستيم!
37|167|آنها پيوسته مىگفتند:
37|168|«اگر يكى از كتابهاى پيشينيان نزد ما بود،
37|169|به يقين، ما بندگان مخلص خدا بوديم!»
37|170|(اما هنگامى كه اين كتاب بزرگ آسمانى بر آنها نازل شد،) به آن كافر شدند; ولى بزودى (نتيجه كار خود را) خواهند دانست!
37|171|وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پيش مسلم شده...
37|172|كه آنان يارى شدگانند،
37|173|و لشكر ما پيروزند!
37|174|از آنها ( كافران) روى بگردان تا زمان معينى (كه فرمان جهاد فرارسد)!
37|175|و وضع آنها را بنگر (چه بىمحتواست) اما بزودى (نتيجه اعمال خود را) مىبينند!
37|176|آيا آنها براى عذاب ما شتاب مىكنند؟!
37|177|اما هنگامى كه عذاب ما در آستانه خانههايشان فرود آيد، انذارشدگان صبحگاه بدى خواهند داشت!
37|178|از آنان روى بگردان تا زمان معينى!
37|179|و وضع كارشان را ببين; آنها نيز به زودى (نتيجه اعمال خود را) مىبينند!
37|180|منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت (و قدرت) از آنچه آنان توصيف مىكنند.
37|181|و سلام بر رسولان!
37|182|ج832حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است!
38|1|ص، سوگند به قرآنى كه داراى ذكر است (كه اين كتاب، معجزه الهى است).
38|2|ولى كافران گرفتار غرور اختلافند!
38|3|چه بسيار اقوامى را كه پيش از آنها هلاك كرديم; و به هنگام نزول عذاب فرياد مىزدند (و كمك مىخواستند) ولى وقت نجات گذشته بود!
38|4|آنها تعجب كردند كه پيامبر بيمدهندهاى از ميان آنان به سويشان آمده; و كافران گفتند: اين ساحر بسيار دروغگويى است!
38|5|آيا او بجاى اينهمه خدايان، خداى واحدى قرار داده؟! اين براستى چيز عجيبى است!»
38|6|سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند: «برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد، اين چيزى است كه خواستهاند (شما را گمراه كنند)!
38|7|ما هرگز چنين چيزى در آيين ديگرى نشنيدهايم; اين تنها يك آئين ساختگى است!
38|8|آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او ( محمد) نازل شده؟!» آنها در حقيقت در اصل وحى من ترديد دارند، بلكه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيدهاند (كه اين چنين گستاخانه سخن مىگويند)!
38|9|مگر خزاين رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنهاست (تا به هر كس ميل دارند بدهند)؟!
38|10|يا اينكه مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنين است) با هر وسيله ممكن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحى را بر قلب پاك محمد بگيرند)!
38|11|(آرى) اينها لشكر كوچك شكستخوردهاى از احزابند!
38|12|پيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پيامبران ما را) تكذيب كردند!
38|13|و (نيز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الايكه ( قوم شعيب)، اينها احزابى بودند (كه به تكذيب پيامبران برخاستند)!
38|14|هر يك (از اين گروهها) رسولان را تكذيب كردند، و عذاب الهى درباره آنان تحقق يافت!
38|15|اينها (با اين اعمالشان) جز يك صيحه آسمانى را انتظار نمىكشند كه هيچ مهلت و بازگشتى براى آن وجود ندارد (و همگى را نابود مىسازد)!
38|16|آنها (از روى خيرهسرى) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!»
38|17|در برابر آنچه مىگويند شكيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما داوود صاحب قدرت را، كه او بسيار توبهكننده بود!
38|18|ما كوهها را مسخر او ساختيم كه هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح مىگفتند!
38|19|پرندگان را نيز دسته جمعى مسخر او كرديم (تا همراه او تسبيح خدا گويند);و همه اينها بازگشتكننده به سوى او بودند!
38|20|و حكومت او را استحكام بخشيديم، (هم) دانش به او داديم و (هم) داورى عادلانه!
38|21|آيا داستان شاكيان هنگامى كه از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسيده است؟!
38|22|در آن هنگام كه (بىمقدمه) بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد; گفتند: «نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده; اكنون در ميان ما بحق داورى كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن!
38|23|اين برادر من است; و او نود و نه ميش دارد و من يكى بيش ندارم اما او اصرار مىكند كه: اين يكى را هم به من واگذار; و در سخن بر من غلبه كرده است!»
38|24|(داوود) گفت: «مسلما او با درخواست يك ميش تو براى افزودن آن به ميشهايش، بر تو ستم نموده; و بسيارى از شريكان (و دوستان) به يكديگر ستم مىكنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند; اما عده آنان كم است!» داوود دانست كه ما او را (با اين ماجرا) آزمودهايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد.
38|25|ما اين عمل را بر او بخشيديم; و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيكوست!
38|26|اى داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم; پس در ميان مردم بحق داورى كن، و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد; كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند!
38|27|ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم; اين گمان كافران است; واى بر كافران از آتش (دوزخ)!
38|28|آيا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند همچون مفسدان در زمين قرار مىدهيم، يا پرهيزگاران را همچون فاجران؟!
38|29|اين كتابى است پربركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبر كنند و خردمندان متذكر شوند!
38|30|ما سليمان را به داوود بخشيديم; چه بنده خوبى! زيرا همواره به سوى خدا بازگشت مىكرد (و به ياد او بود)!
38|31|به خاطر بياور هنگامى را كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو را بر او عرضه داشتند،
38|32|گفت: «من اين اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و مىخواهم از آنها در جهاد استفاده كنم»، او همچنان به آنها نگاه مىكرد) تا از ديدگانش پنهان شدند.
38|33|(آنها به قدرى جالب بودند كه گفت:) بار ديگر آنها را نزد من بازگردانيد! و دست به ساقها و گردنهاى آنها كشيد (و آنها را نوازش داد).
38|34|ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى افكنديم; سپس او به درگاه خداوند توبه كرد.
38|35|گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حكومتى به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد، كه تو بسيار بخشندهاى!
38|36|پس ما باد را مسخر او ساختيم تا به فرمانش بنرمى حركت كند و به هر جا او مىخواهد برود!
38|37|و شياطين را مسخر او كرديم، هر بنا و غواصى از آنها را!
38|38|و گروه ديگرى (از شياطين) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم،
38|39|(و به او گفتيم:) اين عطاى ما است، به هر كس مىخواهى (و صلاح مىبينى) ببخش، و از هر كس مىخواهى امساك كن، و حسابى بر تو نيست (تو امين هستى)!
38|40|و براى او ( سليمان) نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نيكوست!
38|41|و به خاطر بياور بنده ما ايوب را، هنگامى كه پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است.
38|42|(به او گفتيم:) پاى خود را بر زمين بكوب! اين چشمه آبى خنك براى شستشو و نوشيدن است!
38|43|و خانوادهاش را به او بخشيديم، و همانند آنها را بر آنان افزوديم، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذكرى براى انديشمندان.
38|44|(و به او گفتيم:) بستهاى از ساقههاى گندم (يا مانند آن) را برگير و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشكن! ما او را شكيبا يافتيم; چه بنده خوبى كه بسيار بازگشتكننده (به سوى خدا) بود!
38|45|و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را، صاحبان دستها(ى نيرومند) و چشمها(ى بينا)!
38|46|ما آنها را با خلوص ويژهاى خالص كرديم، و آن يادآورى سراى آخرت بود!
38|47|و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند!
38|48|و به خاطر بياور «اسماعيل» و «اليسع» و «ذا الكفل» را كه همه از نيكان بودند!
38|49|اين يك يادآورى است، و براى پرهيزكاران فرجام نيكويى است:
38|50|باغهاى جاويدان بهشتى كه درهايش به روى آنان گشوده است،
38|51|در حالى كه در آن بر تختها تكيه كردهاند و ميوههاى بسيار و نوشيدنيها در اختيار آنان است!
38|52|و نزد آنان همسرانى است كه تنها چشم به شوهرانشان دوختهاند، و همسن و سالند!
38|53|اين همان است كه براى روز حساب به شما وعده داده مىشود (وعدهاى تخلف ناپذير)!
38|54|اين روزى ما است كه هرگز آن را پايانى نيست!
38|55|اين (پاداش پرهيزگاران است)، و براى طغيانگران بدترين محل بازگشت است:
38|56|دوزخ، كه در آن وارد مىشوند; و چه بستر بدى است!
38|57|اين نوشابه «حميم» و «غساق» است ( دو مايع سوزان و تيره رنگ) كه بايد از آن بچشند!
38|58|و جز اينها كيفرهاى ديگرى همانند آن دارند!
38|59|(به آنان گفته مىشود:) اين گروهى است كه همراه شما وارد دوزخ مىشوند (اينها همان سران گمراهيند); خوشامد بر آنها مباد، همگى در آتش خواهند سوخت!
38|60|آنها (به رؤساى خود) مىگويند: «بلكه خوشامد بر شما مباد كه اين عذاب را شما براى ما فراهم ساختيد! چه بد قرارگاهى است اينجا!»
38|61|(سپس) مىگويند: «پروردگارا! هر كس اين عذاب را براى ما فراهم ساخته، عذابى مضاعف در آتش بر او بيفزا!»
38|62|آنها مىگويند: «چرا مردانى را كه ما از اشرار مىشمرديم (در اينجا، در آتش دوزخ) نمىبينيم؟!
38|63|آيا ما آنان را به مسخره گرفتيم يا (به اندازهاى حقيرند كه) چشمها آنها را نمىبيند؟!
38|64|اين يك واقعيت است گفتگوهاى خصمانه دوزخيان!
38|65|بگو: «من تنها يك بيمدهندهام; و هيچ معبودى جز خداوند يگانه قهار نيست!
38|66|پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، پروردگار عزيز و غفار!»
38|67|بگو: «اين خبرى بزرگ است،
38|68|كه شما از آن روىگردانيد!
38|69|من از ملا اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامى كه (درباره آفرينش آدم) مخاصمه مىكردند خبر ندارم!
38|70|تنها چيزى كه به من وحى مىشود اين است كه من انذاركننده آشكارى هستم!»
38|71|و به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل مىآفرينم!
38|72|هنگامى كه آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براى او به سجده افتيد!»
38|73|در آن هنگام همه فرشتگان سجده كردند،
38|74|جز ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران بود!
38|75|گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟ ! آيا تكبر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!)»
38|76|گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل!»
38|77|فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائكه) خارج شو، كه تو رانده درگاه منى!
38|78|و مسلما لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود!
38|79|گفت: «پروردگارا! مرا تا روزى كه انسانها برانگيخته مىشوند مهلت ده!»
38|80|فرمود: «تو از مهلت دادهشدگانى،
38|81|ولى تا روز و زمان معين!»
38|82|گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد،
38|83|مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها!»
38|84|فرمود: «به حق سوگند، و حق مىگويم،
38|85|كه جهنم را از تو و هر كدام از آنان كه از تو پيروى كند، پر خواهم كرد!»
38|86|(اى پيامبر!) بگو: «من براى دعوت نبوت هيچ پاداشى از شما نمىطلبم، و من از متكلفين نيستم! (سخنانم روشن و همراه با دليل است!)»
38|87|اين (قرآن) تذكرى براى همه جهانيان است;
38|88|و خبر آن را بعد از مدتى مىشنويد!
39|1|اين كتابى است كه از سوى خداوند عزيز و حكيم نازل شده است.
39|2|ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم; پس خدا را پرستش كن و دين خود را براى او خالص گردان!
39|3|آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست، و آنها كه غير خدا را اولياى خود قرار دادند و دليلشان اين بود كه: «اينها را نمىپرستيم مگر بخاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مىكند; خداوند آن كس را كه دروغگو و كفرانكننده است هرگز هدايت نمىكند!
39|4|اگر (بفرض محال) خدا مىخواست فرزندى انتخاب كند، از ميان مخلوقاتش آنچه را مىخواست برميگزيد; منزه است (از اينكه فرزندى داشته باشد)! او خداوند يكتاى پيروز است!
39|5|آسمانها و زمين را بحق آفريد; شب را بر روز مىپيچد و روز را بر شب; و خورشيد و ماه را مسخر فرمان خويش قرار داد; هر كدام تا سرآمد معينى به حركت خود ادامه مىدهند; آگاه باشيد كه او قادر و آمرزنده است!
39|6|او شما را از يك نفس آفريد، و همسرش را از (باقيمانده گل) او خلق كرد; و براى شما هشت زوج از چهارپايان ايجاد كرد; او شما را در شكم مادرانتان آفرينشى بعد از آفرينش ديگر، در ميان تاريكيهاى سه گانه، مىبخشد! اين است خداوند، پروردگار شما كه حكومت (عالم هستى) از آن اوست; هيچ معبودى جز او نيست; پس چگونه از راه حق منحرف مىشويد؟!
39|7|اگر كفران كنيد، خداوند از شما بىنياز است و هرگز كفران را براى بندگانش نمى پسندد; و اگر شكر او را بجا آوريد آن را براى شما مىپسندد! و هيچ گنهكارى گناه ديگرى را بر دوش نمىكشد! سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است، و شما را از آنچه انجام مىداديد آگاه مىسازد; چرا كه او به آنچه در سينههاست آگاه است!
39|8|هنگامى كه انسان را زيانى رسد، پروردگار خود را مىخواند و بسوى او باز مى گردد; اما هنگامى كه نعمتى از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلا خدا را مى خواند از ياد مىبرد و براى خداوند همتايانى قرارمىدهد تا مردم را از راه او منحرف سازد; بگو: «چند روزى از كفرت بهرهگير كه از دوزخيانى!»
39|9|(آيا چنين كسى با ارزش است) يا كسى كه در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قيام، از عذاب آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش اميدوار است؟! بگو: «آيا كسانى كه مىدانند با كسانى كه نمىدانند يكسانند؟! تنها خردمندان متذكر مىشوند!»
39|10|بگو: «اى بندگان من كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهيزيد! براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردهاند پاداش نيكى است! و زمين خدا وسيع است، (اگر تحت فشار سران كفر بوديد مهاجرت كنيد) كه صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دريافت مىدارند!
39|11|بگو: «من مامورم كه خدا را پرستش كنم در حالى كه دينم را براى او خالص كرده باشم،
39|12|و مامورم كه نخستين مسلمان باشم!
39|13|بگو: «من اگر نافرمانى پروردگارم كنم، از عذاب روز بزرگ (قيامت) مىترسم!»
39|14|بگو: «من تنها خدا را مىپرستم در حالى كه دينم را براى او خالص مىكنم.
39|15|شما هر چه را جز او مىخواهيد بپرستيد!» بگو: «زيانكاران واقعى آنانند كه سرمايه وجود خويش و بستگانشان را در روز قيامت از دست دادهاند! آگاه باشيد زيان آشكار همين است! سذللّه
39|16|براى آنان از بالاى سرشان سايبانهايى از آتش، و در زير پايشان نيز سايبانهايى از آتش است; اين چيزى است كه خداوند با آن بندگانش را مىترساند! اى بندگان من! از نافرمانى من بپرهيزيد!
39|17|و كسانى كه از عبادت طاغوت پرهيز كردند وبه سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست; پس بندگان مرا بشارت ده!
39|18|همان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند; آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.
39|19|آيا تو مىتوانى كسى را كه فرمان عذاب درباره او قطعى شده رهايى بخشى؟! آيا تو ميتوانى كسى را كه در درون آتش است برگيرى و نجات دهى؟!
39|20|ولى آنها كه تقواى الهى پيشه كردند، غرفههايى در بهشت دارند كه بر فراز آنها غرفههاى ديگرى بنا شده و از زير آنها نهرها جارى است اين وعده الهى است، و خداوند در وعده خود تخلف نمىكند!
39|21|آيا نديدى كه خداوند از آسمان آبى فرستاد و آن را بصورت چشمههايى در زمين وارد نمود، سپس با آن زراعتى را خارج مىسازد كه رنگهاى مختلف دارد; بعد آن گياه خشك مىشود، بگونهاى كه آن را زرد و بىروح مىبينى; سپس آن را در هم مىشكند و خرد مىكند; در اين مثال تذكرى است براى خردمندان (از ناپايدارى دنيا)!
39|22|آيا كسى كه خدا سينهاش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مركبى از نور الهى قرار گرفته (همچون كوردلان گمراه است؟!) واى بر آنان كه قلبهايى سخت در برابر ذكر خدا دارند! آنها در گمراهى آشكارى هستند!
39|23|خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش (در لطف و زيبايى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است; آياتى مكرر دارد (با تكرارى شوقانگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مىترسند مىافتد; سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذكر خدا مىشود; اين هدايت الهى است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمايى مىكند; و هر كس را خداوند گمراه سازد، راهنمايى براى او نخواهد بود!
39|24|آيا كسى كه با صورت خود عذاب دردناك (الهى) را در روز قيامت دور مىسازد (همانند كسى است كه هرگز آتش دوزخ به او نمىرسد)؟! و به ظالمان گفته مى شود: «بچشيد آنچه را به دست مىآورديد (و انجام مىداديد)!»
39|25|كسانى كه قبل از آنها بودند نيز (آيات ما را) تكذيب نمودند، و عذاب (الهى) از جايى كه فكر نمىكردند به سراغشان آمد!
39|26|پس خداوند خوارى را در زندگى اين دنيا به آنها چشانيد، و عذاب آخرت شديدتر است اگر مىدانستند.
39|27|ما براى مردم در اين قرآن از هر نوع مثلى زديم، شايد متذكر شوند.
39|28|قرآنى است فصيح و خالى از هر گونه كجى و نادرستى، شايد آنان پرهيزگارى پيشه كنند!
39|29|خداوند مثالى زده است: مردى را كه مملوك شريكانى است كه درباره او پيوسته با هم به مشاجره مشغولند، و مردى كه تنها تسليم يك نفر است; آيا اين دو يكسانند؟! حمد، مخصوص خداست، ولى بيشتر آنان نمىدانند.
39|30|تو مىميرى و آنها نيز خواهند مرد!
39|31|سپس شما روز قيامت نزد پروردگارتان مخاصمه مىكنيد.
39|32|پس چه كسى ستمكارتر است از آن كسى كه بر خدا دروغ ببندد و سخن راست را هنگامى كه به سراغ او آمده تكذيب كند؟! آيا در جهنم جايگاهى براى كافران نيست؟!
39|33|اما كسى كه سخن راست بياورد و كسى كه آن را تصديق كند، آنان پرهيزگارانند!
39|34|آنچه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنان موجود است; و اين است جزاى نيكوكاران!
39|35|تا خداوند بدترين اعمالى را كه انجام دادهاند (در سايه ايمان و صداقت آنها) بيامرزد، و آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند پاداش دهد!
39|36|آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بندهاش كافى نيست؟! اما آنها تو را از غير او مىترسانند. و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ هدايتكنندهاى ندارد!
39|37|و هر كس را خدا هدايت كند، هيچ گمراهكنندهاى نخواهد داشت آيا خداوند توانا و داراى مجازات نيست؟!
39|38|و اگر از آنها بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده؟» حتما مىگويند:«خدا!» بگو: «آيا هيچ درباره معبودانى كه غير از خدا مىخوانيد انديشه مىكنيد كه اگر خدا زيانى براى من بخواهد، آيا آنها مىتوانند گزند او را برطرف سازند؟! و يا اگر رحمتى براى من بخواهد، آيا آنها مىتوانند جلو رحمت او را بگيرند؟!» بگو: «خدا مرا كافى است; و همه متوكلان تنها بر او توكل مىكنند!»
39|39|بگو: «اى قوم من! شما هر چه در توان داريد انجام دهيد، من نيز به وظيفه خود عمل مىكنم; اما بزودى خواهيد دانست...
39|40|چه كسى عذاب خواركنندهاى (در دنيا) به سراغش مىآيد، و (سپس) عذابى جاويدان (در آخرت) بر او وارد مىگردد!»
39|41|ما اين كتاب (آسمانى) را براى مردم بحق بر تو نازل كرديم; هر كس هدايت را پذيرد به نفع خود اوست; و هر كس گمراهى را برگزيند، تنها به زيان خود گمراه مىگردد; و تو مامور اجبار آنها به هدايت نيستى.
39|42|خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند، و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام خواب مىگيرد; سپس ارواح كسانى كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه مىدارد و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) بازمىگرداند تا سرآمدى معين;در اين امر نشانههاى روشنى است براى كسانى كه انديشه مىكنند!
39|43|آيا آنان غير از خدا شفيعانى گرفتهاند؟! به آنان بگو: «آيا (از آنها شفاعت مىطلبيد) هر چند مالك چيزى نباشند و درك و شعورى براى آنها نباشد؟!»
39|44|بگو: «تمام شفاعت از آن خداست، (زيرا) حاكميت آسمانها و زمين از آن اوست و سپس همه شما را به سوى او بازمىگردانند!»
39|45|هنگامى كه خداوند به يگانگى ياد مىشود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند مشمئز (و متنفر) مىگردد; اما هنگامى كه از معبودهاى ديگر ياد مىشود، آنان خوشحال مىشوند.
39|46|بگو: «خداوندا! اى آفريننده آسمانها و زمين، و آگاه از اسرار نهان و آشكار، تو در ميان بندگانت در آنچه اختلاف داشتند داورى خواهى كرد!»
39|47|اگر ستمكاران تمام آنچه را روى زمين است مالك باشند و همانند آن بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا كنند تا از عذاب شديد روز قيامت رهايى يابند;و از سوى خدا براى آنها امورى ظاهر مىشود كه هرگز گمان نمىكردند!
39|48|در آن روز اعمال بدى را كه انجام دادهاند براى آنها آشكار مىشود، و آنچه را استهزا مىكردند بر آنها واقع مىگردد.
39|49|هنگامى كه انسان را زيانى رسد، ما را (براى حل مشكلش) مىخواند; سپس هنگامى كه از جانب خود به او نعمتى دهيم، مىگويد: «اين نعمت را بخاطر كاردانى خودم به من دادهاند»; ولى اين وسيله آزمايش (آنها) است، اما بيشترشان نمىدانند.
39|50|اين سخن را كسانى كه قبل از آنها بودند نيز گفتند، ولى آنچه را به دست مىآوردند براى آنها سودى نداشت!
39|51|سپس بديهاى اعمالشان به آنها رسيد; و ظالمان اين گروه ( اهل مكه) نيز بزودى گرفتار بديهاى اعمالى كه انجام دادهاند خواهند شد، و هرگز نمىتوانند از چنگال عذاب الهى بگريزند.
39|52|آيا آنها ندانستند كه خداوند روزى را براى هر كس بخواهد گسترده يا تنگ مىسازد؟! در اين، آيات و نشانههايى است براى گروهى كه ايمان مىآورند.
39|53|بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
39|54|و به درگاه پروردگارتان بازگرديد و در برابر او تسليم شويد، پيش از آنكه عذاب به سراغ شما آيد، سپس از سوى هيچ كس يارى نشويد!
39|55|و از بهترين دستورهائى كه از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده پيروى كنيد پيش از آنكه عذاب (الهى) ناگهان به سراغ شما آيد در حالى كه از آن خبر نداريد!»
39|56|(اين دستورها براى آن است كه) مبادا كسى روز قيامت بگويد: «افسوس بر من از كوتاهيهايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم و از مسخرهكنندگان (آيات او) بودم!»
39|57|يا بگويد: «اگر خداوند مرا هدايت مىكرد، از پرهيزگاران بودم!»
39|58|يا هنگامى كه عذاب را مىبيند بگويد: «اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازمىگشتم و از نيكوكاران بودم!»
39|59|آرى، آيات من به سراغ تو آمد، اما آن را تكذيب كردى و تكبر نمودى و از كافران بودى!
39|60|و روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بستند مىبينى كه صورتهايشان سياه است; آيا در جهنم جايگاهى براى متكبران نيست؟!
39|61|و خداوند كسانى را كه تقوا پيشه كردند با رستگارى رهايى مىبخشد; هيچ بدى به آنان نمىرسد و هرگز غمگين نخواهند شد.
39|62|خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشيا است.
39|63|كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست; و كسانى كه به آيات خداوند كافر شدند زيانكارانند.
39|64|بگو: «آيا به من دستور مىدهيد كه غير خدا را بپرستم اى جاهلان؟!»
39|65|به تو و همه پيامبران پيشين وحى شده كه اگر مشرك شوى، تمام اعمالت تباه مىشود و از زيانكاران خواهى بود!
39|66|بلكه تنها خداوند را عبادت كن و از شكرگزاران باش!
39|67|آنها خدا را آن گونه كه شايسته است نشناختند، در حالى كه تمام زمين در روز قيامت در قبضه اوست و آسمانها پيچيده در دست او; خداوند منزه و بلندمقام است از شريكيهايى كه براى او مىپندارند
39|68|و در «صور» دميده مىشود، پس همه كسانى كه در آسمانها و زمينند مىميرند، مگر كسانى كه خدا بخواهد; سپس بار ديگر در «صور» دميده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخيزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.
39|69|و زمين (در آن روز) به نور پروردگارش روشن مىشود، و نامههاى اعمال را پيش مىنهند و پيامبران و گواهان را حاضر مىسازند، و ميان آنها بحق داورى مىشود و به آنان ستم نخواهد شد!
39|70|و به هر كس آنچه انجام داده است بىكم و كاست داده مىشود; و او نسبت به آنچه انجام مىدادند از همه آگاهتر است.
39|71|و كسانى كه كافر شدند گروه گروه به سوى جهنم رانده مىشوند; وقتى به دوزخ مىرسند، درهاى آن گشوده مىشود و نگهبانان دوزخ به آنها مىگويند: «آيا رسولانى از ميان شما به سويتان نيامدند كه آيات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات اين روز شما را بر حذر دارند؟!» مىگويند: «آرى، (پيامبران آمدند و آيات الهى را بر ما خواندند، و ما مخالفت كرديم!) ولى فرمان عذاب الهى بر كافران مسلم شده است.
39|72|به آنان گفته مىشود: «از درهاى جهنم وارد شويد، جاودانه در آن بمانيد; چه بد جايگاهى است جايگاه متكبران!»
39|73|و كسانى كه تقواى الهى پيشه كردند گروه گروه به سوى بهشت برده مىشوند; هنگامى كه به آن مىرسند درهاى بهشت گشوده مىشود و نگهبانان به آنان مىگويند:«سلام بر شما! گوارايتان باد اين نعمتها! داخل بهشت شويد و جاودانه بمانيد!»
39|74|آنها مىگويند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم; چه نيكوست پاداش عمل كنندگان!»
39|75|(در آن روز) فرشتگان را مىبينى كه بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند و با ستايش پروردگارشان تسبيح مىگويند; و در ميان بندگان بحق داورى مىشود; و (سرانجام) گفته خواهد شد: «حمد مخصوص خدا پروردگار جهانيان است!»
40|1|حم.
40|2|اين كتابى است كه از سوى خداوند قادر و دانا نازل شده است.
40|3|خداوندى كه آمرزنده گناه، پذيرنده توبه، داراى مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است; هيچ معبودى جز او نيست; و بازگشت (همه شما) تنها بسوى اوست.
40|4|تنها كسانى كه در آيات ما مجادله مىكنند كه (از روى عناد) كافر شدهاند; پس مبادا رفت و آمد آنان در شهرها (و قدرتنمايى آنان) تو را بفريبد!
40|5|پيش از آنها قوم نوح و اقوامى كه بعد از ايشان بودند (پيامبرانشان را) تكذيب كردند; و هر امتى در پى آن بود كه توطئه كند و پيامبرش را بگيرد (و آزار دهد)، و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند; اما من آنها را گرفتم (و سخت مجازات كردم); ببين كه مجازات من چگونه بود!
40|6|و اين گونه فرمان پروردگارت درباره كسانى كه كافر شدند مسلم شده كه آنها همه اهل آتشند!
40|7|فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مىكنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مىگويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىكنند (و مى گويند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است; پس كسانى راكه توبه كرده و راه تو را پيروى مىكنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!
40|8|پروردگارا! آنها را در باغهاى جاويدان بهشت كه به آنها وعده فرمودهاى وارد كن، همچنين از پدران و همسران و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، كه تو توانا و حكيمى!
40|9|و آنان را از بديها نگاه دار، و هر كس را كه در آن روز از بديها نگاه دارى، مشمول رحمتت ساختهاى; و اين است همان رستگارى عظيم!
40|10|كسانى را كه كافر شدند روز قيامت صدا مىزنند كه عداوت و خشم خداوند نسبت به شما از عداوت و خشم خودتان نسبت به خودتان بيشتر است، چرا كه بسوى ايمان دعوت مىشديد، ولى انكار مىكرديد!
40|11|آنها مىگويند: «پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى; اكنون به گناهان خود معترفيم; آيا راهى براى خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟»
40|12|اين بخاطر آن است كه وقتى خداوند به يگانگى خوانده مىشد انكار مىكرديد، و اگر براى او همتايى مىپنداشتند ايمان مىآورديد; اكنون داورى مخصوص خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و شما را مطابق عدل خود كيفر مىدهد).
40|13|او كسى است كه آيات خود را به شما نشان مىدهد و از آسمان براى شما روزى (با ارزشى) مىفرستد; تنها كسانى متذكر اين حقايق مىشوند كه بسوى خدا باز مىگردند.
40|14|(تنها) خدا را بخوانيد و دين خود را براى او خالص كنيد، هرچند كافران ناخشنود باشند!
40|15|او درجات (بندگان صالح) را بالا مىبرد، او صاحب عرش است، روح (مقدس) را به فرمانش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد القاء مىكند تا (مردم را) از روز ملاقات ( روز رستاخيز) بيم دهد!
40|16|روزى كه همه آنان آشكار مىشوند و چيزى از آنها بر خدا پنهان نخواهد ماند; (و گفته مىشود: ) حكومت امروز براى كيست؟ براى خداوند يكتاى قهار است!
40|17|امروز هر كس در برابر كارى كه انجام داده است پاداش داده مىشود; امروز هيچ ظلمى نيست; خداوند سريع الحساب است!
40|18|و آنها را از روز نزديك بترسان، هنگامى كه از شدت وحشت دلها به گلوگاه مىرسد و تمامى وجود آنها مملو از اندوه مىگردد; براى ستمكاران دوستى وجود ندارد، و نه شفاعت كنندهاى كه شفاعتش پذيرفته شود.
40|19|او چشمهايى را كه به خيانت مىگردد و آنچه را سينهها پنهان مىدارند، مىداند.
40|20|خداوند بحق داورى مىكند، و معبودهايى را كه غير از او مىخوانند هيچ گونه داورى ندارند; خداوند شنوا و بيناست!
40|21|آيا آنها روى زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند چگونه بود؟! آنها در قدرت و ايجاد آثار مهم در زمين از اينها برتر بودند; ولى خداوند ايشان را به گناهانشان گرفت، و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند!
40|22|اين براى آن بود كه پيامبرانشان پيوسته با دلايل روشن به سراغشان مىآمدند، ولى آنها انكار مىكردند; خداوند هم آنان را گرفت (و كيفر داد) كه او قوى و مجازاتش شديد است!
40|23|ما موسى را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم...
40|24|بسوى فرعون و هامان و قارون; ولى آنها گفتند: «او ساحرى بسيار دروغگو است!»
40|25|و هنگامى كه حق را از سوى ما براى آنها آورد، گفتند: «پسران كسانى را كه با موسى ايمان آوردهاند بكشيد و زنانشان را (براى اسارت و خدمت) زنده بگذاريد!» اما نقشه كافران جز در گمراهى نيست (و نقش بر آب مىشود).
40|26|و فرعون گفت: «بگذاريد موسى را بكشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زيرا من مىترسم كه آيين شما را دگرگون سازد، و يا در اين سرزمين فساد بر پا كند!»
40|27|موسى گفت: «من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مىبرم از هر متكبرى كه به روز حساب ايمان نمىآورد!»
40|28|و مرد مؤمنى از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مىداشت گفت: «آيا مىخواهيد مردى را بكشيد بخاطر اينكه مىگويد: پروردگار من «الله» است، در حالى كه دلايل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت; و اگر راستگو باشد، (لااقل) بعضى از عذابهايى را كه وعده مىدهد به شما خواهد رسيد; خداوند كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمىكند.
40|29|اى قوم من! امروز حكومت از آن شماست و در اين سرزمين پيروزيد; اگر عذاب خدا به سراغ ما آيد، چه كسى ما را يارى خواهد كرد؟!» فرعون گفت: «من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمىدهم، و شما را جز به راه صحيح راهنمايى نمىكنم! (دستور، همان قتل موسى است!)»
40|30|آن مرد باايمان گفت: «اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پيشين بيمناكم!
40|31|و از عادتى همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و كسانى كه بعد از آنان بودند (از شرك و كفر و طغيان) مىترسم; و خداوند ظلم و ستمى بر بندگانش نمىخواهد.
40|32|اى قوم من! من بر شما از روزى كه مردم يكديگر را صدا مىزنند (و از هم يارى مىطلبند و صدايشان به جايى نمىرسد) بيمناكم!
40|33|همان روزى كه روى مىگردانيد و فرار مىكنيد; اما هيچ پناهگاهى در برابر عذاب خداوند براى شما نيست; و هر كس را خداوند (بخاطر اعمالش) گمراه سازد، هدايتكنندهاى براى او نيست!
40|34|پيش از اين يوسف دلايل روشن براى شما آورد، ولى شما همچنان در آنچه او براى شما آورده بود ترديد داشتيد; تا زمانى كه از دنيا رفت، گفتيد: هرگز خداوند بعد از او پيامبرى مبعوث نخواهد كرد! اين گونه خداوند هر اسرافكار ترديدكنندهاى را گمراه مىسازد!
40|35|همانها كه در آيات خدا بىآنكه دليلى برايشان آمده باشد به مجادله برمىخيزند; (اين كارشان) خشم عظيمى نزد خداوند و نزد آنان كه ايمان آوردهاند به بار مىآورد; اين گونه خداوند بر دل هر متكبر جبارى مهر مىنهد!»
40|36|فرعون گفت: «اى هامان! براى من بناى مرتفعى بساز، شايد به وسايلى دست يابم،
40|37|وسايل (صعود به) آسمانها تا از خداى موسى آگاه شوم; هر چند گمان مىكنم او دروغگو باشد!; سذللّه اينچنين اعمال بد فرعون در نظرش آراسته جلوه كرد و از راه حق باز داشته شد; و توطئه فرعون (و همفكران او) جز به نابودى نمىانجامد!
40|38|كسى كه (از قوم فرعون) ايمان آورده بود گفت: «اى قوم من! از من پيروى كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم.
40|39|اى قوم من! اين زندگى دنيا، تنها متاع زودگذرى است; و آخرت سراى هميشگى است!
40|40|هر كس بدى كند، جز بمانند آن كيفر داده نمىشود; ولى هر كس كار شايستهاى انجام دهد -خواه مرد يا زن- در حالى كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت مىشوند و در آن روزى بىحسابى به آنها داده خواهد شد.
40|41|اى قوم من! چرا من شما را به سوى نجات دعوت مىكنم، اما شما مرا بسوى آتش فرا مىخوانيد؟!
40|42|مرا دعوت مىكنيد كه به خداوند يگانه كافر شوم و همتايى كه به آن علم ندارم براى او قرار دهم، در حالى كه من شما را بسوى خداوند عزيز غفار دعوت مىكنم!
40|43|قطعا آنچه مرا بسوى آن مىخوانيد، نه دعوت (و حاكميتى) در دنيا دارد و نه در آخرت; و تنها بازگشت ما در قيامت بسوى خداست; و مسرفان اهل آتشند!
40|44|و بزودى آنچه را به شما مىگويم به خاطر خواهيد آورد! من كار خود را به خدا واگذارم كه خداوند نسبت به بندگانش بيناست!»
40|45|خداوند او را از نقشههاى سوء آنها نگه داشت، و عذاب شديد بر آل فرعون وارد شد!
40|46|عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند; و روزى كه قيامت برپا شود (مىفرمايد:) «آل فرعون را در سختترين عذابها وارد كنيد!»
40|47|به خاطر بياور هنگامى را كه در آتش دوزخ با هم محاجه مىكنند; ضعيفان به مستكبران مىگويند: «ما پيرو شما بوديم، آيا شما (امروز) سهمى از آتش را بجاى ما پذيرا مىشويد؟!»
40|48|مستكبران مىگويند: «ما همگى در آن هستيم، زيرا خداوند در ميان بندگانش (بعدالت) حكم كرده است!»
40|49|و آنها كه در آتشند به ماموران دوزخ مىگويند: «از پروردگارتان بخواهيد يك روز عذاب را از ما بردارد!»
40|50|آنها مىگويند: «آيا پيامبران شما دلايل روشن برايتان نياوردند؟!» مىگويند: «آرى!» آنها مىگويند: «پس هر چه مىخواهيد (خدا را) بخوانيد; ولى دعاى كافران (به جايى نمىرسد و) جز در ضلالت نيست!»
40|51|ما به يقين پيامبران خود و كسانى را كه ايمان آوردهاند، در زندگى دنيا و (در آخرت) روزى كه گواهان به پا مىخيزند يارى مىدهيم!
40|52|روزى كه عذرخواهى ظالمان سودى به حالشان نمىبخشد; و لعنت خدا براى آنها، و خانه (و جايگاه) بد نيز براىآنان است.
40|53|و ما به موسى هدايت بخشيديم، و بنى اسرائيل را وارثان كتاب (تورات) قرار داديم.
40|54|كتابى كه مايه هدايت و تذكر براى صاحبان عقل بود!
40|55|پس (اى پيامبر!) صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حق است، و براى گناهت استغفار كن، و هر صبح و شام تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور!
40|56|كسانى كه در آيات خداوند بدون دليلى كه براى آنها آمده باشد ستيزهجويى مىكنند، در سينههايشان فقط تكبر (و غرور) است، و هرگز به خواسته خود نخواهند رسيد، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بيناست!
40|57|آفرينش آسمانها و زمين از آفرينش انسانها مهمتر است، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
40|58|هرگز نابينا و بينا يكسان نيستند; همچنين كسانى كه ايمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند با بدكاران يكسان نخواهند بود; اما كمتر متذكر مىشويد!
40|59|روز قيامت به يقين آمدنى است، و شكى در آن نيست; ولى اكثر مردم ايمان نمى آورند!
40|60|پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم! كسانى كه از عبادت من تكبر مىورزند به زودى با ذلت وارد دوزخ مىشوند!»
40|61|خداوند كسى است كه شب را براى شما آفريد تا در آن بياساييد، و روز را روشنىبخش قرار داد; خداوند نسبت به مردم صاحب فضل و كرم است; ولى بيشتر مردم شكرگزارى نمىكنند!
40|62|اين است خداوند، پروردگار شما كه آفريننده همه چيز است; هيچ معبودى جز او نيست; با اين حال چگونه از راه حق منحرف مىشويد؟!
40|63|اينچنين كسانى كه آيات خدا را انكار مىكردند (از راه راست) منحرف مىشوند!
40|64|خداوند كسى است كه زمين را براى شما جايگاه امن و آرامش قرار داد و آسمان را همچون سقفى (بالاى سرتان); و شما را صورتگرى كرد، و صورتتان را نيكو آفريد; و از چيزهايى پاكيزه به شما روزى داد; اين است خداوند پروردگار شما! جاويد و پربركت است خداوندى كه پروردگار عالميان است!
40|65|زنده (واقعى) اوست; معبودى جز او نيست; پس او را بخوانيد در حالى كه دين خود را براى او خالص كردهايد! ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است!
40|66|بگو: «من نهى شدهام از اينكه معبودهايى را كه شما غير از خدا مىخوانيد بپرستم، چون دلايل روشن از جانب پروردگارم براى من آمده است; و مامورم كه تنها در برابر پروردگار عالميان تسليم باشم!»
40|67|او كسى است كه شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه، سپس از علقه (خون بسته شده)، سپس شما را بصورت طفلى (از شكم مادر) بيرون مىفرستد، بعد به مرحله كمال قوت خود مىرسيد، و بعد از آن پير مىشويد و (در اين ميان) گروهى از شما پيش از رسيدن به اين مرحله مىميرند و در نهايت به سرآمد عمر خود مىرسيد; و شايد تعقل كنيد!
40|68|او كسى است كه زنده مىكند و مىميراند; و هنگامى كه كارى را مقرر كند، تنها به آن مىگويد: «موجود باش!» بىدرنگ موجود مىشود!
40|69|آيا نديدى كسانى را كه در آيات خدا مجادله مىكنند، چگونه از راه حق منحرف مى شوند؟!
40|70|همان كسانى كه كتاب (آسمانى) و آنچه رسولان خود را بدان فرستادهايم تكذيب كردند; اما بزودى (نتيجه كار خود را) مىدانند!
40|71|در آن هنگام كه غل و زنجيرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را مىكشند...
40|72|و در آب جوشان وارد مىكنند; سپس در آتش دوزخ افروخته مىشوند!
40|73|سپس به آنها گفته مىشود: «كجايند آنچه را همتاى خدا قرار مىداديد،
40|74|همان معبودهايى را كه جز خدا پرستش مىكرديد؟!» آنها مىگويند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند; بلكه ما اصلا پيش از اين چيزى را پرستش نمىكرديم»! اين گونه خداوند كافران را گمراه مىسازد!
40|75|اين (عذاب) بخاطر آن است كه بناحق در زمين شادى مىكرديد و از روى غرور و مستى به خوشحالى مىپرداختيد!
40|76|از درهاى جهنم وارد شويد و جاودانه در آن بمانيد; و چه بد است جايگاه متكبران!
40|77|پس (اى پيامبر) صبر كن كه وعده خدا حق است; و هرگاه قسمتى از مجازاتهايى را كه به آنها وعده دادهايم در حال حياتت به تو ارائه دهيم، يا تو را (پيش از آن) از دنيا ببريم (مهم نيست); چرا كه همه آنان را تنها بسوى ما باز مىگردانند!
40|78|ما پيش از تو رسولانى فرستاديم; سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نكردهايم; و هيچ پيامبرى حق نداشت معجزهاى جز بفرمان خدا بياورد و هنگامى كه فرمان خداوند (براى مجازات آنها) صادر شود، بحق داورى خواهد شد; و آنجا اهل باطل زيان خواهند كرد!
40|79|خداوند كسى است كه چهارپايان را براى شما آفريد تا بعضى را سوار شويد و از بعضى تغذيه كنيد.
40|80|و براى شما در آنها منافع بسيارى (جز اينها) است، تا بوسيله آنها به مقصدى كه در دل داريد برسيد; و بر آنها و بر كشتيها سوار مىشويد.
40|81|او آياتش را همواره به شما نشان مىدهد; پس كدام يك از آيات او را انكار مىكنيد؟!
40|82|آيا روى زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنها بودند چه شد؟! همانها كه نفراتشان از اينها بيشتر، و نيرو و آثارشان در زمين فزونتر بود; اما هرگز آنچه را به دست مىآوردند نتوانست آنها را بىنياز سازد (و عذاب الهى را از آنان دور كند)!
40|83|هنگامى كه رسولانشان دلايل روشنى براى آنان آوردند، به دانشى كه خود داشتند خوشحال بودند (و غير آن را هيچ مىشمردند); ولى آنچه را (از عذاب) به تمسخر مىگرفتند آنان را فراگرفت!
40|84|هنگامى كه عذاب (شديد) ما را ديدند گفتند: «هم اكنون به خداوند يگانه ايمان آورديم و به معبودهايى كه همتاى او مىشمرديم كافر شديم!»
40|85|اما هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ايمانشان براى آنها سودى نداشت!اين سنت خداوند است كه همواره در ميان بندگانش اجرا شده، و آنجا كافران زيانكار شدند!
41|1|حم
41|2|اين كتابى است كه از سوى خداوند رحمان و رحيم نازل شده است;
41|3|كتابى كه آياتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو كرده، در حالى كه فصيح و گوياست براى جمعيتى كه آگاهند!
41|4|قرآنى كه بشارت دهنده و بيم دهنده است; ولى بيشتر آنان روى گردان شدند; از اين رو چيزى نمىشنوند!
41|5|آنها گفتند: «قلبهاى ما نسبت به آنچه ما را به آن دعوت مىكنى در پوششهايى قرار گرفته و در گوشهاى ما سنگينى است، و ميان ما و تو حجابى وجود دارد; پس تو بدنبال عمل خود باش، ما هم براى خود عمل مىكنيم!»
41|6|بگو: من فقط انسانى مثل شما هستم; اين حقيقت بر من وحى مىشود كه معبود شما معبودى يگانه است; پس تمام توجه خويش را به او كنيد و از وى آمرزش طلبيد; واى بر مشركان!
41|7|همانها كه زكات را نمىپردازند، و آخرت را منكرند!
41|8|اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، پاداشى دائمى دارند!
41|9|بگو: آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز آفريد كافر هستيد و براى او همانندهايى قرارمىدهيد؟! او پروردگار جهانيان است!
41|10|او در زمين كوههاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن آفريد و مواد غذايى آن را مقدر فرمود، - ينها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نياز تقاضا كنندگان!
41|11|سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود; به آن و به زمين دستور داد: سخللّهبه وجود آييد (و شكل گيريد)، خواه از روى اطاعت و خواه اكراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مىآييم (و شكل مىگيريم)!»
41|12|در اين هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و در هر آسمانى كار آن (آسمان) را وحى (و مقرر) فرمود، و آسمان پايين را با چراغهايى ( ستارگان) زينت بخشيديم، و (با شهابها از رخنه شياطين) حفظ كرديم، اين است تقدير خداوند توانا و دانا!
41|13|اگر آنها روىگردان شوند، بگو: من شما را از صاعقهاى همانند صاعقه عاد و ثمود مىترسانم!
41|14|در آن هنگام كه رسولان از پيش رو و پشت سر (و از هر سو) به سراغشان آمدند (و آنان را دعوت كردند) كه جز خدا را نپرستيد آنها گفتند: «اگر پروردگار ما مىخواست فرشتگانى نازل مىكرد; از اين رو ما به آنچه شما مبعوث به آن هستيد كافريم!»
41|15|اما قوم عاد بناحق در زمين تكبر ورزيدند و گفتند: «چه كسى از ما نيرومندتر است؟!»آيا نمىدانستند خداوندى كه آنان را آفريده از آنها قويتر است؟ و (به خاطر اين پندار) پيوسته آيات ما را انكار مىكردند.
41|16|سرانجام تندبادى شديد و هولانگيز و سرد و سخت در روزهايى شوم و پرغبار بر آنها فرستاديم تا عذاب خواركننده را در زندگى دنيا به آنها بچشانيم; و عذاب آخرت از آن هم خواركنندهتر است، و (از هيچ طرف) يارى نمىشوند!
41|17|اما ثمود را هدايت كرديم، ولى آنها نابينايى را بر هدايت ترجيح دادند; به همين جهت صاعقه -آن عذاب خواركننده- به خاطر اعمالى كه انجام مىدادند آنها را فروگرفت!
41|18|و كسانى را كه ايمان آوردند و پرهيزگار بودند نجات بخشيديم!
41|19|به خاطر بياوريد روزى را كه دشمنان خدا را جمع كرده به سوى دوزخ مىبرند،و صفوف پيشين را نگه مىدارند (تا صفهاى بعد به آنها ملحق شوند!)
41|20|وقتى به آن مىرسند، گوشها و چشمها و پوستهاى تنشان به آنچه مىكردند گواهى مىدهند.
41|21|آنها به پوستهاى تنشان مىگويند: «چرا بر ضد ما گواهى داديد؟!» آنها جواب مىدهند: «همان خدايى كه هر موجودى را به نطق درآورده ما را گويا ساخته ; و او شما را نخستين بار آفريد، و بازگشتتان بسوى اوست!
41|22|شما اگر گناهانتان را مخفى مىكرديد نه بخاطر اين بود كه از شهادت گوش و چشمها و پوستهاى تنتان بيم داشتيد، بلكه شما گمان مىكرديد كه خداوند بسيارى از اعمالى را كه انجام مىدهيد نمىداند!
41|23|آرى اين گمان بدى بود كه درباره پروردگارتان داشتيد و همان موجب هلاكت شما گرديد، و سرانجام از زيانكاران شديد!
41|24|اگر صبر كنند (يا نكنند، به هر حال) دوزخ جايگاه آنهاست; و اگر تقاضاى عفو كنند، مورد عفو قرار نمىگيرند!
41|25|ما براى آنها همنشينانى (زشتسيرت) قرار داديم كه زشتيها را از پيش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند; و فرمان الهى در باره آنان تحقق يافت و به سرنوشت اقوام گمراهى از جن و انس كه قبل از آنها بودند گرفتار شدند; آنها مسلما زيانكار بودند!
41|26|كافران گفتند: «گوش به اين قرآن فراندهيد; و به هنگام تلاوت آن جنجال كنيد، شايد پيروز شويد!»
41|27|به يقين به كافران عذاب شديدى مىچشمانيم، و آنها را به بدترين اعمالى كه انجام مى دادند كيفر مىدهيم!
41|28|اين آتش كيفر دشمنان خدا است، سراى جاويدشان در آن خواهد بود، كيفرى است بخاطر اينكه آيات ما را انكار مىكردند.
41|29|كافران گفتند: «پروردگارا! آنهايى كه از جن و انس ما را گمراه كردند به ما نشان ده تا زير پاى خود نهيم (و لگدمالشان كنيم) تا از پست ترين مردم باشند!»
41|30|به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است!
41|31|ما ياران و مددكاران شما در زندگى دنيا و آخرت هستيم; و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب كنيد به شما داده مىشود!
41|32|اينها وسيله پذيرايى از سوى خداوند غفور و رحيم است!»
41|33|چه كسى خوش گفتارتر است از آن كس كه دعوت به سوى خدا مىكند و عمل صالح انجام مىدهد و مىگويد: «من از مسلمانانم»؟!
41|34|هرگز نيكى و بدى يكسان نيست; بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است!
41|35|اما جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند به اين مقام نمىرسند، و جز كسانى كه بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آن نايل نمىگردند!
41|36|و هرگاه وسوسههايى از شيطان متوجه تو گردد، از خدا پناه بخواه كه او شنوده و داناست!
41|37|و از نشانههاى او، شب و روز و خورشيد و ماه است; براى خورشيد و ماه سجده نكنيد، براى خدايى كه آفريننده آنهاست سجده كنيد اگر مىخواهيد او را بپرستيد!
41|38|و اگر (از عبادت پروردگار) تكبر كنند، كسانى كه نزد پروردگار تو هستند شب و روز براى او تسبيح مىگويند و خسته نمىشوند!
41|39|و از آيات او اين است كه زمين را خشك (و بىجان) مىبينى، اما هنگامى كه آب (باران) بر آن مىفرستيم به جنبش درمىآيد و نمو مىكند; همان كسى كه آن را زنده كرد، مردگان را نيز زنده مىكند; او بر هر چيز تواناست!
41|40|كسانى كه آيات ما را تحريف مىكنند بر ما پوشيده نخواهند بود! آيا كسى كه در آتش افكنده مىشود بهتر است يا كسى كه در نهايت امن و امان در قيامت به عرصه محشر مىآيد؟! هر كارى مىخواهيد بكنيد، او به آنچه انجام مىدهيد بيناست!
41|41|كسانى كه به اين ذكر ( قرآن) هنگامى كه به سراغشان آمد كافر شدند (نيز بر ما مخفى نخواهد ماند)! و اين كتابى است قطعا شكست ناپذير...
41|42|كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمىآيد; چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است!
41|43|آنچه به ناروا درباره تو مىگويند همان است كه درباره پيامبران قبل از تو نيز گفته شده; پروردگار تو داراى مغفرت و (هم) داراى مجازات دردناكى است!
41|44|هرگاه آن را قرآنى عجمى قرار مىداديم حتما مىگفتند: «چرا آياتش روشن نيست؟! قرآن عجمى از پيغمبرى عربى؟!» بگو: «اين (كتاب) براى كسانى كه ايمان آوردهاند هدايت و درمان است; ولى كسانى كه ايمان نمىآورند، در گوشهايشان سنگينى است و گويى نابينا هستند و آن را نمىبينند; آنها (همچون كسانى هستند كه گوئى) از راه دور صدا زده مىشوند!»
41|45|ما به موسى كتاب آسمانى داديم; سپس در آن اختلاف شد; و اگر فرمانى از ناحيه پروردگارت در اين باره صادر نشده بود (كه بايد به آنان مهلت داد تا اتمام حجت شود)، در ميان آنها داورى مىشد (و به كيفر مىرسيدند); ولى آنها هنوز درباره آن شكى تهمتانگيز دارند!
41|46|كسى كه عمل صالحى انجام دهد، سودش براى خود اوست; و هر كس بدى كند، به خويشتن بدى كرده است; و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمىكند!
41|47|علم به قيامت (و لحظه وقوع آن) تنها به خدا بازمىگردد; هيچ ميوهاى از غلاف خود خارج نمىشود، و هيچ زنى باردار نمىگردد و وضع حمل نمىكند مگر به علم او; و آن روز كه آنها را ندا مىدهد (و مىگويد:) كجايند شريكانى كه براى من مىپنداشتيد؟! مىگويند: «(پروردگارا!) ما عرضه داشتيم كه هيچ گواهى بر گفته خود نداريم!»
41|48|و همه معبودانى را كه قبلا مىخواندند محو و گم مىشوند; و مىدانند هيچ گريزگاهى ندارند!
41|49|انسان هرگز از تقاضاى نيكى (و نعمت) خسته نمىشود; و هرگاه شر و بدى به او رسد، بسيار مايوس و نوميد مىگردد!
41|50|و هرگاه او را رحمتى از سوى خود بعد از ناراحتى كه به او رسيده بچشانيم مىگويد: «اين بخاطر شايستگى و استحقاق من بوده، و گمان نمىكنم قيامت برپا شود; و (بفرض كه قيامتى باشد،) هرگاه بسوى پروردگارم بازگردانده شوم، براى من نزد او پاداشهاى نيك است. ما كافران را از اعمالى كه انجام دادهاند (بزودى) آگاه خواهيم كرد و از عذاب شديد به آنها مىچشانيم.
41|51|و هرگاه به انسان (غافل و بىخبر) نعمت دهيم، روى مىگرداند و به حال تكبر از حق دور مىشود; ولى هرگاه مختصر ناراحتى به او رسد، تقاضاى فراوان و مستمر (براى بر طرف شدن آن) دارد!
41|52|بگو: «به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوى خداوند باشد و شما به آن كافر شويد، چه كسى گمراهتر خواهد بود از كسى كه در مخالفت شديدى قرار دارد؟!
41|53|به زودى نشانههاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مىدهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است; آيا كافى نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟ !
41|54|آگاه باشيد كه آنها از لقاى پروردگارشان در شك و ترديدند; و آگاه باشيد كه خداوند به همه چيز احاطه دارد!
42|1|حم.
42|2|عسق.
42|3|اين گونه خداوند عزيز و حكيم به تو و پيامبرانى كه پيش از تو بودند وحى مىكند.
42|4|آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست; و او بلندمرتبه و بزرگ است!
42|5|نزديك است آسمانها (بخاطر نسبتهاى نارواى مشركان) از بالا متلاشى شوند و فرشتگان پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را بجا مىآورند و براى كسانى كه در زمين هستند استغفار مىكنند; آگاه باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است.
42|6|كسانى كه غير خدا را ولى خود انتخاب كردند، خداوند حساب همه اعمال آنها را نگه مىدارد; و تو مامور نيستى كه آنان را مجبور به قبول حق كنى!
42|7|و اين گونه قرآنى عربى ( فصيح و گويا) را بر تو وحى كرديم تا «امالقرى» ( مكه) و مردم پيرامون آن را انذار كنى و آنها را از روزى كه همه خلايق در آن روز جمع مىشوند و شك و ترديد در آن نيست بترسانى; گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان!
42|8|و اگر خدا مىخواست همه آنها را امت واحدى قرار مىداد (و به زور هدايت مىكرد، ولى هدايت اجبارى سودى ندارد); اما خداوند هر كس را بخواهد در رحمتش وارد مىكند، و براى ظالمان ولى و ياورى نيست.
42|9|آيا آنها غير از خدا را ولى خود برگزيدند؟! در حالى كه «ولى» فقط خداوند است و اوست كه مردگان را زنده مىكند، و اوست كه بر هر چيزى تواناست!
42|10|در هر چيز اختلاف كنيد، داوريش با خداست; اين است خداوند، پروردگار من، بر او توكل كردهام و به سوى او بازمىگردم!
42|11|او آفريننده آسمانها و زمين است و از جنس شما همسرانى براى شما قرار داد و جفتهايى از چهارپايان آفريد; و شما را به اين وسيله ( بوسيله همسران)زياد مى كند; هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بيناست!
42|12|كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست; روزى را براى هر كس بخواهد گسترش مى دهد يا محدود مىسازد; او به همه چيز داناست.
42|13|آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود; و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم اين بود كه: دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد! و بر مشركان گران است آنچه شما آنان را به سويش دعوت مى كنيد! خداوند هر كس را بخواهد برمىگزيند، و كسى را كه به سوى او بازگردد هدايت مىكند.
42|14|آنان پراكنده نشدند مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد; و اين تفرقه جويى بخاطر انحراف از حق( و عداوت و حسد) بود; و اگر فرمانى از سوى پروردگارت صادر نشده بود كه تا سرآمد معينى (زنده و آزاد) باشند، در ميان آنها داورى مىشد; و كسانى كه بعد از آنها وارثان كتاب شدند نسبت به آن در شك و ترديدند، شكى همراه با بدبينى!
42|15|پس به همين خاطر تو نيز آنان را به سوى اين آيين واحد الهى دعوت كن و آنچنان كه مامور شدهاى استقامت نما، و از هوى و هوسهاى آنان پيروى مكن، و بگو: «به هر كتابى كه خدا نازل كرده ايمان آوردهام و مامورم در ميان شما عدالت كنم; خداوند پروردگار ما و شماست; نتيجه اعمال ما از آن ما است و نتيجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصى در ميان ما نيست; و خداوند ما و شما را در يكجا جمع مىكند، و بازگشت (همه) به سوى اوست!»
42|16|كسانى كه (از روى لجاجت) درباره خدا بعد از پذيرفتن (و ايمان به) او، محاجه مى كنند، دليلشان نزد پروردگارشان باطل و بىپايه است; و غضب بر آنهاست و عذابى شديد دارند.
42|17|خداوند كسى است كه كتاب را بحق نازل كرد و ميزان (سنجش حق و باطل و خبر قيامت) را نيز; تو چه مىدانى شايد ساعت (قيام قيامت) نزديك باشد!
42|18|كسانى كه به قيامت ايمان ندارند درباره آن شتاب مىكنند; ولى آنها كه ايمان آوردهاند پيوسته از آن هراسانند، و مىدانند آن حق است; آگاه باشيد كسانى كه در قيامت ترديد مىكنند، در گمراهى عميقى هستند.
42|19|خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهى) دارد; هر كس را بخواهد روزى مىدهد و او قوى و شكستناپذير است!
42|20|كسى كه زراعت آخرت را بخواهد، به كشت او بركت و افزايش مىدهيم و بر محصولش مىافزاييم; و كسى كه فقط كشت دنيا را بطلبد، كمى از آن به او مىدهيم اما در آخرت هيچ بهرهاى ندارد!
42|21|آيا معبودانى دارند كه بىاذن خداوند آيينى براى آنها ساختهاند؟! اگر مهلت معينى براى آنها نبود، در ميانشان داورى مىشد (و دستور عذاب صادر مىگشت) و براى ظالمان عذاب دردناكى است!
42|22|(در آن روز) ستمگران را مىبينى كه از اعمالى كه انجام دادهاند سخت بيمناكند، ولى آنها را فرامىگيرد! اما كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند در باغهاى بهشتند و هر چه بخواهند نزد پروردگارشان براى آنها فراهم است; اين است فضل (و بخشش) بزرگ!
42|23|اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نويد مىدهد! بگو: «من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىكنم جز دوستداشتن نزديكانم ( اهل بيتم); و هر كس كار نيكى انجام دهد ، بر نيكىاش مىافزاييم; چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
42|24|آيا مىگويند: «او بر خدا دروغ بسته است»؟! در حالى كه اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر مىنهد (و اگر خلاف بگوئى قدرت اظهار اين آيات را از تو مىگيرد) و باطل را محو مىكند و حق را بفرمانش پابرجا مىسازد; چرا كه او از آنچه درون سينههاست آگاه است.
42|25|او كسى است كه توبه را از بندگانش مىپذيرد و بديها را مىبخشد، و آنچه را انجام مىدهيد مىداند.
42|26|و درخواست كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام دادهاند مىپذيرد و از فضل خود بر آنها مىافزايد; اما براى كافران عذاب شديدى است!
42|27|هرگاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمين طغيان و ستم مىكنند; از اينرو بمقدارى كه مىخواهد (و مصلحت مىداند) نازل مىكند، كه نسبه به بندگانش آگاه و بيناست!
42|28|او كسى است كه باران سودمند را پس از آنكه مايوس شدند نازل مىكند و رحمت خويش را مىگستراند; و او ولى و (سرپرست) و ستوده است!
42|29|و از آيات اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از جنبندگان در آنها منتشر نموده; و او هرگاه بخواهد بر جمع آنها تواناست!
42|30|هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام دادهايد، و بسيارى را نيز عفو مىكند!
42|31|و شما هرگز نمىتوانيد در زمين از قدرت خداوند فرار كنيد; و غير از خدا هيچ ولى و ياورى براى شما نيست.
42|32|از نشانههاى او كشتيهايى است كه در دريا همچون كوهها به نظر مىرسند!
42|33|اگر او اراده كند، باد را ساكن مىسازد تا آنها بر پشت دريا بىحركت بمانند; در اين نشانههايى است براى هر صبركننده شكرگزار!
42|34|يا اگر بخواهد آنها را بخاطر اعمالى كه سرنشينانش مرتكب شدهاند نابود مىسازد; و در عين حال بسيارى را مىبخشد.
42|35|كسانى كه در آيات ما مجادله مىكنند بدانند هيچ گريزگاهى ندارند!
42|36|آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگى دنياست، و آنچه نزد خداست براى كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشان توكل مىكنند بهتر و پايدارتر است.
42|37|همان كسانى كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مىورزند، و هنگامى كه خشمگين شوند عفو مىكنند.
42|38|و كسانى كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا مىدارند و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست و از آنچه به آنها روزى دادهايم انفاق مىكنند،
42|39|و كسانى كه هرگاه ستمى به آنها رسد، (تسليم ظلم نمىشوند و) يارى مىطلبند!
42|40|كيفر بدى، مجازاتى است همانند آن; و هر كس عفو و اصلاح كند، پاداش او با خداست; خداوند ظالمان را دوست ندارد!
42|41|و كسى كه بعد از مظلومشدن يارى طلبد، ايرادى بر او نيست;
42|42|ايراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مىكنند و در زمين بناحق ظلم روا مىدارند; براى آنان عذاب دردناكى است!
42|43|اما كسانى كه شكيبايى و عفو كنند، اين از كارهاى پرارزش است!
42|44|كسى را كه خدا گمراه كند، ولى و ياورى جز او نخواهد داشت; و ظالمان را (روز قيامت) مىبينى هنگامى كه عذاب الهى را مشاهده مىكنند ميگويند: «آيا راهى به سوى بازگشت (و جبران) وجود دارد؟!»
42|45|و آنها را مىبينى كه بر آتش عرضه مىشوند در حالى كه از شدت مذلت خاشعند و زير چشمى (به آن) نگاه مىكنند; و كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: «زيانكاران واقعى آنانند كه خود و خانواده خويش را روز قيامت از دست دادهاند; آگاه باشيد كه ظالمان (آن روز) در عذاب دائمند!; سذللّه
42|46|آنها جز خدا اوليا و ياورانى ندارند كه ياريشان كنند; و هر كس را خدا گمراه سازد، هيچ راه نجاتى براى او نيست!
42|47|اجابت كنيد دعوت پروردگار خود را پيش از آنكه روزى فرا رسد كه بازگشتى براى آن در برابر اراده خدا نيست; و در آن روز، نه پناهگاهى داريد و نه مدافعى!
42|48|و اگر روىگردان شوند (غمگين مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مامور اجبارشان) قرار ندادهايم; وظيفه تو تنها ابلاغ رسالت است! و هنگامى كه ما رحمتى از سوى خود به انسان بچشانيم به آن دلخوش مىشود، و اگر بلايى بخاطر اعمالى كه انجام دادهاند به آنها رسد (به كفران مىپردازند)، چرا كه انسان بسيار كفرانكننده است!
42|49|مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن خداست; هر چه را بخواهد مىآفريند; به هر كس اراده كند دختر مىبخشد و به هر كس بخواهد پسر،
42|50|يا (اگر بخواهد) پسر و دختر -هر دو- را براى آنان جمع ميكند و هر كس را بخواهد عقيم مىگذارد; زيرا كه او دانا و قادر است.
42|51|و شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب، يا رسولى مىفرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحى مىكند; چرا كه او بلندمقام و حكيم است!
42|52|همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم; تو پيش از اين نمىدانستى كتاب و ايمان چيست (و از محتواى قرآن آگاه نبودى); ولى ما آن را نورى قرار داديم كه بوسيله آن هر كس از بندگان خويش را بخواهيم هدايت مىكنيم; و تو مسلما به سوى راه راست هدايت مىكنى.
42|53|راه خداوندى كه تمامى آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست; آگاه باشيد كه همه كارها تنها بسوى خدا بازمىگردد!
43|1|حم.
43|2|سوگند به كتاب مبين (و روشنگر)،
43|3|كه ما آن را قرآنى فصيح و عربى قرار داديم، شايد شما (آن را) درك كنيد!
43|4|و آن در «امالكتاب» ( لوح محفوظ) نزد ما بلندپايه و استوار است!
43|5|آيا اين ذكر ( قرآن) را از شما بازگيريم بخاطر اينكه قومى اسرافكاريد؟!
43|6|چه بسيار پيامبرانى كه (براى هدايت) در ميان اقوام پيشين فرستاديم;
43|7|ولى هيچ پيامبرى به سوى آنها نمىآمد مگر اينكه او را استهزا مىكردند.
43|8|ولى ما كسانى را كه نيرومندتر از آنها بودند هلاك كرديم، و داستان پيشينيان گذشت.
43|9|هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟» مسلما مىگويند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفريده است»!
43|10|همان كسى كه زمين را محل آرامش شما قرار داد، و براى شما در آن راههايى آفريد باشد، كه هدايت شويد (و به مقصد برسيد)!
43|11|همان كسى كه از آسمان آبى فرستاد بمقدار معين، و بوسيله آن سرزمين مرده را حيات بخشيديم; همين گونه (در قيامت از قبرها) شما را خارج مىسازند!
43|12|و همان كسى كه همه زوجها را آفريد، وبراى شما از كشتيها و چهارپايان مركبهايى قرارداد كه بر آن سوار مىشويد،
43|13|تا بر پشت آنها بخوبى قرار گيريد; سپس هنگامى كه بر آنها سوار شديد، نعمت پروردگارتان را متذكر شويد و بگوييد: «پاك و منزه است كسى كه اين را مسخر ما ساخت، وگرنه ما توانايى تسخير آن را نداشتيم;
43|14|و ما به سوى پروردگارمان بازمىگرديم!»
43|15|آنها براى خداوند از ميان بندگانش جزئى قرار دادند (و ملائكه را دختران خدا خواندند); انسان كفرانكننده آشكارى است!
43|16|آيا از ميان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب كرده و پسران را براى شما برگزيده است؟!
43|17|در حالى كه هرگاه يكى از آنها را به همان چيزى كه براى خداوند رحمان شبيه قرار داده ( به تولد دختر) بشارت دهند، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مىشود و خشمگين مىگردد!
43|18|آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مىيابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مىخوانيد)؟!
43|19|آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند; آيا شاهد آفرينش آنها بوده اند؟ ! گواهى آنان نوشته مىشود و (از آن) بازخواست خواهند شد!
43|20|آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان مىخواست ما آنها را پرستش نمىكرديم!» ولى به اين امر هيچ گونه علم و يقين ندارند و جز دروغ چيزى نمىگويند!
43|21|يا اينكه ما كتابى پيش از اين به آنان دادهايم و آنها به آن تمسك مىجويند؟!
43|22|بلكه آنها مىگويند: «ما نياكان خود را بر آئينى يافتيم، و ما نيز به پيروى آنان هدايت يافتهايم.; سذللّه
43|23|و اينگونه در هيچ شهر و ديارى پيش از تو پيامبر انذاركنندهاى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مىكنيم.»
43|24|(پيامبرشان) گفت: «آيا اگر من آيينى هدايتبخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد آورده باشم (باز هم انكار مىكنيد)؟!» گفتند: «(آرى،) ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهايد كافريم! سذللّه
43|25|به همين جهت از آنها انتقام گرفتيم; بنگر پايان كار تكذيبكنندگان چگونه بود!
43|26|و به خاطر بياور هنگامى را كه ابراهيم به پدرش ( عمويش آزر) و قومش گفت: «من از آنچه شما مىپرستيد بيزارم.
43|27|مگر آن كسى كه مرا آفريده، كه او هدايتم خواهد كرد!»
43|28|او كلمه توحيد را كلمه پايندهاى در نسلهاى بعد از خود قرار داد، شايد به سوى خدا باز گردند!
43|29|ولى من اين گروه و پدرانشان را از مواهب دنيا بهرهمند ساختم تا حق و فرستاده آشكار (الهى) به سراغشان آمد;
43|30|هنگامى كه حق به سراغشان آمد; گفتند: «اين سحر است، و ما نسبت به آن كافريم»!
43|31|و گفتند: «چرا اين قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از اين دو شهر (مكه و طائف) ناز ل نشده است؟!»
43|32|آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟! ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برترى داديم تا يكديگر را مسخر كرده (و با هم تعاون نمايند); و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآورى مىكنند بهتر است!
43|33|اگر (تمكن كفار از مواهب مادى) سبب نمىشد كه همه مردم امت واحد (گمراهى) شوند، ما براى كسانى كه به (خداوند) رحمان كافر مىشدند خانههايى قرار مىداديم با سقفهايى از نقره و نردبانهايى كه از آن بالا روند،
43|34|و براى خانههايشان درها و تختهايى (زيبا و نقرهاى) قرار مىداديم كه بر آن تكيه كنند;
43|35|و انواع زيورها; ولى تمام اينها بهره زندگى دنياست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است!
43|36|و هر كس از ياد خدا روىگردان شود شيطان را به سراغ او ميفرستيم پس همواره قرين اوست!
43|37|و آنها ( شياطين) اين گروه را از راه خدا بازمىدارند، در حالى كه گمان مىكنند هدايتيافتگان حقيقى آنها هستند!
43|38|تا زمانى كه (در قيامت) نزد ما حاضر شود مىگويد: اى كاش ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود; چه بد همنشينى بودى!
43|39|(ولى به آنها مىگوييم:) هرگز اين گفتگوها امروز به حال شما سودى ندارد، چرا كه ظلم كرديد; و همه در عذاب مشتركيد!
43|40|(اى پيامبر!) آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش كران برسانى، يا كوران و كسانى را كه در گمراهى آشكارى هستند هدايت كنى؟!
43|41|و هرگاه تو را از ميان آنها ببريم، حتما از آنان انتقام خواهيم گرفت;
43|42|يا اگر (زنده بمانى و) و آنچه را (از عذاب) به آنان وعده دادهايم به تو نشان دهيم، باز ما بر آنها مسلطيم!
43|43|آنچه را بر تو وحى شده محكم بگير كه تو بر صراط مستقيمى.
43|44|و اين مايه يادآورى (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودى سؤال خواهيد شد.
43|45|از رسولانى كه پيش از تو فرستاديم بپرس: آيا غير از خداوند رحمان معبودانى براى پرستش قرار داديم؟!
43|46|ما موسى را با آيات خود به سوى فرعون و درباريان او فرستاديم; (موسى به آنها) گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم»
43|47|ولى هنگامى كه او آيات ما را براى آنها آورد، به آن مىخنديدند!
43|48|ما هيچ آيه (و معجزهاى) به آنان نشان نمىداديم مگر اينكه از ديگرى بزرگتر (و مهمتر) بود; و آنها را به (انواع) عذاب گرفتار كرديم شايد بازگردند!
43|49|(وقتى گرفتار بلا مىشدند مى)گفتند: «اى ساحر! پروردگارت را به عهدى كه با تو كرده بخوان (تا ما را از اين بلا برهاند) كه ما هدايت خواهيم يافت (و ايمان مىآوريم)!»
43|50|اما هنگامى كه عذاب را از آنها برطرف مىساختيم پيمان خود را مىشكستند!
43|51|فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟ آيا نمىبينيد؟
43|52|مگر نه اين است كه من از اين مردى كه از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمىتواند فصيح سخن بگويد برترم؟
43|53|(اگر راست مىگويد) چرا دستبندهاى طلا به او داده نشده، يا اينكه چرا فرشتگان دوشادوش او نيامدهاند (تا گفتارش را تاييد كنند)؟!
43|54|(فرعون) قوم خود را سبك شمرد، در نتيجه از او اطاعت كردند; آنان قومى فاسق بودند!
43|55|اما هنگامى كه ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتيم و همه را غرق كرديم.
43|56|و آنها را پيشگامان (در عذاب) و عبرتى براى ديگران قرار داديم.
43|57|و هنگامى كه درباره فرزند مريم مثلى زده شد، ناگهان قوم تو بخاطر آن داد و فرياد راه انداختند.
43|58|و گفتند: «آيا خدايان ما بهترند يا او ( مسيح)؟! (اگر معبودان ما در دوزخند، مسيح نيز در دوزخ است، چرا كه معبود واقع شده)!» ولى آنها اين مثل را جز از طريق جدال (و لجاج) براى تو نزدند; آنان گروهى كينهتوز و پرخاشگرند!
43|59|مسيح فقط بندهاى بود كه ما نعمت به او بخشيديم و او را نمونه و الگوئى براى بنى اسرائيل قرار داديم.
43|60|و هرگاه بخواهيم به جاى شما در زمين فرشتگانى قرار مىدهيم كه جانشين (شما) گردند!
43|61|و او ( مسيح) سبب آگاهى بر روز قيامت است. (زيرا نزول عيسى گواه نزديكى رستاخيز است); هرگز در آن ترديد نكنيد; و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است!
43|62|و شيطان شما را (از راه خدا) باز ندارد، كه او دشمن آشكار شماست!
43|63|و هنگامى كه عيسى دلايل روشن (براى آنها) آورد گفت: «من براى شما حكمت آوردهام، و آمدهام تا برخى از آنچه را كه در آن اختلاف داريد روشن كنم; پس تقواى الهى پيشه كنيد و از من اطاعت نماييد!
43|64|خداوند پروردگار من و پروردگار شماست; (تنها) او را پرستش كنيد كه راه راست همين است! سذللّه
43|65|ولى گروههايى از ميان آنها (درباره مسيح) اختلاف كردند (و بعضى او را خدا پنداشتند); واى بر كسانى كه ستم كردند از عذاب روزى دردناك!
43|66|آيا جز اين انتظار دارند كه قيامت ناگهان به سراغشان آيد در حالى كه نمىفهمند؟
43|67|دوستان در آن روز دشمن يكديگرند، مگر پرهيزگاران!
43|68|اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست و نه اندوهگين مىشويد!
43|69|همان كسانى كه به آيات ما ايمان آوردند و تسليم بودند.
43|70|(به آنها خطاب مىشود:) شما و همسرانتان در نهايت شادمانى وارد بهشت شويد!
43|71|(اين در حالى است كه) ظرفها(ى غذا) و جامهاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مىگردانند; و در آن (بهشت) آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذت مىبرد موجود است; و شما هميشه در آن خواهيد ماند!
43|72|اين بهشتى است كه شما وارث آن مىشويد بخاطر اعمالى كه انجام مىداديد!
43|73|و در آن براى شما ميوههاى فراوان است كه از آن مىخوريد.
43|74|(ولى) مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه مىمانند.
43|75|هرگز عذاب آنان تخفيف نمىيابد، و در آنجا از همه چيز مايوسند.
43|76|ما به آنها ستم نكرديم، آنان خود ستمكار بودند!
43|77|آنها فرياد مىكشند: «اى مالك دوزخ! (اى كاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)! سذللّه مىگويد: «شما در اين جا ماندنى هستيد!»
43|78|ما حق را براى شما آورديم; ولى بيشتر شما از حق كراهت داشتيد!
43|79|بلكه آنها تصميم محكم بر توطئه گرفتند; ما نيز اراده محكمى (درباره آنها) داريم!
43|80|آيا آنان مىپندارند كه ما اسرار نهانى و سخنان درگوشى آنان را نمىشنويم؟ آرى، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مىنويسند!
43|81|بگو: «اگر براى خداوند فرزندى بود، من نخستين پرستنده او بودم!»
43|82|منزه است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش، از توصيفى كه آنها مىكنند!
43|83|آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطهور باشند و سرگرم بازى شوند تا روزى را كه به آنها وعده داده شده است ملاقات كنند (و نتيجه كار خود را ببينند)!
43|84|او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود; و او حكيم و عليم است!
43|85|پر بركت و پايدار است كسى كه حكومت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است از آن اوست; و آگاهى از قيام قيامت نزد اوست و به سوى او بازگردانده مىشويد!
43|86|كسانى را كه غير از او مىخوانند قادر بر شفاعت نيستند; مگر آنها كه شهادت به حق دادهاند و بخوبى آگاهند!
43|87|و اگر از آنها بپرسى چه كسى آنان را آفريده، قطعا مىگويند: خدا; پس چگونه از عبادت او منحرف مىشوند؟!
43|88|آنها چگونه از شكايت پيامبر كه مىگويد: «پروردگارا! اينها قومى هستند كه ايمان نمى آورند سذللّه (غافل مىشوند؟!)
43|89|پس (اكنون كه چنين است) از آنان روى برگردان و بگو: «سلام بر شما»، اما بزودى خواهند دانست!
44|1|حم
44|2|سوگند به اين كتاب روشنگر،
44|3|كه ما آن را در شبى پر بركت نازل كرديم; ما همواره انذاركننده بودهايم!
44|4|در آن شب هر امرى بر اساس حكمت (الهى) تدبير و جدا مىگردد.
44|5|(آرى، نزول قرآن) فرمانى بود از سوى ما; ما (محمد (ص) را) فرستاديم!
44|6|اينها همه بخاطر رحمتى است از سوى پروردگارت، كه شنونده و داناست!
44|7|(همان) پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست، اگر اهل يقين هستيد!
44|8|هيچ معبودى جز او نيست; زنده مىكند و مىميراند; او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست!
44|9|ولى آنها در شكند و (با حقايق) بازى مىكنند.
44|10|پس منتظر روزى باش كه آسمان دود آشكارى پديد آورد...
44|11|كه همه مردم را فرامىگيرد; اين عذاب دردناكى است!
44|12|(مىگويند:) پروردگارا! عذاب را از ما برطرف كن كه ايمان مىآوريم.
44|13|چگونه: و از كجا متذكر مىشوند با اينكه رسول روشنگر (با معجزات و منطق روشن) به سراغشان آمد!
44|14|سپس از او روى گردان شدند و گفتند: «او تعليم يافتهاى ديوانه است!»
44|15|ما عذاب را كمى برطرف مىسازيم، ولى باز به كارهاى خود بازمىگرديد!
44|16|(ما از آنها انتقام مىگيريم) در آن روز كه آنها را با قدرت خواهيم گرفت; آرى ما انتقام گيرندهايم!
44|17|ما پيش از اينها قوم فرعون را آزموديم و رسول بزرگوارى به سراغشان آمد،
44|18|(و به آنان گفت: امور) بندگان خدا را به من واگذاريد كه من فرستاده امينى براى شما هستم!
44|19|و در برابر خداوند تكبر نورزيد كه من براى شما دليل روشنى آوردهام!
44|20|و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مىبرم از اينكه مرا متهم كنيد!
44|21|و اگر به من ايمان نمىآوريد، از من كنارهگيرى كنيد (و مانع ايمان آوردن مردم نشويد)!
44|22|(آنها هيچ يك از اين پندها را نپذيرفتند، و موسى) به پيشگاه پروردگارش عرضه داشت: اينها قومى مجرمند!
44|23|(به او دستور داده شد:) بندگان مرا شبانه حركت ده كه شما تعقيب مىشويد!
44|24|(هنگامى كه از دريا گذشتيد) دريا را آرام و گشاده بگذار (و بگذر) كه آنها لشكرى غرقشده خواهند بود!
44|25|(سرانجام همگى نابود شدند و) چه بسيار باغها و چشمهها كه از خود به جاى گذاشتند،
44|26|و زراعتهاو قصرهاى زيبا و گرانقيمت،
44|27|و نعمتهاى فراوان ديگر كه در آن (غرق) بودند!
44|28|اينچنين بود ماجراى آنان! و ما (اموال و حكومت) اينها را ميراث براى اقوام ديگرى قرار داديم!
44|29|نه آسمان بر آنان گريست و نه زمين، و نه به آنها مهلتى داده شد!
44|30|ما بنى اسرائيل را از عذاب ذلتبار رهايى بخشيديم;
44|31|از فرعون كه مردى متكبر و از اسرافكاران بود!
44|32|ما آنها را با علم (خويش) بر جهانيان برگزيديم و برترى داديم،
44|33|و آياتى (از قدرت خويش) را به آنها داديم كه آزمايش آشكارى در آن بود (ولى آنان كفران كردند و مجازات شدند)!
44|34|اينها ( مشركان) مىگويند:
44|35|«مرگ ما جز همان مرگ اول نيست و هرگز برانگيخته نخواهيم شد!
44|36|اگر راست مىگوييد پدران ما را (زنده كنيد و) بياوريد (تا گواهى دهند)!»
44|37|آيا آنان بهترند يا قوم «تبع» و كسانى كه پيش از آنها بودند؟! ما آنان را هلاك كرديم، چرا كه مجرم بودند!
44|38|ما آسمانها و زمين و آنچه را كه در ميان اين دو است به بازى (و بىهدف) نيافريديم!
44|39|ما آن دو را جز بحق نيافريديم; ولى بيشتر آنان نمىدانند!
44|40|روز جدايى (حق از باطل) وعدهگاه همه آنهاست!
44|41|روزى كه هيچ دوستى كمترين كمكى به دوستش نمىكند، و از هيچسو يارى نمىشوند;
44|42|مگر كسى كه خدا او را مورد رحمت قرار داده، چرا كه او عزيز و رحيم است!
44|43|مسلما درخت زقوم...
44|44|غذاى گنهكاران است،
44|45|همانند فلز گداخته در شكمها مىجوشد;
44|46|جوششى همچون آب سوزان!
44|47|(آنگاه به ماموران دوزخ خطاب مىشود:) اين كافر مجرم را بگيريد و به ميان دوزخ پرتابش كنيد!
44|48|سپس بر سر او از عذاب جوشان بريزيد!
44|49|(به او گفته مىشود:) بچش كه (به پندار خود) بسيار قدرتمند و محترم بودى!
44|50|اين همان چيزى است كه پيوسته در آن ترديد مىكرديد!
44|51|(ولى) پرهيزگاران در جايگاه امنى قرار دارند،
44|52|در ميان باغها و چشمهها;
44|53|آنها لباسهايى از حرير نازك و ضخيم مىپوشند و در مقابل يكديگر مىنشينند;
44|54|اينچنيناند بهشتيان; و آنها را با «حور العين» تزويج مىكنيم!
44|55|آنها در آنجا هر نوع ميوهاى را بخواهند در اختيارشان قرارمىگيرد، و در نهايت امنيت به سر مىبرند!
44|56|هرگز مرگى جز همان مرگ اول (كه در دنيا چشيدهاند) نخواهند چشيد، و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ مىكند;
44|57|اين فضل و بخششى است از سوى پروردگارت، اين همان رستگارى بزرگ است!
44|58|ما آن ( قرآن) را بر زبان تو آسان ساختيم، شايد آنان متذكر شوند!
44|59|(اما اگر نپذيرفتند) منتظر باش، آنها نيز منتظرند (تو منتظر پيروزى الهى و آنها منتظر عذاب و شكست)!
45|1|حم
45|2|اين كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم نازل شده است!
45|3|بىشك در آسمانها و زمين نشانههاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد;
45|4|و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانههايى است براى جمعيتى كه اهل يقينند.
45|5|و نيز در آمد و شد شب و روز، و رزق (و بارانى) كه خداوند از آسمان نازل كرده و بوسيله آن زمين را بعد از مردنش حيات بخشيده و همچنين در وزش بادها، نشانههاى روشنى است براى گروهى كه اهل تفكرند!
45|6|اينها آيات خداوند است كه ما آن را بحق بر تو تلاوت مىكنيم; اگر آنها به اين آيات ايمان نياورند، به كدام سخن بعد از سخن خدا و آياتش ايمان مىآورند؟!
45|7|واى بر هر دروغگوى گنهكار...
45|8|كه پيوسته آيات خدا را مىشنود كه بر او تلاوت مىشود، اما از روى تكبر اصرار بر مخالفت دارد; گويى اصلا آن را هيچ نشنيده است; چنين كسى را به عذابى دردناك بشارت ده!
45|9|و هرگاه از بعضى آيات ما آگاه شود، آن را به باد استهزا مىگيرد; براى آنان عذاب خواركنندهاى است!
45|10|و پشت سرشان دوزخ است; و هرگز آنچه رابه دست آوردهاند آنها را (از عذاب الهى) رهايى نمىبخشد، و نه اوليايى كه غير از خدا براى خود برگزيدند (مايه نجاتشان خواهند بود); و عذاب بزرگى براى آنهاست!
45|11|اين (قرآن) مايه هدايت است، و كسانى كه به آيات پروردگارشان كافر شدند، عذابى سخت و دردناك دارند!
45|12|خداوند همان كسى است كه دريا را مسخر شما كرد تا كشتيها بفرمانش در آن حركت كنند و بتوانند از فضل او بهره گيريد، و شايد شكر نعمتهايش را بجا آوريد!
45|13|او آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخته; در اين نشانههاى (مهمى) است براى كسانى كه انديشه مىكنند!
45|14|به مؤمنان بگو: «كسانى را كه اميد به ايام الله ( روز رستاخيز) ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومى را به اعمالى كه انجام مىدادند جزا دهد»!
45|15|هر كس كار شايستهاى بجا آورد، براى خود بجا آورده است; و كسى كه كار بد مىكند، به زيان خود اوست; سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازگردانده مىشويد!
45|16|ما بنى اسرائيل را كتاب (آسمانى) و حكومت و نبوت بخشيديم و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم و آنان را بر جهانيان (و مردم عصر خويش) برترى بخشيديم;
45|17|و دلايل روشنى از امر نبوت و شريعت در اختيارشان قرار داديم; آنها اختلاف نكردند مگر بعد از علم و آگاهى; و اين اختلاف بخاطر ستم و برترىجويى آنان بود; اما پروردگارت روز قيامت در ميان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مىكند.
45|18|سپس تو را بر شريعت و آيين حقى قرار داديم; از آن پيروى كن و از هوسهاى كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن!
45|19|آنها هرگز نمىتوانند تو را در برابر خداوند بىنياز كنند (و از عذابش برهانند); و ظالمان يار و ياور يكديگرند، اما خداوند يار و ياور پرهيزگاران است!
45|20|اين (قرآن و شريعت آسمانى) وسايل بينايى و مايه هدايت و رحمت است براى مردمى كه (به آن) يقين دارند!
45|21|آيا كسانى كه مرتكب بديها و گناهان شدند گمان كردند كه ما آنها را همچون كسانى قرارمىدهيم كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند كه حيات و مرگشان يكسان باشد؟! چه بد داورى مىكنند!
45|22|و خداوند آسمانها و زمين را بحق آفريده است تا هر كس در برابر اعمالى كه انجام داده است جزا داده شود; و به آنها ستمى نخواهد شد!
45|23|آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پردهاى افكنده است؟! با اين حال چه كسى مىتواند غير از خدا او را هدايت كند؟! آيا متذكر نمىشويد؟!
45|24|آنها گفتند: «چيزى جز همين زندگى دنياى ما در كار نيست; گروهى از ما مىميرند و گروهى جاى آنها را مىگيرند; و جز طبيعت و روزگار ما را هلاك نمىكند!» آنان به اين سخن كه مىگويند علمى ندارند، بلكه تنها حدس مىزنند (و گمانى بىپايه دارند)!
45|25|و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مىشود، دليلى در برابر آن ندارند جز اينكه مىگويند: «اگر راست مىگوييد پدران ما را (زنده كنيد) و بياوريد (تا گواهى دهند)!»
45|26|بگو: «خداوند شما را زنده مىكند، سپس مىميراند، بار ديگر در روز قيامت كه در آن ترديدى نيست گردآورى مىكند; ولى بيشتر مردم نمىدانند.»
45|27|مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين براى خداست; و آن روز كه قيامت برپا شود اهل باطل زيان مىبينند!
45|28|در آن روز هر امتى را مىبينى (كه از شدت ترس و وحشت) بر زانو نشسته; هر امتى بسوى كتابش خوانده مىشود، و (به آنها مىگويند:) امروز جزاى آنچه را انجام مىداديد به شما مىدهند!
45|29|اين كتاب ما است كه بحق با شما سخن مىگويد (و اعمال شما را بازگو مىكند); ما آنچه را انجام مىداديد مىنوشتيم!
45|30|اما كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مىكند; اين همان پيروزى بزرگ است!
45|31|اما كسانى كه كافر شدند (به آنها گفته مىشود:) مگر آيات من بر شما خوانده نمىشد و شما استكبار كرديد و قوم مجرمى بوديد؟!
45|32|و هنگامى كه گفته مىشد: «وعده خداوند حق است، و در قيامت هيچ شكى نيست» ، شما مىگفتيد: «ما نمىدانيم قيامت چيست؟ ما تنها گمانى در اين باره داريم، و به هيچوجه يقين نداريم!»
45|33|و بديهاى اعمالشان براى آنان آشكار مىشود، و سرانجام آنچه را استهزا مىكردند آنها را فرامىگيرد!
45|34|و به آنها گفته مىشود: «امروز شما را فراموش مىكنيم همانگونه كه شما ديدار امروزتان را فراموش كرديد; و جايگاه شما دوزخ است و هيچ ياورى نداريد!
45|35|اين بخاطر آن است كه شما آيات خدا را به مسخره گرفتيد و زندگى دنيا شما را فريب داد! سخللّهامروز نه آنان را از دوزخ بيرون مىآورند، و نه هيچگونه عذرى از آنها پذيرفته مىشود!
45|36|پس حمد و ستايش مخصوص خداست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمين و پروردگار همه جهانيان!
45|37|و براى اوست كبريا و عظمت در آسمانها و زمين، و اوست عزيز و حكيم!
46|1|حم
46|2|اين كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم نازل شده است!
46|3|ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان اين دو است جز بحق و براى سرآمد معينى نيافريديم; اما كافران از آنچه انذار مىشوند روى گردانند!
46|4|به آنان بگو: «اين معبودهايى را كه غير از خدا پرستش مىكنيد به من نشان دهيد چه چيزى از زمين را آفريدهاند، يا شركتى در آفرينش آسمانها دارند؟ كتابى آسمانى پيش از اين، يا اثر علمى از گذشتگان براى من بياوريد (كه دليل صدق گفتار شما باشد) اگر راست مىگوييد!»
46|5|چه كسى گمراهتر است از آن كس كه معبودى غير خدا را مىخواند كه تا قيامت هم به او پاسخ نمىگويد و از خواندن آنها (كاملا) بىخبر است؟! (و صداى آنها را هيچ نمىشنود!)
46|6|و هنگامى كه مردم محشور مىشوند، معبودهاى آنها دشمنانشان خواهند بود; حتى عبادت آنها را انكار مىكنند!
46|7|هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، كافران در برابر حقى كه براى آنها آمده مىگويند: «اين سحرى آشكار است!»
46|8|بلكه مىگويند: «اين آيات را بر خدا افترا بسته است!» بگو: «اگر من آن را بدروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است مرا رسوا كند و) شما نمىتوانيد در برابر خداوند از من دفاع كنيد! او كارهايى را كه شما در آن وارد مىشويد بهتر مىداند; همين بس كه خداوند گواه ميان من و شما باشد; و او آمرزنده و مهربان است!»
46|9|بگو: «من پيامبر نوظهورى نيستم; و نمىدانم با من و شما چه خواهد شد; من تنها از آنچه بر من وحى مىشود پيروى مىكنم، و جز بيمدهنده آشكارى نيستم!»
46|10|بگو: «به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوى خدا باشد و شما به آن كافر شويد، در حالى كه شاهدى از بنى اسرائيل بر آن شهادت دهد، و او ايمان آورد و شما استكبار كنيد (چه كسى گمراهتر از شما خواهد بود)؟! خداوند گروه ستمگر را هدايت نمىكند!»
46|11|كافران درباره مؤمنان چنين گفتند: «اگر (اسلام) چيز خوبى بود، هرگز آنها (در پذيرش آن) بر ما پيشى نمىگرفتند!» و چون خودشان بوسيله آن هدايت نشدند مىگويند: «اين يك دروغ قديمى است!»
46|12|و پيش از آن، كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود (نشانههاى آن را بيان كرده)، و اين كتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است در حالى كه به زبان عربى و فصيح و گوياست، تا ظالمان را بيم دهد و براى نيكوكاران بشارتى باشد!
46|13|كسانى كه گفتند: «پروردگار ما الله است»، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگين مىشوند.
46|14|آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مىمانند; اين پاداش اعمالى است كه انجام مىدادند.
46|15|ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مىكند و با ناراحتى بر زمين مىگذارد; و دوران حمل و از شير بازگرفتنش سى ماه است; تا زمانى كه به كمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگى بالغ گردد مىگويد: «پروردگارا! مرا توفيق ده تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم دادى بجا آورم و كار شايستهاى انجام دهم كه از آن خشنود باشى، و فرزندان مرا صالح گردان; من به سوى تو بازمىگردم و توبه مىكنم، و من از مسلمانانم!»
46|16|آنها كسانى هستند كه ما بهترين اعمالشان را قبول مىكنيم و از گناهانشان مىگذريم و در ميان بهشتيان جاى دارند; اين وعده راستى است كه وعده داده مىشدند.
46|17|و كسى كه به پدر و مادرش مىگويد: «اف بر شما! آيا به من وعده مىدهيد كه من روز قيامت مبعوث مىشوم؟! در حالى كه پيش از من اقوام زيادى بودند (و هرگز مبعوث نشدند)! و آن دو پيوسته فرياد مىكشند و خدا را به يارى مىطلبند كه: واى بر تو، ايمان بياور كه وعده خدا حق است اما او پيوسته مىگويد:» اينها چيزى جز افسانههاى پيشينيان نيست!
46|18|آنها كسانى هستند كه فرمان عذاب درباره آنان همراه اقوام (كافرى) كه پيش از آنان از جن و انس بودند مسلم شده، چرا كه همگى زيانكار بودند!
46|19|و براى هر كدام از آنها درجاتى است بر طبق اعمالى كه انجام دادهاند، تا خداوند كارهايشان را بىكم و كاست به آنان تحويل دهد; و به آنها هيچ ستمى نخواهد شد!
46|20|آن روز كه كافران را بر آتش عرضه مىكنند (به آنها گفته مىشود:) از طيبات و لذائذ در زندگى دنيا خود استفاده كرديد و از آن بهره گرفتيد; اما امروز عذاب ذلتبار بخاطر استكبارى كه در زمين بناحق كرديد و بخاطر گناهانى كه انجام مىداديد; جزاى شما خواهد بود!
46|21|(سرگذشت هود) برادر قوم عاد را ياد كن، آن زمان كه قومش را در سرزمين «احقاف» بيم داد در حالى كه پيامبران زيادى قبل از او در گذشتههاى دور و نزديك آمده بودند كه: جز خداى يگانه را نپرستيد! (و گفت:) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم!
46|22|آنها گفتند: «آيا آمدهاى كه ما را (با دروغهايت) از معبودانمان بازگردانى؟! اگر راست مىگويى عذابى را كه به ما وعده مىدهى بياور!»
46|23|گفت: «علم (آن) تنها نزد خداست (و او مىداند چه زمانى شما را مجازات كند); من آنچه را به آن فرستاده شدهام به شما مىرسانم، (وظيفه من همين است!) ولى شما را قومى مىبينيم كه پيوسته در نادانى هستيد!»
46|24|هنگامى كه آن (عذاب الهى) را بصورت ابر گستردهاى ديدند كه بسوى درهها و آبگيرهاى آنان در حركت است (خوشحال شدند) گفتند: «اين ابرى است كه بر ما مىبارد!» (ولى به آنها گفته شد:) اين همان چيزى است كه براى آمدنش شتاب مىكرديد، تندبادى است (وحشتناك) كه عذاب دردناكى در آن است!
46|25|همه چيز را بفرمان پروردگارش در هم ميكوبد و نابود ميكند (آرى) آنها صبح كردند در حالى كه چيزى جز خانههايشان به چشم نمىخورد; ما اينگونه گروه مجرمان را كيفر مىدهيم!
46|26|ما به آنها ( قوم عاد) قدرتى داديم كه به شما نداديم، و براى آنان گوش و چشم و دل قرار داديم; (اما به هنگام نزول عذاب) نه گوشها و چشمها و نه عقلهايشان براى آنان هيچ سودى نداشت، چرا كه آيات خدا را انكار مىكردند; و سرانجام آنچه را استهزا مىكردند بر آنها وارد شد!
46|27|ما آباديهايى را كه پيرامون شما بودند نابود ساختيم، و آيات خود را بصورتهاى گوناگون (براى مردم آنها) بيان كرديم شايد بازگردند!
46|28|پس چرا معبودانى را كه غير از خدا برگزيدند -به گمان اينكه به خدا نزديكشان سازد- آنها را يارى نكردند؟! بلكه از ميانشان گم شدند! اين بود نتيجه دروغ آنها و آنچه افترا مىبستند!
46|29|(به ياد آور) هنگامى كه گروهى از جن را به سوى تو متوجه ساختيم كه قرآن را بشنوند; وقتى حضور يافتند به يكديگر گفتند: «خاموش باشيد و بشنويد!» و هنگامى كه پايان گرفت، به سوى قوم خود بازگشتند و آنها را بيم دادند!
46|30|گفتند: «اى قوم ما! ما كتابى را شنيديم كه بعد از موسى نازل شده، هماهنگ با نشانههاى كتابهاى پيش از آن، كه به سوى حق و راه راست هدايت مىكند.
46|31|اى قوم ما! دعوت كننده الهى را اجابت كنيد و به او ايمان آوريد تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابى دردناك پناه دهد!
46|32|و هر كس به دعوت كننده الهى پاسخ نگويد، هرگز نمىتواند از چنگال عذاب الهى در زمين فرار كند، و غير از خدا يار و ياورى براى او نيست; چنين كسانى در گمراهى آشكارند!»
46|33|آيا آنها نمىدانند خداوندى كه آسمانها و زمين را آفريده و از آفرينش آنها ناتوان نشده است، مىتواند مردگان را زنده كند؟! آرى او بر هر چيز تواناست!
46|34|روزى را به ياد آور كه كافران را بر آتش عرضه مىدارند (و به آنها گفته مىشود:) آيا اين حق نيست؟! مىگويند: «آرى، به پروردگارمان سوگند (كه حق است)!» (در اين هنگام خداوند) مىگويد: «پس عذاب را بخاطر كفرتان بچشيد!»
46|35|پس صبر كن آنگونه كه پيامبران «اولو العزم» صبر كردند، و براى (عذاب) آنان شتاب مكن! هنگامى كه وعدههايى را كه به آنها داده مىشود ببينند، احساس مىكنند كه گويى فقط ساعتى از يك روز (در دنيا) توقف داشتند; اين ابلاغى است براى همگان; آيا جز قوم فاسق هلاك مىشوند؟!
47|1|كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خداوند) اعمالشان را نابود مىكند!
47|2|و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند و به آنچه بر محمد (ص) نازل شده -و همه حق است و از سوى پروردگارشان- نيز ايمان آوردند، خداوند گناهانشان را مىبخشد و كارشان را اصلاح مىكند!
47|3|اين بخاطر آن است كه كافران از باطل پيروى كردند، و مؤمنان از حقى كه از سوى پروردگارشان بود تبعيت نمودند; اينگونه خداوند براى مردم مثلهاى (زندگى) آنان را بيان مىكند!
47|4|و هنگامى كه با كافران (جنايتپيشه) در ميدان جنگ روبهرو شديد گردنهايشان را بزنيد، (و اين كار را همچنان ادامه دهيد) تا به اندازه كافى دشمن را در هم بكوبيد; در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد; سپس يا بر آنان منت گذاريد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى از آنان فديه ( غرامت) بگيريد; (و اين وضع بايد همچنان ادامه يابد) تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد، (آرى) برنامه اين است! و اگر خدا مىخواست خودش آنها را مجازات مىكرد، اما مىخواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد; و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بين نمىبرد!
47|5|بزودى آنان را هدايت نموده و كارشان را اصلاح مىكند;
47|6|و آنها را در بهشت (جاويدانش) كه اوصاف آن را براى آنان بازگو كرده وارد مىكند.
47|7|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مىكند و گامهايتان را استوار مىدارد.
47|8|و كسانى كه كافر شدند، مرگ بر آنان! و اعمالشان نابود باد!
47|9|اين بخاطر آن است كه از آنچه خداوند نازل كرده كراهت داشتند; از اين رو خدا اعمالشان را حبط و نابود كرد!
47|10|آيا در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند چگونه بود؟! خداوند آنها را هلاك كرد; و براى كافران امثال اين مجازاتها خواهد بود!
47|11|اين براى آن است كه خداوند مولا و سرپرست كسانى است كه ايمان آوردند; اما كافران مولايى ندارند!
47|12|خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغهايى از بهشت مىكند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است; در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مىگيرند و همچون چهارپايان مىخورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست!
47|13|« و چه بسيار شهرهايى كه از شهرى كه تو را بيرون كرد نيرومندتر بودند; ما همه آنها را نابود كرديم و هيچ ياورى نداشتند!
47|14|آيا كسى كه دليل روشنى از سوى پروردگارش دارد، همانند كسى است كه زشتى اعمالش در نظرش آراسته شده و از هواى نفسشان پيروى مىكنند؟!
47|15|توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده، چنين است: در آن نهرهايى از آب صاف و خالص كه بدبو نشده، و نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهايى از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهايى از عسل مصفاست، و براى آنها در آن از همه انواع ميوهها وجود دارد; و (از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان! آيا اينها همانند كسانى هستند كه هميشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مىشوند كه اندرونشان را از هم متلاشى مىكند؟!
47|16|گروهى از آنان به سخنانت گوش فرامىدهند، اما هنگامى كه از نزد تو خارج مىشوند به كسانى كه علم و دانش به آنان بخشيده شده (از روى استهزا) مىگويند: «(اين مرد) الان چه گفت؟!» آنها كسانى هستند كه خداوند بر دلهايشان مهر نهاده و از هواى نفسشان پيروى كردهاند (از اين رو چيزى نمىفهمند)!
47|17|كسانى كه ه
47|18|آيا آنها ( كافران) جز اين انتظارى دارند كه قيامت ناگهان فرا رسد (آنگاه ايمان آورند)، در حالى كه هماكنون نشانههاى آن آمده است; اما هنگامى كه بيايد، تذكر (و ايمان) آنها سودى نخواهد داشت!
47|19|پس بدان كه معبودى جز «الله» نيست; و براى گناه خود و مردان و زنان باايمان استغفار كن! و خداوند محل حركت و قرارگاه شما را مىداند!
47|20|كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: «چرا سورهاى نازل نمىشود (كه در آن فرمان جهاد باشد)؟ !» اما هنگامى كه سوره واضح و روشنى نازل مىگردد كه در آن سخنى از جنگ است، منافقان بيماردل را مىبينى كه همچون كسى كه در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه مىكنند; پس مرگ و نابودى براى آنان سزاوارتر است!
47|21|(ولى) اطاعت و سخن سنجيده براى آنان بهتر است; و اگر هنگامى كه فرمان جهاد قطعى مىشود به خدا راست گويند (و از در صدق و صفا درآيند) براى آنها بهتر مىباشد!
47|22|اگر (از اين دستورها) روى گردان شويد، جز اين انتظار مىرود كه در زمين فساد و قطع پيوند خويشاوندى كنيد؟!
47|23|آنها كسانى هستند كه خداوند از رحمت خويش دورشان ساخته، گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور كرده است!
47|24|آيا آنها در قرآن تدبر نمىكنند، يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است؟!
47|25|كسانى كه بعد از روشن شدن هدايت براى آنها، پشت به حق كردند، شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فريفته است!
47|26|اين بخاطر آن است كه آنان به كسانى كه نزول وحى الهى را كراهت داشتند گفتند: «ما در بعضى از امور از شما پيروى مىكنيم؟» در حالى كه خداوند پنهانكارى آنان را مىداند.
47|27|حال آنها چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان مىزنند و جانشان را مىگيرند؟!
47|28|اين بخاطر آن است كه آنها از آنچه خداوند را به خشم مىآورد پيروى كردند، و آنچه را موجب خشنودى اوست كراهت داشتند; از اين رو (خداوند) اعمالشان را نابود كرد!
47|29|آيا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است گمان كردند خدا كينههايشان را آشكار نمىكند؟!
47|30|و اگر ما بخواهيم آنها را به تو نشان مىدهيم تا آنان را با قيافههايشان بشناسى، هر چند مىتوانى آنها را از طرز سخنانشان بشناسى; و خداوند اعمال شمارا مىداند!
47|31|ما همه شما را قطعا مىآزمائيم تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ميان شما كيانند، و اخبار شما را بيازماييم!
47|32|آنان كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و بعد از روشنشدن هدايت براى آنان (باز) به مخالفت با رسول (خدا) برخاستند، هرگز زيانى به خدا نمىرسانند و (خداوند) بزودى اعمالشان را نابود مىكند!
47|33|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد رسول (خدا) را، و اعمال خود را باطل نسازيد!
47|34|كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند سپس در حال كفر از دنيا رفتند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد.
47|35|پس هرگز سست نشويد و (دشمنان را) به صلح (ذلتبار) دعوت نكنيد در حالى كه شما برتريد، و خداوند با شماست و چيزى از (ثواب) اعمالتان را كم نمىكند!
47|36|زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى است; و اگر ايمان آوريد و تقوا پيشه كنيد، پاداشهاى شما را مىدهد و اموال شما را نمىطلبد،
47|37|چرا كه هر گاه اموال شما را مطالبه كند و حتى اصرار نمايد، بخل مىورزيد; و كينه و خشم شما را آشكار مىسازد!
47|38|آرى، شما همان گروهى هستيد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مىشويد، بعضى از شما بخل مىورزند; و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است; و خداوند بىنياز است و شما همه نيازمنديد; و هرگاه سرپيچى كنيد، خداوند گروه ديگرى را جاى شما مىآورد پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق مىكنند).
48|1|ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم!...
48|2|تا خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مىدادند ببخشد (و حقانيت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام كند و به راه راست هدايتت فرمايد;
48|3|و پيروزى شكستناپذيرى نصيب تو كند.
48|4|او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند; لشكريان آسمانها و زمين از آن خداست، و خداوند دانا و حكيم است.
48|5|هدف (ديگر از آن فتح مبين) اين بود كه مردان و زنان با ايمان را در باغهايى (از بهشت) وارد كند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است، در حالى كه جاودانه در آن مىمانند، و گناهانشان را مىبخشد، و اين نزد خدا رستگارى بزرگى است!
48|6|و (نيز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مىبرند مجازات كند; (آرى) حوادث ناگوارى (كه براى مؤمنان انتظار مىكشند) تنها بر خودشان نازل مىشود! خداوند بر آنان غضب كرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را براى آنان آماده كرده; و چه بد سرانجامى است!
48|7|لشكريان آسمانها و زمين تنها از آن خداست; و خداوند شكستناپذير و حكيم است.!
48|8|به يقين ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بشارتدهنده و بيمدهنده فرستاديم،
48|9|تا (شما مردم) به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از او دفاع كنيد و او را بزرگ داريد، و خدا را صبح و شام تسبيح گوييد.
48|10|كسانى كه با تو بيعت مىكنند (در حقيقت) تنها با خدا بيعت مىنمايند، و دست خدا بالاى دست آنهاست; پس هر كس پيمانشكنى كند، تنها به زيان خود پيمان شكسته است; و آن كس كه نسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند، بزودى پاداش عظيمى به او خواهد داد.
48|11|بزودى متخلفان از اعراب باديهنشين (عذرتراشى كرده) مىگويند: «(حفظ) اموال و خانوادههاى ما، ما را به خود مشغول داشت (و نتوانستيم در سفر حديبيه تو را همراهى كنيم)، براى ما طلب آمرزش كن!» آنها به زبان خود چيزى مىگويند كه در دل ندارند! بگو: «چه كسى مىتواند در برابر خداوند از شما دفاع كند هرگاه زيانى براى شما بخواهد، و يا اگر نفعى اراده كند (مانع گردد)؟! و خداوند به همه كارهايى كه انجام مىدهيد آگاه است!»
48|12|ولى شما گمان كرديد پيامبر و مؤمنان هرگز به خانوادههاى خود بازنخواهند گشت; و اين (پندار غلط) در دلهاى شما زينت يافته بود و گمان بد كرديد; و سرانجام (در دام شيطان افتاديد و) هلاك شديد!
48|13|آن كس كه به خدا و پيامبرش ايمان نياورده (سرنوشتش دوزخ است)، چرا كه ما براى كافران آتش فروزان آماده كردهايم!
48|14|مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن خداست; هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) مىبخشد، و هر كس را بخواهد مجازات مىكند; و خداوند آمرزنده و رحيم است.
48|15|هنگامى كه شما براى به دست آوردن غنايمى حركت كنيد، متخلفان (حديبيه) مىگويند: سخللّهبگذاريد ما هم در پى شما بيائيم، آنها مىخواهند كلام خدا را تغيير دهند; بگو: «هرگز نبايد بدنبال ما بياييد; اين گونه خداوند از قبل گفته است!»آنها به زودى مىگويند: «شما نسبت به ما حسد مىورزيد!» ولى آنها جز اندكى نمىفهمند!
48|16|به متخلفان از اعراب بگو: «بزودى از شما دعوت مىشود كه بسوى قومى نيرومند و جنگجو برويد و با آنها پيكار كنيد تا اسلام بياورند; اگر اطاعت كنيد، خداوند پاداش نيكى به شما مىدهد; و اگر سرپيچى نماييد -همان گونه كه در گذشته نيز سرپيچى كرديد- شما را با عذاب دردناكى كيفر مىدهد!»
48|17|بر نابينا و لنگ و بيمار گناهى نيست (اگر در ميدان جهاد شركت نكنند); و هر كس خدا و رسولش را اطاعت نمايد، او را در باغهاى (از بهشت) وارد مىكند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است; و آن كس كه سرپيچى كند، او را به عذاب دردناكى گرفتار مىسازد!
48|18|خداوند از مؤمنان -هنگامى كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند- راضى و خشنود شد; خدا آنچه را در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود مىدانست; از اين رو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزى نزديكى بعنوان پاداش نصيب آنها فرمود;
48|19|و (همچنين) غنايم بسيارى كه آن را به دست مىآوريد; و خداوند شكست ناپذير و حكيم است!
48|20|خداوند غنايم فراوانى به شما وعده داده بود كه آنها را به دست مىآوريد، ولى اين يكى را زودتر براى شما فراهم ساخت; و دست تعدى مردم ( دشمنان) را از شما بازداشت تا نشانهاى براى مؤمنان باشد و شما را به راه راست هدايت كند!
48|21|و نيز غنايم و فتوحات ديگرى (نصيبتان مىكند) كه شما توانايى آن را نداريد، ولى قدرت خدا به آن احاطه دارد; و خداوند بر همه چيز تواناست!
48|22|و اگر كافران (در سرزمين حديبيه) با شما پيكار مىكردند بزودى فرار مىكردند، سپس ولى و ياورى نمىيافتند!
48|23|اين سنت الهى است كه در گذشته نيز بوده است; و هرگز براى سنت الهى تغيير و تبديلى نخواهى يافت!
48|24|او كسى است كه دست آنها را از شما، و دست شما را از آنان در دل مكه كوتاه كرد، بعد از آنكه شما را بر آنها پيروز ساخت; و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست!
48|25|آنها كسانى هستند كه كافر شدند و شما را از (زيارت) مسجد الحرام و رسيدن قربانيهايتان به محل قربانگاه بازداشتند; و هرگاه مردان و زنان با ايمانى در اين ميان بدون آگاهى شما، زير دست و پا، از بين نمىرفتند كه از اين راه عيب و عارى ناآگاهانه به شما مىرسيد، (خداوند هرگز مانع اين جنگ نمىشد)! هدف اين بود كه خدا هر كس را مىخواهد در رحمت خود وارد كند; و اگر مؤمنان و كفار (در مكه) از هم جدا مىشدند، كافران را عذاب دردناكى مىكرديم!
48|26|(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه كافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهليت داشتند; و (در مقابل،) خداوند آرامش و سكينه خود را بر فرستاده خويش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقيقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر كس شايستهتر و اهل آن بودند; و خداوند به همه چيز دانا است.
48|27|خداوند آنچه را به پيامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت; بطور قطع همه شما بخواست خدا وارد مسجد الحرام مىشويد در نهايت امنيت و در حالى كه سرهاى خود را تراشيده يا كوتاه كردهايد و از هيچ كس ترس و وحشتى نداريد; ولى خداوند چيزهايى را مىدانست كه شما نمىدانستيد (و در اين تاخير حكمتى بود); و قبل از آن، فتح نزديكى (براى شما) قرار داده است.
48|28|او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حق فرستاده تا آن را بر همه ادايان پيروز كند; و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد!
48|29|محمد (ص) فرستاده خداست; و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند; پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مىبينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند; نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است; اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و بقدرى نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وامىدارد; اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد (ولى) كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى شايستهانجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است.
49|1|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چيزى را بر خدا و رسولش مقدم نشمريد (و پيشى مگيريد)، و تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند شنوا و داناست!
49|2|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نكنيد، و در برابر او بلند سخن مگوييد (و داد و فرياد نزنيد) آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مىكنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى كه نمىدانيد!
49|3|آنها كه صداى خود را نزد رسول خدا كوتاه مىكنند همان كسانى هستند كه خداوند دلهايشان را براى تقوا خالص نموده، و براى آنان آمرزش و پاداش عظيمى است!
49|4|(ولى) كسانى كه تو را از پشت حجرهها بلند صدا مىزنند، بيشترشان نمىفهمند!
49|5|اگر آنها صبر مىكردند تا خود به سراغشان آيى، براى آنان بهتر بود; و خداوند آمرزنده و رحيم است!
49|6|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!
49|7|و بدانيد رسول خدا در ميان شماست; هرگاه در بسيارى از كارها از شما اطاعت كند، به مشقت خواهيد افتاد; ولى خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهايتان زينت بخشيده، و (به عكس) كفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است; كسانى كه داراى اين صفاتند هدايت يافتگانند!
49|8|(و اين براى شما بعنوان) فضل و نعمتى از سوى خداست; و خداوند دانا و حكيم است.!
49|9|و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد; و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد; و هرگاه بازگشت (و زمينه صلح فراهم شد)، در ميان آن دو به عدالت صلح برقرار سازيد; و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست مىدارد.
49|10|مؤمنان برادر يكديگرند; پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت او شويد!
49|11|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند; و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند; و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد; و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند!
49|12|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است; و هرگز (در كار ديگران) تجسس نكنيد; و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد; تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند توبهپذير و مهربان است!
49|13|اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد; (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست; خداوند دانا و آگاه است!
49|14|عربهاى باديهنشين گفتند: «ايمان آوردهايم» بگو: «شما ايمان نياوردهايد، ولى بگوييد اسلام آوردهايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد، چيزى از پاداش كارهاى شما را فروگذار نمىكند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»
49|15|مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردهاند، سپس هرگز شك و ترديدى به خود راه نداده و با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد كردهاند;آنها راستگويانند.
49|16|بگو: «آيا خدا را از ايمان خود با خبر مىسازيد؟! او تمام آنچه را در آسمانها و زمين است مىداند; و خداوند از همه چيز آگاه است!»
49|17|آنها بر تو منت مىنهند كه اسلام آوردهاند; بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منت نگذاريد، بلكه خداوند بر شما منت مىنهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است، اگر (در ادعاى ايمان) راستگو هستيد!
49|18|خداوند غيبت آسمانها و زمين را مىداند و نسبت به آنچه انجام مىدهيد بيناست!»
50|1|ق، سوگند به قرآن مجيد (كه قيامت و رستاخيز حق است)!
50|2|آنها تعجب كردند كه پيامبرى انذارگر از ميان خودشان آمده; و كافران گفتند: «اين چيز عجيبى است!
50|3|آيا هنگامى كه مرديم و خاك شديم (دوباره به زندگى بازمىگرديم)؟! اين بازگشتى بعيد است!; سذللّه
50|4|ولى ما مىدانيم آنچه را زمين از بدن آنها مىكاهد; و نزد ما كتابى است كه همه چيز در آن محفوظ است!
50|5|آنها حق را هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند; از اين رو پيوسته در كار پراكنده خود متحيرند!
50|6|آيا آنان به آسمان بالاى سرشان نگاه نكردند كه چگونه ما آن را بنا كردهايم، و چگونه آن را (بوسيله ستارگان) زينت بخشيدهايم و هيچ شكاف و شكستى در آن نيست؟!
50|7|و زمين را گسترش داديم و در آن كوههائى عظيم و استوار افكنديم و از هر نوع گياه بهجتانگيز در آن رويانديم،
50|8|تا وسيله بينايى و يادآورى براى هر بنده توبه كارى باشد!
50|9|و از آسمان، آبى پربركت نازل كرديم، و بوسيله آن باغها و دانههايى را كه درو مىكند رويانديم،
50|10|و نخلهاى بلندقامت كه ميوههاى متراكم دارند;
50|11|همه اينها براى روزىبخشيدن به بندگان است و بوسيله باران سرزمين مرده را زنده كرديم; (آرى) زندهشدن مردگان نيز همين گونه است!
50|12|پيش از آنان قوم نوح و «اصحاب الرس» ( قومى كه در يمامه زندگى مىكردند و پيامبرى به نام حنظله داشتند) و قوم ثمود (پيامبرانشان را) تكذيب كردند،
50|13|و همچنين قوم عاد و فرعون و قوم لوط،
50|14|و «اصحاب الايكه» ( قوم شعيب) و قوم تبع (كه در سرزمين يمن زندگى مىكردند)، هر يك از آنها فرستادگان الهى را تكذيب كردند و وعده عذاب درباره آنان تحقق يافت!
50|15|آيا ما از آفرينش نخستين عاجز مانديم (كه قادر بر آفرينش رستاخيز نباشيم)؟! ولى آنها (با اين همه دلايل روشن) باز در آفرينش جديد ترديد دارند!
50|16|ما انسان را آفريديم و وسوسههاى نفس او را مىدانيم، و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!
50|17|(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه دو فرشته راست و چپ كه ملازم انسانند اعمال او را دريافت مىدارند;
50|18|انسان هيچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر اينكه همان دم، فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام ماموريت (و ضبط آن) است!
50|19|و سرانجام، سكرات (و بيخودى در آستانه) مرگ بحق فرامىرسد (و به انسان گفته مىشود:) اين همان چيزى است كه تو از آن مىگريختى!
50|20|و در «صور» دميده مىشود; آن روز، روز تحقق وعده وحشتناك است!
50|21|هر انسانى وارد محشر مىگردد در حالى كه همراه او حركت دهنده و گواهى است!
50|22|(به او خطاب مىشود:) تو از اين صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى و ما پرده را از چشم تو كنار زديم، و امروز چشمت كاملا تيزبين است!
50|23|فرشته همنشين او مىگويد: «اين نامه اعمال اوست كه نزد من حاضر و آماده است!»
50|24|(خداوند فرمان مىدهد:) هر كافر متكبر لجوج را در جهنم افكنيد!
50|25|آن كسى كه به شدت مانع خير و متجاوز و در شك و ترديد است (حتى ديگران را به ترديد مى افكند);
50|26|همان كسى كه معبود ديگرى با خدا قرار داده، (آرى) او را در عذاب شديد بيفكنيد!
50|27|و همنشينش (از شياطين) مىگويد: «پروردگارا! من او را به طغيان وانداشتم، لكن او خود در گمراهى دور و درازى بود!»
50|28|(خداوند) مىگويد: «نزد من جدال و مخاصمه نكنيد; من پيشتر به شما هشدار دادهام (و اتمام حجت كردهام)!
50|29|سخن من تغيير ناپذير است، و من هرگز به بندگان ستم نخواهم كرد!»
50|30|(به خاطر بياوريد) روزى را كه به جهنم مىگوييم: «آيا پر شدهاى؟» و او مىگويد: «آيا افزون بر اين هم هست؟!»
50|31|(در آن روز) بهشت را به پرهيزگاران نزديك مىكنند، و فاصلهاى از آنان ندارد!
50|32|اين چيزى است كه به شما وعده داده مىشود، و براى كسانى است كه بسوى خدا بازمىگردند و پيمانها و احكام او را حفظ مىكنند،
50|33|آن كس كه از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پرانابه در محضر او حاضر شود!
50|34|(به آنان گفته مىشود:) بسلامت وارد بهشت شويد، امروز روز جاودانگى است!
50|35|هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست، و نزد ما نعمتهاى بيشترى است (كه به فكر هيچ كس نمىرسد)!
50|36|چه بسيار اقوامى را كه پيش از آنها هلاك كرديم، اقوامى كه از آنان قويتر بودند و شهرها (و كشورها) را گشودند; آيا راه فرارى (از عذاب الهى) وجود دارد!
50|37|در اين تذكرى است براى آن كس كه عقل دارد، يا گوش دل فرادهد در حالى كه حاضر باشد!
50|38|ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان آنهاست در شش روز ( شش دوران) آفريديم، و هيچ گونه رنج و سختى به ما نرسيد! (با اين حال چگونه زندهكردن مردگان براى ما مشكل است؟!)
50|39|در برابر آنچه آنها مىگويند شكيبا باش، و پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور،
50|40|و در بخشى از شب او را تسبيح كن، و بعد از سجدهها!
50|41|و گوش فرا ده و منتظر روزى باش كه منادى از مكانى نزديك ندا مىدهد،
50|42|روزى كه همگان صيحه رستاخيز را بحق مىشنوند; آن روز، روز خروج (از قبرها) است!
50|43|ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم، و بازگشت تنها بسوى ماست!
50|44|روزى كه زمين به سرعت از روى آنها شكافته مىشود و (از قبرها) خارج مىگردند; و اين جمع كردن براى ما آسان است!
50|45|ما به آنچه آنها مىگويند آگاهتريم، و تو مامور به اجبار آنها (به ايمان) نيستى; پس بوسيله قرآن، كسانى را كه از عذاب من مىترسند متذكر ساز (وظيفه تو همين است)!
51|1|سوگند به بادهايى كه (ابرها را) به حركت درمىآورند،
51|2|سوگند به آن ابرها كه بار سنگينى (از باران را) با خود حمل مىكنند،
51|3|و سوگند به كشتيهايى كه به آسانى به حركت درمىآيند،
51|4|و سوگند به فرشتگانى كه كارها را تقسيم مىكنند،
51|5|(آرى سوگند به همه اينها) كه آنچه به شما وعده شده قطعا راست است;
51|6|و بىشك (رستاخيز) و جزاى اعمال واقعشدنى است!
51|7|قسم به آسمان كه داراى چين و شكنهاى زيباست،
51|8|كه شما (درباره قيامت) در گفتارى مختلف و گوناگونيد!
51|9|(تنها) كسى از ايمان به آن منحرف مىشود كه از قبول حق سرباز مىزند!
51|10|كشته باد دروغگويان (و مرگ بر آنها)!
51|11|همانها كه در جهل و غفلت فرو رفتهاند،
51|12|و پيوسته سؤال مىكنند: «روز جزا چه موقع است؟!»
51|13|(آرى) همان روزى است كه آنها را بر آتش مىسوزانند!
51|14|(و گفته مىشود:) بچشيد عذاب خود را، اين همان چيزى است كه براى آن شتاب داشتيد!
51|15|به يقين، پرهيزگاران در باغهاى بهشت و در ميان چشمهها قرار دارند،
51|16|و آنچه پروردگارشان به آنها بخشيده دريافت مىدارند، زيرا پيش از آن (در سراى دنيا) از نيكوكاران بودند!
51|17|آنها كمى از شب را مىخوابيدند،
51|18|و در سحرگاهان استغفار مىكردند،
51|19|و در اموال آنها حقى براى سائل و محروم بود!
51|20|و در زمين آياتى براى جويندگان يقين است،
51|21|و در وجود خود شما (نيز آياتى است); آيا نمىبينيد؟!
51|22|و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مىشود!
51|23|سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين مطلب حق است همان گونه كه شما سخن مىگوييد!
51|24|آيا خبر مهمانهاى بزرگوار ابراهيم به تو رسيده است؟
51|25|در آن زمان كه بر او وارد شدند و گفتند: «سلام بر تو!» او گفت: «سلام بر شما كه جمعيتى ناشناختهايد!»
51|26|سپس پنهانى به سوى خانواده خود رفت و گوساله فربه (و بريان شدهاى را براى آنها) آورد،
51|27|و نزديك آنها گذارد، (ولى با تعجب ديد دست بسوى غذا نمىبرند) گفت: «آيا شما غذا نمىخوريد؟!»
51|28|و از آنها احساس وحشت كرد، گفتند: «نترس (ما رسولان و فرشتگان پروردگار توايم)!» و او را بشارت به تولد پسرى دانا دادند.
51|29|در اين هنگام همسرش جلو آمد در حالى كه (از خوشحالى و تعجب) فرياد مىكشيد به صورت خود زد و گفت: «(آيا پسرى خواهم آورد در حالى كه) پيرزنى نازا هستم؟!»
51|30|گفتند: «پروردگارت چنين گفته است، و او حكيم و داناست!»
51|31|(ابراهيم) گفت: «ماموريت شما چيست اى فرستادگان (خدا)؟»
51|32|گفتند: «ما به سوى قوم مجرمى فرستاده شدهايم...
51|33|تا بارانى از «سنگ - گل» بر آنها بفرستيم;
51|34|سنگهايى كه از ناحيه پروردگارت براى اسرافكاران نشان گذاشته شده است!»
51|35|ما مؤمنانى را كه در آن شهرها(ى قوم لوط) زندگى مىكردند (قبل از نزول عذاب) خارج كرديم،
51|36|ولى جز يك خانواده باايمان در تمام آنها نيافتيم!
51|37|و در آن (شهرهاى بلا ديده) نشانهاى روشن براى كسانى كه از عذاب دردناك مىترسند به جاى گذارديم.
51|38|و در (زندگى) موسى نيز (نشانه و درس عبرتى بود) هنگامى كه او را با دليلى آشكار به سوى فرعون فرستاديم;
51|39|اما او با تمام وجودش از وى روى برتافت و گفت: «اين مرد يا ساحر است يا ديوانه!»
51|40|از اين رو ما او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم در حالى كه در خور سرزنشبود!
51|41|و (همچنين) در سرگذشت «عاد» (آيتى است) در آن هنگام كه تندبادى بىباران بر آنها فرستاديم،
51|42|كه بر هيچ چيز نمىگذشت مگر اينكه آن را همچون استخوانهاى پوسيده مىساخت.
51|43|و نيز در سرگذشت قوم «ثمود» عبرتى است در آن هنگام كه به آنان گفته شد: «مدتى كوتاه بهرهمند باشيد (و سپس منتظر عذاب)!»
51|44|آنها از فرمان پروردگارشان سرباز زدند، و صاعقه آنان را فراگرفت در حالى كه (خيره خيره) نگاه مىكردند (بىآنكه قدرت دفاع داشته باشند)!
51|45|چنان بر زمين افتادند كه توان برخاستن نداشتند و نتوانستند از كسى يارى طلبند!
51|46|همچنين قوم نوح را پيش از آنها هلاك كرديم، چرا كه قوم فاسقى بودند!
51|47|و ما آسمان را با قدرت بنا كرديم، و همواره آن را وسعت مىبخشيم!
51|48|و زمين را گسترديم، و چه خوب گسترانندهاى هستيم!
51|49|و از هر چيز دو جفت آفريديم، شايد متذكر شويد!
51|50|پس به سوى خدا بگريزيد، كه من از سوى او براى شما بيمدهندهاى آشكارم!
51|51|و با خدا معبود ديگرى قرار ندهيد، كه من براى شما از سوى او بيمدهندهاى آشكارم!
51|52|اين گونه است كه هيچ پيامبرى قبل از اينها بسوى قومى فرستاده نشد مگر اينكه گفتند: سخللّهاو ساحر است يا ديوانه!»
51|53|آيا يكديگر را به آن سفارش مىكردند (كه همه چنين تهمتى بزنند)؟! نه، بلكه آنها قومى طغيانگرند.
51|54|حال كه چنين است از آنها روى بگردان كه هرگز در خور ملامت نخواهى بود;
51|55|و پيوسته تذكر ده، زيرا تذكر مؤمنان را سود مىبخشد.
51|56|من جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)!
51|57|هرگز از آنها روزى نمىخواهم، و نمىخواهم مرا اطعام كنند!
51|58|خداوند روزىدهنده و صاحب قوت و قدرت است!
51|59|و براى كسانى كه ستم كردند، سهم بزرگى از عذاب است همانند سهم يارانشان (از اقوام ستمگر پيشين); بنابر اين عجله نكنند!
51|60|پس واى بر كسانى كه كافر شدند از روزى كه به آنها وعده داده مىشود!
52|1|سوگند به كوه طور،
52|2|و كتابى كه نوشته شده،
52|3|در صفحهاى گسترده،
52|4|و سوگند به «بيت المعمور»،
52|5|و سقف برافراشته،
52|6|و درياى مملو و برافروخته،
52|7|كه عذاب پروردگارت واقع مىشود،
52|8|و چيزى از آن مانع نخواهد بود!
52|9|(اين عذاب الهى) در آن روزى است كه آسمان به شدت به حركت درمىآيد،
52|10|و كوهها از جا كنده و متحرك مىشوند!
52|11|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان،
52|12|همانها كه در سخنان باطل به بازى مشغولند!
52|13|در آن روز كه آنها را بزور به سوى آتش دوزخ مىرانند!
52|14|(به آنها مىگويند:) اين همان آتشى است كه آن را انكار مىكرديد.
52|15|آيا اين سحر است يا شما نمىبينيد؟!
52|16|در آن وارد شويد و بسوزيد; مىخواهيد صبر كنيد يا نكنيد، براى شما يكسان است; چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مىشويد!
52|17|ولى پرهيزگاران در ميان باغهاى بهشت و نعمتهاى فراوان جاى دارند،
52|18|و از آنچه پروردگارشان به آنها داده و آنان را از عذاب دوزخ نگاه داشته است شاد و مسرورند!
52|19|(به آنها گفته مىشود:) بخوريد و بياشاميد گوارا; اينها در برابر اعمالى است كه انجام مىداديد!
52|20|اين در حالى كه بر تختهاى صفكشيده در كنار هم تكيه مىزنند، و «حور العين» را به همسرى آنها درمىآوريم!
52|21|كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروى از آنان ايمان اختيار كردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق مىكنيم; و از (پاداش) عملشان چيزى نمىكاهيم; و هر كس در گرو اعمال خويش است!
52|22|و همواره از انواع ميوهها و گوشتها -از هر نوع كه بخواهند- در اختيارشان مىگذاريم!
52|23|آنها در بهشت جامهاى پر از شراب طهور را كه نه بيهودهگويى در آن است و نه گناه، از يكديگر مىگيرند!
52|24|و پيوسته بر گردشان نوجوانانى براى (خدمت) آنان گردش مىكنند كه همچون مرواريدهاى درون صدفند!
52|25|در اين هنگام رو به يكديگر كرده (از گذشته) سؤال مىنمايند;
52|26|مىگويند: «ما در ميان خانواده خود ترسان بوديم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگيرد)!
52|27|اما خداوند بر ما منت نهاد و از عذابكشنده ما را حفظ كرد!
52|28|ما از پيش او را مىخوانديم (و مىپرستيديم)، كه اوست نيكوكار و مهربان!»
52|29|پس تذكر ده، كه به لطف پروردگارت تو كاهن و مجنون نيستى!
52|30|بلكه آنها مىگويند: «او شاعرى است كه ما انتظار مرگش را مىكشيم!»
52|31|بگو: «انتظار بكشيد كه من هم با (شما انتظار مىكشم شما انتظار مرگ مرا، و من انتظار نابودى شما را با عذاب الهى)!»
52|32|آيا عقلهايشان آنها را به اين اعمال دستور مىدهد، يا قومى طغيانگرند؟
52|33|يا مىگويند: «قرآن را به خدا افترا بسته»، ولى آنان ايمان ندارند.
52|34|اگر راست مىگويند سخنى همانند آن بياورند!
52|35|يا آنها بى هيچ آفريده شدهاند، يا خود خالق خويشند؟!
52|36|آيا آنها آسمانها و زمين را آفريدهاند؟! بلكه آنها جوياى يقين نيستند!
52|37|آيا خزاين پروردگارت نزد آنهاست؟! يا بر همه چيز عالم سيطره دارند؟!
52|38|آيا نردبانى دارند (كه به آسمان بالا مىروند) و بوسيله آن اسرار وحى را مىشنوند؟! كسى كه از آنها اين ادعا را دارد دليل روشنى بياورد!
52|39|آيا سهم خدا دختران است و سهم شما پسران (كه فرشتگان را دختران خدا مىناميد)؟!
52|40|آيا تو از آنها پاداشى مىطلبى كه در زير بار گران آن قرار دارند؟!
52|41|آيا اسرار غيب نزد آنهاست و از روى آن مىنويسند؟!
52|42|آيا مىخواهند نقشه شيطانى براى تو بكشند؟! ولى بدانند خود كافران در دام اين نقشهها گرفتار مىشوند!
52|43|يا معبودى غير خداوند دارند (كه قول يارى به آنها داده)؟! منزه است خدا از آنچه همتاى او قرارمىدهند!
52|44|آنها (چنان لجوجند كه) اگر ببينند قطعه سنگى از آسمان (براى عذابشان) سقوط مىكند مىگويند: «اين ابر متراكمى است!»
52|45|حال كه چنين است آنها را رها كن تا روز مرگ خود را ملاقات كنند;
52|46|روزى كه نقشههاى آنان سودى به حالشان نخواهد داشت و (از هيچ سو) يارى نمىشوند!
52|47|و براى ستمگران عذابى قبل از آن است (در همين جهان); ولى بيشترشان نمىدانند!
52|48|در راه ابلاغ حكم پروردگارت صبر و استقامت كن، چرا كه تو در حفاظت كامل ما قرار دارى! و هنگامى كه برمىخيزى پروردگارت را تسبيح و حمد گوى!
52|49|(همچنين) به هنگام شب او را تسبيح كن و به هنگام پشت كردن ستارگان (و طلوع صبح)!
53|1|سوگند به ستاره هنگامى كه افول مىكند،
53|2|كه هرگز دوست شما ( محمد «ص») منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است،
53|3|و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد!
53|4|آنچه مىگويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست!
53|5|آن كس كه قدرت عظيمى دارد ( جبرئيل امين) او را تعليم داده است;
53|6|همان كس كه توانايى فوق العاده دارد; او سلطه يافت...
53|7|در حالى كه در افق اعلى قرار داشت!
53|8|سپس نزديكتر و نزديكتر شد...
53|9|تا آنكه فاصله او (با پيامبر) به اندازه فاصله دو كمان يا كمتر بود;
53|10|در اينجا خداوند آنچه را وحى كردنى بود به بندهاش وحى نمود.
53|11|قلب (پاك او) در آنچه ديد هرگز دروغ نگفت.
53|12|آيا با او درباره آنچه (با چشم خود) ديده مجادله مىكنيد؟!
53|13|و بار ديگر نيز او را مشاهده كرد،
53|14|نزد «سدرة المنتهى»،
53|15|كه «جنت الماوى» در آنجاست!
53|16|در آن هنگام كه چيزى ( نور خيرهكنندهاى) سدرة المنتهى را پوشانده بود،
53|17|چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان نكرد (آنچه ابد واقعيت بود)! (17 )
53|18|او پارهاى از آيات و نشانههاى بزرگ پروردگارش را ديد!
53|19|به من خبر دهيد آيا بتهاى «لات» و «عزى»...
53|20|و «منات» كه سومين آنهاست (دختران خدا هستند)؟!
53|21|آيا سهم شما پسر است و سهم او دختر؟! (در حالى كه بزعم شما دختران كم ارزشترند!)
53|22|در اين صورت اين تقسيمى ناعادلانه است!
53|23|اينها فقط نامهايى است كه شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهايد (نامهايى بىمحتوا و اسمهايى بى مسما)، و هرگز خداوند دليل و حجتى بر آن نازل نكرده; آنان فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پيروى مىكنند در حالى كه هدايت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!
53|24|يا آنچه انسان تمنا دارد به آن مىرسد؟!
53|25|در حالى كه آخرت و دنيا از آن خداست!
53|26|و چه بسيار فرشتگان آسمانها كه شفاعت آنها سودى نمىبخشد مگر پس از آنكه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه (شفاعت) دهد!
53|27|كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را دختر (خدا) نامگذارى مىكنند!
53|28|آنها هرگز به اين سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بىپايه پيروى مىكنند با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حق بىنياز نمىكند!
53|29|حال كه چنين است از كسى كه از ياد ما روى مىگرداند و جز زندگى مادى دنيا را نمىطلبد، اعراض كن!
53|30|اين آخرين حد آگاهى آنهاست; پروردگار تو كسانى را كه از راه او گمراه شدهاند بهتر مىشناسد، و (همچنين) هدايتيافتگان را از همه بهتر مىشناسد!
53|31|و براى خداست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است تا بدكاران را به كيفر كارهاى بدشان برساند و نيكوكاران را در برابر اعمال نيكشان پاداش دهد!
53|32|همانها كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى مىكنند، جز گناهان صغيره (كه گاه آلوده آن مىشوند); آمرزش پروردگار تو گسترده است; او نسبت به شما از همه آگاهتر است از آن هنگام كه شما را از زمين آفريد و در آن موقع كه بصورت جنينهايى در شكم مادرانتان بوديد; پس خودستايى نكنيد، او پرهيزگاران را بهتر مىشناسد!
53|33|آيا ديدى آن كس را كه (از اسلام -يا انفاق-) روى گردان شد؟!
53|34|و كمى عطا كرد، و از بيشتر امساك نمود!
53|35|آيا نزد او علم غيب است و مىبيند (كه ديگران مىتوانند گناهان او را بر دوش گيرند)؟!
53|36|يا از آنچه در كتب موسى نازل گرديده با خبر نشده است؟!
53|37|و در كتب ابراهيم، همان كسى كه وظيفه خود را بطور كامل ادا كرد،
53|38|كه هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمىگيرد،
53|39|و اينكه براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نيست،
53|40|و اينكه تلاش او بزودى ديده مىشود،
53|41|سپس به او جزاى كافى داده خواهد شد!
53|42|(و آيا از كتب پيشين انبيا به او نرسيده است) كه همه امور به پروردگارت منتهى مىگردد؟!
53|43|و اينكه اوست كه خنداند و گرياند،
53|44|و اوست كه ميراند و زنده كرد،
53|45|و اوست كه دو زوج نر و ماده را آفريد...
53|46|از نطفهاى هنگامى كه خارج مىشود (و در رحم مىريزد)،
53|47|و اينكه بر خداست ايجاد عالم ديگر (تا عدالت اجرا گردد)،
53|48|و اينكه اوست كه بىنياز كرد و سرمايه باقى بخشيد،
53|49|و اينكه اوست پروردگار ستاره «شعرا»!
53|50|(و آيا به انسان نرسيده است كه در كتب انبياى پيشين آمده) كه خداوند قوم «عاد نخستين سذللّه را هلاك كرد؟!
53|51|و همچنين قوم «ثمود» را، و كسى از آنان را باقى نگذارد!
53|52|و نيز قوم نوح را پيش از آنها، چرا كه آنان از همه ظالمتر و طغيانگرتر بودند!
53|53|و نيز شهرهاى زير و رو شده (قوم لوط) را فرو كوبيد،
53|54|سپس آنها را با عذاب سنگين پوشانيد!
53|55|(بگو:) در كدام يك از نعمتهاى پروردگارت ترديد دارى؟!
53|56|اين (پيامبر) بيمدهندهاى از بيمدهندگان پيشين است!
53|57|آنچه بايد نزديك شود، نزديك شده است (و قيامت فرامىرسد)،
53|58|و هيچ كس جز خدا نمىتواند سختيهاى آن را برطرف سازد!
53|59|آيا از اين سخن تعجب مىكنيد،
53|60|و مىخنديد و نمىگرييد،
53|61|و پيوسته در غفلت و هوسرانى به سر مىبريد؟!
53|62|حال كه چنين است همه براى خدا سجده كنيد و او را بپرستيد!
54|1|قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت!
54|2|و هرگاه نشانه و معجزهاى را ببينند روى گردانده، مىگويند: «اين سحرى مستمر است»!
54|3|آنها (آيات خدا را) تكذيب كردند و از هواى نفسشان پيروى نمودند; و هر امرى قرارگاهى دارد!
54|4|به اندازه كافى براى بازداشتن از بديها اخبار (انبيا و امتهاى پيشين) به آنان رسيده است!
54|5|اين آيات، حكمت بالغه الهى است; اما انذارها (براى افراد لجوج) فايده نمىدهد!
54|6|بنابر اين از آنها روى بگردان، و روزى را به ياد آور كه دعوت كننده الهى مردم را به امر وحشتناكى دعوت مىكند (دعوت به حساب اعمال)!
54|7|آنان در حالى كه چشمهايشان از شدت وحشت به زير افتاده، همچون ملخهاى پراكنده از قبرها خارج مىشوند،
54|8|در حالى كه (بر اثر وحشت و اضطراب) بسوى اين دعوت كننده گردن مىكشند; كافران مىگويند: «امروز روز سخت و دردناكى است!»
54|9|پيش از آنها قوم نوح تكذيب كردند، (آرى) بنده ما (نوح) را تكذيب كرده و گفتند: «او ديوانه است!» و (با انواع آزارها از ادامه رسالتش) بازداشته شد.
54|10|او به درگاه پروردگار عرضه داشت:«من مغلوب (اين قوم طغيانگر) شدهام، انتقام مرا از آنها بگير!»
54|11|در اين هنگام درهاى آسمان را با آبى فراوان و پىدرپى گشوديم;
54|12|و زمين را شكافتيم و چشمههاى زيادى بيرون فرستاديم; و اين دو آب به اندازه مقدر با هم درآميختند (و درياى وحشتناكى شد)!
54|13|و او را بر مركبى از الواح و ميخهايى ساخته شده سوار كرديم;
54|14|مركبى كه زير نظر ما حركت مىكرد! اين كيفرى بود براى كسانى كه (به او) كافر شده بودند!
54|15|ما اين ماجرا را بعنوان نشانهاى در ميان امتها باقى گذارديم; آيا كسى هست كه پند گيرد؟!
54|16|(اكنون بنگريد) عذاب و انذارهاى من چگونه بود!
54|17|ما قرآن را براى تذكر آسان ساختيم; آيا كسى هست كه متذكر شود؟!
54|18|قوم عاد (نيز پيامبر خود را) تكذيب كردند; پس (ببينيد) عذاب و انذارهاى من چگونه بود!
54|19|ما تندباد وحشتناك و سردى را در يك روز شوم مستمر بر آنان فرستاديم...
54|20|كه مردم را همچون تنههاى نخل ريشهكن شده از جا برمىكند!
54|21|پس (ببينيد) عذاب و انذارهاى من چگونه بود!
54|22|ما قرآن را براى تذكر آسان ساختيم; آيا كسى هست كه متذكر شود!
54|23|طايفه ثمود (نيز) انذارهاى الهى را تكذيب كردند،
54|24|و گفتند: «آيا ما از بشرى از جنس خود پيروى كنيم؟! اگر چنين كنيم در گمراهى و جنون خواهيم بود!
54|25|آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده؟! نه، او آدم بسيار دروغگوى هوسبازى است!
54|26|ولى فردا مىفهمند چه كسى دروغگوى هوسباز است!
54|27|ما «ناقه» را براى آزمايش آنها مىفرستيم; در انتظار پايان كار آنان باش و صبر كن!
54|28|و به آنها خبر ده كه آب (قريه) بايد در ميانشان تقسيم شود، (يك روز سهم ناقه، و يك روز براى آنها) و هر يك در نوبت خود بايد حاضر شوند!
54|29|آنها يكى از ياران خود را صدا زدند، او به سراغ اين كار آمد و (ناقه را)پى كرد!
54|30|پس (بنگريد) عذاب و انذارهاى من چگونه بود!
54|31|ما فقط يك صيحه ( صاعقه عظيم) بر آنها فرستاديم و بدنبال آن همگى بصورت گياه خشكى درآمدند كه صاحب چهارپايان (در آغل) جمعآورى مىكند!
54|32|ما قرآن را براى يادآورى آسان ساختيم; آيا كسى هست كه متذكر شود؟!
54|33|قوم لوط انذارها(ى پىدرپى پيامبرشان) را تكذيب كردند;
54|34|ما بر آنها تندبادى كه ريگها را به حركت درمىآورد فرستاديم (و همه را هلاك كرديم)، جز خاندان لوط را كه سحرگاهان نجاتشان داديم!
54|35|اين نعمتى بود از ناحيه ما; اين گونه هر كسى را كه شكر كند پاداش مىدهيم!
54|36|او آنها را از مجازات ما بيم داد، ولى بر آنها اصرار بر مجادله و القاى شك داشتند!
54|37|آنها از لوط خواستند ميهمانانش را در اختيارشان بگذارد; ولى ما چشمانشان را نابينا و محو كرديم (و گفتيم:) بچشيد عذاب و انذارهاى مرا!
54|38|سرانجام صبحگاهان و در اول روز عذابى پايدار و ثابت به سراغشان آمد!
54|39|(و گفتيم:) پس بچشيد عذاب و انذارهاى مرا!
54|40|ما قرآن را براى يادآورى آسان ساختيم; آيا كسى هست كه متذكر شود؟!
54|41|و (همچنين) انذارها و هشدارها (يكى پس از ديگرى) به سراغ آل فرعون آمد،
54|42|اما آنها همه آيات ما را تكذيب كردند، و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم، گرفتن شخصى قدرتمند و توانا!
54|43|آيا كفار شما بهتر از آنانند يا براى شما اماننامهاى در كتب آسمانى نازل شده است؟!
54|44|يا مىگويند: «ما جماعتى متحد و نيرومند و پيروزيم»؟!
54|45|(ولى بدانند) كه بزودى جمعشان شكست مىخورد و پا به فرارمىگذارند!
54|46|(علاوه بر اين) رستاخيز موعد آنهاست، و مجازات قيامت هولناكتر و تلختر است!
54|47|مجرمان در گمراهى و شعلههاى آتشند،
54|48|در آن روز كه در آتش دوزخ به صورتشان كشيده مىشوند (و به آنها گفته مىشود:) بچشيد آتش دوزخ را!
54|49|البته ما هر چيز را به اندازه آفريديم!
54|50|و فرمان ما يك امر بيش نيست، همچون يك چشم بر هم زدن!
54|51|ما كسانى را كه در گذشته شبيه شما بودند هلاك كرديم; آيا كسى هست كه پند گيرد؟!
54|52|و هر كارى را انجام دادند در نامههاى اعمالشان ثبت است،
54|53|و هر كار كوچك و بزرگى نوشته شده است.
54|54|يقينا پرهيزگاران در باغها و نهرهاى بهشتى جاى دارند،
54|55|در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر!
55|1|خداوند رحمان،
55|2|قرآن را تعليم فرمود،
55|3|انسان را آفريد،
55|4|و به او «بيان» را آموخت.
55|5|خورشيد و ماه با حساب منظمى مىگردند،
55|6|و گياه و درخت براى او سجده مىكنند!
55|7|و آسمان را برافراشت، و ميزان و قانون (در آن) گذاشت،
55|8|تا در ميزان طغيان نكنيد (و از مسير عدالت منحرف نشويد)،
55|9|و وزن را بر اساس عدل برپا داريد و ميزان را كم نگذاريد!
55|10|زمين را براى خلايق آفريد،
55|11|كه در آن ميوهها و نخلهاى پرشكوفه است،
55|12|و دانههايى كه همراه با ساقه و برگى است كه بصورت كاه درمىآيد، و گياهان خوشبو!
55|13|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد (شما اى گروه جن و انس)؟!
55|14|انسان را از گل خشكيدهاى همچون سفال آفريد،
55|15|و جن را از شعلههاى مختلط و متحرك آتش خلق كرد!
55|16|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|17|او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است!
55|18|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|19|دو درياى مختلف (شور و شيرين، گرم و سرد) را در كنار هم قرار داد، در حالى كه با هم تماس دارند;
55|20|در ميان آن دو برزخى است كه يكى بر ديگرى غلبه نمىكند (و به هم نمىآميزند)!
55|21|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|22|از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج مىشود.
55|23|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|24|و براى اوست كشتيهاى ساخته شده كه در دريا به حركت درمىآيند و همچون كوهى هستند!
55|25|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|26|همه كسانى كه روى آن ( زمين) هستند فانى مىشوند،
55|27|و تنها ذات ذوالجلال و گرامى پروردگارت باقى مىماند!
55|28|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|29|تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از او تقاضا مىكنند، و او هر روز در شان و كارى است!
55|30|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|31|بزودى به حساب شما مىپردازيم اى دو گروه انس و جن!
55|32|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|33|اى گروه جن و انس! اگر مىتوانيد از مرزهاى آسمانها و زمين بگذريد، پس بگذريد، ولى هرگز نمىتوانيد، مگر با نيرويى (فوق العاده)!
55|34|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|35|شعلههايى از آتش بىدود، و دودهايى متراكم بر شما فرستاده مىشود; و نمىتوانيد از كسى يارى بطلبيد!
55|36|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|37|در آن هنگام كه آسمان شكافته شود و همچون روغن مذاب گلگون گردد (حوادث هولناكى رخ مىدهد كه تاب تحمل آن را نخواهيد داشت)!
55|38|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|39|در آن روز هيچ كس از انس و جن از گناهش سؤال نمىشود (و همه چيز روشن است)!
55|40|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|41|مجرمان از چهرههايشان شناخته مىشوند; و آنگاه آنها را از موهاى پيش سر، و پاهايشان مىگيرند (و به دوزخ مىافكنند)!
55|42|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|43|اين همان دوزخى است كه مجرمان آن را انكار مىكردند!
55|44|امروز در ميان آن و آب سوزان در رفت و آمدند!
55|45|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|46|و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتى است!
55|47|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|48|(آن دو باغ بهشتى) داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است!
55|49|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|50|در آنها دو چشمه هميشه جارى است!
55|51|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|52|در آن دو، از هر ميوهاى دو نوع وجود دارد (هر يك از ديگرى بهتر)!
55|53|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|54|اين در حالى است كه آنها بر فرشهايى تكيه كردهاند با آسترهائى از ديبا و ابريشم، و ميوههاى رسيده آن دو باغ بهشتى در دسترس است!
55|55|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|56|در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران خود عشق نمىورزند; و هيچ انس و جن پيش از اينها با آنان تماس نگرفته است.
55|57|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|58|آنها همچون ياقوت و مرجانند!
55|59|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|60|آيا جزاى نيكى جز نيكى است؟!
55|61|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|62|و پايين تر از آنها، دو باغ بهشتى ديگر است.
55|63|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|64|هر دو خرم و سرسبزند!
55|65|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|66|در آنها دو چشمه جوشنده است!
55|67|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|68|در آنها ميوههاى فراوان و درخت خرما و انار است!
55|69|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|70|و در آن باغهاى بهشتى زنانى نيكو خلق و زيبايند!
55|71|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|72|حوريانى كه در خيمههاى بهشتى مستورند!
55|73|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|74|هيچ انس و جن پيش از ايشان با آنها تماس نگرفته (و دوشيزهاند)!
55|75|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|76|اين در حالى است كه بهشتيان بر تختهايى تكيه زدهاند كه با بهترين و زيباترين پارچههاى سبزرنگ پوشانده شده است.
55|77|پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟!
55|78|پربركت و زوالناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو!
56|1|هنگامى كه واقعه عظيم (قيامت) واقع شود،
56|2|هيچ كس نمىتواند آن را انكار كند!
56|3|(اين واقعه) گروهى را پايين مىآورد و گروهى را بالا مىبرد!
56|4|در آن هنگام كه زمين بشدت به لرزه درمىآيد،
56|5|و كوهها در هم كوبيده مىشود،
56|6|و بصورت غبار پراكنده درمىآيد،
56|7|و شما سه گروه خواهيد بود!
56|8|(نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند); چه سعادتمندان و خجستگانى!
56|9|گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى!
56|10|و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامند،
56|11|آنها مقربانند!
56|12|در باغهاى پرنعمت بهشت (جاى دارند)!
56|13|گروه زيادى (از آنها) از امتهاى نخستينند،
56|14|و اندكى از امت آخرين!
56|15|آنها ( مقربان) بر تختهايى كه صفكشيده و به هم پيوسته است قراردارند،
56|16|در حالى كه بر آن تكيه زده و رو به روى يكديگرند!
56|17|نوجوانانى جاودان (در شكوه و طراوت) پيوسته گرداگرد آنان مىگردند،
56|18|با قدحها و كوزهها و جامهايى از نهرهاى جارى بهشتى (و شراب طهور)!
56|19|اما شرابى كه از آن درد سر نمىگيرند و نه مست مىشوند!
56|20|و ميوههايى از هر نوع كه انتخاب كنند،
56|21|و گوشت پرنده از هر نوع كه مايل باشند!
56|22|و همسرانى از حور العين دارند،
56|23|همچون مرواريد در صدف پنهان!
56|24|اينها پاداشى است در برابر اعمالى كه انجام مىدادند!
56|25|در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بيهودهاى مىشنوند نه سخنان گناه آلود;
56|26|تنها چيزى كه مىشنوند «سلام» است «سلام»!
56|27|و اصحاب يمين و خجستگان، چه اصحاب يمين و خجستگانى!
56|28|آنها در سايه درختان «سدر» بىخار قرار دارند،
56|29|و در سايه درخت «طلح» پربرگ ( درختى خوشرنگ و خوشبو)،
56|30|و سايه كشيده و گسترده،
56|31|و در كنار آبشارها،
56|32|و ميوههاى فراوان،
56|33|كه هرگز قطع و ممنوع نمىشود،
56|34|و همسرانى بلندمرتبه!
56|35|ما آنها را آفرينش نوينى بخشيديم،
56|36|و همه را دوشيزه قرار داديم،
56|37|زنانى كه تنها به همسرشان عشق مىورزند و خوش زبان و فصيح و هم سن و سالند!
56|38|اينها همه براى اصحاب يمين است،
56|39|كه گروهى از امتهاى نخستينند،
56|40|و گروهى از امتهاى آخرين!
56|41|و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (كه نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مىشود)!
56|42|آنها در ميان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند،
56|43|و در سايه دودهاى متراكم و آتشزا!
56|44|سايهاى كه نه خنك است و نه آرامبخش!
56|45|آنها پيش از اين (در عالم دنيا) مست و مغرور نعمت بودند،
56|46|و بر گناهان بزرگ اصرار مىورزيدند،
56|47|و مىگفتند: «هنگامى كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد؟!
56|48|يا نياكان نخستين ما (برانگيخته مىشوند)؟!»
56|49|بگو: «اولين و آخرين،
56|50|همگى در موعد روز معينى گردآورى مىشوند،
56|51|سپس شما اى گمراهان تكذيبكننده!
56|52|قطعا از درخت زقوم مىخوريد،
56|53|و شكمها را از آن پر مىكنيد،
56|54|و روى آن از آب سوزان مىنوشيد،
56|55|و همچون شتران مبتلا به بيمارى عطش، از آن مىآشاميد!
56|56|اين است وسيله پذيرايى از آنها در قيامت!
56|57|»ما شما را آفريديم; پس چرا (آفرينش مجدد را) تصديق نمىكنيد؟!
56|58|آيا از نطفهاى كه در رحم مىريزيد آگاهيد؟!
56|59|آيا شما آن را (در دوران جنينى) آفرينش (پى در پى) مىدهيد يا ما آفريدگاريم؟!
56|60|ما در ميان شما مرگ را مقدر ساختيم; و هرگز كسى بر ما پيشى نمىگيرد!
56|61|تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم و شما را در جهانى كه نمىدانيد آفرينش تازهاى بخشيم!
56|62|شما عالم نخستين را دانستيد; چگونه متذكر نمىشويد (كه جهانى بعد از آن است)؟!
56|63|آيا هيچ درباره آنچه كشت مىكنيد انديشيدهايد؟!
56|64|آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم؟!
56|65|هرگاه بخواهيم آن را مبدل به كاه در هم كوبيده مىكنيم كه تعجب كنيد!
56|66|(بگونهاى كه بگوييد:) براستى ما زيان كردهايم،
56|67|بلكه ما بكلى محروميم!
56|68|آيا به آبى كه مىنوشيد انديشيدهايد؟!
56|69|آيا شما آن را از ابر نازل كردهايد يا ما نازل مىكنيم؟!
56|70|هرگاه بخواهيم، اين آب گوارا را تلخ و شور قرار مىدهيم; پس چرا شكر نمىكنيد؟!
56|71|آيا درباره آتشى كه مىافروزيد فكر كردهايد؟!
56|72|آيا شما درخت آن را آفريدهايد يا ما آفريدهايم؟!
56|73|ما آن را وسيله يادآورى (براى همگان)و وسيله زندگى براى مسافران قرار دادهايم!
56|74|حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را پاك و منزه بشمار)!
56|75|سوگند به جايگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها)!
56|76|و اين سوگندى است بسيار بزرگ، اگر بدانيد!
56|77|كه آن، قرآن كريمى است،
56|78|كه در كتاب محفوظى جاى دارد،
56|79|و جز پاكان نمىتوانند به آن دست زنند ( دست يابند).
56|80|آن از سوى پروردگار عالميان نازل شده;
56|81|آيا اين سخن را ( اين قرآن را با اوصافى كه گفته شد) سست و كوچك مىشمريد،
56|82|و به جاى شكر روزيهايى كه به شما داده شده آن را تكذيب مىكنيد؟!
56|83|پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مىرسد (توانايى بازگرداندن آن را نداريد)؟!
56|84|و شما در اين حال نظاره مىكنيد (و كارى از دستتان ساخته نيست);
56|85|و ما از شما به او نزديكتريم ولى نمىبينيد!
56|86|اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمىشويد،
56|87|پس آن (روح) را بازگردانيد اگر راست مىگوييد!
56|88|پس اگر او از مقربان باشد،
56|89|در روح و ريحان و بهشت پرنعمت است!
56|90|اما اگر از اصحاب يمين باشد،
56|91|(به او گفته مىشود:) سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب يمينند!
56|92|اما اگر او از تكذيبكنندگان گمراه باشد،
56|93|با آب جوشان دوزخ از او پذيرايى مىشويد!
56|94|و سرنوشت او ورود در آتش جهنم است،
56|95|اين مطلب حق و يقين است!
56|96|پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را منزه بشمار)!
57|1|آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند; و او عزيز و حكيم است.
57|2|مالكيت (و حاكميت) آسمانها و زمين از آن اوست; زنده مىكند و مىميراند; و او بر هر چيز توانا است!
57|3|اول و آخر و پيدا و پنهان اوست; و او به هر چيز داناست.
57|4|او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز ( شش دوران) آفريد; سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبير جهان پرداخت); آنچه را در زمين فرو مىرود مىداند، و آنچه را از آن خارج مىشود و آنچه از آسمان نازل مىگردد و آنچه به آسمان بالا مىرود; و هر جا باشيد او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام مىدهيد بيناست!
57|5|مالكيت آسمانها و زمين از آن اوست; و همه كارها به سوى او بازمىگردد.
57|6|شب را در روز مىكند و روز را در شب; و او به آنچه در دل سينهها وجود دارد داناست.
57|7|به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را جانشين و نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد; (زيرا) كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند، اجر بزرگى دارند!
57|8|چرا به خدا ايمان نياوريد در حالى كه رسول (او) شما را مىخواند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد، و از شما پيمان گرفته است (پيمانى از طريق فطرت و خرد)، اگر آماده ايمانآوردنيد.
57|9|او كسى است كه آيات روشنى بر بندهاش ( محمد) نازل مىكند تا شما را از تاريكيها به سوى نور برد; و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است.
57|10|چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خداست (و كسى چيزى را با خود نمىبرد)! كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و جنگيدند (با كسانى كه پس از پيروزى انفاق كردند) يكسان نيستند; آنها بلندمقامتر از كسانى هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند; و خداوند به هر دو وعده نيك داده; و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
57|11|كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است!
57|12|(اين پاداش بزرگ) در روزى است كه مردان و زنان باايمان را مىنگرى كه نورشان پيشرو و در سمت راستشان بسرعت حركت مىكند (و به آنها مىگويند:) بشارت باد بر شما امروز به باغهايى از بهشت كه نهرها زير (درختان) آن جارى است; جاودانه درآن خواهيد ماند! و اين همان رستگارى بزرگ است!
57|13|روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنان مىگويند: «نظرى به ما بيفكنيد تا از نور شما پرتوى برگيريم!» به آنها گفته مىشود: «به پشت سر خود بازگرديد و كسب نور كنيد!» در اين هنگام ديوارى ميان آنها زده مىشود كه درى دارد، درونش رحمت است و برونش عذاب!
57|14|آنها را صدا مىزنند: «مگر ما با شما نبوديم؟!» مىگويند: «آرى، ولى شما خود را به هلاكت افكنديد و انتظار (مرگ پيامبر را) كشيديد، و (در همه چيز) شك و ترديد داشتيد، و آرزوهاى دور و دراز شما را فريب داد تا فرمان خدا فرا رسيد، و شيطان فريبكار شما را در برابر (فرمان) خداوند فريب داد!
57|15|پس امروز نه از شما فديهاى پذيرفته مىشود، و نه از كافران; و جايگاهتان آتش است و همان سرپرستتان مىباشد; و چه بد جايگاهى است!
57|16|آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاى مؤمنان در برابر ذكر خدا و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟! و مانند كسانى نباشند كه در گذشته به آنها كتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهايشان قساوت پيدا كرد; و بسيارى از آنها گنهكارند!
57|17|بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مىكند! ما آيات (خود) را براى شما بيان كرديم، شايد انديشه كنيد!
57|18|مردان و زنان انفاقكننده، و آنها كه (از اين راه) به خدا «قرض الحسنه» دهند، (اين قرض الحسنه) براى آنان مضاعف مىشود و پاداش پرارزشى دارند!
57|19|كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند، آنها صديقين و شهدا نزد پروردگارشانند; براى آنان است پاداش (اعمال)شان و نور (ايمان)شان; و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنها دوزخيانند.
57|20|بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مىبرد، سپس خشك مىشود بگونهاى كه آن را زردرنگ مىبينى; سپس تبديل به كاه مىشود! و در آخرت، عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى; و (به هر حال) زندگى دنيا چيزى جز متاع فريب نيست!
57|21|به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است و براى كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردهاند; آماده شده است، اين فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد مىدهد; و خداوند صاحب فضلعظيم است!
57|22|هيچ مصيبتى (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است; و اين امر براى خدا آسان است!
57|23|اين بخاطر آن است كه براى آنچه از دست دادهايد تاسف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد; و خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد!
57|24|همانها كه بخل مىورزند و مردم را به بخل دعوت مىكنند; و هر كس (از اين فرمان) روىگردان شود، (به خود زيان مىرساند نه به خدا)، چرا كه خداوند بىنياز و شايسته ستايش است!
57|25|ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند; و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مىكند بىآنكه او را ببينند; خداوند قوى و شكستناپذير است!
57|26|ما نوح و ابراهيم را فرستاديم، و در دودمان آن دو نبوت و كتاب قرار داديم; بعضى از آنها هدايت يافتهاند و بسيارى از آنها گنهكارند.
57|27|سپس در پى آنانرسولان ديگر خود را فرستاديم، و بعد از آنان عيسى بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل كسانى كه از او پيروى كردند رافت و رحمت قرار داديم; و رهبانيتى را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرر نداشته بوديم; گرچه هدفشان جلب خشنودى خدا بود، ولى حق آن را رعايت نكردند; از اينرو ما به كسانى از آنها كه ايمان آوردند پاداششان را داديم; و بسيارى از آنها فاسقند!
57|28|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقواى الهى پيشه كنيد و به رسولش ايمان بياوريد تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد كه با آن (در ميان مردم و در مسير زندگى خود) راه برويد و گناهان شما را ببخشد; و خداوند غفور و رحيم است.
57|29|تا اهل كتاب بدانند كه قادر بر چيزى از فضل خدا نيستند، و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر كس بخواهد آن را مىبخشد; و خداوند داراى فضل عظيم است!
58|1|خداوند سخن زنى را كه درباره شوهرش به تو مراجعه كرده بود و به خداوند شكايت مىكرد شنيد (و تقاضاى او را اجابت كرد); خداوند گفتگوى شما را با هم (و اصرار آن زن را درباره حل مشكلش) مىشنيد; و خداوند شنوا و بيناست.
58|2|كسانى كه از شما نسبت به همسرانشان «ظهار» مىكنند (و مىگويند: «انت على كظهر امى تو نسبت به من بمنزله مادرم هستى»)، آنان هرگز مادرانشان نيستند; مادرانشان تنها كسانىاند كه آنها را به دنيا آوردهاند! آنها سخنى زشت و باطل مىگويند; و خداوند بخشنده و آمرزنده است!
58|3|كسانى كه همسران خود را «ظهار» مىكنند، سپس از گفته خود بازمىگردند، بايد پيش از آميزش جنسى با هم، بردهاى را آزاد كنند; اين دستورى است كه به آن اندرز داده مىشويد; و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است!
58|4|و كسى كه توانايى (آزاد كردن بردهاى) نداشته باشد، دو ماه پياپى قبل از آميزش روزه بگيرد; و كسى كه اين را هم نتواند، شصت مسكين را اطعام كند; اين براى آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد; اينها مرزهاى الهى است; و كسانى كه با آن مخالفت كنند، عذاب دردناكى دارند!
58|5|« كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مىكنند خوار و ذليل شدند آنگونه كه پيشينيان خوار و ذليل شدند; ما آيات روشنى نازل كرديم، و براى كافران عذاب خواركنندهاى است...
58|6|در آن روز كه خداوند همه آنها را برمىانگيزد و از اعمالى كه انجام دادند با خبر مىسازد، اعمالى كه خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش كردند; و خداوند بر هر چيز شاهد و ناظر است!
58|7|آيا نمىدانى كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مىداند; هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اينكه خداوند چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اينكه خداوند ششمين آنهاست، و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن مگر اينكه او همراه آنهاست هر جا كه باشند، سپس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه مىسازد، چرا كه خداوند به هر چيزى داناست!
58|8|آيا نديدى كسانى را كه از نجوا ( سخنان درگوشى) نهى شدند، سپس به كارى كه از آن نهى شده بودند بازمىگردند و براى انجام گناه و تعدى و نافرمانى رسول خدا به نجوا مىپردازند و هنگامى كه نزد تو مىآيند تو را تحيتى (و خوشامدى) مىگويند كه خدا به تو نگفته است، و در دل مىگويند: «چرا خ است، وارد آن مىشوند، و چه بد فرجامى است!
58|9|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه نجوا مىكنيد، و به گناه و تعدى و نافرمانى رسول (خدا) نجوا نكنيد، و به كار نيك و تقوا نجوا كنيد، و از خدايى كه همگى نزد او جمع مىشويد بپرهيزيد!
58|10|نجوا تنها از سوى شيطان است; مىخواهد با آن مؤمنان غمگين شوند; ولى نمى تواند هيچ گونه ضررى به آنها برساند جز بفرمان خدا; پس مؤمنان تنها بر خدا توكل كنند!
58|11|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشيد (و به تازهواردها جا دهيد)»، وسعت بخشيد، خداوند (بهشت را) براى شما وسعت مىبخشد; و هنگامى كه گفته شود: «برخيزيد»، برخيزيد; اگر چنين كنيد، خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند و كسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مىبخشد; و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است!
58|12|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه مىخواهيد با رسول خدا نجوا كنيد (و سخنان درگوشى بگوييد)، قبل از آن صدقهاى (در راه خدا) بدهيد; اين براى شما بهتر و پاكيزهتر است و اگر توانايى نداشته باشيد، خداوند غفور و رحيم است!
58|13|آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى كرديد؟! اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت، نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد و (بدانيد) خداوند از آنچه انجام مىدهيد با خبر است!
58|14|آيا نديدى كسانى را كه طرح دوستى با گروهى كه مورد غضب خدا بودند ريختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ ياد مىكنند (كه از شما هستند) در حالى كه خودشان مىدانند (دروغ نمىگويند)!
58|15|خداوند عذاب شديدى براى آنان فراهم ساخته، چرا كه اعمال بدى انجام مىدادند!
58|16|آنها سوگندهاى خود را سپرى قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند; از اينرو براى آنان عذاب خواركنندهاى است!
58|17|هرگز اموال و اولادشان آنها را از عذاب الهى حفظ نمىكند; آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مىمانند!
58|18|(به خاطر بياوريد) روزى را كه خداوند همه آنها را برمىانگيزد، آنها براى خدا نيز سوگند (دروغ) ياد مىكنند همانگونه كه (امروز) براى شما ياد مىكنند; و گمان مىكنند كارى مىتوانند انجام دهند; بدانيد آنها دروغگويانند!
58|19|شيطان بر آنان مسلط شده و ياد خدا را از خاطر آنها برده; آنان حزب شيطانند! بدانيد حزب شيطان زيانكارانند!
58|20|كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مىكنند، آنها در زمره ذليلترين افرادند.!
58|21|خداوند چنين مقرر داشته كه من و رسولانم پيروز مىشويم; چرا كه خداوند قوى و شكستناپذير است!
58|22|هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمىيابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند; آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته و با روحى از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده، و آنها را در باغهايى از بهشت وارد مىكند كه نهرها از زير (درختانش) جارى است، جاودانه در آن مىمانند; خدا از آنها خشنود است، و آنان نيز از خدا خشنودند; آنها «حزب الله سذللّهاند; بدانيد «حزب الله» پيروزان و رستگارانند.
59|1|آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، براى خدا تسبيح مىگويد; و او عزيز و حكيم است!
59|2|او كسى است كه كافران اهل كتاب را در نخستين برخورد (با مسلمانان) از خانههايشان بيرون راند! گمان نمىكرديد آنان خارج شوند، و خودشان نيز گمان مىكردند كه دژهاى محكمشان آنها را از عذاب الهى مانع مىشود; اما خداوند از آنجا كه گمان نمىكردند به سراغشان آمد و در دلهايشان ترس و وحشت افكند، بگونهاى كه خانههاى خود را با دست خويش و با دست مؤمنان ويران مىكردند; پس عبرت بگيريد اى صاحبان چشم!
59|3|و اگر نه اين بود كه خداوند ترك وطن را بر آنان مقرر داشته بود، آنها را در همين دنيا مجازات مىكرد; و براى آنان در آخرت نيز عذاب آتش است!
59|4|اين به خاطر آن است كه آنها با خدا و رسولش دشمنى كردند; و هر كس با خدا دشمنى كند (بايد بداند) كه خدا مجازات شديدى دارد!
59|5|هر درخت باارزش نخل را قطع كرديد يا آن را به حال خود واگذاشتيد، همه به فرمان خدا بود; و براى اين بود كه فاسقان را خوار و رسوا كند!
59|6|و آنچه را خدا از آنان ( يهود) به رسولش بازگردانده (و بخشيده) چيزى است كه شما براى به دست آوردن آن (زحمتى نكشيديد،) نه اسبى تاختيد و نه شترى; ولى خداوند رسولان خود را بر هر كس بخواهد مسلط مىسازد; و خدا بر هر چيز توانا است!
59|7|آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او، و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (اين اموال عظيم) در ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد; و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است!
59|8|اين اموال براى فقيران مهاجرانى است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند در حالى كه فضل الهى و رضاى او را مىطلبند و خدا و رسولش را يارى مىكنند; و آنها راستگويانند!
59|9|و براى كسانى است كه در اين سرا ( سرزمين مدينه) و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مىدارند، و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمىكنند و آنها را بر خود مقدم مىدارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند; كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش باز داشته شدهاند رستگارانند!
59|10|(همچنين) كسانى كه بعد از آنها ( بعد از مهاجران و انصار) آمدند و مىگويند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاى نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحيمى!»
59|11|آيا منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كفارشان از اهل كتاب مىگفتند: «هرگاه شما را (از وطن) بيرون كنند، ما هم با شما بيرون خواهيم رفت و هرگز سخن هيچ كس را درباره شما اطاعت نخواهيم كرد; و اگر با شما پيكار شود، ياريتان خواهيم نمود!» خداوند شهادت مىدهد كه آنها دروغگويانند!
59|12|اگر آنها را بيرون كنند با آنان بيرون نمىروند، و اگر با آنها پيكار شود ياريشان نخواهند كرد، و اگر ياريشان كنند پشت به ميدان كرده فرار مىكنند; سپس كسى آنان را يارى نمىكند!
59|13|وحشت از شما در دلهاى آنها بيش از ترس از خداست; اين به خاطر آن است كه آنها گروهى نادانند!
59|14|آنها هرگز با شما بصورت گروهى نمىجنگند جز در دژهاى محكم يا از پشت ديوارها! پيكارشان در ميان خودشان شديد است، (اما در برابر شما ضعيف!) آنها را متحد مىپندارى، در حالى كه دلهايشان پراكنده است; اين به خاطر آن است كه آنها قومى هستند كه تعقل نمىكنند!
59|15|كار اين گروه از يهود همانند كسانى است كه كمى قبل از آنان بودند، طعم تلخ كار خود را چشيدند و براى آنها عذابى دردناك است!
59|16|كار آنها همچون شيطان است كه به انسان گفت: «كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم)!» اما هنگامى كه كافر شد گفت: «من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است بيم دارم!»
59|17|سرانجام كارشان اين شد كه هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن مىمانند; و اين است كيفر ستمكاران!
59|18|اى كسانى كه ايمان آوردهايد از (مخالفت) خدا بپرهيزيد; و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده; و از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است!
59|19|و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار كرد، آنها فاسقانند.
59|20|هرگز دوزخيان و بهشتيان يكسان نيستند; اصحاب بهشت رستگار و پيروزند!
59|21|اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مىكرديم، مىديدى كه در برابر آن خاشع مىشود و از خوف خدا مىشكافد! اينها مثالهايى است كه براى مردم مىزنيم، شايد در آن بينديشيد!
59|22|او خدايى است كه معبودى جز او نيست، داناى آشكار و نهان است، و او رحمان و رحيم است!
59|23|و خدايى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالك اصلى اوست، از هر عيب منزه است، به كسى يتم نمىكند، امنيت بخش است، مراقب همه چيز است، قدرتمندى شكستناپذير كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مىكند، و شايسته عظمت است; خداوند منزه است از آنچه شريك براى او قرارمىدهند!
59|24|او خداوندى است خالق، آفرينندهاى بىسابقه، و صورتگرى (بىنظير); براى او نامهاى نيك است; آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او مىگويند; و او عزيز و حكيم است!
60|1|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما نسبت به آنان اظهار محبت مىكنيد، در حالى كه آنها به آنچه از حق براى شما آمده كافر شدهاند و رسول الله و شما را به خاطر ايمان به خداوندى كه پروردگار همه شماست از شهر و ديارتان بيرون مىرانند; اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كردهايد; (پيوند دوستى با آنان برقرار نسازيد!) شما مخفيانه با آنها رابطه دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من به آنچه پنهان يا آشكار مىسازيد از همه داناترم! و هر كس از شما چنين كارى كند، از راه راست گمراه شده است!
60|2|اگر آنها بر شما مسلط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدى كردن نسبت به شما مىگشايند، و دوست دارند شما به كفر بازگرديد!
60|3|هرگز بستگان و فرزندانتان روز قيامت سودى به حالتان نخواهند داشت; ميان شما جدايى مىافكند; و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست.
60|4|براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم (مشرك) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غير از خدا مىپرستيد بيزاريم; ما نسبت به شما كافريم; و ميان ما و شما عداوت و دشمنى هميشگى آشكار شده است; تا آن زمان كه به خداى يگانه ايمان بياوريد! -جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش ( عمويش آزر) گفت (و وعده داد) كه براى تو آمرزش طلب مىكنم، و در عين حال در برابر خداوند براى تو مالك چيزى نيستم (و اختيارى ندارم)!- پروردگارا! ما بر تو توكل كرديم و به سوى تو بازگشتيم، و همه فرجامها بسوى تو است!
60|5|پروردگارا! ما را مايه گمراهى كافران قرار مده، و ما را ببخش، اى پروردگار ما كه تو عزيز و حكيمى!»
60|6|(آرى) براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه (و سرمشق نيكويى) بود، براى كسانى كه اميد به خدا و روز قيامت دارند; و هر كس سرپيچى كند به خويشتن ضرر زده است، زيرا خداوند بىنياز و شايسته ستايش است!
60|7|اميد است خدا ميان شما و كسانى از مشركين كه با شما دشمنى كردند (از راه اسلام) پيوند محبت برقرار كند; خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است.
60|8|خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در راه دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمىكند; چرا كه خداوند عدالتپيشگان را دوست دارد.
60|9|تنها شما را از دوستى و رابطه با كسانى نهى مىكند كه در امر دين با شما پيكار كردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند يا به بيرونراندن شما كمك كردند و هر كس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است!
60|10|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه زنان باايمان بعنوان هجرت نزد شما آيند، آنها را آزمايش كنيد -خداوند به ايمانشان آگاهتر است- هرگاه آنان را مؤمن يافتيد، آنها را بسوى كفار بازنگردانيد; نه آنها براى كفار حلالند و نه كفار براى آنها حلال; و آنچه را همسران آنها (براى ازدواج با اين زنان) پرداختهاند به آنان بپردازيد; و گناهى بر شما نيست كه با آنها ازدواج كنيد هرگاه مهرشان را به آنان بدهيد و هرگز زنان كافر را در همسرى خود نگه نداريد (و اگر كسى از زنان شما كافر شد و به بلاد كفر فرار كرد،) حق داريد مهرى را كه پرداختهايد مطالبه كنيد همانگونه كه آنها حق دارند مهر زنانشان را كه از آنان جدا شدهاند) از شما مطالبه كنند; اين حكم خداوند است كه در ميان شما حكم مىكند، و خداوند دانا و حكيم است!
60|11|و اگر بعضى از همسران شما از دستتان بروند (و به سوى كفار بازگردند) و شما در جنگى بر آنان پيروز شديد و غنايمى گرفتيد، به كسانى كه همسرانشان رفتهاند، همانند مهرى را كه پرداختهاند بدهيد; و از (مخالفت) خداوندى كه همه به او ايمان داريد بپرهيزيد!
60|12|اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند و با تو بيعت كنند كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند، دزدى و زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند، تهمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند و در هيچ كار شايستهاى مخالفت فرمان تو نكنند، با آنها بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب كه خداوند آمرزنده و مهربان است!
60|13|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! با قومى كه خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستى نكنيد; آنان از آخرت مايوسند همانگونه كه كفار مدفون در قبرها مايوس مىباشند!
61|1|آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه تسبيح خدا مىگويند; و او شكستناپذير و حكيم است!
61|2|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا سخنى مىگوييد كه عمل نمىكنيد؟!
61|3|نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمىكنيد!
61|4|خداوند كسانى را دوست مىدارد كه در راه او پيكار مىكنند گوئى بنايى آهنيناند!
61|5|(به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قومش گفت: «اى قوم من! چرا مرا آزار مىدهيد با اينكه مىدانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم؟!» هنگامى كه آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت; و خدا فاسقان را هدايت نمىكند!
61|6|و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت: «اى بنى اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديقكننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده ( تورات) مىباشم، و بشارتدهنده به رسولى كه بعد از من مىآيد و نام او احمد است!» هنگامى كه او ( احمد) با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد، گفتند: «اين سحرى است آشكار»!
61|7|چه كسى ظالمتر است از آن كس كه بر خدا دروغ بسته در حالى كه دعوت به اسلام مىشود؟! خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمىكند!
61|8|آنان مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند; ولى خدا نور خود را كامل مىكند هر چند كافران خوش نداشته باشند!
61|9|او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد، هر چند مشركان كراهت داشته باشند!
61|10|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! آيا شما را به تجارتى راهنمائى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهايى مىبخشد؟!
61|11|به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد; اين براى شما (از هر چيز) بهتر است اگر بدانيد!
61|12|(اگر چنين كنيد) گناهانتان را مىبخشد و شما را در باغهايى از بهشت داخل مىكند كه نهرها از زير درختانش جارى است و در مسكنهاى پاكيزه در بهشت جاويدان جاى مىدهد; و اين پيروزى عظيم است!
61|13|و (نعمت) ديگرى كه آن را دوست داريد به شما مىبخشد، و آن يارى خداوند و پيروزى نزديك است; و مؤمنان را بشارت ده (به اين پيروزى بزرگ)!
61|14|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ياوران خدا باشيد همانگونه كه عيسى بن مريم به حواريون گفت: «چه كسانى در راه خدا ياوران من هستند؟!» حواريون گفتند: «ما ياوران خدائيم» در اين هنگام گروهى از بنى اسرائيل ايمان آوردند و گروهى كافر شدند; ما كسانى را كه ايمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تاييد كرديم و سرانجام بر آنان پيروز شدند!
62|1|آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همواره تسبيح خدا مىگويند، خداوندى كه مالك و حاكم است و از هر عيب و نقصى مبرا، و عزيز و حكيم است!
62|2|و كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند!
62|3|و (همچنين) رسول است بر گروه ديگرى كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند; و او عزيز و حكيم است!
62|4|اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مىبخشد; و خداوند صاحب فضل عظيم است!
62|5|كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشى هستند كه كتابهايى حمل مىكند، (آن را بر دوش مىكشد اما چيزى از آن نمىفهمد)! گروهى كه آيات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند!
62|6|بگو: «اى يهوديان! اگر گمان مىكنيد كه (فقط) شما دوستان خدائيد نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوييد (تا به لقاى محبوبتان برسيد)!»
62|7|ولى آنان هرگز تمناى مرگ نمىكنند بخاطراعمالى كه از پيش فرستادهاند; و خداوند ظالمان را بخوبى مىشناسد!
62|8|بگو: «اين مرگى كه از آن فرار مىكنيد سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد; سپس به سوى كسى كه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده مىشويد; آنگاه شما را از آنچه انجام مىداديد خبر مىدهد!»
62|9|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه براى نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوى ذكر خدا بشتابيد و خريد و فروش را رها كنيد كه اين براى شما بهتر است اگر مىدانستيد!
62|10|و هنگامى كه نماز پايان گرفت (شما آزاديد) در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا بطلبيد، و خدا را بسيار ياد كنيد شايد رستگار شويد!
62|11|هنگامى كه آنها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مىشوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مىكنند; بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزىدهندگان است.
63|1|هنگامى كه منافقان نزد تو آيند مىگويند: «ما شهادت مىدهيم كه يقينا تو رسول خدايى! سذللّه خداوند مىداند كه تو رسول او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد كه منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ايمان ندارند).
63|2|آنها سوگندهايشان را سپر ساختهاند تا مردم را از راه خدا باز دارند، و كارهاى بسيار بدى انجام مىدهند!
63|3|اين بخاطر آن است كه نخست ايمان آوردند سپس كافر شدند; از اين رو بر دلهاى آنان مهر نهاده شده، و حقيقت را درك نمىكنند!
63|4|هنگامى كه آنها را مىبينى، جسم و قيافه آنان تو را در شگفتى فرو مىبرد; و اگر سخن بگويند، به سخنانشان گوش فرا مىدهى; اما گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوار تكيه داده شدهاند! هر فريادى از هر جا بلند شود بر ضد خود مىپندارند; آنها دشمنان واقعى تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! خداوند آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف مىشوند؟!
63|5|هنگامى كه به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براى شما استغفار كند!»، سرهاى خود را (از روى استهزا و كبر و غرور) تكان مىدهند; و آنها را مىبينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر مىورزند!
63|6|براى آنها تفاوت نمىكند، خواه استغفار برايشان كنى يا نكنى، هرگز خداوند آنان را نمىبخشد; زيرا خداوند قوم فاسق را هدايت نمىكند!
63|7|آنها كسانى هستند كه مىگويند: «به افرادى كه نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند!» (غافل از اينكه) خزاين آسمانها و زمين از آن خداست، ولى منافقان نمىفهمند!
63|8|آنها مىگويند: «اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان ذليلان را بيرون مىكنند!» در حالى كه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است; ولى منافقان نمىدانند!
63|9|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، زيانكارانند!
63|10|از آنچه به شما روزى دادهايم انفاق كنيد، پيش از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگويد: سخللّهپروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت كمى به تاخير نينداختى تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم؟!»
63|11|خداوند هرگز مرگ كسى را هنگامى كه اجلش فرا رسد به تاخير نمىاندازد، و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
64|1|آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است براى خدا تسبيح مىگويند; مالكيت و حكومت از آن اوست و ستايش از آن او; و او بر همه چيز تواناست!
64|2|او كسى است كه شما را آفريد (و به شما آزادى و اختيار داد); گروهى از شما كافريد و گروهى مؤمن; و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست!
64|3|آسمانها و زمين را بحق آفريد; و شما را (در عالم جنين) تصوير كرد، تصويرى زيبا و دلپذير; و سرانجام (همه) بسوى اوست.
64|4|آنچه را در آسمانها و زمين است مىداند، و از آنچه پنهان يا آشكار مىكنيد با خبر است; و خداوند از آنچه در درون سينههاست آگاه است.
64|5|آيا خبر كسانى كه پيش از اين كافر شدند به شما نرسيده است؟! (آرى) آنها طعم كيفر گناهان بزرگ خود را چشيدند; و عذاب دردناك براى آنهاست!
64|6|اين بخاطر آن است كه رسولان آنها (پيوسته) با دلايل روشن به سراغشان مىآمدند، ولى آنها (از روى كبر و غرور) گفتند: «آيا بشرهايى (مثل ما) مىخواهند ما را هدايت كنند؟!» از اين رو كافر شدند و روى برگرداندند; و خداوند (از ايمان و طاعتشان) بى نياز بود، و خدا غنى و شايسته ستايش است!
64|7|كافران پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد، بگو: «آرى به پروردگارم سوگند كه همه شما (در قيامت) برانگيخته خواهيد شد، سپس آنچه را عمل مىكرديد به شما خبر داده مىشود، و اين براى خداوند آسان است!»
64|8|حال كه چنين است، به خدا و رسول او و نورى كه نازل كردهايم ايمان بياوريد; و بدانيد خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است!
64|9|اين در زمانى خواهد بود كه همه شما را در روز اجتماع ( روز رستاخيز) گردآورى مىكند; آن روز روز تغابن است (روز احساس خسارت و پشيمانى)! و هر كس به خدا ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را مىبخشد و او را در باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است وارد مىكند، جاودانه در آن مى مانند; و اين پيروزى بزرگ است!
64|10|اما كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اصحاب دوزخند، جاودانه در آن مىمانند، و (سرانجام آنها) سرانجام بدى است!
64|11|هيچ مصيبتى رخ نمىدهد مگر به اذن خدا! و هر كس به خدا ايمان آورد، خداوند قلبش را هدايت مىكند; و خدا به هر چيز داناست!
64|12|اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر را; و اگر روىگردان شويد، رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفهاى ندارد!
64|13|خداوند كسى است كه هيچ معبودى جز او نيست، و مؤمنان بايد فقط بر او توكل كنند!
64|14|اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشيد; و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد، (خدا شما را مىبخشد); چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است!
64|15|اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شما هستند; و خداست كه پاداش عظيم نزد اوست!
64|16|پس تا مىتوانيد تقواى الهى پيشه كنيد و گوش دهيد و اطاعت نماييد و انفاق كنيد كه براى شما بهتر است; و كسانى كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگارانند!
64|17|اگر به خدا قرضالحسنه دهيد، آن را براى شما مضاعف مىسازد و شما را مىبخشد; و خداوند شكركننده و بردبار است!
64|18|او داناى پنهان و آشكار است; و او عزيز و حكيم است!
65|1|اى پيامبر! هر زمان خواستيد زنان را طلاق دهيد، در زمان عده، آنها را طلاق گوييد ( زمانى كه از عادت ماهانه پاك شده و با همسرشان نزديكى نكرده باشند )، و حساب عده را نگه داريد; و از خدايى كه پروردگار شماست بپرهيزيد; نه شما آنها را از خانههايشان بيرون كنيد و نه آنها (در دوران عده) بيرون روند، مگر آنكه كار زشت آشكارى انجام دهند; اين حدود خداست، و هر كس از حدود الهى تجاوز كند به خويشتن ستم كرده; تو نمىدانى شايد خداوند بعد از اين، وضع تازه (و وسيله اصلاحى) فراهم كند!
65|2|و چون عده آنها سرآمد، آنها را بطرز شايستهاى نگه داريد يا بطرز شايستهاى از آنان جدا شويد; و دو مرد عادل از خودتان را گواه گيريد; و شهادت را براى خدا برپا داريد; اين چيزى است كه مؤمنان به خدا و روز قيامت به آن اندرز داده مىشوند! و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مىكند،
65|3|و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مىدهد; و هر كس بر خدا توكل كند، كفايت امرش را مىكند; خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند; و خدا براى هر چيزى اندازهاى قرار داده است!
65|4|و از زنانتان، آنان كه از عادت ماهانه مايوسند، اگر در وضع آنها (از نظر باردارى) شك كنيد، عده آنان سه ماه است، و همچنين آنها كه عادت ماهانه نديدهاند; و عده زنان باردار اين است كه بار خود را بر زمين بگذارند; و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند كار را بر او آسان مىسازد!
65|5|اين فرمان خداست كه بر شما نازل كرده; و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند گناهانش را مىبخشد و پاداش او را بزرگ مىدارد!
65|6|آنها ( زنان مطلقه) را هر جا خودتان سكونت داريد و در توانايى شماست سكونت دهيد; و به آنها زيان نرسانيد تا كار را بر آنان تنگ كنيد (و مجبور به ترك منزل شوند); و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازيد تا وضع حمل كنند; و اگر براى شما (فرزند را) شير مىدهند، پاداش آنها را بپردازيد; و (درباره فرزندان، كار را) با مشاوره شايسته انجام دهيد; و اگر به توافق نرسيديد، آن ديگرى شيردادن آن بچه را بر عهده مىگيرد.
65|7|آنان كه امكانات وسيعى دارند، بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند و آنها كه تنگدستند، از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند; خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمىكند; خداوند بزودى بعد از سختيها آسانى قرار مىدهد!
65|8|چه بسيار شهرها و آباديها كه اهل آن از فرمان خدا و رسولانش سرپيچى كردند و ما بشدت به حسابشان رسيديم و به مجازات كمنظيرى گرفتار ساختيم!
65|9|آنها آثار سوء كار خود را چشيدند; و عاقبت كارشان خسران بود!
65|10|خداوند عذاب سختى براى آنها فراهم ساخته; پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد اى خردمندانى كه ايمان آوردهايد! (زيرا) خداوند چيزى كه مايه تذكر است بر شما نازل كرده;
65|11|رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مىكند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، از تاريكيها بسوى نور خارج سازد! و هر كس به خدا ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهايى از بهشت وارد سازد كه از زير (درختانش) نهرها جارى است، جاودانه در آن مىمانند، و خداوند روزى نيكويى براى او قرار داده است!
65|12|خداوند همان كسى است كه هفت آسمان را آفريد، و از زمين نيز همانند آنها را; فرمان او در ميان آنها پيوسته فرود مىآيد تا بدانيد خداوند بر هر چيز تواناست و اينكه علم او به همه چيز احاطه دارد!
66|1|اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده بخاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مىكنى؟! و خداوند آمرزنده و رحيم است.
66|2|خداوند راه گشودن سوگندهايتان را (در اين گونه موارد) روشن ساخته; و خداوند مولاى شماست و او دانا و حكيم است.
66|3|(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود; هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: ; سخللّهچه كسى تو را از اين راز آگاه ساخت؟» فرمود: «خداوند عالم و آگاه مرا باخبر ساخت! سذللّه
66|4|اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته; و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد، (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند.
66|5|اميد است كه اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد، همسرانى مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه كار، عابد، هجرتكننده ، زنانى غيرباكره و باكره!
66|6|اى كسانى كه ايمان آوردهايد خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد; آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمىكنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (به طور كامل) اجرا مىنمايند!
66|7|اى كسانى كه كافر شدهايد امروز عذرخواهى نكنيد، چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مىشويد!
66|8|اى كسانى كه ايمان آوردهايد بسوى خدا توبه كنيد، توبهاى خالص; اميد است (با اين كار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است وارد كند، در آن روزى كه خداوند پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردند خوار نمىكند; اين در حالى است كه نورشان پيشاپيش آنان و از سوى راستشان در حركت است، و مىگويند: «پروردگارا! نور ما را كامل كن و ما را ببخش كه تو بر هر چيز توانائى!»
66|9|اى پيامبر! با كفار و منافقين پيكار كن و بر آنان سخت بگير! جايگاهشان جهنم است، و بد فرجامى است!
66|10|خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مىشوند!»
66|11|و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام كه گفت: «پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!»
66|12|و همچنين به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دميديم; او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود!
67|1|پربركت و زوالناپذير است كسى كه حكومت جهان هستى به دست اوست، و او بر هر چيز تواناست.
67|2|آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مىكنيد، و او شكستناپذير و بخشنده است.
67|3|همان كسى كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد; در آفرينش خداوند رحمان هيچ تضاد و عيبى نمىبينى! بار ديگر نگاه كن، آيا هيچ شكاف و خللى مشاهده مىكنى؟!
67|4|بار ديگر (به عالم هستى) نگاه كن، سرانجام چشمانت (در جستجوى خلل و نقصان ناكام مانده) به سوى تو باز مىگردد در حالى كه خسته و ناتوان است!
67|5|ما آسمان پايين (نزديك) را با چراغهاى فروزانى زينت بخشيديم، و آنها ( شهابها ) را تيرهايى براى شياطين قرار داديم، و براى آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم!
67|6|و براى كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند عذاب جهنم است، و بد فرجامى است!
67|7|هنگامى كه در آن افكنده شوند صداى وحشتناكى از آن مىشنوند، و اين در حالى است كه پيوسته مىجوشد!
67|8|نزديك است (دوزخ) از شدت غضب پاره پاره شود; هر زمان كه گروهى در آن افكنده مىشوند، نگهبانان دوزخ از آنها مىپرسند: «مگر بيمدهنده الهى به سراغ شما نيامد؟!»
67|9|مىگويند: «آرى، بيمدهنده به سراغ ما آمد، ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هرگز چيزى نازل نكرده، و شما در گمراهى بزرگى هستيد!»
67|10|و مىگويند: «اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقل مىكرديم، در ميان دوزخيان نبوديم!»
67|11|اينجاست كه به گناه خود اعتراف مىكنند; دور باشند دوزخيان از رحمت خدا!
67|12|(اما) كسانى كه از پروردگارشان در نهان مىترسند، مسلما آمرزش و پاداش بزرگى دارند!
67|13|گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار (تفاوتى نمىكند)، او به آنچه در سينههاست آگاه است!
67|14|آيا آن كسى كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست؟! در حالى كه او (از اسرار دقيق) باخبر و آگاه است!
67|15|او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانههاى آن راه برويد و از روزيهاى خداوند بخوريد; و بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست!
67|16|آيا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان است در امان مىدانيد كه دستور دهد زمين بشكافد و شما را فرو برد و به لرزش خود ادامه دهد؟!
67|17|يا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان مىدانيد كه تندبادى پر از سنگريزه بر شما فرستد؟! و بزودى خواهيد دانست تهديدهاى من چگونه است!
67|18|كسانى كه پيش از آنان بودند (آيات الهى را) تكذيب كردند، اما (ببين) مجازات من چگونه بود!
67|19|آيا به پرندگانى كه بالاى سرشان است، و گاه بالهاى خود را گسترده و گاه جمع مىكنند، نگاه نكردند؟! جز خداوند رحمان كسى آنها را بر فراز آسمان نگه نمىدارد، چرا كه او به هر چيز بيناست!
67|20|آيا اين كسى كه لشكر شماست مىتواند شما را در برابر خداوند يارى دهد؟ ولى كافران تنها گرفتار فريبند!
67|21|يا آن كسى كه شما را روزى مىدهد، اگر روزيش را بازدارد (چه كسى مىتواند نياز شما را تامين كند)؟! ولى آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مىورزند!
67|22|آيا كسى كه به رو افتاده حركت مىكند به هدايت نزديكتر است يا كسى كه راستقامت در صراط مستقيم گام برمىدارد؟!
67|23|بگو: «او كسى است كه شما را آفريد و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد; اما كمتر سپاسگزارى مىكنيد!»
67|24|بگو: «او كسى است كه شما را در زمين آفريد و به سوى او محشور مىشويد!»
67|25|آنها مىگويند: «اگر راست مىگوييد اين وعده قيامت چه زمانى است؟!»
67|26|بگو: «علم آن تنها نزد خداست; و من فقط بيمدهنده آشكارى هستم!»
67|27|هنگامى كه آن (وعده الهى) را از نزديك مىبينند، صورت كافران زشت و سياه مىگردد، و به آنها گفته مىشود: «اين همان چيزى است كه تقاضاى آن را داشتيد»!
67|28|بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند مرا و تمام كسانى را كه با من هستند هلاك كند، يا مورد ترحم قرار دهد، چه كسى كافران را از عذاب دردناك پناه مىدهد؟!»
67|29|بگو: «او خداوند رحمان است، ما به او ايمان آورده و بر او توكل كردهايم; و بزودى مىدانيد چه كسى در گمراهى آشكار است!»
67|30|بگو: «به من خبر دهيد اگر آبهاى (سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه كسى مىتواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»
68|1|ن، سوگند به قلم و آنچه مينويسند،
68|2|كه به نعمت پروردگارت تو مجنون نيستى،
68|3|و براى تو پاداشى عظيم و هميشگى است!
68|4|و تو اخلاق عظيم و برجستهاى دارى!
68|5|و بزودى تو مىبينى و آنان نيز مىبينند،
68|6|كه كدام يك از شما مجنونند!
68|7|پروردگارت بهتر از هر كس مىداند چه كسى از راه او گمراه شده، و هدايتيافتگان را نيز بهتر مىشناسد!
68|8|حال كه چنين است از تكذيبكنندگان اطاعت مكن!
68|9|آنها دوست دارند نرمش نشان دهى تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشى توام با انحراف از مسير حق)!
68|10|و از كسى كه بسيار سوگند ياد مىكند و پست است اطاعت مكن،
68|11|كسى كه بسيار عيبجوست و به سخن چينى آمد و شد مىكند،
68|12|و بسيار مانع كار خير، و متجاوز و گناهكار است;
68|13|علاوه بر اينها كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است!
68|14|مبادا بخاطر اينكه صاحب مال و فرزندان فراوان است (از او پيروى كنى)!
68|15|هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مىشود مىگويد: «اينها افسانههاى خرافى پيشينيان است! سذللّه
68|16|(ولى) ما بزودى بر بينى او علامت و داغ ننگ مىنهيم!
68|17|ما آنها را آزموديم، همان گونه كه «صاحبان باغ» را آزمايش كرديم، هنگامى كه سوگند ياد كردند كه ميوههاى باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند.
68|18|و هيچ از آن استثنا نكنند;
68|19|اما عذابى فراگير (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالى كه همه در خواب بودند،
68|20|و آن باغ سرسبز همچون شب سياه و ظلمانى شد!
68|21|صبحگاهان يكديگر را صدا زدند،
68|22|كه بسوى كشتزار و باغ خود حركت كنيد اگر قصد چيدن ميوهها را داريد!
68|23|آنها حركت كردند در حالى كه آهسته با هم مىگفتند:»
68|24|«مواظب باشيد امروز حتى يك فقير وارد بر شما نشود!»
68|25|(آرى) آنها صبحگاهان تصميم داشتند كه با قدرت از مستمندان جلوگيرى كنند.
68|26|هنگامى كه (وارد باغ شدند و) آن را ديدند گفتند: «حقا» ما گمراهيم!
68|27|(آرى، همه چيز از دست ما رفته) بلكه ما محروميم!»
68|28|يكى از آنها كه از همه عاقلتر بود گفت: «آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا نمىگوييد؟!
68|29|گفتند: «منزه است پروردگار ما، مسلما ما ظالم بوديم!»
68|30|سپس روبه يكديگر كرده به ملامت هم پرداختند،
68|31|(و فريادشان بلند شد) گفتند: «واى بر ما كه طغيانگر بوديم!
68|32|اميدواريم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جاى آن به ما بدهد، چرا كه ما به او علاقهمنديم!»
68|33|اين گونه است عذاب (خداوند در دنيا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مىدانستند!
68|34|مسلما براى پرهيزگاران نزد پروردگارشان باغهاى پر نعمت بهشت است!
68|35|آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مىدهيم؟!
68|36|شما را چه مىشود؟! چگونه داورى مىكنيد؟!
68|37|آيا كتابى داريد كه از آن درس مىخوانيد...
68|38|كه آنچه را شما انتخاب مىكنيد از آن شماست؟!
68|39|يا اينكه عهد و پيمان مؤكد و مستمرى تا روز قيامت بر ما داريد كه هر چه را حكم كنيد براى شما باشد؟!
68|40|از آنها بپرس كدام يك از آنان چنين چيزى را تضمين مىكند؟!
68|41|يا اينكه معبودانى دارند كه آنها را شريك خدا قرار دادهاند (و براى آنان شفاعت مىكنند)؟! اگر راست مىگويند معبودان خود را بياورند!
68|42|(به خاطر بياوريد) روزى را كه ساق پاها (از وحشت) برهنه مىگردد و دعوت به سجود مىشوند، اما نمىتوانند (سجود كنند).
68|43|اين در حالى است كه چشمهايشان (از شدت شرمسارى) به زير افتاده، و ذلت و خوارى وجودشان را فراگرفته; آنها پيش از اين دعوت به سجود مىشدند در حالى كه سالم بودند (ولى امروز ديگر توانايى آن را ندارند)!
68|44|اكنون مرا با آنها كه اين سخن را تكذيب مىكنند واگذار! ما آنان را از آنجا كه نمىدانند به تدريج به سوى عذاب پيش مىبريم.
68|45|و به آنها مهلت (بازگشت) مىدهم; چرا كه نقشههاى من محكم و دقيق است!
68|46|يا اينكه تو از آنها مزدى مىطلبى كه پرداختش براى آنها سنگين است؟!
68|47|يا اسرار غيب نزد آنهاست و آن را مىنويسند (و به يكديگر مىدهند)؟!
68|48|اكنون كه چنين است صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى ( يونس) مباش (كه در تقاضاى مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولى شد) در آن زمان كه با نهايت اندوه خدا را خواند.
68|49|و اگر رحمت خدا به ياريش نيامده بود، (از شكم ماهى) بيرون افكنده مىشد در حالى كه نكوهيده بود!
68|50|ولى پروردگارش او را برگزيد و از صالحان قرار داد!
68|51|نزديك است كافران هنگامى كه آيات قرآن را مىشنوند با چشمزخم خود تو را از بين ببرند، و مىگويند: «او ديوانه است!»
68|52|در حالى كه اين (قرآن) جز مايه بيدارى براى جهانيان نيست!
69|1|(روز رستاخيز) روزى است كه مسلما واقع مىشود!
69|2|چه روز واقع شدنى!
69|3|و تو چه مىدانى آن روز واقع شدنى چيست؟!
69|4|قوم «ثمود» و «عاد» عذاب كوبنده الهى را انكار كردند (و نتيجه شومش را ديدند)!
69|5|اما قوم «ثمود» با عذابى سركش هلاك شدند!
69|6|و اما قوم «عاد» با تندبادى طغيانگر و سرد و پرصدا به هلاكت رسيدند،
69|7|(خداوند) اين تندباد بنيانكن را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلط ساخت، (و اگر آنجا بودى) مىديدى كه آن قوم همچون تنههاى پوسيده و تو خالى درختان نخل در ميان اين تند باد روى زمين افتاده و هلاك شدهاند!
69|8|آيا كسى از آنها را باقى مىبينى؟!
69|9|و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و همچنين اهل شهرهاى زير و رو شده (قوم لوط) مرتكب گناهان بزرگ شدند،
69|10|و با فرستاده پروردگارشان مخالفت كردند; و خداوند (نيز) آنها را به عذاب شديدى گرفتار ساخت!
69|11|و هنگامى كه آب طغيان كرد، ما شما را سوار بر كشتى كرديم،
69|12|تا آن را وسيله تذكرى براى شما قرار دهيم و گوشهاى شنوا آن را دريابد و بفهمد.
69|13|به محض اينكه يك بار در «صور» دميده شود،
69|14|و زمين و كوهها از جا برداشته شوند و يكباره در هم كوبيده و متلاشى گردند،
69|15|در آن روز «واقعه عظيم» روى مىدهد،
69|16|و آسمان از هم مىشكافد و سست مىگردد و فرومىريزد!
69|17|فرشتگان در اطراف آسمان قرارمىگيرند (و براى انجام ماموريتها آماده مىشوند); و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل مىكنند!
69|18|در آن روز همگى به پيشگاه خدا عرضه مىشويد و چيزى از كارهاى شما پنهان نمىماند!
69|19|پس كسى كه نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از شدت شادى و مباهات) فرياد مىزند كه: «(اى اهل محشر!) نامه اعمال مرا بگيريد و بخوانيد!
69|20|من يقين داشتم كه (قيامتى در كار است و) به حساب اعمالم مىرسم!»
69|21|او در يك زندگى (كاملا) رضايتبخش قرار خواهد داشت،
69|22|در بهشتى عالى،
69|23|كه ميوه هايش در دسترس است!
69|24|(و به آنان گفته مىشود:) بخوريد و بياشاميد گوارا در برابر اعمالى كه در ايام گذشته انجام داديد!
69|25|اما كسى كه نامه اعمالش را به دست چپش بدهند مىگويد: «اى كاش هرگز نامه اعمالم را به من نمىدادند.
69|26|و نمىدانستم حساب من چيست!
69|27|اى كاش مرگم فرا مىرسيد!
69|28|مال و ثروتم هرگز مرا بىنياز نكرد،
69|29|قدرت من نيز از دست رفت!»
69|30|او را بگيريد و دربند و زنجيرش كنيد!
69|31|سپس او را در دوزخ بيفكنيد!
69|32|بعد او را به زنجيرى كه هفتاد ذراع است ببنديد;
69|33|چرا كه او هرگز به خداوند بزرگ ايمان نمىآورد،
69|34|و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمىنمود;
69|35|از اين رو امروز هم در اينجا يار مهربانى ندارد،
69|36|و نه طعامى، جز از چرك و خون!
69|37|غذايى كه جز خطاكاران آن را نمىخورند!
69|38|سوگند به آنچه مىبينيد،
69|39|و آنچه نمىبينيد،
69|40|كه اين قرآن گفتار رسول بزرگوارى است،
69|41|و گفته شاعرى نيست، اما كمتر ايمان مىآوريد!
69|42|و نه گفته كاهنى، هر چند كمتر متذكر مىشويد!
69|43|كلامى است كه از سوى پروردگار عالميان نازل شده است!
69|44|اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست،
69|45|ما او را با قدرت مىگرفتيم،
69|46|سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم،
69|47|و هيچ كس از شما نمىتوانست از (مجازات) او مانع شود!
69|48|و آن مسلما تذكرى براى پرهيزگاران است!
69|49|و ما مىدانيم كه بعضى از شما (آن را) تكذيب مىكنيد!
69|50|و آن مايه حسرت كافران است!
69|51|و آن يقين خالص است!
69|52|حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى!
70|1|تقاضاكنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد!
70|2|اين عذاب مخصوص كافران است، و هيچ كس نمىتواند آن را دفع كند،
70|3|از سوى خداوند ذى المعارج ( خداوندى كه فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج مىكنند)!
70|4|فرشتگان و روح ( فرشته مقرب خداوند) بسوى او عروج مىكنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است!
70|5|پس صبر جميل پيشه كن،
70|6|زيرا آنها آن روز را دور مىبينند،
70|7|و ما آن را نزديك مىبينيم!
70|8|همان روز كه آسمان همچون فلز گداخته مىشود،
70|9|و كوهها مانند پشم رنگين متلاشى خواهد بود،
70|10|و هيچ دوست صميمى سراغ دوستش را نمىگيرد!
70|11|آنها را نشانشان مىدهند (ولى هر كس گرفتار كار خويشتن است)، چنان است كه گنهكار دوست مىدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند،
70|12|و همسر و برادرش را،
70|13|و قبيلهاش را كه هميشه از او حمايت مىكرد،
70|14|و همه مردم روى زمين را تا مايه نجاتش گردند;
70|15|اما هرگز چنين نيست (كه با اينها بتوان نجات يافت، آرى) شعلههاى سوزان آتش است،
70|16|دست و پاو پوست سر را مىكند و مىبرد!
70|17|و كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند صدا مىزند،
70|18|و (همچنين آنها كه) اموال را جمع و ذخيره كردند!
70|19|به يقين انسان حريص و كمطاقت آفريده شده است،
70|20|هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مىكند،
70|21|و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مىشود (و بخل مىورزد)،
70|22|مگر نمازگزاران،
70|23|آنها كه نمازها را پيوسته بجا مىآورند،
70|24|و آنها كه در اموالشان حق معلومى است...
70|25|براى تقاضاكننده و محروم،
70|26|و آنها كه به روز جزا ايمان دارند،
70|27|و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند،
70|28|چرا كه هيچ كس از عذاب پروردگارش در امان نيست،
70|29|و آنها كه دامان خويش را (از بىعفتى) حفظ مىكنند،
70|30|جز با همسران و كنيزان (كه در حكم همسرند آميزش ندارند)، چرا كه در بهرهگيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود!
70|31|و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است!
70|32|و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند،
70|33|و آنها كه با اداى شهادتشان قيام مىنمايند،
70|34|و آنها كه بر نماز مواظبت دارند،
70|35|آنان در باغهاى بهشتى (پذيرايى و) گرامى داشته مىشوند.
70|36|اين كافران را چه مىشود كه با سرعت نزد تو مىآيند...
70|37|از راست و چپ، گروه گروه (و آرزوى بهشت دارند)!
70|38|آيا هر يك از آنها (با اين اعمال زشتش) طمع دارد كه او را در بهشت پر نعمت الهى وارد كنند؟!
70|39|هرگز چنين نيست; ما آنها را از آنچه خودشان مىدانند آفريدهايم!
70|40|سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم...
70|41|كه جاى آنان را به كسانى بدهيم كه از آنها بهترند; و ما هرگز مغلوب نخواهيم شد!
70|42|آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خود فروروند و بازى كنند تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات نمايند!
70|43|همان روز كه از قبرها بسرعت خارج مىشوند، گويى به سوى بتها مىدوند...
70|44|در حالى كه چشمهايشان از شرم و وحشت به زير افتاده، و پردهاى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است! اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مىشد!
71|1|ما نوح را به سوى قومش فرستاديم و گفتيم: «قوم خود را انذار كن پيش از آنكه عذاب دردناك به سراغشان آيد!»
71|2|گفت: «اى قوم! من براى شما بيمدهنده آشكارى هستم،
71|3|كه خدا را پرستش كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد و مرا اطاعت نماييد!
71|4|اگر چنين كنيد، خدا گناهانتان را مىآمرزد و تا زمان معينى شما را عمر مىدهد; زيرا هنگامى كه اجل الهى فرا رسد، تاخيرى نخواهد داشت اگر مىدانستيد!»
71|5|(نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوى تو) دعوت كردم،
71|6|اما دعوت من چيزى جز فرار از حق بر آنان نيفزود!
71|7|و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده و لباسهايشان را بر خود پيچيدند، و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدت استكبار كردند!
71|8|سپس من آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم،
71|9|سپس آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم!
71|10|به آنها گفتم: «از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است...
71|11|تا بارانهاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد،
71|12|و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد!
71|13|چرا شما براى خدا عظمت قائل نيستيد؟!
71|14|در حالى كه شما را در مراحل مختلف آفريد (تا از نطفه به انسان كامل رسيديد)!
71|15|آيا نمىدانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يكى بالاى ديگرى آفريده است،
71|16|و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنايى، و خورشيد را چراغ فروزانى قرار داده است؟!
71|17|و خداوند شما را همچون گياهى از زمين رويانيد،
71|18|سپس شما را به همان زمين بازمىگرداند، و بار ديگر شما را خارج مىسازد!
71|19|و خداوند زمين را براى شما فرش گستردهاى قرار داد...
71|20|تا از راههاى وسيع و درههاى آن بگذريد (و به هر جا مىخواهيد برويد)!»
71|21|نوح (بعد از نوميدى از هدايت آنان) گفت: «پروردگارا! آنها نافرمانى من كردند و از كسانى پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان چيزى جز زيانكارى بر آنها نيفزوده است!
71|22|و (اين رهبران گمراه) مكر عظيمى به كار بردند...
71|23|و گفتند: دست از خدايان و بتهاى خود برنداريد (به خصوص) بتهاى «ود»، «سواع»، «يغوث»، سخللّهيعوق» و «نسر» را رها نكنيد!
71|24|و آنها گروه بسيارى را گمراه كردند! خداوندا، ظالمان را جز ضلالت ميفزا!»
71|25|(آرى، سرانجام) همگى بخاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند!
71|26|نوح گفت: «پروردگارا! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار!
71|27|چرا كه اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمىآورند!
71|28|پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام كسانى را كه با ايمان وارد خانه من شدند، و جميع مردان و زنان باايمان را بيامرز; و ظالمان را جز هلاكت ميفزا!»
72|1|بگو: به من وحى شده است كه جمعى از جن به سخنانم گوش فرادادهاند، سپس گفتهاند: «ما قرآن عجيبى شنيدهايم...
72|2|كه به راه راست هدايت مىكند، پس ما به آن ايمان آوردهايم و هرگز كسى را شريك پروردگارمان قرارنمىدهيم!
72|3|و اينكه بلند است مقام باعظمت پروردگار ما، و او هرگز براى خود همسر و فرزندى انتخاب نكرده است!
72|4|و اينكه سفيه ما (ابليس) درباره خداوند سخنان ناروا مىگفت!
72|5|و اينكه ما گمان مىكرديم كه انس و جن هرگز بر خدا دروغ نمىبندند!
72|6|و اينكه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند، و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيانشان مىشدند!
72|7|و اينكه آنها گمان كردند -همانگونه كه شما گمان مىكرديد- كه خداوند هرگز كسى را (به نبوت )مبعوث نمىكند!
72|8|و اينكه ما آسمان را جستجو كرديم و همه را پر از محافظان قوى و تيرهاى شهاب يافتيم!
72|9|و اينكه ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها مىنشستيم; اما اكنون هر كس بخواهد استراق سمع كند، شهابى را در كمين خود مىيابد!
72|10|و اينكه (با اين اوضاع) ما نمىدانيم آيا اراده شرى درباره اهل زمين شده يا پروردگارشان خواسته است آنان را هدايت كند؟!
72|11|و اينكه در ميان ما، افرادى صالح و افرادى غير صالحند; و ما گروههاى متفاوتى هستيم!
72|12|و اينكه ما يقين داريم هرگز نمىتوانيم بر اراده خداوند در زمين غالب شويم و نمىتوانيم از (پنجه قدرت) او بگريزيم!
72|13|و اينكه ما هنگامى كه هدايت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم; و هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مىترسد و نه از ظلم!
72|14|و اينكه گروهى از ما مسلمان و گروهى ظالمند; هر كس اسلام را اختيار كند راه راست را برگزيده است،
72|15|و اما ظالمان آتشگيره و هيزم دوزخند!
72|16|و اينكه اگر آنها ( جن و انس) در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سيرابشان مىكنيم!
72|17|هدف اين است كه ما آنها را با اين نعمت فراوان بيازماييم; و هر كس از ياد پروردگارش روى گرداند، او را به عذاب شديد و فزايندهاى گرفتار مىسازد!
72|18|و اينكه مساجد از آن خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد!
72|19|و اينكه هنگامى كه بنده خدا ( محمد (ص)) به عبادت برمىخاست و او را مىخواند، گروهى پيرامون او بشدت ازدحام مىكردند!»
72|20|بگو: «من تنها پروردگارم را مىخوانم و هيچ كس را شريك او قرار نمىدهم!»
72|21|بگو: «من مالك زيان و هدايتى براى شما نيستم!»
72|22|بگو: «(اگر من نيز بر خلاف فرمانش رفتار كنم) هيچ كس مرا در برابر او حمايت نمىكند و پناهگاهى جز او نمىيابم;
72|23|تنها وظيفه من ابلاغ از سوى خدا و رساندن رسالات اوست; و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مىمانند!
72|24|(اين كار شكنى كفار همچنان ادامه مىيابد) تا آنچه را به آنها وعده داده شده ببينند; آنگاه مىدانند چه كسى ياورش ضعيفتر و جمعيتش كمتر است!
72|25|بگو: «من نمىدانم آنچه به شما وعده داده شده نزديك است يا پروردگارم زمانى براى آن قرارمىدهد؟!
72|26|داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد،
72|27|مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد...
72|28|تا بداند پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كردهاند; و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چيز را احصار كرده است!»
73|1|اى جامه به خود پيچيده!
73|2|شب را، جز كمى، بپاخيز!
73|3|نيمى از شب را، يا كمى از آن كم كن،
73|4|يا بر نصف آن بيفزا، و قرآن را با دقت و تامل بخوان;
73|5|چرا كه ما بزودى سخنى سنگين به تو القا خواهيم كرد!
73|6|مسلما نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است!
73|7|و تو در روز تلاش مستمر و طولانى خواهى داشت!
73|8|و نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند!
73|9|همان پروردگار شرق و غرب كه معبودى جز او نيست، او را نگاهبان و وكيل خود انتخاب كن،
73|10|و در برابر آنچه (دشمنان) مىگويند شكيبا باش و بطرزى شايسته از آنان دورى گزين!
73|11|و مرا با تكذيبكنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده،
73|12|كه نزد ما غل و زنجيرها و (آتش) دوزخ است،
73|13|و غذايى گلوگير، و عذابى دردناك،
73|14|در آن روز كه زمين و كوهها سخت به لرزه درمىآيد، و كوهها (چنان درهم كوبيده مىشود كه) به شكل تودههايى از شن نرم درمىآيد!
73|15|ما پيامبرى به سوى شما فرستاديم كه گواه بر شماست، همان گونه كه به سوى فرعون رسولى فرستاديم!
73|16|(ولى) فرعون به مخالفت و نافرمانى آن رسول برخاست، و ما او را سخت مجازات كرديم!
73|17|شما (نيز) اگر كافر شويد، چگونه خود را (از عذاب الهى) بر كنار مىداريد؟! در آن روز كه كودكان را پير مىكند،
73|18|و آسمان از هم شكافته مىشود، و وعده او شدنى و حتمى است.
73|19|اين هشدار و تذكرى است، پس هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش برمىگزيند!
73|20|پروردگارت مىداند كه تو و گروهى از آنها كه با تو هستند نزديك دو سوم از شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مىخيزند; خداوند شب و روز را اندازهگيرى مىكند; او مىداند كه شما نمىتوانيد مقدار آن را (به دقت) اندازهگيرى كنيد (براى عبادت كردن)، پس شما را بخشيد; اكنون آنچه براى شما ميسر است قرآن بخوانيد او مىداند بزودى گروهى از شما بيمار مىشوند، و گروهى ديگر براى به دست آوردن فضل الهى (و كسب روزى) به سفر مىروند، و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مىكنند (و از تلاوت قرآن بازمىمانند)، پس به اندازهاى كه براى شما ممكن است از آن تلاوت كنيد و نماز را بر پا داريد و زكات بپردازيد و به خدا «قرض الحسنه» دهيد ( در راه او انفاق نماييد) و (بدانيد) آنچه را از كارهاى نيك براى خود از پيش مىفرستيد نزد خدا به بهترين وجه و بزرگترين پاداش خواهيد يافت; و از خدا آمرزش بطلبيد كه خداوند آمرزنده و مهربان است!
74|1|اى جامه خواب به خود پيچيده (و در بستر آرميده)!
74|2|برخيز و انذار كن (و عالميان را بيم ده)،
74|3|و پروردگارت را بزرگ بشمار،
74|4|و لباست را پاك كن،
74|5|و از پليدى دورى كن،
74|6|و منت مگذار و فزونى مطلب،
74|7|و بخاطر پروردگارت شكيبايى كن!
74|8|هنگامى كه در «صور» دميده شود،
74|9|آن روز، روز سختى است،
74|10|و براى كافران آسان نيست!
74|11|مرا با كسى كه او را خود به تنهايى آفريدهام واگذار!
74|12|همان كسى كه براى او مال گستردهاى قرار دادم،
74|13|و فرزندانى كه همواره نزد او (و در خدمت او) هستند،
74|14|و وسايل زندگى را از هر نظر براى وى فراهم ساختم!
74|15|باز هم طمع دارد كه بر او بيفزايم!
74|16|هرگز چنين نخواهد شد; چرا كه او نسبت به آيات ما دشمنى مىورزد!
74|17|و بزودى او را مجبور مىكنم كه از قله زندگى بالا رود (سپس او را به زير مىافكنم)!
74|18|او (براى مبارزه با قرآن) انديشه كرد و مطلب را آماده ساخت!
74|19|مرگ بر او باد! چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد!
74|20|باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شيطانى خود را) آماده نمود!
74|21|سپس نگاهى افكند،
74|22|بعد چهره درهم كشيد و عجولانه دست به كار شد;
74|23|سپس پشت (به حق) كرد و تكبر ورزيد،
74|24|و سرانجام گفت: «اين (قرآن) چيزى جز افسون و سحرى همچون سحرهاى پيشينيان نيست!
74|25|اين فقط سخن انسان است (نه گفتار خدا)!»
74|26|(اما) بزودى او را وارد سقر ( دوزخ) مىكنم!
74|27|و تو نمىدانى «سقر» چيست!
74|28|(آتشى است كه) نه چيزى را باقى مىگذارد و نه چيزى را رها مىسازد!
74|29|پوست تن را بكلى دگرگون مىكند!
74|30|نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شدهاند!
74|31|ماموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم، و تعداد آنها را جز براى آزمايش كافران معين نكرديم تا اهل كتاب ( يهود و نصارى) يقين پيدا كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد، و اهل كتاب و مؤمنان (در حقانيت اين كتاب آسمانى) ترديد به خود راه ندهند، و بيماردلان و كافران بگويند: «خدا از اين توصيف چه منظورى دارد؟!» (آرى) اين گونه خداوند هر كس را بخواهد گمراه مىسازد و هر كس را بخواهد هدايت مىكند! و لشكريان پروردگارت را جز او كسى نمىداند، و اين جز هشدار و تذكرى براى انسانها نيست!
74|32|اينچنين نيست كه آنها تصور مىكنند سوگند به ماه،
74|33|و به شب، هنگامى كه (دامن برچيند و) پشت كند،
74|34|و به صبح هنگامى كه چهره بگشايد،
74|35|كه آن (حوادث هولناك قيامت) از مسائل مهم است!
74|36|هشدار و انذارى است براى همه انسانها،
74|37|براى كسانى از شما كه مىخواهند پيش افتند يا عقب بمانند ( بسوى هدايت و نيكى پيش روند يا نروند)!
74|38|(آرى) هر كس در گرو اعمال خويش است،
74|39|مگر «اصحاب يمين» (كه نامه اعمالشان را به نشانه ايمان و تقوايشان به دست راستشان مىدهند)!
74|40|آنها در باغهاى بهشتند، و سؤال مىكنند...
74|41|از مجرمان:
74|42|چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!»
74|43|مىگويند: «ما از نمازگزاران نبوديم،
74|44|و اطعام مستمند نمىكرديم،
74|45|و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم،
74|46|و همواره روز جزا را انكار مىكرديم،
74|47|تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد!»
74|48|از اين رو شفاعت شفاعتكنندگان به حال آنها سودى نمىبخشد.
74|49|چرا آنها از تذكر روى گردانند؟!
74|50|گويى گورخرانى رميدهاند،
74|51|كه از (مقابل) شيرى فرار كردهاند!
74|52|بلكه هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاى (از سوى خدا) براى او فرستاده شود!
74|53|چنين نيست كه آنان مىگويند، بلكه آنها از آخرت نمىترسند!
74|54|چنين نيست كه آنها مىگويند، آن (قرآن) يك تذكر و يادآورى است!
74|55|هر كس بخواهد از آن پند مىگيرد;
74|56|و هيچ كس پند نمىگيرد مگر اينكه خدا بخواهد; او اهل تقوا و اهل آمرزش است!
75|1|سوگند به روز قيامت،
75|2|و سوگند به (نفس لوامه و) وجدان بيدار و ملامتگر (كه رستاخيز حق است)!
75|3|آيا انسان مىپندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد؟!
75|4|آرى قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب كنيم!
75|5|(انسان شك در معاد ندارد) بلكه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند!
75|6|(از اين رو) مىپرسد: «قيامت كى خواهد بود»!
75|7|(بگو:) در آن هنگام كه چشمها از شدت وحشت به گردش درآيد،
75|8|و ماه بىنور گردد،
75|9|و خورشيد و ماه يك جا جمع شوند،
75|10|آن روز انسان مىگويد: «راه فرار كجاست؟!»
75|11|هرگز چنين نيست، راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد!
75|12|آن روز قرارگاه نهايى تنها بسوى پروردگار تو است;
75|13|و در آن روز انسان را از تمام كارهايى كه از پيش يا پس فرستاده آگاه مىكنند!
75|14|بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است،
75|15|هر چند (در ظاهر) براى خود عذرهايى بتراشد!
75|16|زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن ( قرآن) حركت مده،
75|17|چرا كه جمعكردن و خواندن آن بر عهده ماست!
75|18|پس هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن!
75|19|سپس بيان و (توضيح) آن (نيز) بر عهده ماست!
75|20|چنين نيست كه شما مىپنداريد (و دلايل معاد را كافى نمىدانيد); بلكه شما دنياى زودگذر را دوست داريد (و هوسرانى بىقيد و شرط را)!
75|21|و آخرت را رها مىكنيد!
75|22|(آرى) در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است،
75|23|و به پروردگارش مىنگرد!
75|24|و در آن روز صورتهايى عبوس و در هم كشيده است،
75|25|زيرا مىداند عذابى در پيش دارد كه پشت را در هم مىشكند!
75|26|چنين نيست (كه انسان مىپندارد! او ايمان نمىآورد) تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد،
75|27|و گفته شود: «آيا كسى هست كه (اين بيمار را از مرگ) نجات دهد؟!»
75|28|و به جدائى از دنيا يقين پيدا كند،
75|29|و ساق پاها (از سختى جاندادن) به هم بپيچد!
75|30|(آرى) در آن روز مسير همه بسوى (دادگاه) پروردگارت خواهد بود!
75|31|(در آن روز گفته مىشود:) او هرگز ايمان نياورد و نماز نخواند،
75|32|بلكه تكذيب كرد و روىگردان شد،
75|33|سپس بسوى خانواده خود بازگشت در حالى كه متكبرانه قدم برمىداشت!
75|34|(با اين اعمال) عذاب الهى براى تو شايستهتر است، شايستهتر!
75|35|سپس عذاب الهى براى تو شايستهتر است، شايستهتر!
75|36|آيا انسان گمان مىكند بىهدف رها مىشود؟!
75|37|آيا او نطفهاى از منى كه در رحم ريخته مىشود نبود؟!
75|38|سپس بصورت خون بسته در آمد، و خداوند او را آفريد و موزون ساخت،
75|39|و از او دو زوج مرد و زن آفريد!
75|40|آيا چنين كسى قادر نيست كه مردگان را زنده كند؟!
76|1|آيا زمانى طولانى بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود؟!
76|2|ما انسان را از نطفه مختلطى آفريديم، و او را مىآزماييم; (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم!
76|3|ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!
76|4|ما براى كافران، زنجيرها و غلها و شعلههاى سوزان آتش آماده كردهايم!
76|5|به يقين ابرار (و نيكان) از جامى مىنوشند كه با عطر خوشى آميخته است،
76|6|از چشمهاى كه بندگان خاص خدا از آن مىنوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مىسازند!
76|7|آنها به نذر خود وفا مىكنند، و از روزى كه شر و عذابش گسترده است مىترسند،
76|8|و غذاى (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند، به «مسكين» و «يتيم» و «اسير» مىدهند!
76|9|(و مىگويند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مىكنيم، و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم!
76|10|ما از پروردگارمان خائفيم در آن روزى كه عبوس و سخت است!
76|11|(بخاطر اين عقيده و عمل) خداوند آنان را از شر آن روز نگه مىدارد و آنها را مىپذيرد در حالى كه غرق شادى و سرورند!
76|12|و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهاى حرير بهشتى را به آنها پاداش مىدهد!
76|13|اين در حالى است كه در بهشت بر تختهاى زيبا تكيه كردهاند، نه آفتاب را در آنجا مىبينند و نه سرما را!
76|14|و در حالى است كه سايههاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده و چيدن ميوههايش بسيار آسان است!
76|15|و در گرداگرد آنها ظرفهايى سيمين و قدحهايى بلورين مىگردانند (پر از بهترين غذاها و نوشيدنىها)،
76|16|ظرفهاى بلورينى از نقره، كه آنها را به اندازه مناسب آماده كردهاند!
76|17|و در آنجا از جامهايى سيراب مىشوند كه لبريز از شراب طهورى آميخته با زنجبيل است،
76|18|از چشمهاى در بهشت كه نامش سلسبيل است!
76|19|و بر گردشان (براى پذيرايى) نوجوانانى جاودانى مىگردند كه هرگاه آنها را ببينى گمان مىكنى مرواريد پراكندهاند!
76|20|و هنگامى كه آنجا را ببينى نعمتها و ملك عظيمى را مىبينى!
76|21|بر اندام آنها ( بهشتيان) لباسهايى است از حرير نازك سبزرنگ، و از ديباى ضخيم، و با دستبندهايى از نقره آراستهاند، و پروردگارشان شراب طهور به آنان مىنوشاند!
76|22|اين پاداش شماست، و سعى و تلاش شما مورد قدردانى است!
76|23|مسلما ما قرآن را بر تو نازل كرديم!
76|24|پس در (تبليغ و اجراى) حكم پروردگارت شكيبا (و با استقامت) باش، و از هيچ گنهكار يا كافرى از آنان اطاعت مكن!
76|25|و نام پروردگارت را هر صبح و شام به ياد آور!
76|26|و در شبانگاه براى او سجده كن، و مقدارى طولانى از شب، او را تسبيح گوى!
76|27|آنها زندگى زودگذر دنيا را دوست دارند، در حالى كه روز سختى را پشت سر خود رها مىكنند!
76|28|ما آنها را آفريديم و پيوندهاى وجودشان را محكم كرديم، و هر زمان بخواهيم جاى آنان را به گروه ديگرى مىدهيم!
76|29|اين يك تذكر و يادآورى است، و هر كس بخواهد (با استفاده از آن) راهى به سوى پروردگارش برمىگزيند!
76|30|و شما هيچ چيز را نمىخواهيد مگر اينكه خدا بخواهد، خداوند دانا و حكيم بوده و هست!
76|31|و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) در رحمت (وسيع) خود وارد مىكند، و براى ظالمان عذاب دردناكى آماده ساخته است!
77|1|سوگند به فرشتگانى كه پى در پى فرستاده مىشوند،
77|2|و آنها كه همچون تند باد حركت مىكنند،
77|3|و سوگند به آنها كه (ابرها را) مىگسترانند،
77|4|و آنها كه جدا مىكنند،
77|5|و سوگند به آنها كه آيات بيدارگر (الهى) را (به انبيا) القا مىنمايند،
77|6|براى اتمام حجت يا براى انذار،
77|7|كه آنچه به شما (درباره قيامت) وعده داده مىشود، يقينا واقعشدنى است!
77|8|در آن هنگام كه ستارگان محو و تاريك شوند،
77|9|و (كرات) آسمان از هم بشكافند،
77|10|و در آن زمان كه كوهها از جا كنده شوند،
77|11|و در آن هنگام كه براى پيامبران (بمنظور اداى شهادت) تعيين وقت شود!
77|12|(اين امر) براى چه روزى به تاخير افتاده؟
77|13|براى روز جدايى (حق از باطل)!
77|14|تو چه مىدانى روز جدايى چيست!
77|15|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|16|آيا ما اقوام (مجرم) نخستين را هلاك نكرديم؟!
77|17|سپس ديگر (مجرمان) را به دنبال آنها مىفرستيم!
77|18|(آرى) اين گونه با مجرمان رفتار مىكنيم!
77|19|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|20|آيا شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم،
77|21|سپس آن را در قرارگاهى محفوظ و آماده قرار داديم،
77|22|تا مدتى معين؟!
77|23|ما قدرت بر اين كار داشتيم، پس ما قدرتمند خوبى هستيم (و امر معاد براى ما آسان است)!
77|24|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|25|آيا زمين را مركز اجتماع انسانها قرار نداديم،
77|26|هم در حال حياتشان و هم مرگشان؟!
77|27|و در آن كوههاى استوار و بلندى قرار داديم، و آبى گوارا به شما نوشانديم!
77|28|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|29|(در آن روز به آنها گفته مىشود:) بىدرنگ، به سوى همان چيزى كه پيوسته آن را تكذيب مىكرديد برويد!
77|30|برويد به سوى سايه سه شاخه (دودهاى خفقانبار و آتشزا)!
77|31|سايهاى كه نه آرامبخش است و نه از شعلههاى آتش جلوگيرى مىكند!
77|32|شرارههايى از خود پرتاب مىكند مانند يك كاخ!
77|33|گويى (در سرعت و كثرت) همچون شتران زردرنگى هستند (كه به هر سو پراكنده مىشوند)!
77|34|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|35|امروز روزى است كه سخن نمىگويند (و قادر بر دفاع از خويشتن نيستند)،
77|36|و به آنها اجازه داده نمىشود كه عذرخواهى كنند!
77|37|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|38|(و به آنها گفته مىشود:) امروز همان روز جدايى (حق از باطل) است كه شما و پيشينيان را در آن جمع كردهايم!
77|39|اگر چارهاى در برابر من (براى فرار از چنگال مجازات) داريد انجام دهيد!
77|40|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|41|(در آن روز) پرهيزگاران در سايههاى (درختان بهشتى) و در ميان چشمهها قرار دارند،
77|42|و ميوههايى از آنچه مايل باشند!
77|43|بخوريد و بنوشيد گوارا، اينها در برابر اعمالى است كه انجام مىداديد!
77|44|ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم!
77|45|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|46|(و به مجرمان بگو:) بخوريد و بهره گيريد در اين مدت كم (از زندگى دنيا، ولى بدانيد عذاب الهى در انتظار شماست) چرا كه شما مجرميد!
77|47|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|48|و هنگامى كه به آنها گفته شود ركوع كنيد ركوع نمىكنند!
77|49|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
77|50|(و اگر آنها به اين قرآن ايمان نمىآورند) پس به كدام سخن بعد از آن ايمان مىآورند؟!
78|1|آنها از چه چيز از يكديگر سؤال مىكنند؟!
78|2|از خبر بزرگ و پراهميت (رستاخيز)!
78|3|همان خبرى كه پيوسته در آن اختلاف دارند!
78|4|چنين نيست كه آنها فكر مىكنند، و بزودى مىفهمند!
78|5|باز هم چنين نيست كه آنها مىپندارند، و بزودى مىفهمند (كه قيامت حق است)!
78|6|آيا زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم؟!
78|7|و كوهها را ميخهاى زمين؟!
78|8|و شما را بصورت زوجها آفريديم!
78|9|و خواب شما را مايه آرامشتان قرار داديم،
78|10|و شب را پوششى (براى شما)،
78|11|و روز را وسيلهاى براى زندگى و معاش!
78|12|و بر فراز شما هفت (آسمان) محكم بنا كرديم!
78|13|و چراغى روشن و حرارتبخش آفريديم!
78|14|و از ابرهاى بارانزا آبى فراوان نازل كرديم،
78|15|تا بوسيله آن دانه و گياه بسيار برويانيم،
78|16|و باغهايى پردرخت!
78|17|(آرى) روز جدايى، ميعاد همگان است!
78|18|روزى كه در «صور» دميده مىشود و شما فوج فوج (به محشر) مىآييد!
78|19|و آسمان گشوده مىشود و بصورت درهاى متعددى درمىآيد!
78|20|و كوهها به حركت درمىآيد و بصورت سرابى مىشود!
78|21|مسلما (در آن روز) جهنم كمينگاهى است بزرگ،
78|22|و محل بازگشتى براى طغيانگران!
78|23|مدتهاى طولانى در آن مىمانند!
78|24|در آنجا نه چيز خنكى مىچشند و نه نوشيدنى گوارايى،
78|25|جز آبى سوزان و مايعى از چرك و خون!
78|26|اين مجازاتى است موافق و مناسب (اعمالشان)!
78|27|چرا كه آنها هيچ اميدى به حساب نداشتند،
78|28|و آيات ما را بكلى تكذيب كردند!
78|29|و ما همه چيز را شمارش و ثبت كردهايم!
78|30|پس بچشيد كه چيزى جز عذاب بر شما نمىافزاييم!
78|31|مسلما براى پرهيزگاران نجات و پيروزى بزرگى است:
78|32|باغهايى سرسبز، و انواع انگورها،
78|33|و حوريانى بسيار جوان و همسن و سال،
78|34|و جامهايى لبريز و پياپى (از شراب طهور)!
78|35|در آنجا نه سخن لغو و بيهودهاى مىشنوند و نه دروغى!
78|36|اين كيفرى است از سوى پروردگارت و عطيهاى است كافى!
78|37|همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است، پروردگار رحمان! و (در آن روز) هيچ كس حق ندارد بى اجازه او سخنى بگويد (يا شفاعتى كند)!
78|38|« روزى كه «روح» و «ملائكه» در يك صف مىايستند و هيچ يك، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمىگويند، و (آنگاه كه مىگويند) درست مىگويند!
78|39|آن روز حق است; هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش برمىگزيند!
78|40|و ما شما را از عذاب نزديكى بيم داديم! اين عذاب در روزى خواهد بود كه انسان آنچه را از قبل با دستهاى خود فرستاده مىبيند، و كافر مىگويد: «اى كاش خاك بودم (و گرفتار عذاب نمىشدم)!»
79|1|سوگند به فرشتگانى كه (جان مجرمان را بشدت از بدنهايشان) برمىكشند،
79|2|و فرشتگانى كه (روح مؤمنان) را با مدارا و نشاط جدا مىسازند،
79|3|و سوگند به فرشتگانى كه (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حركت مىكنند،
79|4|و سپس بر يكديگر سبقت مىگيرند،
79|5|و آنها كه امور را تدبير مىكنند!
79|6|آن روز كه زلزلههاى وحشتناك همه چيز را به لرزه درمىآورد،
79|7|و بدنبال آن، حادثه دومين ( صيحه عظيم محشر) رخ مىدهد،
79|8|دلهايى در آن روز سخت مضطرب است،
79|9|و چشمهاى آنان از شدت ترس فروافتاده است!
79|10|(ولى امروز) مىگويند: «آيا ما به زندگى مجدد بازمىگرديم؟!
79|11|آيا هنگامى كه استخوانهاى پوسيدهاى شديم (ممكن است زنده شويم)؟!»
79|12|مىگويند: «اگر قيامتى در كار باشد، بازگشتى است زيانبار!»
79|13|ولى (بدانيد) اين بازگشت تنها با يك صيحه عظيم است!
79|14|ناگهان همگى بر عرصه زمين ظاهر مىگردند!
79|15|آيا داستان موسى به تو رسيده است؟!
79|16|در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس «طوى» ندا داد (و گفت):
79|17|به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است!
79|18|و به او بگو: «آيا مىخواهى پاكيزه شوى؟!
79|19|و من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم تا از او بترسى (و گناه نكنى)؟!»
79|20|سپس موسى بزرگترين معجزه را به او نشان داد!
79|21|اما او تكذيب و عصيان كرد!
79|22|سپس پشت كرد و پيوسته (براى محو آيين حق) تلاش نمود!
79|23|و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود،
79|24|و گفت: «من پروردگار برتر شما هستم!»
79|25|از اين رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت!
79|26|در اين عبرتى است براى كسى كه (از خدا) بترسد!
79|27|آيا آفرينش شما (بعد از مرگ) مشكلتر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟!
79|28|سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت،
79|29|و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود!
79|30|و زمين را بعد از آن گسترش داد،
79|31|و از آن آب و چراگاهش را بيرون آورد،
79|32|و كوهها را ثابت و محكم نمود!
79|33|همه اينها براى بهرهگيرى شما و چهارپايانتان است!
79|34|هنگامى كه آن حادثه بزرگ رخ دهد،
79|35|در آن روز انسان به ياد كوششهايش مىافتد،
79|36|و جهنم براى هر بينندهاى آشكار مىگردد،
79|37|اما آن كسى كه طغيان كرده،
79|38|و زندگى دنيا را مقدم داشته،
79|39|مسلما دوزخ جايگاه اوست!
79|40|و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد،
79|41|قطعا بهشت جايگاه اوست!
79|42|و از تو درباره قيامت مىپرسند كه در چه زمانى واقع مىشود؟!
79|43|تو را با يادآورى اين سخن چه كار؟!
79|44|نهايت آن به سوى پروردگار تو است (و هيچ كس جز خدا از زمانش آگاه نيست)!
79|45|كار تو فقط بيمدادن كسانى است كه از آن مىترسند!
79|46|آنها در آن روز كه قيام قيامت را مىبينند چنين احساس مىكنند كه گويى توقفشان (در دنيا و برزخ) جز شامگاهى يا صبح آن بيشتر نبوده است!
80|1|چهره در هم كشيد و روى برتافت...
80|2|از اينكه نابينايى به سراغ او آمده بود!
80|3|تو چه مىدانى شايد او پاكى و تقوا پيشه كند،
80|4|يا متذكر گردد و اين تذكر به حال او مفيد باشد!
80|5|اما آن كس كه توانگر است،
80|6|تو به او روى مىآورى،
80|7|در حالى كه اگر او خود را پاك نسازد، چيزى بر تو نيست!
80|8|اما كسى كه به سراغ تو مىآيد و كوشش مىكند،
80|9|و از خدا ترسان است،
80|10|تو از او غافل مىشوى!
80|11|هرگز چنين نيست كه آنها مىپندارند; اين (قرآن) تذكر و يادآورى است،
80|12|و هر كس بخواهد از آن پند مىگيرد!
80|13|در الواح پرارزشى ثبت است،
80|14|الواحى والاقدر و پاكيزه،
80|15|به دست سفيرانى است
80|16|والا مقام و فرمانبردار و نيكوكار!
80|17|مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است!
80|18|(خداوند) او را از چه چيز آفريده است؟!
80|19|او را از نطفه ناچيزى آفريد، سپس اندازهگيرى كرد و موزون ساخت،
80|20|سپس راه را براى او آسان كرد،
80|21|بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود،
80|22|سپس هرگاه بخواهد او را زنده مىكند!
80|23|چنين نيست كه او مىپندارد; او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نكرده است!
80|24|انسان بايد به غذاى خويش (و آفرينش آن) بنگرد!
80|25|ما آب فراوان از آسمان فرو ريختيم،
80|26|سپس زمين را از هم شكافتيم،
80|27|و در آن دانههاى فراوانى رويانديم،
80|28|و انگور و سبزى بسيار،
80|29|و زيتون و نخل فراوان،
80|30|و باغهاى پردرخت،
80|31|و ميوه و چراگاه،
80|32|تا وسيلهاى براى بهرهگيرى شما و چهارپايانتان باشد!
80|33|هنگامى كه آن صداى مهيب ( صيحه رستاخيز) بيايد، (كافران در اندوه عميقى فرومىروند)!
80|34|در آن روز كه انسان از برادر خود مىگريزد،
80|35|و از مادر و پدرش،
80|36|و زن و فرزندانش;
80|37|در آن روز هر كدام از آنها وضعى دارد كه او را كاملا به خود مشغول مىسازد!
80|38|چهرههائى در آن روز گشاده و نورانى است،
80|39|خندان و مسرور است;
80|40|و صورتهايى در آن روز غبارآلود است،
80|41|و دود تاريكى آنها را پوشانده است،
80|42|آنان همان كافران فاجرند!
81|1|در آن هنگام كه خورشيد در هم پيچيده شود،
81|2|و در آن هنگام كه ستارگان بىفروغ شوند،
81|3|و در آن هنگام كه كوهها به حركت درآيند،
81|4|و در آن هنگام كه باارزشترين اموال به دست فراموشى سپرده شود،
81|5|و در آن هنگام كه وحوش جمع شوند،
81|6|و در آن هنگام كه درياها برافروخته شوند،
81|7|و در آن هنگام كه هر كس با همسان خود قرين گردد،
81|8|و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود:
81|9|به كدامين گناه كشته شدند؟!
81|10|و در آن هنگام كه نامههاى اعمال گشوده شود،
81|11|و در آن هنگام كه پرده از روى آسمان برگرفته شود،
81|12|و در آن هنگام كه دوزخ شعلهور گردد،
81|13|و در آن هنگام كه بهشت نزديك شود،
81|14|(آرى در آن هنگام) هر كس مىداند چه چيزى را آماده كرده است!
81|15|سوگند به ستارگانى كه بازمىگردند،
81|16|حركت مىكنند و از ديدهها پنهان مىشوند،
81|17|و قسم به شب، هنگامى كه پشت كند و به آخر رسد،
81|18|و به صبح، هنگامى كه تنفس كند،
81|19|كه اين (قرآن) كلام فرستاده بزرگوارى است ( جبرئيل امين)
81|20|كه صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والائى دارد!
81|21|در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امين است!
81|22|و مصاحب شما ( پيامبر) ديوانه نيست!
81|23|او (جبرئيل) را در افق روشن ديده است!
81|24|و او نسبت به آنچه از طريق وحى دريافت داشته بخل ندارد!
81|25|اين (قرآن) گفته شيطان رجيم نيست!
81|26|پس به كجا مىرويد؟!
81|27|اين قرآن چيزى جز تذكرى براى جهانيان نيست،
81|28|براى كسى از شما كه بخواهد راه مستقيم در پيش گيرد!
81|29|و شما اراده نمىكنيد مگر اينكه خداوند -پروردگار جهانيان- اراده كند و بخواهد!
82|1|آن زمان كه آسمان ( كرات آسمانى) از هم شكافته شود،
82|2|و آن زمان كه ستارگان پراكنده شوند و فرو ريزند،
82|3|و آن زمان كه درياها به هم پيوسته شود،
82|4|و آن زمان كه قبرها زير و رو گردد (و مردگان خارج شوند)،
82|5|(در آن زمان) هر كس مىداند آنچه را از پيش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است.
82|6|اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟!
82|7|همان خدايى كه تو را آفريد و سامان داد و منظم ساخت،
82|8|و در هر صورتى كه خواست تو را تركيب نمود.
82|9|(آرى) آن گونه كه شما مىپنداريد نيست; بلكه شما روز جزا را منكريد!
82|10|و بىشك نگاهبانانى بر شما گمارده شده...
82|11|والا مقام و نويسنده (اعمال نيك و بد شما)،
82|12|كه مىدانند شما چه مىكنيد!
82|13|به يقين نيكان در نعمتى فراوانند.
82|14|و بدكاران در دوزخند،
82|15|روز جزا وارد آن مىشوند و مىسوزند،
82|16|و آنان هرگز از آن غايب و دور نيستند!
82|17|تو چه مىدانى روز جزا چيست؟!
82|18|باز چه مىدانى روز جزا چيست؟!
82|19|روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سود ديگرى نيست، و همه امور در آن روز از آن خداست!
83|1|واى بر كمفروشان!
83|2|آنان كه وقتى براى خود پيمانه مىكنند، حق خود را بطور كامل مىگيرند;
83|3|اما هنگامى كه مىخواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مىگذارند!
83|4|آيا آنها گمان نمىكنند كه برانگيخته مىشوند،
83|5|در روزى بزرگ;
83|6|روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مىايستند.
83|7|چنين نيست كه آنها (درباره قيامت) مىپندارند، به يقين نامه اعمال بدكاران در «سجين» است!
83|8|تو چه مىدانى «سجين» چيست؟
83|9|نامهاى است رقم زده شده و سرنوشتى است حتمى!
83|10|واى در آن روز بر تكذيبكنندگان!
83|11|همانها كه روز جزا را انكار مىكنند.
83|12|تنها كسى آن را انكار مىكند كه متجاوز و گنهكار است!
83|13|(همان كسى كه) وقتى آيات ما بر او خوانده مىشود مىگويد: «اين افسانههاى پيشينيان است!; سذللّه
83|14|چنين نيست كه آنها مىپندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است!
83|15|چنين نيست كه مىپندارند، بلكه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند!
83|16|سپس آنها به يقين وارد دوزخ مىشوند!
83|17|بعد به آنها گفته مىشود: «اين همان چيزى است كه آن را انكار مىكرديد!»
83|18|چنان نيست كه آنها (درباره معاد) مىپندارند، بلكه نامه اعمال نيكان در «عليين» است!
83|19|و تو چه مىدانى «عليين» چيست!
83|20|نامهاى است رقمخورده و سرنوشتى است قطعى،
83|21|كه مقربان شاهد آنند!
83|22|مسلما نيكان در انواع نعمتاند:
83|23|بر تختهاى زيباى بهشتى تكيه كرده و (به زيباييهاى بهشت) مىنگرند!
83|24|در چهرههايشان طراوت و نشاط نعمت را مىبينى و مىشناسى!
83|25|آنها از شراب (طهور) زلال دستنخورده و سربستهاى سيراب مىشوند!
83|26|مهرى كه بر آن نهاده شده از مشك است; و در اين نعمتهاى بهشتى راغبان بايد بر يكديگر پيشى گيرند!
83|27|اين شراب (طهور) آميخته با «تسنيم» است،
83|28|همان چشمهاى كه مقربان از آن مىنوشند.
83|29|بدكاران (در دنيا) پيوسته به مؤمنان مىخنديدند،
83|30|و هنگامى كه از كنارشان مىگذشتند آنان را با اشاره تمسخر مىكردند،
83|31|و چون به سوى خانواده خود بازمىگشتند مسرور و خندان بودند،
83|32|و هنگامى كه آنها را مىديدند مىگفتند: «اينها گمراهانند!»
83|33|در حالى كه هرگز مامور مراقبت و متكفل آنان ( مؤمنان) نبودند!
83|34|ولى امروز مؤمنان به كفار مىخندند،
83|35|در حالى كه بر تختهاى آراسته بهشتى نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) مىنگرند!
83|36|آيا (با اين حال) كافران پاداش اعمال خود را گرفتند؟!
84|1|در آن هنگام كه آسمان ( كرات آسمانى) شكافته شود،
84|2|و تسليم فرمان پروردگارش شود -و سزاوار است چنين باشد-
84|3|و در آن هنگام كه زمين گسترده شود،
84|4|و آنچه در درون دارد بيرون افكنده و خالى شود،
84|5|و تسليم فرمان پروردگارش گردد -و شايسته است كه چنين باشد-
84|6|اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى كرد!
84|7|پس كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شود،
84|8|بزودى حساب آسانى براى او مىشود،
84|9|و خوشحال به اهل و خانوادهاش بازمىگردد.
84|10|و اما كسى كه نامه اعمالش به پشت سرش داده شود،
84|11|بزودى فرياد مىزند واى بر من كه هلاك شدم!
84|12|و در شعلههاى سوزان آتش مىسوزد.
84|13|چرا كه او در ميان خانوادهاش پيوسته (از كفر و گناه خود) مسرور بود!
84|14|او گمان مىكرد هرگز بازگشت نمىكند!
84|15|آرى، پروردگارش نسبت به او بينا بود (و اعمالش را براى حساب ثبت كرد)!
84|16|سوگند به شفق،
84|17|و سوگند به شب و آنچه را جمعآورى مىكند،
84|18|و سوگند به ماه آنگاه كه بدر كامل مىشود،
84|19|كه همه شما پيوسته از حالى به حال ديگر منتقل مىشويد (تا به كمال برسيد).
84|20|پس چرا آنان ايمان نمىآورند؟!
84|21|و هنگامى كه قرآن بر آنها خوانده مىشود سجده نمىكنند؟!
84|22|بلكه كافران پيوسته آيات الهى را انكار مىكنند!
84|23|و خداوند آنچه را در دل پنهان مىدارند بخوبى مىداند!
84|24|پس آنها را به عذابى دردناك بشارت ده!
84|25|مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، كه براى آنان پاداشى است قطعنشدنى!
85|1|سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسيار است،
85|2|و سوگند به آن روز موعود،
85|3|و سوگند به «شاهد» و «مشهود»! («شاهد»: پيامبر و گواهان اعمال، و «مشهود» : اعمال امت است)
85|4|مرگ بر شكنجهگران صاحب گودال (آتش)،
85|5|آتشى عظيم و شعلهور!
85|6|هنگامى كه در كنار آن نشسته بودند،
85|7|و آنچه را با مؤمنان انجام مىدادند (با خونسردى و قساوت) تماشا مىكردند!
85|8|آنها هيچ ايرادى بر مؤمنان نداشتند جز اينكه به خداوند عزيز و حميد ايمان آورده بودند;
85|9|همان كسى كه حكومت آسمانها و زمين از آن اوست و خداوند بر همه چيز گواه است!
85|10|كسانى كه مردان و زنان باايمان را شكنجه دادند سپس توبه نكردند، براى آنها عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان است!
85|11|و براى كسانى كه ايمان آوردند و اعمال شايسته انجام دادند، باغهايى از بهشت است كه نهرها زير درختانش جارى است; و اين نجات و پيروزى بزرگ است!
85|12|گرفتن قهرآميز و مجازات پروردگارت به يقين بسيار شديد است!
85|13|اوست كه آفرينش را آغاز مىكند و بازمىگرداند،
85|14|و او آمرزنده و دوستدار (مؤمنان) است،
85|15|صاحب عرش و داراى مجد و عظمت است،
85|16|و آنچه را مىخواهد انجام مىدهد!
85|17|آيا داستان لشكرها به تو رسيده است،
85|18|لشكريان فرعون و ثمود؟!
85|19|ولى كافران پيوسته در تكذيب حقند،
85|20|و خداوند به همه آنها احاطه دارد!
85|21|(اين آيات، سحر و دروغ نيست،) بلكه قرآن باعظمت است...
85|22|كه در لوح محفوظ جاى دارد!
86|1|سوگند به آسمان و كوبنده شب!
86|2|و تو نمىدانى كوبنده شب چيست!
86|3|همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكيهاست!
86|4|(به اين آيت بزرگ الهى سوگند) كه هر كس مراقب و محافظى دارد!
86|5|انسان بايد بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است!
86|6|از يك آب جهنده آفريده شده است،
86|7|آبى كه از ميان پشت و سينهها خارج مىشود!
86|8|مسلما او ( خدائى كه انسان را از چنين چيز پستى آفريد) مىتواند او را بازگرداند!
86|9|در آن روز كه اسرار نهان (انسان) آشكار ميشود،
86|10|و براى او هيچ نيرو و ياورى نيست!
86|11|سوگند به آسمان پرباران،
86|12|و سوگند به زمين پرشكاف (كه گياهان از آن سر برمىآورند)،
86|13|كه اين (قرآن) سخنى است كه حق را از باطل جدا مىكند،
86|14|و هرگز شوخى نيست!
86|15|آنها پيوسته حيله مىكنند،
86|16|و من هم در برابر آنها چاره مىكنم!
86|17|حال كه چنين است كافران را (فقط) اندكى مهلت ده (تا سزاى اعمالشان را ببينند)!
87|1|منزه شمار نام پروردگار بلندمرتبهات را!
87|2|همان خداوندى كه آفريد و منظم كرد،
87|3|و همان كه اندازهگيرى كرد و هدايت نمود،
87|4|و آن كس را كه چراگاه را به وجود آورد،
87|5|سپس آن را خشك و تيره قرار داد!
87|6|ما بزودى (قرآن را) بر تو مىخوانيم و هرگز فراموش نخواهى كرد،
87|7|مگر آنچه را خدا بخواهد، كه او آشكار و نهان را مىداند!
87|8|و ما تو را براى انجام هر كار خير آماده مىكنيم!
87|9|پس تذكر ده اگر تذكر مفيد باشد!
87|10|و بزودى كسى كه از خدا مىترسد متذكر مىشود.
87|11|اما بدبختترين افراد از آن دورى مىگزيند،
87|12|همان كسى كه در آتش بزرگ وارد مىشود،
87|13|سپس در آن آتش نه مىميرد و نه زنده مىشود!
87|14|به يقين كسى كه پاكى جست (و خود را تزكيه كرد)، رستگار شد.
87|15|و (آن كه) نام پروردگارش را ياد كرد سپس نماز خواند!
87|16|ولى شما زندگى دنيا را مقدم مىداريد،
87|17|در حالى كه آخرت بهتر و پايدارتر است!
87|18|اين دستورها در كتب آسمانى پيشين (نيز) آمده است،
87|19|در كتب ابراهيم و موسى.
88|1|آيا داستان غاشيه ( روز قيامت كه حوادث وحشتناكش همه را مىپوشاند) به تو رسيده است؟!
88|2|چهرههايى در آن روز خاشع و ذلتبارند،
88|3|آنها كه پيوسته عمل كرده و خسته شدهاند (و نتيجهاى عايدشان نشده است)،
88|4|و در آتش سوزان وارد مىگردند;
88|5|از چشمهاى بسيار داغ به آنان مىنوشانند;
88|6|غذائى جز از ضريع ( خار خشك تلخ و بدبو) ندارند;
88|7|غذايى كه نه آنها را فربه مىكند و نه از گرسنگى مىرهاند!
88|8|چهرههايى در آن روز شاداب و باطراوتند،
88|9|و از سعى و تلاش خود خشنودند،
88|10|در بهشتى عالى جاى دارند،
88|11|كه در آن هيچ سخن لغو و بيهودهاى نمىشنوند!
88|12|در آن چشمهاى جارى است،
88|13|در آن تختهاى زيباى بلندى است،
88|14|و قدحهايى (كه در كنار اين چشمه) نهاده،
88|15|و بالشها و پشتيهاى صفداده شده،
88|16|و فرشهاى فاخر گسترده!
88|17|آيا آنان به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده است؟!
88|18|و به آسمان نگاه نمىكنند كه چگونه برافراشته شده؟!
88|19|و به كوهها كه چگونه در جاى خود نصب گرديده!
88|20|و به زمين كه چگونه گسترده و هموار گشته است؟!
88|21|پس تذكر ده كه تو فقط تذكر دهندهاى!
88|22|تو سلطهگر بر آنان نيستى كه (بر ايمان) مجبورشان كنى،
88|23|مگر كسى كه پشت كند و كافر شود،
88|24|كه خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات مىكند!
88|25|به يقين بازگشت (همه) آنان به سوى ماست،
88|26|و مسلما حسابشان (نيز) با ماست!
89|1|به سپيده دم سوگند،
89|2|و به شبهاى دهگانه،
89|3|و به زوج و فرد،
89|4|و به شب، هنگامى كه (به سوى روشنايى روز) حركت مىكند سوگند (كه پروردگارت در كمين ظالمان است)!
89|5|آيا در آنچه گفته شد، سوگند مهمى براى صاحبان خرد نيست؟!
89|6|آيا نديدى پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد؟!
89|7|و با آن شهر «ارم» باعظمت،
89|8|همان شهرى كه مانندش در شهرها آفريده نشده بود!
89|9|و قوم «ثمود» كه صخرههاى عظيم را از (كنار) دره مىبريدند (و از آن خانه و كاخ مىساختند)!
89|10|و فرعونى كه قدرتمند و شكنجهگر بود،
89|11|همان اقوامى كه در شهرها طغيان كردند،
89|12|و فساد فراوان در آنها به بار آوردند;
89|13|به همين سبب خداوند تازيانه عذاب را بر آنان فرو ريخت!
89|14|به يقين پروردگار تو در كمينگاه (ستمگران) است!
89|15|اما انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مىكند و نعمت مىبخشد (مغرور مىشود و) مىگويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!»
89|16|و اما هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مىگيرد (مايوس مىشود و) مىگويد: سخللّهپروردگارم مرا خوار كرده است!»
89|17|چنان نيست كه شما مىپنداريد; شما يتيمان را گرامى نمىداريد،
89|18|و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمىكنيد،
89|19|و ميراث را (از راه مشروع و نامشروع) جمع كرده مىخوريد،
89|20|و مال و ثروت را بسيار دوست داريد (و بخاطر آن گناهان زيادى مرتكب مىشويد)!
89|21|چنان نيست كه آنها مىپندارند! در آن هنگام كه زمين سخت در هم كوبيده شود،
89|22|و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند،
89|23|و در آن روز جهنم را حاضر مىكنند; (آرى) در آن روز انسان متذكر مىشود; اما اين تذكر چه سودى براى او دارد؟!
89|24|مىگويد: «اى كاش براى (اين) زندگيم چيزى از پيش فرستاده بودم!»
89|25|در آن روز هيچ كس همانند او ( خدا) عذاب نمىكند،
89|26|و هيچ كس همچون او كسى را به بند نمىكشد!
89|27|تو اى روح آراميافته!
89|28|به سوى پروردگارت بازگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است،
89|29|پس در سلك بندگانم درآى،
89|30|و در بهشتم وارد شو!
90|1|قسم به اين شهر مقدس ( مكه)،
90|2|شهرى كه تو در آن ساكنى،
90|3|و قسم به پدر و فرزندش ( ابراهيم خليل و فرزندش اسماعيل ذبيح)،
90|4|كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگى او پر از رنجهاست)!
90|5|آيا او گمان مىكند كه هيچ كس نمىتواند بر او دست يابد؟!
90|6|مىگويد: «مال زيادى را (در كارهاى خير) نابود كردهام!»
90|7|آيا (انسان) گمان مىكند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيرى انجام نداده) است؟!
90|8|آيا براى او دو چشم قرار نداديم،
90|9|و يك زبان و دو لب؟!
90|10|و او را به راه خير و شر هدايت كرديم!
90|11|ولى او از آن گردنه مهم نگذشت!
90|12|و تو نمىدانى آن گردنه چيست!
90|13|آزادكردن بردهاى،
90|14|يا غذا دادن در روز گرسنگى...
90|15|يتيمى از خويشاوندان،
90|16|يا مستمندى خاكنشين را،
90|17|سپس از كسانى باشد كه ايمان آورده و يكديگر را به شكيبايى و رحمت توصيه مىكنند!
90|18|آنها «اصحاب اليمين»اند (كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند)!
90|19|و كسانى كه آيات ما را انكار كردهاند افرادى شومند (كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مىشود).
90|20|بر آنها آتشى است فروبسته (كه راه فرارى از آن نيست)!
91|1|به خورشيد و گسترش نور آن سوگند،
91|2|و به ماه هنگامى كه بعد از آن درآيد،
91|3|و به روز هنگامى كه صفحه زمين را روشن سازد،
91|4|و به شب آن هنگام كه زمين را بپوشاند،
91|5|و قسم به آسمان و كسى كه آسمان را بنا كرده،
91|6|و به زمين و كسى كه آن را گسترانيده،
91|7|و قسم به جان آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) منظم ساخته،
91|8|سپس فجور و تقوا (شر و خيرش) را به او الهام كرده است،
91|9|كه هر كس نفس خود را پاك و تزكيه كرده، رستگار شده;
91|10|و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است!
91|11|قوم «ثمود» بر اثر طغيان، (پيامبرشان را) تكذيب كردند،
91|12|آنگاه كه شقىترين آنها بپاخاست،
91|13|و فرستاده الهى ( صالح) به آنان گفت: «ناقه خدا ( همان شترى كه معجزه الهى بود) را با آبشخورش واگذاريد (و مزاحم آن نشويد)!»
91|14|ولى آنها او را تكذيب و ناقه را پى كردند (و به هلاكت رساندند); از اين رو پروردگارشان آنها (و سرزمينشان) را بخاطر گناهانشان در هم كوبيد و با خاك يكسان و صاف كرد!
91|15|و او هرگز از فرجام اين كار ( مجازات ستمگران) بيم ندارد!
92|1|قسم به شب در آن هنگام كه (جهان را) بپوشاند،
92|2|و قسم به روز هنگامى كه تجلى كند،
92|3|و قسم به آن كس كه جنس مذكر و مؤنث را آفريد،
92|4|كه سعى و تلاش شما مختلف است:
92|5|اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزگارى پيش گيرد،
92|6|و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند،
92|7|ما او را در مسير آسانى قرار مىدهيم!
92|8|اما كسى كه بخل ورزد و (از اين راه) بىنيازى طلبد،
92|9|و پاداش نيك (الهى) را انكار كند،
92|10|بزودى او را در مسير دشوارى قرار مىدهيم;
92|11|و در آن هنگام كه (در جهنم) سقوط مىكند، اموالش به حال او سودى نخواهد داشت!
92|12|به يقين هدايت كردن بر ماست،
92|13|و آخرت و دنيا از آن ماست،
92|14|و من شما را از آتشى كه زبانه مىكشد بيم مىدهم،
92|15|كسى جز بدبختترين مردم وارد آن نمىشود;
92|16|همان كس كه (آيات خدا را) تكذيب كرد و به آن پشت نمود!
92|17|و بزودى با تقواترين مردم از آن دور داشته مىشود،
92|18|همان كس كه مال خود را (در راه خدا) مىبخشد تا پاك شود.
92|19|و هيچ كس را نزد او حق نعمتى نيست تا بخواهد (به اين وسيله) او را جزا دهد،
92|20|بلكه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست;
92|21|و بزودى راضى و خشنود مىشود!
93|1|قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد (و همه جا را فراگيرد)،
93|2|و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گيرد،
93|3|كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است!
93|4|و مسلما آخرت براى تو از دنيا بهتر است!
93|5|و بزودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى!
93|6|آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟!
93|7|و تو را گمشده يافت و هدايت كرد،
93|8|و تو را فقير يافت و بىنياز نمود،
93|9|حال كه چنين است يتيم را تحقير مكن،
93|10|و سؤالكننده را از خود مران،
93|11|و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن!
94|1|آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم،
94|2|و بار سنگين تو را از تو برنداشتيم؟!
94|3|همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مىكرد!
94|4|و آوازه تو را بلند ساختيم!
94|5|به يقين با (هر) سختى آسانى است!
94|6|(آرى) مسلما با (هر) سختى آسانى است،
94|7|پس هنگامى كه از كار مهمى فارغ مىشوى به مهم ديگرى پرداز،
94|8|و به سوى پروردگارت توجه كن!
95|1|قسم به انجير و زيتون (يا: قسم به سرزمين شام و بيت المقدس)،
95|2|و سوگند به «طور سينين»،
95|3|و قسم به اين شهر امن ( مكه)،
95|4|كه ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم،
95|5|سپس او را به پايينترين مرحله بازگردانديم،
95|6|مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند كه براى آنها پاداشى تمامنشدنى است!
95|7|پس چه چيز سبب مىشود كه بعد از اين همه (دلايل روشن) روز جزا را انكار كنى؟!
95|8|آيا خداوند بهترين حكمكنندگان نيست؟!
96|1|بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد،
96|2|همان كس كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد!
96|3|بخوان كه پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است،
96|4|همان كسى كه بوسيله قلم تعليم نمود،
96|5|و به انسان آنچه را نمىدانست ياد داد!
96|6|چنين نيست (كه شما مىپنداريد) به يقين انسان طغيان مىكند،
96|7|از اينكه خود را بىنياز ببيند!
96|8|و به يقين بازگشت (همه) به سوى پروردگار تو است!
96|9|به من خبر ده آيا كسى كه نهى مىكند،
96|10|بندهاى را به هنگامى كه نماز مىخواند (آيا مستحق عذاب الهى نيست)؟!
96|11|به من خبر ده اگر اين بنده به راه هدايت باشد،
96|12|يا مردم را به تقوا فرمان دهد (آيا نهى كردن او سزاوار است)؟!
96|13|به من خبر ده اگر (اين طغيانگر) حق را انكار كند و به آن پشت نمايد (آيا مستحق مجازات الهى نيست)؟!
96|14|آيا او ندانست كه خداوند (همه اعمالش را) مىبيند؟!
96|15|چنان نيست كه او خيال مىكند، اگر دست از كار خود برندارد، ناصيهاش ( موى پيش سرش) را گرفته (و به سوى عذاب مىكشانيم)،
96|16|همان ناصيه دروغگوى خطاكار را!
96|17|سپس هر كه را مىخواهد صدا بزند (تا ياريش كند)!
96|18|ما هم بزودى ماموران دوزخ را صدا مىزنيم (تا او را به دوزخ افكنند)!
96|19|چنان نيست (كه آن طغيانگر مىپندارد); هرگز او را اطاعت مكن، و سجده نما و (به خدا) تقرب جوى!
97|1|ما آن ( قرآن) را در شب قدر نازل كرديم!
97|2|و تو چه مىدانى شب قدر چيست؟!
97|3|شب قدر بهتر از هزار ماه است!
97|4|فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براى (تقدير) هر كارى نازل مىشوند.
97|5|شبى است سرشار از سلامت (و بركت و رحمت) تا طلوع سپيده!
98|1|كافران از اهل كتاب و مشركان (مىگفتند:) دست از آيين خود برنمىدارند تا دليل روشنى براى آنها بيايد،
98|2|پيامبرى از سوى خدا (بيايد) كه صحيفههاى پاكى را (بر آنها) بخواند،
98|3|و در آن نوشتههاى صحيح و پرارزشى باشد! (ولى هنگامى كه آمد ايمان نياوردند، مانند اهل كتاب).
98|4|اهل كتاب (نيز در دين خدا) اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه دليل روشن براى آنان آمد!
98|5|و به آنها دستورى داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را براى او خالص كنند و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند; و اين است آيين مستقيم و پايدار!
98|6|كافران از اهل كتاب و مشركان در آتش دوزخند، جاودانه در آن مىمانند; آنها بدترين مخلوقاتند!
98|7|(اما) كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات (خدا)يند!
98|8|پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير درختانش جارى است; هميشه در آن مىمانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند; و اين (مقام والا) براى كسى است كه از پروردگارش بترسد!
99|1|هنگامى كه زمين شديدا به لرزه درآيد،
99|2|و زمين بارهاى سنگينش را خارج سازد!
99|3|و انسان مىگويد: «زمين را چه مىشود (كه اين گونه مىلرزد)؟!»
99|4|در آن روز زمين تمام خبرهايش را بازگو مىكند;
99|5|چرا كه پروردگارت به او وحى كرده است!
99|6|در آن روز مردم بصورت گروههاى پراكنده (از قبرها) خارج مىشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود!
99|7|پس هر كس هموزن ذرهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند!
99|8|و هر كس هموزن ذرهاى كار بد كرده آن را مىبيند!
100|1|سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى كه نفسزنان به پيش مىرفتند،
100|2|و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سمهايشان با سنگهاى بيابان)،
100|3|و سوگند به هجوم آوران سپيده دم
100|4|كه گرد و غبار به هر سو پراكندند،
100|5|و (ناگهان) در ميان دشمن ظاهر شدند،
100|6|كه انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است;
100|7|و او خود (نيز) بر اين معنى گواه است!
100|8|و او علاقه شديد به مال دارد!
100|9|آيا نمىداند در آن روز كه تمام كسانى كه در قبرها هستند برانگيخته مىشوند،
100|10|و آنچه در درون سينههاست آشكار مىگردد،
100|11|در آن روز پروردگارشان از آنها كاملا باخبر است!
101|1|آن حادثه كوبنده،
101|2|و چه حادثه كوبندهاى!
101|3|و تو چه مىدانى كه حادثه كوبنده چيست؟! (آن حادثه همان روز قيامت است!)
101|4|روزى كه مردم مانند پروانههاى پراكنده خواهند بود،
101|5|و كوهها مانند پشم رنگين حلاجىشده مىگردد!
101|6|اما كسى كه (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگين است،
101|7|در يك زندگى خشنودكننده خواهد بود!
101|8|و اما كسى كه ترازوهايش سبك است،
101|9|پناهگاهش «هاويه» ( دوزخ) است!
101|10|و تو چه مىدانى «هاويه» چيست؟!
101|11|آتشى است سوزان!
102|1|افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است.
102|2|تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد (و قبور مردگان خود را برشمرديد و به آن افتخار كرديد)!
102|3|چنين نيست كه مىپنداريد، (آرى) بزودى خواهيد دانست!
102|4|باز چنان نيست كه شما مىپنداريد; بزودى خواهيد دانست!
102|5|چنان نيست كه شما خيال مىكنيد; اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشتيد (افزون طلبى شما را از خدا غافل نمىكرد)!
102|6|قطعا شما جهنم را خواهيد ديد!
102|7|سپس (با ورود در آن) آن را به عين اليقين خواهيد ديد.
102|8|سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهايى كه داشتهايد بازپرسى خواهيد شد!
103|1|به عصر سوگند،
103|2|كه انسانها همه در زيانند;
103|3|مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نمودهاند!
104|1|واى بر هر عيبجوى مسخرهكنندهاى!
104|2|همان كس كه مال فراوانى جمعآورى و شماره كرده (بىآنكه مشروع و نامشروع آن را حساب كند)!
104|3|او گمان مىكند كه اموالش او را جاودانه مىسازد!
104|4|چنين نيست كه مىپندارد; بزودى در «حطمه» ( آتشى خردكننده) پرتاب مىشود!
104|5|و تو چه مىدانى «حطمه» چيست؟!
104|6|آتش برافروخته الهى است،
104|7|آتشى كه از دلها سرمىزند!
104|8|اين آتش بر آنها فروبسته شده،
104|9|در ستونهاى كشيده و طولانى!
105|1|آيا نديدى پروردگارت با فيل سواران ( لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند) چه كرد؟!
105|2|آيا نقشه آنها را در ضلالت و تباهى قرار نداد؟!
105|3|و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد،
105|4|كه با سنگهاى كوچكى آنان را هدف قرارمىدادند;
105|5|سرانجام آنها را همچون كاه خوردهشده (و متلاشى) قرار داد!
106|1|(كيفر لشكر فيلسواران) بخاطر اين بود كه قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود)!
106|2|الفت آنها در سفرهاى زمستانه و تابستانه (و بخاطر اين الفت به آن بازگردند)!
106|3|پس (بشكرانه اين نعمت بزرگ) بايد پروردگار اين خانه را عبادت كنند،
106|4|همان كس كه آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ايمن ساخت.
107|1|آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مىكند ديدى؟
107|2|او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مىراند،
107|3|و (ديگران را) به اطعام مسكين تشويق نمىكند!
107|4|پس واى بر نمازگزارانى كه...
107|5|در نماز خود سهلانگارى مىكنند،
107|6|همان كسانى كه ريا مىكنند،
107|7|و ديگران را از وسايل ضرورى زندگى منع مىنمايند!
108|1|ما به تو كوثر ( خير و بركت فراوان) عطا كرديم!
108|2|پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن!
108|3|(و بدان) دشمن تو قطعا بريدهنسل و بىعقب است!
109|1|بگو: اى كافران!
109|2|آنچه را شما مىپرستيد من نمىپرستم!
109|3|و نه شما آنچه را من مىپرستم مىپرستيد،
109|4|و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كردهايد مىپرستم،
109|5|و نه شما آنچه را كه من مىپرستم پرستش مىكنيد;
109|6|(حال كه چنين است) آيين شما براى خودتان، و آيين من براى خودم!
110|1|هنگامى كه يارى خدا و پيروزى فرارسد،
110|2|و ببينى مردم گروه گروه وارد دين خدا مىشوند،
110|3|پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبهپذير است!
111|1|بريده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)!
111|2|هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشيد!
111|3|و بزودى وارد آتشى شعلهور و پرلهيب مىشود;
111|4|و (نيز) همسرش، در حالى كه هيزمكش (دوزخ) است،
111|5|و در گردنش طنابى است از ليف خرما!
112|1|بگو: خداوند، يكتا و يگانه است;
112|2|خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مىكنند;
112|3|(هرگز) نزاد، و زاده نشد،
112|4|و براى او هيچگاه شبيه و مانندى نبوده است!
113|1|بگو: پناه مىبرم به پروردگار سپيده صبح،
113|2|از شر تمام آنچه آفريده است;
113|3|و از شر هر موجود شرور هنگامى كه شبانه وارد مىشود;
113|4|و از شر آنها كه با افسون در گرهها مىدمند (و هر تصميمى را سست مىكنند);
113|5|و از شر هر حسودى هنگامى كه حسد مىورزد!
114|1|بگو: پناه مىبرم به پروردگار مردم،
114|2|به مالك و حاكم مردم،
114|3|به (خدا و) معبود مردم،
114|4|از شر وسوسهگر پنهانكار،
114|5|كه در درون سينه انسانها وسوسه مىكند،
114|6|خواه از جن باشد يا از انسان!